تقدیم پایان نامه به همسر

  • نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

    صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه تعدادي از متون پيشنهادي براي اين صفحه آورده شده است، اميد است كه مورد استفاده دانشجويان و محققان عزيز قرار گيرد. از استاد گرامیم جناب آقای دکتر ****** بسیار سپاسگزارم چرا که بدون راهنمایی های ایشان تامین این پایان نامه بسیار مشکل مینمود. از سرکار خانم **** و به ویژه سرکار خانم **** به دلیل یاری ها و راهنمایی های بی چشمداشت ایشان که بسیاری از سختی ها را برایم آسان تر نمودند، به پاس عاطفه سرشار و گرمای امیدبخش وجودشان که در این سردترین روزگاران بهترین پشتیبان است به پاس قلب های بزرگشان که فریاد رس است و سرگردانی و ترس در پناهشان به شجاعت می گراید و به پاس محبت های بی دریغشان که هرگز فروکش نمی کند این مجموعه را به پدر و مادر عزیزم تقدیم می کنم با سپاس ازسه وجود مقدس: آنان که ناتوان شدند تا ما به توانایی برسیم... موهایشان سپید شد تا ماروسفید شویم... و عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجود ما و روشنگر راهمان باشند... پدرانمان مادرانمان استادانمان  تقدیم به پدر مادر مهربانم که هر لحظه وجودم را از چشمه سار پر از عشق چشمانشان سیراب می کنند.....تقدیم به پدر و مادر عزیز و مهربانم که در سختی‌ها و دشوار‌ی‌های زندگی همواره یاوری دلسوز و فداکار و پشتیبانی محکم و مطمئن برایم بوده‌اند. تقدیم به همسرم به پاس قدر دانی از قلبی آکنده از عشق و معرفت که محیطی سرشار از سلامت و امنیت و آرامش و آسایش برای من فراهم آورده است سپاسگزار کسانی هستم که سرا غاز تولد من هستند. از یکی زاده می شوم و از دیگری جاودانه. استادی که سپیدی را بر تخته سیاه زندگیم نگاشت و مادری که تار مویی از او به پای من سیاه نماند.  تقدیم به مقدس ترین واژه ها در لغت نامه دلم، مادر مهربانم که زندگیم را مدیون مهر و عطوفت آن می دانم. پدر، مهربانی مشفق، بردبار و حامی. همسرم که نشانه لطف الهی در زندگی من است. برادر و خواهرم همراهان همیشگی و پشتوانه های زندگیم  ماحصل آموخته هایم را تقدیم می کنم به آنان که مهر آسمانی شان آرام بخش آلام زمینی ام است به استوارترین تکیه گاهم،دستان پرمهر پدرم به سبزترین نگاه زندگیم،چشمان سبز مادرم که هرچه آموختم در مکتب عشق شما آموختم و هرچه بکوشم قطره ای از دریای بی کران مهربانیتان را سپاس نتوانم بگویم. امروز هستی ام به امید شماست و فردا کلید باغ بهشتم رضای شما را آوردی گران سنگ تر از این ارزان نداشتم تا به خاک پایتان نثار کنم،باشد که حاصل تلاشم نسیم گونه غبار خستگیتان ...



  • نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

    صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه تعدادي از متون پيشنهادي براي اين صفحه آورده شده است، اميد است كه مورد استفاده دوستان عزيزم قرار گيرد.خدای را بسی شاکرم که از روی کرم، پدر و مادری فداکار نسبیم ساخته تا در سایه درخت پربار وجودشان بیاسایم و از ریشه آنها شاخ و برگ گیرم و از سایه وجودشان در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم. والدینی که بودنشان تاج افتخاری است بر سرم و نامشان دلیلی است بر بودنم، چرا که این دو وجود، پس از پروردگار ، مایه هستی ام بوده اند دستم را گرفتند و راه رفتن را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب آموختند. آموزگارانی که برایم زندگی، بودن و انسان بودن را معنا کردند.تقدیم به وجود با ارزشتان...تقدیم به پدر، مادر و همسر عزیزمو به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند.دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز و بوم فدا نموده و مینمایند.تقدیم به همسرم:که سایه مهربانیش سایه سار زندگیم می باشد، او که اسوه صبر و تحمل بوده و مشکلات مسیر را برایم تسهیل نمود.تقدیم به خواهرم:که وجودش شادی بخش و صفایش مایه آرامش من است.تقدیم به برادرم:که همواره در طول تحصیل متحمل زحماتم بود و تکیه گاه من در مواجهه با مشکلات، و وجودش مایه دلگرمی من می باشد.تقدیم به پدرم کوهی استوار و حامی من در طول تمام زندگی تقدیم به مادرم سنگ صبوری که الفبای زندگی به من آموخت تقدیم به همسرم که در سایه همیاری و همدلی او به این منظور نائل شدم. تقدیم به دلبندم امید بخش جانم که آسایش او آرامش من است.تقدیم به او که آموخت مرا تا بیاموزم استاد گرامی جناب آقای.... تقدیم به آنان که وجودم جز هدیه وجودشان نیست پدر و مادر عزیزم تقدیم به همسر مهربانم که مسیح وار با صبرش در تمامی لحظات رفیق راه بود و تقدیم به گل نازم ...که کودکی گمشده ام را در چهره معصومش پیدا کردم.و بعد از مدتها، پس از پیمودن راههای فراوان که با حضور شیرین اساتید عزیزم، با راهنماییها و دغدههای فراوانشان و شیطنتهای زیبای آن دوران، نگاههای پدر مادرم، با چشمهای پر از برق شوق، و زیبایی حضور خواهرم در کنارم، که خستگیهای این راه را به امید و روشنی راه تبدیل کرده و امیدوارم بتوانم در آینده ی نزدیک جوابگوی این همه محبت آنها باشم ...اکنون، با احترام فراوان برای این همه تلاش این عزیزان برای موفقیت من ....این پایان نامه را به پدر و مادرم، اساتید عزیز و خواهر ...

  • تمامیت طلب یا تقدیم به مادرم پدرم و همسرم!

    صبح که داشتم از خونه بیرون می رفتم از خدا خواستم کارام حداکثر تا ساعت 10:30 تموم بشه و من ساعت  11 برسم سرکار. وقتی ساعت 11:30 کارم تموم می شم از خوشحالی مونده بودم به کی زنگ بزنم و خوشحالیم رو منتقل کنم. با چقدر خوشحالی به تو زنگ زدم تا به مناسبت زحماتت و انجام کارم مهمون من بریم چارچنگولی رو ببینیم و شام بریم بیرون! به خدا اون موقع جملاتم و هم آماده کرده بودم. آهان فکر کنم حتی بهت زنگم زدم و گفتم یا ... نمی دونم شاید اشغال بودی ... رسیدم سرکار خودت بهم زنگ زدی ... خودم و برات لوس کرده بودم که یه دفعه گفتی اس ام اسم و نگرفتی ... همه خوشحالیم کمرنگ شد ... همه جشن کوچیک دو نفرمون ... جشنی که اول می خواستم بعد 10-12 روز بریم خونه مامان اینا و اونجا خوشحالیمون و باهاشون تسهیم کنیم اما یادم افتاد که تو دوست داری جشنامون دو نفره باشن ... اما ... فقط به تو زنگ زدم .... فقط تو! دیروز وقتی گفتی خیلی تغییر کردی خوشحال شدم! خوشحال از اینکه تونستم تو رو راضی کنم! اما وقتی معنی روزگار رو فهمیدم یه خورده جا خوردم! تو چهار روزه بیخود و بیجهت از من دلگیری و دنبال جایی می گشتی که ناراحتیت و تخلیه کنی! بعد دو سه روز بیخوابی و خستگی ... اهمیتی نداره که تو نمی تونی من و بفهمی به همون دلیلی که من نمی تونم تو رو بفهم!   فرق تو با پدر و مادر همینه! یک هفته پیگیره کارام بودی، نمی گم وظیفت بوده لطف کردی. اما صد بار به روم آوردی و به خاطر یه جمله لعنتی اول اون پایان نامه ببین چه دردسری به پا شد! از همون اول یعنی حدود 6 ماه پیش می دونستم! اون حس به هم می گفت ... بعد از جلد اولین صفحه ای هم که آماده کردم اون بود! اما خالی ...  فرق تو با پدر و مادر همینه! تو توقع داری! من هم شاید همینطورم! در مقابل هر کارم انتظار دارم! اما پدر و مادر اینطور نیستند!   اما این جملات معنیش اینه که اونا بر تو اولویت دارند یا تو بر اونها! هر کس جای خودش رو داره! کاش می فهمیدم! کاش می فهمیدی! کاش می فهمیدن!   هر کس جای خودش رو داره! تو خودمی و مادر و پدرم ریشم! این جمله به خدا معنی بدی نمی ده! اما من و تو حداکثر این دو سه سال برای هم زحمت کشیدیم اما اونا بیست و چند سال علاوه بر این دو سه سال!   کاش یکی بود می گفت که آیا این جمله یعنی تو طفیلی هستی؟ یعنی بی ارزشی؟ یعنی بدرد نمی خوری! تقدیم به مادرم، پدرم و همسرم! مگه بده! مگه غلطه! حالا چون پدرم به درس خوندن اعتقادی نداره نباید به اون تقدیم می کردم! چون مادر کاری غیر دعا کاری از دستش بر نمی آد نباید به اون تقدیم می کردم! اما چون تو این دو سال من و تحمل کردی که درس بخونم - اونم چه درس خوندنی!- حق توه! اینکه این دو هفته لطف کردی پیگره کارام بودی این غنیمت - اونهم چه ...

