برنده قرعه کشی چای محسن
دوازدهمین قرعه کشی چای محسن
امروز جمعه 3 آبان 92 با کیان رفتم چهار تا چای محسن خریدم. مامان زری یکیشو ازم گرفت تا اونم توی قرعه کشی شرکت کنه. هر دوتامون شماره های مربوطه رو اس ام اس کردیم. تا الان شماره ردیفهای مربوط به خریدای من اومده یعنی امشب توی قرعه کشی شرکت داده میشم. وای خدا یعنی میشه منم برنده شم؟؟؟ اگه بشه واقعاً به شانس خودم ایمان میارم. برنامه گلخانه ساعت 10:30 از شبکه 3 سیما پخش میشه. خیلی دلشوره دارم. در ضمن خیلی هم امید دارم. یا حسین مظلوم تو از خدا بخواه تا این اتفاق بزرگ بیوفته. بعد از برنامه براتون میگم که چی شد و برنده خوش شانس امشب کی و از کدوم شهره. فعلاً...بعداً نوشت:این هفته نشد. هفته دیگه منتظر خبر خوشم باشیددددد.
جوان 18 ساله سلماسی برنده خودروی مرسدس بنز چای محسن شد
به گزارش {{سلماس نیوز}}لحظاتی پیش طی برگزاری قرعه کشی بزرگ محسن بصورت پخش زنده از شبکه سوم سیما ، برنامه گلخانه شماره ردیف 04347325 که متعلق به آقای مهدی تاجبخش از شهرستان سلماس می باشد بعنوان برنده جایزه بزرگ شرکت محسن برگزیده شد.
جوان 18 ساله سلماسی برنده خودروی مرسدس بنز چای محسن شد
جوان 18 ساله سلماسی برنده خودروی مرسدس بنز چای محسن شد لحظاتی پیش طی برگزاری قرعه کشی بزرگ محسن بصورت پخش زنده از شبکه سوم سیما ، برنامه گلخانه شماره ردیف 04347325 که متعلق به آقای مهدی تاجبخش از شهرستان سلماس می باشد بعنوان برنده جایزه بزرگ شرکت محسن برگزیده شد.
کیه؟منم،خنده!
یکی اومده بود درِ خونمون و می گفت:نیازمندم،کمکم کنید به بابام گفتم:پول بده تا بهش بدم.بابام رفت سروقت جیبش ظاهرا شپش تو جیبش پشتک می زد! نهایتا سیصد تومن(سه هزار ریال!) به من داد رفتم و برگشتم دیدم بابام داره سخنرانی میکنه! پدر:خیلی خوب شد به این بنده خدا کمک کردم،ثواب داره مطمئنم آدم خوبیه و حتما از نیازمندان واقعی جامعه است چند لحظه بعد بابام وحشت زده گفت: برو بیرون ببین موتورمو ندزدیده باشه! *** یه خانمی اومده بود خواستگاری سرپایی! از خواهرم می خواست خودشو بندازه تو خونه ی ما خواهرم همون دم در گفت:قصد ازدواج ندارم خانمه گفت:اون یکی خواهرت چطور؟ خواهرم گفت:سنش کمه،به پسر شما نمیخوره! توهمون اوضاع و احوال ناگهان صدای انفجار شدیدی در شهر پیچید خانمه از ترس نزدیک بود سکته کنه! قضیه این بود که اداره راه برا جاده سازی تو کوه دینامیت منفجر کرده بود خلاصه نزدیک بود به خاطر یه خواستگاری،دنیا کن فیکون بشه! *** دوست خواهرم تعریف می کرد،دخترداییش اومده بود خونشون تلویزیون داشت قرعه کشی چای محسن رو نشون میداد دخترداییش استرس شدیدی میگیره و میگه:الان برنده میشم و با من تماس میگیرن و از شدت هیجان نمیتونم حرف بزنم وای،هیجان اصلا برام خوب نیست! ازش پرسیدم:مگه چندتا کارت قرعه کشی داری که فکر می کنی شانست برا برنده شدن اینقدر بالا باشه؟ دخترداییم گفت: هیچی! من که اصلا تو قرعه کشی شرکت نکردم!
