جمله در وصف خواهر
بهترين جملات در وصف دوست (توصيف دوستان)
تصور میکنم این بهترین و واقعیترین توصیفیست که تاکنون از دوست شنیدهام. دوستان...... تو را دوست میدارند اما معشوق تو نیستند، مراقب تو هستند اما از اقوام تو نیستند.آنها آمادهاند تا در درد تو شریک بشوند اما آنها بستگان خونی تو نیستند. آنها.... دوستان هستند، یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت میکند، همانند مادر غم تو را میخورد. مثل یک خواهر سر به سرت میگذاردمثل یک برادر ادای تو را در میآورد. اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت میدارد. زیباترین مکان برای حضور، این است که دیگران در فکرشان تو را به یاد داشته باشند.
بهترين جملات در وصف دوست (توصيف دوستان)
تصور میکنم این بهترین و واقعیترین توصیفیست که تاکنون از دوست شنیدهام. دوستان...... تو را دوست میدارند اما معشوق تو نیستند، مراقب تو هستند اما از اقوام تو نیستند.آنها آمادهاند تا در درد تو شریک بشوند اما آنها بستگان خونی تو نیستند. آنها.... دوستان هستند، یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت میکند، همانند مادر غم تو را میخورد. مثل یک خواهر سر به سرت میگذاردمثل یک برادر ادای تو را در میآورد. اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت میدارد. زیباترین مکان برای حضور، این است که دیگران در فکرشان تو را به یاد داشته باشند.
شعری در وصف زنان ایرانی
نگه کن به تاريخ پيشينيان به ايينه ي روشن باستان به بگذشته ها رفته ها دورها به سرچشمه ي روشن نور ها ز دانايي و مهر و خود باوري بشد زن سزاوار بر مادري چو دغدويه(1) آن مادر پاک زاد که در پيش اهريمنان ايستاد پروچيستا(2) دختر زردهشت زني بود دانا و نيکو سرشت ز رکسان (3) به ياد ار و از پانته ا (4) ز موزا (5) و ارتا (6) و از ار شيا(7) گهي ارتميس (8) و کاساندان (9) شدند گهي هم پروشات (10)و ماندان(11) شدند اتوسا (12) که مام خشايار بود گرامي زن راد و بيدار بود از ايران بسي زن به پا خاسته که ديهيم ها را بياراسته به شهنامه بس بانوي نامدار بود نامشان مايه ي افتخار چنان خواهران جم سرفراز يکي شهر ناز (13) و يکي ارنواز(14) فرانک (15) زني راد وازاده بود فريدون ازده را زاده بود خردمند سيندخت(16) فرخنده راي که بود اگه و بخرد و رهنماي ز رودابه (17) راد نيکو نهاد جهان پهلواني چو رستم بزاد چو ياداوري نام تهمينه(18) را ز شوق اکني از نفس سينه را نبيني تو گردي چو گرد افريد (19) دلير و خردمند و با فرو شيد فرنگيس (20) بانوي نام اوري است سر افراز و ازاده و پاک زيست پر اوازه بانو گشسب (21)دلير که بود است مرد افکن و شير گير در ان دوره ي شامخ باستان گرانقدر بودند يکسر زنان نه کمتر بود دختري از پسر گرامي تر انکو خردمند تر -------------------------- 1=دغدويه = مادر زرد تشت که از شهر ري بود و در انجا با کوي ها و کرپن ها که مردم را گمراه مي کردند مبارزه کرد او با پروشسب ازدواج کرد و ثمره ي اين پيوند زرتشت پيامبر بزرگ ايرانيان است 2=پروچيستا= دختر کوچک زرتشت که با هوش و خردمند بود 3= رکسان= يا رکسانا يا روشنک دختر داريوش سوم بود که بنا به مقتضيات سياسي براي ايجاد حسن رابطه بين ايران و يونان همسري اسکندر را پذيرفت 4= پانته ا= يکي از زنان فداکار زمان کورش 5= موزا=زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه هاي مکشوفه از زمان اشکانيان تصوير اين ملکه ي مقتدر اشکاني کنار پسرصش فرهاد پنجم بر روي سکه ها منقوش است 6=ارتا= ارتادخت وزير خزانه داري در زمان اشکانيان 7=ارشيا= از زنان با کفايت دوران هخامنشي 8=ارتميس= يا ارتميز از زنان بنام هخامنشي که فرماندهي يکي از ناوگان هاي خشايار شاه را در جنگ ايران و يونان به عهده داشت در حالي که بسياري از ناوگان هاي ديگر تحت فرماندهي ديگران بود از دشمنان شکست خورد ناوگان تحت فرماندهي او پيروز شد 9= کاساندان =همسر با کفايت دوران هخامنشي 10=پروشات= يکي از زنان مشهور دوران هخامنشي 11= ماندان =يا ماندانا دختر اژيدهاک اخرين پادشاه ماد که همسر کمبوجيه پدر کورش شد و از اين وصلت کورش متولد گرديد . او در تربيت و نيز انتقال قدرت به کورش سهم عظيم داشت 12=اتوسا= دختر ...
