انشا درباره صبر و شکیبایی

  • شاه کلید موفقیت

    شاه کلید موفقیت

    صبر در لغت شکیبایی و استقامت معنا شده است و قرآن و روایات اهمیت و موقعیت خاصی را برای آن قائل شده‌اند.خداوند در سوره مبارکه« العصر» می‌فرماید: «سوگند به عصر که همانا انسان در زیانکاری است مگر آنان که ایمان آورده، کردار شایسته نموده و توصیه به حق و صبر کردند.» کلمه«صبر» در مجموع 102 مرتبه در قرآن ذکرشده است. در این مجال مختصری در ارتباط با ضرورت صبر و اثرات ناشی از آن بیان می‌گردد.     مقدمه طبیعت زندگی دنیا این است که با موانع و مشکلات و آفات همراه می‌باشد در مسیر انجام بایدها و نبایدها اغلب مشکلاتی است که اگر انسان از آن‌ها نگذرد به مقصد نمی‌رسد. در ضمن، همیشه آفات و مصائبی در کمین نعمت‌هاست که باعث از دست دادن آن‌ها می‌شود. مصائبی در اموال و عزیزان و دوستان و مواهب دیگر. انسان بدون صبر و استقامت هم در جهات مثبت به جایی نمی‌رسد و هم در برابر عوامل منفی قادر به ایستادگی نیست. به همین دلیل کلید اصلی پیروزی‌ها صبر و شکیبایی است. افراد سست اراده و کم حوصله و کم استقامت بسیار زود از میدان حوادث می‌گریزند یا در برابر حجم مشکلات زانو می‌زنند. در حالات علمای بزرگ مذهبی و دانشمندان علوم دیگر که به اختراعات و اکتشافات بزرگی نایل شدند چیزی که بیش از هر چیز دیگر می‌درخشد صبر و استقامت آن‌هاست.     تعریف صبر صبر در لغت به معنای حبس و بازداشتن است. هر گاه کسی خویشتن را از فعلی اختیاری باز دارد صبر کرده است. بنابراین صبر را در معنای عام آن می‌توان این گونه تعریف کرد: باز داشتن خود از عملی که مانع رسیدن به هدف و یا موجب تأخیر در رسیدن به هدف می‌شود. صبر در این معنا، خود به خود فضیلتی اخلاقی نیست، بلکه مقاومتی است که ناشی از تسلط فرد بر خویشتن است. این مقاومت در صورتی از لحاظ اخلاقی فضیلت خواهد بود که هدف شخص صابر، کمال اخلاقی و تقرب به خداوند باشد و صبر در برابر چیزی صورت گیرد که با کمال اخلاقی و تقرب خداوند در تعارض و تقابل باشد.     اقسام صبر پیامبر اعظم (ص) انواع سه گانه صبر را به شرح زیر معرفی می‌نمایند: شکیبایی بر سه قسم است: شکیبایی در مصیبت و شکیبایی بر طاعت و شکیبایی از گناه.» صبر در مصیبت و صبر بر طاعت، شکیبایی در برابر امور ناخوشایند است و صبر از گناه صبر از امور خوشایند که میل و هوای انسان به آن گرایش دارد. اقسام صبر را می‌توان به گونه‌ای دیگر از زبان حضرت علی (ع) نیز معرفی کرد:» شکیبایی دو گونه است: شکیبایی بر آنچه خوش نمی‌داری و شکیبایی از آنچه دوست می‌داری.» صبر در واقع مقاومت نفس در برابر هواست. به عبارت دیگر صبر پایداری انگیزه دینی در برابر انگیزه‌های مخالف است. بعضی افعال به انسان کمک می‌کنند ...



