حافظ انفاق

  • "انفاق و صدقه"

    "انفاق و صدقه " ايمان خود را با صدقه دادن و اموالتان را با زكات دادن و امواج بلا را با دعا از خود دور كنيد . (نهج البلاغه حكمت 146)   از نظر لغوي انفاق بخشيدن مقداري از مال خود به ديگران و  صدقه چيزي در راه خدا دادن را گويند . حديثي از رسول اكرم نقل مي كنند كه : "صدقه هفتاد نوع بلا را دفع مي كند " و يا " صدقه موجب گشايش روزي مي شود."  و در نهج البلاغه آمده : " روزي را با صدقه آغاز كنيد  . " ( حكمت 137 ) صدقه بر دو نوع است منقطع و جاريه . صدقه منقطع چيزي است كه در زماني خاص كوتاه براي كسي داده شده و تمام مي شود و صدقه جاريه آن است كه تأثير آن بطور مستمر ادامه دارد چون احداث مدرسه و يا بيمارستان و مسجد و يا در قديم حفر قنات كه تا سال ها كه از آنها استفاده مي شود حكم صدقه در هر لحظه  را دارد . هر دو كلمه از نظر مفهومي يكي هستند ولي از نظر كاربردي در بين عامه  فرقي با هم دارند . معمولاً مردم زماني كه جان و مالشان در معرض خطر قرار گيرند و يا احساس خطر كنند از لفظ صدقه آنهم در مفهوم  منقطع  استفاده مي كنند و مقدار بسيار اندك (پنجاه تا يك تومني در مقابل پنجاه ميليون تومان ديه ي انسان با آن همه دنگ و فنگ دادگاه و زندانش ) كه در مقابل خطر احتمالي رقمي نيست به نياز مندان مي دهند آنهم كسي را كه خود نيازمند تشخيص دهند . براي مثال :  در آبادي ما دو نفر از صاحب نفوذان آبادي كه از شعار تفرقه بينداز و حكومت كن ،  استفاده مي كردند شبها باهم بودند و روزها از ناآگاهي مردم استفاده كرده و هر كدام براي خود يار گيري كرده و مردم را به جان هم مي انداختند . در اين در گيري هاي كاذب از قضا يكي از طرفين چنان مصدوم مي شود كه احتمال مرگ داشته است . چون حاجي مطلع مي شود كه چماقدارانش يكي از ياران دوست شبانه اش را ناكار كرده اند زود يك وجه ناچيزي را به خدمتكار خود مي دهد تا به فقيري برساند . از قضا باخبر مي شود كه آن شخص از مرگ نجات يافته است . زود خدمتكار را صدا مي زند كه اگر آن وجه را نداده پس بگيرد . خدمتكار مي گويد كه آن را به فقيري رسانده است . ارباب مي پرسد كه به چه كسي دادي ؟ خدمتكار مي گويد : به فلان حاجي دادم . ارباب مي گويد : من گفتم به نياز مند بده نه به فلان حاجي ثروتمند . خدمتكار مي گويد : ما  بيشتر مي دانيم كه نياز مند كيست يا خدا ؟ ارباب مي گويد : البتّه كه خدا ! خدمتكار مي گويد : من هم كاري را كردم كه خدا كرده است . خدا مي داند كه او نياز مند است و به او داده است و من هم به او داده ام . ." در حقيقت صدقه در بين عامه معامله اي است با خدا كه او را از بلايا حفظ كند . بعبارتي ديگر مي خواهند با آن چيز ناچيز خدا را مديون  محافظت از خود بكنند . گويند شخصي وجهي را در صندوق صدقات كنار ...



