آپارات برنامه کودک بن تن
معرفی فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران
سودای سیمرغ مسابقه سینمای ایران نویسنده و کارگردان: سامان سالور تهیه کنندگان: سید امیر سیدزاده، ساسان سالور بازیگران: محمود نظرعلیان، علیرضا مهران، آزاده زارعی، ساناز اسدی، حمید حبیبیفر، محمد فصیحی، حسن سکوند، میسا مولوی و فرزاد حسنی خلاصه داستان: حسن گرگر مسئول عبور ساكنان روستايي مرزي، از اين سوي رودخانه به آن سو است. صاحبخانه او، قادر قمي، از قديمي هاي روستاست و قصه درباره مراوده آدم ها با حسن در گذر از اين رودخانه است. توضیحات: پنجمین فیلم سینمایی سامان سالور زمستان سال گذشته در مناطق مرزی جلوی دوربین رفت و مراخل فنی آن امسال پیگیری شد و به گفته سامان سالور با کمترین اصلاحیه پروانه نمایش گرفت. سال گذشته هم سالور با فیلم سیزده 59 در بخش مسابقه جشنواره حاضر شد که از بازیگران مطرح بهره می برد. اما آمین خواهیم گفت تنها بازیگر شناخته شده اش فرزاد حسنی است و بقیه بازیگران بومی هستند. ۲) برف روی کاجها نویسنده و کارگردان: پیمان معادی تهیه کننده: سید جمال ساداتیان بازیگران: مهناز افشار، ویشکا آسایش، صابر ابر، حسین پاکدل، حسن معجونی، آناهیتا افشار، الهام کردا و شیرین یزدان بخش خلاصه داستان: زنی در مواجهه با اتفاقی بزرگ در زندگیاش در دو راهه تصمیم قرار میگیرد. او باید تصمیم عرفی را بگیرد... توضیحات: برف روی کاجها اواخر سال قبل فیلمبرداری شد. این نخستین فیلم سینمایی پیمان معادی در مقام کارگردان به شمار می آید. او پیش از این در مقام فیلمنامه نویس و بازیگر فعالییت داشته است. وی سال گذشته با فیلم جدایی نادر از سیمین به عنوان بازیگر در بخش مسابقه جشنواره حاضر بود و نامزد سیمرغ بهترین بازیگر هم شد. ۳) بوسیدن روی ماه نویسنده و کارگردان: همایون اسعدیان تهیه کننده: منوچهر محمدی بازیگران: شیرین یزدانبخش، رابعه مدنی، مسعود رایگان، صابر ابر، شبنم مقدمی، شاهرخ فروتنیان، شیدا خلیق، حسن نجاریان، امیرحسین رستمی، نازنین خزاعی، لیدا عباسی، لیلی فرهادپور، محمد کارت و سعید پورصمیمی خلاصه داستان: احترامالسادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی میکنند بیش از 20 ...
