اشعار زیبا در مورد مرگ
تفکر در مورد مرگ
امام حسین(ع):"اگر مردم تعقل می کردند و مرگ را تصور می کردند، دنيا ويرانه مىشد."ارسال شده توسط:آقای منصوریان
جملات بسیار زیبا در مورد خدا
اشعار زیبا در مورد امام حسین(ع)
اشعار زیبا در مورد سالار شهیدان امام حسین(ع) ذوالجناح چه خبر؟ پــیل تن اســب چرا با رخ مــات آمده ای شـاه را بــردی وتــنها زفــرات آمـــده ای ای فــرس! قـافله سـالار تو کشــتند مگر؟ کـه تــو بــی قافــله وآتــش وآه آمــده ای شه مارا مگر افکنده ای از پشت به خاک عــذر جــویان زپــی عــفو گــناه آمــده ای ما یــتیمان چــه کــنیم از الــم بی پــدری؟ بـدتر از بــی پدری ،دربدری،خون جگری حاجیان جمع اند دور هم همه پس کجا رفته حسـین فاطمه حاجـیان رفتند یکـسر درمنا پس چرا اورفته سوی کربـلا او بجای موی سر ،سـر میدهد قاسـم و عـباس و اکبر میدهد سعی حـج او صفا باخنجر است مروه اش قبر علـی اصغر است نــــوای غــــــم بنال ای دل! بنال که اربـعين شـد که لرزان از غمش عرش برين شـد بـــنـال ای دل! نـــوا نيـــنوا را گلـــستان کـرده زينب کـربلا را بــنـال ای دل ! نوای غــم رسيده فــلک چون زيـنب کـبری نـديده هـــــــــواي كـــــــــربلا دوباره مـرغ روحم هواي كــربلا كرد دل شكسته ام را اســـير ومبــتلا كــرد زسر گذشته اشك به لب رســيده جـانم كه هـرچه كردبامن فراق كربــلا كــرد شـودتمام هـــستي فــداي آن دودســـتي كه غرق بوسه بااشك علي مرتضي كرد نگشت آني آن دست جدا ازدامن دوست اگر چه تـيغ دـشمن زپـيكرش جـدا كرد جــز از براي داور دوتا نگــشت اكـــبر چه شد كه خصـم كافر جبين او دو تا شد سزد هـمه جوانان حــنا زخــون ببــندند كه جا به حـجله خون يتـيم مـجتبي كرد فداي لــب آن جــواني كه درنــماز ايثار زخون وضــو گرفت وبه اكبر اقتدا كرد فداي شـيرخواري كه وقــت جان نثاري دوچشم خود ببست ودولب به خنده واكرد فـــداي آن شـــهيدي كه زيــر تـــيغ قاتل سرش بريده گشت وبه شيعيان دعا كرد فداي جـــسم پاكي كه قطعه قطعه گرديد زقطــره خونـــش حـــسين را صــدا كرد هرکه عاشق بر حسین شد منصبی دارد احترامی بس مقدس نزد اهل راز دارد مکتب عشق حسینی بین که هفتاد و دو ملت در شگفت از این که هفتاد و دو تن جانباز دارد ای بنازم بر چنین هنگی که پیشاهنگ لشکر همچون اصغر کودک شش ماهه ای سرباز دارد به دلم آرزوی مرقد کربلا دارم دلخوشم یه ارباب کریم و باوفا دارم هر کی ام یا هر چی ام آقا فقط تو رو دارم این ی بار رو راست میگم، من بخدا دوستت دارم کاش می دونستی آقا که من چقدر دوستت دارم همه شب به عشق تو سر به بیابون می ذارم دستت رو بذار رو قلبم تا که آروم بگیرم اگه تو نیای حسين(ع) من بخدا زود می میرم اسم تو هرجا بیاد همون جا کربلای ماست اینم از معجزه ارباب باوفای ...
