بریدن سر مرغ توسط زنان
اسناد جنایت کومله از سر بریدن فرزندان ایران زمین در مراسم عروسی!
« آقا بالا رمضانی» در اوایل انقلاب ، زمانی که گروهک های ضداتقلاب در کردستان آشوب می کردند ، به دست یکی از این دار و دسته های جنایت کار ، موسوم به « کومله» *اسیر شد. وی خاطرات تکان دهنده ای از ایام اسارت خود به دست ضد انقلاب نقل کرده است که یکی از هولناک ترین آن ها به این شرح است:یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردند. پس از مراسم، آن عروس شیطان صفت گفت: «باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم.» دستور داده شد قربانیها را بیاورند. شش نفر از مقاومترین بچههای بسیج اصفهان که حداکثر سنشان شاید 14 سال نمیشد را آوردند و تکتک از پشت سر، سر بریدند. آن برادران مانند مرغ سر بریده پرپر میزدند و آنها شادی و هلهله میکردند.اما این پایان ماجرا نبود. آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش سپاهی، چهار ارتشی و دو روحانی را آوردند که این عزیزان هدیه دوستان، اقوام و آشنایان بودند، این دوازده نفر را نیز سر بریدند.من و عده دیگری از برادران که آنها ما را برای تماشا برده بودند، به حالت بیهوشی و اغماء افتادیم و ما را به زندان برگرداندند. اما شنیدیم که تا پایان مراسم عروسی، 16 نفر دیگر از رزمندگان را نیز در جاهای مختلف قربانی هوسرانی شیطانی خود کرده و سر بریدند. *پاورقی:کومله ( کومه له) نام یکی از گروهک های ضدانقلاب با مرام مارکسیستی می باشد که در اوایل انقلاب اسلامی به مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی پرداخت و جنایات بی شماری را در حق پاسداران انقلاب اسلامی و خادمان نظام برخاسته از انقلاب مرتکب شد.
مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات ۲۴۴۵ تا ۲۵۳۰
<< برگ پیشین برگ پسین >>یا رب این بخشش نه حدّ کار ماست لطفِ تو لطف خفی را خود سزاست [1] دست گیر، از دستِ ما ما را بخر پرده را بردار و پردهی ما مَدَر بازخر ما را ازین نفس پلید کاردش تا استخوان ما رسید از چو ما بیچارگان این بند سخت کی گشاید؟ ای شه بی تاج و تخت این چنین قفل گران را ای وَدود کی تواند جز که فضل تو گشود؟ ما ز خود سوی تو گردانیم سَر چون توی از ما به ما نزدیکتر 2/2450 این دعا هم بخشش و تعلیم تُست گرنه در گلخن گلستان از چه رُست؟ [2] در میان خون و روده، فهم و عقل جز ز اِکرام تو نتوان کرد نَقل از دو پاره پیه این نورِ روان موج نورش میزند بر آسمان [3] گوشتپاره که زبان آمد ازو میرود سیلابِ حکمت همچو جو سوی سوراخی که نامش گوشهاست تا به باغ جان که میوهش هوشهاست شاهراهِ باغِ جانها شرعِ اوست باغ و بستانهای عالم فرع اوست [4] اصل و سرچشمهی خوشی آن است آن زود تجری تَحتها الانهار خوان تتمهی نصیحت رسول علیه السّلام بیمار را گفت پیغامبر مر آن بیمار را چون عیادت کرد یار زار را که مگر نوعی دُعایی کردهای از جهالت زهربایی خوردهای [5] یاد آور چه دعا میگفتهای چون ز مکر نفس میآشفتهای گفت یادم نیست الّا همّتی دار با من یادم آید ساعتی از حضورِ نوربخش مصطفی پیش خاطر آمد او را آن دُعا تافت زان روزن که از دل تا دل است روشنی که فرقِ حقّ و باطل است [6] گفت اینک یادم آمد ای رسول آن دعا که گفتهام من بوالفضول چون گرفتار گُنه میآمدم غرقه دست اندر حشایش میزدم [7] از تو تهدید و وعیدی میرسید مجرمان را از عذابِ بس شدید مضطرب میگشتم و چاره نبود بند محکم بود و قفلِ ناگشود نی مقام صبر و نی راه گریز نی امید توبه نی جای ستیز من چو هاروت و چو ماروت از حزن آه میکردم که ای ...