  • واحد شماره 3 طرح كرامت پايه چهارم را با عنوان صبر

    داستان :صبر ایوبایوب(ع) پیامبر خدا مردی مالدار و ثروتمند بود و فرزندان بسیاری داشت و بدنش سالم و پرقدرت بود. خداوند سبحان خواست او را امتحان  کند و او را با سختی‌ها بیازماید. این شد که همه اموالش را از بین برد و خانواده‌اش را از او دور کرد. فرزندانش از دنیا رفتند و بدنش دچار بیماری های بسیار شد و یاران و برادرانش از او دور شدند. ایوب در برابر کوه بلایا و مشکلات با صبر و خرسندی ایستاد و پروردگارش را شکر و سپاس گفت. او هنگام از دست دادن فرزندان و دارایی‌اش می‌گفت : « الحمدلله ... الحمدلله ... »ایوب ناامید نشد و از طولانی شدن  بیماری و بلایش به تنگ نیامد بلکه همیشه با این گفته به سوی پروردگارش رو می‌کرد: « ربّ انّی مسّنی الضّر و انت ارحم الرّحمین »« پروردگارا! به رنج و سختی رسید، اما تو مهربان‌ترین مهربانانی.  »پس از زمان زیادی صبر و شکیبایی، خداوند سختی‌های ایوب را به کنار زد.روزی به ایوب فرمان داد که زمین را با پایش بکوبد. ایوب چنین کرد وآب سردی زیر پایش فوّاره زد. ایوب از آن آب خورد و خود را با آن شستشو داد. همان دم بیماری او از میان رفت و سلامتی به او بازگشت. سپس خانواده و دارایی‌اش نیز به او بازگشتند و خداوند در آنها برای او برکت قرار داد.خداوند ایوب را به خاطر شکیبایی‌اش سپاس گفت و فرمود : « انّا وجدناه صابراً نعم العبد انّه اوّاب »« به درستی که شما را شکیبا یافتیم، چه خوب بنده‌ای است! به راستی که او از توبه کنندگان است . » برگرفته از: کتاب 101حکایت اخلاقی صبر و استقامت : لقمان در ششمين نصيحت خود به پسرش چنين مى‏فرمايد: «... واصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور؛ با استقامت و صبور باش، كه اين از كارهاى مهم و اساسى است». در همه كتاب‏هاى آسمانى، و گفتار همه پيامبران و اولياي خدا و امامان(ع) با تأكيدهاى فراوانى، به صبر و استقامت سفارش شده است، به طورى كه آن را اكسير اعظم و كيمياى كليدمشكلات دانسته‏اند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصرى را موجب انحرافات و بدبختى‏هاى ويرانگر مى‏دانند به قول مولانا:صد هزاران كيميا حق آفريد                       كيميايى همچو صبر آدم نديدصبر و استقامت از واژه‏هايى است كه در قرآن با تعبيرات گوناگون، بيش از دويست بار آمده است، و از مفاهيم بسيار مهمى است كه در سرلوحه دستورهاى سرنوشت‏ساز قرآن قرار گرفته است، در حدى كه پاداش صابران، صلوات و درودهاى پى در پى خداوند معرفى شده، و آنها به عنوان هدايت يافتگان ناميده شده‏اند، خداوند پس از آن كه به پيامبر(ص) مى‏فرمايد: «به صابران مژده بده» پاداش آنها را چنين بيان مى‏كند: «اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون؛ آنها ...

  • جولی...

    جولی...

