تحصیل در اربیل
گفتگو با پروفسور عباس ولی رئیس دانشگاه کردستان - هه ولیر :
پروفسور عباس ولی بنیانگذار و رئیس دانشگاه کردستان (هه ولیر ) در این مصاحبه به دلایل ایجاد این دانشگاه و نحوه اداره آن اشاره نموده و در رابطه با ایجاد آموزش عالی در کردستان ابراز امیدواری کرده است. پروفسور عباس ولی یکی از صاحب نظران سیاسی است که در زمینه سیاست های خاورمیانه تخصص دارد و در دانشگاه « والس سوانسیا » در انگلستان (از سال 1985 تا 2004 ) و در دانشگاه « بوگازیکی » در استانبول ( از سال 2004 تا 2006 ) تدریس نموده است. این اندیشمند کرد بطور مفصل و گسترده بر روی جنبه های تاریخ و سیاست معاصر خاورمیانه، خصوصا" در ارتباط با ایران و مسئله کرد تحقیقات گسترده ای انجام داده است و کتاب « ایران پیش از سرمایه داری » اش نیز چند سال پیش از انگلیسی به فارسی ترجمه شد. دانشگاه کردستان در هه ولیر ابتکار جدیدی در منطقه فدرال کردستان عراق می باشد که توسط دولت محلی تأسیس شده است.این دانشگاه به عنوان نهادی عمومی و مستقل عمل می کند که عدم وابستگی را به عنوان شرط ضروری آموزش و یادگیری و تحقق و تفحص حفظ خواهد کرد. رشته های تحصیلی در ابتدا محدود خواهند بود اما با ادامه کار و موفق عمل کردن در سالهای آینده دامنه فعالیت آموزش دانشگاه به علوم انسانی و طبیعی نیز گسترش خواهد یافت که تعلیم و آموزش آن به انگلییس خواهد بود.این دانشگاه به منظور اولویت دادن به تعلیم و پژوهش تشکیل شده و یک نوع آموزش رایگان را در سطوح لیسانس و بالاتر به دانشجویانی از تمامی مناطق کردستان عرضه خواهد کرد .دانشگاه متعهد به برابری و کلی نگری و بالا بردن معیارهای اصلی در زندگی عمومی و مشترک است و نقش مهمی در نوسازی( رنسانس ) فرهنگی و اجتماعی کردهای عراق ایفا خواهد کرد. اهداف اصلی دانشگاه ،تحقق شناخت و آگاهی جهت خدمت رسانی به مردم کردستان می باشد که در زیر به بخشی از آن اشاره خواهد شد : ۱ـ اولویت دادن به پژوهش : دانشگاه مرکز فعالیت عقلانی،فکری و فرهنگی در گسترده ای فرامرزی است که آموزش و پژوهش را مطابق معیارهای والای عملی حمایت خواهد کرد و حلقه ارتباط تحصیلی و پژوهشی را با دانشگاه های دیگر را در سطوح منطقه ای و بین المللی ایجاد خواهد نمود. ۲ـ کمک به توسعه اجتماعی و سیاسی: دانشگاه نقش فعالی در توسعه جامعه مدنی و عرصه عمومی در جامعه ایفا خواهد کرد.دانشگاه به تقویت و افزایش اگاهی از حقوق و اصول شهروندی کمک کرده وبه شناخت مداوم چالش های فرهنگی،اجتماعی،سیاسی و اقتصادی خواهد پرداخت و دانشجویان را به نوعی تفاهم جدید جهت کمک به ساختن جامعه ای مدنی مجهز خواهد کرد. همچنین دانشگاه دولت محلی را در ایجاد و تقویت نهادهای دمکراتیک و مدرن و نیز ایجاد یک نوع فرهنگ دمکراتیک ...
