اسم های زیبا برای مغازه

  • اسم زیبا برای بچه

    اسم زیبا برای بچه

    اسم برای بچه انتخاب اسم همواره مساله ای مهم بوده است؛ چه اسم برای فرزند باشد و چه اسم برای شرکت یا تجارت و مغازه و کسب و کار، انتخاب نام مناسب خیلی مهم است. در ادامه بیشتر درباره انتخاب صحیح نام برای بچه صحبت می کنیم. فرزند ما در همان کودکی با شنیدن نام خود و توجه به معنیش (که مسلما بارها در همان کودکی اطرافیان از او یا پدر مادرش می پرسند) ناخودآگاه با نام خود احساس نزدیکی کرده و اگر معنی مثبت داشته باشد سعی دارد آن معنا را در وجودش متبلور سازد. مثلا پسری که نامش محمد است از همان دوران کودکی یقینا حضرت محمد (ص) را تا حدودی خواهد شناخت و در صورت تربیت صحیح والدینش سعی دارد همانند او خصلت های خوب را در خود بپروراند. یا پسری که اسمش سامان است در ذهن خود تصویر خود را آنچنان می سازد که به کارها سر و سامان دهد و کمک دیگران باشد. البته و صد البته کانون گرم خانواده کودک را در این وبلاگ سعی شده است علاوه بر کمک به پدر مادران عزیز ایرانی در انتخاب اسم برای فرزند، اطلاعات مهمی در این زمینه ارائه شود تا بهترین نام برای کودک را برگزینند. به صفحه اصلی سایت رفته و لیست نام های زیبای ایرانی را مشاهده نمایید. این لیست اسم ها شامل اسم زیبا برای پسر نامهای پسرانه اصیل ایرانی اسم پسر کردی نام پسرانه ترکی زیبا اسم بلوچی نامهای زیبا برای فرزند اسامی مذهبی نامهای فارسی پسر اسم قشنگ برای کودک نام جدید



  • رازهای تبلیغات موثر در مغازه یا فروشگاه

       

  • آموزش های اولیه گیتار تازه کارها بخوانند

     آموزش های اولیه گیتار چه گیتاری نخریم؟چه سبکی می نوازیم؟ تمرین های اولیه در ایـران خیلی جـا افتـاده است کـه فکـر می کـنند گیتار های مشخصی «فقط» برای سبـک های مشخصی کـاربـرد دارند. عده ای بر این باورند که گیتارهای آکوستیک با سیم های نایلونی را فقط برای سبک های اسپانیایی و نواختن موسیقی کـلاسیـک می تـوان بـه کـار بـرد؛ معلـوم است که از این علاقه مندان کسی آلبوم «Unplugged» اریک کلپتون را در نیویورک ندیده و نشنیده است یا نتوانسته است صدای گیتار آکوستیک با سیم فلزی (استاندارد) را از صدای کیتـار آکوستیک با سیم های نـایـلونی (مشهور به کلاسیک) تشخیص بدهد. عده ای دیگر این باور را دارند که گیتـار نـواختن در سبک های راک و سبک ها ی خشن تر هیچ ربطی به انواع گیتار های آکوستیک پیدا نمی کند و فقط باید با گیتار الکتریک به سراغ این سبک های موسیقی رفت؛ به علت همه گیر نبودن گـیتـارهای بیـس (Bass که معمولا در ایران «باس» تلفظ می شود) کج فهمی کمتری درباره این گیتارها وجود دارد؛ یک بررسی مجمل درباره انواع گیتارها را بخوانید تا نوبت به چگونگی خرید گیتار برسد. خانواده گیتار سه عضو اساسی دارد: اول گیتارهایی هستند که صدای آن ها را بدون نیاز به آمپلی فایر و با حجم بالا به راحتی می توان شنید. این گیتارها که به صورت سنتی و قبل از کشف برق ( و چیزهای وابسته مانند آمپلی فایر . . .) وجود داشتند درست مانند باقی سازهایی که به افزوده شدن حجم صداهاشان (Amplification) احتیاجی نیست، «گیتار آکوستیک» نامیده می شوند. گیتارهای آکوستیک در اندازه های متنوع و شکل های گوناگون ساخته می شوند. اول از همه گـیتـار آکـوستـیـک عـادی (Fret) روی دسته (Finger Board یا Fret Board )تا قبل از محل اتصال دسته به جعبه صدا هستند. جعبه صدا در این گیتار هم درست مثل عمده گیتارهای آکوستیک دیگر دارای سوراخ صدا ( یا سوراخ خروج صدا Sound Hole) است. از محل اتصال دسته به بدنه تا محل واقع شدن سوراخ صدا تعدادی دیگر پرده روی گیتار تعبیه شده است که معمولاً کمتر گیتـاریستی بـه سـراغ نـواختن روی آنها می رود؛ عمده گیتاریست ها اگر بخواهند به سراغ این پرده های پایین تر بروند از گیتارهایی استفاده می کنند که راهی در آنها برای دسترسی بهتر به پرده های آخر ( از 12 تا معمولاً 19 و گاه 20 یا 21 ) باز شده است. این راه فقط در قسمت پایینی گیتار باز می شود و گیتارهای آکوستیک یاد شده را ( Got A Way) (برشی برای راه) می خوانند. سومین نوع گیتارهای آکوستیک، گیتارهای «12 سیمه» هستند. این گیتارها مانند گیتارهای آکوستیک عادی ساخته می شوند و من تا به حال یک گیتار 12 سیممه که Got A Way باشد ندیده ام. این موضوع یک دلیل جدی دارد. فرت های 12 به بعد گیتار عموماً ...