  • تقديم به پدر تقدير از مادر (نامه فرزند به پدر)

    تقديم به پدر تقدير از مادر چه زيباست هنگاميكه فرزنداني صادقانه با پدر بزرگوار خويش سخن مي گويند اي پدر بزرگوار، ميلاد خجسته حضرت زهرا (س)، هفته زن  و روز مادر و سالروز تولد حضرت علی (ع) و روز پدر، بهانه اي به دست ما داد تا با شما سخن بگوييم. ابتدا سلام گرم فرزندانت را به همراه تبريك اين موالید خجسته را بپذير و تقدير و سپاس ما فرزندان را به خاطر فراهم آوردن فضايي آرام و دلنشين در خانه پذيرا باش. در كتاب خدا" قرآن كريم" آرامش خانه را از آيات و نشانه هاي الهي دانسته آنجا كه مي فرمايد: ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه از نشانه هاي خدا آن است كه از جنس  شما همسري آفريد  تا به آرامش برسيد و بين شما را مودت ورحمه قرار داد. اي پدر مهربان : سالهاست كه به خاطر انتخاب همسري شايسته و لايق، به تماشاي اين آرامش نشسته وجلوه هاي رحمت و مودت را نظاره گر هستيم . مادري كه ما در خانه به وجودش افتخار مي كنيم و به خاطر او همواره سرافرازيم، نتيجه ي حسن انتخاب شماست . محبت شما به مادر ، انسان را به ياد سخن امام ششم مي اندازد كه فرمود : من اخلاق الانبيا حب النسا ( محبت به زنان از اخلاق انبيا ست ) و خوشرفتاري شما با مادرِ ما ، اين موجود مقدس و آن همسر پاكدامن ، مروري است برسفارش رسول گرامي اسلام (ص) كه فرمودند: بهترين شما  مردي است كه باهمسرش خوش رفتارتر باشد و من از همه ي شما به زنانم خوش رفتارترم. خوشا به حال كودكاني كه چون ما ، در خانه اي زندگي مي كنند كه رفتار والدين ، آنان را به ياد سخنان پيامبر( ص) مي اندزاد . به راستي كودكان حق دارند پدر و مادر بزرگواري  چون شما داشته باشند . حق دارند پدري متفكر ، برنامه ريز، آرام و خوشرفتار داشته باشند. اي  مهربان ترين پدر: چه زيبا و اطمينان آور است براي ما فرزندان ، هنگاميكه پس از ساعتها تلاش و كوششِ روزانه، وارد منزل مي شوي و چهره ي خسته ي خويش را به نگاهي محبت  و رويي گشاده و خندان مبدل مي كني تا نكند خستگي شما ، ما را افسرده سازد و يا آرامش را از خانه بزدايد . به راستي بر اين  همه صداقت و پاكي درود و سلام مي فرستيم. گاهي به همديگر مي گوييم ، بياييم دستان كوچك خود را  مقابل آسمان كه همواره محل نزول رحمت الهي است با لاببريم و براي اين پدر فداكار و مادر دلسوز و مهربان دعا كنيم كه داشتن پدر و مادري اينچنين براي ما، مايه ي رحمت و مودت است و همه با هم مي گوييم ( رب ارحمهما كما ربياني صغيرا ) پروردگارا: هردوي آنان را مورد رحمتت قرار ده همانطور كه ما را در كودكي تربيت نموده اند. اي تجلي خداوند مهربان : اي كه مايه ي آرامش خانه اي ، اجازه فرما تا كمي از مادر برايت بنويسيم. ...