  • حافظ و ریا

    به دور لاله قدح گیر و بی‌ریا می‌باش                                                     به بوی گل نفسی همدم صبا می‌باش نگویمت که همه ساله می پرستی کن                                                     سه ماه می خور و نه ماه پارسا می‌باش چو پیر سالک عشقت به می حواله کند                                                     بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی                                                     بیا و همدم جام جهان نما می‌باش چو غنچه گر چه فروبستگیست کار جهان                                                     تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش وفا مجوی ز کس ور سخن نمی‌شنوی                                                     به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می‌باش مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ                                                     ولی معاشر رندان پارسا می‌باش   ریا از نظر اخلاقی امری است ناپسند و از نظر مذهبی ریا در واجبات به غیر خدا شرک خفی است و در مستحبات بر باد دهنده ی اجر حسنه ی اعمال ، چنانکه خداوند در سوره ی بقره آیه ی 264 می فرماید : «کسی که انفاق و بخشش را برای ریا به مردم انجام می دهد چون قطعه سنگی است که بر روی آن قشر نازکی از خاک است و انفاق کننده در آن بذر می کارد در صورتیکه با رگبار بارانی خاک شسته شده و بذر ها را به خود می برد .» و یا در سوره ی نساء آیه ی  38 می فرماید : « کسانیکه اموال خود را بر ریاء انفاق می کنند ایمان بخدا و روز واپسین ندارند و قرین و هم نشین شیطان هستند و کسی که دوستش شیطان شد بد هم نشینی است .» حافظ در عصر خود با ریا و ریا کاران مشکل داشته ضرر و فراگیری آن را به صلاح دین و خود ندانسته و بیشتر کسانی را که کوس دین و دینداری را می زنند مورد خطاب قرار می دهد و هر چند به صراحت مسجد را محل تزویر و ریا معرفی نکرده ولی از اشعارش چنین بر می آید که چنان هم به صداقت همه ی شیخان و واعظان خوش بین نیست و گوید :  واعظان چون جمله در محراب و منبر می کنند                                                     تا به خلوت می رسند آن کار دیگر می کنند بنابرین گوید : گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود                                                     تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود یعنی اگر چه برای واعظان گفتن بی پرده ی ریا کاری آنها (حرف حق است و تلخ ) خیلی گران و قابل تحمّل نیست ولی تا زمانی که ریا می کنند از مسلمانی آنها هم خبری نیست چون ریا برای غیر خدا شرک است و کسی که مشرک شد دیگر مسلمان نیست . و به غیر مسلمان ...

  • اهمیت إنفاق و صدقه در اسلام

    انفاق از بزرگترین چیزهایی است که اسلام به آن اهمیت داده و برای آن به وسایل گوناگون و طرق مختلفی از قبیل زکات ، خمس و کفارات مالی و سایر اقسام فدیه و انفاقات واجب و صدقات مستحب و همچنین از راه وقف ونذر ، متوسل شده است . هدف اسلام از تشریع این مقررات واجب و مستحب ، این است که سطح زندگی طبقه محروم و مستضعف اجتماع ، که نمی توانند نیازمندیهای خود را بر طرف سازند ، بدینوسیله بالا بیاید . اسلام می خواهد همه شئون زندگی جامعه را به گونه ای منظم و مرتب نماید که ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد و بواسطه آن انسان با معارف الهی و اخلاقی انسانی ، در یک زندگی پاکیزه دور از رذایل اخلاقی زیست کند . این جز با یک زندگی خوشی که از نظر آسایش و صفا و صمیمیت در همه افراد جامعه مشابه باشد ، میسر نمی شود و چنین زندگی جز با اصلاح حال همگان و رفع نیازمندیهای زندگی ایشان ، امکان پذیر نیست و راهش این است که افراد جامعه ، از آنچه دارند در راه پر کردن خلأهای اجتماعی که همان نیازمندیهای طبقه محروم است ، صرف نمایند . در قرآن خداوند با مضامین گوناگون توانگران را به انفاق و بخشش سوق داده و بدینوسیله اهمیت آن را خاطر نشان ساخته است . وَ أَنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلىَ التهَّْلُكَةِ وَ أَحْسِنُواْإِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُحْسِنِينَ . از مال خود در راه خدا انفاق کنید و خود را به هلاکت نیندازید و نیکوئی و احسان کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد . يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتىِ‏َ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌوَ الْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ:اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از آنچه به شما روزى کردیم انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى بیاید كه نه کسی برای گشایش خود چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی بکار آید و کافران ، همان ستمگرانند.  َأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ : ای اهل ایمان ! انفاق کنید از بهترین آنچه اندوخته اید و از آنچه برای شما از زمین می رویانیم .إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ :همانا مردان و زنانی که در راه خدا به فقراء صدقه و احسان کنند و به خدا قرض نیکو دهند ، خدا احسان آنها را چندین برابر سازد و پاداش با لطف و کرامت نیز عطا کند . مَن جَاءَ بِالحَْسَنَةِ فَلَهُ عَشرُْ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يجُْزَى إِلَّا ...

