تزئين ميز بله برون
راههایی برای درست کردن جاي حلقه نامزدی در خانه+عکس
چنانچه جاي حلقه را براي انگشتر نشان بلهبرون در نظر داريد بهتر است جاي حلقه خيلي بزرگ نباشد و در آن نيز بسته شود.زيرا معمولا انگشتر نشان پس از توافق به شكل هديهاي غافلگيركننده اهدا ميشود، ولي براي جشن نامزدي حلقهها بايد نمايان باشند تا همگان حلقه ابدي تعهد عروس و داماد را ببينند.ميتوانيد جعبههاي حلقه را در يك سيني مناسب قرار دهيد و اطراف سيني را با گل طبيعي تزئين كنيد. در كف سيني كنار حلقهها هم از مرواريد، شمع يا گلبرگ استفاده كنيد. سپس سيني را روي ميز نامزدي قرار دهيد.جاي حلقه به شكل بالشتكاين مدل جاي حلقه متداولترين جاي حلقه در تمام دنياست كه هركس بنا به ميل خود آن را ساده يا با تزئينات بيشتر استفاده ميكند كه در اينجا چند مدل آن نشان داده شده است.براي درستكردن اين جاي حلقه يا از كوسنهاي كوچك آماده استفاده كنيد يا خودتان به اندازه دلخواه كيسهاي مربع شكل بدوزيد و داخل آن را با پشم شيشه كاملا پر كنيد و روي آن تزئين كنيد. معمولا يك يا دو روبان بلند روي بالشتك دوخته ميشود تا حلقهها داخل آن قرار بگيرند و روبانها گره زده شوند.اگر در سرمهدوزي، منجوقدوزي، گلدوزي يا روبان دوزي مهارت داريد ميتوانيد با دوختن آنها روي بالشتك طرحهاي زيبا و ارزشمندي به وجود بياوريد و آن را سالها به يادگار نگه داريد يا ميتوانيد يكرنگ روبان دلخواه از دو طرف بالشتك عبور دهيد و درست در وسط بالشتك يك گل تخت همرنگ با روبان قرار دهيد يا از تورهاي گوناگون براي اطراف و روي بالشتك استفاده كنيد و در آخر با روبان و گلهاي ريز آن را تزئين كنيد.جاي حلقه به شكل قلبابتدا الگويي به شكل قلب به اندازه دلخواه روي كاغذ دربياوريد. سپس پارچه را بريده و بالشتك را به همان شكل آماده كنيد.گلهاي پارچهاي نازك و كوچك را در تمام سطح بالشتك دوخته يا بچسبانيد. سپس در داخل هر گل يك عدد مرواريد قرار دهيد. دو عدد پاپيون با دنبالههاي بلند به رنگ دلخواه آماده كنيد.يكي از پاپيونها را پهن و دومي را از روبان متوسط انتخاب كنيد. آنها را در وسط بالشتك ثابت كنيد و سپس دو عدد روبان باريك براي حلقهها را نيز در كنار آنها بچسبانيد. آخر دو غنچه گل را در وسط پاپيونها قرار دهيد.
