انشا در مورد پاییز
انشا در مورد پاييز
توصيف فصل پاييز اين هم متن انشا: گر تو بيني پاييز زيبا سرسري غم بخور،زيرا كه خيري نبري آيينه جمال است اين فصل خزان بي تامل از فصل ثالث مگذري فصل خزان در نزد كائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتي شاعران نيز براي نمايش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاييز ياد مي نمايند.ليكن اين فصل،فصل زيبايي است.فصل ريزش نعمت هاي آسماني مي باشد و همان قطرات ريز باران است كه به تهذيب زمين مي پردازد.نمايان شدن قوس قزح پس از باران نيز جلوه اي از جمال اين فصل مي باشد. كلمه برگ ريزان تنها مختص پاييز است.بدين معنا كه در اين سه ماه درختان خود را مي تكانند و برگ هاي زرد و سرخ خود را رها كرده و بر دامان زمين به امانت مي گذارند وشاخه هاي خشك شان نيز برهنه وار منتظر مي مانند تا در فصل ديگر الماس هاي آسماني در ماتم كمبود مكان نمانند و بر شاخه هاي آنان قرار گيرند. اين فصل را بانام خش خش نيز مي شناسيم. همان گونه كه پا بر روي خاك هاي ترك برداشته قدم مي گذارد و آهنگ زيبا مي سازد صداي خش خش برگ ها نيز همين احساس را در دل ما مي نهد.اين صدا پس از شنيدن به ماوراي درون ما مي رود و روح ما را تا آسمان ها به بالا مي كشاند. پاييز را مي توان فصل مهاجرت قلم داد كرد .بدين معنا كه پرندگان در اين فصل از كاشانه خود رهايي جسته و در كرانه هاي آسمان به جست و خيز مي پردازند تا لانه مناسب پيدا كنند. نظاره بر حركات پرندگان در آسمان پاييز احساسي وصف ناشدني در دل ايجاد مي نمايد.نكته اصلي اين است كه پاييز در مقابل اين همه زيبايي كه در اختيار ما مي گذارد از ما چيزي نمي خواهد جز اين كه به تفكر بنشينيم و به خدا نزديك شويم. پايان
موضوع انشاء : پاییز را توصیف کنید
(( به نام او که پاییز را آفرید )) Thank پاییز، نمیدانم از کجایش باید شروع کنم. از تغییر آب و هوا و برگ درختان یا بازشدن مدارس و یا مریضی ها که مثل کنه به آدم میچسبد. از اول شروع میکنم یعنی باز شدن مدارس. دوباره ماه مهر آمد و مدرسه ها باز شدند. نمیدانم بچه ها منتظر این لحظه هستند یا نه، ولی چه خوششان بیاید و چه خوششان نیاید باید درس بخوانند. زیاد از مدرسه چیزی نمیگویم، چون اینقدر درباره مدرسه و درس و از این جور چیزها شنیده اید، که ظرفیت مغزتان تکمیل شده است. درباره مریضی ها می گویم. وقتی پاییز شروع می شود، حساسیت ها و سرماخوردگی و هزارجور مریضی دیگر هم شروع می شود و بدبختی ما هم به اوج می رسد. دکترها و داروخانه ها و درمانگاه ها حسابی کاسبی میکنند. از مریضی هم زیاد نمی گوییم چون خودتان ما شاالله این قدر مریض شدید و قرص های شش کیلویی خورده اید که اگر از مریضی هم بگویم حالتان به هم بخورد. خوب پس می رویم سراغ تغییرات اصلی آب وهوا و رنگ برگ درختان و میوه ها. وقتی پاییز شروع میشود باران و سیل و برف می آید.البته مربوط به استان های دیگر کشور است نه به خوزستان. در خوزستان اگر در بهمن نسیم سرد بوزد شاهکار کرده است. ما که انتظار زیادی نداریم چون عادت کرده ایم، پس میسوزیم و زندگانی میکنیم. در جاها و کشورهای دیگر آن قدر برف وباران آمده که چند نفر جان خود را از دست داده اند. برگ درختان هم کم کم تغییر میکند.