  • احسان و انفاق از منظر آیات و روایات

    احسان،در متون اخلاقی و دینی ما از همان آغاز یکی از فضایل اخلاقی‏ دانسته شده است.مشروط بر اینکه از رنگ‏ و ریا و حب غیر خدا به دورو از سر طاعت و نیک سیرتی باشد.همینطور است انفاق، وقتی آدمی از آن چیزی به نیازمندان‏ ببخشد که خود دوست‏تر دارد یا بدان‏ محتاج‏ تر است. این دو فضیلت را جز آنکه به لحاظ نظری بر آنها تأکید بسیار رفته است،عملا و در کردار اولیای الهی هم برجسته و چشمگیر می‏بینیم. مقاله حاضر بر فضیلت و میمنت احسان‏ و انفاق،آیات و اخبار بسیاری را شاهد آورده و سخن خود را بدانها مستند کرده‏ است.این تحقیق را به سبب همین ابتکار ارج باید نهاد. *بسیاری از مردم اگر کاملا بی‏نیاز شوند،راه طغیان و سرکشی پیش می‏گیرند و صلاح‏ آنها این است که در حد معینی از روزی باشند که نه موجب‏ فقر گردد و نه موجب طغیان. پیامبر اکرم(ص):دست‏ها سه‏ گونه‏اند:گیرنده،دهنده و نگهدارنده و از همه بهتر دست دهنده است.(1) کاروان بشری به سوی مقصد مشخص خود در حرکت است و ما انسان‏ها در این کاروان به‏ صورت دسته جمعی حرکت می‏کنیم،در مسیر راه‏ به واماندگانی برخورد می‏کنیم که باید آنها را یاری‏ داد و کمبودهایی را می‏بینیم که باید جبران کرد و با مشکلاتی مواجه می‏شویم که باید در حل آن،تلاش‏ ورزید. یاری دادن واماندگان،رفع کمبودها و پر کردن‏ حفره‏ ها انفاق است و مسئوولیت همه انسانهاست. انفاق در فرهنگ لغت به معنای نفقه دادن،خرج‏ کردن،دادن یا بخشیدن مال به کسی است. همچنین برای انفاق معانی متعددی ذکر شده است. از جمله: 1-پر کردن شکاف 2-مصرف کردن انباشته 3- از بین بردن فقر و نیازمندی گاهی برای شخصی،یا جامعه‏ای حوادثی‏ اتفاق می‏افتد،این پیشامدها مخصوص زمان و یا جامعه خاصی نیست.ناگهان زلزله‏ای رخ می‏دهد یا جنگی بوقوع می‏پیوندد،سیلی براه افتاده،یا دزدی از راه می‏رسد،که بر اثر آن دسترنج سال‏ها تلاش و کوشش بر باد می‏رود و کمبودها و نابسامانی‏هایی را موجب می‏گردد.قلبی شکسته، دستانی تهی،دلی داغدیده مصدومی درمانده، یتیمی بی‏پناه یا مریضی گرفتار بر جای می‏ماند و یا این که فردی یا خانواده‏ای بر اثر بیکاری، ورشکستگی،بیماری و عدم در آمد کافی دچار فقر می‏شود و به بدبختی و سیه روزی می‏افتد.اکنون‏ چه باید کرد؟قطعا عقل و شرع و وجدان،بی تفاوتی‏ نسبت به این گونه افراد و رها کردن آنها را به حال‏ خود نمی‏پسندد،پس باید جبران کرد.اما چگونه؟ طرح موفق اسلام در این زمینه انفاق است که در این‏ مقاله بدان پرداخته شده است. چرا خداوند عده ‏ای را محتاج انفاق قرار داد؟ ممکن است،برای هر فردی این سؤال مطرح‏ شود که چرا بعضی از مردم محروم و نیازمند و ...

