انشایی در مورد فصل ها
اگر موضوع انشای شما فصل بهار بود چه می نوشتید ؟
انشای یک سیزده ساله در مورد فصل بهار : منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است وچون بر می آید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت است و شکر هریک واجب پس سپاس خدای را که انسان را آفرید و او را اشرف مخلوقات قرار داد تا با تفکر در آفریده های متعددش در هر فصلی مانند فصل بهار در زمره ی اعلی علیین قرار گیرد . فصل بهار ٬ فصل نو شدن ٬ تازه شدن ٬ دیگری شدن و به خود آمدن . فصل پاک کردن دل یا خانه تکانی دل از کینه وپلیدی و زشتی . ما باید همراه با خانه تکانی خانه های دنیایی خود ٬دل خود را نیز تکانی بدهیم تا همه ی پلیدی ها از دلمان رانده شود که خانه ی زیبایی در آخرت داشته باشیم . فصل بهار مانند جارویی است که همراه اینکه هر برگ زردی را از روی خیابان ها ٬ کوچه ها و پس کوچه ها جمع می کند دل انسان ها را نیزاززشتی ها و پلیدی ها پاک میکند . من فصل های دیگر را دوست دارم اما فصل بهار فصل دیگری است و من معتقدم که این فصل ٬ فصل خود سازی است . فصلی که خورشید زیبا و خوب می تابد تا به گل ها و شکوفه های تازه روییده آسیبی وارد نسازد ٬ فصلی که در آن انسان خوب بودن را از شکوفه های سفید و بدون هیچ سیاهی فرا می گیرد . آری فصل بهار فصل بیدار شدن درختان است و ما باید همراه اینکه درختان بیدار می شوند ٬ بیدار شویم ٬تازه شویم و خود را بسازیم . هنگامی که در فصل بهار در خیابان ها قدم میزنم فکر می کنم که درختان بچه های کلاس سوم اند که چادر سفید بر سر کرده اند و شاخه های بلند خود را به سوی آسمان مانند دستی دراز کرده اند و خدا را به خاطر این همه نعمت و لطف شکر می گویند . هنگامی که این صحنه ها را می بینم به درختان حسودی ام میشود که خوشا به حالشان چون هر سال با شروع سال قول وفاداری به خدا و خود می دهند که تا وقتی زنده اند به سوی خدا دست دراز کنند و از او بخواهند ٬ بخواهند که نوشوند اما آیا ما انسان ها با شروع این فصل این کار را می کنیم ٬ما که اشرف مخلوقات هستیم ٬ از همه داناتر هستیم این کار را می کنیم ؟ اگر معلم این دانش آموز بودید به این انشا چه نمره ای می دادید ؟ نظر خودتون در مورد فصل بهار چیه ؟
موضوعات پیشنهادی انشای فارسی مقطع راهنمایی
موضوعات پیشنهادی انشای فارسی مقطع راهنمایی اول راهنمایی۱ – دوست دارید با خدای خود چگونه راز و نیاز کنید .2 – شما چگونه می توانید به ایران عزیز خدمت کنید و در سازندگی کشور سهیم باشید .3 – قانون شکنی در جامعه چه آثاری می تواند داشته باشد ؟4 – شنیده های خودتان را در مورد رهبری امام خمینی ( ره ) و پیروزی انقلاب اسلامی بنویسید .5 – توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود ( اهمیت و ارزش علم و دانش اندوزی )6 – برای پیشرفت و سربلندی کشور عزیزمان ، چه باید کرد ؟7 – ای کاش من ...8 – نمونه هایی از زیبایی های آفرینش (خورشید ، ماه ، ستارگان، طبیعت ، کوه ها و ... )را توصیف کنید .9 – در مورد عطوفت و مهربانی مادر و چگونگی جبران زحمات او انشایی بنویسید .۱0 – زندگی همین لحظه هاست . ( وقت طلاست . ) ، ( چگونه می توانیم از ساعات عمرمان بهتر استفاده کنیم؟)۱۱ ـ علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی۱2 – هر چه کنی کشت همان بدروی کار بد و نیک چو کوه و صداست۱3 – شیرین ترین و تلخ ترین خاطره ای که دارید .۱4 – چرا باید میهن خود را دوست بداریم و از آن دفاع کنیم .۱5 – در باره ی تصویر زیر انشایی بنویسید . (تصاویربه انتخاب دبیران گرامی )۱6 – خلاصه ی داستان یکی از فیلم های مورد علاقه ی خود را بنویسید .۱7 – ما می توانیم .۱8 – به یک نوجوان غیر ایرانی نامه ای بنویسید و ایران را به او معرفی کنید .