تجزیه سوره
تجزیه سوره حمد
تجزيه سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم اسم أصل آن سمو بوده است، حرف عله که حرف سوم است حذف شده وبه جای آن همزه وصل آمده. و مصغرآن سمىّ. و أصل آن أسماو و أسامو و سموي است. اللّه اسم علم مخصوص خداوند- أصل آن الإلاه، همزه حرکتش را به لام تعریف داده، سپس ساکن شده است و حذف شده ألف أولى برای التقاء الساكنين و أدغام شده لام درلام دوم. و حذف شده ألفی که بعد از لام دوم است برای كثرة استعمال. پس إله مصدر است ازأله يأله هنگامی که مورد عبادت قرار بگیرد، و مصدر در موضع مفعول است یعنی معبود. الرحمن اسم –مشتق- صفة مشتقة از صيغه مبالغة است، وزن آن فعلان از فعل رحم يرحم باب فرح است- منصرف الرحيم اسم – مشتق- صفة مشتقة از صيغه مبالغة است، یا صفة مشبهة به اسم فاعل وزن آن فعيل من فعل رحم يرحم است- منصرف الحمد اسم- جامد مصدري- مصدر سماعي برای فعل حمد يحمد از باب نصر وزن آن فعل به فتح سپس سكون است- ربّ اسم- جامد مصدري-مصدر يرب باب نصراست، سپس صفة استعمال شده مثل عدل و خصم، وزن آن فعل به فتح سپس سكون است. العالمين اسم- جمع عالم، و اسم جمع است، و مشتق است یا از کلمه علم به كسر حرف دوم یا از علامة، وزن آن فاعل به فتح حرف دوم . منصرف مالك اسم- مشتق- اسم فاعل از ملك يملك به معناى صفة مشبهة دوام ملكية،از باب ضرب وزن آن فاعل وجمعش ملّاك و مالكون است. منصرف يوم اسم است- جامد- به معناى وقت که شروع می شود از طلوع خورشید تاغروب . و يوم در اینجا به معناى روز قيامة است. و جمعش أيّام، و جمع الجمع آن أياويم است. الدين اسم- جامد مصدري-مصدر دان يدين باب ضرب است که به معناى جزى و أطاع یا خضع است، وزن آن فعل به كسرحرف اول و سکون حرف دوم. دين معنایش جزاء أو طاعة است، و بعضی مواقع به معناى ملّة یا عادة نیز می آید. إيّاك ضمير بارز منفصل است که مبني بر فتح است و(كاف) حرف خطاب است نعبد فعل مضارع متكلم مع الغير نستعين فعل-أصل آن نستعون ازعون بوده است، به كسر واو، پس سقیل بوده كسرة بر واو که به عين داده شده و واو ساكن شده سپس تبدیل شده واو به ياء برای ساكن شدن یاءو مکسورشدن ما قبل یاء. فعل مضارع متكلم مع الغير اهد فعل امر مفرد مخاطب نا ضمير متصل- متكلم مع الغير مستقيم اسم- مشتق- اسم فاعل از استقام، بر وزن مضارع تبدیل شده حرف مضارعة به ميم مضمومة و مكسورشده ما قبل آخرآن . وأصل آن مستقوم- به كسر واوبوده- به خاطر اینکه فعلش قام يقوم بوده است، سپس بر وزن نستعين آمده. الذين اسم- اسم موصول، مبني برفتح أنعمت فعل ماضی – متكلم وحده غير) اسم مفرد مذكّر،که در بعضی مواقع نعت است و در بعضی مواقع أداة استثناء است . مغضوب اسم- مشتق- اسم مفعول غضب ازباب فرح، بر وزن مفعول- منصرف ضالّين اسم- ...
