القاب حضرت محمد

  • نام‏ها و القاب حضرت محمد (ص) در قرآن كريم

    نام‏ها و القاب حضرت محمد (ص) در قرآن كريم

    2. تحلیل خطاب‏ها از نگاه زبان‏شناسان خطاب در زمره نخستین و شاید چشم‏گیرترین مطالعات در حوزه جامعه‏شناسى زبان و کاربردشناسى زبان بوده‏است. در این‏گونه مباحث به جنبه اجتماعى ـ کاربردى استفاده از ضمیر دوم شخص مفرد در مقابل ضمیر یا ضمایر دوم شخص جمع پرداخته مى‏شود. تحقیقات انجام شده در این مباحث داراى قلّه‏هاى شامخى همچون آثار «گیرتس» درباره زبان جاوه‏اى است که از فضل تقدّم بر آثار دیگران برخوردار است. پس از آن از اثر ارزشمند «براون» و «لوینسن»(1987م) باید نام برد که حقیقتاً کتابى بسیار تأثیرگذاربوده‏است. جدیدترین و شامل‏ترین اثر، رساله دکتراى «ایلن»(1999م)است که بعدها به صورت کتابى مستقل در سال 2001م منتشر شد. «براون» و «لوینسن» ابتدا اثر خود را در قالب مقاله‏اى مفصّل در سال(1978م) منتشر کردند و سپس در سال 1987م آن را با جرح و تعدیل و با افزودن مقدمه‏اى پنجاه صفحه‏اى به هیئت کتابى مستقل در آوردند. کارى که «براون» و «لوینسن» انجام دادند، این بود که مفهوم ادب و به تبع آن کاربرد صورت‏هاى خطاب را بر اساس مفهوم وجهه از آثار «گافمن» مردم‏شناس آمریکایى برگرفتند. وجهه عبارت‏است از تصویرى که فرد از خود در جامعه دارد(یول 1996، ص60). آنچه «براون» و «لوینسن» انجام دادند، این بود که مفهوم وجهه را به دو نوع مثبت و منفى تقسیم کردند. وجهه مثبت آن است که شخص تمایل دارد، به آن در جامعه شناخته شود و وجهه منفى آن است که مى‏خواهد آن را از جامعه مکتوم نگاه دارد. «براون» و «لوینسن» هم‏چنین مفهوم ادب را هم بر پایه مفهوم وجهه به مثبت و منفى تقسیم کرده است. ادب مثبت عملى است که به حفظ وجهه مثبت شخص مى‏انجامد و ادب منفى عملى است که به وجهه مثبت شخص خدشه وارد مى‏کند. از آنچه در اثر «براون» و «لوینسن» آمده‏است، دو مفهوم ادب مثبت و ادب منفى بیشتر مورد توجه زبان‏شناسان واقع شده‏است. پس از آن زبان‏شناسان نقدها و اصلاحاتى بر مدل ارائه شده «براون» و «لوینسن» وارد کردند و صورت‏بندى‏هاى دیگرى که از ادب مثبت و ادب منفى به دست دادند که از آن جمله «هاوسن»(1996م) و «اسکالن»(2001م) را مى‏توان نام برد./> ( 72 ) علیرغم نقدهاى ارائه شده و مدل‏هاى تعدیل شده و اصلاح شده دیگران، باز هم چیزى از ارزش مدل براون و لوینسن کاسته نشد؛ بلکه سایر اصلاحات همگى در درون همان چهارچوب انجام گرفت. بر اساس نظر «براون» و «لوینسن» یکى از دلایل رعایت ادب و کاربرد صورت‏هاى احترام‏آمیز، جلوگیرى از آثار اعمالى‏است که وى آنها را اعمال مخدوش‏کننده وجهه مى‏خواند. اعمال ناقض وجهه آنهایى هستند که از آنها احتمال نفوذ و دخالت در حریم شخصى افراد بر مى‏آید و بدین سان ...



