بیمارستان صارم
بیمارستان صارم
عزیزم درود امیدوارم همونطور که دکتر می گه خوب باشی. دیروز با بابا رفتیم بیمارستان صارم و با دکتر میرعنایت ویزیت شدم. خیلی از این بیمارستان خوشم اومد به خاطر اینکه به پدر بچه بها میدن و اونو توی تمام مراحل در کنار مادر می پذیرن. دلیل من برای اینکه به این بیمارستان رفتم همینه. البته از دفعه بعد میرم زیر نظر دکتر کرم نیا که میگن بهترین دکتر اون مجموعه س اما خوب همین دکتر میرعنایت هم بسیار متین و با حوصله به تمام سوالات من و بابا جواب داد و صدای قلب نازنینتو هم دوتایی با هم شنیدیم. تاپ تاپ تاپ تاپ ... راستی خاله سمانه و عمو روح اله رو هم اونجا دیدیم. اسم دخترشونو می خوان بزارن ساینا. ساینا جون سه ماه زودتر از تو به دنیا میاد. یه جورایی همسن هستین. شاید در آینده دوستای خوبی واسه هم بشین.
آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92
بیمارستان صارم استان شهرستان مرکز رشته مدرک تعداد نیروی مورد نیاز میزان حقوق و مزایای پرداختی توضیحات تلفن تهران تهران صارم پرستار NICU کارشناس 3 44670888 اتاق عمل کاردان 3 بیهوشی کاردان 2
زایمان شیرین ترین سختی دنیا
همیشه میرفتم تو سایت زایمان شیرین ترین سختی دنیا و خاطرات رو میخوندم . میدونستم که تو ایران اونم بیمارستان خصوصی کمتر ممکنه بتونی طبیعی زایمان کنی . ولی به ترس فکر نمی کردم. هفته آخر رفتم تهران چون بیمارستان صارم رو انتخاب کرده بودم . البته یه دکتر هم تو قزوین داشتم که تو بیمارستان مهر کار میکرد. اولین روز هفته چهل با خاله ام که ماماست پیش هر دو تا دکترم رفتم . دکتر بیمارستان صارم امیدی نداشت که طبیعی زایمان کنم . معتقد بود لگنم کوچیکه و سر بچه هم وارد لگن نشده بود . بعد رفتم بیمارستان مهر پیش دکتر درخشان . اون گفت بهم شانس زایمان طبیعی رو میده . منم کلی خوشحال شدم . قرار شد جمعه برم واسه آمپول فشار . تو این فاصله من هر روز پیاده روی کردم و دوش گرفتم ولی سر نینی همچنان وارد لگن نشده بود. روز پنج شنبه رفتم خونه خاله ام یه سوپ سبک خوردم با روغن کرچک چون نمی خواستم تنقیه بشم . همه چیز آماده بود جز دخترکم . شب از گرما (به خاطر بارداری) و فکر و خیال نخوابیدم . بالاخره صبح شد حسابی آرایش کردم موهام رو هم شب پیش سشوار کرده بودم احساس مبهم شادی یا غصه . صبح یه لیوان شیر خوردم و راه افتادیم. اول رفتم تو اتاق معاینه وزنم کردند فشارم رو گرفتند و معاینه شدم .ماما گفت سر بچه تو لگن نیست دهانه رحم هم باز نشدهفکر نمی کنم بتونی طبیعی زایمان کنی یه آقای دکتری هم که کشیک بود گفت : مگه دیگه کسی هم طبیعی زایمان میکنه؟ گان پوشیدم و جلوی در خداحافظی کردم هیچ استرسی نداشتم خیلی مصمم بودم . سه تا سرم خراب شد تا موفق شدن به من تزریق کنن ساعت نه و نیم صبح شده بود واسه دکترم زنگ زدن خواب بود. و شمارش معکوس شروع شد کادر خیبی مهربون و خوبی بودن . تو اتاق لیبر دو تا تخت بود و من تنها زائو بودم. ساعت ده شده بود ولی از درد خبری نبود . خاله ام اومد بهم سر زد بعد شوهرم اومد ساعت یازده بود ولی من درد نداشتم دستگاه رو بهم وصل کردن واسه قلب نینی تکونهاش و درد من . میترسیدم دردم شروع نشه دکتر گفته بود هفت یا هشت ساعت مهلت داری واسه زایمان .دست شوهرم رو گرفته بودم اون نگرامن من بود و من نگران اینکه درد نداشتم که بالاخره یه دردهایی سراغم اومد و اشکم جاری شد به شوهرم گفتم چه درد شیرینی. ساعت یازده و نیم بود که توی شکمم یه صدایی اومد و شروع کردم به چکه چکه . شوهرم تا دوازده پیشم بود دردهام شدید تر شده بود . بعد احساس کردم خیلی دارم خیس میشم . خانوم پرستار رو صدا زدم گفتم کیسه آبم پاره شده ولی مطمئن بودم کیسه آبمه تقریبا ساعت یک و نیم دیگه کیسه آبم کامل تخلیه شد دوباره صداشون کردم . . . کیف میکردم . موقع درد به پهلوی چپ میخوابیدم یا مینشستم. درد زیادی بود ولی من همش ...