تجزیه و ترکیب سوره توحید
تجزیه و ترکیب سوره توحید <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> «قل هو الله احد ,الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد » قل : فعل امر – للمخاطب –ثلاثی مجرد –معتل –اجوف واوی –اعلاله بالحذف –متعد – مبنی علی السکون /فعل فاعله ضمیر «انت »المستتر فیه وجوبا مفعوله عباره «هو الله احد » هو :اسم –غیرمتصرف – ضمیر منفصل للرفع –للغائب –معرفه –مبنی علی الفتح /ضمیر الشان مبتدا مرفوع محلا و الجمله اسمیه مفعول به منصوب محلا الله :اسم لجلالته – مفرد –مذکر –جامد –غیر مصدر –معرفه علم –معرب –صحیح الاخر –منصرف / مبتدا مرفوع و الجمله اسمیه خبر (هو)مرفوع محلا احد(1) : اسم – مفرد – مذکر –جامد – غیر مصدر –نکره –معرب صحیح الاخر –منصرف /خبر مفرد مرفوع الله : کما تقدم /مبتدا مرفوع محلا و الجمله اسمیه الصمد : اسم – مفرد – مذکر –مشتق –صفه مشبه من مصدر (صمد)-معرف به «ال»-معرب صحیح الآ خر –منصرف /خبر مرفوع (2) لم : حرف- عامل جزم – مبنی علی السکون یلد : فعل – مضارع – للغائب –ثلاثی مجرد –معتل –مثال واوی –اعلاله بالحذف –متعد – مبنی للمعلوم –معرب /فعل مجزوم بلم فاعله ضمیر (هو) المستترفیه جوازا مرجعه (الله)و الجمله فعلیه و مفعوله محذوف لوضوحه و: حرف عطف –غیر عامل –مبنی علی الفتح لم : کما تقدم یولد : فعل – مضارع – للغائب –ثلاثی مجرد –معتل –مثال واوی –اعلاله بالاسکان –متعد – مبنی للمجهول –معرب /فعل مجزوم بلم نائب فاعله ضمیر (هو) المستتر فیه جوازا مرجعه (الله) و الجمله فعلیه و : کما تقدم لم : کما تقدم یکن : فعل – مضارع – للغائب – ثلاثی مجرد –معتل – اجوف واوی – اعلاله با لحذف –معرب / فعل ناقص مجزوم بلم اسمه (احد) م الجمله اسمیه لـ : حرف –عامل جر –مبنی الفتح بسبب اضافته الی الضمیر ه: اسم – غیر متصرف –ضمیر متصل للنصب او الجر –للغائب – معرفه –مبنی علی الضم /مجرور به حرف جار – له : جار و مجرور متعلقهما : لم یکن کفوا : اسم – مفرد - مذکر – مشتق – صفه مشبهه– من مصدرکفو –نکره –معرب –صحیح الآخر – منصرف / خبر«کان » المقدم منصوب احد : کما تقدم / اسم «کان » المؤخر المرفوع (1) « احد» به معنای «واحد» است. اگر خبر واقع شود یا به صورت اضافه بیاید چند خالت دارد : الف ) مطابق مبتدا و مخالف مضاف الیه . مانند : « الکرامه احد الاخلاق» ب) مطابق با مضاف الیه و مخالف مبتدا مانند : « النجاح إحدی الحسنیین » ج) مطابق مبتدا و مضاف الیه ( در صورتی که هر دو مذکر یا مؤنث باشند) مانند: « العلم أحد الاوصاف» (2) هرگاه در جمله چند خبر برای یک مبتدا وجود داشته باشد نمی گوییم خبر اول یا خبر دوم بلکه می گوییم ...
ترکیب سوره حمد
ترکیب سوره حمد «بسم الله الرحمن الرحیم» بسم جار ومجرور – متعلق به ابدأ یا ابتدائی الله مضاف الیه و مجرور به کسره برای کلمه اسم الرحمن صفت اول برای الله و مجرور به کسره الرحیم صفت دوم برای الله و مجرور به کسره الحمدالله رب العالمین الحمد اسم معرفه به «ال» مبتدا و مرفوع لله جار و مجرور، خبر و محلا مرفوع رب صفت اول برای الله مجرور به کسره ظاهره و مضاف به کلمه العالمین العالمین مضاف الیه و مجرور به "یاء" اعراب فرعی الرحمن الرحیم الرحمن صفت دوم برای الله و مجرور به کسره الرحیم صفت سوم برای الله و مجرور به کسره مالک یوم الدین مالک صفت چهارم برای الله و مجرور به کسره یوم مضاف الیه و مجرور الدین مضاف الیه برای "یوم" و مجرور به کسره ایاک نعبد و ایاک نستعین ایاک ضمیر منفصل نصبی ، مفعول به مقدم و محلا منصوب نعبد فعل مضارع ، متکلم مع الغیر، مرفوع و فاعل آن ضمیر مستتر نحن و حرف عطف، مبنی بر فتح ، غیر عامل ایاک ضمیر منفصل نصبی ، مفعول به مقدم برای فعل نستعین و درجایگاه نصب نستعین