اصول تعلیم وتربیه

  • اساسات تعلیم و تربیت

    اساسات تعلیم و تربیت جایګاه و اهمیت « اصول د رمسایل تربیتی»: مسایل تعلیم و تربیت تحت تاثیر چهار چوب های معین و دستوالعمل های کلی طرح و بررسی شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار میګیرند،برای وضع مطلوب عناصر تربیت ، به تکیه ګاههای مشخص مبتنی بر واقعیتهای استناد شده های زندګی انسانی به عنوان واقعیتهای موجود مورد تاکید قرار ګرفتند . آنګاه به اشاره ، موضوع اصول تربیت و بایدها و حقیقت های مطلوب مطرح ګردیدند . در این فصل اصول تربیت به عنوان زیر ساخت اندیشه های تربیتی و دستورالعمل امر و نهی عملیاتی مورد بحث و بررسی قرار خواهد ګرفت . اګر چه از دید معنا شناسی فهم و معنا و مفهوم تربیت بردیګر بخش های آن مقدم است اما از لحاظ فلسفی و ساختار فکری چنین به نظر میرسد که هیچ بحثی همچون اصول از جایګاه خطیری برخورداد نباشد در اهمیت موضوع اصول تعلیم و تربیت همین بس که برخی از تربیت پژوهان آموزش و پرورش را علم به اصول دانسته اند، اساساٌ بر آدمی واجب است که برنامه و عمل و اقدام خودرا مقرون به شناخت اصول و حدود کند تا نیروهای خود را در امور بیهوده صرف ننماید و بتواند از نیر و ها به صورتی درست و مفید فایده بهره ګیرد. ګام زدن در مسیر درست تربیت و سیر به سوی اهداف آن نیاز مند شناخت اصول کار و استفاده درست و جامع از اصول است به بیان امیرالمومنین علی« ع» : اَلعِلمُ یُرشِدُکَ ، وَ العَملُ مُبلغُ بِکَ الغایَةُ علم تو را رهنمایی می کند ولی عمل تو را به هدف میرساند. توجه به اصول ومسایل اساسی در هرکاری چنان مهم وضروری است که با نادیده ګرفتن باضایع ګذاردن آن کار روبه تباهی و فروپاشی میرود و این حکمی کلی است چنانکه امیرالمومنان فرموده است : عامل سقوط دولتها چهار چیز است ، ضایع ګذاردن اصول ( مسایل اساسی ) چسبیدن به فروع ( امور غیر مهم و تشریفات ) ، پیش انداختن اراذل ( فرومایګان ) و کنار زدن افاضل (آګاهان) . این حقیقت در امور تربیتی نیز صادق است و چنانچه اصول و قوانین و قواعد اساسی در امر تربیت ضایع ګذارده شود،نه تنها تربیت سامان نمی یابد، که ګرفتار انحطاط و سقوط میشود از اینرو توجه به اصول در امر تربیت و شناختن آنها و به کار ګرفتن شان در عمل مهمترین نقش را در سازماندهی درست تربیت و سیر به سوی اهداف تربیت ایفا میکند . معنی و مفهوم اصول تربیت : در فارسی و عربی ، واژه اصول ( جمع اصل) در چندین معنا به کار رفته است از جمله اصل در معنا مقابل فرع یعنی آنچه وجود فرع بسته و بدان و مبدا و مایه نخستین هرچیز آغازه ، ګوهر و طینت و ذات هرچیز نسب و نژاد کنه و حقیقت هر چیز سبب مصدر باعث پدید آورنده سرمایه در مقابل سود مهمترین بخش هرچیز آنچه حکمش خود به خود روشن است عینی ...



  • نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نجیب الله جویا

    نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نجیب الله جویا

    نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نویسنده : نجیب الله " جویا " وقتیکه کلمه و یا واژه علم و دانش را به زبان میاوریم تکرار مکرر آن بالای مغز و افکار ما تاثیر نمیگذارد و اما موقع که به عمق کلمه شویم و به معنی آن فرو برویم از تفکر ما بدور است. در دین مبین اسلام دانش در یک نقطه خیلی عالی و به سزایی و مقدم قرار داشته و دارد و برای  مقدم بودن آن زمان به آیات و نصوص قرانی مراجع نمایم در باره علم و دانش خیلی ها ارج گذاشته است که میتوان اشاره کرد. (هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون ) ترجمه : ایا برابر انند کسانی که میدانند و کسانیکه نمی دانند. آیت ( هل یستوی الاعمی والبصیر ) ایا برابر است کور و بینا.  که تشبیه شده است تفریق بین عالم و ناخوانده. و همچنان درین زمینه حضرت پیامبر اسلام و رهنمایی بشریت گفته است : اطلوب العلم من المهدی الی الحد. ترجمه طلب کنید علم را از گهواره تا به گور  از گهواره تا گور دانش بجوی. پس آموختن و طلب علم به زمان و وقت و به سن و سال ارتباط ندارد هر زمانیکه انسان خواسته باشد میتواند علم بیاموزد و آهمیت تعلیم و تربیه را بیاموزد. و آموختن دانش به جنسیت نیز مطرح نیست چنانچه پیامبر خدا فرموده است که : طلب العلم فریضه علی کلی مسلم و مسلمته . ترجمه : طلب کردن علم  به هر زن و مرد مسلمان فرض است.  طوریکه از نگاهی بشریت و خلاقیت زنان هم نیم از پیکر جامعه را تشکیل داده است  پس چطور نیم از پیکر از جامعه میتواند بدون دانش بماند چطور بتواند با مردان هم پیکر و هم سنگر وارد میدان باز سازی و خود کفایی کشور خود شود. بنآ حریت و آزادی برای زنان و دختران در چوکات و چار چوب اسلام کار بسا ارزنده و مفید است که روشنی و افتخار را در درب هر خانه  حس کرده میتوانیم. تقلید و نقل و قول از از ازادیهایی کنونی که در جامعه و اجتماع محسوس میشود با حریت و دیموکراسی اسلام خیلی فرق دارد. لهذا از اینکه اوقات گرانبهایی شما نگرفته باشم روی نکات چند اهمیت و نقش تعلیم و تربیه میپردازم : تعلیم و تربیه موجب سازندگی و برازندگی انسان هاست. زیرا ناتوانی و ضعف انسان در بدو تولد بر همگان اشکار است ، چه در عامل جز تعلیم و تربیت باعث میشود که این انسان ناتوان جوانمردی، بلند نظری شجاع، نوع دوست، با حکمت، عدالت جو و عمل گرا فقط در جامعه انسانی و سالم است که  انسانها را واجد خصلت های فوق ذکر شده می گرداند. انسان در صورتیکه تربیت نشود و یا تحت تاثیر جامعه اسلامی و انسانی آموزش های لازیم را نبیند و نه تنها خصایص مذکور در او ظاهر نمی شود بلکه اعمال و رفتار او مانند سایر حیوانات غیر ناطق در حد ابتدایی و غریزی باقی خواهد ماند. به هر حال اگر تعلیم ...