رنگ آن زرد و قرمز و نارنجی می شود. قرمز و نارنجی در داستان ها است و رنگ رزد در طبیعت. چون من تا به حال درختی در پاییز درختی ندیده ام که برگ هایش رنگ قرمز یا نارنجی باشد. حتما با گل اشتباه گرفته اند. پرتغال و نارنگی و صددانه یاقوت و میوه های پاییزی دیگر هم در این فصل می رویند و ما آن ها را میخوریم. حالا یک خط هم درباره ای احساس مردرم به پاییز می نویسم. بیشتر مردم پاییز را به خاطر باران و برف وسیل دوست دارن و بعضی ها هم مثل من پاییز را به خاطر سیل و بارانش دوست ندارند. پاییز زیبایی های فراوانی دارد که در ای ن دفتر کوچک جا نمیشود . پس همین جا تمامش میکنم. * خداحافظ * خب خوندید؟ چه طور بود؟ به نظر من که خیلی چرت بود!!!!!!!! اون موقع کلی فکر کردم که چی بنویسم و کلی و ذوق کردم بابت نوشتنم ولی الان بهش میخندم. واقعا که زمان چه میکنهمعلمم یادش رفت نمره بده من خودم به خودم نمره بیست دادم!! خب حالا شما چه نمره ای بهم میدید؟
انشا در مورد فصل زمستان ( دو انشاي طنزآلود در مورد زمستان)
1- موضوع انشا: فصل زمستان را توصیف کنید.(طنز)زمستان یک فصلی هست که بعد از فصل پاییز است. در زمستان روی درختها برف می ریزد. وقتی که برف باریدن تمام می شود ما می توانیم در زیر درخت برویم و آن را تکان تکان بدهیم تا دوباره برف ببارد. من این کار را دوست می دارم. مادر من این کار را دوست نمی دارد. چون هروقت من این کار را می کنم مادرم من را کتک می زند و می گوید “توله سگ! این کارو نکن. سرما می خوری پول نداریم ببریمت دکتر.” ولی من این کار را می کنم. مادرم برای اینکه من درختها را تکان تکان می دهم من را کتک می زند. مادر من زن مهربانی است. من او را دوست می دارم. او برای درختها که تکان تکان می دهم دلش می سوزد و من را کتک می زند. خانم معلم ما زن چاقی است . او می گوید درختها در فصل زمستان خوابیده اند و دوباره در فصل بهار بیدار شدند. زمستان یک فصلی هست که در آن هوا سرد بوده است. ما در خانه بخاری داریم ولی آن کار نمی کند. ما باید در آن نفت بریزیم ولی پدرم این کار را نمی کند. او می گوید در خانه برای نفت خریدن ما پول نداریم. یک شب که خیلی در آن سردم بود از رختخوابم بلند شدم و به نزد پدرم رفتم و او را با سرعت تکان تکان دادم تا بیدارش کنم و به او بگویم که سردم بوده است. وقتی او را بیدار کردم او من را کتک زد و من در زیر پتوی خودم رفتم و گریه کردم. در زمستان باران هم می بارد و روی زمین جمع می شود. در کفشهای من دو سولاخ بزرگ دارد و یک سولاخ کوچک هم هست و در آنها آب فرو می رود. همیشه پاهای من در زمستان یخ زده بوده است. در زمستان ممکن است مردم بمیرند. در پارسال یکی از همسایه های ما از سرما مرد. آنها بخاری نداشته اند. ما بخاری داریم ولی کار نمی کند. بخاری خیلی چیز خوبی است و در زمستان برای ما خیلی لازم داریم. در زمستان پرنده های قشنگ به مسافرت می روند و کلاغ می آید. کلاغ قارقار می کند. آنها برای درختها لالایی می گویند وگرنه درختها خوابشان نمی توانند ببرد. وقتی درختها در خواب هستند پدرم شاخه های آنها را میبرد. او می گوید آنها در خواب هستند و دردشان نمی کند. من یک برادر کوچک دارم. اسم او غزنفر است اما اسم من رحیم است. وقتی او در بعد از ظهر خواب بود من در آشپزخانه رفتم و یک چاقو آوردم و با آن دست برادرم را بریدم. ولی او بیدار شد و گریه کرد و من فرار کردم. وقتی شب شد پدرم از کار آمد و برادر کوچکم چقلی مرا کرد و پدرم هم من را بسیار کتک زد. من در زمستان آدم برفی درست کرده ام. مــن در حیات آدم برفی درست کرده ام. آدم برفی من هیچوقت دماق ندارد. آدم برفی من نمی تواند نفس بکشد و زود می میرد. من در کارتن دیده ام که دماق آدم برفی از هویج است. مادرم به من هویج نداده است. ولی یک بار من در ...