آداب و رسوم مربوط به دندان درآوردن کودک
در نوشته امروز به بحث پیرامون آداب و رسوم مربوط به دندان درآوردن کودک که یکی از مراحل مهم در زندگی انسان محسوب می شود، خواهیم پرداخت. یکی دیگر از مراسم بسیار مهم در زندگی یک کودک زمانی برگزار می شود که کودک دندان در می آورد. وقتی که کودک دندان در می آورد، اولین کسی که دندان کودک را می بیند باید برای وی هدیه بخرد. اگر این فرد چیزی فلزی به کودک و خانواده وی هدیه دهد، این بدین معناست که دندانهای کودک همانند فلز محکم خواهد بود. بدنبال دندان درآوردن کودک، غذایی که به آن "آش دندان فشان" گفته می شود و مواد اصلی آن گندم است، پخته شده و طی مراسمی خورده می شود. هدف از برگزاری این مراسم این است که دندان کودک راحت و بدون درد رشد کند. گندم نیز سمبل برکت می باشد و بدین معناست که زندگی کودک پربرکت باشد. مردمان آناتولی بر این باورند که اولین آش دندان فشان توسط مادر حضرت محمد و به هنگام دندان درآوردن ایشان پخته شده است. با پخته شدن گندم، نخود و لوبیا آش دندان فشان آماده می گردد. پس از پختن این حبوبات آب آنها گرفته می شود و سپس بر روی آنها شکر پاشیده شده و با کشمش، گردو و فندق تزئین شده و از میهمانان با آن پذیرایی می گردد. در روزی که قرار است آش دندان فشان پخته شود، میهمانان دعوت می گردند، بر روی زمین پارچه ای پهن می شود و کودک بر روی آن پارچه نشانده می شود. به هنگام خوانده شدن اذان، با گفتن بسم الله و قرایت دعاها بر سر کودک گندم پاشیده می شود. زنی که بر سر کودک گندم می پاشد، در حین پاشیدن گندمها چنین می گوید: "سرت و دندانت سلامت باشد. ان شاء الله تو را عروس و داماد ببینیم". ۷ عدد از گندمهایی که بر سر کودک پاشیده شده، نخ می شود. سپس در کودکان پسر بر گردن آنها و در کودکان دختر بر موهای آنها بسته می شود. در برخی مناطق نیز ۳۲ عدد از این گندمها نخ شده و بر گردن کودک آویزان می شود. این گندمها تا زمانیکه خشک شود، در گردن کودک باقی می ماند. این کار بدین معنی است که تمامی دندانهای کودک سالم و ردیف باشد. سایر گندمها نیز جمع شده و برای خوردن پرندگان در باغچه ریخته می شود. این کار نیز بدین معناست که کودک همیشه حیوانات و طبیعت را دوست داشته باشد. مادر کودک در یک سینی لوازمی از قبیل قرآن، کتاب، طلا، نان، آینه، شانه، قیچی، سوزن، پول، عروسک و تخم مرغ می گذارد. این سینی مقابل کودک گرفته می شود. با توجه به اینکه کودک از میان این سینی چه چیزی را انتخاب کند، در رابطه با آینده او و اینکه چه شغلی را انتخاب خواهد کرد، تعبیر و تفسیرهای متفاوتی می شود. می گویند اگر کودک کتاب را بردارد، فردی تحصیلکرده، اگر قرآن را انتخاب کند، فردی دیندار، اگر ...