۱9 – فایده ی کتاب و کتاب خوانی20 – مدرسه ی خود را توصیف کنید . ( کلاس خود را ، مسجد محله ی خود را در ماه محرم و ... )2۱ – به کلاس خود شخصیت انسانی داده و خواسته های او را از زبان او بنویسید .22 – یکی از مکان های فرهنگی یا تاریخی را که می شناسید ؛ توصیف کنید . دوم راهنمایی۱ – در مورد حفاظت از انقلاب اسلامی و ارزش های آن انشایی بنویسید .2 – از شنیدن این بیت یاد چه داستانی می افتید .عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است3 – علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی4 – سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن5 – صبر تلخ است ولی میوه ی شیرین دارد .6 – نقش و اهمیت ورزش در زندگی7 – کتاب و کتاب خوانی و اهمیت مطالعه در زندگی8 – بابهره گیری از آرایه های ادبی « تشبیه » و « تشخیص » در مورد شمع و گل و پروانه انشایی بنویسید.9 – در مورد فصل های سال و مقایسه ی آن ها با مراحل عمر انسان انشایی بنویسید .۱0 – تصویر زیر را به گونه ی ادبی توصیف کنید . ( ارائه ی تصویر به انتخاب دبیران محترم )۱۱ – یک نوجوان شایسته چه خصوصیات اخلاقی باید داشته باشد ؟۱2 – خاطره ی یکی از سفر های خود را بنویسید .۱3 ...
خورشیدی برای تمام فصلها!
معلم از شاگردان خواست انشایی با این عنوان بنویسند: "تفاوت خورشید بهار با خورشید زمستان در چیست؟"هر کدام از شاگردان به جز یکی در مورد فرق بین خورشید بهار با خورشید زمستان، دهها صفحه مطلب نوشتند. یکی نوشته بود که خورشید بهار جانافزا و حیاتبخش است و خورشید زمستان کمرمق و بیجان. دیگری نوشته بود خورشید بهار مهربان است و سبزآفرین، و خورشید زمستان نامهربان و انعکاسدهنده بیرنگی یخ و برف.آن یکی دیگر نوشته بود خورشید بهار عجول است و کمحوصله. طاقت پشت ابر ماندن را ندارد و سریع ابر را کنار میزند تا خودش را نشان دهد. اما خورشید زمستان تسلیم ابر است و حتی حاضر است روزها و هفتهها پشت ابر پنهان بماند و بر زمین نتابد.شاگردی دیگر نوشته بود خورشید بهار یک هنرمند تمامعیار و عاشق رنگینکمان است. منتظر است تا بارانی ببارد و رنگینکمانی بسازد. ولی خورشید زمستان سرد و بیروح است و با اولین باران پشت قطورترین ابر مخفی میشود تا بیهنریاش را پنهان کند.شاگردی که همیشه ته کلاس مینشست، نوشت: "خورشید زمستان خورشید تنبلی است. دیر میآید و زود میرود. به همین دلیل گرمای کمتری دارد، من خورشید زمستان را خوب درک میکنم. اما خورشید بهار خورشید متعادلی است در آغاز بهار مدتِ بود و نبودش به یک اندازه است و هر چه به تابستان نزدیکتر میشویم سعی میکند روزها را طولانیتر کند."خلاصه هر کدام از شاگردان در وصف خوبی خورشید بهار و بدی خورشید زمستان چندین صفحه مطلب نوشتند.در این بین یکی از شاگردان که همیشه ساکت بود و کمتر حرف میزد، انشایی نوشت که با بقیه کاملا متفاوت بود. او در انشایش فقط یک جمله نوشت و برای همین هیچ نمرهای نگرفت. معلم انشا به او نمره صفر داد و همه بچهها او را مسخره کردند. اما شاگرد همیشه ساکت، محکم و مصمم سر حرف خود ایستاد و ادعا کرد که بقیه بیجهت انشای او را مسخره کردهاند و او به خاطر همین یک جملهای که نوشته لیاقت نمره بیست را دارد.کمکم قضیه جدی شد و کار به دفتر مدرسه کشید. ناظم و مدیر مدرسه، حرف معلم انشا را تایید کردند و گفتند که لیاقت انشای یک جملهای، نمره صفر هم نیست. اما کودک همیشهساکت این دفعه تصمیم گرفته بود ساکت نماند. برای همین انشای یک جملهای خود را به همراه چند جمله توضیح اضافی به اداره مرکزی فرستاد و از آنها خواست در مورد انشای او قضاوت کنند.نامه آن کودک توسط هیئت کارشناسان ارشد اداره مورد بررسی قرار گرفت و آنها بعد از خواندن توضیحات، زیر انشای تکجملهای کودک نوشتند: "با مطالعه توضیحات تکمیلی ارسالی توسط این دانشآموز، این هیئت تایید میکند که انشای تکجملهای ...