تولد رادین کوچولو- بهمن 86- تهران
27 خرداد 86 با دیدن دوخط قرمز بیبی چک متوجه شدم باردارم . چون قبلش یه بارداری ناموفق داشتم که در هفته هشتم جنین سقط شد خیلی می ترسیدم و حسابی مراقب خودم بودم و استراحت می کردم . تا دو ماه هم به کسی نگفتم و وقتی از سالم بودن و تشکیل قلب و همه چی مطمئن شدم به دو تاخانواده گفتم . بارداری راحت و بی دردسری داشتم و جز حالت تهوع که از شانس خوبم فقط عصرها بود مشکل دیگه ای نداشتم . همه به من میگفتن زیباتر از همیشه شدم و من هم خوش بودم . تو ماه چهارم با بیمارستان صارم و زایمان بی درد آشنا شدم و رفتم اونجا و تحت نظر خانم دکتر کوهسار نبوی بودم . تاکید داشتم که میخوام طبیعی زایمان کنم و چند جلسه کلاس و مشاوره رفتم که توی یکیش حضور همسر الزامی بود و بقیه اش رو خودم تنها رفتم . چند جلسه هم استخر بیمارستان رو رفتم که میگفتن کمک میکنه با زایمان طبیعی . اما پزشکم تاکید می کرد که تا ماه هشتم نمیشه برای نوع زایمان نظری داد و اون موقع اگر جنین چرخیده باشه میتونی بری برای زایمان طبیعی و باز هم تاکید می کرد چون از اپیدورال استفاده میشه ممکنه نتونی خوب زور بزنی و بری برای سزارین . اما من باز هم سر حرف خودم بودم . ماه پنجم سونو داشتم که پزشک گفت حجم مایع آمینوتیک حداقال نرماله و این پزشک رو نگران کرد و چند روز استراحت مطلق داشتم با مصرف مایعات فراوان که مشکل حل شد. دوباره ماه هشتم رفتم سونو و باز مایع آمینوتیک کم بود . پزشکم برام سونوی بیوفیزیکال نوشت و من از بس نگران بودم رفتم سونوگرافی نزدیک خونه که حسابی منو ترسوند و گفت همین الان برو به دکترت زنگ بزن و من هم نگران بودم و هم برام این سوال پیش اومده بود که اگه حجم مایع انقدر کمه و وضعیت خطرناکه پس پسرک چطور انقدر خوب حرکت میکنه و از جنب و جوشش کم نشده؟؟؟ همون شب به پزشکم زنگ زدم و گفت صبح زود بیا بیمارستان . صبح زود رفتم اونجا و دیدم داره با متخصص اطفال صحبت می کنه . بعد به من گفت که با این سونویی که تو انجام دادی من ختم حاملگی رو باید اعلام کنم ولی تضمین نمی کنم که بچه سالم باشه و ممکنه نارسایی تنفسی پیدا کنه .... همون لحظه حس کردم تمام بدنم یخ کرد. خودم رو انداختم تو بغل همسر و همونجا گریه کردم . دکتر آرومم کرد و گفت که برم مطب دکتر اکرمی و اونجا سونو روتکرار کنم. عصر اون روز که خوب یادم هست یک شنبه هم بود حسابی دلم گرفته بود و با هزار جور فکر و خیال رفتیم مطب دکتر و بعد از چند ساعت معطلی سونو انجام شد و از جنین نوار قلب گرفت و گفت همه چی عالیه !!! از خوشحال گریه می کردم و تلفنی خبر رو به پزشکم دادم . قرار شد 3 هفته پشت هم سونو رو انجام بدم و آمپول دگزامتازون هم بزنم تا روز زایمان . با این همه ...
