اسب بالدار
ساخت اسب بالدار افسانه ای با آهن آلات + تصاویر
به تازگی سایت های خبری خارجی اثر زیبای یک هنرمند ایرانی را مورد تحسین قرار داده اند. این اثر هنری یک اسب بالدار را نشان میدهد. پگاسوس Pegasus در اسطورههای یونان، اسب بالدار جاودانی؛ یار باوفای بلروفون است. در روزهای اخیر سایتهای پربازدید خارجی که بیشتر به خاطر انتشار عکسها و آثار هنری زیبا مشهور هستند، روی اثر هنری یک هنرمند ایرانی به نام حسن نوروزی تمرکز کردهاند. حسن نوروزی هنرمند ۳۴ ساله و فارغ التحصیل دانشگاه فردوسی مشهد است که اثر زیبای اسب بالدار پگاسوس را خلق کرده؛ اثری که مورد توجه سایت های پرطرفدار خارجی از جمله twistedsifter واقع شده است. پگاسوس (Pegasus) در اسطورههای یونان، نماد یک اسب بالدار جاودانه است. آقای نوروزی با خرده ریزهای فلزی که بعضی از آنها قراضه و دورریختنی بودهاند، یک اثر هنری بسیار زیبا درست کرده است. این اثر هنری یک اسب بالدار را نشان میدهد. پگاسوس Pegasus در اسطورههای یونان، اسب بالدار جاودانی؛ یار باوفای بلروفون است. وقتی پرسئوس سر مدوسا را برید، مدوسا از پوزئیدون حامله بود، از گردن بریدهٔ او پگاسوس به دنیا آمد. تهیه و تنظیم : مجله تکناز
اسب بالدار پگاسوس (Pegasus)
سلام اسطوره ي يوناني پگاسوس اسبی بالدار و فرزند رابطه مدوزا و پوزئیدون است. او زمانی که سر مدوزا توسط پرسیوس از تن جدا شد، به دنیا آمد و توسط بلروفون اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و در آنجا ماندگار شد.اسم هايي كه در اين گونه مطالب آمده بعدا در مطالب بعدي معرفي خواهند شد
اسطوره های حیوانی.. گاو بالدار.. بز بالدار.. شیر بالدار.. اسب بالدار ..سیمرغ
1- گاو بالدار: این نقش را می توان از دوره هخامنشیان روی آثار مختلف این زمان از جمله حجاری های تخت جمشید ، بشقاب های فلری و جام های نقره مشاهده کرد. گاو بالدار از جمله حیوانات اساتیری است که فره وشی های محافظ در ایران باستان محسوب می شود. یکی از آثار مهم دوذه هخامنشی نقش گاو بالداری است که در شوش به دست آمده است و به صورت نقش برجسته روی سنگ است. از تصاویری که مربوط به این استوره در دست داریم می توانیم به تصویر بشقاب نقره ای اشاره کنیم که نقش این حیوان در وسط آن دیده می شود. 2- شیر بالدار: شیر بالدار با سر شاه از نقوش مورد علاقه مردم ایران باستان است . تصویر شیر بالدار افسانهای با دو شاخ بسیار حائز اهمیت است بطوریکه این اثر مطلق به قرن 5 ق. است که به صورت نقش برحسته بر روی آجرهای لعاب دار حجاری شده و از محل باستانی شوش کشف شده است . در تالار صد ستون تخت جمشید تصاویری از شیر افسانه ای همراه با گل نیلوفر وجود دارد . می توان از ریتون طلایی منقوش به شیر بالدار که در دوران هخامنشی بوده است یاد کرد..از مناطق باستانی همدان لوحه ای از طلا کشف شده که نقش دو شیر را به صورت بالدار و پشت به هم نشان داده شده است این اثر نیز مربوط به دوره هخامنشیان است و شباهت زیادی به کار برنز کاران لرستان دارد. در دوره ساسانی نیز اثار مکشوف ار این حیوان نیز داده می شود به طور مثال ظروف فلزی مکشوفه دیده شده است. 3- اسب بالدار: قدیمی ترین اثر کشف شده از اسب بالدار مربوط به سفال قبل از تاریخ است که از تپه سیلک کاشان به دست آمده است. در زمان ساسانیان از این حیوان روی جام خسرو یکم به دست آمده است، همچنین روی مهره های دوره های ساسانی نیز می توان تصویری از اسب بالدار را مشاهده کرد. 4- بز بالدار: این نقش را می توان در ریتون مکشوفه از "ارزنجان" مربوط به دوره هخامنشی اشاره کرد.در دوره اشکانی هم از این استوره می توان در ساغرهای عاجی شکل مکشوفه از حفریات نساء اشاره کرد. 5-همای شاخ دار و سیمرغ افسانه ای مرغ افسانه ای در داستان های ملی ایران، پرونده زال ززو راهنمای اوست . در اساطیر گفته شده است که سیمرغ دور از مردم و در کوه زندگی می کرده است و گفته شده است که هنگام سختی ها هرگاه زال پر او را به آتش می افکند ، پدید می آید و را چاره را به زال می نماید.... معنی سمبلیک سیمرغ به معنی آرزو ، آتش ، آزادی، اعتقاد، اقتدار، الوهیت، الهام ، امپراتوری، بردباری، پرهیزگاری و....است. در واقع سیمرغ حیوانی اساطیری است که در ایران باستان خیلی اهمیت داشته است از جمله این تصاویر می توان به دستبند زرین مربوط به دوره هخامنشی اشره کرد و نیز نقش سیمرغ روی پارچه ها و گچ بری های دوره باستانی ...