  • میتود تدریس1

    فصل اول میتودولوژی ( علم روشهای تدریس ( میتودولوژی درلغت بمعنی روش شناسی ، ، علم اصول ، اسلوب شناسی ، روش . میتودولوژی یا علم روش های تدریس عبارت از یك سلسله فعالیت های منظم تعلیمی است كه معلم در تدریس از ان كار گرفته و به هدف درسی خود(تعلیم شاگردان،میرسد ).یابه عبارت دیگر میتود راه و روش (عملیه منظم) درس دادن است كه معلم درجریان تدریس از آن استفاده نموده، معلم و شاگرد هر دو را در وقت كم به هدف میرساند.استفاده از میتود ها نظر به سطح دانش، مضمون و نظر به و ضعیت تعلیمی شاگردان فرق میكند. میتود چیست ؟ میتود از کلمه لاتینی " متد " Method  گرفته شده است ، وکلمه میتود در فرهنگ فارسی وفرهنگ انگلیسی به فارسی به: روش ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه ، طرز و اسلوب معنی شده است . به طور کلی ، « راه انجام دادن هر کاری » را میتود یاروش گویند ، که میتود یا روش تدریس عبارت است از « راه وروش منظم ، با قاعده ومنطقی برای ارایه درس » . همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق رسیدن به هدف وشکل معین تنظیم فعالیت ها معنی میدهد. و به مفهوم خاص میتود عبارت است ازراه حل یا طریقه حل یک مساله یا روش با قاعده و منطقی برای تدریس نامیده میشود . بصورت عموم تعریفات ذیل غرض ارایه مفهوم میتود داده شده است : میتود عبارت از یک سلسله راه های منظم ، منطقی و با قاعده است که معلم در عملیه تدریس از ان کار میگیرد . میتود یک سلسله فعالیت های سازنده و تعمیری است که شاگردان را به هدف می رساند . میتود عبارت از طریقه علمی است غرض وصول به هدف انتخاب میگردد . ویا میتود عبارت از طی کردن مراحل لازم برای انجام دادن یک کارویا یک وظیفه ویا به عبارت دیگرمیتود بکار بردن وسایل ویک سلسله فعالیت هائی است که به موقع و در مدت کوتاه وبه سهولت به هدف رسیدن را محیا میسازد . و درحقیقت میتود عبارت از تطبیق عملی اساسات تدریس خوب است که با درنظرداشت وضع شاگرد ف وضع مضمون وضرورت اموختن شاگرد بنا نهاده شده است.فنون تدریس فنون جمع فن است ، کلمه فن که معادل کلمه " تکنیک " به کار رفته است ، به معنی راه ، روش ، شیوه و مهارت معنی شده است . همچنان فن به معنی " راه به کارگیری مهارتهای اساسی ویا روش انجام ماهرانه کاری " تعریف شده است . یاد گیری چیست ؟ روانشناسان یادگیری را چنین تعریف میکنند : یادگیری یعنی ایجاد تغیرات کم و بیش دائمی در رفتار بالقوه یادگیرنده ، مشروط براینکه این تغیردر اثر تجربه رخ داده باشد . با توجه به تعریف مذکور ، تغیرات موقتی در رفتارمانند هیجانات ، خستگی ومانند آنها یادگیری به حساب نمی آید. از طرفی تاکید بر این است که این تغیرات در رفتار دراثرتجربه رخ داده باشد . همچنین ...

  • اساسات تعلیم و تربیت1

    مقدمه:      تعلیم و تربیه یکی از نهاد های با اهمیت اجتماعی است، یعنی واقعیتی است که بر اثر نیاز های انسان در رابطه با یکد یگر در مسیر تحولات اجتماعی بوجود آمده و شکل گرفته و تحول یافته است. اکنون جامعه ئی وجود ندارد که در تداوم و استمرار حیات خود وابسته به تعلیم و تربیه نباشد. این پدیده جهان شمول در همه عصر ها و زمانه ها و در همه اجتماعات بشری برای پیشرفت و ترقی انسان ها نقش حساسی داشته و دارد. بدون تعلیم انسان ها بدون آینده است، در جاهایکه به تعلیم و تربیه کمتر توجه میشود و یا به آن ارزش کمتر قایل میباشد دیده شده است که از کاروان تمدن بشریت خیلی ها فاصله داشته و همیشه در رنج ، تنگ دستی ، فقر و گرسنگی بسر میبرد. آموزش وسیله ئی است که انسان ها بواسطه آن به زندگی حرفه ای خود شکل میدهد و آینده را مطابق به میل و آرزوی خویش مهیا می کند و بر آن تسلط می یابد. اگر آموزش متوقف شود زندگی خاموش می گردد. یعنی همین آموزش و به تعبیر بهتر، یاد دادن و یاد گرفتن است که همه انسان ها به نحوی به آن در گیری داشته اند، درگیری دارند و درگیری خواهند داشت. چون هیچ لحظه ئی از زندگی انسان ها خالی از آموزش نیست و هیچ انسانی را نمیتوان که یاد نگرفته باشد ویا  یاد نداده باشد. اما گاهی یاد دادن ها و یاد گرفتن ها در زندگی ما خیلی جدی ، پر رنگ و گاهی هم ضعیف و آنقدر جدی و پر رنگ نمی باشد ولی آموزش بصورت دوامدار وجود دارد. آموزش ها همیشه در دو میدان حرکت میکنند یکی میدان آموزش دهنده یا یاد دهنده و دیگر میدان آموزش گیرنده و یا یاد گیرنده این دو میدان باهم چسپیده اند که هرگاه یکی از آنرا حذ ف کنیم ، هرگز آموزش اتفاق نمی افتد زیرا انسان در هر دو میدان آموزش نقش دارد.     زیبائی زندگی هم در این است که انسان ها همیش در حال یاد دادن و یا یاد گرفتن هستند. یاد دادن و یاد گرفتن یعنی زنده بودن، هر قدر یاد دادن ها و یاد گرفتن ها بهتر صورت گیرد زنده بودن معنا دار تر  لذت بخش تر میشود.   تجربه جهان متمدن به اثبات رسانیده است که انسان هر قدر بهتر تربیت شود و آموزش ببیند به همان اندازه زمینه های بیشتر منفعت را برای خود و برای جامعه و مردم خود و بلاخره برای جامعه جهانی بوجود می آورد. انسان در صورتی میتواند نیاز مندی های خویش را بطور کامل مرفوع سازد و بدست آورد که در خصوص تمامی عناصر ماحول خویش معلومات کافی در اختیار داشته باشد که این کار از طریق آموزش لازم و خوب میسر شده میتواند چرا که لزوم بقا انسانها در تمام عرصه های تحولات پرشتاب امروزی هماناتوجه بیشتر به ایجاد با کیفیت نظام تعلیمی است و در این جا مقصد از نظام تعلیمی همانامکاتب و موسسات تحصیلات عالی است که نسبت ...

  • اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه

    فصل اول اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه منظوراز آموزش و پرورش توسعه و تکامل انسان است. هرنظام آموزشی عاری ازارزش ها با مفهوم  ومعنای اصطلاح آموزش و پرورش مطابقت نخواهد کرد ، به طوریکه گفته شده است آموزش و پرورش دارای دو مفهوم یا بهتر بگویم همانند یک سکه دو رو: که یک روی آن آموختن دانستنی ها و مهارت ها است . وروی دومی آن رو کردن به ارزش هایی است که به کار بستن آنها زمینه تکامل آدمی است . نظام آموزشی که در جستجوی ارزش های منفی است نظام بدی است، همچنان نظام آموزشی که وجود ارزش ها را انکار می کند فلسفه آموزش و پرورش را انکار می کند، انکار فلسفه آموزش و پرورش در نتیجه نادیدن ارزشها و بکاربستن آنها نشانه تنزل افراد و جامعه هایی است که ا ز آن روی بر می گردانند . به این اساس نظام آموزشی رویگردان از ارزشها در نتیجه رویگردان از فرهنگ انسانی به جای هماهنگ کردن کودکان و نو جوانان با جامعه و فرهنگ و تمدن، می خواهد از آدمی به گفته “نیچه ” یک سکه رایج بسازد یا تهی کردن اوازویژگی های فردی و از خود و از فرهنگ انسانی تاریخ وسنت مانع تحول وتکامل آدمی می شوند، زیرا که انسان شدن آدمی دربرخورداری ازفرهنگ است وبخش بزرگ ازآن همواره ریشه درگذشته وتاریخ وسنت دارد. پس اولین مقصود آموزش و پرورش این است که بداند که چه چیز برای انسان خوب  است ،همچنین بداند که آیا این خوب ها، ارزش ها دارای سلسله مراتب هستند، یا نه اگر دارای سلسله مراتب هستند کدام ارزش ها در مقام و الا تری قرار دارند تا از طریق آموزش و پرورش تحقق یا بند؟ مثلا فیلسوف آرمان گرا و هم واقع گر ای دینی بر ای ارزش ها سلسله مراتب قایل اند ، بطوریکه ارزش ها ی معنوی بر تر از ارزش های مادی است، ودراین سلسله مراتب، ارزش های دینی در ردیف بالاتری قرار میگیرند.  زیرا آنها به تحقق هدف نهایی یعنی یگانگی انسان با نظام معنوی کمک کند،به این سان مشخص می شود که چگونه آموزش و پرورش به جوانان و نوجوانان کمک کند، تا به تناسب مراحل رشد و توسعه شان ارزشها را به ترتیب او لویت واهمیت شان بفهمند ، بپذیرند وبا آنها زندگی کنند. آموزش و پرورش سعی می کند نوجوانان و جوانان را به سوی ارزش های والا بکشاند به طوری که آنها را بفهماند تا بپذیرند و به آنها عمل کنند.  نو چوانان و جوانان را با محیط ( بد ) ساز گار نخواهدبود بلکه آنان را برای بهتر کردن محیط زندگی تشویق و ترغیب خواهد کرد، چنین آموزش و پرورش نه تنها به نیازهای کنونی و فوری نوجوانان و جوانان بی اعتنا نیست بلکه این نیاز ها را هم به درستی به سوی چیز هاو امور مهمتر با چشم انداز های دورتر و فراسوی عینیت سوق خواهد داد، ممکن است پرسیده شود که چه نوع آموزش ...

  • اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان

     اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان رساله ای کارشناسی ارشد اینجانب تحت عنوان: بررسی اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان در دوره فعلی، در تاریخ ۱۵/۸/۱۳۸۷ در مدرسه عالی فقه ومعارف اسلامی، دفاع شد. در ذیل چکیده این پایان نامه ذکر می گردد و نسخه کامل آن در مدرسه فوق نگهداری می شود. چکیده آموزش وپرورش یکی از ارکان مهم هر نظام اجتماعی به شمارمی رود.در جوامع پیشرفته که روز به روز به پیچیدگی آن افزوده می شود، بدون آموزش های لازم، زندگی ممکن نخواهد بود. به تناسب گسترش مهارت های کار و زندگی در شرایط کنونی، نظام آموزش هر جامعه ای نیاز به ارتقای کمی و کفیی دارد. سیاست گذاری و برنامه ریزی در مسایل آموزشی در سطوح و حوزه های مختلف اعم ازابتدایی، متوسطه و آموزش عالی و نظایر آن، یکی از سرنوشت سازترین حوزه ها است.سیاست گذاری در این حوزه امر پویا و متحول است که به فراخور نیاز جامعه، باید دست خوش تغییر و اصلاح گردد.دراین میان،اهداف آموزش و پرورش، بیش از همه در خور دقت و توجه است و لازم است که هراز چند گاهی مورد بازنگری و بازسازی قرار گیرد. آنچه که روشن است این است که معمولاً  علایق، سلیقه ها، نگرش ها و ضرورت های یک جامعه، در اهداف تعلیم و تربیت بازتاب می یابد. اهداف می تواند دو جور باشد یک قسم آن در برگیرنده نگاه کلان جامعه به نظام هستی و سپهر حیات می باشد و بیانگر جهان بینی و نگاه ماورایی ومتعالی جامعه است که متاثرازباورها واعتقادات دینی می باشد،که به این نوع هدفها، اهداف غائی، اطلاق شده است. نوع دیگر از اهداف آن است که در پاسخ به ضرورت های حیات مادی انسانی بوجود آمده است و به صورت مقطعی و غیر رسمی است و به تناسب تغییرات زمانی و مکانی نیازمند اصلاح و دگرگونی است. در نوشته حاضر علاوه بر پرداختن بر هدفهای از نوع اول، اهداف مقاطع و دوره های آموزشی درنظام معارف افغانستان مورد بررسی قرار گرفته است و چه بسا به اهداف درسی بعضی از مقاطع نیز اشاره شده است. هدف از مجموعه این بحث رسیدن به یک درک و شناخت از میزان همگونی اهداف معارف با تکالیف دینی و رسالت مکتبی می باشد و این که این اهداف در راستای اهداف تربیتی اسلام و در طول آن قرار دارد یا یک امری است جدا و نا مربوط به آن؟ برای این منظور، اهداف اعتقادی،اخلاقی،فرهنگی ،علمی،اجتماعی واقتصادی از منبع که در دسترس بود، استخراج گردیده ودرابتدای فصل مربوطه ذکرشده است. در طول هرفصل سعی شده هر بندازاهداف موضوعات فوق تحلیل و بررسی شودونظر نظر اسلام نیزدرهرموضوع ذکر شده است.

