جلیقه ودامن
عکس هایی از تاپ و دامن ( جلیقه ) دخترانه
جدیدترین ست های لباس پائیزه ۲۰۱۲
ژورنال لباس محلی همراه با توضیحات
توضيحات: طرح لباس قشقایی برای استفاده در تابستان بسیار مناسب می باشد.
چه بپوشیم
سلام خدای مهربون من<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> تو مارو لخت و عریان آفریدی اما بهمون عقل و هنر های دیگه رو دادی وگرنه تا ما خودمون انتخاب کنیم وزیبایی و تنوعی در پوششمون ایجاد کنیم، وگرنه می تونستی یه آدمو اندازه یه خرس قطبی پوست و چربی بدی به هر حال این یکی دو هفته اخیر به دلیل نزدیکی به محرم و این که میدونی تو محرم شیعه ها سعی می کنند عروسی و جشن نگیرن به هر حال بازار گرمی بود از عروسی و جشن اما متاسفانه من هر جایی می رفتم مشکلاتی تو لباس و پوشش خانمها بود چه از نظر رنگ لباس چه مدل و ... و همچنین آقایون خیلی از آدما نمیدونن چی باید بپوشن و اساساً چرا لباس می پوشن آیا فقط برای پوشیدگی هست که اگه این بود یه گونی هم کار پوشش انجام میده که البته برای پوشیدگی تنها نیست به هر حال به قولی نا موزون بودن پوشش و استفاده از مد بدون در نظر گرفتن مکان و زمان ، سن و بقیه فاکتورهایی که باید در انتخاب لباس و پوشش لحاط بشه،بنده به این داشت شد تا به عنوان عضو کوچیکی از طراحان لباس ایران که بسیار مظلوم واقع شدن تصمیم بگیرم یه چند پستی رو به این موضوع و مسائل پیرامون مدل و لباس اختصاص بدم و امیدوارم باشم که به دیگران در انتخاب لباس و پوشش کمک کنه هر چند مردم در ایران همیشه دوست دارن زیبا لباس بپوشن اما اغلب نمیدونن که این هم یه علمه،مثل بقیه علم ها و همین عدم شناخت باعث شد من این رشته رورها کنم و به کامپیوتر و ادمه تحصیل در کامپیوتر رو بیارم اما مقررات سخت ما هم کم مشکل نداره راجب این هنر،نهایت تحصیل در رشته طراحی و لباس در ایران کارشناسی است که منجر به تدریس میشه که منم تدریس هیچ وقت دوست نداشتم وهیچ طراحی در ایران حق برگزاری مزون لباس به صورت آزاد نداره خوب مشخصه که این محدودیت ها باعث عدم شناخت و مظلوم واقع شدن این هنر میشه و یه شخصی که زحمت میکشه در خارج از کشور و در این رشته ادامه تحصیل میده رغبتی به برگشتن به کشور و خدمت به مردم خوش نمی کنه و همین امر باعث شدن مردم ما و مخصوصاً جوونهای ما در یک بحران هویتی از لحاظ این که چی بپوشن گیر کردن و در نهایت وضع کنونی پیش آمده. خوب من بخش های مختلف از ابتدا شروع می کنم 1-چرا لباس می پوشیم؟ لباس جدا از پوششی که ایجاد می کنددر معرفی شخصیت شما و حتی افکار شما نقش دارد پس بر همگان واضح و مبرهن است که پوشش مناسب جزء اساسی ترین نیازهای یک انسان است. 2- چه بپوشیم؟ هر شخص بسته به موقعیت اجتماعی ، سن، علاقه مندی،مکان و زمان استفاده از لباس،و اندام خود می تواند یک لباس را انتخاب و استفاده نماید و مناسبترین لباس لباسی است که با درنظر گرفتن تمام موارد ذکر شده انتخاب گردد ...