جشن رسانه ملی برای کودکان ایران/ شبکه پویا روز جمعه از هفت صبح تا 22 کارتون پخش می کند
شبکه پویا قصد دارد روز جمعه از هفت صبح تا ساعت 22 برای کودکان کارتون پخش کند، شبکه تهران یک ویژه برنامه شاد برای این روز تدارک دیده و شبکه دو با برنامههای متنوعی از آثار نمایشی گرفته تا مستند میزبان کودکان است.فیلمهای سینمایی در شبکه پویابرنامههای روزانه شبکه پویا روز جمعه پخش نخواهد شد و در عوض فیلمهای انیمیشن زیادی به نمایش در میآیدکه میتوان به سه فیلم سینمایی دامبو، ووک و مورچه قهرمان اشاره کرد. انیمیشن «مورچه قهرمان» که ساعت 10 و 15 دقیقه جمعه از شبکه پویا به نمایش در میآید، محصول سال 2006 آمریکاست و توسط جان، آ، دیویس کارگردانی شده است. این فیلم بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده و بازیگرانی چون جولیا رابرتز، نیکلاس کیج، مریل استریپ و تام هنکس به جای شخصیتهای این انیمیشن حرف زدهاند. مورچه قهرمان درباره کودکی است که مورچهها را آزار میدهد. او طی اتفاقی کوچک شده و در حد و اندازه مورچهها میشود و میفهمد که درباره مورچهها چه اشتباهی مرتکب شده است.انیمیشن دامبو که ساعت 13 از شبکه پویا به نمایش در میآید محصول سال 1941 است. این انیمیشن در شرکت والت دیزنی و به کارگردانی بن شارپستین ساخته شده است و داستان آن درباره فیل پرندهای به نام دامبو است که به خاطر گوشهای پهنش فیلهای دیگر او را مسخره میکنند، تنها دوست او موش کوچکی به اسم تیموتی است که با دیدن گریههای دامبو در خلوت، متاثر شده و قصد کمک به او را دارد. دامبو هرگز ناامید نمیشود تا اینکه به کمک دوستانش به همه خواستههایش میرسد.انیمیشن ووک ساعت 20 روز جمعه از شبکه پویا به نمایش در خواهد آمد. این انیمیشن قدیمی سال 1983 به شیوه دو بعدی تولید شده درباره یک بچه روباه است که از لانه خود خارج میشود. دربازگشت از عموی خود میشنود که همه خانواده او توسط یک شکارچی کشته شدهاند. عموی ووک او را نزد خود نگه داشته و بزرگ میکند تا اینکه به روباهی جوان و زیرک تبدیل میشود. ووک یک روباه ماده را میبیند که در یک مزرعه در قفس زندانی شده است. او با تلاش بسیار روباه را نجات میدهد و به جنگل بازمیگردد.ابوالفضل علمبیگی، مدیر تامین برنامه شبکه پویا درباره دیگر برنامههای این شبکه گفت: در روز جهانی کودک علاوه بر فیلم سینمایی، کارتونهای کوتاه و بلندی به مخاطبان ارائه میکنیم که میتوان به انیمیشن خرگوش و شاپرک اشاره کرد. این انیمیشن ساعت 14 و 20 دقیقه از شبکه پویا پخش میشود.به گفته علمبیگی دیگر وقتی برای بلوط نیست ساعت 16 و 20 دقیقه از شبکه پویا به نمایش در میآید و از دیگر برنامههای این شبکه در روز کودک میتوان به چرخ دنده (14 ...
2 روضه مسلم و دو طفلان مسلم علیهم السلام
من از زوار شت کربلايم عزيز مصطفي را دوست دارم قسم بر آب آب کودکانش شهيد نينوا را دوست دارم اگرچه شيعه خوبي نباشم گل خير النساء را دوست دارم چه خوب است روز عاشورا بميرم که من خون خدا را دوست دارم به والله به والله به والله حسين سر جدا را دوست دارم خدايا قاري قرآن زينب به روي نيزه ها را دوست دارم به حق آخرين فرياد مولا اميد خيمه ها را دوست دارم قسم بر ياس و گلهاي شقايق نسيم کربلا را دوست دارم روز اول روضه مسلم و دوطفلان خوانده مي شود. راوي مي گويد: ما چهار هزار نفر بوديم که با مسلم بن عقيل حرکت کرديم. هنوز به قصر دارالعماره نرسيده بوديم که تنها سيصد نفر از ما باقي مانده و مابقي از مسلم بريدند. به هر نحوي که بود، مسلم را دستگير کردند و او را سوار بر مرکبي نمودند در آن حال مسلم ابن عقيل (عليه السلام) صدايش به گريه بلند شد، مردي صدا زد: اي مسلم چرا گريه مي کني؟ مسلم فرمود: گريه من براي خودم نيست؛ بلکه گريه مي کنم براي آن آقايي که به کوفه مي آيد. در اين هنگام به اشعث رو کرد و فرمود: مي دانم به قول هاي شما نمي شود اطمينان کرد، ولي التماس مي کنم که کسي را از جانب من به سوي مولايم حسين روانه کنيد که به کوفه نيايد. تمام مردم کناردارالاماره ايستاده اند. يکي مي گويد: مسلم را آزاد مي کنند و ديگري مي گويد او را تبعيد مي کنند، سومي مي گويد او را زنداني مي کنند و خلاصه هر کسي چيزي مي گويد که ناگهان ديدند، يک بدن بي سر از بالاي دارالاماره به پايين انداختند. در ميان راه خبر شهادت مسلم به امام (عليه السلام) دادند و حضرت بر او گريست و قاتلين او را لعن نمود و فرزندان مسلم را مورد نوازش قرار داد. کوفه اهل تو مرا تا ديدند دستم اول همگي بوسيدند کوفه اي محمل سرّ ازلي شاهد سوز مناجات علي ميهمانم من و اين گونه بود احوالم ميزبان آمده با سنگ و به استقبالم در به مهمان نگشودند چنين نامردم عاقبت سوخت دل پيرزني بر حالم اي خدا من مسلم قرباني ام در ره عشق حسينم فاني ام اهل کوفه همه پيمان شکنند خود نمک خوار و نمکدان شکنند طوعه امشب تو بيا مردي کن با دل فاطمه هم دردي کن اي خدا شب شده و من چه کنم يک تن و اين همه دشمن چه کنم صبح بر من همگي پيوستن شب در خانه به رويم بستن صبح بر دامن من چنگ زدند شام از بام به من سنگ زدند در کوفه غريبم کاشانه ندارم اي طوعه چه پرسي من خانه ندارم روضه طفلان مسلم: (عبيدالله) زندانبان را طلبيد و آن دو کودک را به او تحويل داد و گفت: بر آن ها سخت بگير و به آن ها آب و غذا مده. آن دو کودک روزها روزه مي گرفتند و افطارشان با دو قرص نان بود. سرانجام زندان بان، دلش به رحم آمد و طفلان مسلم را رها ...
آموزش خصوصی تضمینی شنا در استخر منزل
آموزش تضمینی خصوصی شناهای قورباغه پروانه کرال سینه کرال پشت فقط در استخر منزل شما آموزش خصوصی برای تمام سنین آمادگی برای نجات غریق و مسابقات شنا پرداخت شهریه در صورت رضایت در آخرین جلسه توسط ناجی و مربی رسمی فدراسیون و ارتش ابراهیم پورثانی ۰۹۱۲۸۸۹۱۹۲۱ زمان برگزاری کلاس ها : روزهای فرد ساعت 4 بعد از ظهر به بعد شنا کردن زن شوهر ایرانی !! - آپارات دختران شیرجه زن در کانال آب - آپارات بازیگر زن مشهور در حال شنا کردن + عکس - نمناک دوربین مخفی شنا زنان - ای پاتوق فیلم لو رفته از شنا کردن زن و شوهر ایرانی در جلوی مردم شنا کردن زن شجاع با کوسه ها!!! - فیلم آکا بازیگر زن معروف ایرانی در حال شنا کردن + عسکس اجبار کردن دختر مسلمان به شنا مقابل مردان! عسكس يه دختر لخت در حال شنا +18 - انجمن سرگرمی و تفریحی عسکس های فجیع شنای زنان در شمال کشور - جهانیها استخرهای شنای زنان در بلژیک 1- دانلود 2- عکس3- بازی4- دانلود آهنگ5- فیلم6- چت7- yahoo8- گوگل9-دانلود فیلم10- اس ام اس
زندگينامه بیوک ملكي، اشعار بیوک ملکی
زندگینامه:بيوك ملكي در سال 1339، در روستاي «زرجه بستان» از توابع قزوين به دنيا آمد. تحصيلاتش را در تهران گذراند. از طريق پدر با شعر آشنا شد و با تشويقهاي مدير خوب دبيرستانش، آقاي نيكروش با آن انس گرفت.بعد از انقلاب اسلامي كار خود را با مطبوعات، از جلسات شعر كيهان بچهها شروع كرد و به تربيت: در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، مركز راديو، حوزه هنري و انتشارات سروش كار كرد.او كه از سال 1367 تاكنون، يكي از اعضاي سردبيري مجلة «سروش نوجوان» است، علاوه بر فعاليتهاي مطبوعاتي، مجموعه شعرهاي زير را هم براي كودكان منتشر كرده است.«كلاغپر» (مجموعة مشترك) 1362، «آفتاب و مهتاب» (مجموعة مشترك) 1364، «ستاره باران» 1366، «بر بال رنگين كمان» 1370، «پشت يك لبخند» 1371، «كوچة دريچهها» 1376، «از هواي صبح» 1376، «در پيادهرو» 1379.تعدادي از آثار اين شاعر هنرمند كه جزء برگزيدگان بيست سال شعر كودك و نوجوان ايران و «ادبيات پايداري» است كه در سالهاي گوناگون از سوي مجلات و نهادهاي فرهنگي، بهعنوان كتاب سال برگزيده شدند.