انشا در مورد فصل زمستان ( دو انشاي طنزآلود در مورد زمستان)
1- موضوع انشا: فصل زمستان را توصیف کنید.(طنز)زمستان یک فصلی هست که بعد از فصل پاییز است. در زمستان روی درختها برف می ریزد. وقتی که برف باریدن تمام می شود ما می توانیم در زیر درخت برویم و آن را تکان تکان بدهیم تا دوباره برف ببارد. من این کار را دوست می دارم. مادر من این کار را دوست نمی دارد. چون هروقت من این کار را می کنم مادرم من را کتک می زند و می گوید “توله سگ! این کارو نکن. سرما می خوری پول نداریم ببریمت دکتر.” ولی من این کار را می کنم. مادرم برای اینکه من درختها را تکان تکان می دهم من را کتک می زند. مادر من زن مهربانی است. من او را دوست می دارم. او برای درختها که تکان تکان می دهم دلش می سوزد و من را کتک می زند. خانم معلم ما زن چاقی است . او می گوید درختها در فصل زمستان خوابیده اند و دوباره در فصل بهار بیدار شدند. زمستان یک فصلی هست که در آن هوا سرد بوده است. ما در خانه بخاری داریم ولی آن کار نمی کند. ما باید در آن نفت بریزیم ولی پدرم این کار را نمی کند. او می گوید در خانه برای نفت خریدن ما پول نداریم. یک شب که خیلی در آن سردم بود از رختخوابم بلند شدم و به نزد پدرم رفتم و او را با سرعت تکان تکان دادم تا بیدارش کنم و به او بگویم که سردم بوده است. وقتی او را بیدار کردم او من را کتک زد و من در زیر پتوی خودم رفتم و گریه کردم. در زمستان باران هم می بارد و روی زمین جمع می شود. در کفشهای من دو سولاخ بزرگ دارد و یک سولاخ کوچک هم هست و در آنها آب فرو می رود. همیشه پاهای من در زمستان یخ زده بوده است. در زمستان ممکن است مردم بمیرند. در پارسال یکی از همسایه های ما از سرما مرد. آنها بخاری نداشته اند. ما بخاری داریم ولی کار نمی کند. بخاری خیلی چیز خوبی است و در زمستان برای ما خیلی لازم داریم. در زمستان پرنده های قشنگ به مسافرت می روند و کلاغ می آید. کلاغ قارقار می کند. آنها برای درختها لالایی می گویند وگرنه درختها خوابشان نمی توانند ببرد. وقتی درختها در خواب هستند پدرم شاخه های آنها را میبرد. او می گوید آنها در خواب هستند و دردشان نمی کند. من یک برادر کوچک دارم. اسم او غزنفر است اما اسم من رحیم است. وقتی او در بعد از ظهر خواب بود من در آشپزخانه رفتم و یک چاقو آوردم و با آن دست برادرم را بریدم. ولی او بیدار شد و گریه کرد و من فرار کردم. وقتی شب شد پدرم از کار آمد و برادر کوچکم چقلی مرا کرد و پدرم هم من را بسیار کتک زد. من در زمستان آدم برفی درست کرده ام. مــن در حیات آدم برفی درست کرده ام. آدم برفی من هیچوقت دماق ندارد. آدم برفی من نمی تواند نفس بکشد و زود می میرد. من در کارتن دیده ام که دماق آدم برفی از هویج است. مادرم به من هویج نداده است. ولی یک بار من در ...
