تاب ودامن
مدل کت و دامن 2013
مدل های متنوع دامن بلند برای خانم ها و دختر خانم ها
مدل تاپ و دامن
مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید مدل تاپ و دامن تاپ و دامن زنانه تاپ و دامن جدید
یک فوتبال خارق العاده با شیرها
flowplayer("player464218", "/media/player/flowplayer-3.2.18.swf",{ key: '#$530037e3adb23d53917', clip: { autoplay: false, autobuffering: true }, canvas: { backgroundgradient: 'none' }, onload : function() { this.unmute(); } }); دانلودبه نقل از تابناک
عکس هایی از تاپ و دامن ( جلیقه ) دخترانه
حجاب
حجاب دردین یهود قابل توجه کسانی که منکر حجاب هستند{شماره ی3} قابل توجه کسانی که منکر حجاب هستند ونداشتن حجاب رو روشن فکری ومدرنیته تلقی میکنند....کسانی که از دین اسلام به ادیان دیگه روی میاورند وبه خیال خود از حجاب داشتن دور میشن...درحالی که تمام ادیان الهی که دارای کتاب وحی هستند...بر اولین چیزی که تاکید میکنند حجاب است....اما متاسفانه پس از تحریف های مختلفی که در ادیانشون رخ داد بسیاری از احکامشون هم فراموش شد...به طوری که الان در جوامع غربی همجنس گرایی واعمالی که علاوه بر اسلام ادیان دیگر هم مخالف انجام انها هستند درحال انجام هست ودین درحال فراموشی...تمام ما انسانها در حال بیدار کردن خوی حیوانی وخواب کردن باطن معنوی وانسانی خودمون هستیم...من سعی میکنم طی مقالات مختلف حجاب در آیین های دیگر را به شما معرفی واثبات کنم.... واین اسلام بود که کامل کننده ی تمام ادیان گشت...وتمام مردم را به سوی راه راست دعوت نمود.. حجاب در دین یهود. در كتاب «حجاب در اسلام»، آمده است در بين اعراب قبل از اسلام پوشش مرسوم نبود و اسلام، آن را به وجود آورد، ولی در ملل غير عرب، به شديدترين شكل، رواج داشت. در ايران و در بين يهود و مللي كه از فكر يهود پيروي ميكردند، نیز حجاب، به مراتب شديدتر از آنچه اسلام ميخواست وجود داشت. در بين اين ملتها وجه و كفّين (= صورت و كف دستها) هم پوشيده ميشد. حتي در بعضي از ملتها سخن از پوشيدن زن و چهره زن نبود، بلكه سخن از قايم كردن زن بود و اين فكر را به صورت يك عادتِ سفت و سخت درآورده بودند».1 از کتاب مقدس برمي آيد که درعهد سليمان عليه السلام، زنان علاوه بر پوشش بدن، برقع (روبند) به صورت مي انداختند2 اين سنت در زمان ابراهيم عليه السلام نيز رايج بود، نامزد اسحاق(رفقه) ابتدا که اسحاق را ديد برقع بر صورت انداخت. در تورات، چنين ميخوانيم: و رفقه، چشمان خود را بلند كرد و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد. زيرا كه از خادم پرسيد: «اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما ميآيد؟» و خادم گفت: «آقاي من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانيد. 3ويل دورانت، كه معمولاً سعي ميكند موارد برهنگي يا احياناً تزيينات و آرايشهاي زنان هر قوم را با آب و تاب نقل كند تا آن را طبيعي جلوه دهد، در اين مورد ميگويد: «در طول قرون وسطا، يهوديان همچنان زنان خويش را با البسه فاخر ميآراستند، لكن به آنها اجازه نميدادند كه با سر عريان به ميان مردم روند. نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب را مستوجب طلاق ميساخت. از جمله تعاليم شرعي يكي آن بود كه مرد يهودي نبايد در حضور زني كه موي سرش هويداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد». ...
