اشعار بسیار زیبا درباره امام زمان
اشعار زیبا درمورد امام زمان
دوستان عزيزم ..... اين اشعار زيبا رو تقديم مي كنم به همه عاشقان و منتظران امام مهدي (عج) كه انشالله خداون مهربان ظهور ايشون رو تعجيل بكنه ......به نام خالق انتظار در سهله وجمکران تورا میجویم!عجل لولیک الفرج میگویم!*****بیا دو باره پاک کن زجاده ها غبار رابه عاشقان نوید ده رسیدن بهار را!تمام لحظه های من فدای یک نگاه توبیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را!*****کاش در این رمضان لایق دیدار شویمسحری با نظر لطف تو بیدار شویمکاش منت بگذاری به سرم مهدی جانتا که همسفر تو لحظه افطار شویم*****دربزم ولا جام هدایت مهدیستمقصود زنور بینهایت مهدیستثبت است که در جریده ی عالم قدسگلواژه روشن هدایت مهدیست*****قطعه گمشده ای ازپرپرواز کم استیازده بار شمردیم و یکی باز کم استاین همه آب که جاریست نه اقیانوس استعرق شرم زمین است که سرباز کم است*****دیداریار غائب دانی چه ذوق دارد؟ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد.*****مولای من مهدی جان!سوالی ساده دارم زحضورتمن آیا زنده ام وقت ظهورت؟اگرتو آمدی من رفته بودماسیر ماه و سال و هفته بودمدعایم کن دوباره جان بگیرمبیایم در حضور تو بمیرم*****گفتم شبی به مهدی ازتو نگاه خواهمگفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم*****عشق یعنی عشق یعنی انتظاردر فراق تک سواری بیقرارعشق یعنی واهمه بی واهمهخادم المهدی شدن بی خاتمه*****به خاک و خون نشسته ام در انتظار دیدنتبه انتظار لحظه ی شکفتن و رسیدنتظهور عاشقانه ات نیاز هر ترانه ایبرای گریه های من تو بهترین بهانه ای*****کوچه کوچه جست وجوخانه خانه درگذارقلب ما آشفته است دربهار انتظارآخرین گل مهمدیست این که میرسد ز راههم تبار نرگس است درتبسم بهارآه میکشم تورا با تمام اتنظارپرشکوفه کن مرا ای کرامت بهارمی رسد بهارومن بی شکوفه ام هنوزآفتاب من بتاب مهربان من ببار*****آنچه تسکین خاطر جان استنغمه روح بخش قرآن استاوج پرواز در این صحیفه نوروصف عشق امام جانان استباظهور شکوه دین مهدیباغ قرآن شکوفه باران است*****مهرکوی تو آمیخته در خلقت ماعشق روی تو سرشته است به آب وگل مانیست جز ذکر گل روی تو در محفل مانیست جز وصل تو چیز دگری حاصل ما*****خوب است ما هم مثل باران حس بگیریمهرشب سراغی ازگل نرگس بگیریماز خم شراب سبزاشراقی بنوشیمهرشب شرابی از غم قائم بنوشیم*****زعشق هرکه سرایدتوایی تمام توایی!توروح مهری ومعنای غشق تام توایی!کدام جمله توراشرح میتوان کردن!توخودکتاب خودی بهترین کلام توایی!*****جمکران ای سرزمین رازهامرکز امدادها اعجازهااز درودیوار آید بوی دوستکشته ای آیینه دار روی دوست*****بیا که با همه کوله بار برخیزیمبه عزم بوسه به دست یار برخیزیمغبار غربت پاییز را دوامی نیستبیا به انتظار طلوع بهار ...
گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)
*** سرش به نیزه به گل های چیده می ماند به فجر از افق خون دمیده می ماندیگانه بانوی پرچم به دوش عاشورابه نخل سبز ز ماتم تکیده می ماندمیان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلمبه آهویی که ز مردم رمیده می ماندشب است گوش یتیمان ز ضربت سیلیبه لاله های ز حنجر دریده می ماندرقیه طفل سه ساله که حوری حرم استبه آن که رنج نود ساله دیده می ماندامام صادق حق پشت ناقه ی عریانبه زیر یوغ چو ماه خمیده می ماندشوم فدای شهیدی که در کنار فراتبه آفتاب به خون آرمیده می ماندهلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟نگاه تو به دل داغ دیده می ماندحکایت احد و اشک چشم خونینشبه اختران ز گردون چکیده می ماند این شعر بسیار زیبا از شاعر دلسوخته اهل بیت آقای احد ده بزرگی می باشد . *** باز هم شعر دیگری از استاد احد ده بزرگی گل خوش رنگ و بوی من حسین است بهشت آرزوی من حسین است مزن دم پیش من از لاله رویان که یار لاله روی من حسین است من آن مداح مست سینه چاکم که ممدوح نکوی من حسین است همه در گفتگوی این و آنند ولیکن گفتگوی من حسین است سخن بی پرده می گویم زمستی می و جام و سبوی من حسین است چو مرغ حق که از حق میزند دم طنین های و هوی من حسین است از آن بر تربتش سایم جبین را که عز و آبروی من حسین است احد گوئی از آن باشد شعارم که پیر و نکته گوی من حسین است *** باز طوفانی شده دریای دل موج سر بر ساحل غم میزندباز هم خورشید رنگ خون گرفتبر زمین نقشی ز ماتم میزندباز جام دیده ها لبریز شد باز زخم سینه ها سر باز کرددر میان ناله و اندوه و اشکحنجرم فریادها آغاز کردمی نویسم شرح این غم نامه راداستان مشک و اشک و تیر رامی نویسم از سری کز عشق دوستکرد حیران تیغه شمشیر راگوئیا با آن همه بیگانگیآب هم با تشنگان بیگانه بوددر میان آن همه نامردمیاشک آب و دیده ها پیمانه بودتیغ ناپاکان برآمد از نیامخون پاکی دشت را سیراب کردخون خورشید است بر روی زمینکآسمان تشنه را سیراب کردمی شود خورشید را انکار کرد؟زیر سم اسبها در خاک کرد؟می شود آیا که نقش عشق رااز درون سینه هامان پاک کرد؟گر نشان عشق را گم کرده ایمدر میان آتش آن خیمه هاستگر به دنبال حقیقت میرویمحق همینجا حق به روی نیزه هاستگریه ها بر حال خود باید کنیماو که خندان رفت چون آزاد شدما سکوت مرگباری کرده ایم ....او برای قرنها فریاد شدبازهم در ماتم روی حسینباز هم در سوگ آن آلاله ایمیادتان باشد حیات عشق را وامدار خون سرخ لاله ایم *** تا شعلة هجران تو خاموش کنم بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنمبسيار بکوشيدم و، نتوانستم يک لحظه غم تو را فراموش کنماي کاش، دمي دهد امانم اين اشک تا نقش تو را به ديده منقوش کنمآخر چه شود، شبي به خوابم آئي تا جام محبت تو را ...
شعری بسیار زیبا در وصف امام حسین(ع)
خواب دیدم خواب اینکه مرده امخواب دیدم خسته و افســرده امروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودتا میان گور رفتــم دل گرفتقبر کن سنگ لحد را گـل گرفتناله می کردم ولیکن بی جوابتشنه بودم تشنه یک جـرعه آببالـش زیر ســرم از سنــگ بودغرق وحشت سوت و کور و تنگ بودخسته بودم هیچ کس یارم نـشدزان میان یک تن خریدارم نشدهرکه آمد پیش حرفی راند و رفتسوره حمـدی برایم خواند و رفتنه شفیقی نه رفیقی نه کسیترس بود و وحشت و دلواپسیآمدند از راه نـزدم دو ملکتیره شد در پیش چشمانم فلکیک ملک گفتا بگو نام تو چیستآن یکی فریـاد زد رب تو کیستای گنهکار سیه دل بسـته پرنام اربابان خود یک یک ببردر میان عمر خود کن جستجوکارهای نیک و زشتت را بگوما که مامــوران حـق داوریماینک تو را سوی جهنم می بریمدیگر آنجا عذر خواهی دیـر بوددست و پایم بسته در زنجیر بودنا امید از هر کجا و دلفکارمی کشیدندم به خفـت سوی نارناگهان الــطاف حق آغاز شداز جنان درهای رحمت باز شدمردی آمد از تبار آسماننور پیشانیش فوق کهکشانچشمهایــش زندگانی می سروددرد را از قلب آدم می زدودگیسوانش شط پر جـوش و خروشدر رکابش قدسیان حلقه بگوشصورتش خورشید بود و غرق نورجام چشمانـش پر از شرب طهورلب که نه سرچشمه آب حیـاتبین دستش کائنات و ممکناتخـاک پایـش حســرت عرش بریـنطره یی از گیسویش حبل المتینبر سرش دستار سبزی بسته بودبر دلم مهرش عجب بنشسته بوددر قدوم آن نگار مه جبیناز جـلال حضرت عشـق آفریندو ملک سر را به زیر انداختندبال خود را فــرش راهش ساختندغرق حیرت داشتند این زمزمهآمده اینجا حسیــــن فاطمهصاحب روز قیامت آمدهگویی بهر شفـاعت آمدهسوی من آمد مـرا شرمنده کردمهربانانه به رویم خنده کردگفت آزادش کنید این بنـده راخانه آبادش کنید این بنده رااینکه اینجا این چنین تنها شدهکام او با تــربت مـــن وا شدهمادرش او را به عشقم زاده استگریه کرده بعـد شیرش داده استبارها بر من محبـــت کرده استسینه اش را وقف هیئت کرده استاینکه می بینید در شور است و شینذکر لالائیش بوده یا حســــــین(ع)دیگران غرق خوشـــی و هلهلهدیدم او را غرق شور و هرولهبا ادب در مجلس مــا می نشستاو به عشق من سر خود را شکستسینه چاک آل زهرا بوده استچای ریز مجلس مـا بوده استخویش را در سـوز عشقم آب کردعکس من را بر دل خود قاب کرداسم من راز و نیازش بوده استخاک من مهـر نمـازش بوده استپرچم من را بـدوشش می کشیدپا برهنه در عزایم می دویداقتدا به خواهرم زینب نمودگاه میشد صورتـش بهرم کبودبارها لعن امیــه کرده استخویش را نذر رقیه کرده استتا که دنیا بوده از من دم زدهاو غـــذای روضه ام را هم زدهاینکه در پیش شما گردیده بدجسم ...