تحقیق درباره بهار و طبیعت تحقیق اینترنتی آماده پرینت (یاهو)
بهار و طبیعت بهار جشن طبیعت است، و طبیعت در جشن بهاری خویش آنقدر زیباست که آدمی را مسحور خویش می کند، آن چنان که از سخن گفتن باز می ماند و حرف هایش، ناگفته، در ژرفای جانش انباریده می شود. به جای او گنجشگان پرگو سخن می گویند و زبان گنجشگان یعنی: بهار، برگ، نسیم، عطر. زمین که از نعمت گرمای آفتا ب جهان تاب برخوردارمیگرد د مساعد میسازد وبا فرارسیدن فصل بهار ، طبیعت از لباس سفید خود بیرون می آید و جامة سبز به تن می کند . شکوفه ها به آرامی خود را از میان ساقه های ترد و ظریف درختان بیرون می کشند و جوانه ها نیز از میان خاکهای مرطوب سر برمی آورند . کوهستانها به گلستانی پر از گلهای وحشی رنگارنگ تبدیل می شود و گلهای زرد در میان چمنهای سرسبز دشتها جلوه ای خاص به طبیعت بهار می بخشد . پرندگان که از مناطق گرمسیر باز می آیند سکوت سرد زمستان را می شکنند و ترنم عشق و طراوت سرمیدهند . بهار همانطور که فصل تجدید حیات نامیده می شود ، جان تازه ای نیز به عاشقان طبیعت می بخشد ، تا همراه با طبیعت به تجدید روحیة خود بپردازد .امروزه دوربین عکاسی که اغلب همراه این مسافران طبیعت است بعنوان یکی از وسایل ضروری در ثبت این لحظات پرخاطره اهمیت ویژه ای یافته است و استفادة صحیح و آگاهانه از آن می تواند تصاویر زیبا و بیاد ماندنی بیافریند .طبیعت در فصل بهار از تنوع رنگی بسیاری برخوردار است . آيين ها و رسم هاي مردم فرآيند الزامات و نيازهاي درهم تنيده مادي و معنوي، در پيوند جغرافيايي و شيوه هاي توليد و ساختارهاي اقتصادي دوره اي مختلف اند که برحسب ضرورت پيوسته در حال تغييرند و به مقوله هايي که در ژرفا معنا دارند پاسخ مي دهند. در جمهوري اسلامي ايران تقويم دو گونه است. نخست بر سال قمري مبتني است و ديگري بر اساس سال شمسي (خورشيدي) قرار دارد. مبدا سال قمري هجرت رسول گرامي اسلام محمد بن عبد الله (صلي الله عليه و آله) از مكه مكرمه به مدينه منوره ميباشد كه برابر با سال 622 م بوده است. سال «هجري قمري» تا سنه 1344 مبناي تاريخ رسمي كشور ايران بود. در آن سال كه بر حسب تاريخ 1304سال شمسي از هجرت پيامبر عظيم الشأن اسلام ميگذشت، تاريخ شمسي (خورشيدي) براي امور دولتي انتخاب شد و به موجب قانون رسميت يافت. اصل هفدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اينباره ميگويد: «مبدأ تاريخ رسمي كشور، هجرت پيامبر اسلام (ص) است و تاريخ هجري شمسي و هجري قمري هر دو معتبر است، اما مبناي كار ادارات دولتي هجري شمسي است ... » سال قمري ده روز و شش ساعت و يازده ثانيه كوتاه تر از سال شمسي است. آغاز سال شمسي نخستين روز بهار است كه مطابق با 21 يا 22 مارس از سال مسيحي ميباشد، شش ماه نخستين ...