مدل لباس عربی
های لباس های عربی زنانه شیکترین مدل های لباس مجلسی عربی مدل لباس عربی مدل لباس مجلسی عربی گالری لباس های مجلسی عربی شیکترین مدل های لباس مجلسی عربی لباس عربی ۲۰۰۹ بهترین مدل های لباس عربی مدل لباسمجلسی عربی, عکس های زیبا از مدل لباس عربی دخترانه و زنانه مدل لباس خواننده گان سال جدید ۲۰۰۹ مدل لباس مجلسی برای خانمها لباسهای خیلی زیبای سال ۲۰۰۹ مدل لباس عربی مجلسی عربی فشن عربی لباس مجلسی عربی مدلهای لباس زنانه مدل لباس 2010 مدل لباس هایی از Catherine Malandrino مدل لباس دخترانه مدل پالتوی زنانه مدل کت و دامن زنانه با مدل دامن جدید مدل پالتوی مشکی زنانه مدل پیراهن بافتنی زنانه- مدل یقه پیراهن زنانه مدل کت و دامن زنانه همراه با مدل آستین جدید مدل کت بافت و دامن زنانه مدل پیراهن زنانه مدل کت و دامن زنانه مدل بلوز بلند زنانه و دخترانه مدل پالتوی زنانه ی بسیار شیک مدل پیراهن زنانه زیبا مدل لباس دکلته دخترانه گالری لباس جدید گالری لباس جدید گالری لباس جدید
رمان پرستار من قسمت آخر
دستمو حلقه بازوی شهاب کردم وآروم آروم ازپله های ساختمون می رفتیم پایین وفیلم بردار جلومون عقب عقب می رفت وفیلم می گرفت ...قبل از اینکه از ساختمون بریم بیرون .شهاب شنل رو ازم گرفت وروسرم انداخت .همون طورکه بند های شنل رو می بست زیر گوشم گفت : -یگانه یه عالمه پسر دم دره ....سرتو بگیر پایین زود رد شو... سرمو بالا آوردم ونگاهش کردم ...این شهاب بود؟!...مگه این همونی نبود که یه روز اعتیادش ناموس و غیرتش بود! ..چه ذوقی تودلم کردم ...کاملا ازاین روبه اون رو شده بود..حالا زنش ناموس وغیرتش بود!..گفتم : -این جوری که باز می بری می کوبیم تو درخت ! خندشو به زور قورت داد وبازومو فشار داد: - حالا تو اذیت کن ..نوبت منم می رسه ! با اخم سرمو تکون دادم وسربه زیر وحلقه به دستش رفتیم بیرون...نمی تونستم همه رونگاه کنم چون اگه یه ذره سرمو تکون می داد با یه کف گرگی می خوابوندم رو زمین ! ازاین شهاب دیوونه همه چی برمی اومد. فقط صدای جیغ دخترا وهوهو کردنشون وسوت زدن پسرا رو می شنیدم ...شهاب که می گفت اقوامشون کمن ..پس این همه آدم کجا بودن! ناگفته نمونه دوستای دانشگاهی منو شهاب خودشون یه گله بودن .دیگه با دعوتی که خدا عالم بود چند نفر می شدن !از روی پل جلوی ساختمون رد شدیم .به پرادو سفید جلوم نگاه کردم ...بعد ازاون تصادف شهاب ماشین نوئشو فروخت وبرای عروسیمون یه شاسی بلند خوشکل خرید..کلا قصد کرده بود همه چی رو چه خونه چه وسایلش وچه ماشینشو عوض کنه !البته موفقم شد ..یه خونه ویلایی تو فرمانیه وبه اضافه جهازکامل من که با زحمت های لیلا خانم خریده شده بود با خرید ماشین ولباس عروس وخرید کل عروسیمون همراه شد...بهترین خرید عمرم! شهاب درماشین رو باز کرد ومن با کمک اون سوار شدم...دنباله لباسمم خودش جمع کرد ودرو بهم زد... تا برسیم خونه آقای کیانی شهاب یه ریز بین ماشینا لایی رفت ...هی سبقت می گرفت وهی ماشین دوستاشو می نداخت عقب ...سهند ازتو ماشینش رو به شهاب داد می زد که بذاره برن جلو...شهاب فقط بهشون می خندید واجازه نمی داد...تادم خونه شهاب جلوتر ازهمه ماشین ها می رفت ... جلو در خونه شهاب پارک کرد..اوووو چه خبر بود..حیاط خونه رو چراغ بارون کرده بودن وپرمیز وصندلی .صبح که می رفتم آرایشگاه ازاین خبرا نبود! وقتی باهم رفتیم داخل ...چهره خیلیا رو نمی شناختم اما با روی گرم ازم استقبال می کردن ..بیشترشون خانواده ی دوستای منو شهاب بودن ! توی سالن خانوما بودن وتوی حیاط رو واسه آقایون گذاشته بودن...یه خواننده وارگ زن هم بالای پله های حیاط داشت ورود مارو با داد وهوار اعلام می کرد...بالاخره ازبین آقایون ردم کرد ورفتیم داخل زنونه .روی دوتا مبل جلوی سفره عقدمون نشستیم ومن به قیافه ...
