حرف های جالب

  • حرف های جالب

    با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم.میگه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..                                                                   به مامانم می‌گم می‌خوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ می‌گه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!! پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!! عشق عينک سبزی است که با آن انسان کاه را يونجه می‌بيند. مارک تواين مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي. مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش. مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد. به راهش ادامه داد. ... به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد. بازهم نجات پيدا كرده بود. مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت : - اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي ؟؟؟ اینروزا دختر و پسرها از عشق و دوستی هیچ نفعی نمیبرنداونایی که منفعت میبرند:رستورانهاکافی شاپهاایرانسل و همراه اول !!دختره تا دیروز که خونه باباش بود از شیلنگ حیاط آب میخورد, الان که ازدواج کرده میگه آب معدنی دماوند استاندارد نیست                                 تا حالا دقت کردین وقتی دعواتون با یکی تموم میشه تازه جواب های بهتری به ذهنتون میرسه؟! پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمیتونسته بشنوهبعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب میشهدو سه هفته میگذره و میره پیش دکترش که بگه گوشش حالا میشنوهدکتر خیلی خوشحال میشه و میگهخانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنواییتونو بدست آوردیدپیرمرد میگه نه من هنوز بهشون چیزی نگفتم هر شب میشینم و به حرف هاشون گوش میکنمفقط تنها اتفاقی که افتاده اینه کهتوی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کردماگه زنها دنیا رو می‌گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت !فقط چند تا کشور لوس با هم قهر بودن و از هم غیبت میکردن و با هم حرف نمیزدن.. همیشه به من میگنمثل بچه ی آدم رفتار کن!من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل؟؟؟؟؟؟ اگه من لیلی باشم تو مجنون،من شیرین باشم تو فرهاد،من نرگس باشم تو سام،من حوا بشم تو عمرا آدم بشی   یه زمان دوست دختر داشتیم وقتی میرفت بیرون نگران بودیم کسی دنبالش نیفته .اما الان وقتی تو ...



  • حرف های تریپ لاتی

    زغال قليونتيم ، بكش خاكستر شيم ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زغال قليونتم رفيق! ميسوزم تا بسازمت!!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سوزن رفاقت در تيوپ قلبم فرو رفت و گفت: فييييييييييس تازه فهميدم پنچرتم رفيق! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * پدال دنده موتورتيم با پا بزن تو سرمونو خلاصمون كن! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * پوست موز زير پاتم ، حال ميكنم اگه افتخار بدي پاتو بذاري روم ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به لوتي ميگم : آب بده دريا ميده ، ميگم گل بده گلستان ميده ، ميگم معرفت و دوستي بده همش شماره تو رو ميده !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آب دماغتيم…آنتي هيستامين بخور ، فنا شيم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * قرمزي چشاتم نفازلين بريز فنا شيم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بند كفشتيم گره بزن خفه شيم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * كش شلوارتم رفيق ولم كن تا آبروتو ببرم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سيگارتيم بكش تا دود شيم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زنگ در خونتم هر كس تو رو بخواد بايد منو بزنه * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چروك لباستيم اتو بزني هلاك شديم! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تريپ مرام : كلنگتم عمله !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سلامي به گرمي آش رشته كه با پيازداغ روش نوشته : “مرامت منو كشته“

