خانه اپارات
آپارات
تا حدود سال های 58 و 59 که من تقریبا هشت- نه ساله بودم، پدرم مدیر سینما شیرین بود. سینما شیرین سر پل جوادیه بود. همون جایی که چند وقت پیش بزرگ ترین پل خاور میانه افتتاح شد. سینما شیرین از مدت ها پیش به شکل یک بنای متروکه دراومده و سینما توسکا هم که در کنارشه مثل خیلی از سینماهای دیگه ی شهر در کنار اون بزرگراه پر از ماشین و دود و صدا مثل بیماری که در حال احتضاره به سختی نفس می کشه و با مرگ دست و پنجه نرم می کنه. منم مثل خیلی از بچه های دیگه ذوق و شوق داشتم که گاهی همراه بابا به محل کارش برم. چیزایی که از سینما شیرین یادمه شامل طیف وسیعی از واژه ها، بوها، طعم ها، تصاویر و احساسات متفاوته. بوی مرغ و ماهی و میوه وسبزیجات بازارچه جوادیه که هر وقت با مامانم می رفتیم سینما حتما سری هم به اونجا می زدیم؛ بوی صندلی های سالن سینما که همیشه آمیخته با بوی دود سیگار بود؛ بوی فیلم و مواد و دستگاه های آپارات خونه که با بابام به اون جا سرک می کشیدم و لابه لای اون دستگاه ها می چرخیدم؛ بوی قنادی کنار سینما که بابا از اون جا برام پسته می خرید؛ بوی مغازه کله پزی که عصرها بساط سیراب شیردونش به راه بود ... تصویر تاریک سالن سینما و بوفه ی رنگارنگ پر از تنقلات. تصویر اتاق سرایدار سینما که به دلیل لکنت زبون تو محل به « حسن بلبل » معروف بود و گاهی که بابا سرش شلوغ می شد بچه های قد و نیم قدش همبازیم می شدن؛ تصویر مغازه های مملو از اسباب بازی های پلاستیکی؛ تصویر گربه ی پشمالویی که همیشه توی قنادی رژه می رفت و من ازش می ترسیدم؛ تصویر کرکره های فلزی و مبل های چرمی اتاق کار پدرم که روی درش نوشته شده بود: « دفتر» ... و احساس خوشی و شیرینی و کانون توجه همگان بودن چیزاییه که از اون دوره تو ذهنم مونده. *** اواخر دهه ی پنجاه و اوایل دهه ی شصت بابا یه دستگاه آپارات خونگی خرید که به شدت بهش عشق می ورزید. فیلم هایی که برای دیدنشون از آپارات استفاده می شد، حلقه های کوچیکی بودند که باید در یک بخش آپارات قرار می گرفتند. یک حلقه ی خالی به اسم بوبین هم جزء وسایل آپارات بود که موقع نمایش فیلم در حال پخش رو جمع می کرد. یعنی دو حلقه در جال چرخش بود که یکی نمایش می داد و اون یکی جمع می کرد. بعد از تموم شدن فیلم، دستگاه با دور تند فیلم رو به حلقه ی اصلی برمی گردوند. یه صفحه ی سفید چوبی مربع شکل هم بود که حکم پرده ی سینما رو داشت. بابا پرده رو در انتهای اتاق 9 متری خونه ی قدیمی مون قرار می داد و چراغ ها رو خاموش می کرد تا تصویر فیلم روی پرده واضح باشه. از اون جا که در اون زمان فیلم های این دستگاه ها به وفور یافت نمی شد، بابا چند حلقه فیلم خریده بود که هر وقت مهمون داشتیم اونا رو ...
آپارات!