  • نام ها و القاب حضرت محمد (ص)

    نامها و القاب حضرت محمد(ص) اسامی حضرت محمددر حدیث اسماء حضرت رسالت صلی الله علیه و آله دو قسم است: قسمی آن است که به حدیث ثابت شده و قسمی دیگر آن است که در قرآن واقع است؛ اما آنچه به حدیث ثابت شده است، هشت است: محمد، احمد، ماحی، حاشر و عاقب. کَما قالَ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: لی أسْماءٌ؛ أنَا مُحمّدٌ و أنَا أحمَدُ وَ أَنا الماحی الّذی یَمحُوا اللّه بِیَ الکُفرَ وَ أَنَا الْحاشِرُ الّذی یُحشَرُ النّاسُ عَلی قَدَمی و أَنَا الْعاقِبُ. یعنی منم محمد و احمد و ماحی که کفر به من محو شد و منم حاشر که مردمان را بر قدم من حشر کنند، یعنی بعد از من و منم عاقب، بدین حدیث پنج اسم ثابت شد: 1 ـ محمد؛ آن اسمی است که حضرت عزت از نام خود مشتق گردانیده و وی را بدین نام مسمی ساخته و معنی او ستوده است. 2 ـ احمد؛ یعنی ستاینده تر و پسندیده تر. 3 ـ ماحی؛ یعنی محو کننده ظلمت ضلالت به نور هدایت. 4 ـ حاشر؛ یعنی مقدم در حشر و نشر؛ چه اول گوهری که سر از صدف خاک برآرد آن حضرت خواهد بود. 5 ـ عاقب؛ یعنی از پی در آینده و این کنایت است از آنکه بعد از وی هیچ نبی نباشد. در حدیثی دیگر آمده حضرت فرمود: أَنَا محمّدٌ و أَنَا أحمدُ و أَنَا المُقَفّی وَ الْحاشِرُ و نَبِیُّ التَّوْبَةِ و نَبِیُّ الرَّحْمَةِ. از این حدیث سه اسم دیگر معلوم شد: مقفیّ و نَبِیُ التّوبةِ و نَبیُ الرَّحْمَةِ. اما مقفّی به معنی تابع است؛ یعنی آخر انبیا و این نیز اشارت به ختمیّت بود؛ اما نبی التّوبه معنی توبه رجوع است، یعنی رجوع جمیع امم بدین وی خواهد بود چنانکه از مضمون کریمه «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» به وضوح می پیوندد؛ اما نبیّ الرحمه، یعنی سبب رحمت عالیمیان.   اسامی حضرت در قرآن 1 ـ محمد؛ فتح: 29. 2 ـ احمد؛ صف: 6 . 3 ـ نبی؛ انفال: 64 . 4 ـ رسول؛ مائده: 67 . 5 ـ شاهد؛ 6 ـ مبشّر؛ 7 ـ نذیر؛ 8 ـ داعی؛ 9 ـ سراج منیر؛ (احزاب: 46 ـ 45) 10 ـ منذر؛ 11 ـ هادی؛ رعد: 7. 12 ـ شهید؛ نساء:41 13 ـ ذکر؛ طلاق: 10. 14 ـ مذکر؛ غاشیه: 21. 15 ـ رؤف؛ 16 ـ رحیم؛توبه: 128. 17ـ فضل؛ یونس: 58. 18 ـ نور؛ مائده 15. 19 ـ مبین؛ دخان: 13. 20 ـ کریم؛ حاقه: 40 21 ـ مزمّل؛ مزمل: 1. 22 ـ مدثّر؛ مدثر:1 23 ـ حق؛ یونس: 108 24 ـ حنیف؛ روم: 30 25 ـ برهان؛174 26 ـ بیّنه؛ بینه: 1 27 ـ ولی؛ 28 ـ نصیر؛ نساء: 75. 29 ـ عبد؛ اسراء: 1. 30 ـ اوّل؛ انعام: 14. 31 ـ خاتم؛ احزاب: 40. 32ـ مصدق؛ بقره: 41 33 ـ أمی؛ اعراف: 157. 34 ـ بشر؛کهف: 110. 35 -مؤمن؛اعراف: 158. 36 ـ ساجد؛حجر: 98. 37 ـ مرسل؛ یس: 3. 38 ـ طه؛ طه: 1 ـ 2. 39 ـ یس؛ یس: 1 ـ 2. 40 ـ حریص؛توبه: 128. 41 ـ عزیز؛توبه: 128. 42 ـ مبارک؛انبیاء: 50. 43 ـ ستاره؛ نجم: 1. 44 ـ شاکرة؛انعام: 53. 45 ـ رحمت؛ انبیاء