  • تکه ای که دوست نداری!؟

    مرد دانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد و سود بیشتری به دست آورد. مرد دانا از مرد نانوا پرسید:" آیا دوست داری با آن بخش از وجودت که به تو دستور این کار را داد و الآن مشغول انجام این کار است تمام عمر همنشین باشی!؟"مرد نانوا با مسخرگی پاسخ داد:" من فقط برای مدتی اینکار را انجام خواهم داد و بعد که وضع مالی ام بهتر شد اینکار را ترک می کنم و مثل بقیه نانواها آدم درست و صادقی می شوم!؟"مرد دانا سری تکان داد و گفت:" متاسفم دوست من!! هر انسانی که کاری انجام می دهد بخشی از وجود او می فهمد که قادربه این کار هست. این بخش همه عمر با انسان می آید. در نگاه و چهره و رفتار و گفتار و صدای آدم خودش را نشان می دهد. کم کم انسان های اطراف ات هم می فهمند که چیزی در وجود تو قادر به این جور کارهای خلاف است و به خاطر آن از توفاصله می گیرند. تو کم کم تنها می شوی و این بخش که تو دیگر دوستش نخواهی داشت همچنان با تو همراه خواهد شد و نهایتا وقتی همه را از دست دادی فقط این بخش از وجودت یعنی بخشی که قادر به فریب است در کلک زدن مهارت دارد با تو می ماند و تو مجبوری تمام عمر با تکه ای که دوست نداری زندگی کنی و حتی در آن دنیا با همان تکه همراه شوی! اگر آنها که محض تفنن و امتحان به کار خلافی دست می زنند و گمان می کنند بعد از این تجربه قادر به بازگشت به حالت پاکی و عصمت اولیه نیستند و بخشی از وجود آنها نسبت به توانایی خود در خطاکاری آگاه و بیدار می شود و همیشه همراهشان می آید ، شاید از همان ابتدا هرگز به سمت کار خلاف حتی برای امتحان هم نمی رفتند.

