انشا درمورد امیدواری

  • نقش امید و امیدواری در زندگی

    امید داشتن، مهم ترین انگیزه در زندگی انسان است. اگر انسان از زمان مرگ خویش آگاه بود به کاری دست نمی زد. اگر می دانست چند سال دیگر می میرد، کاری را آغاز نمی کرد و تنها به امور و مسایل روزانه خویش بسنده می کرد. ناآگاهی از زمان مرگ و امید به زندگی است که وی را وامی دارد تا درس بخواند، کاری بزرگ را آغاز کند . قرآن امید را عاملی مهم در حرکت و زندگی بشر برمی شمرد و بیان می کند که امید است که وی را به سوی کاری سوق می دهد. به عنوان نمونه بیان می کند که امید به استجابت از سوی خداوند، علت و انگیزه برای دعا و طلب از او می شود. (بقره آیه 186) و امید به آینده برتر در این دنیا و یا آخرت است که موجب می شود باورها و کنش ها و واکنش های خویش را تصحیح کند و به بازسازی واصلاح اعمال و رفتار خود بپردازد. (یونس آیه 7 و 8) خداوند در آیه 110 سوره کهف می فرماید: «هر کسی که به دیدار پروردگارش امید دارد می بایست کارهای نیکو و صالح انجام دهد.» ‎ یکى از ساز و کارهاى حیات و زندگى امیدوارى است. از نظر جهان‎بینى توحیدى، امید تحفه الهى است که چرخ زندگى را به گردش در مى‎آورد و موتور تلاش و انگیزه را پرشتاب مى کند. اگر روزى امید از انسان گرفته شود، دوران خمودگى و ایستایى او فرا مى‏رسد. امیدوار بودن هنرى است که باید همگان آن را فرا گیرند. امیدوارى حالتى نفسانى است که در آن انسان به امورى که انتظارش را دارد دلبستگى پیدا می کند. امید در انتظار چیزى بودن است؛ در حالى که بیشتر وسایل و اسباب آن فراهم شده باشد. در فرهنگ فارسى، به طور معمول امید و آرزو در کنار یکدیگر به کار مى رود. در زبان عربى، به صورت جداگانه با عنوانهاى «رجا» و «اَمَل» استفاده می شود. در هر امیدوارى، آرزو وجود دارد؛ ولى هر آرزویى امیدوارى نیست. شاید بتوان امید را در زندگى به سکان کشتى تشبیه کرد؛ همان طورى که کشتى بدون سکاندار در دریاى خروشان و پرتلاطم سرگردان خواهد بود، انسان ناامید نیز در این دنیاى پرهیاهو حیران خواهد ماند. برخی از افراد به علت شکستهایی که در گذشته خورده‎اند امیدشان را از دست می دهند، به طورى که زندگى منهاى امید را تحمل نمی کنند و - در نهایت - مرگ را که بدترین گزینه است انتخاب می کنند. آن عده هم که زنده اند در واقع مرده متحرکى بیش نیستند. انسان باید به اندازه اى براى خود امیدسازى کند که به مرز خیالپردازى نرسد. باید مرز بین امیدوارى و خوش خیالى را بخوبى دانست تا یکى از آنها در جاى دیگرى قرار نگیرد. امیدوارى مقوله اى است که با فعالیت و تلاش همراه است و از سه جزء «شناختى» و «عاطفى» و «حرکتى» تشکیل مى شود. باغبانى را در نظر بگیرید که در ذهن خود ثمرها و نتایج کارش را - که باغستانی سرسبز ...