  • اسامی و القاب حضرت فاطمه

    ام الا ئمه (مادر امامان): به موجب روايات نقل شده از سوى اهل تسنن و شيعه، نسل پاك پيامبر به وسيله دخترش به وجود آمده و گسترش يافته است. رسول اكرم(ص) فرموده است: پروردگار عزيز و بلند مرتبه نسل هر پيامبر را در صلب خود آن پيامبر قرار داد، حال آنكه نسل مرا در صلب على جاى قرار داد. آن حضرت چندين بار به دختر عزيزش فرمود: اى فاطمه، تو را بشارت مى‏دهم كه از نسل تو يازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرين آنها مهدى عليه السلام است. ام ابیها  يعنى: مادر (و دلسوز) پدرش كنيه‏اى است كه پدر بزرگوارش حضرت رسول اكرم(ص) وى را بدان خواند. چه اينكه پيامبر در خردسالى مادر را از دست داد و سراسر عمر عزيزش را بسختى گذراند و تا قبل از ازدواج با بانو خديجه و حتى پس از آن، پيوسته مورد آزار مشركان بود، يا در جنگها به اين سو و آن سو مى‏رفت و دشوارى تحمل مى‏كرد. در اين همه پس از تولد دختر عزيزش فاطمه، با اينكه وى كودكى بيش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نمى‏شد و در رفع اندوه او آنچه مى‏توانست مى‏كوشيد و از پدر دلجويى مى‏كرد. اگر آن بزرگوار در جنگى آسيب مى‏ديد فاطمه خردسالش بود كه بر زخم و رنج پدر مرهم مى‏نهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا(ص) دلسوزى وى را مى‏ديد اشك مى‏ريخت و مى‏فرمود: او مادر پدرش است.  «ام‏» به معنى مادر و اصل و ريشه است و در حقيقت آن بانو را بايد مادر نبوت دانست. اين كنيه را شيعه و سنى نقل كرده  و در معناى آن وجوهى بيان نموده‏اند. در ميان معانى آن شايد بهترين وجه اين باشد كه: «ام‏» در لغت‏به معنى مقصود و هدف نيز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمى مرتبت‏بود او را ام ابيها گفتند. او بود كه مقصود حقيقى و هدف و ثمره واقعى زندگانى پيغمبر بود و فرزندى شناخته مى‏شد كه پيامبر مى‏خواست. ام الحسن. ام الحسين(مادر حسن(ع). مادر حسين(ع)) ام المحسن (مادر محسن(ع)) آن حضرت را پنج فرزند بود: حسن(ع)، حسين(ع)، زينب‏، ام كلثوم عليها السلام و محسن(ع). محسن آخرين فرزند آن بانو و اولين شهيد اهل بيت: پس از پيامبر بود كه در ماه آخر حمل، در رحم كشته و سقط شد. بتول(بتول يعنى جدا و ممتاز از ديگران، يا آن كه حيض نبيند) ابن اثير در النهايه مى‏نويسد: فاطمه را بتول ناميدند زيرا از زنان زمان خويش [و زمانهاى قبل و بعد خود] از نظر فضيلت و دين و حسب جدا و ممتاز بود. يا آنكه از دنيا منقطع گشته و به خداى تعالى روى آورده بود.  از حضرت رسول(ص) پرسيده شد به چه كسى بتول گويند؟ فرمود: آن كه سرخى (حيض و...) نبيند. بدرستى كه حيض براى دختران پيامبران ناپسند است. حانیه   (آن كه به شوهر و فرزندانش بسيار مهربان است.) ...

