اس ام اس بدقولی
اس ام اس بدقولي
بی بهانه تو را مرور میکنم تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد — این روز ها یکدیگر را چه خوب فراموش میکنیم همه ی کارهایمان به این خوبی بود، چه خوب بود — تقدیم به همه فراموشکارای دنیا وقتی تو پاییز روی برگای زرد و خشک پا میذاری یادت باشه همین برگا یه روزی بهت نفس می دادن — به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسن — سخت ترین دو راهی: دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی — تقدیم به کسی که اسمش انتها ندارد محبتش پایان ندارد، فراموشیش امکان ندارد — شکسته این جماعت بال ما را پریشان کرده ماه و سال ما را تو هم ای بی وفا از ما بریدی نمی پرسی دگر احوال مارا — هنوز اون روز فراموشم نمی شه که با دست قشنگت روی شیشه کشیدی عکس قلبی و نوشتی واسه امروز و فردا و همیشه — آرزوی من اینست که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی آرزوی من اینست یا شوی فراموشم یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم — برف آمد و پاییز فراموشت شد آن گریه ی یک ریز فراموشت شد انگار نه انگار که با هم بودیم چه زود همه چیز فراموشت شد !!! — مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی من فراموشت نمی کنم عزیز، به سادگی — اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم — موجی از عشق رو به ساحل دلت میفرستم تا بدانی فراموش نشدنی هستی — هروقت تونستی برف رو سیاه کنی کلاغ را سفید کنی هروقت تونستی آتش را ببوسی تو آب نفس عمیق بکشی هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی شادیه غم را ببینی اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد — من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی چه بلاتکلیفند خاطراتمان !!! — معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی — اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم بدون که تو رو فراموش نمیکنم عمراً — گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را
بدقولی
نظرتون درباره " بدقولی " چیه؟ خوبه یا بده ؟ زشته یا زیباست؟ نشونه چیه؟ ادب یا بی ادبی؟ تصادفیه یا اختیاریه ؟ به نظر من بدقولی اختیاری بده ، زشته و بی ادبیه.گاهی وقتا هست که بدقولی تصادفی و بی اختیار پیش میاد و اسباب و لوازم بوجود آمدنشون اصلا دست ما نیست ،اما اون بدقولیهایی که کاملا اختیاریه و فاعل اونها با علم به بدقولیش اونا رو انجام میده کاملا غیر قابل بخششه و هر عذر و بهانه ای نه تنها قابل قبول نیست بلکه شخص بدقول رو آدم دروغگویی هم جلوه میده .میدونید چرا؟چون مسلمه که برای توجیه بدقولیش داره به هر ریسمونی چنگ مینه و ابرو باد و مه و خورشید و فلک رو به کار میگیره که بگه اونا باعث بدقولی من شدن . اینطور مواقع بهتری یک کلمه بگه " ببخشید" تا اینکه آسمون ریسمون ببافه و بیشتر خودشو از چشم بندازه. بدقولی بده ،زشته و بی ادبیه، چون فاعل اون هیچ ارزشی برای طرف مقابلش قایل نیست.اگه ارزش قایل باشه تمام کارهاشو رو طوری برنامه ریزی میکنه تا خلف وعده نکنه و طرف مقابلش رو منتظر نذاره. نمونه هایی از بدقولی رو تصور کنید و ببینید چه حالی بهتون دست میده؟ اونوقت متوجه میشید که بدقولی چقدر بده، زشته و بی ادبیه!!!!
زن و مرد
مرد از راه می رسهناراحت و عبوسزن:چی شده؟مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه ....لبخند می زنهزن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هستتلفن زنگ می زنهدوست زن پشت خطهازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتنمرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر برهزن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!مرد داغون می شه"می خواست تنها باشه"...............................................................................مرد از راه می رسهزن ناراحت و عبوسهمرد:چی شده؟زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارشزن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزهمرد اما باز هم "نمی فهمه"زن دروغ میگه.تلفن زنگ می زنهدوست مرد پشت خطهازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!زن داغون می شه"نمی خواست تنها باشه".............................................................................و این داستان سال های سال ادامه داشت و زن ومرد در کمال خوشبختی و تفاهم در کنار هم روزگار گذراندند....