  • احکام نفقه

    احکام نفقه   قرآن كريم: 1 - )وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ(217)). "... وبه عهده صاحب فرزند )يعنى پدر( است كه خوراك ولباس‏مادر را در حد متعارف بدهد." 2 - )لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ(218)). "تا مرد دارا به وسعت وفراوانى به زن نفقه دهد وكسى كه تنگدست‏باشد از هر چه خدا به او داده نفقه دهد.." 3 - )الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى‏ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوامِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ(219)). "مردان از آن جهت كه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است وازآن جهت كه از مال خود نفقه مى‏دهند بر زنان تسلط دارند. پس زنان‏شايسته، فرمانبردارند ودر غيبت مردان حافظ حقوق شوهران مى‏باشندوآنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه مى‏دارند..." 4 - )فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ(220)). "يا با معروف نگاهش دار يا با نيكى رهايش كن." از اين آيات چنين به دست مى‏آيد كه دادن نفقه براى خانواده)همسر وفرزندان( بر حسب نياز وشايستگى ايشان ودر حدى كه‏انفاق نيكى باشد وعرف آن را امرى پذيرفته ومطلوب بداند، واجب‏است. از اين رو شايسته است در انفاق به سطح خانواده نگريسته‏شود(221) ولى بايد وضع مرد را هم در نظر داشت واو را بيش از تواناييش‏مكلّف نكرد(222) پس اگر مردى توانگر است بايد خانواده خود را درتوانگريش شريك گرداند و با گشاده دستى به آنها نفقه دهد، در حالى‏كه اگر در آمدى محدود داشته باشد بايد از آنچه كه خدا به او داده‏انفاق كند. وحق اداره خانه وقيمومت زن به مرد داده شده است، زيرا - غالباً -حكمت بيشترى دارد واز مال خود نفقه مى‏دهد، وبدين ترتيب مردمناسب همان مردى است كه بهتر بتواند خانواده را ادراه كند وبهتربديشان نفقه دهد، وزن مناسب نيز، زنى است كه فرمانبردار مردباشد وحافظ حقوق همسرش وحافظ اموال وفرزندان او باشد. ابزارسلطه بر خانواده به مرد داده شده است ودر آغاز با پند دادن وسپس‏ترك خوابگاه وبستر وسپس زدن )بامسواك(.(223) واز آخرين آيه(224) چنين بدست مى‏آيد كه عدم اداره نيكوى خانه،يعنى عدم نگهدارى از زن به شيوه معروف ونيكو، شوهر را درمعرض مجازات به از دست دادن همسر خود قرار مى‏دهد، چه درصورت امتناع مرد از انفاق كردن بر همسرش وضرر رساندن به او،حاكم شرع مبادرت به جدا نمودن اين دو از يكديگر مى‏ورزد. حديث شريف: 1 - از ابو بصير به نقل از امام باقرعليه السلام نقل است كه فرمود: "اگرمرد، زنى داشته باشد وجامه‏اى به او ندهد ...