فرهاد پیربال
"فرهاد پیربال" شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانیاش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت. او آثار بسیار ارزندهای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهشهای ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهیهای درون سپید و سپیدیهای درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند. رمانهای "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه داستانهایی چون "سیبزمینی خورها" و نیز نمایشنامههای متعدد و بیست کتاب پژوهشی، از جمله آثار قلمی وی هستند. پیربال به کار روزنامهنگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیدهای از اشعار "رمبو"، "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامههایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی میکند و در دانشگاههای سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرفخان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستمهایی را که بر این قوم رفته، باز میتابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه میدهد. پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است./ مختار شکری پور دکتر فرهاد پیربال شاعر کرد عراقی را اهالی ادبیات با دو کتاب ترجمه شده از او می شناسند. اولی کتاب اشعاری به نام «مانیفست یک نفره پناهنده شماره 33333» و دیگری داستان «مار و پله» که هر دو در وجه بی باکی های شاعر و نویسنده در تجربه فضاهای تازه و گذر از راه های نرفته دارای نقطه اشتراکند. ...
آغاز سفر از سلیمانیه(3)
شهر سلیمانیه مرکز استان سلیمانیه در فاصله 100 کیلومتری از مرز ایران قرار گرفته و به راحتی می توان از مریوان یا ترمینال غرب در تهران به مقصد این شهر سوار اتوبوس مستقیم شد. در دوره صفویه این منطقه بخشی از ایران بود و اداره دره ای که حالا سلیمانیه در آن قرار دارد به عهده خاندان اردلان(مستقر در سنندج). این شهر در 1990 به دست اتحادیه کردستان از دست بعثی ها خارج شد و امروز جز منطقه خودمختار عراق است. ما غروب 25 اسفند از تهران راه افتادیم و ساعت حدود2 بعد از ظهر 26 اسفند بود که به سلیمانیه رسیدیم. دوست عزیزی از کوچ سرفینگ به استقبالمان آمد و ما را در رستورانش به غذایی لذیذ میهمان کرد: "ساج تابه". و طعم ساج تابه یادمان انداخت که سفرمان آغاز شده است. یادم رفت برایتان از مرز ایران و عراق بگویم. به فاصله 50 متری از ایست بازرسی مرز، مردی که صورتش را با ماسک پوشانده بود داخل اتوبوس شد و مدارک مسافران را که کلا 6 نفر بودیم چک کرد بعد به من و همسفرم(مریم عزیزم که سفرمان را با هم آغار کردیم اما بعد از چهار روز او مجبور شد به ایران بازگردد)گفت از ماشین پیاده شویم. کیف و موبایل و دوربینمان را برای بازرسی گرفت، ما را به اتاق کوچکی برد و شروع کرد به پرسیدن سوالهای عجیب و غریب . . . رمز گوشی هامان را پرسید تا عکسهایشان را نگاه کند و وقتی اعتراض کردیم گفت: من اینجا حق هرکاری دارم! اعتراض به آدمهایی که در کشور ما حق هر کاری دارند خنده دار است. خلاصه بعد از پر کردن صفحه ای از سوالات شخصی، از هرکداممان عکسی جدا گانه گرفت (درست مثل آدمهایی که بازداشت شده اند) و بعد رهایمان کرد...بلاخره نفهمیدم آن اتاق و آن مرد چه ربطی به مرز داشتند چون تازه از 50 متر آنطرف تر تشکیلات مرزداری شروع می شد... به مرز که رسیدیم باران شدیدی می بارید و برای انجام کارهای عبور از مرز حسابی گلی شدیم! آزاد، میزبانمان در سلیمانیه، بعد از کمی استراحت در کافه-رستورانش با ما همراه شد برای دیدن شهر. ما را برد به "گویژه"، منطقه مرتفعی که همان بام سلیمانیه است. هوا به شدت سرد بود و باد شدیدی می وزید. ناگهان همه جا تیره و تار شد و ابرهای سیاه ما را احاطه کردند... سلیمانیه از بلندای گویژه دقایقی بعد، همان محل، وقتی ابرهای سیاه آمدند بعد راه افتادیم طرف بازار تا هم پول های ایرانیمان را با پول عراق (دینار) تعویض کنیم و هم مثل همیشه از دیدن قلب تپنده شهر، بازار، لذت ببریم. نقاشی دیواری برای روز جهانی زن یا به قول کردها ژن بازار سنتی سلیمانیه مثل همه شهرهای کردنشین رنگارنگ است هر طرف را که نگاه می کردی واژه ای می دیدی هم ریشه با واژه های پارسی بازسازی استلی بر ورودی پارکی در سلیمانیه صبح ...