  • انشایی در مورد انشاء

    انشایی در مورد انشاء

    <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> چه شبی بود، مادرم باز رو انداخت که باید چند انشایی برای خواهرت بنویسی، رفتم دیدم خواهرم دوباره برگه‌هایی از انشا در مورد فصول، طبیعت و موضوعاتی دیگر را در دست گرفته و حفظ می‌کند. چاره‌ای نبود، قلم را برداشتم و در مورد آزادگان به دلیل تناسب روز مطلبی نوشتم، اسراف موضوع بعدی بود، دیگر حوصله‌‌ام سر رفت، بقیه را به فردا صبح موکول کردم، راستش یاد دوران تحصیلات خودم افتادم، زنگ انشا جزء بدترین ساعات درسیم بود. و هنوز هم تفاوتی ایجاد نشده، بچه‌های این نسل هم از نوشتن می‌ترسند، نمی‌دانند چه بنویسند، چگونه و از کجا آغاز کنند؟ چگونه ادامه بدهند و چگونه به پایان برسانند؟ حالا تصور بکنید در این فضا که مدیران و معلمان و آموزش و پرورش هیچ نوآوری و شکوفایی نداشته‌اند، و نتوانسته‌اند از دامنه این بحران بکاهند، کودکان باید در مورد نوآوری و شکوفایی انشا بنویسند.     انشایی از انشاء   همه دارند عرق می‌ریزند، صورت‌ها در هم فشرده است، کاغذها را خط خطی می‌کنند وگلوله‌های مچاله شده را پرت می‌کنند توی سطل آشغال.یکی زل‌زده به پنجره، فکرش به جایی نمی‌رسد، یکی ته مدادش را گاز می‌گیرد و پلک‌هایش را روی هم فشار می‌دهد، یکی می‌گوید من هیچ چی به فکرم نمی‌رسد، آن یکی می‌گوید چند خط باید باشد، یکی مدام لب‌ها و گاهی هم ناخن می‌جود   معلم دفترش را ورق می‌زند، محکم دستش را روی میز می‌کوبد و با صدای بلند می‌گوید ساکت کلاس گرم است، بچه‌ها کت‌شان را در می‌آورند، هی روی صندلی جابجا می‌شوند، غر می‌زنند، از دست هیچ کس کاری بر نمی‌آید، زیاد فرصت ندارند، الان زنگ می‌خورد، بالاخره دانش‌آموزان از روی ناچاری کاغذهای خط خطی و نوشته‌های درهمشان را جمع می‌کنند و می‌دهند دست معلم وقت تمام شد. این کلاس، کلاس انشا بود     آب، بابا   سرمشق‌های آب، بابا یادمان رفت رسم نوشتن با قلم‌ها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی در یک نگاه ساده حتی یادمان رفت ترس از معلم، حل تمرین، پای تخته آن روزهای بی‌کلک را یادمان رفت   راه فرار از مشق‌های زنگ اول ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت آن روزها را آن قدر شوخی گرفتیم جدیت تصمیم کبری یادمان رفت شعر خدای مهربان را حفظ کردیم یاش بخیر اما خدا را یادمان رفت   در گوش‌مان خواندند رسم آدمیت آن حرف‌ها را زود اما یادمان رفت فردا چه کاره می‌شوی، موضوع انشا ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد تکلیف فردا نان و بابا  یادمان رفت

  • امید و امیدواری

        به همه دوستانی که بازدید می کنن سلام می کنم . <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />   برای تبادل لینک آماده ام     **** نومید مدار کسی را که به تو امید وار باشد که خدا را دشمن خود کرده ای . (حضرت محمد (ص))     **** می توانم با گفتن و اندیشیدن خود را فریب دهم و تقریبا باور کنم که امیدی دارم و همین خود در راه زندگی توشه ای است . (انوئیل)     **** نا امیدی نخستین گامی است که شخص به سوی گور برمی دارد . (ناپلئون)     **** هرگز مایوس مشو و اگر هم مایوس شدی در عین یاس و ناامیدی به کار خود ادامه بده . (ادموندبورک)   **** یک روز مردی که بسیار ناامید و مایوس بود به بهترین دوستش اظهار داشت : فایده ای ندارد من به انتهای ریسمان رسیده ام . دوستش گفت : چه بهتر گره ای به ریسمان بزن و به آن بیاویز . مادام که انسان زنده است هیچ چیز به انتهای خود نرسیده است .     نا امید شدن از خداوند از گناهان کبیره است .     نظر    نظر     نظر     نظر     نظر     نظر     نظر     نظر   نظر     نظر     نظر    

