ادبیات سوم راهنمایی
درس پنجم / دانایی
دانایی قالب شعر«دانایی» مثنوی است. مثنوی در لغت به معنی دو تایی است و در اصطلاح به قالب شعری میگویند که هر بیت آن مفقع (قافیهدار) باشد، یعنی دو مصراع هر بیت، هم قافیه بوده و قافیهی مصرعها در هر بیت تغییر کند. مثنوی، بهترین قالب برای سرودن داستانهای بلند است. از مهمترین مثنویهای فارسی میتوان«شاهنامهی فردوسی»، «بوستان سعدی»، «مثنوی مولوی» و «لیلی و مجنون نظامی» را نام برد. نمودار مثنوی: ------------ $ ----------$ ------------ # ----------# ----------- @ ---------@ آرایهی قلب: به جابهجایی اجزای جمله در شعر و نوشتههای ادبی، که باعث عمق معنا در آن میشود، آرایهی قلب میگویند. شعر بدان کوش تا زود دانا شوی چو دانا شوی زود والا شوی تلاش کن تا هرچه زودتر دانایی برسی که اگر به آن دست یابی، به بزرگی ها دست خواهی یافت. در این بیت و بیت بعدی، تکرار حرف (الف) واج آرایی وجود دارد. نه دانا تر آن که والاتر است که والاتر است آن که داناتر است "طرد و عکس" این آرایه، یکی از عناصر زیبایی سخن است که در آن مصراع اول را با جابهجا کردن کلمات در مصراع دوم تکرار میکنند. پیداست که این تکرار باید چنان باشد که موجب رونق و حسن کلام گردد و بر ضعف و سستی طبع شاعر حمل نشود، و گرنه اجتناب کردن از این گونه تکرارها، بهتر و با آرایش سخن مناسب تر است. تصویر و مثال بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان آن نگار دلستان، بر سرو دارد بوستان گلستان باشد شکفته، بر صنوبر بس عجب بر صنوبر عجب باشد شکفته گلستان البته این تکرارها باید سبب زیبایی کلام شود و هنر به کار رفته در آن مشخص باشد. دلبر جانان من برده دل و جان من برده دل و جان من، دلبر جانان من روضه رضوان من، خاک سر کوی دوست خاک سر کوی دوست، روضه رضوان من یوسف کنعان من، مصر ملاحت تراست مصر ملاحت تراست، یوسف کنعان کم منسوب به حافظ معنی بیت: کسی که بلند مرتبه تر از دیگران است، الزاماً دانا تر از دیگران نیست بلکه آن کسی که دانا تراست، نسبت به دیگران مرتبهی بالاتری دارد. نبینی ز شاهان که بر تختگاه ز دانندگان باز جویند راه آیا شاهانی را بر تختِ شاهی تکیه زدهاند نمی بینی؛ که(برای حکومت کردن) از دانایان راه نمایی میخواهند. اگر چه بمانند دیر و دراز به دانا بودشان همیشه نیاز ...
جزوه ی ادبیات فارسی سال سوم راهنمایی
جزوه ای خوب برای گرفتن نمره ی عالی در درس ادبیات فارسی؟؟!! امتحانش مجانیه!!قالبهای شعری 1- قصیده: شعری است که مصراع اوّل بیت اوّل با تمام مصراعهای زوج هم قافیه است و تعداد ابیات آن از پانزده بیت بیشتر است. موضوع قصیده، ستایش، نکوهش، پند یا مسائل اخلاقی است. رودکی، ناصر خسرو، انوری، سعدی و ملک الشّعرای بهار از شاعران نام دار قصیده اند. نمودار قصیده 2- غزل: شعری است که مانند قصیده، مصراع اوّل بیت اوّل با تمام مصراعهای زوج هم قافیه است ولی تعداد ابیات آن کمتر از قصیده و موضوع آن بیان احساس و عاطفه، فراق و جدایی، عشق و عرفان و... میباشد. غزل عاشقانه: سعدی - غزل عاشقانه: سنایی، مولوی - غزل عاشقانه عارفانه: حافظ - غزل اجتماعی: ملک الشّعرای بهار، قیصر امین پور نمودار غزل 3- مثنوی(دوتایی، دوگانه): شعری است که هر بیت آن قافیه ای جداگانه دارد و بیشتر برای سرودن داستانها و مطالب طولانی مناسب است و شاعر میتواند پس از چند بیت از قافیهی قبلی استفاده کند. مانند: شاهنامهی فردوسی، پنج گنج نظامی، بوستان سعدی، مثنوی معنوی مولوی نمودار مثنوی 4- قطعه: شعری است که قافیههای آن فقط در مصراعهای زوج (دوّم) قرار دارد. موضوع قطعه پند و اندرز یا مسائل اخلاقی است. انوری و پروین اعتصامی از شاعران نام دار قطعه اند. نمودار قطعه 5-رباعی: یعنی چهار گانه، شهری چهار مصراعی است