  • حرف های جالب در مورد زبان های برنامه نویسی

    حرف های جالب در مورد زبان های برنامه نویسی این مطلب جالب رو از وبسایت استاد علی اکبرپور برداشتم: اشكال زدايي (debug) يك كد چندين مرتبه از نوشتن آن سخت‌تر است. بنابراين اگر كد اوليه خود را بسيار هوشمندانه بنويسيد، جهت اشكال زدايي آن به اندازه‌ي كافي باهوش نخواهيد بود! (Brian Kernighan) تنها دو نوع زبان برنامه نويسي وجود دارد: آنهايي كه برنامه نويس‌ها از آن شكايت دارند و آن‌هايي كه اصلا مورد استفاده قرار نمي‌گيرند! (Bjarne Stroustrup) هر كسي مي‌تواند كدي بنويسد كه يك كامپيوتر آن‌را درك كند. يك برنامه نويس خوب كدي را مي‌نويسد كه براي ساير همكارانش قابل درك باشد. (Martin Fowler) اندازه‌گيري درصد پيشرفت يك پروژه برنامه نويسي با شمارش تعداد سطرهاي كدهاي آن همانند اندازه گيري درصد پيشرفت ساخت يك هواپيما از طريق وزن كردن آن است! (Bill Gates) برنامه نويسي سطح پايين (Low-level) روح برنامه نويس‌ها را جلا مي‌بخشد! (John Carmack, ID software) بزرگي واقعي با اندازه گيري مقدار آزادي كه به ديگران عطا مي‌كنيد، سنجيده مي‌شود و نه به اينكه چگونه ديگران را وادار مي‌كنيد تا آنچه را كه مد نظر شما است اجرا كنند. (Larry Wall) هيچگاه از gets و sprintf استفاده نكنيد، در غير اينصورت شياطين به زودي به سراغ شما خواهند آمد! (FreeBSD Secure Programming Guidelines) صحبت كردن ساده است. كدت رو نشون بده! (Linus Torvalds) علوم رايانه هيچگاه شخصي را تبديل به يك برنامه نويس خوب نمي‌كنند همانطور كه مطالعه در مورد رنگ‌ها و قلم‌ها شما را تبديل به يك نقاش خوب نمي‌كند. (Eric Raymond) هيچ برنامه‌اي تا زمانيكه آخرين يوزر آن بميرد به پايان نخواهد رسيد! (از يك گروه پشتيباني نرم افزار ناشناس!) برنامه نويس‌هاي C هرگز نخواهند مرد. آن‌ها فقط تبديل به void خواهند شد. (ناشناس) پايان دنياي يونيكس 2 به توان 32 ثانيه پس از اول ژانويه 1970 است! (ناشناس) زماني‌ كه كد مي‌نويسيد فرض كنيد شخصي كه قرار است در آينده از كدهاي شما نگهداري كند يك ديوانه‌ي زنجيري است كه آدرس خانه‌ي شما را مي‌داند! (Rick Osborne) سادگي يك برنامه يكي از شرايط قابل اطمينان بودن آن است. (Edsger Dijkstra) يونيكس سيستم عامل ساده‌اي است، اما شمابايد فرد باهوشي باشيد تا بتوانيد اين سادگي را درك كنيد! (Dennis Ritchie) اگر به كامپايلر دروغ بگوئيد او بعدا انتقام خواهد گرفت! (Henry Spencere) پرل تنها زبان برنامه نويسي است كه پيش و پس از رمزنگاري RSA به يك شكل به نظر مي‌رسد! (Keith Bostic) تنها دو صنعت هستند كه به مصرف كنندگان خود "كاربر" مي‌گويند: صنعت كامپيوتر و تجارت مواد مخدر! (ناشناس)منبع:http://azadlahijan.com/forum/thread-716.html

  • حرف ها و پند های جالب

    سلام امروز یعنی امشب گفتم که چندتا مطلب باحال بذارم خودم که با اینا خیلی حال کردم امیدوارم شماها هم لذت ببرید. ۱.اگه فکر کردی که نبودن کسی بهتر از بودنشه یه لحظه چشماتو ببند اگر که دیدی چشمات خیس شد بدون که هنوز دوستش داری و داری به خودت دروغ میگی!!!! ۲.همیشه یادت باشه که تو برای دنیا فقط یه نفری ولی ممکنه برای یه نفر تمام دنیا باشی!!!! ۳.بدترین شکل دلتنگی برای آن کسی است که در کنار او باشی و بدانی هیچگاه به او نخواهی رسید!!!! ۴.اگر می خواهی مرا ببینی پلکهایت را روی هم بگذار و چشمانت را ببند.....من همانی هستم که هیچ وقت ندیدی!!!! ۵.هیچ وقت عشق را گدایی نکن چون معمولا" چیز با ارزش را به گدا نمیدن!!!! ۶.هرگز امید را از کسی سلب نکن شاید این تنها چیزی است که او دارد!!!! ۷.سعی کن به خاطر کسی که دوستش داری غرورت را از دست بدی ولی مواظب باش به خاطر غرورت کسی را که دوست داری از دست ندی!!!! ۸.از این ترسم به دل دردی بماند/به عاشق چهره ی زردی بماند/از این ترسم بمیرم در غریبی/گلم در دست نامردی بمیرد!!!! خوب اینم ار این بالاخره تموم شد.امیدوارم که خوشتون اومده باشه.نظر یادتون نره و لطفا" تو نظر بگین کدوم شماره از همه قشنگ تر بود و چرا؟؟؟؟ با آرزوی سلامتی و موفقیت. خداحافظ تا بعد