خاطرات زایمان سزارین سام
صبح روز پنج شنبه ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدیم . مامانی هم شب پیش ما مونده بود حاضر شدیم موهام رو سشوار کشیدم و کمی آرایش کردم بابا هادی کمی عکس گرفت و فیلمبرداری کرد و مامانی من رو از زیر قرآن رد کرد بعد خاله سمیرا هم اومد باهم رفتیم بیمارستان صارم . آخه قرار بود ساعت 6 صبح حتما اونجا باشم . بیمارستان که رسیدیم دکتر هنوز نیومده بود و من با همه خداحافظی کردم بغض گلویم رو گرفته بود این بود که سعی کردم با بابا هادی سریع خداحافظی کنم که اشکم رو نبینه. بعد رفتم لباسام رو عوض کردم و تحویل دادم و گان پوشیدم آخرین چک ها انجام شد و انژ کت وصل کردم باید اعتراف کنم هرچه پول میگیرند حلالشون باشه از بس خوب رسیدگی کردند و با ادب و احترام بودند و کوچکترین دردی احساس نکردم. قلب بچه رو چک کردند و روی شکمم رو شیو کردند و آماده شدم برای عمل ساعت حدود 10 بود که دکتر اومد و مجددا چک کرد و گفت ایندفعه واقعا مطمئن هستم که کیسه آب پاره شده است و آماده شدیم بریم اتاق عمل . قبل از رفتن پرستار سعی می کرد من رو راضی کنه که بیحسی نخاعی شم و من با اصرار گفتم نه و فقط بیهوشی عمومی.بالاخره ساعت 11 رفتیم اتاق عمل و پرسنل بیهوشی و غیره یکی یکی اومدند . دکتر بیهوشی هم گفت شنیدم خیلی ترسو هستی و فقط بیهوشی عمومی میخوای من هم گفتم بله و گفتم خواهش میکنم بعد از به هوش اومدن هیچ دردی نداشته باشم و به دکتر خودم هم گفتم بخیه جذبی میخوام و سفارش کردم ماساژ شکم رو قبل از به هوش اومدن انجام بدن چون طاقت درد نداشتم.حتی میخواستم سوند رو هم بعد از بیهوشی وصل کنند که پرستار قبول نکرد و گفت بیهوشی زیاد خطر داره ولی واقعا وصل کردن سوند هم هیچ دردی نداشت.و دیگه هیچی نفهمیدم تا اینکه با دل پیچه به هوش اومدم داد زدم من درد دارم که یکباره همه چیز تموم شد و به هوش اومدم و دیدم ساعت حدود 1 ظهر و من در ریکاوری هستم واقعا درد نداشتم و هر پرستاری که می اومد میگفتم چرا من رو اتاقم نمی برید؟ بچه ام خوبه و پرستار میگفت به نوبت میبریم آخه از شانس اونروز بیمارستان خیلی شلوغ بود. بالاخره من رو بردند اتاق و مامانی و خاله سمیرا با چشمان اشک آلود اومدند تو اتاق .آخه این همه انتظار نگرانشون کرده بود که نکنه اتفاقی افتاده و بعد بابا هادی اومد و از اون تو رو پرسیدم گفتم بچمون خوشگله اونم با بغض گفت آره . آخه بیمارستان صارم اجازه میده بابا بیاد اتاق عمل و فیلمبرداری کنه و بابا هادی هم با لباس جراحی اومده بود و لحضه بدنیا اومدنت رو فیلم گرفته بود. مامانی فریده و بابایی ها عمه بیتا و زن عمو سمیرا هم اومده بودند و خلاصه اتاق پر بود از منتظرین دیداریت که بالاخره بعد از کلی رفتن و پرسیدن بابا ...
استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم
استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم نوع اطلاعات : فرصت شغلی طبقه بندي : علوم پزشکی > پرستاری بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم از پرستاران واجد شرایط با تجربه و سابقه کاری مفید جهت همکاری در دفتر پرستاری دعوت به عمل می آورد. جهت اطلاعات بیشتر با واحد منابع انسانی تماس حاصل فرمائید. تلفن: 44643709
عکسهای متاخر!!
آترین و دوستش نیکا دخملی بعد حمام شب تولد مامان درحال تکمیل یکی از کادوهای تولدش با دستای کوچولوی خودش عید شما مبارک!! بعد از تحویل سال سفر شمال درنوروز و سرمای شدید روز اول اقامتمون دخملی و شن بازی و ریختن جوارهات (جواهرات همون شنهای خودمونه!) و هوای عالی هرجا آهنگ بشنوه میرقصه وسط خیابون یا تو مغازه یا تو جاده عباس آیاد! ۱۳بدر و خاک بازی به وفور وحرص خودن مامان از چشماش چی میباره؟ یه روز ناهار مادر و دختری وقتی بابا سفر بود اونم بلافاصله بعد از تعطیلات یه روز عالی و یه گردش توپ تو یه تیکه از بهشت.یه عالمه عکس داشتیم اما دیگه دیدم همینطوری هم عکسا زیاده دیگه اونا رو نمیزارم.ولی جای همگی خالی. آترین و گلدونی که تو مهد کادو گرفته و خودش مسئول رسیدگی بهش هست
لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals
بیمارستان آبان آدرس : تهران ، خیابان كریمخان زند ، خیابان شهید عضدی ، نبش خیابان لباف تلفن : 9 - 786 02 889 بیمارستان آپادانا آدرس : تهران ، میدان فردوسی ، خیابان سپهبد قرنی ، چهارراه سپند تلفن : 4 - 163 03 883 و 9 – 045 27 888 بیمارستان آتیه آدرس : تهران ، شهرك (غرب) قدس ، چهارراه پونك باختری ، تقاطع دادمان و بلوارفرحزادی تلفن : 9 - 081 86 880 و 5 – 081 86 880 و 077 86 880 بیمارستان آراد آدرس : تهران ، خیابان سمیه ، بین خیابان بهار و شریعتی ، پلاک 67 تلفن : 6 – 001 01 776 بیمارستان و زایشگاه آرش روئین تن ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، فلكه سوم تهرانپارس ، خیابان 196 شرقی ، نرسیده به میدان پروین تلفن : 754 88 778 و 081 60 887 و 330 03 777 و 5 – 734 87 778 بیمارستان آریا آدرس : تهران ، بولوار كشاورز ، نبش وصال شیرازی ، پلاک 255 تلفن : 038 61 889 و 5 – 181 67 889 بیمارستان آزادی (میمنت) آدرس : تهران ، خیابان آزادی ، خیابان میمنت ، روبروی آتش نشانی تلفن : 9 - 126 01 660 و 7 – 144 35 660 بیمارستان آسیا آدرس : تهران ، خیابان شهیدبهشتی ، ابتدای خیابان بخارست (شهیداحمدقصیر) ، روبروی دانشگاه علامه طباطبایی تلفن : 979 31 887 و 10 – 209 32 887 و 80 – 978 31 887 بیمارستان آیت اله كاشانی ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، خزانه بخارایی ، فلكه دوم تلفن : 5 – 131 61 550 بیمارستان اختر ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، خیابان شریعتی ، پل رومی (الهیه) ، خیابان بوستان ، خیابان شریفی منش ، بنبست آذر تلفن : 5 – 784 02 220 بیمارستان اسماعیلی (شهید) ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، میدان انقلاب ، اول خیابان آزادی ، جمالزاده جنوبی ، پلاک 254 تلفن : 7 – 214 24 669 بیمارستان اشرفی اصفهانی (شهید) ، مراكز آموزشی و درمانی آدرس : تهران ، خیابان مولوی ، نرسیده به چهارراه مولوی - بالاتر از خیابان آتش نشانی تلفن : 252 35 556 و 726 21 556 و 889 21 556 بیمارستان اقبال آدرس : تهران ، خیابان آزادی ، خیابان آذربایجان ، چهارراه رودکی تلفن : 402 39 668 و 027 35 668 و 766 32 667 و 495 32 668 بیمارستان اكبرآبادی (شهید) آدرس : تهران ، خیابان مولوی - ایستگاه باغ فردوس - نبش خیابان مادر تلفن : 3 – 161 27 556 و 888 39 556 و 34 60 60 55 و 49 49 63 55 بیمارستان البرز آدرس : تهران ، خیابان انقلاب ، خیابان وصال شیرازی ، جنب پمپ بنزین ، پلاک ۳۹ تلفن : 4 – 563 67 664 و 4 – 073 69 664 بیمارستان الغدیر آدرس : تهران ، میدان رسالت ، خیابان هنگام ، میدان الغدیر تلفن : ۴~۷۷۸۰۸۸۸۱ و 1 - 010 98 778 و 4 – 8881 7780 بیمارستان الوند آدرس : تهران ، خیابان حافظ ، چهارراه عزیزخان ، جنب بهداری ...
هزينه زايمان
سلام . مي خواستم بدونم هزينه بيمارستان و دستمزد شما براي زايمان طبيعي و سزارين در بيمارستان پيامبران چقدره ؟ در ضمن من بيمه تكميلي البرز هستم . با تشكر پاسخ: با سلام هزینه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران به صورت ازاد حدود 1200000 و هزینه سزارین آزاد حدود 1700000 میباشد بسته به اینکه بیمه تکمیلی شما چه قدر از این مبلغ را پرداخت میکند. هزینه شما تفاوت می کند ، می توانید با بیمارستان تماس گرفته و در صد فرانشیز بیمه خود را عنوان کرده و از مقدار دقیق ان اگاه شوید من هم هزینه جدا از بیمارستان از شما دریافت نمی کنم
بیمارستان صارم
عزیزم درود امیدوارم همونطور که دکتر می گه خوب باشی. دیروز با بابا رفتیم بیمارستان صارم و با دکتر میرعنایت ویزیت شدم. خیلی از این بیمارستان خوشم اومد به خاطر اینکه به پدر بچه بها میدن و اونو توی تمام مراحل در کنار مادر می پذیرن. دلیل من برای اینکه به این بیمارستان رفتم همینه. البته از دفعه بعد میرم زیر نظر دکتر کرم نیا که میگن بهترین دکتر اون مجموعه س اما خوب همین دکتر میرعنایت هم بسیار متین و با حوصله به تمام سوالات من و بابا جواب داد و صدای قلب نازنینتو هم دوتایی با هم شنیدیم. تاپ تاپ تاپ تاپ ... راستی خاله سمانه و عمو روح اله رو هم اونجا دیدیم. اسم دخترشونو می خوان بزارن ساینا. ساینا جون سه ماه زودتر از تو به دنیا میاد. یه جورایی همسن هستین. شاید در آینده دوستای خوبی واسه هم بشین.
آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92
بیمارستان صارم استان شهرستان مرکز رشته مدرک تعداد نیروی مورد نیاز میزان حقوق و مزایای پرداختی توضیحات تلفن تهران تهران صارم پرستار NICU کارشناس 3 44670888 اتاق عمل کاردان 3 بیهوشی کاردان 2
زایمان شیرین ترین سختی دنیا
همیشه میرفتم تو سایت زایمان شیرین ترین سختی دنیا و خاطرات رو میخوندم . میدونستم که تو ایران اونم بیمارستان خصوصی کمتر ممکنه بتونی طبیعی زایمان کنی . ولی به ترس فکر نمی کردم. هفته آخر رفتم تهران چون بیمارستان صارم رو انتخاب کرده بودم . البته یه دکتر هم تو قزوین داشتم که تو بیمارستان مهر کار میکرد. اولین روز هفته چهل با خاله ام که ماماست پیش هر دو تا دکترم رفتم . دکتر بیمارستان صارم امیدی نداشت که طبیعی زایمان کنم . معتقد بود لگنم کوچیکه و سر بچه هم وارد لگن نشده بود . بعد رفتم بیمارستان مهر پیش دکتر درخشان . اون گفت بهم شانس زایمان طبیعی رو میده . منم کلی خوشحال شدم . قرار شد جمعه برم واسه آمپول فشار . تو این فاصله من هر روز پیاده روی کردم و دوش گرفتم ولی سر نینی همچنان وارد لگن نشده بود. روز پنج شنبه رفتم خونه خاله ام یه سوپ سبک خوردم با روغن کرچک چون نمی خواستم تنقیه بشم . همه چیز آماده بود جز دخترکم . شب از گرما (به خاطر بارداری) و فکر و خیال نخوابیدم . بالاخره صبح شد حسابی آرایش کردم موهام رو هم شب پیش سشوار کرده بودم احساس مبهم شادی یا غصه . صبح یه لیوان شیر خوردم و راه افتادیم. اول رفتم تو اتاق معاینه وزنم کردند فشارم رو گرفتند و معاینه شدم .ماما گفت سر بچه تو لگن نیست دهانه رحم هم باز نشدهفکر نمی کنم بتونی طبیعی زایمان کنی یه آقای دکتری هم که کشیک بود گفت : مگه دیگه کسی هم طبیعی زایمان میکنه؟ گان پوشیدم و جلوی در خداحافظی کردم هیچ استرسی نداشتم خیلی مصمم بودم . سه تا سرم خراب شد تا موفق شدن به من تزریق کنن ساعت نه و نیم صبح شده بود واسه دکترم زنگ زدن خواب بود. و شمارش معکوس شروع شد کادر خیبی مهربون و خوبی بودن . تو اتاق لیبر دو تا تخت بود و من تنها زائو بودم. ساعت ده شده بود ولی از درد خبری نبود . خاله ام اومد بهم سر زد بعد شوهرم اومد ساعت یازده بود ولی من درد نداشتم دستگاه رو بهم وصل کردن واسه قلب نینی تکونهاش و درد من . میترسیدم دردم شروع نشه دکتر گفته بود هفت یا هشت ساعت مهلت داری واسه زایمان .دست شوهرم رو گرفته بودم اون نگرامن من بود و من نگران اینکه درد نداشتم که بالاخره یه دردهایی سراغم اومد و اشکم جاری شد به شوهرم گفتم چه درد شیرینی. ساعت یازده و نیم بود که توی شکمم یه صدایی اومد و شروع کردم به چکه چکه . شوهرم تا دوازده پیشم بود دردهام شدید تر شده بود . بعد احساس کردم خیلی دارم خیس میشم . خانوم پرستار رو صدا زدم گفتم کیسه آبم پاره شده ولی مطمئن بودم کیسه آبمه تقریبا ساعت یک و نیم دیگه کیسه آبم کامل تخلیه شد دوباره صداشون کردم . . . کیف میکردم . موقع درد به پهلوی چپ میخوابیدم یا مینشستم. درد زیادی بود ولی من همش ...
تولد رادین کوچولو- بهمن 86- تهران
27 خرداد 86 با دیدن دوخط قرمز بیبی چک متوجه شدم باردارم . چون قبلش یه بارداری ناموفق داشتم که در هفته هشتم جنین سقط شد خیلی می ترسیدم و حسابی مراقب خودم بودم و استراحت می کردم . تا دو ماه هم به کسی نگفتم و وقتی از سالم بودن و تشکیل قلب و همه چی مطمئن شدم به دو تاخانواده گفتم . بارداری راحت و بی دردسری داشتم و جز حالت تهوع که از شانس خوبم فقط عصرها بود مشکل دیگه ای نداشتم . همه به من میگفتن زیباتر از همیشه شدم و من هم خوش بودم . تو ماه چهارم با بیمارستان صارم و زایمان بی درد آشنا شدم و رفتم اونجا و تحت نظر خانم دکتر کوهسار نبوی بودم . تاکید داشتم که میخوام طبیعی زایمان کنم و چند جلسه کلاس و مشاوره رفتم که توی یکیش حضور همسر الزامی بود و بقیه اش رو خودم تنها رفتم . چند جلسه هم استخر بیمارستان رو رفتم که میگفتن کمک میکنه با زایمان طبیعی . اما پزشکم تاکید می کرد که تا ماه هشتم نمیشه برای نوع زایمان نظری داد و اون موقع اگر جنین چرخیده باشه میتونی بری برای زایمان طبیعی و باز هم تاکید می کرد چون از اپیدورال استفاده میشه ممکنه نتونی خوب زور بزنی و بری برای سزارین . اما من باز هم سر حرف خودم بودم . ماه پنجم سونو داشتم که پزشک گفت حجم مایع آمینوتیک حداقال نرماله و این پزشک رو نگران کرد و چند روز استراحت مطلق داشتم با مصرف مایعات فراوان که مشکل حل شد. دوباره ماه هشتم رفتم سونو و باز مایع آمینوتیک کم بود . پزشکم برام سونوی بیوفیزیکال نوشت و من از بس نگران بودم رفتم سونوگرافی نزدیک خونه که حسابی منو ترسوند و گفت همین الان برو به دکترت زنگ بزن و من هم نگران بودم و هم برام این سوال پیش اومده بود که اگه حجم مایع انقدر کمه و وضعیت خطرناکه پس پسرک چطور انقدر خوب حرکت میکنه و از جنب و جوشش کم نشده؟؟؟ همون شب به پزشکم زنگ زدم و گفت صبح زود بیا بیمارستان . صبح زود رفتم اونجا و دیدم داره با متخصص اطفال صحبت می کنه . بعد به من گفت که با این سونویی که تو انجام دادی من ختم حاملگی رو باید اعلام کنم ولی تضمین نمی کنم که بچه سالم باشه و ممکنه نارسایی تنفسی پیدا کنه .... همون لحظه حس کردم تمام بدنم یخ کرد. خودم رو انداختم تو بغل همسر و همونجا گریه کردم . دکتر آرومم کرد و گفت که برم مطب دکتر اکرمی و اونجا سونو روتکرار کنم. عصر اون روز که خوب یادم هست یک شنبه هم بود حسابی دلم گرفته بود و با هزار جور فکر و خیال رفتیم مطب دکتر و بعد از چند ساعت معطلی سونو انجام شد و از جنین نوار قلب گرفت و گفت همه چی عالیه !!! از خوشحال گریه می کردم و تلفنی خبر رو به پزشکم دادم . قرار شد 3 هفته پشت هم سونو رو انجام بدم و آمپول دگزامتازون هم بزنم تا روز زایمان . با این همه ...
بعد از هشت ماه
سلام هستی جان امروز جمع است و تو الان هفت ماه و بیست و پنج روزته الن هم با بابا رفتی پارکینگ اگر تا الان برات ننوشتم به خاطر مشغله زیاد بود حالا تمام داستان رو برات میگم در روز ۱۸ آذر من و پدرت تصمیم گرفتیم دکتر اشرف دهقانی رو ترک بکنیم و بریم پیش یک دکتر دیگه بخاطر اینکه دکتر دهقانی بیمارستان کسری و قائم کرج کار می کرد و ما رفتیم بیمارستان رو دیدیم و پسند نکردیم تصمیم گرفتیم بریم صارم اکباتان خلاصه روز ۱۸ آذر رفتیم صارم و با دکتر مصدق وقت گرفتیم بیمارستان عالی بود ولی ترجیح دادم دکترم رو عوض کنم دوباره ۲۷ آذر با همه همکاران و مدیر خدا حافظی کردم و رفتم برای مرخصی زایمان در خونه استراحت کنم رگ سیاتیکم گرفته بود و در سرویس خیلی اذیت میشدم بعد از خداحافظی سرویس تهرانسر سوار شدم و رفتم بیمارستان صارم محمد حسین نزدیک بیمارستان منتظرم بود وقتی رفتیم داخل گفت ۳۷ هفته ویک روزمه دکترم دکتر اویسی بود برادر زاده بازیگر معروف فتحلی اویسی از دکتر خوشم اومد ولی خیلی خسته شده ام و بیصبرانه منتظر بدنیا اومدنت بودم خلاصه برات بگم روز ۵ دی رفتیم پیش دکترت سونوگرافی کرد و گفت ۳۸ هفته و ۶روزه ای اما ۴۰ هفته نشون میده وزنش ۳۲۵۰ گرمه و کله گنده است گفت روزی سه ساعت ژیاده روی کن تازود زایمان کنی ما هم روزی سه ساعت پیاده روی میکردیم تا روز پنج شنبه ۹ دی که شام رفتیم خونه طاهره عمه ربابه شب که بر گشتیم پاهام خیلی باد کرده بود صبح ساعت هفت بود که کیسه آبم پاره شده بود به بابات گفتم خیلی ترسیده بود و گریه میکرد زنگ زد به عمه فاطمه و باهم رفتیم بیمارستان من بستری شدم و با وجود آمپول فشار نتونستم زایمان طبیعی داشته باشم از ساعت ۸.۳۰ صبح تا ساعت ۱۱.۳۰ معطل شدیم تا ساعت ۱۱ من رو بردن تو اتاق عمل و پدرت نیز اومد داخل اتاق عمل من از کمر سر بودم و وقتی بدنیا اومدی صدات رو شنیدم روت یک عالمه پودر ریختن و تمیزت کردن پدرت بند نافت رو چید و بعد صورت ماهت رو گذاشت رو صورتم هنوز گرمای وجودت رو حس میکینم من رو انتقال دادن توی یک اتاق خصوصی و بابات هم اومد تو همون اتاق تو شیر خوب میخوردی فردا صبح بابات رفت خونه و خاله فاطمه و خاله مریم با مامانی اومدن دیدنت مامانی پیش من موند و همکارای منم بعد از ظهرش اومدن دیدنمون همه میگفتن چقدر نازه راستی از هم تختیت هم یک عکس گرفتم از دکترت نیز عکس گرفتم خلاصه الان خیلی خوش خنده ای از بس که سرت اب انار خوردم راستی همه اومدن دیدنیت اولین کادویی رو همکارای من دادن یک پلاک بود در حد ۲۶۰ هزار تومان بعد مامانی یک پلاک وان یکاد داد بعد بابایی ۵۰ هزار تومان پدر با مادر ۵۰ هزار تومان عمه فاطمه ۵۰ هزار تومان خاله ...