  • متن هاي زيبا براي تشكر پايان نامه

    متن هاي زيبا براي تشكر پايان نامه

      متن هاي زيبا براي تشكر پايان نامه   و بعد از مدتها، پس از پیمودن راههای فراوان که با حضور شیرین اساتید عزیزم، با راهنماییها و دغدغه های فراوانشان و شیطنتهای زیبای آن دوران، نگاههای پدر مادرم، با چشمهای پر از برق شوق، و زیبایی حضور خواهرم در کنارم، که خستگیهای این راه را به امید و روشنی راه تبدیل کرده و امیدوارم بتوانم در آیندهی نزدیک جوابگوی این همه محبت آنها باشم ... اکنون، با احترام فراوان برای این همه تلاش این عزیزان برای موفقیت من .... این پایان نامه را به پدر و مادرم، اساتید عزیز و خواهر مهربانم تقدیم میکنم امیدوارم قادر به درک زیباییهای وجودشان باشم با تشکر ....   از استاد گرامیم جناب آقای / خانم دکتر ****** بسیار سپاسگذارم چرا که بدون راهنماییهای ایشان تامین این پایان نامه بسیار مشکل مینمود. از سرکار خانم/جناب آقای **** و به ویژه سرکار خانم / جناب آقای **** به دلیل یاریها و راهنماییهای بی چشمداشت ایشان که بسیاری از سختیها را برایم آسانتر نمودند، و در پایان از کلیه کارمندان پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران جهت همکاری بیدریغ ایشان جهت پیشبرد این پایان نامه سپاسگذارم.   سپاس خدای را که سخنوران، در ستودن او بمانند و شمارندگان، شمردن نعمت های او ندانند و کوشندگان، حق او را گزاردن نتوانند. و سلام و دورد بر محمّد و خاندان پاك او، طاهران معصوم، هم آنان که وجودمان وامدار وجودشان است؛ و نفرين پيوسته بر دشمنان ايشان تا روز رستاخيز... بدون شک جایگاه و منزلت معلم، اجّل از آن است که در مقام قدردانی از زحمات بی شائبه ی او، با زبان قاصر و دست ناتوان، چیزی بنگاریم. اما از آنجایی که تجلیل از معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تامین می کند و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند، تضمین؛ بر حسب وظیفه و از باب " من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه عزّ و جلّ" :ازپدر و مادر عزیزم...این دو معلم بزرگوارم... که همواره بر کوتاهی و درشتی من، قلم عفو کشیده و کریمانه از کنار غفلت هایم گذشته اند و در تمام عرصه های زندگی یار و یاوری بی چشم داشت برای من بوده اند؛از استاد با کمالات و شایسته؛ جناب آقای دکتر .... که در کمال سعه صدر، با حسن خلق و فروتنی، از هیچ کمکی در این عرصه بر من دریغ ننمودند و زحمت راهنمایی این رساله را بر عهده گرفتند؛از استاد صبور و با تقوا ، جناب آقای دکتر .... ، مدیریت محترم کرسی گروه، که زحمت مشاوره این رساله را در حالی متقبل شدند که بدون مساعدت ایشان، این پروژه به نتیجه مطلوب نمی رسید؛و از استاد فرزانه و دلسوز؛ جناب آقای دکتر ... که زحمت داوری این رساله را متقبل شدند؛ کمال تشکر و قدردانی را دارم. باشد ...