  • حرف‌ های جالب ضرغامی درباره زنان بی‌ حجاب در مسابقه والیبال

    حرف‌ های جالب ضرغامی درباره زنان بی‌ حجاب در مسابقه والیبال

    اگر بخواهیم شرع را رعایت کنیم نباید والیبال را نشان دهیم ضرغامی در بخش دیگری از صحبت‌هایش به حاشیه‌ی پخش مسابقات والیبال تیم ایتالیا و ایران از تلویزیون اشاره کرد و گفت: پیش از این جلسه‌ای صورت گرفت که در این جلسه اعلام کردیم که بالاخره چه باید کنیم اگر بخواهیم شرع را رعایت کنیم نباید این مسابقات را نشان دهیم به جهت اینکه وضعیت پوشش تماشاگراننامناسب است اما در قبال این تصمیم که با بزرگان کشور انجام گرفت، آن‌ها اعلام کردند که باید بازی پخش شود. ضرغامی در این زمینه به صحبت‌های محسن اژه‌ای اشاره کرد که گفته‌ بود، من خودم بازی ایران و ایتالیا را دیدم اما متوجه صحنه‌های پوشش خانم‌ها نشدم. ضرغامی با اشاره پوشش خانم‌ها در مسابقات والیبال که باعث خنده حضار نیز شد، گفت: در مسابقه بعدی دوستان را می‌فرستیم تا در این مسابقات به خانم‌هایی که پوشش ندارند، یک گرمکن بدهند تا بپوشند! این مساله باعث خنده‌ی حاضران در جمع شد و ضرغامی نیز با خنده اعلام کرد ببینید ما تا اینجای کار را هم دنبال می‌کنیم. مسابقه را با هفت ثانیه تأخیر پخش کردیم وی همچنین گفت: در بازی تماشاگران به زمین چسبیده‌اند و پوشش تماشاگران زن نیز نامناسب است. حال شرایط برای ما بسیار دشوار است به جهت اینکه مسابقه را با هفت ثانیه تأخیر پخش کردیم و شاید هیچ‌کس باورش نشود به همین دلیل بخش‌هایی از صحنه را حذف کردیم و بخش‌هایی را نیز آرشیوی گذاشتیم که همه مخاطبان در این بازی اعصابشان خورد شد اما واقعا زمانی که بازی ایتالیا تمام شد از دست‌اندرکاران پخش تشکر و قدردانی کردم. پوشش این مسابقات از مناظره ها برایم سخت‌تر بود. وی همچنین به این نکته نیز اشاره کرد که در والیبال نمی‌توان کاری کرد تا بخش‌هایی که به لحاظ شرعی با پخش رسانه‌ی ما مشکل دارد پخش نکرد؛ به جهت اینکه جمعیت به زمین چسبیده‌اند و نمی‌توان کاری کرد. اما ایرانیانی که جمع شده بودند و حجاب نیز نداشتند و همچنین سالن را روی سرشان گذاشته بودند نمی‌توانستیم به دلایل شرعی اینها را نشان دهیم. در این راستا با جلسه‌ای گذاشتیم به این نتیجه رسیدیم که مسابقه‌ی والیبال ایران و کوبا را که شنبه‌ی آینده پخش می‌شود را نباید پخش کنیم چون بدتر می‌شود. اما با این حال همه به ماهواره پناه می‌برند که در ادامه‌ی این مباحث تصمیم گرفتیم بازی پخش شود.