فه رهاد پیربال
فه رهاد پیربالفرهاد پیربال: شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانیاش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت. او آثار بسیار ارزندهای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهشهای ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهیهای درون سپید و سپیدیهای درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند. رمانهای "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه داستانهایی چون "سیبزمینی خورها" و نیز نمایشنامههای متعدد و بیست کتاب پژوهشی، از جمله آثار قلمی وی هستند. پیربال به کار روزنامهنگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیدهای از اشعار "رمبو"، "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامههایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی میکند و در دانشگاههای سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرفخان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستمهایی را که بر این قوم رفته، باز میتابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه میدهد.پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است./ مختار شکری پوردکتر فرهاد پیربال شاعر کرد عراقی را اهالی ادبیات با دو کتاب ترجمه شده از او می شناسند. اولی کتاب اشعاری به نام «مانیفست یک نفره پناهنده شماره 33333» و دیگری داستان «مار و پله» که هر دو در وجه بی باکی های شاعر و نویسنده در تجربه فضاهای تازه و گذر از راه های نرفته دارای ...
تحصیل دکترای اقتصاد در خارج از کشور
فارغ از بحث های مربوط به خوبی یا بدی تحصیل دکتری، اگر به این نتیجه رسیده اید که قصد چنین کاری را در خارج از کشور دارید، با این سوال روبرو می شوید که به کجاها اپلای کنیم. با توجه به سوال دوستان توصیه های من مبتنی بر این است که در کدام دسته قرار می گیرید: دسته الف (معدل بالای 16، تافل بالای 600 و GRE بالای 1250 و توصیه نامه های خیلی خوب)، دسته ب (معدل پایین 16، تافل پایین 600، GRE زیر 1250 و توصیه نامه های متوسط). یک حالت خاص هم داشتن مقاله منتشره است. اگر مقاله چاپ شده در مجلات معتبر دارید، به نظر من هرجا که خواستید اپلای کنید. این حالت خیلی خاص و ا ستثنایی را کنار می گذاریم. ادامه تحصیل در اروپا دارای مزیت سهولت اخذ ویزا و نزدیکی به ایران است مضاف بر اینکه معمولا برای اپلای در دانشگاه های اروپا هیچ هزینه ای پرداخت نمی شود و همه مدارک ارسالی برای اپلای می تواند کپی و غیراصل باشد. روشن است که بعد از اخذ پذیرش، مدارک اصلی را با مدارک کپی مطابقت می کنند. این درست در نقطه مقابل دانشگاه های آمریکاست که هزینه اپلای در آنها بسیار بالا است. بسیاری از دانشگاه اروپا ارسال مدارک از طریق ایمیل یا فکس را نیز قبول می کنند اما برای اپلای در آمریکا یا کانادا حتما باید از پست های مطمئن و گران استفاده کرد. به رغم این مزایا، باید مهمترین عیب آن را نیز در نظر گرفت و آنهم بازار بد کار است. بی تردید بازار کار اروپا بازار کساد و نامناسبی برای فارغ التحصیلان اقتصاد است و اگر قرار باشد کسی انتخاب شود، ترجیحا خود اروپایی ها انتخاب می شوند. بهترین بازار کار در آمریکا و کاناداست ولی شما با مدرک اروپایی بسیار بعید است که بتوانید در آنجا کار بیابید زیرا آنها به دانشگاه های خود اطمینان دارند. به لحاظ محتوا روز به روز به این باور می رسم که کیفیت دانشگاه های اروپا در یک حد متوسط خوبی است. شاید کیفیت دانشگاه ها در آمریکا خیلی متغیر باشد (بعضی جاها خیلی عالی و بعضی جاها خیلی بد) ولی ظاهرا در اروپا یک متوسط خوب عرضه می شود. اگر قصد دارید که در اروپا ادامه تحصیل دهید، چنانچه در دسته الف قرار می گیرید، توصیه می کنم که یکی از دانشگاه های عضو شبکه ENTER و شبکه EDP و شبکه Edge را انتخاب کنید. این شبکه های دانشگاهی در بر دارنده بهترین دانشکده های اقتصاد اروپا هستند. تیلبورگ و LSE و کمبریج و استکلهم و بن دور از دسترس تر و دانشگاه بروکسل و بوکونی در ایتالیا سهل الوصول تر از بقیه هستند. با این قید که دانشگاه بروکسل معمولا بورس نمی دهد. اگر در دسته ب قرار دارید و می خواهید که در اروپا تحصیل کنید، تعداد زیادی دانشگاه خوب پیش روی شما قرار دارد که کیفیت آموزش همه آنها تقریبا با ...