  • فوائد انفاق و صدقه

    فوائد انفاق و صدقه

    به اين معنى كه  فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف ، و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد.عده اى آن قدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند، و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، به طورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد بديهى است كه جامعه اى كه قسمتى از آن بر پايه غنا و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد، در چنين جامعه اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره و دشمنى و جنگ ، اجتناب ناپذير خواهد بود. گرچه در گذشته اين اختلاف در بين جوامع انسانى بوده است ، ولى بايد گفت متاءسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناكتر شده است ، زيرا از يك سو، درهاى كمك هاى انسانى ، و تعاون به معنى حقيقى ، به روى مردم بسته شده ، و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكل هاى مختلف به روى آن ها باز است ، پيدايش ‍ كمونيسم و مانند آن ، و خونريزى ها و جنگ هاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است ، گواه اين حقيقت است . يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غير عادلانه اى كه در اثر بى عدالتى هاى اجتماعى ، در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مى شود از بين برود و سطح زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد، و حداقل لوازم زندگى را داشته باشند، اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است كه از جمله آن ها تحريم رباخوارى و تشويق به انفاق و كمكهاى مالى مى باشد.(65) فوائد فردى انفاق و صدقهآن گونه كه از آيات قرآنى و سخنان معصومين عليه السلام استفاده مى شود، انفاق و صدقه علاوه بر فوائد اجتماعى ، فايده هاى بسيارى هم در دنيا و هم در آخرت براى انفاق كننده دارد از جمله :فايده اول : كه بسيار هم مشهور است اين است كه : صدقه هفتاد نوع مرگ بد را دفع مى كند.1- امام صادق عليه السلام فرمود: ((اءلبر و الصدقة يدفعان عن صاحبهما سبعين ميتة السوء؛ نيكى و صدقه هفتاد نوع مرگ بد را از صاحبانشان (نيكوكار و انفاق كننده ) دفع مى كنند.))(66)2- پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله هم فرمود: ((الصدقة تدفع ميتة السوء؛ صدقه مرگ بد (دلخراش ) را منع (دفع ) مى كنند.))(67) 3- هم چنين پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: ((ان من يموت بالذنوب اءكثر ممن يموت بالاجال و من يعيش بالاحسان اءكثر ممن تعيش بالاجال ؛ بدرستى كه كسانى كه بوسيله گناهان مى ميرند بيشتر از كسانى هستند كه با مرگ طبيعى ...

  • همراه با حافظ (5)

    شرحي بر غزل 227 حافظ گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود                                            تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندي آموز و كرم كن كه نه چندان هنر است                                            حيواني كه ننوشد مي و انسان نشود گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض                                             ور نه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود اسم اعظم بكند كار خود اي دل خوش باش                                            كه به تلبيس و حيل ديو مسلمان نشود عشق مي ورزم و اميد كه اين فنّ شريف                                            چون هنر هاي دگر موجب حرمان نشود دوش مي گفت كه فردا بدهم كام دلت                                             سببي ساز خدايا كه پشيمان نشود حُسن خلقي ز خدا مي طلبم خوي ترا                                             تا دگر خاطر ما از تو پريشان نشود ذره را تا نبود همت عالی حافظ                                               طالب چشمه ی خورشید درخشان نشود   شرح : ـ‌ گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود                                         تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود ( اگر چه قبول این سخن بر واعظ شهر چندان کار آسانی نیست ولی هرچه هست حقیقت است که تا ریا کاری و چرب زبانی و تملق گویی داشته باشد مسلمان واقعی نمی تواند باشد . ) اصلاً ریا کاری و مسلمانی دو شیئ نا متجانس و متضاد هستند و با هم جمع نمی شوند . گویی آب و آتش را با هم جمع می کنی یا آب آتش را خاموش می کند و یا آتش آب را بخار کرده و از میان بر می دارد . اگر از استثناعات بگذریم  در تجمیع زهد و ریا در جهان فعلی تقدم با ریا است که توأم است با چاپلوسی و تملق گویی بوده که خوشایند همه است در صورتیکه در زهد امر به معروف و نهی از منکر است که خوشایند همه نمی تواند باشد . از طرف اداره ی آموزش و پرورش برای کنترل و نظارت و راهنمایی بر امور دفتری مدارس مأمور شدم . به مدرسه ی رفتم که مدیر آن  در مجالس رسمی و غیر رسمی دولتی و شخصی قاری قرآن با محاسنی آنکادر شده بود . در تنظیم دفاتر اشکالاتی جزئی داشت . راهنمایی هایی در حد توان بعمل آمده و در گزارش نیز منظور نگردید در پایان گزارش آوردیم : از خداوند توفیق الهی را خواستاریم . مدیر مدرسه  با کمال بی شرمی گفت : من توفیق الهی را می خواهم چکار ! بنویس از اداره تقدیرنامه ای به من بدهند . نمی دانم شما به این آقا چه می گویید ولی من از آن تاریخ به بعد از هر چی قاری قرآن و ریش آنکادر شده است نفرتم می آید . آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت                                            ...