  • تقدیم    نیمی از برو بچ خوابند و نیمی بیدار،من بی‏توجه به این که فرصتی تا دفاع ندارم و هنوز فصل پنجم نوشته نشده،انگارکه همه دغدغه‏ام باید تهیه تقدیر و تشکرم باشد کلی فکر کردم تا این خطوط رو برای صفحه تقدیم و تشکرم "طراحی"کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته فکر نمیکنم کار بیفایده ای کرده باشم، آخه بلانسبت شما اکثر افراد که برای کپی برداری سری به پایان نامه ها میزنند اول به تقدیر و تشکر یه نگاهی میندازن، ودیگه اینکه تعداد آدمهای تاثیرگذار در زندگی آدم (اگه به پایان‏نامه نگاهی بندازن) که به این صفحات توجه میکنند بیشتر از اوناییند که به متن توجه کنند. البته اگه بحث پایان نامه برای کار و این حرفا باشه من اعتقادم اینه که وقتی مدرک دانشگاه تهران (با اون تنها پنجاه تومنی که همچنان با این وضع اقتصادی ارزشمند هست و حسرت به دل خیلی ها گذاشته) نتونه کارساز باشه پس باید به پایان نامه گفت زکی! بهرحال این تقدیم وتقدیرو تشکرمه که اگه محروم ودر نتیجه مرحومم نکردند بزودی استفاده میکنم، درغیر این صورت تقدیمم تقدیم به همه کسانی که فرصت استفاده دارند. تقدیم به: وجود مقدس پدر عزیزم و مهربان مادرم، آنان که ناتوان شدند تا من به توانايي برسم.مو، سپيد کردند تا من روسفيد شوم و قامتشنان خمیده شد تا من سربلند بمانم. به خواهر عزیزم به پاس عاطفه سرشار و گرمای امیدبخش وجودش که دراین سردترین روزگاران بهترین پشتیبانم بود به محمدرضای عزیزم و همسر مهربانش به پاس محبت های بی دریغشان که هرگز فروکش نکرد و تقدیم به: آغاز فصل سبز زندگی ام، به پایان تمام جستجوهایم و به او که تا هستم و هست دارمش دوست. تقدیر و تشکر: نهال را "باران" باید، تا سیرابش کند از آب حیات و "آفتاب" باید تا بتاباند نیرو را و محکم کند شاخه های تازه روییده را؛ بسی شایسته است از اساتید فرهیخته و فرزانه‏ام  سرکار خانم دکتر "رضوان حکیم زاده" و استاد بزگوارم جناب آقای دکتر "ولی الله فرزاد" آموزگارانی که برایم زندگی؛ بودن و انسان بودن را معنا کردند تقدیر و تشکر نمایم. ز بوسیدنی‏های این روزگار         یکیشان بود دست آموزگار بوسه می‏زنم بردستان اولین معلم دبستانم جناب آقای "محمدرضا آبکار"عزیز، بهترین معلم زندگی‏ام که با تمام وجود برای آموختنمان زحمت کشید . قدردانی می‏کنم از همکلاسی، دوست، و همسفرم "مهرداد همتی" به پاس زحماتش سپاسگزارم از اساتیدی که عهده‏دارداوری این کار بودند.اصلاح میکنم:گیر دادن وابراز "من هم هستم" کردن  وتقدیر و تشکر میکنم از خانواده عزیزم و دوستان خوبم به پاس خوبی‏‏هاشان  

  • نامه های نادر ابراهیمی به همسرش(2)

    نامه بیست و یکم عزیز من! خوشبختی نامه ای نیست که یک روز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دست های منتظر تو بسپارد. خوشبختی،ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز ، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده از شناختنش شویم...خوشبختی، همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است...   نامه ی بیست و دوم عزیز من! گاهی که از روند روزگار، زیر لب، شکایت می کنی، و اظهار تعجب از این که زندگی، با من و تو نیز ، گهگاه، سر مدارا نداشته است، این گونه به نظر می رسد که تو هنوز هم، زندگی را چیزی مستقل از زندگان می بینی، که به راه خود می رود و آنچه خود می خواهد انجام می دهد؛ و این، البته خوب می دانی که درست نیست. ما بر سر این مسأله، سالهاست که به وحدت نظر رسیده ایم و اراده به تردید نیز نکرده ایم:زندگی، در بسیاری از لحظه ها، عاری از هر نوع معنا و مفهومی ست. این، ما هستیم که با مجموعه ی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم می بخشیم. زندگی، به خودی خود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...انسان، فقط یک موجود زنده نیست؛ بلکه خود، هم زنده است و هم زندگی ست.می دانم...راست می گویی... این سخنان را بارها و در هر جا که توانسته ام گفته ام؛ و نیز گفته ام که این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید می کنند؛ این طرز نگاه کردن ما به حوادث است و زاویه ی دید ما، که مایه ی اصلی یأس و امید را می سازد.انسان هنوز یاد نگرفته آنگونه به حوادث نگاه کند که تلخ ترین و دردناک ترین آنها راهشیارکننده، نیرودهنده، تجربه بخش، برانگیزنده و آینده ساز ببیند.استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بی ایمانی، بیرون کشیدن آرامش از اعماق آشفتگی ها، و تراشیدن و سخت تراشیدن سنگ حجیم و بی قواره ی سرخوردگی ها، آنگونه که از درون آن ، پیکره ی صیقل و سنگی و استوار دلبستگی به آینده بیرون کشیده شود - این، وظیفه ی انسان عصر ماست، و این وظیفه ی من و توست به عنوان آدمهایی که ناگزیر، عصر خویش را پذیرفته ایم و با آن درگیر شده ایم. بانوی من! باور کن که این نگاهی بسیار فلسفی، پیچیده و عمیق به زندگی و ارزش های آن نیست، این فقط ساده نگاه کردن است؛ ساده و صادقانه و سازنده نگاه کردن.ما روزگار خویشتنیم، زمان و زمانه ی خویشتنیم، و جایگاه خویشتن.ما نفس زندگی هستیم، و ماده ی زندگی، و روح زندگی...آیا زندگی را چگونه می خواهی؟ما را آنگونه بخواه، ...

