اتوبوس گرجستان
سفر نامه گرجستان
با سلام به دوستان عزیز .(سفر زمینی به گرجستان) بهمون اعلام شده بود که ساعت 23:30 پنجشنبه 26/12/89 مقابل دفتر آژانس مسافرتی مربوطه باشیم، وقتی با 10 دقیقه تاخیر رسیدم حدود 25 نفر از 38 مسافر اتوبوس اونجا بودند تا ساعت 00:15 که یه نفر اومد و در آژانس رو باز کرد بعد از چند دقیقه هم بالاخره سر و کله اتوبوس پیدا شد. من و دوستم که قبلا تجربه سفر زمینی رو داشتیم از هرج و مرج حاکم بر شرایط نهایت استفاده رو برده و صاف رفتیم دو تا صندلیه بلافاصله بعد از درب وسط رو تصاحب کردیم که جلوی پای اون فضای باز تری داره و میشه گفت بهترین جای اتوبوس هستش! بعد از اضافه شدن 8 نفر دیگه با سلام و صلوات، حوالی ساعت 00:45 بامداد جمعه راه افتادیم. قرار بود باقی مسافرها بین راه در کرج و تبریز به ما ملحق بشن. توی سفرهای زمینی هرقدر متوسط سنی افراد پایین تر باشه سفر جالب تر و به یادموندنی تر میشه که اینبار متوسط سنی مسافرها حدود 50 سال بود که عدد نسبتآ بزرگیه. همیشه توی سفرهای خارجی (زمینی یا هوایی) با خودم فکر میکنم که این راهنمای فارسی زبان که از ابتدا تا انتهای سفر قراره همراهمون باشه کجاست؟ کاش تو این سفر هم همین اتفاق میافتاد ولی متاسفانه بعد از سوار شدن ایشون اوضاع رو به وخامت بیشتری گذاشت. چون بطرز وحشتناکی بیمزه و در حد مرگ توی حس بود!! از همه بدتر اینکه اصلا لیدر نبود فقط لیسانس تاریخ بود و حتی اسم خیابونای اصلی تفلیس رو هم نمی دونست! به هر حال صبح جمعه توی شهر صوفیان دست و صورتی شستیم و آبجوش و تنقلاتی خریدیم آخه توی اتوبوس نه آب آشامیدنی بود و نه آب جوش یا چای!! البته بود ولی فقط برای گروه رانندگی و اونا این مطلب رو با سبک سرویسدهی خاصشون به مسافرین فهموندن. قرار بود از طریق ترکیه (مرز بازرگان) وارد گرجستان شیم چون کشور ارمنستان به دلیل کنسرت های لس آنجلسی های ایرانی تبار عید امسال خیلی خیلی شلوغ بود. ظهر بود که به مرز رسیدیم و متوجه شدیم که تقریبآ 130 تا اتوبوس نوبتشون جلوتر از ماست. کمی سردر گم توی شهر بازرگان چرخیدیم و بالاخره رفتیم به یه رستوران. جای شما خالی غذا رو که زدیم، آقای راننده که خدا عمرش بده کار جالبی انجام داد و اون این بود که ما رو به یه روستا به نام باغچه جوق در حوالی ماکو برد که یه باغ و عمارت زیبای تاریخی به نام کاخ سردار ماکو اونجا بود که به نوبه خودش بسیار دیدنیه و جا داره بگم که تا بیشتر از بین نرفته برید و ببینیدش. جالب تر از اون وجود یه قهوه خونه کوچیک سنتی ، باحال و تر و تمیز مقابل همون عمارت توی روستا بود که حقیقتآ اوقات کشنده انتظار رو قابل تحمل تر و اونا رو تبدیل به لحظات به یادموندنی کرد. به این ترتیب زمان گذشت و ساعت ...