نکات مهم املایی و موضوعات انشا در مقطع راهنمایی
موضوعات پیشنهادی انشای فارسی مقطع راهنمایی جهت استفاده ی همکاران محترم اول راهنمایی ۱ – دوست دارید با خدای خود چگونه راز و نیاز کنید . 2 – شما چگونه می توانید به ایران عزیز خدمت کنید و در سازندگی کشور سهیم باشید . 3 – قانون شکنی در جامعه چه آثاری می تواند داشته باشد ؟ 4 – شنیده های خودتان را در مورد رهبری امام خمینی ( ره ) و پیروزی انقلاب اسلامی بنویسید . 5 – توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود ( اهمیت و ارزش علم و دانش اندوزی ) 6 – برای پیشرفت و سربلندی کشور عزیزمان ، چه باید کرد ؟ 7 – ای کاش من ... 8 – نمونه هایی از زیبایی های آفرینش (خورشید ، ماه ، ستارگان، طبیعت ، کوه ها و ... )را توصیف کنید . 9 – در مورد عطوفت و مهربانی مادر و چگونگی جبران زحمات او انشایی بنویسید . ۱0 – زندگی همین لحظه هاست . ( وقت طلاست . ) ، ( چگونه می توانیم از ساعات عمرمان بهتر استفاده کنیم؟) ۱۱ ـ علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی ۱2 – هر چه کنی کشت همان بدروی کار بد و نیک چو کوه و صداست ۱3 – شیرین ترین و تلخ ترین خاطره ای که دارید . ۱4 – چرا باید میهن خود را دوست بداریم و از آن دفاع کنیم . ۱5 – در باره ی تصویر زیر انشایی بنویسید . (تصاویربه انتخاب دبیران گرامی ) ۱6 – خلاصه ی داستان یکی از فیلم های مورد علاقه ی خود را بنویسید . ۱7 – ما می توانیم . ۱8 – به یک نوجوان غیر ایرانی نامه ای بنویسید و ایران را به او معرفی کنید . ۱9 – فایده ی کتاب و کتاب خوانی 20 – مدرسه ی خود را توصیف کنید . ( کلاس خود را ، مسجد محله ی خود را در ماه محرم و ... ) 2۱ – به کلاس خود شخصیت انسانی داده و خواسته های او را از زبان او بنویسید . 22 – یکی از مکان های فرهنگی یا تاریخی را که می شناسید ؛ توصیف کنید . دوم راهنمایی ۱ – در مورد حفاظت از انقلاب اسلامی و ارزش های آن انشایی بنویسید . 2 – از شنیدن این بیت یاد چه داستانی می افتید . عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است 3 – علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی 4 – سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن 5 – صبر تلخ است ولی میوه ی شیرین دارد . 6 – نقش و اهمیت ورزش در زندگی 7 – کتاب و کتاب خوانی و اهمیت مطالعه در زندگی 8 – بابهره گیری از آرایه های ادبی « تشبیه » و « تشخیص » در مورد شمع و گل و پروانه انشایی بنویسید. 9 – در مورد فصل های سال و مقایسه ی آن ها با مراحل عمر انسان انشایی بنویسید . ۱0 – تصویر زیر را به گونه ی ادبی توصیف کنید . ( ارائه ی تصویر به انتخاب دبیران محترم ) ۱۱ – یک نوجوان شایسته چه خصوصیات اخلاقی باید ...
انشایی زیبا
خورشیدی برای تمام فصلها! معلم از شاگردان خواست انشایی با این عنوان بنویسند: "تفاوت خورشید بهار با خورشید زمستان در چیست؟" هر کدام از شاگردان به جز یکی در مورد فرق بین خورشید بهار با خورشید زمستان، دهها صفحه مطلب نوشتند. یکی نوشته بود که خورشید بهار جانافزا و حیاتبخش است و خورشید زمستان کمرمق و بیجان. دیگری نوشته بود خورشید بهار مهربان است و سبزآفرین، و خورشید زمستان نامهربان و انعکاسدهنده بیرنگی یخ و برف. آن یکی دیگر نوشته بود خورشید بهار عجول است و کمحوصله. طاقت پشت ابر ماندن را ندارد و سریع ابر را کنار میزند تا خودش را نشان دهد. اما خورشید زمستان تسلیم ابر است و حتی حاضر است روزها و هفتهها پشت ابر پنهان بماند و بر زمین نتابد. شاگردی دیگر نوشته بود خورشید بهار یک هنرمند تمامعیار و عاشق رنگینکمان است. منتظر است تا بارانی ببارد و رنگینکمانی بسازد. ولی خورشید زمستان سرد و بیروح است و با اولین باران پشت قطورترین ابر مخفی میشود تا بیهنریاش را پنهان کند. شاگردی که همیشه ته کلاس مینشست، نوشت: "خورشید زمستان خورشید تنبلی است. دیر میآید و زود میرود. به همین دلیل گرمای کمتری دارد، من خورشید زمستان را خوب درک میکنم. اما خورشید بهار خورشید متعادلی است در آغاز بهار مدتِ بود و نبودش به یک اندازه است و هر چه به تابستان نزدیکتر میشویم سعی میکند روزها را طولانیتر کند." خلاصه هر کدام از شاگردان در وصف خوبی خورشید بهار و بدی خورشید زمستان چندین صفحه مطلب نوشتند.