  • القاب واسامي مبارك حضرت ولي عصر (عج)

    بسمه تعالي در انتظار تو گذشت شاها، عمر عزيز القاب و اسامي حضرت ولي عصر (عج) مهدي : از مشهور ترين القاب حضرت است در نزد همه ي فرق به معناي هدايت كننده و هدايت يافته وَتْر : از القاب حضرت مهدي است به معناي طاق ، تنها ، تك و فرد در كمالات و فضائل هادي : از القاب حضرت مهدي است به معناي هدايت كننده ودر ادعيه وزيارات بسيار آمده است . نهار : از القاب حضرت مهدي است واز تفسير آيه ي شمس /3 « والنهار ِاذاجلها « و(قسم ) به روز هنگامي كه زمين را روشن سازد وامام باقر (ع) فرموده اند كه منظور از نهار قائم آل محمد است و آيه ي 2/سوره ي ليل منعم : يعني نعمت دهنده و احسان كننده از القاب مبارك حضرت است . موعود : به معناي وعده داده شده و از القاب مبارك حضرت مهدي است اين لقب از آيات قران هم استنباط شده است ( ذاريات /22) منان : يعني بسيار نيكويي كننده و از القاب مبارك حضرت است « منان از اسماء الحسني خداوند عزوجل نيز است . » فجر : لقبي براي حضرت با توجه به تفسير امام باقر (ع)از آيه والفَجر سوره ي فجر /1 فرمود مراد از فجر قائم (عج) است فرج الاعظم : از القاب حضرت مهدي است. فردوس الاكبر : نامي است كه در كتاب قبرس روميان به امام زمان اطلاق شده است . ابوالقاسم : كنيه حضرت ولي عصر (عج) ابو القاسم است . ابوبكر : كنيه حضرت ولي عصر (عج)است . يكي از كنيه هاي امام رضا (ع)نيز هست 0 ابوتراب : كنيه حضرت ولي عصر (عج)است . كنيه ي امام علي (ع) نيز هست . ابو صالح : كنيه حضرت ولي عصر (عج)است .اين كنيه در بين عرب هاي باديه نشين معروف است و پيوسته در توسلات و استغاثات خود آن جناب را با اين اسم مي خوانند . احسان : ازالقاب حضرت قائم (عج) مي باشد. احمد : از اسماء مبارك حضرت مي باشد . از امام علي (ع)نقل شده است كه فرمود : مردي از فرزندان من در آخر الزمان قيام مي كند ...... براي او دو اسم است: اسمي مخفي و اسمي ظاهر اما اسم مخفي او« احمد » است . اصل : از اسماءشريف حضرت مي باشد زيرآن حضرت اصل هر علم و هر خير و بركت و فيض هستند و هيچ حقي در دست احدي نيست ، مگر آنكه ناگزير به حضرت منتهي شود . امام زمان : از القاب آنحضرت است شايد اين لقب برگرفته ازاين حديث نبوي باشد كه فرموده اند : من ماتَ و لم يعرف امام زمانه مات ميته ًجاهليه « اصول كافي ج1 ص 375» اوقيدمو : از اسماء حضرت مي باشد كه اين اسم در تورات آمده است . ايزد شناس و ايزد نشان : از اسماء حضرت مي باشد كه اين اسم در كتاب شيخ بهايي آمده كه فارسيان آن حضرت را به اين نام مي خواندند . باسط : از اسماء حضرت مي باشد كه به معني گستراننده است يعني كه فيض ورحمت و عدل حضرت در همه جا و براي همه كس گسترده خواهد بود . بئر معطله : از القاب حضرت مي باشد اين لقب از تفسير آيه 45 سوره حج برگرفته ...

