بافتهاي هنري

  • انواع بافت

    انواع بافتالف) ‌ بافت لامسه‌اي چگونگي روية‌ سطحي پديده‌هاي سه‌بعدي، به وسيله حس لامسه،‌ دريافت مي‌شود. بافت لامسه‌اي،‌ بستگي به ساختمان دروني اجسام و چگونگي به وجود آمدن آنها دارد. حس لامسه، تفاوت بافت كاغذ سمباده و سطح شيشه را، با دست كشيدن بر آنها، معين مي‌كند؛ اگرچه از لحاظ بصري نيز تفاوت اين دو بافت قابل تشخيص است زيرا تجربة‌ قبلي از طريق حسّ لامسه، به چشم ما امكان مي‌دهد تا بافتها را از يكديگر تمييز دهيم. ب‌) ‌بافت بصريبافت بصري،‌ ويژة سطوح دوبعدي است و فقط از طريق چشم، مي‌توان آنها را شناخت، اگرچه گاهي نيز با حس لامسه مي‌توان آنها را از يكديگر تمييز داد. هنرمندان نقاش با كاربرد رنگهاي مختلف در سطح بوم و ايجاد سايه‌روشن و كاربرد تكنيكهاي ويژه، بافتهايي را مي‌آفرينند كه از لحاظ بصري طبيعي،‌ جلوه مي‌كنند و اين واقعي بودن بافتها، فقط از طريق ديدن، نه لمس كردن،‌ قابل درك است و يا هنرمندان گرافيست از طريق طراحي و روشهاي گوناگون چاپ، بر روي كاغذ، پارچه و… بافتهاي بصري متنوعي ايجاد مي‌كنند. 1روشهاي ايجاد بافتهاي بصريهنرمندان هنرهاي تجسمي، با كمك از تكنيكهاي گوناگون، بافتهاي بصري مختلفي مي‌آفرينند. ويژگيهاي اين بافتها، به چگونگي ذهن و انديشه و تجربيات بصري هنرمند، ارتباط دارد. ايجاد بافتهاي بصري، روشهاي مختلفي دارد كه به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌كنيم:1. طراحي و نقاشي: ساده‌ترين روش ايجاد بافتهاي بصري، طراحي خطهاي ريتميك در حركتهاي مختلف و نقشهاي متفاوت است. بافتهاي اتفاقي را مي‌توان از طريق كشيدن خطهاي آزاد و سريع و نيز، ضربه‌هاي‌ قلم‌مو به صورت آزاد روي بوم نقاشي، به وجود آورد. 2. چاپ اشياء (مونو پرينت ـ‌ Mono Print) و برگردان بافت: بعضي اشياء‌، ‌داراي سطوحي زبر و خشن و يا بافتهاي ديگري هستند كه مي‌توان آنها را با مركب آغشت‌ و بر سطح كاغذ، چاپ كرد و از اين راه به بافتهاي بصري اتفاقي و تصادفي جالبي، دست يافت. 3. خراشيدن: صفحه‌اي از مقواي گلاسه را با مركب سياه و يا هر رنگ ديگري، مي‌پوشانيم، سپس با وسايل نوك‌تيزي بر سطح آن خراشهايي به وجود مي‌آوريم. در اين مورد، ‌ايجاد بافتهاي بصري زيبا، بستگي به نوع اجرا و كيفيت طرح ذهني هنرمند دارد.»24. پاستل روغني و اُتو: پاستل روغني را با رنگهاي مختلف دلخواه، با تيغ مي‌تراشيم و روي صفحه‌اي از كاغذ سفيد مي‌ريزيم،‌ سپس كاغذ سفيد ديگري را روي آن قرار مي‌دهيم و اتوي گرم را چند ثانيه، روي آن مي‌كشيم. بر اثر آب شدن و مخلوط شدن پاستلهاي روغني، بافتهاي بصري بسيار زيباي اتفاقي به وجود مي‌آيد.5. رنگ روغني و ‌آب: در يك سطح كوچك، مقداري آب مي‌ريزيم ...



  • توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي بافت

    توانايي تشخيص و ترسيم گونه هاي بافت مقدمه بافت يكي ديگر از عناصر هنرهاي تجسمي است كه معمولاً آنرا با حس لامسه در ارتباط مي دانند. بافتها بوسيله دو قوه لامسه و بينايي قابل تشخيص مي باشند. بافت از دو طريق مورد بررسي قرار مي گيرد: الف) از نظر شكل و فرم كه وسيله درك آن قوه بينايي است. ب) از نظر خاصيت فيزيكي و جنسيت بافت كه ارزشهاي آنرا قوه لامسه مشخص ميكندو انسان معمولاً از طريق لمس كردن آنها پي به سختي، لطافت، زبري، نرمي، صافي و... مي برد. دسته اي از بافتها هم فقط از طريق ديدن درك مي شوند مثل ابر، بافتها بافتها معمولاً به دو شكل تصويري و ترسيمي بوجود مي آيند.  الف) بافتهاي تصويري دراين روش هنرمند به شبيه سازي اشكال و اشياء موجود در طبيعت مي پردازد و يا از طريق عكاسي و چسباندن (كلاژ) مستقيم اشياء بر صفحه كار خود، در مخاطب احساسي را كه قبلاًً از طريق لمس آن چيزها به دست آمده است، زنده مي كند.  ب) بافتهاي ترسيمي اين بافتها به روشهاي گوناگون و براي ايجاد تأثيرات بصري خاص بوجود مي آيند. در اين بافتها هدف شبيه سازي يا جنسيت سازي نمي باشد بلكه هدف تأثيري است كه اين بافتها در آثار مختلف هنري به وجود مي آورند. اين بافتها با استفاده از عناصر مختلف بصري نظير خط، نقطه و با تأثير از بافتها و عناصر مختلف موجود در طبيعت و با كمك وسايل اثر پذير ترسيم مي شوند.   تهيه انواع بافتهاي گوناگون با استفاده از اشياء و مواد گوناگون به شيوه كلاژ   يكي از روشهاي ايجاد بافت علاوه بر چاپ و رنگ، استفاده از ابزار و وسايل پيرامون ماست. از كنارهم چسباندن مواد گوناگون نظير انواع، كاغذ، دستمال كاغذي، برگ، شاخه هاي كوچك، سنگ، شن، چوب و مواد و مصالح بسيار متنوع موجود در طبيعت مي توان به بافتهاي جالبي دست پيدا كرد. همچنين مي توانيد بطور همزمان از مواد گوناگون و رنگ در ايجاد بافت استفاده كنيد.   شناسايي اصول ايجاد بافت با استفاده از عنصر خط، نقطه، سطح   بافتهايي كه با استفاده از اين عناصر (خط، نقطه و سطح) شكل مي گيرند. همان بافتهاي ترسيمي هستند كه در ابتدا به آنها اشاره شد. اين بافتها داراي تأثيرات بسيار خيال انگيزي مي باشند. اين بافتها را مي توان به روشهاي گوناگون بوجود آورد. مثلاً با ترسيم و تكرار عناصر نقطه، خط و سطح در شكلها و اندازه هاي متفاوت و در تركيبات گوناگون. به عنوان مثال خطو مي توانند نارك و يا كلفت شده و حركت مستقيم يا مواج به خود بگيرند. همچنين نقطه ها و سطوح با تغيير اندازه و شكل مي توانند بافتهاي گوناگوني ايجاد كنند. با استفاده از ريختن رنگ بر روي سطوح كه جاذب رنگ نباشند. نظير (شيشه) و گذاشتن كاغذ، مقوا، پارچه، برگ و هر وسيله ديگر كه ...