ختنه(Circumcise) پسران و فوايد آن
ختنه به بریدن و زدودن تمام یا بخشی ازغلفه (پوست ختنهگاه)از آلت تناسلی مرد خَتنه میگویند.ختنه کردن ، عمل جراحی کوچکی است که سابقه 5 هزار ساله دارد. در این عمل کوچک ، پوستی که سر آلت را پوشانده است با روشهای مختلف دور میکنند تا سر آلت آزاد و برهنه گردد. بنابر احکام ادیان مختلف ، ختنه را در سنین مختلف انجام میدهند. بطور مثال پیروان حضرت موسی در روز هشتم تولد و مسلمانان تا قبل از بلوغ ، کودکانشان را ختنه میکنند. <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> به هنگام ختنه ممکن استلگام (frenulum) آلت تناسلی هم بریده شود. به این کارلگامبُری ( frenectomy ) گفته می شود.سنت ختنه از تاریخ ثبتشده بشری قدیمیتر است و نگارههایی از آن در غارهای دوراننوسنگی و آرامگاههای مصرییافته شده است. ختنه يك سنت ديني مي باشد و در ادياني مانند اسلام و يهود بر آن تاكيد شده است از نظر علمي هم از فوايد اين عمل ، پرده برداشته شده است .در اسلام تاكيد بر انجام ختنه قبل از روز هفتم تولد شده است مطالعاتي در دانشگاههاي مختلف ايران انجام شده كه تاكيد بر انجام ختنه در شيرخوارگي ودر بعضي مقالات تاكيد بر انجام آن در زايشگاه شده است وعلت آن را كاهش ريسك عفونت ادراري در نوزادان دانسته است. در هيچ مقاله اي اين جراحي نفي نشده است در هر زماني كه تصميم به انجام ختنه براي فرزند خود گرفتيد حتما اينكار را توسط يك جراح ودر بيمارستاني با امكانات مجهز انجام دهيد.بعضي عوارض نادر از قبيل حساسيت به داروي بيهوشي, خونريزي ,.. نياز به امكانات مجهز دارد. دلایل ختنه کردن (Circumcise) بطور طبیعی در زیر پوستی که آلت تناسلی کودک را میپوشاند، دائما ماده سفید رنگی ترشح میشود. البته این ماده چرک نیست و خاصیت نرم کنندگی دارد و مانع چسبیدن پوست به سر آلت میگردد. در بعضی از مواقع این ترشحات عفونی شده و پوست سر آلت نیز دچار عفونت میگردد. در موارد نادر عفونت مزبور مخصوصا در نوزادان و شیرخواران موجب عفونت کلیهها میشود. آمار نشان داده است که عفونت ادراری در پسر بچههای ختنه نشده به مراتب بیشتر از پسرهای ختنه شده است. بنابر این ختنه کردن از پیدایش عفونت دستگاه ادرای جلوگیری میکند. تحقیقات نشان داده است که سرطان گردن رحم در زنان و سرطان آلت تناسلی در مردان در جوامعی که ختنه شدهاند کمتر از جوامعی است که ختنه نشدهاند. بعضی از کودکان اگر ختنه نشوند ممکن است پیوسته با آلت خود ور بروند و این عمل عادت کودک گردد که موجب ناراحتی پدر و مادر میگردد. فوايد ختنه ۱- پسران ختنه شده از بهداشت بالاترى برخوردارند. ۲- از عفونتهاى ادرارى و كليوى پيشگيرى مى كند. كاهش عفونت ...
مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۱۱۱۰ تا ۱۲۰۴
<< برگ پیشین برگ پسین >> هم در بیان مکر خرگوش در شدن خرگوش بس تاخیر کرد مکر را با خویشتن تقریر کرد در ره آمد بعد تاخیرِ دراز تا به گوش شیر گوید یک دو راز تا چه عالَمهاست در سودای عقل تا چه با پهناست این دریای عقل صورت ما اندرین بحر عِذاب میدود چون کاسهها بر روی آب [1] تا نشد پُر، بر سَر دریا چو طشت چون که پُر شد طشت در وی غرق گشت عقل پنهان است و ظاهِر عالمی صورت ما موج یا از وی نمی هر چه صورت می وسیلت سازدش زان وسیلت بحر دور اندازدش تا نبیند دل، دهندهی راز را تا نبیند تیر، دورانداز را اسپِ خود را یاوه داند وز ستیز میدواند اسپ خود در راه تیز [2] اسپ خود را یاوه داند آن جواد و اسپ خود او را کشان کرده چو باد در فغان و جست و جو آن خیرهسر هر طرف پرسان و جویان در بدر کآن که دزدید اسپ ما را کو و کیست؟ این که زیر رانِ توست ای خواجه چیست؟ آری این اسپ است لیک این اسپ کو با خود آی ای شهسوارِ اسپجو [3] جان ز پیدایی و نزدیکیست گم چون شکم پر آب و لب خشکی چو خُم کی ببینی سرخ و سبز و فور را تا نبینی پیش ازین سه نور را؟ [4] لیک چون در رنگ گم شد هوش تو شد ز نور آن رنگها روپوش تو [5] چون که شب آن رنگها مستور بود پس بدیدی دید رنگ از نور بود نیست دید رنگ بی نورِ برون همچنین رنگ خیال اندرون این برون از آفتاب و از سُها واندرون از عکس انوار عُلا [6] نورِ نورِ چشم خود نور دل است نورِ چشم از نورِ دلها حاصل است باز نور نور دل نور خداست کو ز نور عقل و حس پاک و جداست شب نبد نور و ندیدی رنگها پس به ضد نور پیدا شد تو را دیدن نورست آنگه دید رنگ وین به ضد نور دانی بیدرنگ رنج و غم را حق پی آن آفرید ...
گردوي خوني...
داستانك،ويژه جشنواره ي سراسري گردوي93 بافت "گردوي خوني" آخر شهريور ماه است،تابستان، مانند ايل افشار گوغر، بار كوچ مي بندد،بانگ زنگوله ي گله هاي گوسفند خبر از ايل كن مي دهد و بوي ماه مهر،بال زنان ازميان جنگل هاي انبوه گردو،سر مي رسد، در گوغر،فصل پاييز را مهرجون مي گويند،برگ هاي زرد و نارنجي فام درختان، خبر از حنابندان طبيعت مي دهد،و چه زيباست رقص سقوط يك برگ گردو،و صداي شرشر باران گردوها بر روي زمين... فصل گردوتكاني آغاز شده،بچه مدرسه اي ها،آخرين شادمانه ي تابستانه را با گردو پلكي به پايان مي رسانند،چوب50 سانتي و نسبتا سنگيني كه به چوب پلكي مشهور است را درون يك گوني برنجي دم سياه مي گذارم،و با كفش هاي كتاني،گام بر كهن باغ هاي گردو مي گذارم،گردو پلكي رسمي بين بچه هاي اين منطقه است كه باغ ها و درخت هايي كه پس از تكانيدن ،با آزاد باش دشتبان و گردوبان،آزادسازي مي شوند،منطقه ي شكارآزاد اعلام مي شود!دستان پرتوان من چوب را هدف گردوهاي پنهان مانده از چشم گردوتكان قرار مي دهد،و پس از يك روز پرتاب چوبك بر شاخه ي درختان،با گوني پر از گردو به خانه باز مي گردم،در مسير برگشت،به درخت گردوي بزرگ طايفه مان با نام گردوي كاغذي بر مي خورم،اين درخت بين تمام فاميل مشترك است،و هنگام تكانيدن نماينده اي از كل خانواده ها جهت برداشت،در محل حاضر مي شوند،اين گردو را از آن جهت كاغذي گويند كه پوست نازكي شبيه كاغذ كاهي دارد و از مرغوب ترين و خوش مغزترين گردوهاي منطقه ي گوغر است،در اين جا گردوهاي نادر،اسامي خاص خود را دارند،گردوي اناري بزرگترين گردو و اندازه ي انار كوچك است،گردوي پسته اي با وجود جثه ي كوچك و شباهتش به پسته ي كله ي قوچي،پوست نازك و مغز سفيد و مرغوبي دارد... پدر را مي بينم كه از درخت بالا رفته و با دستان پينه بسته اش،چوب 5 متري و قابل انعطاف با نام اشگل را به سرشاخه هاي دور دست مي كوبد،و شرشر باران گردوها بر روي زمين و جمع نمودن گردوها توسط زنان همراه... كمي آن طرف تر درختيست سر به آسمان برافراشته با نام گردوي خوني!اين گردو را با وجود بار و بر بسيار، كسي نمي تكاند،درختي سخت رو كه در گذشته ها دو قرباني بر جاي گذاشته است،از ابهت اين گردو همين بس كه كرم هاي خراط بي رحم هم جرات سوراخ كردن تنه و آفت زني به اين درخت را نداشته اند... درمغازه هاي روستا از شير مرغ تا جان آدميزاد پيدا مي شود،گردوهاي صيد كرده ام را مي شمارم،هر ده دانه يك دست،و هر 50 دست يك گره مي شود،دو گره و 20 دست گردو را مي فروشم،و پيرمرد كلاه نمدي به سر ،با تبسمي حاصل ار رضايت،پول گردوپلكني ام را مي دهد و من خوشحال به خانه مي روم و سر به بالين آرزوها مي ...