  • مقاله ای درمورد امام زمان

    مقاله ای درباره مولا امام زمان (عج)   بسم اله الرحمن الرحيم "والعصر ان انسان لفي خسر " اين آن لحظه ايست كه ما در خسرانيم ،چه مومن ،چه كافر ، چه خوب ، چه بد چه و چه وچه . . . . . . . ، كه از آن جمال بي مثال و آفتاب وصال بدوريم و محروم ، ماييم كه در صحراي بي آب و علف دنيا ، غريب و بي كس فتاده ايم و دست غفلت بدل نهاده، هر كس سويي فتاده . افسوس و هزاران آه جانسوز ، كه خود نمي دانيم از چه منبع فيضي محروميم و گرفتار بيماري غفلت ، و همه و همه در خسران جبران ناپذيريم كه اين ايام فراق ايام بي حاصلي است و به قول شاعر : اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد باقي همه بي حاصلي و بي خبري بود همه در خسران و بي حاصلي و بي خبري هستيم در طبقات و سنخيات مختلف يكي به ماديات ، ديگري با ملك و زمين و مال ، سه ديگر با منال و ميراث و عيال ، و آن ديگري به نماز و تقوا و دستار و اين يكي به كفر و ناسزايي و شهوات واين همان " اكثرهم لا يومنون " و " اكثرهم لا يعلمون " و هزاران"اكثرهم " ديگر قران ، و مگر نه اين است كه ما نيز جزيي از آن " اكثرهم " هستيم . و من در اين وادي كثرت نفي ها بخود ميگويم : ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند و لياقت خود را بهتر از اين وصف نتوانم كرد كه : اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود ميبري و زحمت ما مي داري من كه خود ميدانم و خداي دانايان ، كه در چه خسراني هستم و سر فرو برده وادي وصالم كه از چه مهلكهء خسراني بيرون آمدم ومن ميدانم كه انسان شدن در اين عصر لجن و پيشرفت و تكنولوژي ، و نزد اين انسان پيشرفته مرموز كثيف و حيله گر واين پايي كه در گل خسران گير كرده ، محال است . اين همان انساني است كه به رنگ و آب وخال و خط خسران اراسته شده است . و اما در اين وادي سرگرداني و دلواپسي ، غربت و بي كسي ،كسالت و تكرار ، بيم وياس ونااميدي ، در اين سراي بي كسي ، كه كسي به در نمي زند، ودر اين زمستان سرد ، كه سقف آسمان كوتاه شده وهوا و فضا دل تنگ شده ، و همه به اكراه دست دوستي و يكرنگي و ...... از بغل بيرون مي آورند و در اين شب ظلماني كه جز پيش پا را ديد ، نتوان . تكيه اميدي هست ، كران آرامشي هست ، كس خبر كننده اي هست ، بهار خوش و خرمي هست ، دست بت شكني از تبار ابراهيمي هست ، وفجر صادقي هست ، نور اميدي هست كه صبح هاي كاذب را در هم مي شكند وشب ظلماني را مي برد . و امروز همه اميدوار ، همه و همه ، نااميد و بااميد ، متقي وكناهكار ، مومن و كافر ، درستكار وبدكار ، متحجر و مدرنيسم ، پيشرفته وجهان سوم ، وامروز بيشتر از هر زمان ديگر كمبود آفتاب وجودت ، در شب لبريزي طاقات احساس مي شود امروز دو جهان پيشرفته و عقب افتاده به يك تفاهم مبارك از دو راه متفاوت رسيده ...