نرخ بلیط اتوبوس گرجستان
نرخ بلیط اتوبوس گرجستان قیمت: 100000 ریال
سفرنامه گرجستان(بخش اول)حرکت به سمت عروس قفقاز
"برای کشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل را داشت" سفر ما اول قرار بود به دهلی و هند و سپس به سریلانکا باشد و اين مستلزم اين بود كه از هند وارد سريلانكا شويم و بعد بدليل ارزانتر بودن بليط دهلي مجدد به هند و دهلي برگرديم ولی بدلیل اینکه سفارت هند سنگ اندازي هاي زيادي برای دریافت ویزای دبل هند انجام داد و جواب دقيق و كاملي براي دريافت ويزاي دبل به ما ندادند ،قرار شد به گرجستان و به ترکیه سفرکنیم.تصميم گرفتیم با اتوبوس به گرجستان سفر كنيم . با تهیه بلیط به مبلغ ۱۰۰هزار تومان در روز پنجشنبه مورخ ۲۲/۰۴/۹۱ ساعت ۱۳:۴۰دقیقه اتوبوس ولوو شرکت عصر ایران از ترمینال غرب حرکت کرد.صندلی های اتوبوس مبله بود و برای ۲۵ساعت مسیر مناسب بنظر می رسید . مسیر اتوبوس اول به تفلیس و در ادامه از تفلیس که پایتخت گرجستان بود به باطومی شهر ساحلی و دیدنی گرجستان میرفت.قرار شد اول تفلیس را کامل بگردیم و بعد به باطومی و بعد به ترابزون ترکیه برویم.اتوبوس بعد از عبور از اتوبان کرج و شهر قزوین و ابهر و زنجان به سمت تبریز حرکت کرد.ساعت 9شب به شهر تبریز رسیدیم و بعد ۳۹ کیلومتر عبور از تبریز اتوبوس در شهر صوفیان برای شام نگه داشت و ساعت ۲۳ به سمت بازرگان حرکت کردیدم.ساعت ۳:۳۰دقیقه بامداد روز جمعه به مرز بازرگان رسیدیم و تا ساعت 4:30 دقیقه صبح برای تحویل مدارک و بازرسی اتوبوس و عبور از مرز ترکیه معطل ماندیم.بعد از گذشتن از مرز بازرگان و وارد شدن به ترکیه به شهر دغو بایزید و بعد به جاده یغدیر در ترکیه حرکت کردیم.این مناطق از ترکیه خیلی سرسبز و دیدنی بود و حدود ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ گاو به وسط جاده آمده بودند.
خاطرات سفر به گرجستان (2012) – روز ششم– تفلیس، بخش اول گشت شهری, از گرمابه شاه عباسی تا کلیسای جامع
سر ساعت 8 صبح نينا مهربون زنگ در رو به صدا درآورد و با دوتيكه خاچاپوري كوچيك كه البته طعمش به هیچ وجه به خاچاپوري ای كه تو باتومي خورده بوديم نمي رسيد سورپرايزمون كرد! ما هم بي معطلي آماده شديم و از اونجا كه اول از همه نگران اتوبوس برگشت به ايران بوديم با مترو به سمت ترمينال اتوبوسراني تفليس كه اورتاچالا (Ortachala) نام داشت، راه افتاديم. در مسير راه براي اينكه مطمئن بشيم از يه خانوم جوون آدرس رو پرسيديم اينجا بود كه ديگه داستان كلاً عوض شد و با مشاركت چند تا خانوم و آقای مسن مهربون و چهار ساعت بحث بین اونها که بالاخره كدوم ايستگاه مترو به مقصد نزديكتره، آخرش علما اجماع کردند كه ما بايد در ايستگاه Samasi Argveli پياده بشيم! در ايستگاه مترو حالا بايد جهت ترمينال رو پيدا مي كرديم كه اولش يكم گيج بوديم و خواستيم يه زوجي كه ساك دستشون بود رو دنبال كنيم اما اي دل غافل كه از بدشانسي ما بعد از چند دقيقه فهميديم كه بابا راه رو اشتباه رفتيم و این ابتکار من درآوردی جواب نداد! اين بار نوبت GPS موبايل بود و البته كمك شهروندان عزيز گرجي كه اگه زبون بفهمن كلا گزينه خوبي براي راهنمايي محسوب ميشن و اين شد كه تازه فهميديم همون خيابون بزرگ روبروي در اصلي خروجي مترو ما رو به ترمينال اورتاچالا مي رسونه و ما بی خود چپ و راست زدیم. اولش خواستيم کل مسير رو پياده بريم اما