  • جزوه درسی گرافیک هنری برای دانشجویان رشته نقشه کشی صنعتی دانشگاه آما

    پورجوان جزوه درسي گرافيك كاربردي(فصل اول) توانايي تشخيص و ترسيم نقطه: آشنايي با عنصر نقطه و توانايي تشخيص و ترسيم نقطه  آنچه كه از قبل در رابطه با تعريف نقطه مي شناسيم، تعريفي است كه در درس هندسه خوانده ايم. (نقطه در محل تقاطع دو خط به وجود مي آيد) نقطه در علوم مختلف تعاريفي گوناگون دارد بعنوان مثال نقطه در رياضيات مرز بين اعداد مثبت و منفي است و در ادبيات نقطه در پايان جمله مي آيد. نقطه در هنرهاي تجسمي تعريف خاص خود را دارد. در اين محدوده اثر هر چيزي روي صفحه را نقطه مي گويند. مثل اثر نوك مداد يا قطره جوهر روي كاغذ و بسياري از موارد ديگر. در حاليكه اين نقطه ها مي توانند شكلهاي گوناگون داشته باشند و صرفاً به شكلي كه ما معمولاً تصور مي كنيم (دايره) ظاهر نشوند. بنابراين نقطه تجسمي فاقد شكل خاص بوده و اندازه آن نيز نسبي مي باشد. E   شكل نقطه ها در هنر تجسمي به دو صورت تقسيم مي شوند: الف) شكل هندسي مثل مثلث، مربع، دايره، بيضي و..... ب) شكل غير هندسي مانند اثر كف پا در يك صفحه. با توجه به تعريفها و نمونه هايي كه از نقطه آورده شده است اشاره به اين مطلب بسيار اهميت دارد كه اندازه نقطه در طبيعت متناسب با محيط و فضايي كه در آن قرار گرفته است تعريف شود. اين مفهوم (تناسب) را در مراجعه مستقيم به طبيعت به خوبي درك مي كنيد بعنوان مثال يك پنجره روشن در شب از فاصله دور يك نقطه محسوب مي شود. گرچه ابعاد واقعي پنجره بزرگ است اما از فاصله دور در فضايي بزرگ يك نقطه نوراني، به حساب مي آيد. حال اگر فاصله خود را از پنجره كم كنيم تا جائيكه در كنار آن قرار بگيريم آن نقطه نوراني ديگر به حساب نمي آيد و يك سطح بزرگ ديده مي شود. نظير اين قبيل مثالها را در طبيعت بسيار ديده ايم. يك تكه ابر در آسمان و يا تك درختي بر روي تپه از فاصله بسيار دور در فضاي بزرگي كه قرار دارند نقطه محسوب مي شوند. بنابراين در طبيعت يك نقطه ممكن است سر يك سوزن، يك سيب، ستاره اي در آسمان، قايقي در دريا، ردپايي بر روي برف و.... باشد.   شناسايي موقعيت نقطه در صفحه نقطه در صفحه مي تواند در قسمتهاي مختلف قرار گيرد. قرارگيري نقطه در محدوده هاي گوناگون احساسات متفاوتي را القا مي كند. چرا كه هر نقطه اي داراي انرژي دروني مي باشد. اگر كه در پايين صفحه قرار گيرد احساس سنگيني بيشتري را نسبت به همان نقطه كه در بالاي صفحه قرار دارد به همراه مي آورد. در واقع نقطه اي كه در پايين كادر است القا كننده وزن و سنگيني و جاذبه بيشتر است و نقطه اي كه در بالاي صفحه قرار دارد احساس سبك بودن و پرواز را دارا مي باشد. ميل به سكون، آرامش و جايگيري و عدم تمايل به تغيير را دارد. همچنين نقاطي كه در ...