  • انشا نویسی در ابتدایی

           بسم الله الرّحمن الرّحیم *مطالبی در خصوص انشا نویسی در مقطع ابتدایی* ـ مقدّمه: استحضار دارید که هر چه نوشتار به گفتار نزدیک تر و ساده تر باشد فهم آن برای خواننده آسانتر است . ساده نویسی خود هنری است ارزنده و درخور ستایش که از هر نویسنده ای بر نمی آید . این پندار که ساده نویسی ، نویسنده را از سبک نویسندگی اش دور می کند درست؟ نیست!مثال(داستان راستان شهیداستاد مطهری) ـ برای اینکه به اهمیّت و راز و رمز «نوشتن» پی ببریم{چه در دیکته و چه در املا و انشا} ناگزیر باید بدانیم آن روی سکّه که خواندن می باشد .{پیش نیاز نوشتن خواندن است} چگونه صورت می گیرد و اگر با دید وسیع و علمی بنگریم بایستی به خواندن توجّه و اهمیّت  مضاعف معطوف نماییم{یعنی : خوب بخوانیم تا خوب بنویسیم} سوال: کدام نوشته به نظر شما ارزش خواندن را دارد؟ جواب: نوشته ای ارزش خواندن را دارد که سرانجام کارِ خواننده اش را به «اندیشه،تفکر واداشته و در خور تجزیه و تحلیل ، کاربُردی ، تاثیر گذاری همراه داشته و بالاخره  به شکوفایی استعداد و        و نهایتاً به هدف و مقصودمان همان انشا نویسی است » برساند. ·       تعریف انشا و هدف از تدریس آن: ـ انشا در لغت به معنی ایجاد ، پرورش ، ابداع و خلق کردن است. آنچه را که امروزه فنّ انشا گفته می شود از نخستین معنای آن«ایجاد» گرفته شده است. ـ یعنی انشا به معنی ایجاد کلام ، سخن و نگارش آن است و معادل فارسیِ انشا«دبیری» است که به معنی منشی گری و کتابت  می باشد و دبیری فنّی است که انسان به وسیله آن می تواند محتویات خود را روی کاغذ بیاورد. ـ تعریف علمی انشا:  انشا یعنی درست اندیشیدن درباره ی موضوعی و آن را روی کاغذ پیاده کردن است . ـ تعریف انشا در اصطلاحِ ادبیّات به چه معنی است؟ در اصطلاح  ادبیّات ، انشا عبارت است از : نگارش جملات و عباراتی که افکار نویسنده را به صورت روشن و زیبا بیان کند ، که خواننده آنها را به سهولت بفهمد و برایش خوش آیند و مطلوب باشد. ·       انشا از نظر لغوی : انشا در لغت به معنی آفریدن ، آغاز کردن و از خود چیزی نوشتن است و در اصطلاح ادب پارسی انشا نویسی عبارت است از : بیان خاطره ها ـ پندارها ـ خیال ها ـ  احساس ها ـ عقیده ها ـ مشاهده ها و اندوخته های فکری و ذهن از راهِ نوشتن . ـ برای نویسنده ویژگی هایی بر شمرده اند که برخی  از آنها فطری و ذاتی و برخی دیگر اکتسابی است . ـ انشا نویسی تقریباً «همان مقاله نویسی» است. ـ ساده نویسی یکی از شرایط خوب نویسندگی است. ·       نحوه ی آموزش انشا: ·       مقدمتاً باید عرض کنم برای آموزش، عشق و علاقه و تعامل می خواهد مصداق شعر معروفِ: (در رَهِ منزل لیلی که خطرهاست به جان                              ...