راستش با بارون گرفتن و يكم پياده روي و البته پرسش مجدد از جووني كه كاور زرد پوشيده و متصدي بليط بود به اين نتيجه رسيديم كه بهتره با اتوبوس بريم و اینجا بود که فهمیدیم كه با اتوبوس شماره 50 يا 71 از اول خیابون مي تونستيم اين مسير رو طي كنيم. خوشبختانه اين كارت مترو براي برخي اتوبوس هاي شهري هم كاربرد داره (احتمالا اونهايي كه رنگشون زرده) و در داخل اتوبوس دستگاهي تعبيه كردن كه از كارتتون پول بليط رو كم مي كنه و يه تيكه كاغذ كوچيك كه روش ساعت درج شده رو به عنوان بليط بيرون مي ده. اين تكه كاغذ يا همون بليط خيلي مهمه و بايد تا آخر سفر با اتوبوس همراهتون باشه. برخلاف اروپا كه اساس كار رو بر اعتماد گذاشتن و در مقابل جريمه ها سنگينه در گرجستان هم چندان از اعتماد خبري نيست و در اكثر ايستگاهها چند نفر از متصدیهاي مربوطه كه با كاور زرد مشخص اند از دو طرف اتوبوس و درهاي جلو عقب بالا مي يان و بليطتونو چك مي كنن. جالب اونکه بازم اولين بار در روز نفري 0.4 لاري كم مي كرد و دفعه دوم تو همون روز 0.3 لاري و از اون به بعد هر بار 0.2 لاري! از اينا كه بگذريم يكي دو كيلومتر پايينتر به ترمينال اورتاچالا رسيديم كه بي شباهت به ترمينال هاي اتوبوس راني شهرهاي درجه 2 خودمون نبود. اولش يه گشتي تو ترمينال ...
شهر توريستي باتومي
باتومي يكي از زيباترين و توريست پذيرترين بنادر و شهرهاي گرجستان است. اين شهر در جنوب شرقي گرجستان واقع شده و به عنوان پايتخت دوم گرجستان به شمار م يرود. باتومي با قرار گرفتن در مجاورت درياي سياه، تحت تاثير جريان ساحلي قرار دارد كه به همين دليل مناطق زيبايي را مي توان در آن ديد. خيابان معروف روستا ولي اين خيابان كه معروف ترين خيابان باتومي است، نام بزرگ ترين شاعر ادبيات كلاسيك گرجستان، يعني شوتا روستا ولي را بر خود دارد. هتل هاي لوكس و تازه تاسيس و رستوران هاي پر زرق و برق در اين خيابان قرار دارد. به پاس احترام، در اكثر شهرهاي گرجستان نام اين شاعر روي زيباترين خيابان شهر نهاده شده است. بلوار باتومي هنگامي كه وارد باتومي مي شويد، دير يا زود خود را در بلوار باتومي م يبينيد. طول این بلوار 1.5 كيلومتر است كه در كنار ساحل واقع شده است. بلوار مملو از مسيرهاي پياده روي، كافه هاي ساحلي و ... است. چرخ و فلك معروف باتومي در جنوب اين بلوار واقع شده كه منعكس كننده روح زندگي جاري در اين بلوار است. ميدان اِ وروپاس ميدان ا وروپاس ميدان اصلي و مركزي باتومي است. هنگام وارد شدن به اين ميدان يادبودي برجسته و بلند از مدئا (كسي كه باعث نزديك شدن گرجستان به اروپا شد) خواهيد ديد. موزه هنر آجارا اين موزه مجموعه هنرهاي گرجي را دربردارد كه شامل نقاشي هاي النا آخولدياني، پيروسماني و نقاشي هاي اروپايي و روسي در قرن 19 و 20 ميلادي است. غذاي ويژه شهر غذاي بسيار رايج گرجي ها خاچاپوري است. هنگامي كه وارد باتومي شويد غيرممكن است كه خاچاپوري را نبينيد و در موردش نشنويد. خاچاپوري مدل هاي مختلفي دارد، بعضي از آنها را مي توانيد مانند پيراشكي يا ساندويچ ميل كنيد، اما برخي ديگر را بايد با چنگال و چاقو نوش جان كنيد. آرد، تخم مرغ، پنبه و روغن مواد اوليه آن هستند و تركيب آن طوري است كه نيازي نيست با برنج يا نان خورده شود. مراكز خريد در باتومي مراكز خريد مدرن و مجلل وجود ندارد. بيشتر بازارچه هاي اين شهر سنتي است نام « خوپا بازار » كه بازار اصلي و سنتي آن دارد. بازار بالن در خيابان مايا كووسكي، الامي در خيابان الگشينيبلي، مركز تجاري مسكو در خيابان پوتيكيني از ديگر بازارهاي سنتي باتومي هستند. آب و هوا ميانگين دما در اين شهر 14 درجه سانت يگراد است كه در گرم ترين ماه سال تا 22 درجه و در سردترين ماه سال تا 7 درجه سانت يگراد مي رسد. چگونه به باتومي سفر كنيم؟ سفر هوايي: معمولا در فصل تابستان پرواز مستقيم از تهران به باتومي وجود دارد. براي تهيه بليت مي توانيد به آژانسهايي كه مجري اين تور هستند، مراجعه كنيد. سفر با اتوبوس: در ترمينال غرب تهران نيز مي توانيد بليت ...
سفر به گرجستان (تفلیس و باتومی)
سفر به گرجستان، شهرهای تفلیس و باتومی گرجستان کشوری در قفقار جنوبی که از شرق با آذربایجان، از جنوب با ارمنستان و ترکیه و از شمال با روسیه هم مرز است و از غرب به دریای سیاه ختم می شود. در خط اتصال اروپای شرقی و آسیای غربی واقع شده و پایتخت آن شهر تفلیس است. سرزمینی زیبا که فرهنگی نزدیک به ایران دارد. شهریور 1390 روزنامه ای را ورق زدم. در یکی از صفحات میانی آن نوشته بود : " ویزای گرجستان برداشته شد و از این پس دارندگان پاسپورت ایرانی میتوانند بدون ویزا وارد این کشور شوند. " با دوستم علی تماس گرفتم و موضوع را به او اطلاع دادم و با استقبال او مواجه شدم. پایش را در یک کفش کرد که باید در اولین فرصت به آنجا برویم و چند روز بعد تصمیم گرفتیم سفری یک هفته را به گرجستان برنامه ریزی کنیم. در ابتدا قرار بر این بود که دو نفری برویم ولی سه نفر از دوستانش هم با ما آمدند و شدیم 5 نفر. 17 شهریور 1390 ، فرودگاه امام خمینی تهران ساعت 2 عصر به فرودگاه امام خمینی رسیدم و تا زمان پرواز به شهر تفلیس پایتخت گرجستان 3 ساعت زمان باقی مانده است. ساعتی بعد علی به همراه دوستانش آمدند و من را به دوستانش معرفی کرد، در لحظه ای که با آنها آشنا شدم، نکته ای ذهن من را مشغول کرد و آن دانستن روحیات دوستانش است و اینکه چه مسائلی ممکن است باعث ناراحتی و یا دلزدگی آنها از سفر شود. به هر حال سفرهای دسته جمعی شرایط خاص خود را داراست. ناهار را در رستوران فرودگاه خوردیم و بعد از بازرسی وارد سالن ترانزیت شدیم. بارهایمان را تحویل دادیم و کارت پرواز گرفتیم و رفتیم در صف گرفتن دلار مسافرتی. هم اکنون هر نفر در سال میتواند از 2000 دلار دولتی به نرخ 1226 تومان استفاده نماید. سپس عوارض خروج از کشور را به مبلغ هر نفر 55000 تومان پرداخت کردیم که میشود اسمش را گذاشت پول زور. بعد از کنترل پاسپورت و مهر شدن آن، وارد سالن اصلی سوار شدن به هواپیما شدیم. ساعت 4:30 عصر است و اعلام کردند که برای سوار شدن به هواپیما آماده باشیم. دقایقی بعد سوار بر هواپیمای بوئینگ MD شرکت آتا شدیم که در مدت زمان کمتر از 2 ساعت ما را به سرزمین گرجستان رسانید. اختلاف ساعت حدود نیم ساعت است و ساعت 7 عصر به وقت گرجستان وارد فرودگاه شهر تفلیس شدیم. از طریق راهرویی به سمت گیت پلیس رفتیم و در صف مهر کردن پاسپورت ایستادیم. همیشه برایم ورود بدون ویزا به کشورها لذت بخش بوده، به این دلیل که ویزا را نوعی باج دادن به آن کشور می پندارم و امیدوارم در آینده ای نزدیک پاسپورت ایرانی ارزش خودش را باز یابد و ایرانیان بتوانند بدون ویزا به بیشتر نقاط دنیا سفر کنند. بعد از مهر کردن پاسپورت، وارد سالن ورودی شدیم ...