زندگی نامه فرهاد پیر بال
فرهاد پیربال" شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانیاش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت. او آثار بسیار ارزندهای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهشهای ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهیهای درون سپید و سپیدیهای درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند. رمانهای "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه داستانهایی چون "سیبزمینی خورها" و نیز نمایشنامههای متعدد و بیست کتاب پژوهشی، از جمله آثار قلمی وی هستند. پیربال به کار روزنامهنگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیدهای از اشعار "رمبو"، "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامههایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی میکند و در دانشگاههای سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرفخان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستمهایی را که بر این قوم رفته، باز میتابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه میدهد. پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است./ مختار شکری پور دکتر فرهاد پیربال شاعر کرد عراقی را اهالی ادبیات با دو کتاب ترجمه شده از او می شناسند. اولی کتاب اشعاری به نام «مانیفست یک نفره پناهنده شماره 33333» و دیگری داستان «مار و پله» که هر دو در وجه بی باکی های شاعر و نویسنده در تجربه فضاهای تازه و گذر از راه های نرفته دارای نقطه اشتراکند. ...
بختیار علی و رمان غزل نویس وباغهای خیال
" خیال راهی نیست که ما رابه بهشت برساند بلکه سلاحی از اسلحه های جنگ در جهنم است...ساختن بهشت برای من مهم نیست ،هرگز در جستجوی آن نبوده و به آن نیز نیندیشیده ام .من با یاری خیال روی زمین می گردم...میان باغهای پنهان درون انسان.خیال ابزاری است که مرا برای شناخت بهتر انسان یاری می دهد...خیال پریدن ازروی حقیقت وافتادن در رویا نیست...تو اشتباه می کنی و مرا خوب نشناخته ای...اشتباهی محض.حقیقت آن سوی خیال است؛انتهای حقیقت .مرگ نیز از این گونه است چرا که مرگ چیزی ُ جز آن سوی حقیقت نیست." "باغهای خیال،از آن رو زیبایند که دکورحقیقت نمی شوند واگر خیال تبدیل به چیزی شود که راستی را بپوشاند ؛ نیرویی می شود ترسناک...مرا ببخش ای برادر غریبم ،تصور می کنم شما می خواهی که من وتوبا هم چیزی درست کنیم که کثافت و زشتی این شهر را پنهان کند...اگر می خواهی که خیال من به یاری تو بشتابد ،کاری نکن این همه زشتی را نبینی..خیال سفری زیباست اما نباید فا جعه ها از یاد انسان بروند." آنچه که آمد بخش هایی کوتاه از گفتگوی "غزل نویس" و"خیال" در آخرین اثر "بختیار علی" بود که ترجمه کردم برای تان .امیدوارم بپسندید. این راهم در باره ی "بختیار"نوشتم : "بختیارعلی "رمان نویس ،شاعر ونظریه پرداز اندیشمند کرد عراقی است.