تن پوش زنان و مردان بختیاری
ایل بختیاری دیرینه دارترین وکهن زیست ترین مردمان ایران زمین در آغوش طبیعت وکوهستانها زاده میشوند از طبیعت ومواهب خدادادی آن در تمامی ابعاد زندگی سود میجویند واستفاده میکنند وآنچنان تحت تأثیر طبیعت قرار داشتهاند که شیوه کوچ نشینی وکوچگری را طبیعت برای آنان انتخاب میکند وشیوه زندگی بختیاریان را میتوان معلول وخواست طبیعت دانست ودر زیباترین نقاط این طبیعت خداداد ودامن پر مهر آن به مدد شاخهها وچوب درختان بلوط اولین ستونهای زندگی سادهٔ خود یعنی سیاه چادرهای بافته از موی بز اهلی شده وپرورش یافته در طبیعت را برافراشته میکنند وهرآنچه از طبیعت به دست آورده وبا اندک تغییراتی برای ابزار ووسایل زندگی کوچ نشینی خود از آن استفاده میکنند نوزادان اولین نگاه و ورود خود را به جهان در زیباترین وخوش آب وهواترین کوهستانها ودشتهای این کره خاکی آغاز میکنند وهمه آموختههای مادر طبیعت زاد وهرآنچه خود بعدا از طبیعت میآموزد را سرلوحه زیستن خود مینماید. او لالا ییهای مادر را با صدای دلنشین کبکهای کوهساران ونسیم روح نواز کوهستانهای بختیاری و آواز چشمه سارها با هم به ذهن کودکش میسپارد همان جایی که بسیاری ویژگیهای مردمان این قوم که در دوران بلوغ نمود مییابد نتیجه همین همزیستی تنگاتنگ با طبیعت است.به جرات میتوان گفت بسیاری ویژه گیهای اخلاقی وشخصیتی بختیاریها را میتوان وام دار طبیعت دانست ونقشی که طبیعت ومظاهر آن در شیوه رفتار وگفتار وپندار بختیاریان بوجود آورده، بی نظیر است. بختیاریها صداقت وساده گی خود را از زلال چشمه ساران آبهای روان وپاک میآموزند آزاد مردی وآزاده گی والبته عصیانگری خویش را از کوهها وکوهستانهای وخشم کارون وزنده رود..<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> تن پوش زنان بختیاری تن پوش زنان بختیاری 1. پوشش سر" لچک و میناً لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع مختلف دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج ترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود. 2. مینا روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد بهشکل مستطیل است که بهصورت بسیار خاصی بسر میکنند مینا را با سنجاق محکم به توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود.وبعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورندودر پشت مینا پنهان میکنند وآن موهاراترنه مینامندوبامهرههایی با رنگهای مختلف آن را تزئین میکنندکه جلوهای خاص ...
آقای مغرور خانوم لجباز 8
مانی:نه گفتم یه زانتیا واسمون بیارن.آها اونا داره میاد. به سمتی که اشاره کرد برگشتیم زانتیای سفید داشت می اومد سمت ما.تا جلوی پامون که رسید ترمز کرد یه پسر جوون سیاه چهره با موهای فر یه عینک دودی رو چشمش.پیاده شد و با لهجه جنوبیش(شرمنده نمی تونم لهجه جنوبی رو بنویسم می خواین براتون بگم؟آخ حواسم نبود اینطوری که نمی شنوید) گفت:خوش اومدید آقا مهندس بفرمایید خیلی وقته منتظرین؟ مانی:با خوش رویی باهاش دست داد سورن هم پشت سرش با راننده دست داد ومنم با سر جواب سلامش رو دادم. مانی:نه حبیب تازه کارمون تموم شده.بعد رو به من و سورن ادامه داد:این آقا حبیب راننده ما تو ایرانه خیلی پسر گلیه! سورن با لبخندی بهش نگاه کرد وسری تکون داد. مانی:ایشونم مهندس صادقی هستن شریک مهندس نصیری و همسرشون... عسل خانوم حبیب:خیلی خوشوقتم بفرمایید که مسافرید و خسته ی راه. بعد هم همه سوار ماشین شدیم.طبق معمول مانی جلو نشست و من و سورن هم عقب. حبیب رو به مانی کرد وگفت:برای استراحت کجا می مونید؟کجا برم؟ مانی:استراحتی در کار نیست حبیب یه راست برو تهران باغ لواسون مهندس. حبیب:اینطوری که خیلی بد شد حداقل یه شب مارو قابل می دونستید مانی:ممنون اما کار زیاده راه بیافت پسر حبیب:باشه..چشم... ماشین رو روشن کرد و راه افتاد اینقدر خسته بودیم که بیشتر سکوت کرده بودیم و جز چندتا جمله در مورد کار ومحموله حرف های دیگه ای رد وبدل نمی شد. با کلافگی و لب های جلو اومده گفتم:نمی شد باهواپیما می رفتیم؟ مانی برگشت وخندید:چیه؟خسته شدی که نق می زنی؟ سورن اخم کرد.منم اخم کردم.چه دلیلی داره این اینقدر خودمون بشه که اینطوری باهام صحبت کنه بچه پورو بزنم فکش رو بیارم پایین ها... سورن دستش رو انداخت دور شونه ام و من رو چسبوند به خودش.این چرا این جوری شد یهو؟ با اخم وجدیتی که سعی می کرد با لبخند مصنوعیش پنهونشون کنه رو به مانی گفت:خانوم من فقط خسته است نق هم نمی زنه.حواست باشه چی می گی ها؟ مانی:بابا شوخی کردم تو چراجدی گرفتی حالا روش رو برگردوند وخنده اش رو خورد.اخم کرد و دیگه حرفی نزد.سورن هم موهام رو یه بوسه ی طولانی کرد.می تونستم حدس بزنم که این کار رو فقط برای در آوردن لج مانی کرد و هیچ احساسی توش نبود. صدالبته از چشم مانی دور نموند و اخمش رو غلیظ تر کرد و یه چشم غره بهم رفت.منم شونه هام رو بالا انداختم و خودم رو بیشتر به سورن چسبوندم.الان دیگه گرفتن حال مانی برام مهمتر از گرفتن حال سورن بود. بعد دوسه ساعتی که تو ماشین بودیم خسته شدم و خواب رو به بیدار موندن تو این جمع کسالت بار ترجیح دادم.مخصوصا این که دوباره زبون مانی باز شده بود و داشت چرت و پرت می گفت.هی برمی گشت ویه ...