  • سوغاتی های تایلند و مراکز خرید در تایلند

    قبل از هرچیزی میخوام بگم که برای خرید بهترین شهر بانکوک هست.چه برای خرید اجناس مارک و چه برای اجناس معمولی.البته من چون خودم مارک پوش نیستم و اصلا مارک ها رو نمیشناسم بنابر این در این رابطه نمیتونم زیاد کمک کنم.ولی در باره خرید اجناس غیر مارک سعی میکنم مطالبی رو بگم.   در بانکوک بازار بسیار معروفی به اسم پتونم وجود داره که تقریبا تو مایه های بازار تهرانه.بازاری نسبتا سنتی که در اون همه چیز پیدا میشه.انواع لباس کفش صندل کیف و .... در این بازار مجتمع بزرگی به نام ساختمان پلاتینوم وجود داره که میشه خرید خیلی خوبی در اونجا داشت.در این بازار یه شلوار جین(لی) به قیمت ۴۰۰بت برای همسرم خریدم که کیفیت و دوام بسیار عالی داشت و از تمام شلوار جین هایی که در ایران با نام ترک و ... و با قیمتهای خیلی بالاتر خریده بودم بهتر بود. در پتونم و البته کلا در تایلند قیمت خرید اجناس به تعداد خرید بستگی داره.مثلا اگه شلواری رو یه دونه بخرین باید ۴۰۰بت بدین ولی اگه همونو ۳تا بخرین جمعا ۹۰۰بت میدین.یعنی دونه ای ۱۰۰بت تخفیف. در محدوده پتونم تعداد زیادی رستوران ایرانی وجود داره که من رستوران های سبلان و پاسارگاد رو عالی میدونم.مخصوصا رستوران پاسارگاد رو.در انتخاب رستوران دقت کنین چون بعضی هاشون خیلی بی کیفیت هستن. اما بازار ام بی کی بازار فروش مارکه که گفتم در مورد مارک نظری برای ارائه ندارم.من به اونجا رفتم و یه دوری زدم و برگشتم.چون قیمتها برای من بالا بود. در بانکوک در خیابان راچادا که گفتم همیشه در اون خیابون هتل گرفتم بازار رابینسون وجود داره که یه مجتمع تجاری بزرگه.در زیرزمین رابینسون یه راهروی کوچیک و یه چنج مانی (صرافی) هست که میتونین کالاها و مخصوصا صندل های خوبی رو خرید کنین.در این راهرو تعداد ریادی رستوران چینی و ژاپنی وجود داره.در ورودی رابینسون هم یه پیتزا کمپانی خیلی خوب هست. مجتمع رابینسون اگه اشتباه نکنم یه مجتمع ۷ طبقست که هر طبقه یه نوع جنس میفروشن.طبقه اول لوازم آریشی و ادکلن و ... و طبقه ۷ هم پوشاک.این مجتمع هم با خرید تعداد بیشتر تخفیف بیشتری میده... اگه در بانکوک تور شام در کشتی رو برین در کنار رودخونه به پاساژ rever side میرین که یه پاساژ شیک و البته بسیار گرونه.در اونجا کیف های زنونه ساخته شده از پوست کروکدیل رو به قیمتهای بالای یک میلیون تومن میتونین بخرین!!! و بقیه اجناس هم به همین شکل! در پاتایا هم مراکز خرید وجود داره و هم مغازه های خیابونی و هم دست فروشها. یادتون باشه در مغازه ها و مخصوصا با دستفروشها خیلی چونه بزنین.جنسی رو که ۱۰۰۰بت بگن میشه با ۱۰۰بت خرید و معمولا از خرید پشیمون نمیشین. اما به نظر من بهترین ...

  • احمد رضا احمدی

    ما از کنجکاوی درباره‌ی ابر گذشته بودیمما فقط کنجکاو باران و صدای سنتور بودیم...مانه عمق را دوست داشتیمنه امید راما ساکنان خانه راگُمدر صدای سنتوردوست داشتیم... احمد رضا احمدی   شتاب مكنكه ابر بر خانه ات ببارد و عشق در تكه ای نان گم شود هرگز نتوان آدمی را به خانه آورد آدمی در سقوط كلمات سقوط می كند و هنگام كه از زمین برخیزد كلمات نارس را به عابران تعارف می كند آدمی را توانایی عشق نیست در عشق می شكند و می میرد  احمد رضا احمدی   نشانی خانه خویش را گم كرده ایملطف بنفشه را می دانیم اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی كنیم ما نمی دانیم شاید در كنار بنفشه دشنه ای را به خاك سپرده باشند باید گریست باید خاموش و تار به پایان هفته خیره شد شاید باران ما من و تو چتر را در یك روز بارانیدر یك مغازه كه به تماشایگلهای مصنوعیرفته بودیم گم كردیم  احمد رضا احمدی   اگر نمي خواهي بر تيره بختي من گواهي دهيخواهش دارم روبه روي من نمان، عبور كن،كوچه را طي كن و در انتهاي كوچه محو شو،همان گونه كه آدم هاي خوشبخت محو مي شوند... احمد رضا احمدی   زمانی با تكه ای نان سیر می شدم و با لبخندی به خانه می رفتم اتوبوس های انبوه از مسافر را دوست داشتم انتظار نداشتم كسی به من در آفتاب صندلی تعارف كند، در انتظار گل سرخی بودم احمد رضا احمدی   من بسیار گریسته ام هنگامی كه آسمان ابری است مرا نیت آن است كه از خانه بدون چتر بیرون باشم من بسیار زیسته ام اما اكنون مراد من است كه از این پنجره برای باریجهان را آغشته به شكوفه های گیلاس بی هراس، بی محابا ببینم احمد رضا احمدی   آینه را به تنهایی دوست نداشتمآینه را در آینه دوست داشتمگفته بودند:عمر آفتاب از مهتاببیشتر استآفتاب را در خانه حبس کردمدر مهتابکنار باغچه‌ی انبوه از ریحان خفتم... احمد رضا احمدی   من از عکس انسان تیرباران شده شنیدمکه آنقدر وقت نیست تا گل را دلداری دهم.در یک ثانیه برای خورشید لباس دوختمدر یک ثانیه آسمان آبی را به روی تخت خواباندم.فرصت نبود تا در زخم خلیج‌های پوستمگل‌های مذهبی بکارم.فقط یک ثانیه فرصت بودبرای نگاهداری آن لحظه‌ی خوشبختکه در میان خورشید و گل آفتابگردانبا نفس خویش داوری می‌کردفقط یک ثانیه فرصت بودکه آسمان نشسته بر انگشتان ژرف چمن راوسعت دهم. احمد رضا احمدی   ما را به تاراج برندبسیار بیداری بودبسیار خواب بودروزهای جمعه ابر داشتیماما نمی‌توانستیمبیداری و خواب و ابر جمعه رازندگی نام بگذاریمپس خواب را انکار کردیمپس بیداری را انکار کردیمروزهای جمعه از خانه بیرون رفتیمکه ابر را نبینیمچه حاصلکه عمر به پایان بودو چای در غروب جمعهروی میز سرد می‌شد.  احمد رضا احمدی   کبریت ...