یه بعدازظهر گرم تابستونی٬ داشتم توی خیابون رانندگی میکردم. احساس کردم یه جای کار ایراد داره، رفتار ماشین تغییر کرده بود. اخلاقش هم همینطور! به صفحه پشت آمپر نگاه کردم، هیچ چراغی غیرعادی روشن نبود. احتمالا مشکل جدی نبود. تصمیم به ادامه مسیر گرفتم که یه حس جدیدتر بهم دست داد. حس روندن روی رینگ! تا حالا این احساسو تجربه کردین؟ زدم کنار و پیاده شدم. یه آقای تپل توی پیاده رو٬ زیر سایه یه درخت تناور روی یه چهارپایه کوچولو نشسته و بهم زل زده بود. خب چیه مگه! انگار آدم ندیده تا حالا. لعنت به این شانس! چرخ جلوی سمت شاگرد به طرز فجیعی پنچر بود. یادم نمیاد از کی مشغول قالپاق گردی بودم اما از روی پودر سیاهرنگی که روی رینگ و لاستیک پاشیده بود فهمیدم که رانندگی روی رینگ و باد نیتروژن توفیر چندانی برام نداره٬ بس که دقت نظر دارم! حالا آپاراتی از کجا پیدا کنم؟ این وقت روز، تو این خیابون. معمولا آپاراتی ها حومه شهر هستن. البته گاهی اوقات هم تو خیابونهای اصلی دفتر و دستک بهم میزنن و تمام وقت مشغول گلاویز شدن با راننده های عبوری هستن تا جلوی محل کسب و کارشون پارک بیجا نکنن. حالا باید تایر رو عوض میکردم. وای خدا چه مصیبتی! با این لباس، تو این گرما، جلوی مردم. عجب افتضاحی! به طرف مقابل خیابون نگاه کردم. اثری از آپاراتی ندیدم، تا دوردست ها. اونوقت روز به کسی هم نمیتونستم زنگ بزنم. دست به کار شدم. جک و زاپاس رو در آوردم. مردی که کنار خیابون نشسته بود با اخم بهم نگاه میکرد. این چی میخواست از جونم؟ اصلا واسه چی تو این ظل گرما اینجا آویزون بود؟ به فکرم رسید ازش بخوام واسم پنچرگیری کنه تا باهاش خشکه حساب کنم. اما منصرف شدم٬ بس که این بشر مخوف بود. ممکن بود بهش بربخوره خیر سرش! کار سختیه. باید دقت میکردم هیچ جای لباسم کثیف نشه٬ اونم با اون لباسای چسب و تنگونی که ما می پوشیم. شکنجه ای محسوب میشه واسه خودش. نباید با زمین تماس برقرار میکردم. خب این خودش یعنی که کار سخت تری در پیش داشتم. اما از عهده ش براومدم. با تحمل سختی های فراوان٬ رنجهای بی پایان. وسایلمو جمع کردم. حالا باید دستمو میشستم. کاملا سیاه شده بود. یه نگاهی به دوروبرم انداختم، خواستم از مرد کنار پیاده رو بپرسم که اینجا آبی پیدا میشه یا نه. اما کلاه لبه دارشو جلو داده بود و به خواب رفته بود. نیاز به پرسیدن نبود، درست روبروی مرد یه شیر آب بود. به سراغش رفتم. مشغول شستن دستم بودم که چشمم به چندتا تایر فرسوده کنار شیر آب افتاد. اینا اینجا چیکار میکردن؟ چندتا دیگه هم اونطرفتر بودن٬ کنار اون مغازه تیره و تار! چقدر کثیف بود٬ این مغازه چی فروشی بود؟ هان...؟ آپاراتیه؟ یعنی من فقط سه متر با آپاراتی ...
خانه دوست كجاست
خانه دوست كجاست- (سهراب سپهري)
پل چوبی
در حالیکه قرار بود "پل چوبی" در نوروز 92 روی پرده برود با توجه به اینکه شورای صنفی و وزارت ارشاد خواستار اکرانی آرام و بی حاشیه در نوروز بودند، اکران این فیلم به تابستان امسال موکول شد و به گفته علی سرتیپی تهیه کننده این فیلم، قرار است "پل چوبی" پس از انتخابات در یکی از گروه های سینمایی به عنوان یکی از فیلم های تابستانی و اکران سوم سال روی پرده برود."پل چوبی" در جشنواره سی ام فیلم فجر روی پرده رفت و کاندید سیمرغ بلورین بهترین فیلم از این جشنواره شد و سال گذشته در لیست فیلم های تحریمی حوزه هنری قرار گرفت که با توجه به اکران "برف روی کاج ها" از چهارشنبه 4 اردیبهشت آخرین فیلم تحریمی حوزه هنری است که روی پرده خواهد رفت.اخیرا از یکی از پوسترهای این فیلم رونمایی شده است.