  • نقد حافظ نامه

             اين شـرح بي نهايت كز زلف يار گفتنـد      حرفي است از هزاران ، كاندر عبارت آمد    «حافظ نامه» اثر محقق گرانقدر آقاي بهاءالدين خرمشاهي در سال 1366 توسط انتشارات علمي و فرهنگي و انتشارات سروش به چاپ رسيد و از بدو انتشار با استقبال طبقه‌ي كتابخوان به ويژه دوستداران شعر حافظ روبه رو شد. بي شك پرداختن به تمام زواياي شعر پيچ در پيچ حافظ و يافتن تمام دقايق آن كاري است بس دشوار و البته از عهده يك يا چند نفر خارج است و شايد آناني كه به شعر حافظ – اين شرقي‌ترين شعر زمين – عشق مي‌ورزند، براي هميشه باب حافظ پژوهي را گشوده نگاه دارند تا هر روز نكته‌اي تازه از «حسن بي پايان» شعر او كشف شود.      نگارنده‌ي اين سطور كه از علاقه‌مندان جدي شعر حافظ است، حافظ‌نامه را در كنار «مكتب حافظ»، «حافظ شيرين سخن» ، «از كوچه رندان»، «تاريخ عصر حافظ »‌و چند اثر ارزشمند ديگر ، از اركان حافظ شناسي مي‌داند و هميشه، اوقات خود را با مطالعه‌ي اين آثار پرثمر مي‌گرداند. درحين مطالعه‌ي مستمرحافظ‌نامه نكاتي به نظر مي‌رسيد كه مجموعاً در اين نوشتار عرضه مي‌شود. اين مطالب عمدتاً سه دسته هستند:نخست اين كه گاهي بيتي به ظاهر دشوار، معنا نشده يا درباره‌ي آن نكته‌اي گفتني هست كه – به دليل رعايت اختصار يا هر دليل ديگر – در حافظ نامه نيامده؛ دوم: درباره‌ي بيتي يا لغتي و تركيبي توضيحي داده شده كه كافي نيست و بحث و توضيح بيش‌تري مي‌طلبد؛و سوم مواردي است كه توضيحات آقاي خرمشاهي را درباره‌ي موضوعي – شايد به خطا- نپسنديده و خطا پنداشته‌ام. در اين گونه موارد ضمن نقل توضيحات حافظ نامه نظر خود را مستند يا غيرمستند ارائه كرده‌ام. اميد كه سودمند افتد. 1 – صفحه 91 ابياتي كه از سعدي نقل مي‌شود مي‌تواند شاهدي باشد براي : شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل سعدي گفته :   كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‌ها اي برادر ما به گرداب اندريم و:   و آن كه شنعت مي‌زند بر ساحل است1 ملامت‌گوي عاشق را چه گويد مردم دانا ؟ و:   كه حالِ غرقه در دريا نداندخفته در ساحل2 كجايي اي كه تعنّت كني و طعنه زني   تو بر كناري و ما اوفتاده در غرقاب3                                                                        با توجه به ابيات سعدي مشخص مي‌شود كه مقصود از گرفتاران امواج، عاشقان بلاكش است و سبكباران ساحل‌ها هم ناصحان ملامت‌گر هستند. 2 – صفحه 107 درباره‌ي «شمع آفتاب» نوشته اند: «اضافه تشبيهي نيست، مراد مشعل و شعله آفتاب است و گر نه شمع عادي از نظر نورانيت با آفتاب تناسب ندارد.»و بعد دو شاهد از ظهير و نزاري نقل كرده‌اند كه چون جنبه تشبيهي بودن «شمع آفتاب» ...