يك عروسي رويايي با برنامهريزي ايدهآل
اين روزها تقويم پر از مناسبتهاي خوب است و بازار جشنهاي عروسي دوباره داغ شده. البته حق با قديميهاست «عروسي به چشم تماشاگر آسان است». وقتي خودتان داخل گود باشيد ديگر به اين راحتيها نيست. برترین ها: اين روزها تقويم پر از مناسبتهاي خوب است و بازار جشنهاي عروسي دوباره داغ شده. البته حق با قديميهاست «عروسي به چشم تماشاگر آسان است». وقتي خودتان داخل گود باشيد ديگر به اين راحتيها نيست. هزار و يك كار ريزودرشت است كه بايد بهموقع و درست انجام شود تا بتوانيد يك جشن ايدهآل بگيريد و همهچيز همانطور كه دوست داريد، پيش برود. بالاخره در زندگي هركس اين يك شب، خيلي اهميت دارد و همه ميخواهند جشني بگيرند كه خاطرهاش براي هميشه ماندگار شود. البته لازم نيست بترسيد يا نگران شويد. كافي است يك برنامهريزي كامل داشته باشيد و پيش از آنكه دست بهكار شويد، حسابوكتاب همهچيز را بكنيد. قرار عقد و وقتگرفتن از محضرخانه، اجاره سالن، خريد حلقه، انتخاب آينه و شمعدان، سفارش لباس عروس و كتوشلوار داماد، انتخاب آرايشگاه، گلفروشي و آتليه عكاسي فقط بعضي از كارهايي است كه بايد در فهرستتان قرار دهيد. براي اينكه چيزي از قلم نيفتد و در روزهايي كه سرتان حسابي شلوغ خواهد بود، چيزي را فراموش نكنيد، راهنمايياي را برايتان آماده كردهايم كه ميتواند گام به گام براي برگزاري يك جشن باشكوه همراهتان باشد. حدود قيمت محضرخانههاي مختلف چقدر است؟ بورس لباس عروس يا كتوشلوار كجاست؟ براي انتخاب سالن مناسب به چه نكاتي بايد توجه كرد؟ حلقه ازدواج را چطور انتخاب كنيم؟ پاسخ اين سوالها و خيلي سوالهاي ديگر را ميتوانيد در صفحههاي ويژه اين شماره پيدا كنيد و –انشاءالله- جشني ايدهآل بگيريد. اينجا، جايي است كه عروسي شما ثبت ميشودبراي رفتن به محضر خانه، بايد نكاتي را در نظر بگيريد كه دانستن هر كدام از آنها ميتواند مراسمي بيدردسر و مناسب شأن خانوادهها را به دنبال داشته باشد.از يك ماه قبل به فكر باشيد گام اول را كه همه ميدانند: انتخاب تاريخي براي روز عقد. اگر تاريخ پيشنهادي مقارن با اعياد مذهبي يا اتفاقات مهمي باشد، شك نكنيد كه بايد حداقل يك ماه زودتر از محضرخانه وقت بگيريد. مطمئن باشيد يك روز مانده به 13 رجب كه روز ولادت اميرالمومنين (ع) است يا روز قبل از نيمه شعبان نميتوانيد محضر خالي پيدا كنيد.فقط بزرگترهاتعداد مهماناني كه قرار است براي اين اتفاق مهم دعوت شوند را يادداشت كنيد و به دفترخانه اطلاع دهيد. در نظر داشته باشيد حضور بزرگان 2 خانواده كافي است؛ پس ...
راهنماي برگزاري جشن عروسي از ابتدا تا انتها
قابي براي 2 نفر با هر بودجهاي ميتوانيد يك آينه و يك جفت شمعدان زيبا را مهمان سفره عقد و بعد خانهتان كنيد. به اين نكته توجه داشته باشيد كه جداي از علاقهتان به انواع نقرهاي، كنسولي و... فضاي زندگيتان خريد آينه و شمعدان را تحتتاثير قرار ميدهد. بسته به سليقه شما آينه و شمعدان از آن اقلامي است كه در سفره عقد به چشم ميآيد بنابراين چشم و هم چشمي در خريد آن زياد است اما اگر اهل چشم و همچشمي نیستيد، ميتوانيد آینه و شمعدانهای مدرني را که حداکثر 100هزار تومان قیمت دارند، انتخاب کنيد. البته آينه و شمعدان انواع مختلفي داشته و در حال حاضر نقره آن طرفدار بيشتري دارد چون علاوه بر زيبايي، قيمتي هم هست و وجود اين اشياي قيمتي به فضاي خانه زيبايي خاصي ميدهد. تناسب را رعايت كنيد اگر خانهتان به اندازه كافي جا دارد بد نيست به فكر آينه و شمعدان كنسولي باشيد چون حتما به اندازه كافي جا داريد كه از آن يك دكور زيبا بسازيد و آينه آن را به شكل قدي استفاده كنيد اما اگر از نظر فضا در مضيغه هستيد بهتر است به فكر انواع كوچكتر و روميزي باشيد. نقرهايهاي محبوب قيمت انواع نقره در سايز معمولي از 300هزار تومان شروع ميشود و با بزرگتر شدن ابعاد آن و مقدار نقرهاي كه در آن به كار رفته، افزايش مييابد. البته انواع آينه و