  • روشهاي ياددهي انشا به دانش آموزان ابتدايي

      تجربه ای نو در آموزش انشا دانش آموزان پایه سوم ابتدایی برای اولین بار با درس انشاء آشنا می شوند. پس باید تناسب، اندازه وکیفیت استفاده از لغات مطابق گنجینه لغات و سایر مسائل رعایت شود و مدنظر قرار گیرد و حتی چند جلسه آغاز سال با روند نگارش مخصوصاّ با توجه به گروه سنی شان آموزش داده شوند، حتی چندین مورد از انشاء های سوم ابتدایی های سال قبل خوانده شود. حالا درمورد نحوه انشاء نویسی مواردی را ذکر می نمایم:                                                        - تصاویری راکه دراختیار دانش آموزان قرار می دهیم ازآنها می خواهیم در مورد تصاویر چند سطری بنویسند.                                                       - جملات درهم ریخته را با اندازه های متفاوت در اختیار آنها قرارمی دهیم تا آنها را کامل نمایند.                                                                        - برای تقویت مهارت ساخت جمله، با یک کلمه چهارجمله متفاوت می سازند که باید بیش ازشش کلمه داشته باشد.                                                 - برای دانش آموزان قصه ای را می خوانیم سپس از آنها می خواهیم که خود را به جای شخصیتی در داستان که به آن علاقه دارند قرار داده و برای ما قصه را خلاصه نویسی نمایند و یا قصه دیگری را که درآن اسم خودشان به جای شخصیت قصه است بنویسند.                                                            - قسمتی ازیک داستان را روی تابلو می نویسیم واز بچه ها  می خواهیم که با کمک قوه تخیل و خلاقیت خود داستان را ادامه بدهند. روش درمناسبت ها بیشتر کاربرد دارد. مثلاّ در ماه رمضان می توانیم روی تخته سیاه مطلب را این گونه آغاز می کنیم:                                                                       « دریکی از روزهای ماه رمضان علی درمدرسه می خواست آب بخورد و یک دفعه یادش افتاد که... »                                                                  - خواندن انشاء های خنده دار به کلاس شادابی می بخشد، رضایت دانش آموزان را از این روش احساس می کنیم.                                              - برای بالا بردن ضریب دقت دانش آموزان و مطمئن بودن از توجه شاگردان قرار براین شد که پس ازخواندن هرانشاء، متن خوانده شده مورد نقد و بررسی قرار گیرد. با این روش اعتماد به نفس دانش آموزان به سطحی رسیده است که خودشان می توانند بدون کمک گرفتن ازدیگران متن خوانده شده را به راحتی  در چند سطرنقد کنند.                                                                     ...

  • نمونه ای از انشاهای دانش آموزان شهرستان گمیشان

    موضوع : اگر من رئیس اداره آموزش و پرورش بودم ...      « هادی اسماعیلی »   :  سوم تجربی  دبیرستان امام (ره) در حقیقت هرگز به این سژال فکر نکرده بودم ، برای همین روزی خواستم عقیده ی دوستانم را بپرسم و بدانم که آنان چه می گویند ؟ همان لحظه که این موضوع را با آنها در میان گذاشتم ، خیلی خندیدند و چند نفری سرشان را پایین آوردند . شاید با خودشان می گفتند : « چه می گویی هادی ؟ ما و ریاست ؟! » یکی که پیش من نشسته بود و دل پری از من داشت ، من من کنان گفت : « به باء بسم الله نرسیده از مدرسه اخراجت می کردم و خلاص ! » آن یکی که پیش دانشگاهی می خواند ، به جد درآمد که : « اوضاع مدارس را بهتر می کردم ، حکم اخراج دبیران کم کار را دو دستی دستشان می دادم و ... » پس از مکثی کوتاه ، آهی کشید و ادامه داد : « مدرسه که نه ... انبارمان را اندکی شبیه مدرسه می کردم . » از آن سو یکی گفت : « به دبیران زور می کردم که لقمه ی سؤال را قبل از امتحان داخل دهان مان بگذارند تا دم امتحان مات و مبهوت ننشینیم . » هیچکدام از جواب ها ، مرا راضی نکرد . آیا واقعا ممکن بود که دوستانم نیز مانند من به این سؤال نیندیشیده باشند ؟ دلیل نیندیشیدن به این سوالات شاید این باشد که ما خودمان را دسته کم می گیریم و خود باوری نداریم . شاید هم اشکال از دیگران باشد . آنهایی که لیاقت دانش آموز و خود باوری اش را باور ندارند و پیراهنمان را گشاد جلوه می کنند . دکتر و مهندس ، زیاد دور نرویم مگر همین رئیس آموزش و پرورش نیز مانند ما بر تخت تعلم ننشستند و دانش آموز نبودند ؟ ولی به عقیده من ، توفیر ما و آن ها در خود باوری آنها است . آنان خوباوری داشتند و به توفیق رسیدند . واقعا ما هم می توانیم با خود باوری و تلاش به اوج قله های خوشبختی برسیم . حالا می توانم ادامه ی جمله ی « اگر من رئیس آموزش و پرورش بودم ... » را بگویم .  اگر من رئیس اداره ی آموزش و پرورش بودم ، سه واژه ی خود باوری ، تلاش و موفقیت را در دل دانش آموزان جاری می کردم و با خون و جان آنها در هم می آمیختم تا دانش آموزان ما همگام و همراه این سه واژه به ستارگان علم و فرهنگ تبدیل شوند .   اگر من رئیس اداره ی آموزش و پرورش بودم ، سه واژه ی خود باوری ، تلاش و موفقیت را در دل دانش آموزان جاری می کردم و با خون و جان آنها در هم می آمیختم تا دانش آموزان ما همگام و همراه این سه واژه به ستارگان علم و فرهنگ تبدیل شوند . زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست        هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست                   خرم آن  نغمه که مردم بسپارند به یاد   « عبدالباسط نبوی نژاد »  دوم راهنمایی – شیدایی تصور اینکه چنین سمتی داشته باشم بسیار دشوار است ...