خاطرات سفر به گرجستان (2012)– روز ششم و هفتم–بخش پایانی- تپه پارك متاسميندا،پل خشک و در مسیر بازگشت
بعد از خوردن خاچاپوری ها و جون گرفتني دوباره حال نوبت بخش دوم گردش شهری بود بنابراین با ايستگاه مترو به ميدون آزادي Tavisupleba SQ رفتيم اين ميدون قبل از استقلال گرجستان ميدون لنين نام داشته که بعدش تغییر نام داده. درست جلوي ورودی مترو ميدون آزادي ايستگاه اتوبوس قرار داره كه با اتوبوس شماره 124 به سمت بالاي تپه پارك متاسميندا Mtatsminda و برج مخابرات راه افتاديم. اتوبوس در كشاكش تپه هاي شيبدار بالا مي رفت و ما بيش از پيش از اين منظره زيبا لذت مي برديم. این تپه از ناریکالا و کلیسای سامبا بسیار بلندتر بود و منظره بسیار زیبایی از تفلیس رو به نمایش می ذاشت و با وجود هوای مطبوع مسیر آدم به هیجان وا می داشت. در بالاي تپه شهربازي بزرگي وجود داشت كه باز هم براي استفاده از بازي هاي مختلفش بايد كارت شارژ مي گرفتي و به تناسب استفاده از اون پول شارژ مي كردي.اما به جز اون چشم انداز زيبايي از شهر زيرپاتون بود كه بي اختیار براي دقايقي روي صندلي نشسته و تو اون هواي دل انگيز خستگيمونو در كرديم. جاتون خالیحس اين استراحت اونقدر عالي بود كه به راحتي حاضر به ترك اونجا نبوديم. تو اين حين بازم يكي دو تا عروس داماد ديگه اومدن و با مناظر اونجا عكس يادگاري گرفتن. حالا نوبت چرخ و فلك زيبا و عظيم بالاي تپه بود كه با قطر 62 متريش مشخصا بلندترين نقطه براي ديدن كل شهر تفليس محسوب مي شد! براي چرخ و فلك مي بايست كارت مخصوص پارک رو مي گرفتيم و پول شارژ مي كرديم كه اين ناپرهيزي موجب شد 5 لاري( هر دلار معادل 1.63 لاری) رو صرف اين هوس ارزشمند كنيم. عجيب اين بود كه آخر كارم وقتي كارت رو پس داديم يارو هيچي بهمون برنگردوند! اما وای چه منظره داشت!از بالا نماي زيبايي از شهر تفليس رویایی به چشم ميومد اما راستش از بس سرعت چرخ و فلك كم بود كه هر دورش 20 دقیقه طول می کشید و حوصلمونو سر برد و در دور دوم ديگه خسته شده بوديم و با اشاره دست متصدي مربوطه پيادمون كرد. عصر هنگام که ديگه یجورایی از پارك و وسايل بازيش خسته شده بوديم. قصد عزیمت به پایین رو داشتیم. اونجور كه قبلا شنیده بودیم از بالای تپه یه چيزي شبيه به سرسره از بالاي تا پايين ساخته بودن که حتی به روایتی تاریخ این ابتکار جالب به زمان شاه عباس می رسید اما بعد وقتي از مردم پرسيديم که کجاست،اونا گفتن كه بابا اين وسيله حدود 20 سالي هست كه از كار افتاده و ... و ما در نهايت دست از پا درازتر دوباره با اتوبوس شماره 124 به ميدون آزادي برگشتیم. در حالیکه دیگه واقعا رمقی تو تنمون نبود اما حس کنجکاویمون امونمون نمی داد چون فقط همین یه روز رو برای تفلیس وقت داشتیم و اين بار فرصت رو مناسب ديديم تا بخش هاي پاييني ميدون رو هم كشف ...