اشعار بسیار زیبا در وصف امام زمان ( عج ) و جمعه آخر سال
خوشا به حال آنان که درکلاس انتظارحتی یک جمعه هم غیبت ندارند . . . یا ابا صالح المهدی . . . کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم یا مهدی . . . رافع عسر و حرج می رسد انشاء الله / یعنی آن ختم حجج می رسد انشاء الله مژده بر منتظران مهدی (عج) زهرا (س) بدهید / عنقریب عصر فرج می رسد انشاء الله . . . گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است . . . ؟ . . . راحت همگی به راحتی تن دادیم یک مشت شعار نامعین دادیم هر هفته غروب جمعه ها ما تنها آموزش منتظر نشستن دادیم . . . . . . گل گلزار هستی دلبر ماست / همان دلبر که او تاج سر ماست دریغا چشم ما او را نبیند / اگر چه دائما اندر بر ماست . . . . . . تو هم یک گوشه چشمی به ما کن / نگاهی هم به این بیچاره ها کن بلای هجر ما را مبتلا کرد / عنایت کن زما دفع بلا کن . . . . . . ما عاشق بی قرار یاریم همه / بر درد فراق او دچاریم همه از پای بجان او نخواهیم نشست / تا سر بقدومش بسپاریم همه . . . لطف کن دست من از دامن خود دور مکن / اینقدر ناز به این عاشق مهجور مکن میل دارم به رکاب تو ملازم گردم / اشتهای من دلسوخته را کور مکن . . . . . . خدا را یک نگاهی سوی ما کن / ز چنگ نفس اماره رها کن کرم کن مهدیا (عج) در خدمت خود / نصیب و روزی ما کربلا کن . . . . . . یارب ظهور مهدی ما عنقریب کن / بیرون دگر ز قلب جنابش شکیب کن تقدیر ما اگر نبود درک عهد وصل/ توفیق دیدن رخ ماهش نصیب کن . . . . . . نباشد بی تو عالم را صفایی / نه دین را بی تولایت بهایی مگر من دست برمی دارم از تو / تو جانی ،دلربایی ،مقتدایی . . . . . . کند هر کس زدرگاهت گدایی / به حق حق رسد آخر به جایی نبرده بویی از عرفان و معنا / ندارد آنکه با تو آشنایی . . . . . . اگر کعبه مطاف خاکیان است / و یا گر قبله افلاکیان است طواف کعبه و سنگ سیاهش / بگرد مهدی (عج) صاحب زمانست . . . . . . مقدر کن خدایا انس و جان را / ظهور مهدی (عج) صاحب زمان را رسان امشب بداد خلق عالم / یگانه منجی خلق جهان را . . . . . . بدم در جان ، دم رحمانیت را / عیان کن چهره پنهانیت را بلب جانم رسید ازحسرت تو / نشانم ده رخ نورانیت را . . . . . . کشتی شکسته ایم نجات غریق کو ؟ / ناجی ما ز بحر مخوف و عمیق کو ؟ از غصه فراق رسیده است جان به لب / یارب شریک قصه و یار شفیق کو ؟ . . . مردم و آخر ندیدم روی نیکوی ترا / گوش من نشنید جانا صوت دلجوی ترا سرمه ای با دست خود بر هر دو چشمانم بکش / نور تا گیرد دو چشمم بنگرم روی ترا . . . جان ما آمده از هجر تو بر لب بازآ / روز ما بین که بود تیره تر از شب بازآ ای امید دل صدیقه کبری (س) عجل ...