  • مبلمان شهري

    مبلمان شهري

    مبلمان شهري   مقدمه و تعاريف كلي:شهر يك اثر هنري بزرگ است كه آفرينندگاني به وسعت خود و به تعداد جمعيتش دارد «هدف غايي يك شهر ايجاد محيطي خلاق و پرورنده براي مردمي است كه در آن زندگي مي كنند» چنين محيطي با گوناگوني بسيار، آزادي انتخاب به افراد مي دهد و زمينه خلاقيت را فراهم مي آورد، فضاي شهر حداكثر ارتباط را با مردم و زيستگاه پيرامونشان برقرار مي سازد و تنها يك وسيله براي در اختيار گذاردن تمام اين ها دردست دارد: امكانات مناسب شهري . در فضاي ميان ساختمانها و بناها، عناصر مكملي نياز است تا زندگي شهري را سامان بخشد، تجهيزاتي كه همچون اثاث يك خانه، امكان زندگي را در فضاي محصور ميان سنگ و بتن و شيشه فراهم آورد. اين اجزاء، جريان حركت، سكون، تفريح و اضطراب را در شهر تنظيم مي كنند و به آن روح مي بخشند. اثاثه، تجهيزات يا مبلمان شهري، خياباني يا فضاي باز اصطلاحات رايج اين تسهيلات و امكانات هستند. اين تسهيلات در انگلستان بيشتر به «مبلمان خياباني» و در امريكا به «مبلمان همگاني» با «مبلمان فضاي باز» معروف هستند. « اثاثه، جمع اثاث به معناي وسايل و لوازم زندگي است. تجهيزات، جمع تجهيز، در مفهوم آراستن و بسيج كردن و بيشتر به وسايل و ساز و برگ نظامي اطلاق مي شود. مبلمان واژه فرانسوي به معناي مجموعه اثاثه و دكوراسيون يك محل است.» رايج ترين تركيب فوق «مبلمان شهري» است كه مي تواند دربردارنده مفاهيم ضمني نيز باشد. دامنه مفهومي و كاربردي اين واژه بسيار گسترده است. مبلمان شهري به مجموعه وسيعي از وسايل، اشياء، دستگاهها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري گفته مي شود كه چون در شهر و خيابان و در كل در فضاي باز نصب شده اند و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. امروزه مشكل اصلي تهران بزرگ در دو بعد حركت شهري(سواره و پياده) و مشكلات ادراك و رفتار در منظر شهري قابل بررسي است.بنابراين وظيفه و مسئوليت خطيري براي برنامه‌ريزي، ساماندهي، آرام‌سازي و بهسازي فضا و تجهيزات شهري بر دوش مسئولين، مديران، طراحان و هنرمندان ايراني مي باشد. ساختار برنامه اي كه مي تواند شهر را از هر دو بعد منظر شهري و حركت در شهر ساماندهي نمايد به دو بخش اصلي تقسيم‌بندي مي شود:1-طراحي محيطي و نماي شهري : فضا سازي، محوطه سازي، كف سازي، پياده‌ راه‌ سازي، نقاشي ديواري، مرمت، نورپردازي، پاكسازي جداره‌هاي شهري و نما سازي، احياء بافتهاي با ارزش تاريخي، فرهنگي، معماري و كاربردهاي شهري، آرام‌سازي و..... 2-مبلمان و تجهيزات شهري : شامل كليه ملزومات و اثاثيه شهري كه در محيط شهر قرار مي گيرند و بيش از يكصد عنوان تقسيم بندي مي شود؛ از نرده و ميله‌هاي ...

  • سوال خط در گرافیک

    نام و نام­خانوادگی: نام دبیر: شماره دانش آموزی: بسمه تعالی اداره کل آموزش و پرورش استان قزوین مدیریت آموزش و پرورش شهرستان تاکستان هنرستان حضرت معصومه (س) نام درس: خط در گرافیک پایه تحصیلی: دوم تاریخ امتحان: 26/8/92 1. سامان بخشيدن در چيدمان و نظم عناصر بصري در يك فضا و كادر چه ناميده مي­شود؟ الف- تعادل                   ب- تناسب                    ج- تركيب                       د- توازن 2. با وجود زمينه وجود كدام گزينه الزامي است؟ الف- نقطه                 ب- سطح                        ج- تركيب                     د- كادر 3. كدام گزينه جزء عوامل به وجود آوردن يك تركيب موفق نمي­باشد؟ الف- كادر  ب- وجود تعادل بصري   ج- وجود تناسب و هماهنگي ميان عناصر بصري مختلف يك تركيب  د- وجود رابطه هماهنگ اجزاء با كل و با موضوع اثر 4. هنرمندان كدام دوره از تركيب ها بر اساس ساختار هندسي استفاده مي­كردند؟ الف- باروك                 ب- رنسانس                      ج- نقاشي قديمي ايراني                  د- كوبيسم 5. زيرساخت نقاشي قديمي ايراني بر چه اساسي مي­باشد؟ الف- مربع و مثلث               ب- مستقيم و هنري                         ج- منحني و دايره              د- افقي و مورب 6. ساده ترين توازن بصري در كدام تركيب وجود دارد؟ الف- تركيب غيرقرينه                 ب- تركيب قرينه                 ج- تركيب با ساختار منحني                 د- تركيب با ساختار هنري 7. بر اساس ارزشهاي بصري در كادر كدام تركيب ايجاد مي­شود؟ الف- غيرقرينه                   ب- قرينه                   ج- تركيب با ساختار منحني                 د- تركيب با ساختار هندسي 8. سطح رويه هر شي و هر شكل را چه مي­نامند؟ الف- رنگ                 ب- بافت                            ج- حجم                 د- سايه و روشن 9. كدام بافت به صورت شبيه سازي از اشكال و اشياي طبيعت ساخته مي­شود؟ الف- ترسيمي                         ب- تركيبي                          ج- تصويري                         د- هيچكدام 10. كدام گزينه از بافتهاي تصويري استفاده شده است؟ الف- لكه هاي تيره و روشن رنگ              ب- خطهايي به وسيله راپيد           ج- ترام چاپي         د- كولاژ 11. در آثار نقاشي انتزاعي از كدام بافت استفاده شده است؟ الف- ترسيمي                  ب- تركيبي                         ج- تصويري                     د- هيچكدام 12. با استفاده از پاشيدن و ماليدن مواد رنگين كدام بافت بصري ايجاد مي­شود؟ الف- ترسيمي                  ب- تركيبي                    ...