تابستان را تعريف كنيد / انشا در مورد فصل تابستان
یادش به خیر اولین هفته ای که معلم انشا در پاییز وارد کلاس می شد می گفت برای هفته بعد موضوع انشایمان این است که فصل تابستان را توصیف کنید یا اینکه در تابستان چه کردید! من الان اگر خواسته باشم در مورد این موضوع انشا بنویسم می توانم یک دفتر چهل برگ بنویسم . البته نه به این علت که چند سال بزرگتر شده ام بلکه فقط به این علت که فهمیده ام که اگر از قضاوت دیگران در مورد نوشته هایت نهراسی و هر چه به ذهنت می رسد بنویسی مشکلت برای نوشتن کمتر می شود.برای مثال می نوشتم من فصل تابستان را خیلی دوست دارم نه به خاطر هندوانه یا خربزه هایش بلکه برای خوابیدن هایش تا لنگ ظهر و اینکه مجبور نیستم نود روز قیافه معلمان و همکلاسی های درسخوان و درس نخوان و ترکه و ... را ببینم. اینکه نود روز مجبور نیستم با استرس از خواب بیدار شوم و صبح در سر صف ... شعرهای مدیر و معاون را گوش کنم و اینکه نود روز مجبور نیستم در فکر امتحان باشم و ... . چند سال قبل یکی از همکاران تعریف می کرد که موضوع انشا به دانش اموزان داده بودم که فصل پاییز را توصیف کنید .یکی از دانش اموزان رند کلاس اول نوشته بود که فصل پاییز سومین فصل سال اس و ماه های ان عبارتند از مهر ابان و اذر و بعد نوشته بود که یکی از میوه های فصل پاییز انار است و ما نباید به باغ های دیگران برویم و انار دزدی کنیم چون این کار خیلی بد است و کسی که دزدی کند خدا او را به جهنم می برد و ممکن است صاحب باغ هم او را گیر بیاورد و کتکش بزند و اگر قرار باشد ما از باغ دیگران دزدی کنیم انها هم از باغ ما دزدی خواهند کرد و ... کل انشا را دانش اموز درباره مذمت دزدی ادامه داده بود! مثل همان کسی که هر چی معلم ازش جغرافی سوا می کرده یک جمله می گفته و ادامه می داده است که و اما افغانستان! اگر کسی خواسته باشد در مورد تابستان انشا بنویسد باید اول یک صفحه آ۴ بردارد و وسطش یک دایره بکشد و توی ان بنویسد تابستان و از ان چند خط به بیرون بکشد و با شنیدن کلمه تابستان هر چی به ذهنش می رسد در داخل این دایره های فرعی بنویسد. مثلا گرما هندوانه مسافرت تعطیلی و ... . بعد با شنیدن مثلا گرما به یاد هر چه می افتد ادامه دهد و بعد این ها را به صورت جملات و بندهای مربوط به هم در اورد انوقت خودش می شود یک انشا! فصل تعطیلیِ دبیرستانفصلِ گرما و فصل تابستان فصلِ دفتر ورق ورق کردن فصل وارفتن و عرق کردن فصل رفتن به سوی دریاچه فصل خاراندن پَر و پاچه فصل کشک و خیار و فصل تمشک فصلِ فالوده ،فصل آب زرشک فصل تفریح و گردش حَضَرات در عوض،ما و غوطه در حَشَرات بس که گرمای خانه،دارد دَم آب پَز می شود بنی آدم همه پُختند،لاغَرا،چاقا کولر و پنکه هم که...ای آقا من که از ...