شعر در وصف امام حسن مجتبی1
فلك را ركن ارامش شكسته زمين از اشك غم ، در گل نشسته ملائك جمله در جوش و خروشند خلايق جمله از ماتم خموشند كنار بستر باباست زهرا ز غم دامانش چون درياست زهرا به يكسو سر به دامن بوتراب است ز ديده اشك باران چون سحاب است به سويى مجتبى در شور وشين است دو دستش حلقه بر دوش حسين است نگاه مهر و ماه و هر دو كوكب شده خيره به حال زار زينب همه حالى غمين دارند امشب ز ديده اشك مى بارند امشب ولى در اين ميان زهراى اطهر بود بيش از همه دل ناگران تر تو گويى اشك او پايان ندارد به سينه دل ، به پيكر جان ندارد پيام اور كه عقيده در گلو داشت هماره گوشه چشمى به او داشت ستوده اشك از چشم ترش كرد به حسرت سر به گوش دخترش كرد زاسرار نهانى پرده برداشت پيامش مژده صبح و سحر داشت پس از ان فاطمه از گريه كم كرد تبسم كرد و ترك رنج و سحر داشت چو پيغمبر ز گيتى ديده پوشيد فلك در خون نشست و دل خروشيد به گريه عقيده دل باز كردند ز زهرا پرسش ان راز كردند كه اى تقوا و عصمت زا تجسم چه بد ان گريه ها و ان تبسم چه رازى در پيام حضرتش بود بگفتا: ان امام الرحمه فرمود: مباش افسرده خاطر از جدايى تو پيش از ديگران پيش من ايى ترا در خلوت ما راه باشد ترا عمر كم و كوتاه باشد رسولا، احمد، امت نوازا ز رحمت بر سر اين نكته بازا كه چون دادى به زهرا وعده وصل به او گفتى ز سوز و سردى فصل ؟ به او گفتى در اين ايوان نيلى كه نيلوفر ندارد تاب سيلى ؟ به زهرا گفته اى اين راز يا به چون گل پرپر شود با تازيانه ؟ تو كه بر فاطمه دادى بشارت به زخم سينه اش كردى اشارت ؟ در سوگ امام حسن عليه السلام آنشب مدينه شاهد سحر بود ماه صفر آماده از بهر سفر بود آنشب شقايق خون به جام لاله مى ريخت از ابشار ديده خود ژاله مى ريخت آنشب سپيده جامه بر تن چاك ميكرد از روى لاله گرد غربت پاك ميكرد آنشب زمان از پرده دل داد ميزد مرغ حق از بيداد شب فرياد ميزد آنشب دل از داغ غم جانانه مى سوخت برگرد شمعى بيمه جان پروانه مى سوخت ام المصائب از مصيب ديده تر بود در پيش او طشتى پر از لخت جگر بود آنشب برادر نيشها را نوش ميكرد از حق سخن مى گفت و خواهر گوش ميكرد آنشب حسن بهر حسينش راز مى گفت شرح بلا و كربلا را باز مى گفت آنشب حسن را سينه بودى پر شراره چشم حسينش بود و قلب پاره پاره آنشب سرشك از ديده عباس مى ريخت خون حسن از سوده الماس مى ريخت آنشب دل قاسم خدا را ياد ميكرد فرياد از بى رحمى صياد مى كرد آنشب حديث درد را با اه مى گفت از روز عاشورا به عبد الله مى گفت
شعری در مورد پدر و مادر از مولانا
شعری در مورد پدر از مولانا : مادر اگر چه که همه رحمتست رحمت حق بین تو ز قهر پدر سرمه نو باید در چشم دل ور نه چه داند ره سرمه بصر بود به بصره به یکی کو خراب خانه درویش به عهد عمر مفلس و مسکین بد و صاحب عیال جمله آن خانه یک از یک بتر هر یک مشهور بخواهندگی خلق ز بس کدیه شان بر حذر بود لحاف شبشان ماهتاب روز طواف همشان در به در گر بکنم قصه ز ادبیرشان درد دل افزاید با درد سر شاه کریمی برسید از شکار شد سوی آن خانه ز گرد سفر در بزد از تشنگی و آب خواست آمد از آن خانه یتیمی به در گفت که هست آب ولی کوزه نیست آب یتیمان بود از چشم تر شاه در این بود که لشکر رسید همچو ستاره همه گرد قمر گفت برای دل من هر یکی در حق این قوم ببخشید زر گنج شد آن خانه ز اقبال شاه روشن و آراسته زیر و زبر ولوله و آوازه به شهر اوفتاد شهر به نظاره پی یک دگر گفت یکی کأخر ای مفلسان کشت به یک روز نیاید به بر حال شما دی همگان دیدهاند کن فیکون کس نشود بخت ور ور بشود بخت ور آخر چنین کی شود او همچو فلک مشتهر گفت کریمی سوی بر ما گذشت کرد در این خانه به رحمت نظر قصه درازست و اشارت بس است دیده فزون دار و سخن مختصر مولوی