فعل مضارع ، متکلم مع الغیر ، مرفوع، فاعل آن ضمیر مستتر نحن اهدنا الصراط المستقیم اهد فعل امر، مفرد مذکر مخاطب، و فاعل آن ضمیر مستتر انت به استتار وجوبی نا ضمیر متصل نصبی، مفعول به اول و درجایگاه نصب الصراط مفعول به دوم و موصوف ، منصوب به فتحه ظاهر المستقیم صفت برای «الصراط »و منصوب به فتحه صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین صراط بدل کل از کل از الصراط و منصوب به اعراب تبعی الذین اسم موصول، مبنی بر فتح، مضاف الیه و محلا مجرور انعمت فعل ماضی، مفرد مذکر مخاطب ، مبنی بر سکون و فاعل آن تاء ضمیر متصل مرفوعی ، مبنی بر فتح و محلا مرفوع علیهم جارو مجرور و متعلق به انعمت غیر صفت الذین و مجرور به کسره المغضوب اسم، معرفه به ال موصول، مضاف الیه و مجرور به کسره علی حرف جر و مبنی برسکون هم ضمیر متصل جری و محلا مجرور علیهم جارومجرور متعلق به المغضوب و حرف عطف، مبنی بر ...
ترجمه و تجزيه و ترکيب سوره حمد
سورهي فاتحهبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (١)الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٢) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (٣) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (٤) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (٥) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (٦) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلا الضَّالِّينَ (٧) به نام خداوند بخشندهي مهربان (1) ستايش خداوندی را سزا است که پروردگار جـهانيان است (٢) بـخشنده و مـهربان است (٣) مالک روز جزا است (4) تنها تو را میپرستيم و تنها از تو ياری میطلبيم (٥) ما را بـه راه راست راهـنمائی فرما (6) راه کسانی که بدانان نعمت دادهای، نه راه آنـان که بـر ايشان خشم گرفتهای و نـه راه گمراهان و سرگشتگان (٧). پيش درآمد سوره:1- درمکه نازل شده2- دارای هفت آيه می باشد3- از آنجا که در ترتيب کتاب خدا با آن شروع می شود به نام « فاتحه » موسوم است.4- اين سوره به نامهای ( فاتحه ، امّ الکتاب ، سبع المثانی ، شافيه ، وافيه ، کافيه ، اساس ، الحمد ) موسوم است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الإعراب: بِـ: حرف جر إِسمِ: مجرور به حرف جر «بِسْمِ»: جار و مجرور متعلق به خبر محذوف (مثلاً أَبتَدَأُ: شروع می کنم) التحليل الصرفی: بِـ: حرف جر مبنی علی الکسرة ،عامل «اسم»: اسم،مفرد ،مذکر ،جامدغير مصدری ،معرفه به اضافه ،معرب منصرف ،صحيح الآخر الإعراب « اللَّهِ»مضافٌ اليه مجرور به کسره التحليل الصرفی « اللَّهِ» اسم جلاله ،مفرد ،مذکر ،جامد ،معرفه اسم علم ،معرب منصرف ،صحيح الآخر الإعراب «الرّحمنِ»صفت ومجرور «الرّحمنِ»:اسم، مفرد ،مذکر ،مشتق صفت مشبهة ،معرفه به ال،معرب ،منصرف ،صحيح الآخر الإعراب «الرّحيم»صفت ومجرور «الرّحيم»:اسم، مفرد ،مذکر ،مشتق اسم مبالغة ،معرفه به ال،معرب، منصرف ،صحيح الآخر الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الإعراب«الْحَمْدُ»: مبتدا و مرفوع لِلَّهِ: خبر شبه جمله مرفوع محلاً التحليل الصرفی«الْحَمْدُ»: اسم، مفرد ،مذکر ،جامد مصدری ،معرفه به ال،معرب، منصرف ،صحيح الآخر التحليل الصرفی «لِـ » حرف جر مبنی علی الکسرة ،عامل التحليل الصرفی « اللَّهِ» اسم جلاله ،مفرد ،مذکر ،جامد ،معرفه اسم علم ،معرب منصرف ،صحيح الآخر رَبِّ: بدل مجرور به کسره التحليل الصرفی«رَبِّ: اسم ،مفرد ،مذکر ، مشتق صفت مشبهة ، معرب ، منصرف ، صحيح الآخر «العَالَمِين»: مضاف اليه مجرور به ياء اعراب فرعی التحليل الصرفی«العَالَمِين»: اسم ، ازملحقات بح جمع مذکر سالم ، جامد ، معرفه به ال ، معرب ، منصرف ، صحيح الآخر الإعراب «الرّحمنِ»صفت ومجرور التحليل ...