بد قولی
پیش نوشت: «بدقولی» یکی از اتفاقات بدی است که در بیشتر کسب و کارهای ایرانی به یک صفت همیشگی و یک جزء جدانشدنی تبدیل شده است. «بدقولی» مثل شعله ی کبریتی است که توی انبار سوخت بازاریابی و تبلیغات یک سازمان می افتد؛ همه چیز را می سوزاند و نیست و نابود می کند. این عمل، مشتری را کلافه و بی وفا می کند. عملی که متأسفانه برای بسیاری از اهالی کسب و کار ما به صورت یک عادت پذیرفته شده درآمده است. از آن طرف، مشتری هم تا حدودی می داند که روی قول یک عده چگونه باید حساب باز کند. منظور من از بدقولی، عمل نکردن به تعهد زمانی و یا تعهد کیفیتی در روند ارائه محصول یا خدمت به مشتری است؛ البته من روی بدقولی در بازه ی زمانی تأکید بیشتری دارم. ... «بدقولی» بیشتر در ارائه خدمات اتفاق می افتد. سازمان ها یا فروشگاههایی که خدماتی ارائه می کنند و همراه یا پس از فروش محصول، خدمت همزمانی ارائه می کنند، زمین های بسیار مستعدی برای کِشت و رشد بدقولی دارند. «بدقولی» را می توانیم در دو حالت خیلی کلی بگنجانیم: 1. بدقولی زمانی 2. بدقولی کیفیتی. بدقولی زمانی همان تأخیر در ارائه به موقع خدمت یا محصول به مشتری است، که البته شایع ترین نوع بدقولی است، و به طور کلی منظور از بدقولی همین نوع است. بد قولی کیفیتی هم زمانی اتفاق می افتد که «تبلیغات بادبادکی» کرده باشیم، یعنی محصول یا خدمت واقعی با آنچه که گفته و اعلام شده است، تفاوت های فراوانی داشته باشد. چرا این قدر بدقولی؟! وقتی در این باره فکر می کردم که چرا در کسب و کار ایران بدقولی این قدر شایع است و در واقع به صورت یک فرهنگ منفی در گستره ی کسب و کار ما درآمده است، به نتایج جالبی رسیدم: · خیلی ها مشتری برای شان مهم نیست و فقط پول برای شان مهم است. · خیلی ها دیدهای کوتاه مدت و «سرِ بُرجی» دارند. · خیلی ها می خواهند ولی نمی توانند مدیریت درست و شایسته ای روی کارها و امورات شان داشته باشند. · بد قولی برای خیلی ها به صورت یک عادت رفتاری درآمده است. ترک عادت هم موجب مرض است، لابد. · خیلی ها از آثار و تأثیرات تخریبی این پدیده اطلاع کافی و جدی ندارند. · خیلی ها برای جذب مشتری وعده ای می دهند که هیچ وقت واقعی نیست. آنها فقط می خواهند مشتری بماند. چگونه؟ زیاد مهم نیست. · بعضی ها مجبوراند که بدقول باشند. کارشان روی قول این و آن است و در واقع «دیگران» بد قول اند. این عذر بدتر از گناه است، این طور نیست؟ عواقب بدقولی قابل توجه کسبه ای که خودشان هم بدقولی را به عنوان یک درد بی چاره پذیرفته اند! بدقولی عواقب و مضرات متعددی برای کسب و کار شما می تواند داشته باشد. مهمترین ...
بدقولی میکنم چون دوسش دارم
ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﯾﮏ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﮕﻮ ... ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﭘﺎﯼِ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﺮﻭﺩ ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﮐﻼﻣﺶ ﮐﻼﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﺒﺮﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻫﺮﮐﺲ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﻭﻗﻔﻪ ﺍﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ _ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻃﺮﺍﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼِ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ... ؟ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﻡ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪﺕ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ؛ ﺁﻣــــــــﺪ ﺍﺯ ﺳﺮِ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﭘﺲ ﻧﺰﻧﯽ ﺩﻝ ﻧﺸﮑﻨﯽ شما اگه میتونید قولشو بدید اما من نه هیچوقت نمیدم.