شمعدان كه فقط روكش نقره (سيلور) دارد نيز در بازار موجود است كه قيمت آن پايينتر و به صرفهتر است. اگر نميخواهيد اصلا سمت نقره برويد، انتخابهاي ديگري هم داريد؛ انواع برنز، فلزي و كريستال ميتوانند انتخابهاي مناسبي باشند. آينههاي بزرگ مزيت آينه و شمعدان كنسولي اين است كه ميتوانيد آينهاش را بهصورت قدي روي ديوار نصب كرده و به اين ترتيب كاركردش را زياد كنيد. اگر فكر ميكنيد بهتر است سراغ آينه شمعدان سيلور برويد، بد نيست سري به فروشگاه سلوين بزنيد. اين فروشگاه در ميدان شوش، پاساژ الغدير، طبقه همكف واقع شده است. به اين ترتيب با يك تير چند نشان ميزنيد، هم لوازم خانگيتان را ميخريد، هم به آينه و شمعدان دلخواهتان ميرسيد. لالههاي زيبا لازم نیست حتما آینه و شمعدان نقره، استیل و برنز بخرید. با کمي سلیقه، ميشود آینه و شمدانهایی پیدا کرد که چوبی یا شیشهای باشند و با سلیقه بودنتان را مهر تایید بزنند؛ درضمن پول کمتری برای خریدن این جور آینه و شمعدانها صرف خواهد شد. ابتكار ديگر اين است كه به جاي شمعدان از لالههاي زيبا كه قدمتي طولاني در خانههاي ما دارند استفاده كنيد. به اين ترتيب لالهها ميتوانند روي ميز ناهارخوري شما جلوهاي زيبا داشته باشند. ...
آرزویی که برآورده شد
من همیشه دوست داشتم با يه زوجي عين خودمون كه باهاشون راحت باشيم و اخلاقامون به هم بخوره، رفت و آمد و شبنشيني و گردش و تفريح و سفر و ... داشته باشیم. خب من خودم دوستانی دارم که خیلی هاشون رو دوست دارم و از بودن باهاشون لذت میبرم اما به خیلی دلایل جزو این دسته قرار نمیگرفتن. مثلا خیلی هاشون مجردن یا احیانا اگه ازدواج کردن اونقدري كه همسرانشون رو ميشناختم ميدونستم خيلي با من و لوك جور نميشن. عده معدودي هم بودن مثل تينا و سالار عزيز كه خيلي هم باهاشون خوش ميگذشت اما مشغله كاري و دوري و شايد هم تنبلي (!) اين اجازه رو نميداد. به غير از اين من قبل از ازدواجمون فكر ميكردم با نادر و آني هم خيلي match ميشيم. سر نظر از روابط دوستي و فاميلي و رابطه خيلي عميق لوك و نادر، خب چون همكار هم بوديم تقريبا از اين قضيه مطمئن بودم و تو دوران دوستي هم با هم زياد بيرون ميرفتيم و خونهشون هم ميرفتم (اكثرا سالي هم بود !) اما بعد از ازدواج ديدم خيلي نميشه. قضيه اينه كه آني خيلي خوب و دوستداشتني و خوش مشربه اما هميشه اخلاقش يه جور نيست ! يعني بعضي وقتها رو مد گير دادنه ! و گير ميده يا غر ميزنه ! يا بعضي وقتها حوصله و وقت بعضي تفريحها رو نداره (الان هم كه بچهدار شدن و ديگه واقعا شرايطش رو هم ندارن زياد) و بعد كلا يه جوريه كه من خيلي خواستم باهاش خيلي خودموني بشم اما اون هميشه يه جوريه كه حس ميكنم بايد يه حريمي رو نگه دارم. البته در ظاهر اگه ببينين خيلي هم با هم صميمي هستيم اما مثلا اينطوري نيست كه من وقتي ميرم خونه خيلي راحت برم از تو يخچالش يه چيزي در بيارم و مثلا غذا درست كنم !! اما با فرشته (جاري بزرگه و زن نيما) اينطوري نيستم. در ظاهر رابطهام با هر دوشون يه جوره اما در واقع با اينكه فقط يك ساله كه فرشته رو خوب ميشناسم (قبلش فقط در جلسه خواستگاري و بله برون ديده بودمش و يكي دو بار تو شركت) و آني رو 5 سال، اما انقدر با فرشته راحتم كه برم خونشون در يخچال رو باز كنم هر چي بخوام بردارم يا مثلا وقت و بيوقت سر زده ميريم خونشون و احساس نميكنم الان اومدم مزاحم شدم يا تو زحمت انداختمش. با اينكه خونه آني ممكنه بيشتر رفته باشم اما اونجا بيشتر رعايت ميكنم و سعي ميكنم زياد تو زحمت نندازمش. با خواهر شوهر هم كه خيلي راحتم و اصلا اين حرفها رو باهاش ندارم. نه اينكه فكر كنين آني فقط با من اينطوريه، كلا يه جوريه كه همه با اينكه باهاش راحتن و خيلي دوستش دارن اما هميشه يه حدي رو نگه ميدارن. خلاصه كه با اونها هم نشد اونطور كه ميخوام باشيم. البته همين الانش هم رابطه ما از رباطه دو تا جاري معمولي خيلي خيلي بيشتره اما خب نشد اون زوج مورد نظرم ...