خاطرات زایمان سزارین سام
صبح روز پنج شنبه ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدیم . مامانی هم شب پیش ما مونده بود حاضر شدیم موهام رو سشوار کشیدم و کمی آرایش کردم بابا هادی کمی عکس گرفت و فیلمبرداری کرد و مامانی من رو از زیر قرآن رد کرد بعد خاله سمیرا هم اومد باهم رفتیم بیمارستان صارم . آخه قرار بود ساعت 6 صبح حتما اونجا باشم . بیمارستان که رسیدیم دکتر هنوز نیومده بود و من با همه خداحافظی کردم بغض گلویم رو گرفته بود این بود که سعی کردم با بابا هادی سریع خداحافظی کنم که اشکم رو نبینه. بعد رفتم لباسام رو عوض کردم و تحویل دادم و گان پوشیدم آخرین چک ها انجام شد و انژ کت وصل کردم باید اعتراف کنم هرچه پول میگیرند حلالشون باشه از بس خوب رسیدگی کردند و با ادب و احترام بودند و کوچکترین دردی احساس نکردم. قلب بچه رو چک کردند و روی شکمم رو شیو کردند و آماده شدم برای عمل ساعت حدود 10 بود که دکتر اومد و مجددا چک کرد و گفت ایندفعه واقعا مطمئن هستم که کیسه آب پاره شده است و آماده شدیم بریم اتاق عمل . قبل از رفتن پرستار سعی می کرد من رو راضی کنه که بیحسی نخاعی شم و من با اصرار گفتم نه و فقط بیهوشی عمومی.بالاخره ساعت 11 رفتیم اتاق عمل و پرسنل بیهوشی و غیره یکی یکی اومدند . دکتر بیهوشی هم گفت شنیدم خیلی ترسو هستی و فقط بیهوشی عمومی میخوای من هم گفتم بله و گفتم خواهش میکنم بعد از به هوش اومدن هیچ دردی نداشته باشم و به دکتر خودم هم گفتم بخیه جذبی میخوام و سفارش کردم ماساژ شکم رو قبل از به هوش اومدن انجام بدن چون طاقت درد نداشتم.حتی میخواستم سوند رو هم بعد از بیهوشی وصل کنند که پرستار قبول نکرد و گفت بیهوشی زیاد خطر داره ولی واقعا وصل کردن سوند هم هیچ دردی نداشت.و دیگه هیچی نفهمیدم تا اینکه با دل پیچه به هوش اومدم داد زدم من درد دارم که یکباره همه چیز تموم شد و به هوش اومدم و دیدم ساعت حدود 1 ظهر و من در ریکاوری هستم واقعا درد نداشتم و هر پرستاری که می اومد میگفتم چرا من رو اتاقم نمی برید؟ بچه ام خوبه و پرستار میگفت به نوبت میبریم آخه از شانس اونروز بیمارستان خیلی شلوغ بود. بالاخره من رو بردند اتاق و مامانی و خاله سمیرا با چشمان اشک آلود اومدند تو اتاق .آخه این همه انتظار نگرانشون کرده بود که نکنه اتفاقی افتاده و بعد بابا هادی اومد و از اون تو رو پرسیدم گفتم بچمون خوشگله اونم با بغض گفت آره . آخه بیمارستان صارم اجازه میده بابا بیاد اتاق عمل و فیلمبرداری کنه و بابا هادی هم با لباس جراحی اومده بود و لحضه بدنیا اومدنت رو فیلم گرفته بود. مامانی فریده و بابایی ها عمه بیتا و زن عمو سمیرا هم اومده بودند و خلاصه اتاق پر بود از منتظرین دیداریت که بالاخره بعد از کلی رفتن و پرسیدن بابا ...
استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم
استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم نوع اطلاعات : فرصت شغلی طبقه بندي : علوم پزشکی > پرستاری بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم از پرستاران واجد شرایط با تجربه و سابقه کاری مفید جهت همکاری در دفتر پرستاری دعوت به عمل می آورد. جهت اطلاعات بیشتر با واحد منابع انسانی تماس حاصل فرمائید. تلفن: 44643709
عکسهای متاخر!!