    خانم لوییجیس با کفش های پاشنه بلند و مانتو آبی رنگ واردکلاس شد وشروع به خواندن سخرانی اش که از قبل آماده کرده بود،کرد.بعد با لبانی خندان رو به دانش آموزان افزود که همه را به یک اندازه دوست دارد همان طوریکه دانش آموزان سال های پیش را دوست داشته است.در واقع این قضیه برای جولی صدق نمی کرد.خانم لوییجیس کتاب را باز کرد و شروع به خواندن کتاب کرد. جولی،دختر ۱۱ ساله ،روی صندلی خود لم داده بود و شعر غمناکی را زمزمه می کرد.خانم لوییجیس کمی صبر کرد اما دیگر طاقت نداشت.سر میز جولی رفت و شعر را از او گرفت؛آن را خواند و بر روی میز جولی گذاشت و بر سر او داد زد:خانم جولی آنادیسیل؛پارسال هم سر کلاس من بودی و من با صبر و شکیبایی بسیار تو را تحمل کردم،اما در آخر تو تجدید شدی و این باعث تاسف است.امسال هم باید تو را تحمل کنم پس آرام باش و درست را بخوان شاگرد تنبل کلاس!اگر درس بخوانی باور کن چیزی از تو کم نخواهد شد.جولی شعر را در دست گرفت ،ادای خانم لوییجیس را در آورد و بدون توجه به خانم لوییجیس به خواندن شعر ادامه داد. بعد از کلاس تمام دانش آموزان درباره جولی صحبت می کردند.اما او عادت کرده بود.دراین حین خانم لوییجیس تصمیم گرفت تا به پرونده جولی نگاهی بیندازد. خانم لوییجیس به زحمت پرونده جولی را پیدا کرد؛در حالی که از تعجب خشکش زده بود و شاید می خواست جیغ بزند،پرونده ها را مرتب کرد اما برای اینکه مطمئن شود دوباره به آنها نگاهی انداخت؛بله درست بود.در پرونده این چنین نوشته بود: سال اول:شاگرد منظم و باهوشی است.در زمینه تجربی و انشا نویسی بسیار قوی است. سال دوم:او دانش آموز خلاق و کنجکاو و با هوش است.بهترین شاگرد کلاس است.اما متاسفانه از بیماری مادر و پدرش در رنج است. سال سوم:مرگ مادرش او را ضعیف کرده است و دائم درباره خانه مادرش در بین ابرها و در بهشت صحبت می کند. سال چهارم:از دست دادن مادر و پدر در کمتر از یکسال او را دگرگون کرده است.تاثیر تخیل و انشا نویسی باعث شده تا او خیال ببافد.مثلاً پدرش به طور اتفاقی خانه مادرش را خراب کرده است و حالا مجبور است پیش او برود تا خانه او را از نو بسازد.اگر برود دیگر نمی تواند برگردد.و او دیگر تنهای تنهاست. خانم لوییجیس خود را سرزنش کرد که چرا زودتر به ذهنش نرسیده بود و به کمک نکرده بود.از آن روز تصمیم گرفت به جولی کمک کند.او خوش شانس بود چون فردا تولد او بود و شاگردان برای جلب توجه یا اینکه در دل خانم لوییجیس جا پیدا کنند یا حتی سر کلاس راحت تر باشند برای او کادو می آوردند.شاید او از این طریق می توانست به او کمک کند. روز تولد با کمک شاگردان روز خیلی خوبی بود.به همه خیلی خوش گذشت.وقتی کادو ها را باز ...

  • همه چیز درباره ی هفت سین

    هفت‌سین سفره‌ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند. که ۷ عدد از اقلام روی این سفره با حرف “س” شروع می شوند از اینرو به این سفره هفت سین می گویندسین‌ها:آنچه که در این سفره قرار می‌گیرد، باید دارای پنج ویژگی زیر باشد:۱٫ پارسی باشد؛۲٫ با بند واژهٔ «س» آغاز شود؛۳٫ ریشهٔ گیاهی داشته باشد؛۴٫ خوردنی باشد؛۵٫ اسم مرکب نباشد.نام آنها از واژههای ترکیبی ( مانند سبزیپلو، سیر ترشی، سیب زمینی و مانند آنها) ساخته نشده باشد.؛ با نگرش به آنچه که آمد، شگفتی بزرگیست که در بیست میلیون واژه‌های پارسی، نمیتوان هشتمی را برای هفت سین‌های نوروزی پیدا کرد که دارای این پنج ویژگی باشند.بنابراین هر آنچه که دارای این ویژگی‌ها نباشد – اگر چه با بندواژهٔ «س» هم آغاز شده باشد – نمی‌توان جزء هفت سین به حسابش آورد. در زبان پارسی، تنها هفت چیز هستند که این ویژگی‌ها را دارا هستند:۱٫ سیر : نماد اهورامزدا۲٫ سیب: نماد فرشته سپندار مذ، فرشته زن، باروری و پرستاری است.(اسفند)۳٫ سبزی:نماد فرشته اردیبهشت و نماد زندگی دوباره است.۴٫ سنجد : نماد فرشته خرداد و نماد عشق است.۵٫ سرکه: نماد فرشته امرداد و نماد صبر و شکیبایی و جاودانگی است.۶٫ سمنو : نماد فرشته شهریور و نماد خواربار است.۷٫ سماق: نماد فرشته بهمن و نماد باران یا رنگ طلوع خورشید است.(بدانید که سماغ واژه پارسی است و نباید با بندواژه “ق” نوشته شود و سماک نام نژاده آن است.) کلمات مرکب مانند سیب زمینی و سیرترشی و کلماتی که مربوط به غیر روییدنی خوراکی مانند سپند، سنبل و سکه و … باشند در این محدود قرار نمی‌گیرند و جز سین‌های اصلی شمارش نمی‌شوند.بر این پایه: – سنبل (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است – سکّه (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است – سماور (نه خوراکی است نه پارسی) روسی است. همچنین سوزن و سیخ و سه پایه و مانند اینها.هرچند که در سفرهٔ هفت سین باید به هرحال هفت جزء که با آوای «سین» آغاز می‌شوند (نمادی از «سپنتا») چیده شود، ولی برای زینت و چیدمان دلپذیرتر سفرهٔ هفت سین، تقریباً همهٔ خانواده‌های ایرانی اجزاء دیگری هم در سفره می‌چینند و در آرایش و رنگامیزی سفره شان نهایت خوش سلیقگی را اعمال می‌کنند. سین‌های باستانی(خوراکی – روییدنی)* سبزه – نماد نوزایی (تولد دوباره)* سیب – نماد زیبایی و تندرستی* سمنو – نماد فراوانی(برکت)* سیر – نماد پزشکی(درمان یا طب)* سنجد – نماد عشق* سرکه – نماد شکیبایی و عمر* سماق – نماد(رنگِ) طلوع خورشید دیگر سین‌ها     سکه• سوسن• سنبل • سبزی • سنگک • سپند • سیاهدانهدیگر اقلام سفره هفت سین:کتاب – به نشانه تمدن و خردورزی: دیوان حافظ و شاهنامه و (برای مسلمانان ...