که مصراع سوّم آن معمولا قافیه ندارد و مصراع اوّل، دوّم و چهارم هم قافیه هستند. خیّام، عطّار، مولوی از رباعی سرایان مشهور میباشند. نمودار رباعی 6- دو بیتی نو(چهار پاره): شعری است که قافیه های آن فقط در مصراع های زوج(دوّم) قرار دارد و هر دو بیت آن قافیه ای جداگانه دارد. شاعران معروف این قالب شعری، ملک الشّعرای بهار، فریدون مشیری را می توان نام برد. نمودار دو بیتی نو 7- شعر نیمایی:شعری است با مصراع های کوتاه و بلند که در آن قافیه الزامی نیست و شاعر هر جا که بیان خود را نیازمند به قافیه می بیند از آن استفاده می کند. پدید آورنده ی شعر نیمایی، نیما یوشیج است. از دیگر شاعران مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری می باشند. * بیت الغزل، شاه بیت: بعضی از ابیات خیلی ساده و سریع بر دل می نشینند و بر زبان جاری می شوند. به بهترین بیت در غزل «بیت الغزل» و در شعر های دیگر «شاه بیت» می گویند. * تخلّص: معمولاً شاعران در پایان شعر خویش نام خود یا نام ویژه ای را که نام شعری شاعر است به کار می برند به این نام «تخلّص» و به بیتی که دارای تخلّص است «بیت تخلص» می گویند. تخلّص به معنای خلاص شدن ...
درس چهاردهم
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور دانش های ادبی: قالب شعر: غزل ردیف: غم مخور آرایه ی تضمین:حافظ مصراع دوم بیت اول را از شمس الدین محمد(قرن هفتم)صاحبِ دیوانِ جوینی تضمین کرده است. آرایه ی تلمیح: این بیت به صورت آشکار بر داستان حضرت یوسف در قرآن کریم اشاره دارد. آرایه ی تضاد: کلبه ی احزان، گلستان مراعات نظیر/تناسب:یوسف،گم گشته،کنعان دانش های زبانی: کنعان: سرزمین فلسطین امروزی مخور: فعل نهی کلبه ی احزان: کلبه ای که حضرت یعقوب در فراق یوسف گم گشته ساخت و در آنجا، غم هجران پسر را نیکو داشت تا افسانه شد. احزان: جمع حُزن، اندوه ها معنی: همانطور که یوسف گم گشته به کنعان وسرزمین خود باز گشت و کلبه ی اندوه به گلستان تبدیل شد،نگران نباش،غم های تو نیز روزی به پایان میرسد. ای دل غمدیده،حالت به شود،دل بدمکن وین سرشوریده بازآیدبه سامان،غم مخور دانش های ادبی: قافیه: سامان جناس: به،بد ــ به، به تناسب: دل، سر دانش های زبانی: به در مصراع اول: بهتر، خوب ونیکو به در مصراع دوم: حرف اضافه غم دیده:واژه ی مشتق مرکب(غم+دید+ه) دل بد مکن:کنایه از غصه نخور،ناراحت نباش وین: و این (مخفف است) سرِ شوریده: سرپرمشغله،سری که غم و تشویش زیادی دارد. سامان:آرام و قرار، نظم و انضباط معنی: ای دل غمگین من، غصه نخور،چراکه حال و روزت بهتر میشود واین آشفتگی و پریشان حالی تو ،دوباره آرام و قرار می یابد. دور گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور دانش های ادبی: قافیه: دوران واج آرایی: تکرار صدای (د) جناس: گر، برــ دور، دوــ گر دو، گردون ( توجه: این جناس موسیقی شعر را زیبا کرده است اماعلمای ادبیات این واژه ها را جزء آرایه ی جناس نمی دانند.) دانش های زبانی: دور گردون: گردش آسمان، گردش روز گار گر: اگر(مخفف است) دو روزی: مدت کمی، اندکی مراد : مقصود، هدف دائماً: همواره( قید است) معنی: ای دل غصه نخور،چراکه اگر روزگار به میل ما نیست،گردش روزگار یکسان نیست و روزی از راه می رسد که زندگی به مراد دل ما باشد. هان،مشو نومید،چون واقف نه ای ازسرِّغیب باشد اندر پرده بازی های پنهان، غم مخور دانش های ادبی: قافیه: پنهان تناسب: سرّ غیب، بازی های پنهان دانش های زبانی: هان: آگاه باش، شبه جمله است. نومید: نا امید، مأیوس چون: زیرا، به این دلیل واقف: آگاه، باخبر سرّ غیب: قضای الهی، سرنوشت ومقّدر اندر پرده:در پرده ی غیب،پرده ی اسرارالهی خزانه ی اسرار الهی بازی های پنهان:اتفاقاتی که برای ماخواهدافتاد، پیش آمد های آینده نه ای: نیستی، ...