در وصف حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)
خديجه دختر خويلد از نيكوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامي نخستين زني كه به پيامبر اكرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت - در راه پيشرفت اسلام - كريمانه بذل كرد.خديجه آن قدر ارزش الهي داشت كه براي او مانند مريم مايده هاي آسماني نازل مي شد. رسول خدا (ص) مي فرمايند:خداوند از ميان زنان چهار زن را برتري داده است. آسيه .مريم.خديجه.فاطمه از عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است كه گفت : " احترام هيچ يك از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيكي ياد مي كرد و به حدي او را محترم مي شمرد كه گويا زني مانند خديجه نبوده است " .عايشه سپس نقل مي كند : روزي به پيغمبر ( ص ) گفتم : خديجه پير زني بيش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا كرده است. پيغمبر(ص) سخت برآشفت به طوري كه رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه كسي براي من نبود . روزي كه همه مردم كافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد.روزي كه همه مرا به جادوگري و دروغگويي نسبت مي دادند ، او مرا تصديق كرد ، روزي كه همه از من روي مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بي دريغ خرجكرد خداوند از او دختري به من بخشيد كه مظهر پاكي و عفت و تقوا بود . عايشه مي گويد : با خود گفتم ديگر از خديجه به بدي نام نخواهم برد. عايشه مي گويد:‹‹من در مورد زنان پيامبر از هيچ كدام به اندازه خديجه حساس نبودم زيرا پيامبر مرتب از او تعريف مي كرد و من هرگز او را نديده بودم..در شجره ي طوبي آمده است:خديجه عليها سلام زيباترين زنها از نظر جمال، كاملترين از نظر عقل، تمام ترين از نظر راي وتصميم گيري،وزيادترين از نظر عفت،دين،حيا، مرووت ومال بود. پیامبر(ص) فرمود ‹‹ اسلام با شمشير علي(ع)و مال خديجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت يافت.›› اگر خديجه نبود كدام زن شايستگي آن را داشت كه مادر حضرت فاطمه عليها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه كسي شايستگي فرزندي خديجه را داشت و اگر پيامبر(ص) نبود خديجه وفاطمه چگونه مي توانستند به مقام سروري زنان عالم نايل آيند.درباره خديجه همسر گرامي پيامبر اكرم ص ، اطلاعات زيادي گزارش نشده است و كاش فقط با كمبود اطلاعات روبه رو بوديم زيرا همان گزارشاتي هم كه واصل شده داراي تناقصات فراوان و شگفت آور است و متاسفانه آن قسمتي كه بر سر زبانها جريان دارد، زندگي واقعي آن بانوي بزرگوار را به نمايش نميگذارد و اين مقاله در پي آن است تا علاوه بر آنچه كه بر افواه جاري است سيماي ديگري از خديجه كبري عرضه كند. در سرزمين حجاز، مردي پا به عرصه زندگي گذاشت ...