جملات زیبا در مورد خدا
======================= ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را خدایا/ اینگونه به خاک ره میفکن ما را خدایا/ ما در تو به چشم دوستی می بینیم/ ای دوست مبین به چشم دشمن ما را خدایا رسم زمونه : تو چشم میذاری من قایم میشم .........اما تو یکی دیگه رو پیدا میکنی ====================== تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست ====================== عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود ====================== مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم ====================== می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تا بفهمی دل تنگی چه دردی ===================== غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر ===================== زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم !!! ===================== گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نیست بگو راست بگو ===================== گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند حاشا که مشتری سر مویی زیان کند ===================== تو را برای وفای تو دوست می دارم******وگرنه دلبر پیمانه شکن فراوان است ===================== هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را ------------------------------ جملات زیبا Beautiful sentences عاشقانه ذی و و بهمن ماه جدید عشق یعنی استخوان و یک پلاک / سال های سال تنهای تنها زیر خاک . . . . . . قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . . . . . عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست ٬ با چنین تقدیر بد ٬ تدبیر نیست از غمش با ناله ها همدم شدم ٬ ذره ذره آب گشتم ٬ کم شدم آخر آتش زد دل دیوانه را ٬ سوخت بی پروا ٬ پر پروانه را عشق من ٬ از من گذشتی خوش گذر ٬ بعد از این حتی اسم من را هم مبر . . . . . . دلا در عاشقی ثابت قدم باش / که در این ره نباشد کاری بی اجر دلم رفت و ندیدم روی دلدار / فغان از این تطاول ٬ آه از این زجر . . . . . . عشق توئی عاشق منم ٬ دریا توئی قایق منم اگر دزدیدند قایقت را ٬ غم مخور ٬ سارق منم !! . . . میدونی چرا ستاره ها به هم چشمک میزنن ؟ میخوان به ما بفهمونن تو سکوت و فاصله هم میشه گفت دوست دارم . . . . . داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند ، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند خدایا او را كه در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش نگذار... چه شد ای پنجره ...
اشعار زیبا در مورد شهدا
و جنگ بلا نبود بلا، دروغ بود ما مرگ رابوسیدیم و مرگ دایه ی ما بود و جنگ بلا نبود بلا، خرناسه بود بلا، نقرس بود! طوفانی در راه است ومردی می آید که به درجه ی تیمسار ها نگاهنمی کند از سمت بهشت زهرا با سربازانی پا برهنه که از چشمانشان لاله می چکد! مردی می آید ، که از شعار وحرف زیادی بدش می آید مردی که به پاترول ها سواری نداده است *** غروب ها دروازه ی بهشت را می گشایند و مردان سبز پوش می آیند و من می پرسم : آیا خورشید روز های آینده عمود تر خواهد تابید ؟ او نمی آید ، اما طوفانی در راه است و مردی می آید روزی که خیابان های بیروت با باروت فرش شود
جملات زیبا در مورد دوست
پرستوها چرا پرواز کرديد؟جدايي را شما آغاز کرديد جدايي بي وفايي قهر و دوري همه باشند گناه آشنايي هر وقت دلم برات تنگ مي شه ميام پشت قلبت هي در مي زنم پس هر وقت قلبت مي زنه بدون دلم برات تنگ شده ميدوني علت کسوف و خسوف چيه ماه و خورشيد واسه ديدن تو دعرا مي کنن الهي بميرم سياه پوشت کنم نه آنکه بمانم و فراموشت کنم يک شاخه رز سفيد تقديم تو باد/رقصيدن شاخ بيد تقديم تو باد/تنها دل ساده ايست دارايي ما آنهم شب عيد تقديم تو باد ارزو دارم که قشنگترين گل سرخ دنيا را بچينم و بر برگهاي آن قطره ايي از خون خود را بچکانم و انرا به محبوبم هديه کنم تا زماني که گل را ميبويد نفسش خون مرا گرم کند در صفحه شطرنج زندگي همه ي مهره هاي من مات مهرباني تو شدند و من قلبم را به تو باختم خون من يعني وجودم بي خون من هيچو پوچم بارها در عشقنامه نوشتم خون من مهر وجودت پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتشي است . گفتم:مگر آن را ديده اي ؟ گفت:نه در آن سوخته ام هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند هر شب برو کنار پنجره تا ستاره ها ببيننت و حسوديشون بشه که...... ماهشون مال منه هيچ کس از راز دلم آگاه نيست.هيچ کس ازآه دلم به جزقلب تو خبرندارد.من درمسيرقلب توام.چون مسافري و مقصدم افق دورچشمان توست يک بار براي ديدن دريا قدم به ساحل گذاشتي... اما امواج دريا هزاران بار براي بوسيدن قدمگاهت تا روي ساحل پيش آمدند. دلم برات تنگ ميشه اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه ميزنم. بازهم کبوتراحساسم بال مي گشايد تادرآبي بي کران آسمان قلبت به پروازدرآيد.گويا سالهاست که مفهوم پرواز درگنجايش ذهنش نيست. دوستت دارم.به وسعت يه کهکشان.اي نام تو مرهم روح و روانم مي خوانم از تو و مي گويم که به پاي تو مانند شمعي آب مي شوم تا پايان. لاستيک قلبم را با ميخ نگاهت پنچر نکن. به توعادت کرده بودم /اي به من نزديکترازمن اي حضورم از تو تازه /اي نگاهم از تو روشن اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نميکنمٍ اگه زندگي بلد نباشم زندگي نميکم اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطره تو ياد ميگيرم. سلام از معاملات عشقي مزاحمتون ميشم ببخشيد قلب شما مستاجر نمي خواد؟؟؟؟ ShabaMon Ah Ke Che Tariko Che Sarde Delamon Jayiee Ghamee Loneyei darDee To Ro bi man mano bi To GoZashtee ببخشيد از شرکت گاز مزاخم ميشم ميشه يک گاز از لبتون بيگيرم؟ ببين ديگه ...
مرگ و معاد در اشعار فریدون مشیری
چرا از مرگ مي ترسيد ؟چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟- مپنداريد بوم نااميدي باز ،به بام خاطر من مي كند پرواز ،مپنداريد جام جانم از اندوه لبريز است .مگوييد اين سخن تلخ و غم انگيز است –مگر مي ، اين چراغ بزم جان مستي نمي آرد ؟مگر افيون افسون كارنهال بيخودي را در زمين جان نمي كارد ؟مگر اين مي پرستي ها و مستي هابراي يك نفس آسودگي از رنج هستي نيست ؟مگر دنبال آرامش نمي گرديد ؟چرا از مرگ مي ترسيد ؟كجا آرامشي از مرگ خوش تر كس تواند ديد ؟مي و افيون فريبي تيزبال وتند پروازنداگر درمان اندوهند ،خماري جانگزا دارند .نمي بخشند جان خسته را آرامش جاويدخوش آن مستي كه هشياري نمي بيند !چرا از مرگ مي ترسيد ؟چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟بهشت جاودان آنجاست .جهان آنجا و جان آنجاستگران خواب ابد ، در بستر گلبوي مرگ مهربان ، آنجاستسكوت جاوداني پاسدار شهر خاموشي ست .همه ذرات هستي ، محو در روياي بي رنگ فراموشي ست .نه فريادي ، نه آهنگي ، نه آوايي ،نه ديروزي ، نه امروزي ، نه فردايي ،زمان در خواب بي فرجام ،خوش آن خوابي كه بيداري نمي بيند !سر از بالين اندوه گران خويش برداريددر اين دوران كه از آزادگي نام و نشاني نيستدر اين دوران كه هرجا ” هركه را زر در ترازو ،زور در بازوست “ جهان را دست اين نامردم صد رنگ بسپاريد كه كام از يكدگر گيرند و خون يكدگر ريزنددرين غوغا فرو مانند و غوغاها برانگيزند .سر از بالين اندوه گران خويش برداريدهمه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آريدچرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟چرا از مرگ مي ترسيد ؟ جهت دسترسی به موضوعات کلیه موضوعات مربوط به معاد بر روی لینک ذیل کلیک نمائید مرگ و معاد در قرآن و روایات و اشعار و گفتار بزرگان جهان (کتب و مقالات ) http://www.hafezasrar.blogfa.com/post-1288.aspx زبان مشیری نرم و ملایم و در عین حال غرق در رؤیا و افکار خیالی است. «از زبان و بیان او میتوان بوی حافظ، مولوی، سعدی، نیما، گلچین گیلانی و توللی را استشمام کرد. تنها مشخصه و وجه تمایز زبان او با آنها، به کارگیری و استخدام واژههایی از جنس ادبیات کهن و عاشقانه است و همین تمایز سیرِ اشعارش به سالهای گذشته میشود.»نگاه مشیری به موضوع مرگ، نگاهی مستند به دیدگاهها و آرا و نظریات پیشنیان - که پارهای از آنها در مقدمة مقاله بررسی شد- است.آنچه از اشعار مشیری برمیآید، گاه حکایتهای روشن و شفاف از مرگ است که در آن شاعر با صراحت به موضوع مرگ میپردازد و احساسات خود را دربارة آن بیان میکند. البته همیشه اینطور نیست و گاه اتفاق میافتد که مشیری ...
شعر زیبا در مورد کوروش کبیر (ع)
آرام بخواب کوروش!دشمنان فرزند نمایتتشنگی خاک به معرفت رادر آب غرق خواهند کردآوازه ات اگر چه بلندو فرامین ات اگر چه جهانیاندیشه هایت اگر چه انسانیاما خصم بداندیش اتحتی به سهم ناچیز تو بقیه شعر در ادامه مطلب … از دنیای خاکی هم رحم نمی کندآرام بخواب کوروش!اگر دو هزار و پانصد سالآسمان آبیبه تماشای مقبره ات می بالیداز این پسآبی آب، تو را در آغوش خواهد کشیدآرام بخواب کوروش!اگر روزی دختران و زنانت رابا حقارت و اسارتدر بیابانهای خشک و سوزانبه نمایش میگذاشتندامروز نیز آن تاریخدر بیابانهای زرق و برق گرفتهتکرار میشودآرام بخواب کوروش!اگر روزی بیگانگانخاکت را به توبره میکشیدندامروز سفیران غم و نکبتخود این کار را میکنند…چه سر گذشت غم انگیزیست کوروش!فرزندان بی انصافتمهربانی تو را کجا جا گذاشته اند؟گویا فراموش کردنندای جهانی صلح توبرای فرزندانتآسانتر از گردن نهادنبه خشم تمدنسوزان بوده است.