  • معرفی جان لاک

    جان لاك كيست؟  این مقاله بر آن است تا در ضمن معرفي جان لاك، فيلسوف انگليسي و يكي از بنيان گذاران انديشه ي ليبراليسم يا آزادي در آموزش و پرورش عناصر كليدي اين انديشه و اثرات تربيتي آن را مورد بررسي و بحث قرار دهد.لاک فرزند يك وكيل دعاوي و زمين داري خرده پا بود. آموزش لاك تا سن چهارده سالگي   توسط پدرش صورت گرفت. وي از سال 1646 تا 1651 به مدرسه ي وست مينستر رفت. در اين مدرسه به مطالعه ي اثار كلاسيك يوناني و لاتين پرداخت تا خود را براي ورود به دانشگاه آكسفورد اماده سازد. در سال 1652، در سن 20 سالگي، در دانشكده ي كريست چرچ دانشگاه آكسفورد پذيرفته شد. لاك در سال 1656 به دريافت درجه ي كارشناسي در ادبيات و در سال 1658 به درجه ي كارشناسي ارشد نائل آمد و مدرس زبان يوناني، فن بيان و فلسفه ي اخلاق شد. لاك اوقات فراغت خود را به تحصيل طب و فن كشورداري مصروف داشت و به فلسفه شرقي علاقه وافر نشان داد اما فلسفه اي كه به درد زندگي عملي بخورد و نه آن كه عقايد و نظريات غيرعملي محض باشد. او همچنين به مطالعه ي پزشكي پرداخت و هر چند دوره ي تحصيلات در اين رشته را به پايان نرسانيد، ولي پزشك محترمي شد. لاك در ضمن حمله به مفروضات افلاطون، درصدد تأسيس ديدگاهي تجربي برآمد مبني بر اين كه كليه ي شناخت هاي انسان از ادراكات حسي سرچشمه مي گيرند و به هنگام تولد، ذهن، لوح نانوشته، يا كاغذ سفيدي است كه داده هاي تجربي بر روي آن ثبت مي گردند. لاك در سياست و فلسفه نيز استاد بود. نظريه ي او در باب علم و معرفت كه در اثرش به نام «رساله اي در باب فهم انسان» در سال 1690 چاپ شد، اهميت زيادي براي فلسفه ي تجربي، كه جايگزين فلسفه ي خردگرايي گرديد و بنيان گذار آن رنه دكارت بود، دارد. «رساله اي در باب فهم انسان» تحقيقي است انتقادي درباره ي اصل و منشأ علم، جنبه ي يقيني آن و گستره ي معرفت بشر. اثر ديگرش موسوم به «دو رساله در باب حكومت» كه باز هم در سال 1690 چاپ شد، به همان اندازه اهميت دارد. در «دو رساله در باب حكومت»، جان لاك به مخالفت با حق الهي سلاطين پرداخته و معتقد است كه همه ي انسان ها به لحاظ وضع طبيعي، آزاد و برابرند و از حقوق طبيعي برخوردار مي باشند. نظريات سياسي لاك بعدها در قانون اساسي آمريكا و نيز در قانون اساسي فرانسه بازتاب يافت. وي در طول حيات خود اكثر اثارش را با نام مستعار به چاپ مي رساند، زيرا نمي خواست لطمه اي به بهترين اثرش موسوم به «رساله اي در باب فهم انسان» وارد آيد نظريات جان لاك درباره ي معرفت شناسي و آموزش و پرورش والاترين و ارزشمندترين يادگار فلسفي جان لاك را مي توان همانا رساله اي در باب فهم انسان دانست كه در سال 1690 منتشر كرد. اين مقاله كه به گونه اي ...

  • تاریخچه معارف افغانستان

       آنچه از داده های تاریخ بر می آید، تا اواخر قرن نوزده میلادی افغانستان از نظر تعلیم وتربیت دارای یک نظام مشخص آموزشی نبود، بلکه این کار به صورت سنتی در مراکز فرهنگی آموزشی که میراث صدها سال بود مانند مسجد، مکتب خانه، مدرسه علمیه .... انجام می شد. این شیوه شاید در اکثر کشورها در آن عصر یک شیوه رایج بود تا اینکه امیر شیر علیخان(1879-1867) در سال 1867 به قدرت رسید و حکومت از خاندان سدوزای به خاندان محمدزای  منتقل شد. امیر شیر غلیخان که همزمان بود با سید جمال الدین افغانی، رابطه خوب با سید داشت. به همین خاطر تحت تاثیر گفته ها و ارشادات سید قرار گرفت و به اقدامات فرهنگی دست زد که تاثیر زیاد در تحولات آینده کشور داشت. اولین جریده در تاریخ کشور بنام «شمس النهار» در زمان این امیر، و با اقدامات او شروع به نشر کرد که در اطلاع رسانی و روشن کردن اذهان و افکار در جامعه سنتی افغانستان آن روز،  نقش مهمی داشت. گفته می شود که این جریده زیر نظر مستقیم سید جمال الدین اداره می شد و حاصل تراوشات فکری او بود. اما طبق بنا بر گفته برخی از نویسندگان و اسناد بر جای مانده، سید قبل از انتشار این جریده، افغانستان را ترک گفته بود و دیگر به کشور برنگشت و انتشار آن زیر نظر سید بعید می آید[1] از اقدامات دیگر امیر شیر غلیخان افتتاح دو باب مدرسه بنام مکتب حربیه در کابل بوده است.این اولین مکتب رسمی بود که شروع بکار کرد. مکتب حربیه کابل در واقع دو مکتب بود یکی ملکی و دیگری نظامی. تاریخ تاسیس آن در حدود سال 2-1291 ق می باشدکه     شامل دوره دوم سلطنت شیر علیخان می شود. از کارهای امیر شیر علیخان در بعد فرهنگی، تحول عمده در زبان پشتو بود. چون برای اولین بار در زمان وی، فعالیت رسمی زبان پشتو در کنار زبان رایج مردم یعنی زبان دری آغاز شد و کوشش های او در جهت تثبیت زبان پشتو بطور جدی با وارد کردن آن به اصطلاحات نظامی و دفاتر اداری[2] وارد مرحله جدید شد و بعدها این پروژه در زمان امیر حبیب الله(1919-1901) و امان الله (1929-1919) بطور جدی دنبال گردید که تا آن زمان کوشش ها فقط جنبه ترویج زبان پشتو داشت و برای این کار مراکز فرهنگی آموزشی زیاد در مراکز ولایات که فقط زبان پشتو را آموزش می داد تاسیس شدند. بعد از سلطنت نادرخان(1312-1308ش)ودرزمان ظاهرخان(1352-1312ش)روند کار، تغییر کرد و دیگر صرفا به تبیلغ و ترویج زبان پشتو بسنده نمی کردند بلکه این ترویج همراه با فارسی زدائی بود.فریند تحکیم وترویج زبان پشتو،سالها قبل در زمان امان الله خان(1869-1901) با تاسیس تشکّل بنام «مرکه پشتو» شروع شده بود. هدف این تشکّل، اقتدار بخشی به زبان وقوم پشتون در کل افغانستان بود[3] ایده برتری قومی و ناسیونالیستی ...

  • تعریف اصطلاحات تربیتی

    مقدمه میتود های تدریس ، شیوه عمل معلم را در صنف درسی شکل می دهند وفرصت های مناسب را هم برای شاگردان و شاگردان به وجود می آورد. بعضأ سوال میشود: آیا لازم است معلم از یک میتود تدریس خاص بهره بگیرد ؟ پاسخ آن است که هیچ متخصصی یا هیچ منبع علمی ای کاربرد یک میتود تدریس خاصی را به صورت تجویزی پیشنهاد نمی کند. معلمان می تواند بنا بر هدفی که تدریس می کنند از یک ویا چند میتود تدریس به صورت مشترک کمک بگیرند. میتود های تدریس ابزاری بسیار مهم کار معلم به شمار می رود. به هر اندازه ایکه معلم با میتود های بیشتر ومتفاوت تدریس آشنا باشد، به همان اندازه وسایل متعددی را حین پیشبرد درس با خود دارد که توسط این وسیله ها می تواند محتوا و مواد دلخوا خویش را با درنظر داشت شرایط زمانی و مکانی در اختیار شاگردان قرار دهد. هیچ شاگردی نباید در جریان تدریس شنونده غیر فعال وخسته باشد. میتود تدریس باید طوری باشد که شاگردان را مواظب، هوشمند، بیدار، تیزفهم گردانیده و در اجرای امورسهم فعال گرفته وبه صورت جدی به آن اشتراک نمایند. هر قدری که معلم در جریان تدریس از میتود های متفاوت استفاده بعمل آورد و جریان تدریس را از یک حالت خشک و بی محتوا خارج ساخته به همان اندازه تدریس دل پذیرتر وبا مفهوم تر می گردد. که میتوان به آن تدریس خوب نام گذاشت، تدریس خوب به شاگردان کمک میکند تا خود آموزی را فرا گیرند وسر انجام میتود های نوین تدریس ومخصوصأ میتودهای جدید تدریس وسایل مفیدی برای ایجاد یادگیری با معنا به شمار می رود. درک میتود های فعال تدریس باعث می شود تا شاگردان و معلمان بتوانند در خود ذخایری از معلومات کافی را برای آموزش وپرورش توسعه دهند. میتود های تدریس می تواند به شاگردان در رشد وتوسعه آنان به عنوان یک فرد در افزایش توان تفکر خلاق، میتودن، عاقلانه، ساختن مهارت ها وتعهدات اجتماعی کمک کند و بالاخره میتود های نوین و فعال تدریس باعث می شود تا شاگردان و معلمان به خود آموزی، خود کنترولی و خود سازی آماده شوند.   تعریف اصطلاحات تعریف یادگیری: مفهوم یادگیری(Learning) را می توان به صورت های مختلف تعریف کرد: کسب دانش و اطلاعات، عادت های مختلف، مهارت های متنوع و راه های گوناگون حل کردن مسائل، همچنین می توان یادگیری را به عنوان فراگیری رفتارها و اعمال مفید و پسندیده و حتی به عنوان کسب رفتارها و اعمال مضر و ناپسند تعریف کرد. پس یادگیری مباحث بسیار گسترده ای را شامل می شود. هرگن هان(Hergenhan) و السون(Olson)(2005، ترجمه سیف 1385) گفته اند: یادگیری یکی از مهم ترین زمینه ها در روانشناسی امروز و در عین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است. با این حال به سبب اهمیت ...