فانتزی
يكي از فانتزيام اينه كه تيم فوتبال محبوبم توي يه بازي خيلي خيلي مهم يك صفر عقب باشه و من كلي استرس و دلشوره داشته باشم بعد از شدت استرس برم دستشويي در حد يه ديقه وقتي برگشتم ببينم 2تا گل زديم و دو يك جلوييم خيالم راحت شه یکی از فانتزی هام اینکه یه روز صبح که دارم میرم از خونه بیرون به سمت مدرسه ببینم برد پیت و انجلینا جولی وایسادن جلوی در ما بعد یه دفعه برد بپره بقل من بگه بابایی خیلی خوشحالم که مبینمت تو 17 ساله که گم شدی و ما امروز تو رو پیدا کردیم برو لباس هات رو بپوش بریم امریکا. بعد من محکم بزنم تو صورت بابام ( برد ) بگم بی شعور کصافط تو که فارسی بلدی واسه چی تو فیلم ها انگلیسی حرف میزنی مردم جر خوردن از بس زیر نویس خوندن.یکی از فانتزیام اینکه یه روزی مدیر یه شرکت بزرگ بشم بعدش یه آقای شیک پوشی بیاد واسه استخدام من هم عینک ریبن ویفریمو بزنم در حالی که یه شیشه ای شکسته یکیش هستش باد بزنمو تو دست بگیرم بهش بگم میزان تحصیلاتتون اونم بگه سیکل منم بگم آخه سیکلم شد تحصیلات نه وجدانن در مورد من چی فکر کردی اومدی شرکت به این معروفی واسه استخدام اونم بهش بربخوره بگه راست میگی تجحصیلاتت خودت چیه منتم بهش بگم بنده خدا من تا مهد کودک بیشتر نرفتم هیچی دیگه اونم کف کنه بیاد ازم امضا بگیره منم بهش بگم اگه میای خواستگاریم استخدامت میکنم بله اونم قبول میکنه فانتزيم اينه که سرسفره ي عقدبالاي سرعروس دامادقندبسابم. نه به خاطراين که ميگن زندگيشون شيرين ميشه ها،من به زندگيشون کاري ندارم،فقط ميگن هرکي قندبسابه به آرزوهاش ميرسه. منم ميخوام بالاسرعروس دومادقندبسابم تابه آرزوم برسم.فانتزي من اينه كه تو يه مجلس جدبد كه ميرم (مجردم) با يه آدم پولدار و باكلاس آشنا بشم بعد اون از من خوشش بياد و بگه تو با همه فرق داري و همون دامادي هستي كه دنبالش مي گشتم و دخترم رو جز تو به هيش كي نمي دم:) خداييش فانتزي خيلي از جونهاست.یكی از فانتزی هام این بود كه وقتي جواب آزمايش گروه خوني ام مياد نوع گروه خونی ام هیچ كدوم از گروه خونی ها نباشه (نادر باشه) و دانشمندها و دكترها روی من تحقیق كنن بعد متوجه بشن خون و بدن من با همه آدم ها فرق داره و معروف شم یعنی می شه عایا؟؟؟!!! فانتزیه من اینه که سبیل جعفری بزارم بعد برم جردن ساعت 8 شب یه دزده ماشین یکی رو بدزده بعد من با سرعت 31km/h بدوم و بعد از 8 متر پرش رو موتور گازی آقام خدابیامرز فرود بیام و با سرعت 110mph بندازم دنباله دزده و بعد از 3 ساعت و 19 دقیقه تعقیب و گریز بپرم رو کاپوت ماشینه و با هزار بدبختی خودمو برسونم به در جلو و طرفو پرت کنم بیرون و سویچ ماشینو بدون این که یک کلمه حرف بزنم بدم به صاحابش ...