انشا در مورد فصل زمستان
قلم را در دستانم ميگيرم و انشاي خود را آغاز ميكنم. البته بر همگان واضح و مبرهن است كه فصل زمستان فصل خيلي خوبي است و به نظر ما اين فصل يكي از 4 فصل خوب سال مي باشد!!!! ما زمستان را به چند دليل خيلي دوست داريم كه مهمترين دليلش هم اين است كه شب چله و چهارشنبه سوري در اين فصل قرار دارد و ما ميتوانيم مقدار زيادي ترقه زير پاي دختر همسايه بيندازيم و حسابي خوشمان بيايد!! البته اين فصل مزاياي زيادي هم دار...د كه يكي از آن تعطيلي زياد مدرسه ها مي باشد!!! البته اگر از بعد كارشناسي هم به اين فصل نگاه كنيم ميتوانيم فوايد ديگري هم ببينيم!! و چون پدرمان بگفته خودش يكي از كارشناسان خبره در امر زمستان ميباشد!! ما نيز اطلاعاتمان در مورد اين فصل زياد است!! برفهايي كه در زمستان ميبارند به چند دسته تقسيم شده اند كه ما با استفاده از اطلاعات بابايمان آگاهي زيادي نسبت به آن داريم!! بابايمان به وقت بارش برف با يك پاروي خيلي خوب ميرود و برفهاي خانه هاي مردم را پارو ميكند و از اين راه پول خوبي بدست مي آورد و به همين خاطر است كه برف را خوب ميشناسد و ميتواند حسابي برايمان در مورد نوع برف صحبتهاي كارشناسي كند!!! البته زمستان ايراداتي هم دارد كه مهمترينش سردي هوا مي باشد كه در اين شرايط هم انسان بايد به فكر راه چاره باشد و بابايمان كه انسان خيلي تيز هوشي مي باشد راههاي صحيح مصرف انرژي را ميداند!! بطور مثال او در شبهاي زمستان مادرمان را محكم بغل ميكند و ميمالد تا مادرمان از سرما تلف نشود!!! ما تصميم داريم وقتي بزرگ شديم يك بخاري خيلي بزرگ بخريم تا مادر فرزندانمان از سرما نلرزد و ما مجبور نباشيم او را هي بغل كنيم!!!! البته بابايمان يك مثال خيلي جالب هم در مورد خانوم ها دارد!! او مي گويد در زمستان آنجايمان قنديل ميبندد اما نميدانم جطور اين خانومها بدون جوراب به بيرون ميروند و سردشان نمي شود!!! البته ما هنوز نفهميديم كجاي بابايمان قنديل ميبندد!!! ما راههاي بسياري براي تفريح در زمستان بلد هستيم كه يك مقداري از آنها را برايتان شرح ميدهيم تا شما هم ياد بگيريد!!! راه اول اسكي كردن ميباشد كه به عنوان يك ورزش خيلي مفرح در دنيا شناخته شده ميباشد! طريقه اسكي به اين صورت ميباشد كه بعد از بارش برف مقداري زمين مورد نظر را لگد مال نموده تا برفش سفت شود و بعد به وسيله يك كفش كه زيرش صاف ميباشد بر روي آن بسرعت دويده و بايستيم!!! اين يكي از ورزشهاي مورد علاقه ما است كه در آن تبحر خاصي داريم!!!! ورزش بعدي ساخت آدم برفي ميباشد كه اكثر شما بلد ميباشيد!! بابايمان يك بار با آقا جعفر باجناقش يك آدم برفي خيلي بزرگ ساخته بودند كه ما خيلي از آن خوشمان آمده بود و يك بادمجان ...