اشعار و مدایح ولادت امام حسین (ع)
دریافت فایل pdf به عنوان نسخه چاپی اشعار (سرود) دریافت فایل: سرود میلاد ابی عبدالله علیه السلام آمد آمد جلوه ی حیّ سرمد/در فضائل از دو عالم سـر آمد نور چشم و زینت دوش احمد/ثارا... ثارا... اشک ما با شعف و شادی دل شد همراه/السلام علیک یا اباعبدا... مدد یا وجیهاً عندالله/سیدی مولا یا ثارا... حسین مولا حسین مولا مدد مولا مولا مولا مولا... جان فدایت یا سفینة َ النّجاة/به شب دل تویی مصباحَ الهُدی خاک کویت همه ی ارض و سما/ثارا... ثارا... عادت تو کرم و لطف و عطا و رحمت/نخ قنداقه ی توحبل متین خلقت از بند گناه و از خطا/فطرس قلبم را کن رها حسین مولا حسین مولا مدد مولا مولا مولا مولا... ای ولایت به دلم چون کیمیا/تا قیامت به تو هستم مبتلا عرفه کن روزی ما کربلا/ثارا... ثارا... حاجتم این بُوَد ای شور دلم ماتم تو/که شوم مثل شهیدان به فدای غم تو تا ابد بر عشقت اسیرم/یا حسین می گویم می میرم حسین مولا حسین مولا مدد مولا مولا مولا مولا... ********************* (زمزمه مسجدی) دریافت فایل: زمزمه مسجدی – میلاد ابی عبدا... علیه السلام شده آوای لبهای/همه ی اهل عالمین السلام ُ علیک َ یا/ابا عبدا... الحسین آمدی ای نور کوثر/فرزند زهرا و حیدر خوش آمدی یا ثارا... مدد یا اباعبدا... جلوهگر شد قنداقه ات/ای تجلّی انّما مثل قرآن بر دستان ِ/حضرت ختم الانبیا آیات رحمت سوی تو/کعبه ی دلها کوی تو خوش آمدی یا ثارا... مدد یا اباعبدا... ای اسیری بر عشق تو/اوج آفاق حُریّت فُطرس ِ دل را کن رها/از گناه و از معصیت اهل هدایت کن ما را/یار ولایت کن ما را خوش آمدی یا ثارا... مدد یا اباعبدا... ************************** (سرود) دریافت فایل: (سرود) دریافت فایل: شور – میلاد امام حسین علیه السلام خانه ی زهراو علی/گشته پر از مهر و صفا سر زده خورشید رخ ِ/سَروَر ِ خیل شُهدا آمده آنکَس که بُوَد/فاطمه را نور دوعین میشنوم از همه جا/ذکر حبیبی یا حسین کعبه دلها یا حسین/ای گل زهرا یا حسین... گشته چراغان ، ز شعف/مُلک خداوند جلیل مَحو ِ رُخَش یوسف و هم/عیسی و موسی و خلیل جلوه ی گلواژه ی صبر/واله و بی تاب حسین سر زده در لیله ی دل/روی چو مهتاب حسین کعبه دلها یا حسین/ای گل زهرا یا حسین... دل بَرَد از فوج مَلک/خنده و هم شیوَن تو ای پسر شیر خدا/دست من و ودامن تو بهر سفر تا به خدا/بی مدد و توشه منم از کرم و لطف خدا/عاشق شش گوشه منم کعبه دلها یا حسین/ای گل زهرا یا حسین... (سرود) دریافت فایل: سرود میلاد ابی عبدالله مولا مولا مولا مولا... با شادی تو آسمون دل/جلوه شده طلعت مهتاب گل بریزید اومد ای یاران/تولّد حضرت ارباب تو خونه ی حضرت زهرا و علی نور خدا شده عیان و منجلی چون ...