  • طرح کرامت

    مقدمه   «و لقد کرمنا بنی آدم...»[3] ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم. انسان موجودی گرامی داشته شده است زیرا خداوند تبارک و تعالی در خلقت او چنین اراده کرده  و با توجه به آیات قرآن روح الهی منشاءکرامت انسان به شمار می رود.: «فاذا سوَّیتُهُ و نَفَختُ فیه من روحی فقعو اله ساجدین»[4] « پس آنگاه که آنرا به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود بر او بدمیدم بر او سجده در افتید». از این رو انسان به لحاظ داشتن این گوهر الهی « واجب التکریم » است و در وهله نخست ، خالق هستی خود ، به اکرام او پرداخته است و همگان نیز موظف به تکریم او شده اند. پیامبر گرامی فرموده است:«کسی که برادر خود را گرامی دارد،در حقیقت خدا را گرامی داشته است«[5] حضرت علی (ع) می فرماید:« بنده دیگری مباش ، که خدا تو را آزاد آفریده است.» از این رو هر انسانی مکلف است مایه های کرامت خود را پاس بدارد تا بتواند مورد تکریم خدا و بندگان باقی بماند.و هم خود را به سر منزل مقصود خلقت یعنی خلیفه الهی برساند. برای این منظور لازم است هر انسانی در دو جهت به تلاش و مجاهده بپردازد: 1-     با دوری از لئامت ها و ذلالت ها ، روح خود را از گزند هر نوع پرستش مصون داشته خویشتن را از آلوده شدن به آفت های ضد کرامت مبرا سازد. 2-     با پرداختن به فضائل و رفتار های مطلوب و ایجاد فرصت های مناسب برای یادگیری آداب و مهارت های زندگی مناسب با ارزشها ی دینی دامنه ی کرامت خود را توسعه داده و آن را به همه ی روابط و رفتار های خود گسترش دهد. بنابر این ضمن تقدیر و تشکر از کلیه دست اندرکاران این فراخوان که فرصتی را فراهم نمودند تا در خصوص این طرح مجریان و علاقه مندان پیشنهادات و نقطه نظران خود را در قالب مقاله ارسال نمایند. اجرای طرح کرامت، نه به عنوان فوق برنامه و اختیاری بلکه به عنوان یک برنامه درسی و اجباری ضروری است زیرا تمام واحد کار های ارائه شده در این برنامه جزء ضروریات زندگی آدمها محسوب شده ودر رشد و تعالی زندگی آنها نقش بسیار مهمی دارد.آموزش مهارت های زندگی اسلامی که در قالب طرح کرامت اجرا می گردد برای دانش آموزان دوره ابتدایی لازم وضروری می باشد. در این مقاله که با هدف «بررسی ارتباط بین اجرای واحد کار های برنامه با تعمیق یادگیری دانش آموزان و مهارت های زندگی اسلامی »تدوین شده  در راستای محور چهارم فراخوان با توجه به تجربه دو ساله اینجانب در اجرای این طرح به ضرورت اجرای آن تاکید دارد. اهمیت و ضرورت اجرای طرح: کرامت و ارزش های والای انسانی به خاطر فطری بودن ، در همه ی ادیان و مذاهب دارای اهمیت به سزایی است .نظام جمهوری اسلامی که حاکمیت و تعلیم و تربیت خود را مبتنی بر آموزه های وحیانی ...