رمان پر پرواز قسمت اول
كمتر از يك ساعت ديگر كار پرده تمام ميشد شش ماه پيش كه كار كشيدن اونو آغاز كرده بودم به حاج مهدي قول دادم كه تا شب عاشورا تمومش كنم وامشب شب سوم محرم بود. مي دونستم خيلي ها بي صبرانه منتظر بودن تا من بالاخره پرده رو كنار بزنم و به قول نادين اين شاهكار هنري قرن رو نظاره كنن. همه عطش ديدن پرده رو داشتن چون ازهمون روز اولي كه من كار كشيدن اون رو شروع كرده بودم حاج مهدي قدغن كرده بود كه كسي نگاهش به پرده بيفته براي همين يه پرده بزرگ وسط اتاقي كه توي خونه اش برام در نظر گرفته بود نصب كرد و ورود به داخل محوطه ي پشت اون پرده روممنوع اعلام نمود . روزهاي اول دليل اين همه حساسيت حاج مهدي رو نمي دونستم اما هر چه بيشتر پيش مي رفتم و با مرور زمان هر چه پرده كامل تر مي شد درك مي كردم چرا حاج مهدي علي رغم اشتياق بيش از حدش به ديدن پرده اين همه حساسيت داشت و به آن نگاه نميكرد و اما ... امشب شب آخر بود... باران شروع به باريدن كرده بود و از حياط صداي حاج مرتضي مداح كه با ناله و شيون مردم قاطي شده بود به گوش مي رسيد براي لحظه اي صداي حاج مرتضي كه با صداي رعد و برق آسمان يكي شده بود دلم را لرزاند حس و حال عجيبي داشتم توي صداش يه چيزي بود . دست از كار كشيدم و از پله ها پايين رفتم و از پرده ي نصب شده ي وسط اتاق گذشتم و كنار پنجره ايستادم از ديدن صحنه اي كه در مقابلم بود بي اراده اشك از چشمانم سرازير شد مردم توي اين باران شديد عاجزانه به سرو صورت خودشون مي زدند و گريه ميكردند. با ديدن اين صحنه ايده ي تازه اي مثل برق به مغزم خطور كرد در حالي كه اشكهايم رو پاك مي كردم خواستم به سمت پرده برگردم كه تلفن همراهم زنگ زدى! از ترس اينكه مبادا ايده از مغزم بپره ردِ تماس دادم ازپله ها بالا رفتم و مقابل پرده رسيدم و تا قلمو را به دست گرفتم دوباره گوشيم زنگ زد كه اهميتي ندادم و با خودم گفتم:بي خيال به قول سپيده ايده رو درياب . دوباره مشغول كار شدم اما صداي زنگ گوشيم پشت سر هم بلند مي شد و رشته ي افكارم را پاره مي كرد عاقبت كلافه شدم و به طرف ميزي كه گوشيم روش بود رفتم و به شماره اي كه روي صفحه بود نگاه كردم و نام بهنام رو ديدم و تعجب كردم خيلي خنده دار بود خودم اين نام و شماره رو توي گوشيم ذخيره كردم و خودم هم نمي دونم كيه! هر چي فكر كردم يادم نيومد اون كيه با اين حال گوشي رو جواب دادم : - بله بفرماييد ! - سلام دختر چرا گوشيت رو جواب نمي دي؟ متعجب از اين همه صميميتي كه در صداي مرد جواني كه ظاهرا آشنا بود اما نمي شناختمش پرسيدم : - ببخشيد شما؟ - منم بهنام. - بله اسمتون روي صفحه تلفنم بود !ولي متاسفانه به خاطرنمي آرمتون. نمي دونم چرا احساس خاصي نسبت به اين اسم داشتم. ...