  • چهل نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی / نامه های سی ام تا چهل ام

    نامه ی سی امعیب گرفتن آسان است با نو، عیب گرفتن آسان است.حتی آن کس که خود، تمام عیب است و نقص و انحراف، او نیز می تواند بسیاری از عیوب دیگران را بنماید و برشمارد و چندان هم خلاف نگفته باشد.عیب گرفتن، بی شک آسان است بانو؛ عیب را آن گونه و به آن زبان گرفتن که منجر به اصلاح صاحب عیب شود ، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و درد شناسانه...ما، این زمان، بیهوده است که در راه یافتن انسان بی نقص مطلق، زمین را جستجو کنیم.زندگی زراندیشانه ی امروز، مجال یکسره خوب بودن، کامل عیار بودن، حتی در ذهن هم انحراف و اندیشه ی باطلی نداشتن را از انسان گرفته است.انقلاب، به سر دویدن است، اصلاح، متین و آرام رفتن؛ و به هر صورت از شتاب که بگذریم، قدم پیش قدم باید گذاشت.اینک، می توانیم، تنها در راه ساختن کم عیب ها قدم برداریم نه خوبان مطلق معصوم.و تو ، با چه مشقتی، انصافاً در طول این سال های ستمبار استخوان شکن، کوشیده ای که از من موجودی کم عیب بسازی، یا دست کم آگاه بر عیوب خویش؛ کاری که من، در حق تو هرگز نتوانستم ـ گر چه باورم هست که تو در قیاس با من ، بسیار کم عیب پرورش یافته ای.بانو!من بی بزرگ تر بزرگ شدم: خوب اما معیوب.تو اما هیچ کس نمی تواند به دقت بگوید که تحت تأثیر کدام مجموعه عوامل ، این گونه شدی که هستی: عصبی، تلخ، خوددار، خاموش، زودرنج،در آستانه ی افسردگی، و با این همه سرشار از نیروی کار و ایثار؛ سرشار از خواست خدمت به دیگران، و ساخت انسان کوچکی که کنار تو زندگی می کند.تو صبور نبودی بانو، صبور بودی.تو تحمل نکردی، بل به ذات تحمل تبدیل شدی...می دانم ای عزیز، می دانم...در کلام من انگار که زهری هست، و زخمی، و ضربه ای، که راه را بر اصلاح می بندد.( به همین دلیل هم من هرگز مصلح افراد نبوده ام و نخواهم بود.)اما در کلام تو، تنها تلخی یک یادآوری محبانه ی تأسف بار هست.تو عیبم را سنگ نمی کنی تا به خشونت و بی رحمی آن را به سوی این سر پر درد پرتاب کنی و دردی تازه بر جملگی دردهایم بیفزایی.تو عیبم را یک لقمه ی سوزانِ گلوگیر نمی کنی که راه نفسم را ببندد و اشک به چشمانم بیاورد و خوف موت را در من بیدار کند.تو، مهم این است که به قصد انداختن و برانداختن نمی زنی، به قصد ساختن ، تجدید خاطره می کنی.من اگر هنوز هم سراپا عیبم ، این به هیچ حال دال بر آن نیست که تو راهت را به درستی نرفته ای، بل به معنای خارا شدنِ عیوبی ست که من از کودکی و نوجوانی با خود آورده ام، و هرگز، در زمان هایی که روح، انعطاف پذیری بیشتری داشت، آن را به جانب خوب و خوب تر شدن، منعطف نکردم...باید که یک روز صبح، قطعاً و جداً، جدار سخت و سیمانی روحم را بتراشم، بی رحمانه و با یکدندگی، و بار دیگر ـ ...