  • نام و القاب حضرت فاطمه زهرا(س)

    نام، گویای یک واقعیت است واقعیتی که یک نوع علاقه و محبت به آن وجود دارد، خواه در آن شخص این واقعیت وجود داشته باشد یا نداشته باشد. انسان وقتی به امام حسین علیه السلام که مظهر ایثارگری و عشق به خدا بوده می نگرد نام فرزند خود را حسین می نهد تا ضمن توجه به آن حضرت و مقام ایشان در پیشگاه خداوند، این ارزش ها را در فرزند خود نیز ایجاد نماید. اما وضعیت در مورد افراد استثنایی که نامشان توسط خدای متعال یا پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نام نهاده می شود متفاوت بوده و این نامگذاری نشان از این است که این فرد دارای ویژگیهای خاص و ممتاز است. یکی از این افراد، حضرت زهرا سلام الله علیها است. نام و القاب ایشان حاکی از وجود ارزش ها و مقام بلند معنوی و جایگاه رفیع حضرت دارد که در روایات به آنها اشاره شده است. اینک به گونه اختصار به ذکر نام و القاب ایشان می پردازیم: نام ایشان فاطمه است. این نامگذاری از آن جهت است که بنابر روایات رسیده: «سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت هی و شیعتها من النار»؛ فاطمه، فاطمه نامگذاری شد زیرا که خداوند، ایشان و شیعیانش را از آتش جهنم دور ساخته است. در بیانی دیگر از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «انی سمیت ابنتی فاطمة لان الله عزوجل فطمها و فطم من احبها من النار»؛ دخترم را فاطمه نام نهادم زیرا خدای متعال ایشان و دوستدارانش را از آتش جهنم دور ساخته است. با توجه به روایات اسلامی در خواهیم یافت که آن حضرت دارای القاب متعددی می باشند که هر کدام بیانگر زاویه ای از زوایای متعدد وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها می باشند. در ذیل به اختصار به برخی از القاب ایشان اشاره می کنیم: انسیه یعنی منسوب به انس که به معنی خو گرفتن و الفت نمودن است. از پیامبر گرامی اسلام در این باره نقل شده است که فرمودند: « ففاطمة حوراء انسیة فاذا اشتقت الی الجنة شممت رائحة فاطمة»؛ فاطمه انسیه و فرشته خو است و هرگاه مشتاق بهشت می شوم فاطمه را می بویم. درباره این کلمه معانی مختلفی نقل شده است. از جمله بتول به کسی گفته می شود که برخلاف زنان دیگر، عادت ماهیانه نمی شود. از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند: «سمیت فاطمة بتولا لانها تبتلت و تقطعت عما هو معتاد العورات فی کل شهر»؛ فاطمه، بتول نامیده شده زیرا از آن چه که در هر ماه بر زنان پیش می آید پاکیزه و مبرا است. در روایتی دیگر نیز فرمودند: «و انما سمیت فاطمه البتول لانها تبتلت من الحیض و النفاس»؛ فاطمه به بتول نامیده شده زیرا که خون حیض و نفاس نمی بیند. حضرت علی علیه السلام نیز از پیامبر درباره بتول پرسیدند؟ حضرت فرمودند: «البتول التی لن تر حمرة قط ای لم تحض»؛ بتول یعنی این ...