رمان "غرب..وحشی..آرام.." 09
به ارومی پلک هاش رو نیمه باز کرد ..ولی با یاد اوری جان وحال خرابش سریعا نشست . اینجا دیگه کجاست ..؟ چشمهاش رو به دور کلبه گردوند ..یه کلبهءساده با وسائل مختصر جاناتان؟؟!! ..خدایا پس جاناتان کجاست ...؟؟ از جا بلند شد ولی به قدری ضعیف وناتوان شده بود که حتی نتونست قدمی حرکت کنه ودوباره روی تخت نشست .. با صدای باز شدن در برگشت ...زنی ریز جثه که موهای خاکستریش رو به قشنگی جمع کرده بود با یه لبخند زیبا وارد اطاق شد . زن با سینی تو دستش جلو اومد . -حالت چطوره عزیزم؟ النور با همون گیجی پرسید .. -جان کجاست ..؟ زن به نشانهءفکر کردن ابروهاش رو چین داد . -منظورت کسیه که همراهت بود ..؟ النور نیم خیز شد .. -حالش خوبه ..؟کجاست ..؟ -البته که حالش خوبه ..تو اطاق دیگه داره استراحت میکنه .. -باید ببنمش .. -باشه باشه مشکلی نیست ..ولی تو با این حالت .. النور چند قدم متزلزل به سمت زن رفت . -من رو ببرید خانم ...باید ببینمش .. زن سینی رو کناری گذاشت ودست النور رو به ارومی گرفت ودروبازکرد . صدای تیرک های چوبی در بلند شد . والنور با نگرانی به مردی که روی تخت ارمیده بود وبه ارومی قفسهءسینه اش بالا وپائین میرفت نگاه کرد .. چند قدمی به سمت جان رفت چهرهءجان اسوده بود ..النور نفس راحتی کشید ...خداروشکر که زنده وسالم بود . به ارومی پیشونی جان رو نوازش کرد خبری از اون دمای زیاد وتب بالا نبود .. ازش فاصله گرفت که زن پرسید .. -حالا خیالت راحت شد ..؟ النور تنها لبخندی زد وبه کمک زن به تخت خودش برگشت .. زن ظرف سوپ رو به دستش داد ومشتاقانه به دخترک نحیفی که گردنبند تاملی پسرش رو به گردن داشت خیره شد . النور زیر نگاه زن نیمی از سوپ رو خورد ..حالا وقت اون رسیده بود که به دنبال خونوادهءتام بگرده .. -ممنونم خانم ..سوپ خوشمزه ای بود .. -خواهش میکنم ..حالت بهتره ..؟ النور سری تکون داد زن کمی نزدیک تر شد وگفت ... -اسم من هاناست .. -اسم من هم النور سالی ... زن دستش رو به گردنبند النور نزدیک کرد وپرسید .. -میشه بهم بگی این گردنبند رو چه کسی بهت داده ..؟ النور به یاد تاملی وتمام محبت های که درحقش انجام داده بود افتاد ..واقعا دلش برای اون سرباز مهربون تنگ شده بود ..تام دوست خوبی برای النور بود وبا اخلاق خوبش تونسته بود دل النور رو کمی نرم کنه .. -این گردنبند هدیهءیه دوست خیلی عزیزه . نگاه زن درخشید والنور متوجه نگاه براق زن شد .. -اسمش ...اسمش چیه ..؟ النور مکث کرد... اونقدر باهوش بود که متوجهءهیجان زیاد زن بشه ..دستش رو روی گردنبند گذاشت -هانا میتونم ازت سوالی بپرسم ..؟ چشمهای هانا از گردنبند جا نمیشد .. -بپرس النور .. -این گردنبند رو میشناسی ..؟ دسش رو به ارومی از گردنبند جدا کرد که زن دست به زیر گردنبند برد .. -البته ...