  • مغازه‌اي به نام نويسنده سرشناس

    چشم‌روشني «جلال آل احمد» بيش از چهار سال است كه هيچ رهگذري دليل نامگذاري «جلال آل‌احمد» را از صاحب مغازه چشم‌روشني در يكي از خيابان‌هاي فرعي و پر رفت و آمد دوراهي قپان را نپرسيده است. آنطور كه خود مي‌گويد: «شما اولين نفر هستيد كه دليل اين نام را از من مي‌پرسيد.» روي شيشه مغازه با رنگ آبي نوشته است، فروشگاه چشم‌روشني جلال آل احمد ولي وقتي داخل مي‌شويد همه نوع اقلامي در قفسه‌هاي مغازه چيده است. پفك، چيپس، نوشت افزار، وسايل خرازي، وسايل شوينده و بهداشتي، اسباب بازي اما دريغ از پارچ و ليوان و ساير هداياي چشم‌روشني! آن‌طور كه در جواز كسب آويزان بر ديوار نوشته شده است رضا جمالي متولد 1314 است. يعني 12سال بعد از جلال آل‌احمد به‌دنيا آمده است. پيرمرد ابتدا از وضعيت كسب و كار خود مي‌گويد: همه چيز مغازه به كشش محل بستگي دارد. با شروع سال تحصيلي و باز شدن مدارس، چشم‌روشني كمتر فروش دارد. در عوض به‌جاي آن نوشت‌افزار، مواد خوراكي و لوازم بهداشتي فروش بيشتري دارد. چند تا مشتري وارد مغازه مي‌شوند و بايد منتظر ماند. پيرمرد باز از خود مي‌گويد: اصليتم بوئين‌زهرايي است. ساكن محله چهارراه يافت‌آباد هستم. قبلا مغازه‌ام در پاساژ طلافروش‌ها خيابان امامزاده حسن بود. چهار سال است كه مغازه‌ام را آورده‌ام اينجا. هر روز از خانه تا اينجا پياده مي‌آيم.» بعد از همه اين صحبت‌ها دليل نامگذاري مغازه را از او مي‌پرسم:«از اول كه خودم را شناختم نيتم در كارها، اقتدا به خاندان آل‌محمد(ص) است و از موقعي كه اين مغازه را راه انداختم هميشه در اين فكر بودم كه از اسماء جلاله خداوند روي كسب و كار خود استفاده كنم.» عجيب بود. يعني اين اسم هيچ ارتباطي با نويسنده كتاب «غرب زدگي» و «سفر به ولايت عزرائيل» ندارد. جمالي با بي‌اطلاعي از نام نويسنده معروفي چون جلال آل احمد مي‌گويد:«اصل نيت شخص است كه چه اسمي را به چه نيتي بگذارد.هر محمد را مي‌شود گفت محمد(ص) يا علي را علي(ع) محسوب كرد؟ در اين محله كسي تا به حال از من درباره اسم مغازه چيزي نپرسيده است. اين نوشته براي من تا به‌حال ضرر نداشته است.» هر چه از من اصرار كه اين نام را شما به نيت و هدفي مشخص از بين تمامي اسماء خداوند انتخاب كرده‌اي و تركيب آن نام يكي از نويسندگان مطرح ادبيات معاصر است. ولي پيرمرد قبول نمي‌كند و مي‌گويد: «نه اين از سر اتفاق اين‌جور شده است. اصلا من ايشان را نمي‌شناسم من اصلا سواد خواندن و نوشتن ندارم!»  چاپ شده در شماره 146 روزنامه تهران امروز - ۱۷ شهريور ۱۳۸۸