ياد قديما !!! نمايش فيلم با آپارات 8 ميلمتري
تمبرهاي ايران سكه هاي ايران اسكناسهاي ايران بزودي در اين وبلاگ : عرضه دفترچه راهنماي كار برخی آپاراتهاي سوپر ۸ و ۱۶ خيلي از بزرگترها، يا به اصطلاح جوانهاي قديم! يادشان ميآيد كه در زماني كه دسترسي به فيلم و سينما و سرگرميهاي خانگي مانند امروز آسان نبود؛ ويدئو هنوز به بازار نيامده بود يا بعداً كه آمد قاچاق محسوب ميشد، يكي از وسايلي كه براي پر كردن اوقات فراغت يا سير كردن عطش " آدمهای عشق فيلم " مورد استفاده افراد قرار ميگرفت، پروژكتور يا همان آپاراتهاي ۸ يا سوپر ۸ ميليمتري بودند كه سينما را يه خانه ها مي بردند و هرچند به نسبت آن زمان، تهيه يك آپارات و فيلمهاي آن خيلي هم ارزان نبود، ولي به هر حال خيلي ها بودند كه توان خريد داشتند وعده زيادي هم از مغازههايي كه موجود بودند يا عكاسيها، دستگاه و فيلم اجاره ميكردند و دوراني داشتند براي خودشان! حالا، بعد از سالها، ياد دوران نوجواني افتادم و هر چند در دورهاي يك اپارات سوپر ۸ درب و داعون از يكي از دوستان پيشم بود، اما با جستجوي زياد يك دستگاه اتريشي تقريباً نو و سالم را پيدا كردم و حالا پيگير پيدا كردن فيلم براي ان هستم. كودكان و نوجوانان امروزي تقريباًچنين دستگاه و تجهيزاتي براي نمايش فيلم نديدهاند، و به كمتر از كيفيت دي وي دي و بلو ري راضي نمي شوند، اما بد نيست بدانند پدران و مادران آنها فيلمها را با چه مصيبتي با استفاده از آپارات ميديدند كه اكثر اوقات فيلمها در دستگاه گير مي كرد و پاره مي شد و داستان درست مي شد! به هر حال، اين وبلاگ ميخواهد رد فيلمهايي كه گوشه خانه ها يا مغازه ها خاك مي خورند را بگيرد تا شايد اگر به درد صاحب فعلي آنها نمي خورند، براي زنده كردن خاطرات گذشته عدهاي ديگر و اطلاع نوجوانان امروزي، جالب باشند. اگر شما يكي از كساني هستيد كه اطلاعي از چنين فيلمهايي داريد يا قصد فروش يا خريد داريد، اينجا به همكاري شما شديداً نيازمنديم!از اينكه اطلاعات خود را در اختيار ما مي گذاريد؛ ممنون. سعي خواهد شد تا اطلاعات فيلمها يا كساني كه اينگونه فيلمها را دارند و قيمت آنها و نحوه خريد و فروش در اين وبلاگ درج شود تا مكاني باشد براي كساني كه مثل من، به دنبال اينگونه فيلمها براي آرشيو خودشان هستند.تمامي اينترنت را تقريباً گشتهام و بجز سايت جديدالتاسيس يكي از دوستان عزيزم، فروشگاه خاطره ها جايي براي عرضه اينگونه فيلمها نيافته ام. لذا چون امكان تبادل نظر از طريق وبلاگ بهتر وجود دارد، اقدام به راه انداري اين وبلاگ نمودم.در پايان اضافه مي كنم كه سرگرمي اصلي من، جمع آوري كلكسيونهاي ...
پاییز امسال در شبکه نمایش خانگی
پیمان کلهر: بعد از وقفه ای 40 روزه صدور پروانه های نمایش خانگی از سر گرفته تا شد تا بعد از مدتی وقفه شاهد عرضه فیلمهای سینمایی با قیمت جدید در مراکز عرضه محصولات فرهنگی و سوپر مارکت ها باشیم.فیلمهایی که به احتمال قوی پاییز امسال عرضه خواهند شد.در زیر نگاهی می اندازیم به فیلمهای خریداری شده یا در مرحله خرید توسط موسسات ویدیو رسانه.موسسه رسانه های تصویریقدیمی ترین موسسه ویدیو رسانه که به دلیل میزبانی در اولین جشنواره فیلمهای ویدئویی استارت کاری خود را در مرداد ماه با فیلم "محافظ" زد به تازگی موفق به دریافت پروانه فیلمهای "پایان نامه" ، "انتهای زمین" ، و "خاک و آتش" شده است.همچنین شورای نمایش خانگی با اعطای مجوز فیلم های "سنجاقک های برکه سبز"، "خانواده ارنست"، "طلوع خورشید" و " غریب آشنا" موافقت نموده است.این موسسه از قبل نیز مجوز فیلمهای "ندارها" ، "گلچهره" و "به هدف شلیک کن" را گرفته و هفته آینده فیلم "ندارها" را توزیع خواهد کرد.یکی از مهم ترین محصولات این موسسه که هنوز موفق به اخذ مجوز آن نشده "زندگی با چشمان بسته" است.شایان ذکر هست هنوز مجوز فیلم "مرگ کسب و کار من است" به دلیل رفع نشدن موانع اداری صادر نشده است.