تاریخ ایل و عشایر در ایران
پیش گفتاردر ساختار های ناریخی اجتماع، ایران بیشترین زمان را در سازمان قبیله ای دارا بود، تاریخ ایل های کوچنده ایران، که روزی بیشترین جمعیت ایران را تشکیل می دادند، بطور واضح و روشن وجود ندارد، که هیچ، بلکه شرح و توضیح آنها نیز خیلی کم است. چون این ایلها در حال از بین رفتن و پاشیده شدن قبیله ها کوچرویی هستند، باید هر چه زودتر اطلاعات عمیق و قابل ارائه علمی از آنها جمع آوری شود. کتابها و جزواتی که از شرح آنها دیدم نسبتاً خوب است، اما خیلی کم می باشد، لازم است هر چه بیشتر و علمی تر، اطلاعات شرح حال و تاریخی بدور از دروغ های تاریخی، بیشتر از پیش، توسط اشخاص متخصص از ایل های تاریخی ایران تدوین شود. ادامه دارد و بازنویسی می شود.تاریخ کوچ در ایران ایل بختیاری ایل بختیاری یا لر بزرگ، از مهمترین ایلات کوچ رو ایران کنونی است، سرزمین آنها در شمال استان کهکیلویه یعنی در زاگرس مرکزی، میان اصفهان و خوزستان قرار گرفته است. قلمرو این ایل به نام خاک بختیاری معروف است، سلسه جبال زاگرس در جهت شمال غربی به جنوب شرقی از میان این قلمرو می گذرد، و آنرا به دو بخش کوهستانی در شرق، و جلگه ای در غرب تقسیم می کند. بخش ییلاق در کوهستان های غرب اصفهان، و بخش قشلاق در جلگه هادامنه شرقی زاگرس است، و تا قسمتی از خوزستان ادامه دارد. کل محدوده منطقه از طرف شمال به لرستان، از شرق به اصفهان و چهارمحال، از جنوب به قلمرو ایلات لرستان منطقه کهکیلویه و بویراحمد و همچنین منطقه ایل قشقایی، و از غرب به دشت خوزستان. کار و درآمد آنها بر پرورش دام، از نوع گوسفند و بز است. ایل بختیاری در طول سال دارای دو کوچ بزرگ در دو فصل بهار و پاییز است. اوایل بهار از گرمسیر به ییلاق می کوچند و پاییز بر می گردند، فاصله میان گرمسیر و ییلاق برحسب طایفه متفاوت است و تا 300 کیلومتر می رسد. کوچ بختیاری ها بطور منظم صورت می گیرد، هر طایفه از مسیر معینی بنام ایل راه، که در تاریخ کوچرویی در ایران نوشته ام می گذرد، تقریبا راه ثابتی است، در ییلاق هم محل معین دارند، که دیگر طوایف می توانند از آن استفاده کنند. ایل بختیاری به دو نیمه یا بلوک هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم می شود، گویند این دو بلوک بر اساس مقررات مالیاتی حکومت صفوی شکل گرفته است، در آن دوره لنگ (نصف جفت) از اصلاحات رایج مالیاتی بود، که هر کدام در کل قلمرو بختیاری داری سرزمین مشخص بودند. هفت لنگ که همه ساله بین نواحی شرق خوزستان یعنی اندیکا و مسجد سلیمان و شوشتر و ایذه و شهرکرد و بروجن در چهارمحال بختیاری در حرکت و کوچند، به چهار ...