  • روز معلم گرامی باد

    تو را که چشمه ی زاینده ی دانش واسطوره صبر و شکیبایی هستی دوست دارم . روز با شکوهت بر تو مبارک باد معلم .

  • نمونه سئوالات انشا و نگارش دوم راهنمایی

    نمونه سوالات انشا و نگارش فارسی پایه­ ی دوّم راهنمایی 1- کلمات،جمله­ ها و نوشته­ های ما چون ظرف­ هایی هستند که.....و.....ما را در خود جای می ­دهند. 2-درست یا نادرست بودن جمله­ های زیر را مشخّص کنید. الف)آثار ادبی و گفتار ما رنگ فکر و عقیده­ ی درونی ما را نمایان می ­سازند.                   ب)هنگام خواندن یک اثر،بدون درنگ و تأمّل می توان به زمینه­ ی فکری آن اثر پی برد. 3-مفهوم بیت«از ظلمت خود رهایی ­ام ده/ با نور خود آشنایی ­ام ده»را به نثر ساده و روان بنویسید. 4- جمله ­ی زیر را تا یک بند (3 سطر)کامل کنید. انقلاب اسلامی،انقلابی است که.............. 5- مترادف کلمه­ های زیر را بنویسید و آن ها را در سه سطر به کار ببرید. «استقلال،ایثار،حماسه،استواری» 6-در بیت«از ولای دودمانش زنده­ ام/می ­توان دیدن نوا در سینه ­ام»کدام آرایه­ ی ادبی وجود دارد؟ الف)تلمیح                 ب)تضاد                    ج)تشبیه                  د)تشخیص 7-داستان مربوط به مصرع«چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است»را در یک بند(3 سطر) بنویسید. 8- آرایه ­ی تلمیح را توضیح دهید.

  • نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی

    نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی تاريخ : پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ | 7:27 | نویسنده : طاهره شمس نمونه سوالات انشا و ادبیات پایه دوم راهنمایی                     نمونه سؤالات انشایی پایه دوم 1-     جمله ی زبانی زیر را به صورت ادبی بنویسید. خورشید تابید 2-معادل فارسی واژه های زیر را بنویسید فاکس                                   سایت 3-معادل اسامی و صفت های پروردگار را در بیت زیر بنویسید خداوند بخشنده دستگیر                                      کریم خطا بخش پوزش پذیر 4-  متن زیرر را با تبدیل ضمیر «من» به «او» باز نویسی کنید. من نمی خواهم و نمی گذارم یأس قدم در قلبم بگذارد . امید چراغ زندگی من است .   5-- یک جمله ی تشبیه در مورد پاییز بنویسید و سپس رکن های آن را مشخص کنید . 6- در مورد امثال و حکم زیر یک خط توضیح دهید؟ هرکه با حق در افتاد بر افتاد 7-مفهوم شعر زیر را به نثر ساده بیان کنید زدریای خرد گوهر توان جست                   که دریایی بدان پهناوری نیست 8- یکی از شعار های معروف زمان انقلاب را بنویسید 9- در نوشته زیر از چه نوع آرایه ادبی استفاده شده است . در بهار زمین سر از خواب زمستانی بر می دارد .درختان که در اواخر زمستان گرد برف از قامت خود فرو ریخته اند تکانی می خورند. 10 – به نظر شما در آینده کتاب ها چه شکلی خواهند شد؟ در دو سطر بنویسید . 11- در مورد تصویر زیر یک بند بنویسید   12- عبارت زیر را تا یک بند ادامه دهید ؟ ایرانیان از قدیم ........... 13- برای موضوعات زیر کلمات قصار یا امثال و حکم پیدا کنید. نیکوکاری امید واری                                            نمونه سوالات انشا و آیین نگارش فارسی                                                                            پایه دوم راهنمایی ردیف شرح سوالات شمارک 1 کلمات ، جمله ها و نوشته های ما چون ظرف هایی هستند که ...............و................ما را در خود جای میدهند. 5/0 2 درست یا نادرست بودن جمله های زیر را مشخص کنید. الف)آثار ادبی و گفتار ما رنگ فکر و عقیده­ی درونی ما را نمایان می سازند.                  درست          نادرست ب)هنگام خواندن یک اثر،بدون درنگ و تأمّل می توان به زمینه­ی فکری آن اثر پی برد. درست          نادرست 5/0 3 مفهوم بیت «از ظلمت خود رهایی ام ده        با نور خود آشنایی ام ده »  را به نثر ساده و روان بنویسید. 1 4 جمله­ی زیر را تا یک بند (3 سطر)کامل کنید. انقلاب اسلامی،انقلابی است که.............. 5/1 5 مترادف کلمه­های زیر را بنویسید و آن ها را در یک بند به کار ببرید. «استقلال،ایثار،حماسه،استواری» 2   «درس دوم»   6 در بیت«از ولای ...

  • هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب...(خودنوشت2)

    هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان، غم مخور یکی ازپر دردترین دردهای آدمی ناامیدیست و ناامیدی نیز خود زاییده ناآگاهی ست و آنچه ناآگاهی به همراه دارد ، تعقل نکردن در کار جهان است و آنچه آدمی را از تعقل کردن غافل می کند ، پرداختن صرف به امورات قبل از غروب است و آنچه همه و همه اینها را زایل می کند باور است و توکل... آری... ناامیدی و کوته بینی گاهی می تواند آنچنان در وجود آدمی رخنه کند و او را به پست ترین پستی ها بکشاند که گویی در منجلاب ترین منجلاب های دنیا هم یافت نمی شود...کم نیستند آنهایی که همه چیز را پرداخته دست خود می بینند و  به همه چیز سطحی می نگرند ... چرا که اکثر آدم ها از روی عادت زندگی می کنند... به گونه ای که از همه آنچه که نیاز به پرداختن دارد، غافل می شوند...و حتی از خودشان هم غافل می شوند... "و از آنانی مباشید که خدا را از یاد بردند و خداوند هم خودشان را از یادشان برد.(۱۹حشر)" چه فقیرند آنها که بسیار دارند اما پناه و امیدی ندارند و چه غنی اند آنهایی که تنها ریسمان زندگی شان را چنان محکم کرده اند که حتی شدیدترین بادها هم نمی تواند آنها را از هم بگسلد... آنان کسانی هستند که نسبت به او مسئولند چرا که آنان اهلی شده ی معبودند... و در برابر تمام ناملایمات صبر و شکیبایی پیشه می کنند... و آنتوان دوسنت اگزوپری چه ماهرانه گفت از اهلی شدن که اگر آدم ها نسبت به چیزی اهلی شوند نسبت به آن مسئولند و بعد از آن هر پدیده ای حتی اگر قبلا" برایشان خوشایند نبوده  جمالی می شود از او... در آنجا که از زبان یکی از شخصیت های داستان به "شاهزاده کوچک" می گوید: "آن گندمزار را می بینی ؟ برای من که نان نمی خورم گندم چیز بی فایده ای است.پس گندمزار هم مرا به یاد چیزی نمی اندازد.اما موهای تو رنگ طلا است. پس هر وقت اهلیم کردی محشر می شود ! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو می اندازد و صدای باد را هم که در گندمزار می پیچد دوست خواهم داشت." آری... اینجاست که هر گونه تلخی و خوبی و بدی برای اهلی شدگان جلوه ای دیگر می یابد  چرا که آنان رضایت دوست را بر هر امری مقدم می دارند و هرگز هم از رحمت او ناامید نمی گردند... و چه مستی مستانه ای است و چه شادمانی شعفناکی است آن هنگام که غم فقط و فقط از برای او باشد...نه از برای آنچه که خود نیز از برای اوست... آیا ما آدم ها هم نسبت به آنچه که شایستگی اش را دارد اهلی شده ایم؟؟؟ باشد که حداقل نااهل نمیریم...   از نسیــمی دفتـــر ایـام بــر هــم می خورد از ورق گــردانی لیــل و نهــار اندیشــه کــن  