نمونه انشا:پاییز
دختر زیبای پاییز یک سال چهار فصل زیبا و هر فصل نیز سه ماه دارد .دختر پاییز ،سومین فرزند سال با دیگر دخترانش مهرو آبان و آذر،فصلی زیبا و دلفریب ، افسونگرو دل انگیز است و یکی از نعمات زیبای خداست که باید قدر دانست. فصلی که با مهر آغاز و با یلدا به اتمام می رسد. پاییز ورود به دنیای جدید رنگهاست. خزان هزار رنگ است و این اجتماع چترهای شاد رنگارنگ در خیابان های خیس چه دیدنی است!!! فصل عریانی این درختان رنگ به رنگ که در دو طرف خیابان صف کشیده اند و تلنبارشدن برگ های خشک و خیس است که خوب هم خود نمایی می کند. فصلی که گنجشک ها با پرهای پف کرده ، در دسته های سه تا پنج تایی روی شاخه های بید می نشینند و همراه باد پاییزی تکان می خورند و سرشان توی لاک خودشان است. کاش دستی پیدا شود وبرایشان دانه بپاشد تا سرما را به راحتی سپری و از سر بگذرانندو نمیرند.فصل کار و تلاش رفتگران پارک ها و جاروکردن برگ های خشک . فصل خواب ناز غنچه ها. و مهاجرت پرندگانی به مناظق گرمسیر. بوی محصولات پاییزی ،انارساوه ،سیب ،سنجد ،خربزه ،خرمالو. به و بامیه و پرتقال همه جا را فرا گرفته. فصل آمپول و شلغم ،فصل نارنگی و لیموشیرین، فصل لبوی داغ، گردو و شیره انگور است. کدوتنبل و هویچ و پرتقال هم ، هزاران دوست نارنجی پیدا می کنند و از تنهایی در می آیند. فصل صبحانه ارده شیره و آش های خوشمزه در کاسه های لعابی آبی رنگ مادربزرگ است. حرکت دست برف پاک کن ، روی ماشینها نیز برای اشک های آسمان ، حس عاطفی ام را بر می انگیزد. پاییز ، فصلی که خداوندبا زبردستی تمام و با استفاده از جعبه مدادرنگی بی نهایت رنگش آن را خلق کرده پاییز فصلی که جوجه هایش را در آخر می شمرند. فصل بالا رفتن آمار عاشق ها. فصل عشق و مهربانی و شاهکار بزرگ پروردگار. پاییز دستانم را به مهر می فشارد و مرا به دنیای رنگارنگ خود وارد می کند ومن همچون برگها در میان باد ،رقصان و چرخ زنان ،با ریزش آنها همراه می شوم. گندمزاری به رنگ پرتو خورشید، در برابرم سر بلند می کند و من از گندمزارها راز پاییز سرشار از رنگهای گرم را می پرسم و آنهاچشمک زنان ، با حرکات موج گون خود، رنگهای زیبایشان را به من می نمایانند. زیبایی هایشان در برابر چشمانم خاطره می شوند. اما لحظه ای می ایستم و محو این همه زیبایی می شوم. برگریزان رنگ و ریزش لطف خدا. بوی خنده های کودکانه می دهد این فصل و یافتن دوستان جدید ذوق دیگری دارد.فصلی است که بچه ها کلاس های خاک آلوده رابا صدای کودکانه شان پر می کنند .بوی درس و مدرسه ،بوی کتاب و دفتر نو . بوی نونوار شدن می دهد این فصل.البته اضافه شدن مخارج دانشگاه و مدرسه کمی اخم پدر را هم به دنبال دارد. بله هوا کم کم سرد ...
انشا در مورد فصل بهار / فصل بهار را توصيف كنيد
"بهار" دميدن روح حيات در كالبد طبيعت و فروردين فصل جريان خون است در شاهرگ هستي، سال به پايان خود نزديك ميشود، روزها، ماهها درپي هم مي- گذرند و سالها از راه ميرسند و اين قصه كه نامش زندگي است، همچنان ادامه دارد. طبيعت پس از گذران دورهاي سرد و بيمحصول، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفريده ميشود پس انسان هم بايد به عنوان يكي از مخلوقات الهي به همراه طبيعت به رستاخيز برخيزد. تاريخ آغاز مراسم عيد نوروز را به پادشاهي جمشيد نسبت ميدهند، در زمان هخامنشيان و ساسانيان نوروز به عنوان سنتي فراگير و بسيار باشكوه چه در دربار شاهان و چه در خانههاي مردم اجرا ميشد و امروزه نيز گرچه از تشريفات بسيار و تنوعات قومي نوروز كاسته شده اما به نظر ميرسد جشن نوروز از ايران جدايي ناپذير است. ايرانيان قديم براي استقبال از سبزي بهار، ۲۵روز مانده به فروردين، بر ۱۲ستون خشتي يا سنگي سبزه ميكاشتند. آينه و شمع بر سر سفره هفت سين نيز نماد نور و روشنايي و شفافيت است، معمولا تخم مرغ نيز بر سر سفره هفت سين هست كه نماد نطفه و باروري و زايش است و در اساطير ايران، جهان تخم مرغي شكل است، آسمان چون پوسته تخم مرغ و زردهاش نمودار زمين است، ماهي زنده