اسب بال دار
اسب بالدار و قطعا سفید پیشکشتان - من فقط یه خر بالدار میخوام که بعضی وقتا تو خوشبختی گیر کنه
از اسب بالدار تا جهان ممكن
سخنرانى دكتر ضياء موحد درباره فلسفه تحليلى و پديدار شناسى {{ سعيد راعى}} سنت فلسفه تحليلى در اواخر قرن نوزدهم با كارهاى انديشمندانى چون فرگه و گودل آغاز شد و در انگلستان نيز با كارهاى راسل و موربسط يافت و به همين دليل، اين سنت كه اساساً در مقابل سيستم فلسفى هگل قد برافراشته، به فلسفه انگلوساكسون نيز شهرت يافته است. پديدارشناسى نيز با كارهاى هگل آغاز شد و او بود كه اول بار به صورت مشخص از واژه پديدارشناسى استفاده كرد. هگل كتابى را نيز با عنوان پديدار شناسى روح نگاشت؛ اما انچه امروز در مطالعات فرهنگى ـ جامعه شناختى و حتى فلسفى و روانشناختى رواج يافته، ريشه در آراى هايد گر و هوسرل دارد. اين دو با بسط آراى خود به سنت پديدار شناسانه دامن زدند، البته تمايزات اساسى اى نيز بين كارهاى هايد گروهوسرل وجود دارد. به همين دليل هوسرل را واضع پديدار شناسى مى داند. او با بسط روش شناسى خاص خود در شناخت امور، مسائل را دامن زد كه اساساً با كارهاى هايدگر متفاوت بود.دكتر ضياء موحد، استاد دانشگاه و عضو هيأت علمى مؤسسه پژوهش حكمت و فلسفه ايران، دوشنبه ۲۷ بهمن ماه در نشستى با عنوان «هوسرل و فرگه؛ حيث التفاتى و زبان معنايى» به تحليل و بررسى رابطه آراى اين دو فيلسوف آلمانى پرداخت. متن حاضر گزارشى از سخنرانى اين استاد فلسفه و منطق است كه به همت گروه فلسفه مركز بين المللى گفت وگوى تمدن ها برگزار شده بود.دكتر ضياء موحد در آغاز به اين موضوع پرداخت كه حيث التفاتى ترجمه واژه انگليسى (intentionality) و زبان معنايى معادل واژه انگليسى (intensionality) است. ادموند هوسرل، به عنوان فيلسوفى كه در سنت فلسفه قاره اى به بحث از پديدار شناسى پرداخته، اصطلاح حيث التفاتى را مطرح مى كند و گوتلوب فرگه نيز در سنت فلسفه تحليلى به بحث از زبان معنايى پرداخته است. اين دو واژه در انگليسى تنها در يك حرف كه آن نيز (s) و (t) است با يكديگر تفاوت دارند و حال مسأله اين است كه چه ارتباطى بين اين دو واژه وجود دارد.وى گفت: زبان معنايى واژه اى جعلى در برابر زبان مصداقى (extensionality) است. در قرن نوزدهم ويليام هميلتون، واژه زبان معنايى را در مقابل زبان مصداقى وضع كرد و فرگه با تمايز قائل شدن بين زبان مصداقى و زبان معنايى زبان هاى مصداقى را زبان هايى معرفى كرد كه صدق و كذب آنها تنها تابع مصاديق اجزاى آنها باشد به اين معنى كه معنا در صدق و كذب زبان هاى مصداقى دخالت ندارد.ضياءموحد با تأكيد بر اينكه زبان شناسان و فلاسفه اروپاى متصل (contionental) توجه خاصى به معنا دارند و چندان به مصداق نمى پردازند، اظهار داشت: زبان شناسان به آنچه فلاسفه تحليلى اسم مى گويند، دال مى گويند و معنا را نيز ...