در این بین یکی از شاگردان که همیشه ساکت بود و کمتر حرف میزد، انشایی نوشت که با بقیه کاملا متفاوت بود. او در انشایش فقط یک جمله نوشت و برای همین هیچ نمرهای نگرفت. معلم انشا به او نمره صفر داد و همه بچهها او را مسخره کردند. اما شاگرد همیشه ساکت، محکم و مصمم سر حرف خود ایستاد و ادعا کرد که بقیه بیجهت انشای او را مسخره کردهاند و او به خاطر همین یک جملهای که نوشته لیاقت نمره بیست را دارد. کمکم قضیه جدی شد و کار به دفتر مدرسه کشید. ناظم و مدیر مدرسه، حرف معلم انشا را تایید کردند و گفتند که لیاقت انشای یک جملهای، نمره صفر هم نیست. اما کودک همیشهساکت این دفعه تصمیم گرفته بود ساکت نماند. برای همین انشای یک جملهای خود را به همراه چند جمله توضیح اضافی به اداره مرکزی فرستاد و از آنها خواست در مورد انشای او قضاوت کنند. نامه آن کودک توسط هیئت کارشناسان ارشد اداره مورد بررسی قرار گرفت و آنها بعد از خواندن توضیحات، زیر انشای تکجملهای کودک نوشتند: "با مطالعه توضیحات تکمیلی ارسالی توسط این دانشآموز، ...
انشاء فصل بهار
بنام خداسلام موضوع انشاء: فصل بهار وقتي که آخرين روزهاي زمستان در حال گذشتن است همه مردم در انتظار فرارسيدن عيد نوروز هستند و با خريد و خانه تکاني به استقبال عيد نوروز ميروندبراي ما خيلي مهم است که در لحظه تحويل سال و آغاز سال نو همه جاي خانه تميز و مرتب باشد.بعضي ها آنقدر درگير کارهاي عيد ميشوند که فراموش ميکنند در واقع اين بهار است که با خود نوروز را مي آورد و از آمدن بهار غافل ميشوندبله بهار @ بهار فصل گل و جوانه است در اين فصل مورچه ها از لانه هايشان بيرون مي آيند و درب خانه هايشان را تميز و مرتب ميکنند و خاکهاي اضافه که همراه باران بصورت گل و لاي وارد لانه شده را بيرون مي ريزند و کم کم شروع ميکنند به جمع آوري آذوقه براي فصل پاييز و زمستانبا آمدن بهار هوا گرم و گرم تر ميشود و کم کم بايد لباسهاي زمستاني را بشوييم و تا کرده و در گنجه قرار دهيم تابراي زمستان بعدي آماده باشند.وقتي تعطيلات نوروز فرار ميرسد همه به ديدار بزرگتر ها ميروند و بعد از آن بزرگتر ها به بازديد کوچکتر ها ميروند و اين رسم بسيار خوبي است که ما از آن آداب احترام به بزرگتر را ياد ميگيريم.معمولا بزرگتر ها به بچه ها عيدي ميدهند و بچه ها از گرفتن عيدي خيلي خوشحال ميشونددر فصل بهار و عيد نوروز همه لباس نو به تن ميکنند و بيشتر مردم خوشحال هستند ولي مانبايد فراموش کنيم که قبل از عيد به فقرايي که ميشناسيم کمک کنيم تا آنها هم بتوانند لباس نو و آجيل و شيريني بخرند و خوشحال شوندبهار فصل چاقاله بادام و گوجه سبز است در اواخر فصل بهار زرد آلوها و بعضي ميوه هاي ديگر ميرسند و گندم زارها کمکم زرد ميشوند و آماده درو کردن ميشوند.فصل بهار به ما چيزهاي زيادي مي آموزد که ما ميتوانيم با دقت در طبيعت و همچنين دقت در آداب و رسوم نوروز آنها را ياد بگيريمدر فصل بهار بارانهاي بهاري مي بارد و ردوخانه ها پر از آب ميشوند و گل آلود ميشونددر اواخر بهار فصل امتحانات فرا ميرسد و در خرداد ماه همه ما سرگرم درس خواندن براي امتحانات آخر سال ميشويمتعطيلات نوروز فرصت مناسبي براي دوره کردن درسها است تا بتوانيم در پايان سال تحصيلي نمرات خوبي بگيريم و در آينده موفق باشيم.در فصل بهار بچه گنجشکها به دنيا مي آيند و ميوه درختان توت ميرسد و مردم در پارکها مشغول چيدن توت ميشوندما بايد در طول سال تحصيلي و مخصوصا در فصل بهار درس هايمان را مرور کنيم تا بتوانيم نتيجه خوبي بگيريم و با خيال راحت تعطيلات تابستان را شروع کنيمدر فصل بهار روزها بلند ميشوند و شبها کوتاه تر ميشوند مردم در اين فصل کم کم کولر ها را راه مي اندازند و در بعد از ظهرهاي گرم و ساکت بهاري صداي کولر هاي آبي به گوش ميرسد ...