سفر نامه گرجستان(بخش دوم) بازدید از شهر عروس قفقاز
ساعت 12:30 دقیقه روز جمعه بود که به منطقه ای به نام posto که مرز ترکیه و گرجستان بود رسیدیم.مدارک مجدد بازدید شد و مهر خروج از ترکیه به پاسپورت خورده شد و مهر ورود به گرجستان به پاسپورت زده شد. (مسیرحرکت ازتهران به تفلیس و برگشت از تفلیس به باطومی و طرابزون از سایت گوگل ) کشور گرجستان صنعتی نیست و تنها صادرات آن آب معدنی بسیار غنی آن می باشد و همینطور صنعت شراب سازی بدلیل وجود تاکستان های فراوان در این کشور رونق دارد.نام بین المللی گرجستان جورجیا (GEORGIA)می باشد.با گذشتن از شهر های داخلی گرجستان در ساعت 17:30 دقیقه روز جمعه به شهر تفلیس پایتخت گرجستان عروس قفقاز وارد شدیم.جاده های منتهی به شهر تفلیس خیلی سرسبز و دیدنی و رودخانه های فراوانی داشت و به قول راننده اتوبوس که در سفر هوای ما را داشت میگفت شهرهای دیگر گرجستان خیلی دیدنی تر است.وارد شهر تفلیس که شدیم اولین چیزی که ما را جذب تماشا کرد مجسمه های دیدنی و زیبا و بسیار زیاد این شهر بود که بعدا متوجه شدیم که از تمامی سنبل های کشور گرجستان ، مجسمه درست شده است و هر مجسمه بیانگر داستانی جالب است. عکس ۲ مجسمه معروف شهر تفلیس (میدان معروف با مجسمه مدئا (مدیا) ، در حال تقدیم "پشم زرین" است.در افسانه های یونان باستان پهلوانی بنام جیسون به دستور پادشاه به یک سفر غیر ممکن فرستاده میشود تا "پشم زرین" را از کولخیس (گرجستان کنونی) به یونان ببرد. جیسون با بزرگترین کشتی آن زمان(آرگو)به سرزمین کولخیس سفر میکند. پادشاه کولخیس(آیتس) که پشم زرین را پنهان کرده بود، دستیابی به آن را مشروط به انجام وظایفی میدانست: ۱-جیسون باید گاو وحشی که دارای نفس آتشین بود را رام کرده و با آن زمین را شخم میزد۲- سپس باید دندانهای اژدها را در این زمین کاشته و با مردان جنگجوی زره پوشی که حاصل جوانه این دانهها بودند نبرد میکرد و در آخر باید با اژدهای هوشیاری که از پشم زرین مراقبت میکرد روبرو میشد. جیسون تمام این وظایف را با کمک مدیا، دختر آیتس که عاشق او شده بود به اتمام رسانید. بعد از بدست آوردن پشم زرین، جیسون و مدیا از کولخیس گریختنه و با هم ازدواج میکنند.به نظر من که افسانه جالبیه.) ("فواره نپتون" معروف به "میدان اروپا") بعد از پیاده شدن از اتوبوس به دنبال hostel بودیم و براساس اطلاعاتی که قبلا جمع کرده بودیم میخواستیم به میدان آزادی برویم.در حدود 1:30 دقیقه در شهر بدنبال هاستل بودیم که چندنفر ایرانی را دیدیم که گفتند هاستل یکی از دوستانشان در خیابان rostaveli است که نفری۶۰ لاری ميگيرد که با توجه به اینکه ما میخواستیم سفر ارزانی داشته باشیم قیمت نسبتا بالایی بود.دلارهای خود را در صرافی ...