ریزموجموسسه ای که کار خود را از فروردین ماه سال جاری با فیلم "سوت پایان" آغاز کرد یکی از فعالترین موسسات تا به حال بوده و عرضه چندین عنوان از جمله "کیمیا و خاک" ، "همبازی" ، "نخودی" ، "راه آبی ابریشم" ، "گلوگاه شیطان" ، "جعبه موسیقی" ، "عصر روز دهم" و "مواجهه" را برای خود قطعی کرده است.گلرنگموسسه تازه تاسیسی که پیش از این حامی مالی و همچنین توزیع کننده محصولات موسسه فیلمسازان جوان بوده تا ماه آینده رسما به موسسات ویدئو رسانه ملحق خواهد شد.این موسسه با تهیه کنندگان 3 فیلم "آخرین سرقت" ، "آزمایشگاه" و "خنده در باران" برای توزیع به توافق رسیده است.تصویر گستر پاسارگادیکی دیگر از موسسات فعال در نیمه اول سال که بعد از توزیع فیلم جنجالی "گشت ارشاد" با بی مهری مواجه شده بود به تازگی پروانه فیلم "نارنجی پوش" را اخذ کرد.به زودی نیز پروانه فیلم "چک" برای این موسسه صادر خواهد شد.این موسسه به تازگی مجوز سریال "قلب یخی" و مجموعه مستند " روزی روزگاری فوتبال " ساخته نیکی کریمی را دریافت کرده است. از محصولات آینده این موسسه میتوان به "همه چی آرومه" ، "بی خداحافظی" و "خوابم می آد" اشاره کرد.گفتنی است مجوز فیلم "قبرستان غیر انتفاعی" مدت هاست که توسط این موسسه گرفته شده است.قرن جدیداین موسسه که مدت زیادی از فعایتش نمیگذرد اولین فیلم سال جاری خود را که "بدرود بغداد" نام داشت تیرماه توزیع نمود.این موسسه 2 عنوان "نفرین" و "باغ قرمز" را به زودی ...
آهنگ تیتراژ سریال خانه ای در تاریکی از سینا سرلک
آهنگ تیتراژ سریال خانه ای در تاریکی از سینا سرلک حتما دانلود کنید دانلود
معرفی فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران
سودای سیمرغ مسابقه سینمای ایران نویسنده و کارگردان: سامان سالور تهیه کنندگان: سید امیر سیدزاده، ساسان سالور بازیگران: محمود نظرعلیان، علیرضا مهران، آزاده زارعی، ساناز اسدی، حمید حبیبیفر، محمد فصیحی، حسن سکوند، میسا مولوی و فرزاد حسنی خلاصه داستان: حسن گرگر مسئول عبور ساكنان روستايي مرزي، از اين سوي رودخانه به آن سو است. صاحبخانه او، قادر قمي، از قديمي هاي روستاست و قصه درباره مراوده آدم ها با حسن در گذر از اين رودخانه است. توضیحات: پنجمین فیلم سینمایی سامان سالور زمستان سال گذشته در مناطق مرزی جلوی دوربین رفت و مراخل فنی آن امسال پیگیری شد و به گفته سامان سالور با کمترین اصلاحیه پروانه نمایش گرفت. سال گذشته هم سالور با فیلم سیزده 59 در بخش مسابقه جشنواره حاضر شد که از بازیگران مطرح بهره می برد. اما آمین خواهیم گفت تنها بازیگر شناخته شده اش فرزاد حسنی است و بقیه بازیگران بومی هستند. ۲) برف روی کاجها نویسنده و کارگردان: پیمان معادی تهیه کننده: سید جمال ساداتیان بازیگران: مهناز افشار، ویشکا آسایش، صابر ابر، حسین پاکدل، حسن معجونی، آناهیتا افشار، الهام کردا و شیرین یزدان بخش خلاصه داستان: زنی در مواجهه با اتفاقی بزرگ در زندگیاش در دو راهه تصمیم قرار میگیرد. او باید تصمیم عرفی را بگیرد... توضیحات: برف روی کاجها اواخر سال قبل فیلمبرداری شد. این نخستین فیلم سینمایی پیمان معادی در مقام کارگردان به شمار می آید. او پیش از این در مقام فیلمنامه نویس و بازیگر فعالییت داشته است. وی سال گذشته با فیلم جدایی نادر از سیمین به عنوان بازیگر در بخش مسابقه جشنواره حاضر بود و نامزد سیمرغ بهترین بازیگر هم شد. ۳) بوسیدن روی ماه نویسنده و کارگردان: همایون اسعدیان تهیه کننده: منوچهر محمدی بازیگران: شیرین یزدانبخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، شبنم مقدمی، شاهرخ فروتنیان، شیدا خلیق، حسن نجاریان، امیرحسین رستمی، نازنین خزاعی، لیدا عباسی، لیلی فرهادپور، محمد کارت و سعید پورصمیمی خلاصه داستان: احترامالسادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی میکنند بیش از 20 ...