انشا در باره ي دهه ي فجر
دهه ي فجر آن زمان كه ديوِ سياهِ شبِ سردِ ظلمت با چهره ي كريهِ خود، پرده ي وحشتي جانگزا بر پيكره ي نستوهِ ملّت افكنده بود طاغوتيان چون زالويي مايه ي زندگي و شيره ي سرخ مردم را مي مكيدند.آن زمان كه عقربه هاي ساعت زنگار زده ي مردم به سختي از پي هم مي گذشتند. صفحه ي سفيدِ دفترِ زندگيي مردم از جور و جفاي جابرِ زمانه تيره و تار گشته بود و روزها چون شب ،گشته و شب ها چون جامي از شوكران. صداي سنگين و سردِ ستم در سرسراي هر كوي و برزن جا خوش كرده بود و سكوتِ جانفرسايي در هر گوشه كمين.آن زمان كه طاغوتيان چون عنكبوتي بر جامه ي جوانه هاي جامعه تار تيره ي جور مي تنيدند.همه چيز غمين بود و همه جا ظلم.گل هاي بوستانِ خزان زده ي كشور بوي غصه مي داد و درختانِ بلند بالاي باغِ زندگيِ بهاري مردم در اثرِ سوزشِ سرماي بيدادِ بيدادگران، قامت خم كرده بودند.از آسمان ، تگرگِ ظلم مي باريد و از زمين ، خارهاي ستم مي روييد. ناگهان ، طوفاني سهمگين وزيدن گرفت.درياي دلِ مردم مواّج شده ، كوه هاي نستوهِ قامتِ مردم به جنبش درآمدند.آفتابِ جوانمردي و شجاعت از پشت ابرهاي تيره ي درد و غم و غصّه سر درآورد و پهن دشتِ سرما زده ي كشور را گرما بخشيد.چشمه هاي شوق و اميدواري ديدگان مردم روان گشت و غبار تيره ي غم را از چهره ي پژمان و زرد رنگِ مردم ، پاك نمود و گلِ زرد و پژمرده ي رخسار ملّت شاداب گشت و جاي خود را به گلِ سرخِ عشق و جان فشاني داد.خورشيدِ وجودِ رهبر، قامتِ خميده ي مردم را با انوارِ طلايي و هدايت گرِ خود راستي بخشيدند و با عصاره ي شيرينِ كلامِ خود، كوخِ تاريكِ ذهنِ مردم را به كاخِ روشنِ عشق و اتحاد و همدلي بدل نمودند. جادهّ ي ناهموار دلي پر از رسيدن به سر منزل آزادي و و آزادگي را به آن ها نشان دادند.همه جا بوي طراوت و تازگي مي داد.همه ي ساعات مردم بهاري شده بود و از خزان نشاني نبود.آسمان پر شده بود از ستاره هاي ايثار .بر دامنه كوه ها و ديواره ي درّه ها، سبزه هاي فداكاري سر زده بود و بر شاخه هاي سبزِ بيدِ مجنونِ كشور جوانه هاي اميد و آرزو. آري او آمد و با تيغِ تيزِ كلامِ الهي خود،طاغوت و طاغوتيان را ريشه كن كرد و از كتابِ كهن و پربارِ تاريخِ كشورمان صفحه اي نو ورق زد. روز ،روزي بي كران شد/دفتر اسمان صاف و ساده/برگ ها سبز و تازه/فصل، فصل بهار شد