احسان علیخانی و همسرش
مراسم ختم همسر بنیامین بهادری(نسیم حشمتی)
اول یه عذر خواهی میکنم از دیر گذاشتن این مطلب خیلی تو فکرش بودم ولی به دلیل مشغله کاریم یعنی امتحان مدرسه نتونستم این مطلب رو بذارم...بببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببوس. . . . . ستارههای عرصهی سینما و تلویزیون به همراه هنرمندان عرصهی موسیقی برای همدردی با "بنیامین بهادری" در مراسم هفتمین روز درگذشت همسر این خوانندهی پاپ شرکت کردند. به گزارش باشگاه خبرنگاران مراسم هفتمین روز درگذشت نسیم حشمتی، همسر بنیامین بهادری" در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شد. این مراسم با حضور جمعی از خوانندگان، آهنگسازان و بازیگران سینما و تلویزیون برپا شد سخنرانی این مراسم را آیت الله موسویان برعهده داشت و حاج محسن طاهری و حاج سید مجید بنی فاطمه مداح مراسم هفتمین روز درگذشت همسر بنیامین بهادری بودند. بر اساس این گزارش هنرمندانی همچون بابک جهانبخش و همسرش، مجید خراطها، محمدرضا خانزاده، بهمن هاشم، محسن رجبپور، پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر، احسان علیخانی، رضا تاجبخش، مجید طوسی، یاشار خسروی، حامد کمیلی، الهام جعفرنژاد، سیامک اشعریون، علیرضا میرآقا و سید علی ضیا حضور داشتند. ستارههای عرصهی سینما و تلویزیون به همراه هنرمندان عرصهی موسیقی برای همدردی با "بنیامین بهادری" در مراسم هفتمین روز درگذشت همسر این خوانندهی پاپ شرکت کردند. به گزارش باشگاه خبرنگاران مراسم هفتمین روز درگذشت نسیم حشمتی، همسر بنیامین بهادری" در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شد. این مراسم با حضور جمعی از خوانندگان، آهنگسازان و بازیگران سینما و تلویزیون برپا شد سخنرانی این مراسم را آیت الله موسویان برعهده داشت و حاج محسن طاهری و حاج سید مجید بنی فاطمه مداح مراسم هفتمین روز درگذشت همسر بنیامین بهادری بودند. به تمامی طرفداران به ویژه خود آقای بنیامین بهادری و دخترشون این داغ بسیار بزرگ رو تسلیت میگم و برای خود آقای بنیامین بهادری آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی زندگی رو دارم...
احسان در مراسم 7 همسر بنیامین بهادری
دیروز بعد از ظهر؛ مراسم هفتم همسر بنیامین بهادری
از گنج تا مرگ/ ته چاه، نابرده رنج را روایت می کند..
ژیلا نقوی اعلایی فرزند اول خانواده است و پس از قبولی در دانشگاه تبریز به دلیل وابستگی به خانواده از رفتن به دانشگاه انصراف می هد: در سن 20 سالگی ازدواج کردم و پس از ازدواج به درسم ادامه دادم و الان ترم آخر مهندسی IT هستم. با همسرم در سمنان آشنا شدم و با یک عشق کاملاً رویایی ازدواج کردیم. این میزبان ماه عسل عشق به همسرش را غیرعادی توصیف می کند. هر بار که همسرش را روایت می کند؛ دست هایش می لرزد: سال 1385 به دلیل محرومیت استان سمنان به شوهرم پیشنهاد تأسیس یک شهربازی را دادم، پس از طرح آن شهرداری اولین شهربازی اختصاصی کودک را ساختیم؛ ولی چون درآمد حاصل از آن با هزینههایمان یکی بود، مجبور به اخذ وام شدیم.
مهمان ماه عسل که در چاه افتاد چگونه پیدا شد؟..
من فرزند اول خانواده هستم و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم. به دلیل علاقه خانواده به دختر، به من خیلی علاقهمند بودند و من برای خانواده خیلی خاص بودم، بنابراین پس از قبولی در دانشگاه تبریز به دلیل وابستگی به خانواده دانشگاه نرفتم و در سن 20 سالگی ازدواج کردم و پس از ازدواج به درسم ادامه دادم و الان ترم آخر مهندسی IT هستم. با همسرم در سمنان آشنا شدم و با یک عشق کاملا رویایی ازدواج کردیم. خانواده همسرم هم فرهنگی بودند و هم اکنون دارای 2 فرزند دختر هستم. وی در ادامه گفت: سال 1385 به دلیل محرومیت استان سمنان به شوهرم پیشنهاد تاسیس یک شهربازی را دادم، پس از طرح آن شهرداری اولین شهربازی اختصاصی کودک را ساختیم ولی چون درآمد حاصل از آن با هزینههایمان یکی بود، مجبور به اخذ وام شدیم، به همین جهت به دلیل گرفتن وام، بدهکار شدیم. عشق من به همسرم غیر عادی بود و گواه عشق خاص من به همسرم، خود او و مادرش است. همسرم هم من را دوست داشت ولی عشق من به او خاص بود. علیخانی برای شرح اصل قصهی مهمان از او پرسید چرا به فکر گنج افتادید؟ مهمان اینگونه بیان کرد: کارگر ما که حدود 2 سال نزدمان کار میکرد، به همسرم گفت گنجی در این منطقه است که من به دلیل ناتوانی مالی قادر به پیدا کردن آن نیستم ولی اگر شما به من کمک کنید، 2 میلیارد سهم شما خواهد شد. من از ابتدا خبری از این پیشنهاد نداشتم و در ادامه کار متوجه شدم، و پس از اطلاع همچنان مایل نبودم و مخالفت میکردم ولی ته دلم علاقهمند به رسیدن به چنین پولی بودم. حدود 8 ماه گذشت ولی هیچ گنجی پیدا نشد تا اینکه آن فرد ادعای پیدا کردن آن گنج را کرد و دلیل پنهان کاری خود را هم متوجه نشدن کسی از این مسئله عنوان کرد و اینکه قصد دارد سهم ما را بدهد. یک شرایط و زمانی را برای دادن سهم ما تعیین کرد. او 3 شرط گذاشت، اول اینکه حتما من با همسرم باشم، دوم اینکه با موتور برویم و سوم اینکه کسی از این ماجرا اطلاع پیدا نکند. مهمان در ادامه اظهار داشت: چهارشنبه 23 مرداد سال 92 ساعت 6 با آن فرد قرار گذاشتیم و پس از ورود به آن منطقه بسیار ترسیدم و به همسرم گفتم برگردیم، اگر ما را اینجا بکشد هیچ کسی متوجه نمیشود ولی همسرم گفت: نفوس بد نزن. آن فرد ما را کمی معطل کرد تا اینکه غروب شد. علیخانی با تعجب پرسید: اصلا به او شک نکردید؟ مهمان اینگونه پاسخ داد: آن فرد کارگر ما بود و حدود 2 سال با خود او و خانوادهاش رفت و آمد داشتیم. مهمان افزود: آن فرد به من گفت چون مانتوی شما رنگی است، اینجا بنشین تا کسی به ما شک نکند و بعد با همسرم رفتند ولی من صدای آنها را میشنیدم که ناگهان صدای ترسناکی به گوشم رسید. به سمت آنها دویدم ...
عکسهای احسان علیخانی در مراسم هفتم همسر بنیامین بهادری...