  • حرف های جالب چارلی چاپلین

    To clear your last exam.آخرین امتحانت رو پاس کنیTo find money in a pant that you haven't used since last year.توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی To laugh at yourself looking at mirror, making faces. برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!! Calls at midnight that last for hours.تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه To laugh without a reason.بدون دلیل بخندی To accidentally hear somebody say something good about you.بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی ! To hear a song that makes you remember a special person.آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره To be part of a team.عضو یک تیم باشی To watch the sunset from the hill top.از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی To make new friends.دوستای جدید پیدا کنی To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین ! To pass time with your best friends.لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی To see people that you like, feeling happyکسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینیSee an old friend again and to feel that the things have not changed.یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده To take an evening walk along the beach.عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی To have somebody tell you that he/she loves you.یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی These are the best moments of life....اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند Let us learn to cherish them.قدرشون روبدونیم "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد

  • داستانی بسیار جالب

    همین که مزدا 323 قرمز رنگ به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد. خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد. اما راننده ، دنده عقب گرفت ، تا جایی که پنجره‌ی جلو دقیقا رو به روی دختر جوان قرار گرفت. این اولین خودرویی نبود که رو به روی دختر توقف می‌کرد. اما هر یک از آنها با بی توجهی دختر جوان ، به راه خود ادامه می‌دادند. دختر ، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن ، بلندتر بود. شلواری هم که به پا داشت مانند مانتو مشکی و تنگ بود. کوتاه هم بود و فقط چند سانتی‌متری پایین‌تر از زانویش را می‌پوشاند. به نظر می‌رسید که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده است. دختر جوان نتوانست بی اهمیت از کنار مزدای قرمز رنگ بگذرد. سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت: امری بود؟ بفرمایید! مزدا مسافری نداشت. راننده‌ی آن پسر جوان و خوش چهره‌ای بود که عینک آفتابی ظریفی به چشم داشت. پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت: خوشحال میشم تا جایی برسونمتون. دختر جوان گفت: صادقیه میرم. پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه‌ی تایید تکان داد و گفت: حتماً ، بفرمایید بالا. دخترک با متعجب ساختن پسر جوان ، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد. چند لحظه‌ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می‌کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می‌داد ، گفت: توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست. پسر جوان بلافاصله پخش را روشن کرد. صدای ترانه‌ای انگلیسی زبان به گوش رسید. از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از ابتدا بر لب داشت گفت: کریس دبرگه. اگه خوشتون نمیاد عوضش کنم. دخترک با شنیدن حرف پسر جوان ، خنده‌ی تمسخر آمیزی سر داد. ها ها ها! این که اریک کلاپتونه. نمی‌شنوی مگه انگلیسی می‌خونه؟ اصلا این کجاش شبیه کریس دبرگه؟! پس گفت: آه! من تا حالا همش فکر می‌کردم کریس دبرگه. مثل این که خیلی خوب اینا رو می‌شناسی ها. دخترک ، قیافه‌ای به خود گرفت و ادامه داد: اِی! یه کمی. پسر گفت: پس کسی طرف حسابمه که خیلی خوب موسیقی رو می شناسه. من موسیقی رو خیلی دوست دارم ، اما الان اون قدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله‌ی موسیقی کار کردن رو ازم گرفته . دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت: ای بابا! بسوزه پدر عاشقی. چی شده؟ راضی نمی‌شه؟ - نه بابا! من تا حالا عاشق نشدم. البته کسی رو پیدا نکردم که عاشقش بشم. اما اگه مورد خوبی پیدا بشه از عاشقی هم بدم نمیاد. اصل قضیه اینه که قبل از این که با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام دعوام ...