  • نام ها و القاب حضرت فاطمه (س)

    نام ها و القاب حضرت فاطمه (س)

    نام ها و القاب حضرت فاطمه (س)    حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) به گفته امام ششم شيعيان، جعفر صادق (ع)داراي ۹ نام مخصوص بود.(1) فاطمه:فاطمه وصفي است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معني بريدن، قطع کردن و جدا شدن آمده‌است. اين صيغه که بر وزن فاعل معني مفعولي مي‌دهد، به معني بريده و جدا شده‌است و به بچه شتر ماده‌اي که از شير مادر  گرفته شده «فاطمه» مي گويند.( 2- 3- 4- 5- 6- 7- 8- 9)ازحضرت امام محمد باقر (ع) ، امام پنجم شيعيان روايت شده: خداوند فاطمه‏ زهراء را از جهل و پليدي جدا نموده‌است، لذا «فاطمه» نام گرفته‌است. سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (عالم ذر) فاطمه را از جهل و پليدي جدا کرده‌است(10)صديقه:به زني صديقه گويندکه بسيار راستگو باشد. زني که هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ايمان صادق باشد.•از امام رضا (ع )امام هشتم شيعه، روايت شده: فاطمه زهرا زني «بسيار راستگو» بود و شهيده از اين دنيا رفت(11)•عايشه گويد: کسي را راستگوتر از فاطمه زهرا، غير از پدرش (پيامبر اسلام) نديدم(12)مبارکه:بَرَکَتْ يعني فايدهٔ ثابت(13)•عبداللَّه بن سليمان مي‌گويد: اوصاف پيامبر اسلام را در انجيل خواندم که او زياد نکاح مي‌کند و نسل کمي خواهد داشت و نسل او از «دختري مبارک» به وجود خواهد آمد که براي او خانه‌اي در بهشت آماده گشته‌است(14) طاهره :طاهرة يعني زن پاکيزه از نجاست و نقص.امام محمد باقر (ع) از پدران خود نقل کرد: فاطمه‏ زهرا چون از هرگونه پليدي و گناه پاک بود، «طاهره» ناميده شد.هرگز فاطمه‏ زهرا خون حيض و يا خون نفاس نديد.آيهٔ تطهير که در وصف پاکي اهل‌بيت نازل شده‌است، اين گونه مي‌گويد: «إنّمإ؛ّ يريد اللَّه ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهّرکم تطهيراً»، همانا خدا چنين مي‌خواهد که رجس و هر آلودگي را از شما خانوادهٔ نبوت ببرد و شما را از هر عيب، پاک و منزه گرداند(15)زکيه:زَکيّة در لغت پاکيزه بودن و رشد و نمو را معني مي‌دهد. پاکيزه بودن از هرگونه رجس، گناه و يا صفات رذيله، که در شرح نام «طاهره» آمده.مباهات امام علي (ع) بر همسري با فاطمه‏ زهرا «من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‌اي که اهل تقوا، پاکدامني و نيکوکاريست، او که از طرف خداوند هدايت شده‌است، دوست، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانهٔ پيامبر اکرم است...» (16) «... درود بر تو اي زن با فضيلت! و اي زني که از هر آلودگي خود را پاک نموده‌اي(17)راضيه :فاطمه داراي صفت رضا بود، يعني هر سختي و مصيبت و رنجي را که خداوند براي او مقدر کرده بود، تحمل مي‌کرد و به آن راضي بود.جابر بن عبداللَّه انصاري مي گويد: پيامبر ...

  • زندگی نامه حضرت محمد (ص)

    زندگی  نامه حضرت محمد (ص):   نام: محمد بن عبد الله     حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.     كنيه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهيم.       القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و...     منصب حضرت محمد (ص): آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.       تاريخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.     عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.       محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).       نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.     حضرت محمد (ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.       مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.   اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏ نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.     و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) ...

  • اسامی و القاب حضرت مهدی

    مرحوم ثقة الاسلام نورى در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و كتب آسمانى پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(عليه السلام)ذكر مىكند و مدّعى است كه در اين مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غير قطعى خوددارى نموده است كه در غير اينصورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است: