اشعار ناب

  • مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید (فروغ فرخزاد)

    مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید (فروغ فرخزاد)

    مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسیددر بهـــــاری روشن از امــواج نـــوردر زمستــــان غبــــار آلــــــود و دوریـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شورمرگ من روزی فــــرا خــواهد رسیدروزی از این تلـــخ و شیرین روزهـاروز پـــوچی همچو روزان دگــــــــرســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــادیدگـــــانم همچو دالان هــــای تــــــارگـــونه هـــایم همچو مرمر هـای سردناگهــــان خـــوابی مرا خـــواهد ربودمن تهی خــــواهم شد از فریــــاد دردخـاک می خواند مرا هر دم به خویشمی رسند از ره کـــه در خــــاکم نهندآه ... شـــــاید عــــاشقـــــانم نیمه شبگــــل به روی گـــــور غمنــــاکم نهندبعد من ، نـــــاگه به یک سو می روندپـــرده هــــــای تیره ی دنیــــــــای منچشمهـــــای ناشنـــــاسی می خـــــزندروی کــــــاغذ هـــا و دفترهـــــای مندر اتــــــاق کــــــــوچکم پـــــا می نهدبعد من ، بــــا یـــــاد من بیگــــــانه ایدر بـــر آئینه می مـــــاند به جــــــــایتــــــــار موئی ، نقش دستی ، شانه ایمی رهم از خویش و می مانم ز خویشهر چه بر جا مــــــانده ویران می شودروح من چــــون بــادبــان قـــــــــایـقیدر افقهـــــا دور و پنهـــــــان می شودمی شتــــــابد از پـی هم بی شکـــــیبروزهــــا و هفته هـــــــا و ماه هـــــــاچشم تــــو در انتظــــــــار نــــــامه ایخیره می مــــاند بــــه چشم راه هــــــالیک دیگــــر پیکـــــر سرد مــــــــــرامی فشـــــارد خاک دامنگیر خــــاک !بی تو ، دور از ضربه هـــــای قلب توقلب من می پوسد آنجــــــا زیر خــاکبعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــادنــــــرم می شویند از رخســــار سنگگور من گمنــــــام می مــــــــاند به راهفارغ از افســـــانه هـــای نــــام و ننگ



  • مولانا

    من مست و تو ديوانه ما را که برد خانهصد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه در شهر يکي کس را هشيار نمي بينمهر يک بتر از ديگر شوريده و ديوانه هر گوشه يکي مستي دستي زده بر دستيوان ساقي سرمستي با ساغر شاهانه اي لولي بربط زن تو مست تري يا مناي پيش تو چو مستي افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستيم به پيش آمددر هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتي بي لنگر کژ ميشد و مژ ميشدوز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم که رفيقي کن با من که منت خويشمگفتا که بنشناسم من خويش ز بيگانه گفتم : ز کجايي تو؟ تسخر زد و گفت اي جاننيميم ز ترکستان نيميم ز فرغانه نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دلنيميم لب دريا نيمي همه دردانه من بي دل و دستارم در خانه خمارميک سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت ميزين وقف به هوشياران مسپار يکي دانه

  • قیصر امین پور

    دكتر قیصر امین پور، رشته های تحصیلی مختلفی را تجربه كرد وی سال 57 از رشته دامپزشكی دانشگاه تهران ترك تحصیل كرد. امین پور همچنین از رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال 1363 ترك تحصیل كرد و در سال 1376 با راهنمایی دكتر شفعی كدكنی موفق به اخذ دكترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.وی همچنین تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367 و تدریس در دانشگاه تهران از سال 1370 تاكنون را عهده دار بوده است.امین پور دبیر شعر هفته نامه سروش طی سال های 71-60، سردبیر ماهنامه ادبی - هنری سروش نوجوان 83- 67، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است."ظهر روز دهم" (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكری)؛ "به قول پرستو" (برنده جایزه جشنواره كتاب كانون پرورش فكری)؛ "تنفس صبح"، "در كوچه آفتاب"، "منظومه روز دهم"، "توفان در پرانتز"، "بی بال پریدن"، "گلها همه آفتاب گردانند" از جمله آثار وی هستند.وی برنده تندیس مرغ آمین 1368، برنده تندیس ماه طلایی (برگزیده شعر كودك و نوجوان 20 سال انقلاب) است.اگر بخواهیم شعری از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد همانكه روزگاری سروده بود:می خواستم شعری برای جنگ بگویمدیدم نمی شوددیگر قلم زبان دلم نیست.گفت:باید زمین گذاشت قلم ها رادیگر سلاح سرد سخن كار ساز نیستباید برای جنگاز لوله تفنگ بخوانمبا واژه فشنگقیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست كه زادگاه و سرزمین مادری اش به دور از وضعیت خطر و آژیر قرمز نفس می كشد. با این همه گویی غبار آن سالهای نه چندان همچنان بر چهره شاعر خانه های خونین و عروسك خون آلود تازه مانده كه گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولی تازه می كند. گر چه این حرمهای داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است. از همین روست شاید كه امین پور لحظه های كاغذی اش را می سراید و می گوید:خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاریشوق پرواز مجازی، بال های استعاریلحظه های كاغذی را روز و شب تكرار كردنخاطرات بایگانی، زندگی های اداریآفتاب زرد وغمگین، پله های رو به پایینسقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاریعصر جدول های خالی، پارك های این حوالیپرسه های بی خیالی، نیمكت های خماریرونوشت روزها را روی هم سنجاق كردم:شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراریعاقبت پرونده ام را با غبار آرزوهاخاك خواهد بست روزی، باد خواهد برد باریروی میز خالی من، صفحه باز حوادثدرستون تسلیت ها، نامی از مایادگاریقیصر امین پور، چنانچه از شعرهایش می آید، جنوبی است و اهل گتوند . منطقه ای در محدوده دزفول. به همین خاطر هست كه جنگ را می توان در اشعار روزگار جوانی اش به دیده ذهن دید و پریشان ...

  • اشعاری در مورد ماه محرم و عاشورا (اس ام اس)

    قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش كه در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد -------------------------------- اس ام اس ماه محرم آبروی حسین به كهكشان می ارزد ، یك موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد -------------------------------- ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میكنم -------------------------------- ای وجودت عشق را معنای حسین عالمی یك قطره تو دریا حسین فرا رسیدن ماه محرم را به تمامی مسلمانان جهان تسلیت می گم -------------------------------- اس ام اس تاسوعا و عاشورا پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی كشیدوگفت:كه ماه محرم است.گفتم: كه چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است -------------------------------- السلام علیكم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیك یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم) -------------------------------- اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد دل را حرم و بارگه خون خدا كرد -------------------------------- اس ام اس مخصوص محرم محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشوار به پا شد -------------------------------- حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد ... ای به دل بسته ، قدری آهسته کن مدارا با ، زینب خسته ... یا حسین مظلوم ... -------------------------------- یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن تموم حاجتا رو همه از می گیرن بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه شبای جمعه زهرا زائر این زمینه سینه زن حسینه ، یل ام البنینه ... -------------------------------- دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین -------------------------------- پیامک محرم السلام ای وادی کرببلا السلام ای سرزمین پر بلا السلام ای جلوه گاه ذوالمنن السلام ای کشته های بی کفن -------------------------------- کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در رکاب تو فدایی می شدیم السلام علیک یا ابا عبدالله ... -------------------------------- اس ام اس محرم كربلا لبریز عطر یاس شد. . . .نوبت جانبازی عباس شد -------------------------------- دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود دلها همه آماده ی پرواز شود با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود -------------------------------- نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند -------------------------------- شهادت امام حسین دل ...

  • حافظ

    دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود می دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود گرچه می گفت که زارت بکشم می دیدم که نهانش نظری با من دل سوخته بود کفر زلفش ره دین می زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یارب این قدر شناسی ز که آموخته بود

  • بیوگرافی فروغ فرخزاد

    فروغ الزمان فرخ زاد ؟؟؟؟؟ نادره ای نخستین بر آسمان شعر و ادب پارسی ایران درخشیدن گرفت و افق دید پرفروغش را بر همگان ارزانی داشت ، صدایش ترنم موسیقی بود و شعرش آیت عشق و هم او بود که به نوعی دیگر اندیشیدن را به نوعی دیگر دیدن را در فراسوی چشمان خسته و بسته یمان قرار داد . فروغ عشق را به نظاره نشست و صبر کرد تا ما بزرگ شویم و صبوری کرد تا کلمات درست ادا شوند و جایگاهی درست بیابند . در میان حقایق گیتی به جستجو پرداخت و خود را از صیقل عشق گذراند تا اثرهایی این چنین بدیع را به یادگار نهاد ، فروغ فاصله گرفت از هر آنچه در بندش می کرد . روح او آرام و قرار نداشت ، به دنبال مکان ، زمان ، اتفاق بود تا همه ی حسّش را ارامش بخشد . نهایت حقایق زندگی را دریافت می کرد و بیان . افسوس که هیچ گوشی برای شنیدنش نیافت . افسوس که فروغ برای زمانش بزرگ بود و بزرگتر از آن بود که درک شود و این نامهربانی زمانه است که اینگونه از آدمهای بزرگ خود پذیرایی میکند . چرا که آدمهای بزرگ همیشه از فراسوی زمان خود جلوترند و طبیعی است که توسط آدمهایی که در تنگنای زمان و از آن تنگتر در عقاید خشک و بسته ی خود دست و پا میزنند درک نشوند.فروغ تابید و درخشش در جهان ادب عالمگیر شد .افسوس که صد افسوس مردم ما اندیشه های والا و روح بزرگ این فرزانه ی جاوید را نفهمیدند . همه ی این ای کاش ها و همه ی این افسوس ها زمانی ثمر می بخشد که ما اندیشه های تابناک او را درک کنیم و بزرگی روحش را ارج نهیم ، هر چند که او خود مانا و جاوید است .فروغ فرخ زاد سرکش ترین بانوی شعر سده ی بیستم میلادی است . او سنت شکن جامعه ی ادبی ایران در گستره ی زبان فارسی بود ، هر چند که با عمر بسیار کوتاه ؛ شتابناک آمد و زود هنگام بسر رسید ، اما راه و رسم او در شعر فارسی و نقش او در آفرینش هنری هنوز قافله ی نو سخنی در شعر امروز زنان در زبان فارسی را ساربانی میکند . این سرایشگرآرامش ناپذیرسخنور با آنکه در ناآسودگی جانکاه زیست ، اما بهروری بیشترین تولید اندیشه در سرزمین شعر امروز فارسی را دارد .هوای بسته و زیستن گاه سرزنشگر دشوار و سوزنده ی یک خانواده نظامی ، فروغ را بسوی ایستایی و پویایی یکسره راند . او هرگز از نزدیکان و بستگان آفرین نشنید و از سوی کسی نیز رنگ مهر ، در تیرکش های نشانه بر او پدیدار نیامد . همه ی خانه ی او در آن خانه ی پدری اتاقی بود که هر از گاهی چراغش را به سرقت می بردند و او در تاریکی مفرد ثانیه های حقیقت را درک می کرد . دریغا که زندگی کوتاهش هم با غم و غربت او در خانواده طی میشد و هم پیرامون ، با این بانوی نادره سخن ، بیگانگی میکردند . زندگیش پر از لحظه های غریب بود ، لحظه های تاخت و تاز فکری با خانواده ...

  • اشعار روز نیمه شعبان و شعبانیه(اس ام اس،پیامک)

    در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارنداي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ به خدا سوگند دنيا را آذين مي بنديم اگر لحضه آمدنت را بدانيم … ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ ما معتقديم که عشق سر خواهد زدبر پشت ستم کسي تير خواهد زدسوگند به هر چهارده آيه نورسوگند به زخم هاي سرشار غرورآخر شب سرد ما سحر مي گرددمهدي به ميان شيعه برمي گردديا امام زمان انتظار هم از نيامدنت بي تاب شد … ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي…………چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامديخليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن…………خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامديبراي ما که خسته ايم نه؛ ولي…………………………براي عده اي چه خوب شد نيامديتمام طول هفته را به انتظار جمعه ام…………………دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نيامدي ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلواتتا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ سئوالي ساده دارم از حضورت من آيا زنده ام وقت ظهورت ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ اگر که آمدي من رفته بودم اسير سال و ماه و هفته بودمدعايم کن دوباره جان بگيرم بيايم در رکاب تو بميرم ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سينه بي قرار است ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کردميلاد نور پيشاپيش مبارکخدانگهدار ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ کاش مي شد اشک را تهديد کرد مدت لبخند را تمديد کردميلاد نور پيشاپيش مبارک ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي … چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي … خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن … خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي …… براي ما که خسته ايم نه ؛ ولي … براي عده اي چه خوب شد نيامدي …… تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام … دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نيامدي ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند … اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار ـــــــــــــــــــــــ اشعار ناب2 ــــــــــــــــــــــــ به ...