ترجمه و تجزیه ترکیب سوره حمد
12.00 ترجمه و تجزیه ترکیب سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربَ العامین؛ و الحمد لله علی کلَ نعمت کانت ؛او غیرها و صلَ الله علی محمد وآله طاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین ؛ اما بعد ؛َ بحثی قرآنی یک بحث مهمَی است که بر هر فرد مسلمان لازم است که به اندازه ای توان و قدرت به آن آشنائی داشته باشند زیرا قرآن کریم قانون و آساس زندگانی انسان ها است تا قیامت؛ و اگر انسان به قرآن کریم آشنائی نداشته باشند به ضلالت نفسانی و وسوسه های شیطان انسیی و جنَی گرفتار خواهند شد، قرآن کریم بهترین ملاک و معیار برای تشخیص حق از باطل است؛ و در باره ی قرآن کریم گرچند ترجمه و ترکیب و تفسیر زیاد نویشته شد ه است ولی قرآن کریم همیشه جدید است؛ و جای کار دارد، و قرآن کریم را باید از لسان مفسّر و مبیّن و عدل آن یعنی اهل بیت باید فرا گرفت، لذا بنده نیز بر آن شدم که قطره ای را از دریائی علوم قرآنی کشف کنم تا زخیره ی برای عالم قیامت باشد؛ گر چند با بضاعت اندک و عدم فراغت و گرفتاری ها زیاد شنا کردن در دریای بی انتهای علوم قرآنی کار هرکسی نیست به هرحال با دستی خالی با توفیق و عنایت غنی بالذَات و عین علیم و قدَرت به سُراغ ترکیب َ و ترجمه و تفسیر به طور مختصر می روم ان شاالله تعالی تا باشد که خداوند کریم مارا یاری نماید؛ « بسم الله الرحمن الرحیم» به نام خدا وند بخشاینده و بخشایش گر؛ «بسم الله» جار و مجرور؛ مضاف و مضاف الیه؛ و متعلَق به فعل إبتدء مقدر؛ و یا به عامل مقدر؛ و خبر برای مبتدائی مقدر است به تقدیر ابتدایی ثابت ؛بسم الله؛ «الرحمن» صفت و یا بدل برای الله «الرحیم» صفت دوم برای الله اگر الرحمن بدل از الله؛ باشد؛ الرحیم صفت الرحمن خواهد بود؛ بنا بر ترتیب بین توابع؛ و جمله بسم الله الرحمن الرحیم؛ طبق هردو ترکیب با مقدرش محل از اعراب ندارد؛ و یا ابتدائیه است؛1 و در غیر قرآن می توان؛ الرحمن الرحیم؛ را قطع از صفت دانست لذا مرفوع اند تاخبربرای مبتدای مقدر باشند به تقدیر؛ هو الرحمن الرحیم؛ یا منصوب و مفعول به برای فعل مقدراعنی؛ اذکر و یا امدح؛ هستند و جمله (هواعنی اذکر و امدح؛ الرحمن و الرحیم محلی از اعراب ندارد و مستأنفه بیانی است، و شیعیان بر این با ورند که «بسم الله الرحمن الرحیم» یک آیه از سوره حمد؛ و هر سوره دیگری است ؛گر چند از نظر دانشمندان اهل سنت جای بحث دارد ؛اهل مکة و کوفه «بسم الله الرحمن الرحیم » را آیه اوّل سوره حمد دانسته اند، و روایت کرده ابن عباس از رسول خدا (ص) که فرمود: هرکسی ، بسم الله الرحمن الرحیم: را ترک کند، صد چهارده آیه قرآن کریم را ترک کرده است، از امام صادق(ع) سؤال شد از قول ...