آترین و دوستش نیکا دخملی بعد حمام شب تولد مامان درحال تکمیل یکی از کادوهای تولدش با دستای کوچولوی خودش عید شما مبارک!! بعد از تحویل سال سفر شمال درنوروز و سرمای شدید روز اول اقامتمون دخملی و شن بازی و ریختن جوارهات (جواهرات همون شنهای خودمونه!) و هوای عالی هرجا آهنگ بشنوه میرقصه وسط خیابون یا تو مغازه یا تو جاده عباس آیاد! ۱۳بدر و خاک بازی به وفور وحرص خودن مامان از چشماش چی میباره؟ یه روز ناهار مادر و دختری وقتی بابا سفر بود اونم بلافاصله بعد از تعطیلات یه روز عالی و یه گردش توپ تو یه تیکه از بهشت.یه عالمه عکس داشتیم اما دیگه دیدم همینطوری هم عکسا زیاده دیگه اونا رو نمیزارم.ولی جای همگی خالی. آترین و گلدونی که تو مهد کادو گرفته و خودش مسئول رسیدگی بهش هست
لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals
بیمارستان آبان آدرس : تهران ، خیابان كریمخان زند ، خیابان شهید عضدی ، نبش خیابان لباف تلفن : 9 - 786 02 889 بیمارستان آپادانا آدرس : تهران ، میدان فردوسی ، خیابان سپهبد قرنی ، چهارراه سپند تلفن : 4 - 163 03 883 و 9 – 045 27 888 بیمارستان آتیه آدرس : تهران ، شهرك (غرب) قدس ، چهارراه پونك باختری ، تقاطع دادمان و بلوارفرحزادی تلفن : 9 - 081 86 880 و 5 – 081 86 880 و 077 86 880 بیمارستان آراد آدرس : تهران ، خیابان سمیه ، بین خیابان بهار و شریعتی ، پلاک 67 تلفن : 6 – 001 01 776 بیمارستان و زایشگاه آرش روئین تن ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، فلكه سوم تهرانپارس ، خیابان 196 شرقی ، نرسیده به میدان پروین تلفن : 754 88 778 و 081 60 887 و 330 03 777 و 5 – 734 87 778 بیمارستان آریا آدرس : تهران ، بولوار كشاورز ، نبش وصال شیرازی ، پلاک 255 تلفن : 038 61 889 و 5 – 181 67 889 بیمارستان آزادی (میمنت) آدرس : تهران ، خیابان آزادی ، خیابان میمنت ، روبروی آتش نشانی تلفن : 9 - 126 01 660 و 7 – 144 35 660 بیمارستان آسیا آدرس : تهران ، خیابان شهیدبهشتی ، ابتدای خیابان بخارست (شهیداحمدقصیر) ، روبروی دانشگاه علامه طباطبایی تلفن : 979 31 887 و 10 – 209 32 887 و 80 – 978 31 887 بیمارستان آیت اله كاشانی ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، خزانه بخارایی ، فلكه دوم تلفن : 5 – 131 61 550 بیمارستان اختر ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، خیابان شریعتی ، پل رومی (الهیه) ، خیابان بوستان ، خیابان شریفی منش ، بنبست آذر تلفن : 5 – 784 02 220 بیمارستان اسماعیلی (شهید) ، تامین اجتماعی آدرس : تهران ، میدان انقلاب ، اول خیابان آزادی ، جمالزاده جنوبی ، پلاک 254 تلفن : 7 – 214 24 669 بیمارستان اشرفی اصفهانی (شهید) ، مراكز آموزشی و درمانی آدرس : تهران ، خیابان مولوی ، نرسیده به چهارراه مولوی - بالاتر از خیابان آتش نشانی تلفن : 252 35 556 و 726 21 556 و 889 21 556 بیمارستان اقبال آدرس : تهران ، خیابان آزادی ، خیابان آذربایجان ، چهارراه رودکی تلفن : 402 39 668 و 027 35 668 و 766 32 667 و 495 32 668 بیمارستان اكبرآبادی (شهید) آدرس : تهران ، خیابان مولوی - ایستگاه باغ فردوس - نبش خیابان مادر تلفن : 3 – 161 27 556 و 888 39 556 و 34 60 60 55 و 49 49 63 55 بیمارستان البرز آدرس : تهران ، خیابان انقلاب ، خیابان وصال شیرازی ، جنب پمپ بنزین ، پلاک ۳۹ تلفن : 4 – 563 67 664 و 4 – 073 69 664 بیمارستان الغدیر آدرس : تهران ، میدان رسالت ، خیابان هنگام ، میدان الغدیر تلفن : ۴~۷۷۸۰۸۸۸۱ و 1 - 010 98 778 و 4 – 8881 7780 بیمارستان الوند آدرس : تهران ، خیابان حافظ ، چهارراه عزیزخان ، جنب بهداری ...
هزينه زايمان
سلام . مي خواستم بدونم هزينه بيمارستان و دستمزد شما براي زايمان طبيعي و سزارين در بيمارستان پيامبران چقدره ؟ در ضمن من بيمه تكميلي البرز هستم . با تشكر پاسخ: با سلام هزینه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران به صورت ازاد حدود 1200000 و هزینه سزارین آزاد حدود 1700000 میباشد بسته به اینکه بیمه تکمیلی شما چه قدر از این مبلغ را پرداخت میکند. هزینه شما تفاوت می کند ، می توانید با بیمارستان تماس گرفته و در صد فرانشیز بیمه خود را عنوان کرده و از مقدار دقیق ان اگاه شوید من هم هزینه جدا از بیمارستان از شما دریافت نمی کنم