بیو گرافی نیکلاس کیج
بیو گرافی نیکلاس کیج بیوگرافی نیکولاس کیج - عکس های نیکلاس کیج در ادامه مطلب. ا نام نیکولاس کوپولا متولد 7 ژانویه 1964 در لانگ بیچ کالیفرنیای آمریکا . برادرزاده فرانسیس فورد کوپولا و دانش آموخته دبیرستان بورلی هیلز، ترک دبیرستان در کلاس یازدهم و آموزش در کنسترواتوار تئاتر آمریکا . آموزش بازیگری با پگی فیوری. کسب سوشهرت در سال 1989 به خاطر بلعیدن سوسکس زنده برای فیلم بوسه خون آشام . برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از سوی منتقدان نیویورک ،برنده جایزه بهترین بازیگر درام مرد از سوی گلدن کلوب و برنده جایزه اسکار به خاطر ترک لاس وگاس در سال 1995. نیکلاس در نخستین حضورهایش بر روی پرده سینما به صورت مرد دروغگویی ظاهر می شد . ولی هنگامی که در فیلم بزرگ کردن آریزونا خود را به کاریکاتوری تبدیل کرد سبکش به شکل آشکاری دلپذیر شد. کیج از اندامک دراز ،حالت فداکاری جاودانه و مژه های تیره اش نقش کمدی خرگوشی وحشی را ساخت. او در فیلم پیچیده تر ماه زده در نقش قصاب جوانی که عاشق نامزد متارکه کرده برادر بزرگش می شود سبک کمدی اش را توسعه می دهد . سپس کیج با بازی درخشانش در بوسه خون آشام در نقش گرد آورنده ادبی تازه به دوران رسیده که فکر می کند تبدیل به خون آشام شده است ،خویش را پیشر فت می دهد . این گردآورنده ادبی طعمه افتاده اش را بر دل مشغولی نگه می دارد و سرگرم کننده تر می شود . کیج به مسخرگی جیم کری در نقاب متحول می شود ، ولی بدون جلوه های ویژه کیج در قلب وحشی (دیوید لینچ) در نقش دریانوردی معتاد موفقیت چندانی کسب نکرد . او در دهه نود در کمدی سبکس ،نقش های تحسین برانگیزی ایفا کرد به ویژه با اندرو برگمان بسیار خوب کار کرد . در ماه عسل در لاس وگاس او نقش جک سینگری مردی است که نامزدش را در بازی پوکر از دست می دهد و بر وحشتش از ازدواج چیره می شود. کیج همچنین در نقش آرام تری از پلیسی که متاهل که بلیت بخت آزمایی برنده ای را به انعام پیش خدمتی می دهد در فیلم می توانست برای شما اتفاق افتاده باشد به خوبی ظاهر می شود داستان فیلم از این قرار است این پلیس آرام برای نوشیدن چای وارد رستورانی می شود هنگام پرداخت صورت حساب می بیند که همسرش که زن عقده ای هم بوده تمام پولهایش را برداشته وپیش خدمت این را می گوید که فردا هر مقدار پولی به دستم امد مقداری از آن به تو می دهم و از قضا شب همان در قرعه کشی ده میلیون را برنده می شود و و مقدار از این پول را به این پیش خدمت می دهد. و در فیلم نوآر غرب ردراک اجرای درستی رائه می دهد . به نظر نمی آید که او در این فیلم بازی می کند و ضمن مانند خودش هم به نظر نمی رسد.او روی پرده سینما جا افتاده است و به طور پیوسته مردانه تر و ...
در وادی قرب
در وادی قرب......با پیوند آسمانی (( لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و نعمه، لک و الملک لا شریک لک لبیک)) تیتر فوق عنوان مراسمی بود که روز چهارشنبه 6/9/87 در آستانه ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) جهتقرعه کشی عمره دانشجویی توسط مدیریت فرهنگی دانشگاه برگزار شد. ابتدا قرار بود این برنامه در سالن آمفی تئاتر دانشکده ادبیات و زبانهای خارجه برگزار شود ولی بعداً معلوم شد که این برنامه در سالن امفی تئاتر دانشکده حقوق وعلوم سیاسی در دهکده المپیک برگزار می شود؛ در باب علت این جابجایی ناخواسته، شنیده می شد که بدلیل برخی ناآرامی ها و اعتراضات، و یا تحصن در دانشکده ادبیات، لاجرم برنامه باید در دهکده برگزار می شد. اما از قضا تعداد دانشجویان شرکت کننده در مراسم آنچنان زیاد بود که در ابتدای مراسم سالن کاملاً پر، و غالب مراجعین سرپا ایستاده وحتی در محوطه سالن سپری کردند. البته اکثر که نه، تمام صندلی ها توسط خانمها اشغال شده بود، و زمانی که یکی از برادران دانشجو، به یکی از مسئولین فرهنگی گفت: در مورد صندلی ها عدالت را رعایت کنید وی جواب داد: عدالت مختص دوران مولا علی بود! اما برویم سراغ اصل مطلب؛ و از جلسه برایتان بگویم که شاید خالی از لطف نباشد: · نخستین برنامه رسمی پس از تلاوت قرآن کریم و سرود جمهوری اسلامی ایران اجرای، تواشیح توسط گروه بین المللی محراب با عنوان "پیامبر" بود. · سخنران اصلی جلسه که یک استاد حوزه و دانشگاه بودند، به نکات مفیدی اشاره کردند؛ ایشان از نظر شهید مطهری عبادات را به دو نوع تقسیم کردند، عبادات خاص و عبادات عام. عبادات خاص هر عبادتی است که احکام خاص، زمان خاص، مکان خاص و ...خاص دارند مثل نماز و روزه وحج. عبادات عام هر کار درستی است که با نیت قربت الی الله انجام شود، مثل مطالعه و خورد و خواب و ... . و نیز گفتند عبادات برای اینکه صحیح باشند باید برخی دساتیر ضروری رعایت شوند که "احکام" نامیده می شوند، عبادات برای اینکه در حد کمال باشند باید برخی مستحبات خاص خود را بهمراه داشته باشند که آنها را "آداب" گویند، و عبادات برای اینکه مقبول واقع شوند، باید مواردی را شامل شوند که آنها را "اسرار" می نامند. پس صحت عبادات در سایه احکام، کمال عبادات در سایه آداب، و قبول عبادات در سایه اسرار آنهاست. ایشان به مطلب مهمی اشاره کردند، گفتند: من تحقیقی در برخی کشورها انجام داده ام و به این نتیجه رسیده امکه؛ در برخی جوامع افراد در درون خود ودر خویش دنبال منافع اجتماعی می گردند، ولی در برخی جوامع افراد منافع شخصی خود را در جامعه جستجو می کنند، دوستان بیایید تا منافع اجتماعی را در خود و درون خویش ...