سوم راهنمایی
درس دهم «هم نشين» پيوند :پيوستگي . آراستگي خرسندي :رضايت خوش حالي شكيبا : صبور .بردبار دل انگيز : روح نواز ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد؟ ابري كه در بيابان بر تشنه اي ببارد ذوق :اشتياق آرایههای ادبي : 1-تشبيه مركب :مشبه :ديدار يار غايب مشبه به : ابري كه در بيابان بر تشنه اي ببارد. وجه شبه : ذوق 2-اسلوب معادله معني بيت : ملاقات دوست دور از دسترس مانند ابري كه در بيابان بر انسان تشنه مي بارد شور انگيز واشتياق آور است. بيابان وتشنه وابر :مراعات نظير گسترده :فراگير مصائب :ج مصيبت :بلا وگرفتاري لاف چيزي زدن :ادعاي چيزي كردن (بيهوده) گرگان وميشان :تضاد باري بر دل : باعث گرفتاري بر :تكرار تا تواني مي گريز از يار بد ياربد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تورا برجان زند ياربد بر جان وبر ايمان زند مي گريز :فرار كن آرایه تكرار (يار بد ) نشايد :شايسته نباشد صحبت با كسي دارند : با كسي هم نشيني كنند. بود :باشد احمق : نادان نيكو خلق :خوش رفتار به صلاح بود :در راه راست باشد معصيت :گناه مصر:اصرار كننده اعتماد:تكيه منش : اخلاق صحبت :هم نشيني پليد :آلوده. ناپاك پاك وپليد :آرايه تضاد معني 1 :با انسانهاي بد همنشيني نكن كه هم نشيني بدان تو را نا پاك مي كند .همان گونه كه ابر كوچكي باعث ناپديدي آفتاب مي شود. طبيعت :اخلاق ورفتار (در اين جا ) طريقت : راه وروش نبوت :پيامبري خاندان :خانواده اصحاب كهف :ياران غار پي نيكان گرفت :به دنبال افراد نيكو رفت مردم شد :به انسان تبديل شد بيت 2 آرايه تلميح دارد. جامه :لباس مثل هم نشین بد چون آهنگر است.اگر جامه نسوزد دود در تو گیرد و مثل هم نشین نیک چون عطار است که اگر مشک به تو ندهد بوی در تو گیرد معني :هم نشين بد مانند شغل آهنگريست كه در كنار آتش است اگر لبا سش نسوزد بوي دود را با خود خواهد داشت وهم نشين خوب مثل عطر فروشي است كه اگر هديه اش مشك نباشد دست كم خوشبو خواهي بود. گرايش :تمايل ...
درس نهم
معنی لغات: تک بیت انتهای صفحه: آینه چون نقش توبنمود راست خودشکن آیینه شکستن خطاست دانش های ادبی: قافیه: راست ،خطاست کنایه:خودشکن کنایه از خودت را اصلاح کن جناس: آینه، آیینه دانش های زبانی: بنمود: نمایاند،نشان داد معنی شعر: اگر آینه ایراد و نقص تو را نشان داد،باید آن ایراد را رفع کنی و خودت را اصلاح کنی، نه اینکه آینه را بشکنی. تاریخ ادبیات: **************************************************** جوانی گه کار و شایستگی است گهِ خود پسندی و پندار نیست دانش های ادبی: قالب شعر:قطعه قافیه: پندار ردیف: نیست دانش های زبانی: خودپسندی: غرور،تکبر پندار: تصور،خیال معنی شعر: ای انسان، دوره ی جوانی،زمان کار وتلاش و نشان دادن شایستگی هایت است،نه اینکه زمان غرور و خیال و توهم چو بفروختی،از که خواهی خرید؟ متاع جوانی به بازار نیست دانش های ادبی: قافیه: بازار جناس: که،به تشبیه: متاع جوانی،جوانی را به متاع(کالا) تشبیه کرده است. مراعات نظیر/تناسب:متاع،بازار،خرید،بفروختی تضاد: بفروختی،خرید استفهام انکاری:مصراع اول پرسشی است که مفهوم انکار دارد. دانش های زبانی: متاع: کالا چو: وقتی که معنی شعر: ای انسان،وقتی دوران با ارزش جوانی را فروختی و به راحتی از دست دادی،این را بدان دوران جوانی که از دست رفته هرگز برنمی گردد. غنیمت شمُر،جزحقیقت مجوی که باری است فرصت،دگربار نیست دانش های ادبی: قافیه: دگربار جناس: باری،بار دانش های زبانی: باری: بار دیگر،فرصت دوباره دگر بار: بار دیگر غنیمت شمر: ارزش آن را درک کن بیت از چهار جمله درست شده است. معنی شعر: ای انسان،ارزش جوانی خود را بدان و به جز حقیقت چیز دیگری را جستجو نکن،چراکه جوانی و زندگی انسان یکبار است و تکرار نمیشود. مپیچ از رهِ راســــت بر راه کج چو در هست،حاجت به دیوار نیست دانش های ادبی: قافیه: دیوار تضاد: راه راست، راه کج آرایه ی ادبی:حُسن تعلیل:(مصراع دوم برای مصراع اول در حکم تمثیل ونمونه است.) جناس: بر،در ـ بر،به مراعات نظیر: در، دیوار تضاد:هست و نیست مصراع دوم ضرب المثل است. دانش های زبانی: ره راست: راه راست،راه درست مپیچ: فعل نهی از مصدر پیچیدن معنی شعر: سعی کن از راه راست خارج نشوی و به راه نادرست و کج نروی،چراکه تا وقتی در هست انسان از دیوار وارد خانه نمیشود. زآزادگان بُردباری و ســعی بیاموز، آموختن عـــــــــار نیست دانش های ادبی: قافیه: عار ضرب المثل: ...
درس یازدهم
معنی لغات: مصاحبت: هم صحبتی، هم نشینی،دوستی شکیبا: بُردبار،صبور مصائب: جمع مصیبت،بلاها و سختی های بزرگ لاف زدن: خود ستایی کردن،ادعای زیاده ازحد، بیهوده گویی خصلت: خوی،ویژگی صلاح: نیکی،درستی،مصلحت معصیت: گناه،نافرمانی مُصر: اصرار کننده،پافشاری کننده طریقت: راه و روش متّهم: کسی که کار بدی به او نسبت داده شود، تهمت زده شده،مورد تهمت واقع شده نیکو خصال: دارای ویژگی های پسندیده خرسندی: رضایت آسیب: صدمه مُشک: نوعی ماده ی خوشبو متعال: بلند مرتبه معنی شعر های متن درس: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان برتشنه ای ببارد دانش های ادبی: قافیه: دارد،ببارد مراعات نظیر:بیابان،تشنه ـ ابر،ببارد،تشنه تضاد:دیدار،یار غایب این بیت از یک غزل سعدی انتخاب شده است. دانش های زبانی: ذوق: اشتیاق معنی شعر: آیا می دانی که دیدن یار و معشوق که مدت ها غایب بوده است ،چه لذتی دارد؟ مانندِبارانی است که برخیابان خشک ببارد. تا توانی می گریز ازیاربد یاربدبدتر بود از ماربد مار بد تنها تورا برجان زند یاربد برجان و بر ایمان زند دانش های ادبی: قافیه ی بیت اول:یار،مار قافیه ی بیت دوم:جان،ایمان ردیف بیت اول:بد ردیف بیت دوم:زند واج آرایی :حرف (د)در مصراع دوم ازبیت اول جناس: مار،یارـ بد،بود ـ بد،بر دانش های زبانی: ماربد: مارترسناک،مار گزنده معنی شعر: بیت اول: تا جایی که می توانی از دوست و یار بد دوری کن،چراکه دوست و یار بد از مار بدهم بدتر است. بیت دوم: ماربد تنها جسم تورا نابود میکنداما دوست بد هم جسم وجان و هم ایمان تورا نابود میکند. بابدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی توراپلید کند آفتابی به این بزرگی را لکه ای ابر ناپدید کند دانش های ادبی: قافیه: بیت اول: پلید بیت دوم:ناپدید جناس: با،بد ـ که،چه ـ کم،که ردیف: کند مراعات نظیر در بیت اول:بَدان،پلید تضاد: آفتاب،لکه ای ابرـ پاکی،پلید دانش های زبانی: پلید: آلوده کم نشین: هم نشینی نکن معنی: بیت اول:سعی کن از هم نشینی با انسانهای بد دوری کنی،چراکه همنشینی با آنان تو را که پاک هستی،مانندخود آلوده و بد میکند. بیت دوم:همانطور که لکه ای ابرآفتاب به این بزرگی راپنهان میکند،دوستی با انسانهای بدباعث میشود خوبی های انسان را از بین ببرد و نابود کند. پسر نوح با بَـــدان بنشـست خاندان نبوتــش گـــم شــد سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد دانش های ادبی: قافیه:بیت ...