نيز نماد سرزندگي و شادابي است. ... و اما، حكايت نوروز عمل كردن به فلسفه نو كردن افكار و دلهايمان است و چه چيزي بهتر از آن كه تمام اشتباهات گذشته را به خداوند همواره بخشنده بسپاريم و با روحي آزاد و آزاده زندگي كنيم. با فرار رسيدن بهار و بيدار شدن زمين و گياهان خفته با نفس روح بخش الهي فرصت مناسبي براي ديدن خويشان و بستگان است كه اين نيز يكي از نشانههاي اخلاق و سنن مرضيه اسلامي و انساني است. بهار در شعر فارسینکته قابل توجه دیگر آنکه در ادب فارسی گاه بهار را به سبب کوتاهی و زود گذر بودن به عمر انسان وبه خصوص دوره جوانی تشبیه میکنند واز همین روی غنیمت شمردن و لذت بردن... آمد بهار خرم و آمد رسول یارمستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار ادبیات آیینه تمام نمای فرهنگ واندیشه یک ملت است این سخن بدان معناست که آنچه آدمی میاندیشد و آنچه به صورت رفتار خاص از این اندیشه از وی سر میزند درادبیات نمایان است. از همین رو میتوان با مطالعه آثار ادبی یک سرزمین به زوایای نهان و آشکار مردمان آن پی برد و علاوه بر شناخت دیدگاه اقوام مختلف نسبت به پدیدهها و موضوعات گوناگون، رسوم و آیینهای ایشان را نیز در مناسبتها و وقایع مختلف مورد تجزیه وتحلیل قرار داد.از دیگر سو ادبیات رسانه عواطف و احساسات بشر است و چنانچه این مقوله را به عنوان یک کلیت در نظر بگیریم احساسات آدمی به طبیعت و پدیدههای ...
زنگ انشا
زنگ انشاءبا صدای زنگ مدرسه، بچهها به سرعت صف کشیدند و مثل همیشه مرتب و منظم وارد کلاسهایشان شدند. کلاس چهارم از همه کلاسها شلوغتر بود. بعضیها به خاطر موضوع کوچکی با هم بگومگو میکردند و مبصر کلاس آنها را راهنمایی میکرد. چند نفری هم در مورد انشاء صحبت میکردند تا اینکه مبصر از پنجره متوجه آمدن معلم شد و بچهها را ساکت کرد.با ورود معلم به کلاس، همه به احترام او از جا برخاستند و با «بفرمایید» آقای معلم، روی نیمکتها جا به جا شدند.معلم با خونسردی روی صندلی نشست و در حالی که عینکش را برمیداشت گفت:«خوب بچهها، انشاءالله که همه انشا نوشتهاید.»بچهها با صدای بلند گفتند: «بله»معلم دستمالی از جیب کتش بیرون آورد و در حالی که عینکش را پاک میکرد، گفت:«بسیار خوب. حالا طبق نوبت، از روی دفتر کلاس میخوانم تا بیایید و انشاهایتان را بخوانید. اول شما سلیمانی». سلیمانی یکی از شاگردانی بود که به درس توجه زیادی نداشت و فقط به فکر خوردن بود. او با شنیدن نامش، پای تخته سیاه رفت و شروع به خواندن انشا کرد.«پاییز را تعریف کنید. پاییز بعد از تابستان فصل قشنگی است در پاییز برگ درختان زرد میشود و میریزد. من پاییز را دوست دارم. چون در پاییز میتوانم به باغمان بروم و با دوستانم عکس یادگاری بگیرم و با آنها بازی کنم. من آخر پاییز را بیشتر دوست دارم. چون در آخر پاییز برایم جشن تولد میگیرند و من میتوانم هر چقدر دلم می خواهد، شیرینی و میوه بخورم...» با این جمله بچههای کلاس خندیدند. معلم هم لبخند زنان گفت: «سلیمانی، بد نبود. ولی اینقدر به فکر خوردن نباش. حالا برو بنشین» و در مقابل اسم سلیمانی نمره 14 گذاشت. بچهها به ترتیب یکی پس از دیگری انشایشان را خواندند تا اینکه نوبت به حسین زاده رسید. او یکی از شاگردان خوب و درس خوان کلاس بود ولی به خاطر وضع مالی بد خانوادهاش، همیشه لباسهایی کهنه به تن داشت و به همین خاطر اکثر بچههای کلاس او را مورد تمسخر قرار میدادند. حسینزاده دفترش را باز کرد و شروع به خواندن نمود:پاییز را تعریف کنید. برگ درختان کمکم زرد میشود و دیگر از میوههای قشنگ و سرسبزی باغها اثری نیست. فصل زیبای پاییز آمده است تا کمکم لالاییاش را به گوش درختان بخواند.من پاییز را دوست دارم. در فصل پاییز برگها آهسته آهسته از شاخهها پایین میافتند. دلم به حال برگهای زرد میسوزد. ولی بیشتر از برگها، دلم برای پدر خوب و زحمتکشم میسوزد که باید برگهای خیابان را جارو کند. اما پدرم هم مثل من پاییز را دوست دارد. من همیشه به پدرم کمک میکنم. من پاییز را دوست دارم. من همه فصلهای ...
نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی
نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی تاريخ : پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ | 7:27 | نویسنده : طاهره شمس نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی نمونه سؤالات انشایی پایه دوم 1- جمله ی زبانی زیر را به صورت ادبی بنویسید. خورشید تابید 2-معادل فارسی واژه های زیر را بنویسید فاکس سایت 3-معادل اسامی و صفت های پروردگار را در بیت زیر بنویسید خداوند بخشنده دستگیر کریم خطا بخش پوزش پذیر 4- متن زیرر را با تبدیل ضمیر «من» به «او» باز نویسی کنید. من نمی خواهم و نمی گذارم یأس قدم در قلبم بگذارد . امید چراغ زندگی من است . 5-- یک جمله ی تشبیه در مورد پاییز بنویسید و سپس رکن های آن را مشخص کنید . 6- در مورد امثال و حکم زیر یک خط توضیح دهید؟ هرکه با حق در افتاد بر افتاد 7-مفهوم شعر زیر را به نثر ساده بیان کنید زدریای خرد گوهر توان جست که دریایی بدان پهناوری نیست 8- یکی از شعار های معروف زمان انقلاب را بنویسید 9- در نوشته زیر از چه نوع آرایه ادبی استفاده شده است . در بهار زمین سر از خواب زمستانی بر می دارد .درختان که در اواخر زمستان گرد برف از قامت خود فرو ریخته اند تکانی می خورند. 10 – به نظر شما در آینده کتاب ها چه شکلی خواهند شد؟ در دو سطر بنویسید . 11- در مورد تصویر زیر یک بند بنویسید 12- عبارت زیر را تا یک بند ادامه دهید ؟ ایرانیان از قدیم ........... 13- برای موضوعات زیر کلمات قصار یا امثال و حکم پیدا کنید. نیکوکاری امید واری نمونه سوالات انشا و آیین نگارش فارسی پایه دوم راهنمایی ردیف شرح سوالات شمارک 1 کلمات ، جمله ها و نوشته های ما چون ظرف هایی هستند که ...............و................ما را در خود جای میدهند. 5/0 2 درست یا نادرست بودن جمله های زیر را مشخص کنید. الف)آثار ادبی و گفتار ما رنگ فکر و عقیدهی درونی ما را نمایان می سازند. درست نادرست ب)هنگام خواندن یک اثر،بدون درنگ و تأمّل می توان به زمینهی فکری آن اثر پی برد. درست نادرست 5/0 3 مفهوم بیت «از ظلمت خود رهایی ام ده با نور خود آشنایی ام ده » را به نثر ساده و روان بنویسید. 1 4 جملهی زیر را تا یک بند (3 سطر)کامل کنید. انقلاب اسلامی،انقلابی است که.............. 5/1 5 مترادف کلمههای زیر را بنویسید و آن ها را در یک بند به کار ببرید. «استقلال،ایثار،حماسه،استواری» 2 «درس دوم» 6 در بیت«از ولای ...