  • نامه ای به همسر آینده ام....

    نامه ای به همسر آینده ام....

    نامه ای به همسر نادیده ام... می نویسم چرا که میدانم روزی تو را به سرزمین عاشقانه هایم دعوت خواهم کرد...  همسر عزيزم سلام... سلام به سايبون خستگي هام... سلام به تو كه جوهر عشق را به قلم بخشيدي اي پري قشنگم... اين عشق شايد سلامي ناگهاني و لبخندي آسماني و سر انجام عشقي جاوداني باشد ميان دو دوست ، دوقلب سر شار از مهربوني... شمردن لحظه ها و به اتمام رساندن ثانيه ها زمان مي برد ؛ و انتظار چقدر سخت است... شمردن لحظه ها براي تو را ديدار كردن و جان تازه گرفتن ، و در كنارت آرام شدن... امروز ميخواهم كبوتر سفيد قلبم را عاشقانهبه سوي تو به پرواز در آورم  و تو نيز با رويي باز آغوشت را به نشانه دوستي بگشايي و كبوتر سفيد رنگ مرا در پناه خود نگاه داري.... مبادا كبوترم را درون قفس سينه ات حبس نمايي ، آنوقت از تو دلگير ميشوم و تنها ميمانم ، در تاريكي شب همچو نيلوفر مرداب ميگريم....،،                آة همسر دلبندم.... كاش صداي قلبمرا كه آغوش گرم و مهربانت را فرياد ميزند را مي شنيدي كاش با چشمي بازتر پشت سرت را مي ديدي.... دختري كه هر بار با چشماني تر و قلبي نگران سرنوشت را به نظاره مي نشيند... آيا با تو خوشبخت خواهم شد...؟؟   نميدانم......!؟ نميدانم و از خدايم هم نخواهم پرسيد ، زيرا طاقت شنيدن چيزي جز اين را ندارم....             هر نميمه شب در عمق سكوت ، روح بي تابم وجود مهربان تو را مي طلبد... و تا صبح به انتظارت مي نشينم اما.... تو نيستي ...؛ و من بي تو تنهاي تنها لحظه ها را پشت سر ميگذارم.... چقدر دوست دوست دارم در كنارم بودي تا سرم را روي شانه هايت بگذارم آرام بگيرم و تو نيز مرا در پناه خود نگاه داري و نوازشم كني ، دستان مهربانت را بوسه باران مي كنم و قلب عاشقم را تقديمت ميكنم ، فقط به قيمت اينكه : يك لحظه سر بر سينه ات بگذارم و گرماي تنت را احساس كنم.... مي دانم.....!! ميدانم كه تو هم از عتش وجود من به جود خواهي آمد و مرا تنگ تر به آغوش خواهي كشيد...          آرام جانم... به آسمان تاريك روشن غروب مي نگرم ، امشب ماه كامل است و همچو الماس مي درخشد... دلتنگم ...؛ براي تو.... و براي همه آنهايي كه شايد صفات تو را دارند.... . آه چقدر دوست دارم با كسي حرف بزنم و درد و دل كنم و از دلتنگي هايم بگويم.... چقدر دوست دارم اينجا كسي مرا دريابد و گريه هايم را باور كند....اما خبري نيست..!! همسر نازنینم...               از دياري دور و يا شايد هم خييلي نزديك كسي تو را فرياد مي زند ، آيا مي شنوي...؟؟ كسي كه هر روز چشم به راه توست.... و كسي كه لحظه لحظه را طي مي كند تا زمان با تو بودن را دريابد.... و امروز قلب كوچكش را نثار وجود پاكت مي كند ، پس تو هم به رويش لبخند بزن و قلب كوچكش را مرنجان...                            ...