  • افلاطون

    آثار مهمترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رساله جمهور است. بعضی از افلاطون شناسان معتقدند، افلاطون جملاتی را به این رساله اضافه کرده و در حقیقت وی صحبت‌ها و اندیشه‌های خودش را از زبان سقراط بیان کرده است. در تمام آثار افلاطون می‌توان مکالمات سقراط را با اشخاص مختلف، بطور دقیق و با ذکر نام دید. رساله جمهور، هنر و زیبایی را از دیدگاه افلاطون و سقراط به بهترین وجه نشان می‌دهد. این رساله حاصل مکالمات سقراط با گلاوکن (برادر افلاطون)، سیمیاس، هیپوکراتس و چند فرد دیگر است. ( همان منبع ، ص 39 ) آرائ فلسفی متافیزیک نظريه مثل: طبق نظريه مثل، آنچه در اين جهان مشاهده مى‏شود، اعم از جواهر و اعراض، اصل و حقيقت‏شان در جهان ديگر وجود دارد و افراد اين جهان به منزله سايه‏ها و عكسهاى حقايق آن جهانى مى‏باشند، مثلا افراد انسان كه در اين جهان زندگى مى‏كنند همه داراى يك اصل و حقيقت در جهان ديگر هستند و انسان اصيل و حقيقى انسان آن جهانى است. همچنين ساير اشياء.(فردریک مایر ، 1374 ، ص 434) افلاطون آن حقايق را «ايده‏» مى‏نامد، در دوره اسلامى كلمه «ايده‏» به «مثال‏» ترجمه شده است و مجموع آن حقايق به نام «مثل افلاطونى‏» خوانده مى‏شود بو على سخت با نظريه مثل افلاطونى مخالف است و شيخ اشراق سخت طرفدار آن است. يكى از طرفداران نظريه «مثل‏» ميرداماد، و يكى ديگر صدر المتالهين است. البته تعبير اين دو حكيم از «مثل‏» خصوصا ميرداماد، با تعبير افلاطون حتى با تعبير شيخ اشراق متفاوت است. ( همان منبع ، ص 436 ) يكى ديگر از طرفداران نظريه مثل در دوره‏هاى اسلامى مير فندرسكى از حكماى دوره صفويه است. قصيده معروفى به فارسى دارد و نظر خويش را در مورد مثل در آن قصيده بيان كرده است. مطلع قصيده اين است: چرخ با اين اختران، نغز و خوش و زيباستى صورتى در زير دارد، آنچه در بالاستى صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همى با اصل خود يكتاستى اين سخن را در نيابد هيچ فهم ظاهرى گر ابو نصرستى و گر بو على سيناستى. انسان شناسی نظريه اساسى مهم ديگر افلاطون درباره روح آدمى است وى معتقد است كه روحها قبل از تعلق به بدنها در عالمى برتر و بالاتر از همان عالم مثل است مخلوق و موجود بوده و پس از خلق شدن بدن روح به بدن تعلق پيدا مى‏كند و در آن جايگزين مى‏شود. در واقع افلاطون انسان را متشکل از روح و بن می داند و می گوید روح جاودانه است و در قفس تن گرفتار شده است انسان دارای سه قوه شهویه ، غضبیه و عقلیه می باشد .( نصر آبادی ، 1374 ،ص 89 )