او در سال 1960درشهر سلیمانه ی کردستان عراق چشم به جهان گشودودر همانجا تحصیلات مقدماتی و متوسطه را به پایان رساند وسپس در دانشگاههای شهر های"سلیمانیه"و"هولیر" (اربیل)به تحصیل در رشته زمین شناسی پرداخت تا اینکه درتظاهرات دانشگاه سلیمانیه درسال۱۹۸۳مجروح شد.بدین ترتیب بود که دانشگاه را رها کرد وتمام وقت خود را صرف آفرینش ادبی کرد.در همان سال بود که قصیده ی "سرزمین"که قدیمی ترین قصیده ازمجموعه قصیده های او می باشدرا سرود.همان قصیده که9سال بعد آن را در مجموعه شعر "گناه "و"کارناوال چاپ کرد. با راه افتادن دوبا ره ی جنگ های داخلی میان احزاب سیاسی کردستان عراق درسال 1994،"بختیار علی" کردستان را به نشان اعتراض به این برادر کشی ها ترک می کند ورهسپار سوریه می شود و بعد از 9ماه زندگی دردمشق خود را به آلمان می رساند و تا سال 1999در "فرانکفورت" اقامت می کند .در همان ایام به همرا ه جمعی از همراهان كرد خود، مجله "ره هه ند"(رهند) را در اروپا منتشر می کنند.او در همان سال به شهر "کلن" آلمان نقل مکان می کند وهم اكنون نیز مقيم آنجا ست . بختيار على نخستین رمانش "مرگ دومین تک فرزند"رادر سال 1997در سوئدمنتشر کرد و یک سال بعد نیز دومین رمان خود با عنوان "غروب پروانه"را توسط انتشارات"رهند" در استکهلم سوئد به چاپ رساند. وقتی هم که رمان سوم او با عنوان "واپسین انار جهان"سال 2002در ...
طریقت قادری طالبانی و شیوخ طالبانی
طریقت قادری طالبانی و شیوخ طالبانییکی از شاخه های طریقه قادری که سلسله آن به شیخ عبدالقادر گیلانی می رسد طریقت و مشایخ طالبانی است. برای اولین بار شیخ ملا محمود زنگنه اجازه ارشاد طریقت قادری را از شیخ احمد هندی دریافت نمود.شیخ ملا محمود زنگنهملا محمود متولد سال 1145 هـ.ق فرزند آغا رستم و نوه یوسف آغا از أُمراء بابان طایفه ی کاکه سوری منطقه بوکان، ساکن در قره داغ عراق بوده است. ملا محمود برای تحصیل علم به بادینان رفت، ایشان هر روز جهت مطالعه بر سر چشمه ای می رفت که عاقبت به چشمه ملا محمود « کانی مه لا مه حمود » مشهور شد، و در مدارس کرکوک و اربیل تحصیل علم شریعت را به پایان رسانید.ملا محمود بعد از فراغت از تحصیل به خدمت علم و دین روی آورد و برای امرار معاش به کشاورزی مشغول شد. در سال 1160 هجری قمری شیخ احمد هندی لاهوری در روستای سورداش در مزرعه ای که شیخ مشغول کشاورزی بود به نزد ملا محمود زنگنه می آید و طریقت قادری را به ایشان آموخته و خرقه تصوف را به او می پوشاند.شیخ ملا محمود چون مدت زیادی در زنگنه عراق سکونت داشت و همسرش دختر میر اسماعیل خان زنگنه بوده به ملا محمود زنگنه مشهور شد. شیخ ملا محمود بعد از مدتی به کرکوک عزیمت و بعد از چند روز اقامت در خانقاه فعلی کرکوک در سال 1230 هـ.ق در سن 85 سالگی وفات و در همانجا مدفون شد. شیخ ملا محمود دو فرزند به نام های احمد و محمد داشت که محمد در جوانی فوت کرده و فرزند دیگرش به نام احمد جانشین وی شد.شیخ احمد طالبانیادامه دارد...