صعود به قله کازبک گرجستان
صعود قله کازبک گرجستان توسط گروه کوهنوردی سازمان فضایی ایران (پژوهشکده مهندسی سابق) در مورخه 27 مرداد 1391 با موفقیت انجام شد و تمام نفرات موفق به صعود قله شدند: آقايان پرویز ستوده شایق احمد غریب زاد مرکیه غلامرضا اینانلو خسرو یوسفی روح اله رحیمی مصطفی فلاح زاده اين برنامه در قالب تور کوهنوردی و با ليدری آقای رضا محمودی انجام شد. زمانبندی اجرای برنامه به شرح زير تقديم میگردد. زمانبندی برنامه اجراشده صعود به قله کازبک گرجستان روز تاريخ ساعت مکان و مسير توضيحات اول 1391/05/23 13 حرکت از ميدان آزادی تهران با اتوبوس دربست-سوار کردن يک ساعت بعد در کرج، 18 در زنجان و 22 در تبريز-23 شام و نماز در صوفيان دوم 1391/05/24 4:30 مرز بازرگان حدود سه ساعت تشريفات در دو مرز-حرکت در ترکيه 7:30 به وقت تهران و 6 به وقت ترکيه 16 مرز ترکيه و گرجستان گمرک پوسوف posof ترکيه و واله vale گرجستان با يک ساعت معطلی 21 رسيدن به تفليس استقرار در هتل وارازی varazi تفليس پايتخت گرجستان سوم 1391/05/25 11 حرکت از تفليس به کازبکی يازده به وقت تهران و 10:30 به وقت گرجستان با اتوبوس 15:30 رسيدن به شهر کوچک کازبکی استقرار در خانه های محلی چهارم 1391/05/26 7:30 حرکت به کليسای گرگتی با ماشين های کمک دار مثل ون ميتسوبيشی تا 500 متری کليسای گرگتی 9:30 شروع کوهنوردی از 500 متری کليسا شروع کوهنوردی و ارسال بارهای اضافی با اسب تا پناهگاه 16 رسيدن به پناهگاه گرگتی استقرار در داخل پناهگاه و چادرهای بيرون پنجم 1391/05/27 4:20 حرکت از پناهگاه با تجهيزات کامل و در مسير يخجال، برف و يخ و باد و مه 13 رسيدن به قله 13:30به وقت تهران و توقف کوتاه يک ربعه در قله 19 رسيدن به پناهگاه شبمانی مجدد در پناهگاه ششم 1391/05/28 9 حرکت به پايين و ارسال قسمتی از بارها با اسب به پايين 13 کليسای گرگتی با ماشينهای کمکدار به کازبکی کمتر از نيم ساعت 16 حرکت از کازبکی با اتوبوس به طرف تفليس 21:30 تفليس استقرار در هتل وارازی هفتم 1391/05/29 در طول روز گشت و گذار در تفليس بازديد از قلعه شاه عباسی، کليسای سامبا،درياچه لاکپشتها و 22 حرکت از تفليس به باتومی با اتوبوس به ساحل دريای سياه هشتم 1391/05/30 5:30 رسيدن به شهر باتومی گشت در باتومی و استقرار در هتل ماری ساعت 13 در طول روز گشت و گذار در باتومی بازديد از پارک oracle، مجسمه عشق، مسجد وسطی opta نهم 1391/05/31 در طول روز گشت و گذار در باتومی بازديد از باغ گياهشناسی، تنديس مدهآ دهم 1391/06/01 6 حرکت به مرز ترکيه با اتوبوس 13 مرز گرجستان و ترکيه گمرک vale گرجستان و posof ترکيه و با يک ساعت معطلی، خريد 2 ساعته در کارس(قارص) kars ترکيه 24 مرز بازرگان و معطلی 2 ساعته عمدتاً ...