  • مباني سواد بصري

    نور «خورشيد كه منبع اصلي نور به شمار مي‌رود، به كلية‌ اشيا مي‌تابد و باعث مي‌گردد كه ما بتوانيم رنگ، شكل، بافت و حركت آنها را ببينيم و در حقيقت اصل و منشاء آگاهي و شناخت ما نسبت به جهان و پديده‌هاي آن محسوب مي‌شود. نور از ذراتي به نام «فوتون» تشكيل شده و داراي طول موجهاي متفاوتي است كه در مسيري موجي‌شكل، حركت مي‌كند. وقتي نور به اشيا مي‌تابد، چشم ما با دريافت طول موجهاي نور و انتقال به مغز، توسط رشته‌هاي عصبي، ويژه،‌ شي‌ء مورد نظر از لحاظ رنگ، شكل، بافت، حركت و موقعيت توسط مغز ما، شناسايي مي‌گردد.«نور يكي از مهم‌ترين عناصر بصري است كه هنرمندان هنرهاي تجسمي از طريق آن به بيشترين و گسترده‌ترين بيانهاي حسي و عاطفي در آثار خود، دست مي‌يابند. نور مهم‌ترين عامل ايجاد و تشديد بعد،‌ در اجسام است و اختلاف سطوح در حجم را، بهتر نمايان مي‌سازد. با تغيير منبع نور،‌ روي حجمها و عناصر سه‌بعدي هنري، ويژگيهاي بصري تغيير مي‌يابد و در نتيجه، نوع بيان هنري متفاوت مي‌گردد. تغييرات نور در طبيعت، ‌چشم‌اندازها و جلوه‌هاي بسيار جذاب و زيبايي را باعث مي‌شود كه همواره انسان را تحت تأثير فوق ‌العاده‌اي قرار مي‌دهد و عواطف و احساسات او را تحريك مي‌كند. هنگام طلوع آفتاب، لحظه‌اي كه هنوز خورشيد طلوع نكرده است و نور بسيار ملايمي از پس ‌كوهها و ساختمانها،‌ ديده مي‌شود،‌ همة عناصر طبيعت در يك رنگ ملايم خاكستري و نقره‌اي، فرو رفته‌اند و همه چيز در سكون و سكوت قرار دارد و كليه حجمها و عناصر سه‌بعدي، به دليل نبودن نور و ساية‌ شديد،‌ رنگ و حالتي آرام دارند. اما به محض اينكه خورشيد مي‌تابد، فضا به كلي تغيير مي‌كند، حجمها داراي نور و سايه‌هاي شديد مي‌شوند و سايه‌هاي تيره خود را بر يكديگر مي‌افكنند و خلاصه، زندگي هيجان و تحركي فوق ‌العاده مي‌يابد. هنگام غروب آفتاب نيز، كه به نظر بسياري از مردم، شايد يكي از زيباترين لحظه‌هاي طبيعت باشد،‌ مي‌بينيم كه به دليل تغيير در نور و سايه‌ها و به ويژه،‌ تغييرات رنگ در آسمان و انعكاس آن بر كلية پديده‌هاي طبيعت، ويژگيهاي بصري همه عناصر طبيعي، تغيير مي‌كند و در انسان از لحاظ عاطفي،‌ حالتي شاعرانه توأم با غمي سنگين، ايجاد مي‌گردد. تابش نور بر اشيا، از طريق ايجاد سايه‌‌روشنهاي گوناگون، حجم و بعد آنها را نمايان مي‌سازد. ارزشهاي رنگي متفاوت بين نور و تاريكي كه به آنها «نيم‌سايه‌ها» مي‌گوييم، در ايجاد بعد در اجسام،‌ نقش بسيار مهمي دارند. هر چه منبع نور به جسم نزديك‌تر باشد، تضاد سايه‌روشن بيشتر و تعداد ارزشهاي رنگي متوسط «نيم‌سايه‌ها» كمتر مي‌شود و برعكس، ...