دانلود کتاب تجزیه سوره بقره
در این مطلب وبلاگ قرآن خدا تجزیه سوره بقره را برای شما حاظر کرده ایم. بقره دومین و بزرگ ترین سوره قرآن است. این سوره دارای ۲۸۶ آیه است و در مدینه نازل شده است.بقره به معنی گاو است ، که اشاره به داستان فرمان خداوند به قوم بنی اسرائیل مبنی بر ذبح کردن گاو دارد.آیه دوم : ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین ذلک : اسم – غیر متصرف – اسم اشاره به دور برای مفرد مذکر – معرفه – مبنی برفتحاین بخشی از کتاب تجزیه سوره شریفه بقره است. در این کتاب کم حجم سعی بر آن شده تا سوره بقره تا آیه ۶۱ مورد تجزیه قرار بگیرد. شما می توانید این کتاب را از وبلاگ قرآن خدا دانلود کنید.حجم: ۲۸۰ کیلو بایتبا کلیک بر روی این نوشته دانلود کنید
تجزيه و تركيب پنج آيه اول سوره انسان
انا = تكراري هديناه = تكراري مانند خلقنا السبيل = اسم مفرد مذكر جامد معرب معرف بال منصرف صحيح الآخر = مفعول به دوم امّا = حرف تفصيل غير عامل مبني بر سكون شاكر = اسم مفرد مذكر مشتق و اسم فاعل معرب نكره منصرف = حال مفرد و منصوب كفور = اسم مفرد مذكر اسم مبالغه معرب نكره منصرف = معطوف به شاكر 3 انا = تكراري اعتدنا = همانند خلقنا = فعل ماضي مبني بر سكون ل= همانند مِن الكافرين = اسم جمع مذكر سالم مشتق و اسم فاعل معرف بال و معرب منصرف = مجرور به حرف جر سلاسل= اسم جمع مكسر ( سلسلة) جامد معرب نكره غير منصرف= مفعول به براي اعتدنا اغلال = اسم جمع تكسير( غلّ) جامد معرب نكره و منصرف = معطوف سعير= اسم مفرد مذكر مشتق معرب نكره منصرف = معطوف 4 ان= تكراري الابرار= اسم جمع تكسير( البارّ) - مشتق و اسم فاعل معرب معرف بال منصرف = اسم انّ منصوب يشربون = فعل مضارع للغائبين مجرد ثلاثي معلوم متعدي معرب = فعل و فاعل آن ضمير بارز واو و جمله فعليه و خير انّ محلا مرفوع من = تكراري كأس = اسم مفرد مذكر جامد معرب نكره منصرف = مجرور به حرف جر كان = فعل ماضي از افعال ناقصه للغائب مجرد ثلاثي معتل العين لازم مبني بر فتح = فعل و اسم آن مزاج و جمله اسميه وصفيه براي كاس مزاج = اسم مفرد مذكر جامد معرب معرف باضافه منصرف = اسم كان و مرفوع كافور = اسم مفرد مذگر جامد معرب نكره منصرف = خبر كان و منصوب 5 براي آقاي حميد سورني
معانی واژه های سوره حمد 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ (1) باء: حرف دوم از الفباى عربى و فارسى و حرف جرّ است، اهل لغت از براى آن چهارده معنى گفتهاند. در اينجا بعضى از آنها كه مناسب اين كتاب است نقل ميشود. 1- تعديه. مثل «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» فرقان: 72 «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» بقره: 20 «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» انعام: 160 در اين آيات و امثال آنها چنانكه مىبينيم «باءِ» براى تعديه فعل آمده است. ممكن است بعضىها در آياتى نظير «وَ لَقَدْ جاءَكُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ» بقره: 92 و غيره، «باء» را بمعنى مع و مصاحبت بگيرند يعنى: موسى با بيّنات آمد! ولى معناى تعديه بهتر و دلچسب است. يعنى: موسى بيّنات را آورد. 2- تأكيد و آنرا زائده گويند: ظاهرا زائد بمعنى بىفائده نيست بلكه از اين جهت كه در تغيير معنى كلام مثل تعديه و غيره نيست، آنرا زائد گفتهاند و گر نه مطلب را تأكيد ميكند و بىفائده نيست. در كلماتيكه بعد از مادّه «كفى» واقعاند «باء» را زائد گفتهاند مثل «وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً» نساء: 6 «وَ كَفى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفى بِاللَّهِ نَصِيراً» نساء: 45 «كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» اسراء: 14 در بيست هفت محلّ از قرآن كه فعل كفى بصورت ماضى آمده، ما بعد همه باء است جز آيه «وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ» احزاب: 25. در صحاح و اقرب الموارد و مجمع البيان «باء» را بعد از كفى زائد گفتهاند. بيضاوى ذيل آيه 45 سوره نساء گويد: باء براى تأكيد اتصال بفاعل كفى اضافه ميشود. ولى از انصاف نبايد گذشت اگر باء در اينگونه موارد زائد مىبود لازم بود كه در «كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ» نيز جايز باشد كه بگوئيم: «كَفى بِاللَّهِ الْمُؤْمِنينَ الْقِتال» و اين جايز نيست و معنى درست در نميايد ما در اينجا قول راغب و زجّاج را اختيار ميكنيم كه گفتهاند: كفى در موارديكه بعد از آن باء آمده بمعناى «اكتف» است «كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً» يعنى كفايت كن و بس كن بخدا در گواهى «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» بخوان كتاب خود را و بس كن بنفس خود در حسابگرى بر خود. در اين صورت باء براى تعديه است و اتفاقا معناى آيات كاملا درست و دلچسب در ميايد. وانگهى باء در صورتى بعد از «كفى» ميايد كه ما بعد آن منصوبى در معناى حال باشد (مثل حسيبا، شهيدا، وليّا، نصيرا در آيات گذشته) چنانكه راغب گفته است پس صحيح اين است كه كفى در اينگونه موارد در جاى «اكتف» است چنانكه فعل تعجّب «احسن بزيد» در جاى «ما احسن» واقع است ...
تجزیه و ترکیب
«بسم الله الرحمن الرحیم» تجزيه (التحليل الصرفي) : منظور از تجزيه یا تحلیل صرفی بررسی ویژگیهای فردی کلمه، جدای از نقشی است که در جمله می پذیرد. تركيب (الإعراب): منظور از ترکیب یا اعراب بررسی نقش هر کلمه در جمله با توجه به حرکت اختصاصی آن بدون در نظر گرفتن ساختار صرفی کلمه. مباحث تجزیۀ اسم : در تجزیۀ اسم معمولاً نُه چیز را مشخص می کنیم: 1.عدد (مفرد - مثنی - جمع) 2.جنس (مذکر - مؤنث) 3.جامد یا مشتق (مشتقات صرفی : 1ـ اسم فاعل2ـ اسم مفعول3ـ صفت مشبهه4ـ صیغۀ مبالغه5ـ افعل تفضیل6ـ اسم مکان7ـ اسم زمان8ـ اسم آلت) 4.تعریف یا تنکیر(اسمهای معرفه1ـ ضمیر2ـ اسم مضاف3ـ اسم عَلَم4ـ اسم ال دار5ـ اسم موصول6ـ اسم اشاره) 5.معرب یا مبنی بودن 6.منصرف یا غیر منصرف بودن 7.صحیح الآخر، مقصور، منقوص یا ممدود بودن (الف) اسم مقصور: اسمی که مختوم به الف لازمه است. مانند: کبری ب) اسم منقوص: اسمی که مختوم به یاء لازمۀ ماقبل مکسور است. مانند: قاضي ج) اسم ممدود: اسمی که مختوم به همزه است و پیش از همزه، الف زائد وجود دارد. مانند: حمراء د) اسم صحیح الآخر: اسمی که مقصور، منقوص و ممدود نباشد. مانند: کتاب هـ) اسم شبه صحیح الآخر: اسمی که مختوم به واو یا یاء ما قبل ساکن باشد. مانند: دَلْو، ظَبْي) 8.متصرف یا غیر متصرف بودن 9.نوع اعراب (انواع اعراب:1ـ محلّی 2ـ تقدیری 3ـ ظاهری) مباحث تجزیۀ فعل : در تجزیۀ فعل هم معمولاً نُه چیز را مشخص می کنیم: 1.زمان فعل (ماضی -مضارع - امر ) 2.صیغۀ فعل 3.ثلاثی مجرد، مزید، رباعی مجرد و مزید بودن و تعیین باب فعل 4.