شعری در وصف ماکو از شاعر کوچک ماکویی
صفالی داغلار اراسی زنگمارین داش قالاسی شاهین عقاب لار یوواسی گوزل دیاریم دی ماكوآذری لر اولكه سیدی قهرمانلار اولكه سیدی شاعلرین نغمه سیدی شعرده شعاریمدی ماكوامین رندی
فريب در ازدواج (تدليس)
فريب در ازدواج (تدليس) به مفهوم اثبات صفات مطلوب يا رفع عيوب به صورت دروغين، از جمله عوامل فروپاشي نظام خانواده يا تيرگي روابط زوجين است. بدين لحاظ زن و مرد از فريب يکديگر نهي شده اند، علاوه بر آن، فريب داراي پيامدهاي حقوقي نيز ميباشد. راهي که شارع مقدس براي جبران اين ضرر پيش بيني نموده، حق فسخ نکاح است. امروزه مردان به جهت آشنايي با اين حق به راحتي از آن بهره ميبرند، ولي اغلب زنان به جهت عدم آشنايي با اين حق، زماني که مورد تدليس واقع ميشوند، به طلاق روي آورده و از حقوق خود نيز مي گذرند. لذا در اين نوشتار بهصورت اجمال، به تدليس و فريب در ازدواج از منظر فقه و حقوق پرداخته شده و در انتها چند پيشنهاد قانوني جهت پيشگيري از فريب در ازدواج ارائه گرديده است. امروزه آسيبهاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و بهداشتي سلامت جامعه را تهديد ميکند. هزينه اين تهديدات هر دو جنس زن و مرد را شامل ميشود، ولي گاه يکي از اين دو جنس بيشتر در معرض خطر قرار ميگيرد. از جمله اين آسيب ها ميتوان به رواج فريب و تدليس در روابط افراد با يکديگر و در امر مهم ازدواج اشاره نمود. عدم صداقت هنگام انتخاب همسر که منجر به فريب طرف مقابل در ازدواج ميشود، آثار و پيامدهاي حقوقي ويژهاي دارد که با عنوان قانون «تخلف از شرط صفت» در قانون مدني مطرح است.ماده 1128 ق.م. بيـان ميدارد: «هرگاه در يکي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصريح شده يا عقد متبايناً بر آن واقع شده باشد».از آنجا که متأسفانه تدليس در ازدواج از جانب دختران رو به افزايش است ونيز دختران ساده دل و زودباور، در تدليس خواستگاران خويش به شدت آسيب پذير هستند، آشنايي با قوانين مربوطه و تحليل آن ضروري مينمايد. قبل از بررسي اين ماده قانوني، ابتدا برخي از پرونده هاي موجود در دادگاهها که موضوع آن به گونهاي مرتبط با اين ماده قانوني ميباشد، مطرح ميگردد. زيرا با رجوع به مواردي چند از مدعيان دادگاه، ضرورت اين آشنايي جديتر ميشود، بعضي از آن موارد به شرح ذيل ميباشد: ـ مردي که سـواد انـدکي در حد خوانـدن و نوشتـن داشتـه و نيـز به واسـطه سـانحهاي کـه در کـودکي بـرايش اتـفاق افتـاده، گردنـش کج بـوده اسـت، بـه خواستگاري دختـري ميرود و در مراسـم خواستگاري خـود را ديپلمه معرفـي مينمايد و گردن خود را بسته و وانمود ميکند که موقتاً دچارگردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فريب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضاي فسخ نکاح ميکند. - زني قبلاً ازدواج کرده ...
اندكي تامل جمله هايي براي انديشيدن
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ی زمین، شــانه های پـدر بــود … بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…! لنگه های چوبی درحیاطمان/گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند/ محکمند/خوش به حالشان/که لنگه ی همند مادر بزرگم می گفت : اگه می خواهی خدا رو بخندونی از برنامه هات براش حرف بزن دیگه آدم هااهل عاشقی نیستن اهل سرمایه گذاری شده اند