  • طراح صحنه، تئاتر، تماشاگر

    انواع بافتالف) ‌ بافت لامسه‌اي چگونگي روية‌ سطحي پديده‌هاي سه‌بعدي، به وسيله حس لامسه،‌ دريافت مي‌شود. بافت لامسه‌اي،‌ بستگي به ساختمان دروني اجسام و چگونگي به وجود آمدن آنها دارد. حس لامسه، تفاوت بافت كاغذ سمباده و سطح شيشه را، با دست كشيدن بر آنها، معين مي‌كند؛ اگرچه از لحاظ بصري نيز تفاوت اين دو بافت قابل تشخيص است زيرا تجربة‌ قبلي از طريق حسّ لامسه، به چشم ما امكان مي‌دهد تا بافتها را از يكديگر تمييز دهيم. ب‌) ‌بافت بصريبافت بصري،‌ ويژة سطوح دوبعدي است و فقط از طريق چشم، مي‌توان آنها را شناخت، اگرچه گاهي نيز با حس لامسه مي‌توان آنها را از يكديگر تمييز داد. هنرمندان نقاش با كاربرد رنگهاي مختلف در سطح بوم و ايجاد سايه‌روشن و كاربرد تكنيكهاي ويژه، بافتهايي را مي‌آفرينند كه از لحاظ بصري طبيعي،‌ جلوه مي‌كنند و اين واقعي بودن بافتها، فقط از طريق ديدن، نه لمس كردن،‌ قابل درك است و يا هنرمندان گرافيست از طريق طراحي و روشهاي گوناگون چاپ، بر روي كاغذ، پارچه و… بافتهاي بصري متنوعي ايجاد مي‌كنند. 1روشهاي ايجاد بافتهاي بصريهنرمندان هنرهاي تجسمي، با كمك از تكنيكهاي گوناگون، بافتهاي بصري مختلفي مي‌آفرينند. ويژگيهاي اين بافتها، به چگونگي ذهن و انديشه و تجربيات بصري هنرمند، ارتباط دارد. ايجاد بافتهاي بصري، روشهاي مختلفي دارد كه به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌كنيم:1. طراحي و نقاشي: ساده‌ترين روش ايجاد بافتهاي بصري، طراحي خطهاي ريتميك در حركتهاي مختلف و نقشهاي متفاوت است. بافتهاي اتفاقي را مي‌توان از طريق كشيدن خطهاي آزاد و سريع و نيز، ضربه‌هاي‌ قلم‌مو به صورت آزاد روي بوم نقاشي، به وجود آورد. 2. چاپ اشياء (مونو پرينت ـ‌ Mono Print) و برگردان بافت: بعضي اشياء‌، ‌داراي سطوحي زبر و خشن و يا بافتهاي ديگري هستند كه مي‌توان آنها را با مركب آغشت‌ و بر سطح كاغذ، چاپ كرد و از اين راه به بافتهاي بصري اتفاقي و تصادفي جالبي، دست يافت. 3. خراشيدن: صفحه‌اي از مقواي گلاسه را با مركب سياه و يا هر رنگ ديگري، مي‌پوشانيم، سپس با وسايل نوك‌تيزي بر سطح آن خراشهايي به وجود مي‌آوريم. در اين مورد، ‌ايجاد بافتهاي بصري زيبا، بستگي به نوع اجرا و كيفيت طرح ذهني هنرمند دارد.»24. پاستل روغني و اُتو: پاستل روغني را با رنگهاي مختلف دلخواه، با تيغ مي‌تراشيم و روي صفحه‌اي از كاغذ سفيد مي‌ريزيم،‌ سپس كاغذ سفيد ديگري را روي آن قرار مي‌دهيم و اتوي گرم را چند ثانيه، روي آن مي‌كشيم. بر اثر آب شدن و مخلوط شدن پاستلهاي روغني، بافتهاي بصري بسيار زيباي اتفاقي به وجود مي‌آيد.5. رنگ روغني و ‌آب: در يك سطح كوچك، مقداري آب مي‌ريزيم ...