صحیح و معتل بودن فعل و انواع هر یک (الف) صحیح: در حروف اصلی آن، حرف عله (واو، الف، یاء) وجود ندارد: نَصَرَ ب) معتل: در حروف اصلی آن یک یا دو حرف عله وجود: قالَ انواع صحیح: 1.سالم: نه مضاعف است و نه مهموز: ضَرَبَ 2.مهموز: در حروف اصلی آن همزه وجود دارد: أخذَ 3.مضاعف: دو حرف هم جنس دارد: مدَّ، زَلْزَلَ) 5.معرب و مبنی بودن و نوع بناء فعل 6.لزوم و تعدی فعل (الف) لازم: معنایش با فاعل تمام میشود؛ جاءَ: آمد. ب) متعدی: معنایش با فاعل تمام نمیشود و به مفعول هم نیاز دارد؛ کَتَبَ عليٌّ رسالةً. علی نامهای نوشت.) 7.معلوم و مجهول بودن فعل 8.متصرف و غیر متصرف بودن فعل 9.نوع اعلال فعل مباحث تجزیۀ حرف : در تجزیه حرف نوع حرف، عامل و غیر عامل بودن و نوع بناء آن را مشخص می کنیم. مباحث ترکیب عبارات : در ترکیب باید نقش کلمات در جمله و اعراب آن و نوع جمله را بیان نماییم. یا علی
تجزیه وتحلیل همخوانی سوره مبارکه نجم
تجزیه و تحلیل همخوانی سوره مبارکه نجمتلاوت با بیات دُکا شروع میشود.نفس اول نیز بیات دُکا می باشد.نفس اول نیز بیات دُکا می باشد و در پایان روی نت سوم بیات ایست میکند.نفس دوم از بیات نوا استفاده شده و به جنس کرد اشاره میکند و سپس روی نت یکم بیات فرود می آید.در نفس سوم بیات حسینی اجرا شده و سپس نت چهارم مقام بیات را به عنوان نت اول رست در نظر گرفته و تبدیل به رست میکنیم و باز هم به بیات می آییم و روی نت اول بیات فرود می آییم.نفس بعدی در نت پنجم مقام رست یا همان غماز مقام(در اصطلاح قاریان:جواب)یعنی نت هشتم مقام بیات اجرا میشود.در اینجا تلاوت ما چهار پرده بالا می آید.نفس بعدی در غماز مقام رست اجرا می شود و قفله آن به صورت انتظاری می باشد.نفس بعدی در مقام سوزناک(مقام سوزناک=جنس رست+جنس حجاز) و نفس بعدی در مقام حسینی اجرا می شود(مقام حسینی=جنس بیات+جنس رست).در نفس بعدی از جواب مقام(در اصطلاح قاریان:جواب الجواب)یا همان نت هشتم مقام شروع میکنیم و در یک مانور از نت هشتم به نت اول اشاره میکنیم به اینصورت که پنج نت اول مقام رست را به پنتاکورد نوااثر تبدیل کرده ایم و باز هم به جواب مقام می رویم و سپس روی نت اول مقام رست فرود می آییم.تا اینجا یک تلاوت یازده پرده ای ارائه شده است.در نفس بعدی نت دوم رست را به عنوان نت اول مقام حجاز در نظر میگیریم و از نت پنجم رست یا همان نت چهارم حجاز شروع میکنیم و در نت اول حجاز فرود می آییم.اینگونه تلاوت ما یک پرده دیگر نیز بالا می افتد.در نفس بعدی از غماز حجاز شروع میکنیم و به جنس کرد فرود می آییم و سپس به جواب مقام حجاز اشاره می کنیم و در آخر به جنس حجاز فرود می آییم.تا این قسمت از همخوانی ما یک تلاوت یک و نیم اکتاوی(12 پرده ای) را اجرا کرده ایم.در نفس بعد به جنس نهاوند ورود پیدا می کنیم و با اشاره به حجاز پایین نهاوند مقام نکریز را اجرا میکنیم(مقام نکریز=جنس حجاز+جنس نهاوند)و باز هم در نهاوند فرود می آییم.در نفس بعدی غماز مقام نهاوند را اجرا می کنیم و به بیات پایین نهاوند نیز اشاره داشته ایم و باز هم در نهاوند فرود می آییم.در نفس بعد از جواب مقام عشاق مصری شروع می کنیم و باز هم به نهاوند اشاره میکنیم،در این نفس اشاراتی به نت نهم نهاوند(نهاوند محیر)داشته ایم و به این صورت تلاوت سیزده پرده ای خود را ارائه می دهیم.در نفس بعدی به جنس کرد وارد می شویم و نفس بعدی را نیز در همین مقام اجرا کرده و در همین مقام تلاوت را به پایان می رسانیم.دانلود همخوانی سوره نجمالتماس دعا-محمد آشوری