قرعه کشی ۹۱ جایزه آی سودا
قرعه کشی ۹۱ جایزه آی سودا بازی تراکتور- الجزیره امروز در شانجان شبستر برگزار شد ************************************ پاسخ سردار جعفري به سوالات خبرنگار در شانجان ************************************* تراكتور - تراكتور- هوي هوي ************************************* گروههای تراکتورسازی - آی سودا و خبرنگاران بعد از مراسم قرعه کشی ۱۳/۱۲/۹۱ ايهاالناس از موقعي كه تراكتور اومده آقا مهدي قرمزه - ببينيد آسمون زمين كل كارخونه آي سودا - پشت سرم - رگهاي خونم والله بالله قرمزه سردار جعفري: اگر توبه صادقانه باشه مي پذيريم قابل ذكر است جريان آبي بودن مهدي توكلي را صادق مهريار جوسازي كرد و سرزبان ها انداخت و مدام به سردار جعفري و جمع حاضر با صداي بلند به سردار ميگفت تا جمع بشنوند عضوسابق تيم ملي فرياد ميزد سردار مواظب باش آقا مهدي آبيه آقا مهدي هم مدام توضيح ميداد حاضرم در شبهاي شانجان براتون ناهار بخرم و ثابت كنم كه من تراكتوري و قرمزم نشاني هم به اين نشاني كه ما در تمامي بازيهاي تراكتور خصوصا" در مسابقه با الجزيره در خدمت تراكتور و هوادارانش بوديم و خواهيم بود جمع رسانه : صادق مهریارعضوسابق تیم ملی وقهرمان چند دوره پرتاپ دیسک جهان -مقدم - ساعی گزارشگرتوانمند ورزشی -احمدی خبرنگار صدا و سیما بعد از مراسم در شبهاي شانجان سوپ شانجان تقديمي خبرنگاراحمدي به ساعي ************************************************************ عکسهای در فرصت های بعدی اضافه خواهد شد لیست ۹۱ برنده از بین ۲۰ هزار شماره موبایل های شرکت کننده در مسابقه پیامکی آی سودا در سایت احمدی محفوظ است که بزودی اعلام خواهد شد لطفا" اسم و شهرت-نام شهر و روستاو شماره موبایلی که عدد ۹۱ را ارسال کرده اید برایمان ارسال نمائید ما لیست برندگان ۱۰۰ هزار تومانی - ۵۰ هزار تومانی و بسته های آی سودا را بزودی اعلام خواهیم کرد . مراسم قرعه کشی ظهر امروز با حضور سردار جعفری مدیرعامل و کادر باشگاه تراکتورسازی - خبرنگاران از جمله ساعی گزارشگر خوب صدا و سیما و مدیریت آی سودا در دفتر کارخانه آی سودا در شانجان برگزار شد ************************************* خبرخوش ورزشی برای وایقانی های پرتلاش به احترام برد شیرین امروزتراکتور مقابل نفت تهران خبر خوش را زودتر از وعده موعود اعلام میکنم مادرسردار جعفری بنام .....وایقانی مدیرعامل باشگاه تراکتور سازی وایقانی است سردار جعفري اينو به خبرنگار گفت و احمدي هم اسم اون خانم را فورا" ياداشت كرد حالا شما فاميل اون خانم وايقاني رو به من بگيد تا بگم درسته يا نه ؟ البته پاسخ را در ساعتهاي آينده خواهم داد ************************** قرار بود چند روزی وایقانی ها را در انتظار این خبر داغ تشنه نگه دارم تا بلکه تحقیق کردند و ...