  • گردشگري شهري و آثار آن بر سيماي شهر و فضاهاي شهري

    خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گردشگري_ گردشگري شامل همه خدمات و ويژگيهايي است که درکنار هم قرار مي گيرند تا آنچه مسافر مي خواهد، فراهم آورند و انواع مختلفي دارد. اما صاحبنظران گردشگري در دنيا، 4 فضاي کلي را براي آن مشخص کرده اند: 1- فضاي روستايي يا جهانگردي سبز 2- فضاي کوهستاني براي ورزشهاي کوهستاني 3- فضاي ساحلي با ويژگيهاي خاص خود 4- فضاي شهري سرآمد انواع اين گردشگريها و پرمشتري ترين آنها گردشگري شهري است؛ بطوريکه با توجه به جايگاه ويژه شهر، در بسياري از کشورهاي موفق در اين صنعت، شهر پايه و اساس توسعه گردشگري است. ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مناسب، بازسازي فضاهاي ظاهراً متروک و مرده به قصد زنده کردن جنبه هاي کهن جامعه ازجمله آثار توسعه گردشگري شهري است. بدين منظور بسياري از شهرها درصددند تا از ويژگيها و امکانات خاص شهر خود سود برده و از مزاياي جلب توريست شهري بهره گيرند. فضاهاي شهري در شهرهاي معاصر را مي توان به دو دسته تقسيم نمود: الف- فضاهاي مدرن يا جديد نظير پارک ها، مراکز فروش مدرن، فرهنگسرا ها، ميادين و پلازاها. ب- فضاهاي سنتي نظير بازارها، امام زاده ها، گورستان ها، باغ ها، مساجد و ساير اماکن تاريخي.   از اين منظر، تاثير گردشگري بر کالبد فضاهاي شهري نيز قابل تقسيم به صورت ذيل است: الف- گردشگري و ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مدرن و جذاب ب- گردشگري و احيا و باز زنده سازي بافتهاي تاريخي و فضاهاي کهن شهري   گردشگري و ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مدرن و جذاب ايجاد فضاهاي شهري قوي بر اساس فعاليت‌هاي جديد و تأكيد بر توسعه فعاليت‌هاي گردشگري و ايجاد جاذبه هاي بيشتر‌ براي ماندگاري همراه با توسعه هسته‌هاي كار و فعاليت با هدف توسعه موزون شهر و پيوند كار و سكونت در تمام منطقه شهري و ايجاد يك نظام چند هسته‌اي، انعكاس تجربه‌ها و درس‌هاي نظري و عملي است كه از كلان‌شهرها و شهرهاي جهان مي‌توان آموخت و به كار گرفت. ايجاد و توسعه انواع مراکز اقامتي مدرن، فضاهاي تفريحي و سرگرمي، فضاهاي خريد بزرگ شهري، موزه ها و مراکز فرهنگي و هنري بويژه فرهنگ و هنر بومي با هدف توسعه گردشگري موجب بهره مند شدن ساکنين شهر از اين خدمات خواهد بود و رضايت عموم را به همراه خواهد داشت.     گردشگري و احيا و بافتهاي تاريخي و باز زنده سازي فضاهاي کهن شهري بافت‌هاي تاريخي كانون و هسته شهرها هستند. حيات اين بافت‌ها طي سده هاي گذشته پايه بسياري از آداب و رسوم و حتي فرهنگ موجود و نيز رونق اقتصادي شهر و منطقه بوده است. فضاهاي شهري تاريخي قبل از همه وظيفه دارند تاريخ، هويت عيني و ذهني شهر را حفظ كنند و در زندگي جاري سازند. پاسدار همه خاطره‌ها و يادمان‌ها ...