  • تقدیم به همسر مهربانم

        به نام خداوند مهربانی که قلب مرا و سراپای وجودم را از عشق به تو لبریز ساخته ، عشقی که هر لحظه فزونی می یابد و بی قراری را در دلم برپا می کند. به نام خدایی که تو را برای من آفرید، و مرا برای تو و هردوی ما را برای خودش. خدایا ! تو را سپاس می گویم که چنین گوهر ارزنده ای را به من ارزانی داشتی. تو را سپاس می گویم که چنین موجود شریف و صادقی را در زندگی به من عطا کردی و وجود او را اختر فروزان زندگیم ساختی. خدایا ! مرا آنچنان که او می خواهد و او را آنچنان که من می خواهم و هردویمان را آنچنان که تو می خواهی بساز. پروردگارا! یاد یکدیگر را از ضمیرمان مزدای و چنان کن که به پایان نمازها و در دل شب ها و روزها از محبت های یکدیگر یاد کنیم و برای هم آمرزش و آسایش بخواهیم. خداوندا ! تو را شکرگزارم، هر چند بسیار ناچیز است در مقابل آنهمه بخشش و لطف تو به بنده ی عاجزی مثل من. مهربانم! آرام جانم! از تو می خواهم که به جاودانگی قرآن با من باشی. همین و دیگر هیچ ...   

  • نامه ای برای تو.....!!!!!

    تقدیم به همسر عزیزم امیرعلی....! عزیزم امیر علی این نوشته ها گوشه ای از حرفهایم و عشق امروزم و فرداهاییست ک لحظه لحظه اش را در ذهنم تداعی کرده ام:کنارم باش برای روزی که نگاههای مضطربم و دستان لرزانم گرمای وجودت را فریاد میزند و در چشمانت خیره میشوم و از تو قول میخواهم که تا ابد کنارم بمانی... بانوی تو هستم برای لحظه ای ک حلقه ی عشقمان را درون انگشتم میکنی و من در جواب آیا وکیلم سوم،بلند و مطمئن بله ی سرنوشتمان را با اجازه ی بزرگترهایمان میگویم تا شاهزاده ی رویاهایم را تا ابد برای خود نگه دارم.. زنی ک شوهرش را برای خرید یک روسری ساده دورتادور مغازه های شهر میچرخاند و هزاربار نظر تورا برای اینکه کدام را بیشتر میپسندی ؟کدام بیشتر به صورتم میآید؟میپرسد و در آخر از رنگ مورد علاقه اش واز انتخاب خود میگذرد و به تعصبهای مردانه ات احترام میگذارد.. برای روزهای که پدران و مادرانمان پیر میشوندو من از ترس اینکه برایشان دختر خوبی نبوده ام با گریه ب آغوشت پناه میبرم و اون تویی ک دست در دستم برای خدمت گذاریشان حاضر میشویم... برای لحظه های که پدران و مادرانمان به بهشت میروند و چهره ی پر از غمت را پشت محاسن پرپشت سیاه رنگت پنهان کرده ای و از خاطرات کودکی ات از شیطنت ها فرار کردنت از کتک های پدرو مادرت برای اذیت کردنت میگی من کنارت هستم تا بغضهای فرو بردت رو تو آغوشم باز کنی و از دلتنگیات بگی و با نوازش تو آغوشم آروم بگیری.. زنی که گونه های برجسته مردانه ات را میبوسد و برای مهربانیهایت برای خوبیهایت اسپند آتش میکند و ب محض بیرون رفتنت برای انجام کارت صدقه کنار میگذارد تا روز خوبی و دور از بلاها داشته باشی... برای لحظه ای ک فرشته ای از آسمان از جنس من و تو در وجودم جای میگیرد اذیتها و بهانه گیریهایم را این تو هستی ک تحمل میکنی و ویارهای عجیب و غریبم را تهیه میکنی..و باز هم لحظه ای لبخند از لبانت نمیرود وهر روز قبل رفتن سر کارت با فرزند کوچکمان هم خداحافطی میکنی... و بعد از رفتنت آنقدر از تو ومهربانیهایت برای کودکمان میگویم که خودم سخت دلتنگت میشوم امیر علیه من فدای قلب مهربانت برای روزهای آخر آمدن طپش کوچک زندگیمان برای روزهای ک حتی نمیتوانم درست راه بروم تنها دستان پر قدرت تو تکیه گاه من است وبرای شبهایی ک خواب از چشمانم ربوده میشود تو با نوازشت مرا میخوابانی.... زنی که در آن لحظات پردرد آمدن فرشته ی کوچکمان فقط و فقط گرمای دستان تورا میطلبد و چشمهای پر از ترس و اضطراب و قربان صدقه های زیر لبی تورا ک میبیند تمام درد را فراموش میکند و دست گرمو پر مهرت به پیشانیه سردم که مینشیند آرام میگیرم... زنی ک دختر شیرین زبانت را آنطور تربیت ...