  • رمان پنجره قسمت 13

    می بینی من هم که دبیر تو هستم، بعضی وقتها دچار یأس و حرمان می شوم. حالا بیا برگردیم. فکر می کنم که باران جسم و روح هردوی ما را پاک کرده باشد و آن نتیجه ای را که می خواستیم از باران گرفته باشیم».اعتراف آقای قدسی آتش خشم را در وجودم فرو نشاند و در زیر آن باران سیل آسا گرمای مطبوعی در خود حس کردم. امید و تلاش بار دیگر در وجودم جان گرفت و زمانی که به خانه بازگشتیم دیگر آن مینای رنجور و بی حوصله نبودم. تصمیم گرفتم با آمادگی کامل، خودم را برای امتحانات ثلث دوم آماده کنم. آخرین امتحان، ادبیات بود و پس از آن تعطیلات نوروزی آغاز می شد. در خانه جوش و خروشی به وجود آمده بود و شیده و مادر خانه را برای ورود مرسده و فریدون آماده می کردند. آنها مرا از کار خانه معاف داشته بودند و تشویقم کرده بودند تا تمام همّ خودم را روی امتحانات معطوف کنم.صبح وقتی خود را برای رفتن به مدرسه و دادن آخرین امتحان آماده می کردم مادر پرسید «امتحان آخری است؟» و چون تأیید کردم نفس راحتی کشید و گفت «الحمدالله به خیر گذشت. چقدر نگران تو بودم. آقای قدسی واقعاً زحمت کشید تا روحیۀ گذشته را به تو برگرداند. خدا کند یهدا قدر او را بداند و خوشبختش بکند». تمام وجودم به لرزه افتاد پرسیدم «مگر آن دو تا خیال ازدواج دارند؟» مادر داشت میز صبحانه را با دستمال تمیز می کرد و خوشبختانه چون پشتش به من بود، رنگ پریدۀ صورت مرا ندید و ادامه داد «هنوز قطعاً معلوم نیست، ولی شکوه خانم دیروز می گفت که عمویشان ضمن صحبت هایی که می کرده، به این نکته اشاره کرده و چون یهدا خیلی به کاوه علاقه دارد، ممکن است زودتر از کامران، ازدواج کند. به هر حال توی همین تعطیلات عید معلوم می شود.از خانه که بیرون آمدم، غمگین و گرفته بودم. نمی توانستم گفته های مادر را جدی تلقی کنم. اعتراف آقای قدسی را باور داشتم و همین باعث شد که خیلی زود گفته های مادر را فراموش کنم.در سر جلسۀ امتحان مریم صندلی روبه روی من نشسته بود. وقتی ورقه ها تقسیم شد با صدای رسای آقای قدسی دیکته خوانده شد و سپس ورقه های انشا تقسیم شد. یک ساعت برای نوشتن انشا وقت گذاشته بودند.مشغول نوشتن بودم که دیدم مریم نشسته و نمی نویسد. آرام پرسیدم «چرا نمی نویسی؟» کمی سرش را به جانبم کج کرد و گفت «بلد نیستم». دلم به حالش سوخت و انشای خودم را نصفه-نیمه رها کردم و گفتم «بنویس». آن گاه آهسته شروع کردم به گفتن انشا. هر چه به ذهنم می رسید می گفتم و او می نوشت. چون از روی نوشته نمی خواندم، گاهی مجبور می شدم که جملۀ قبل را از او بپرسم و او برایم تکرار می کرد.صدای ما دو نفر سکوت سالن را به هم ریخت. به طوری که یکی از دبیران با (هیس) سالن را به سکوت دعوت کرد. ...