عهد نامه بچه دبستانی ها با ولایت
با کلید صمدی ، قفل سخن بادا بازبرسد دست امام شهدا ، محرم رازاز سوی نسل سوم ، شصتی و پنجاهی هاچشم امید شما ، بچه دبستانی هاسالها پیش به ما درس حسینی دادیروح آزادگی و غیرت دینی دادیاز دل آتش سینا ، قبسی آوردیبر دل مرده ، مسیحا نفسی آوردیسخنت ، بر شب عصیان ، فلق ایمان زددم حق بر تن این پیکره بی جان زدتا عصایت سوی وجدان خلایق چرخیدقبطیان را، یم آگاهی مردم بلعیددشمنان از سخنت ، آتشی از خشم شدندمثل ماری که به تن دیده دوصد زخم، شدندگوش بر زنگ ، بدنبال رهی ، روزنه ایمثل قطاع طرق در پس هر گردنه ایگفته بودند: "که این راه به بن بست رسیدنوبت این بچه های دهه شصت رسید"گفته بودند: "جماعت! گه بهروزی ماستاین بزنگاه ، همان فرصت پیروزی ماست"گفته بودند: "که اینها همگی خاموشندهمه از بارقه و جاذبمان مدهوشندسخت در بند فریبایی دنیا شده اندبمب بودند ولی یکسره خنثی شده اند"گفته بودند: "که اینها همه کودک بودندغرقه در بازی ماشین و عروسک بودند بعد سی سال خمینی ز کجا بشناسندطفلکان غیرت دینی ز کجا بشناسندرخت یاری ، به تن آهنی دشنه کنیمبا دو صد زور و ریا ،توطئه و فتنه کنیمزر فرعون بگیریم ، و گوساله کنیمختم با مهر خود این نهضت سی ساله کنیم"غافل از این که به ما درس پدر ارث رسیدنفرت از حیله گوساله زر ارث رسیدبا بصیرت کمر توطئه را خم کردیمخوابشان را همه آشفته و در هم کردیم***گرچه آن روز که بودی همه کودک بودیمغرقه در بازی ماشین و عروسک بودیمآنچه در آینه بازی ما پیدا بودجنگ و مجروح و شهید و سخن آقا بودپدران گر ز شب ظلم و ستم کوچیدندو ز صد ره، ره این مزرعه را بگزیدندما از اول به همین مزرع نو ریشه زدیمتحت فرمان شما بیرق اندیشه زدیمچشم خود را به طلوع سحری وا کردیمره این قافله، از کودکی امضا کردیمنگذاریم شب دهکده ، تکرار شودعهد ما با تو، به دست کسی انکار شودسامری دست سیه را به تن خاک کنداثر راه تو از پیش نظر، پاک کندنگذاریم جهان توطئه چینی بکندزنده باشیم و علی خانه نشینی بکندپیشیان را ، تو اگر سید و مولا بودیاز همان کودکی آقا پدرما بودیپدرا از تو به سر، شور حسینی داریمو به دل ، گوهر لبیک خمینی داریمما به تکبیر تو آقا همه قامت بستیمو مکبر همه تا روز قیامت هستیمننگ بر ما اگر از ترس، سری خم کردیممرگ بر ما اگر از راه ولی بر گردیمتا نفس در قفس سینه و خون در رگ ماستجانشین خلفت ، خامنه ای رهبر ماستتا ابد، ما همه سر باز توایم، خامنه ایفاطمه موسی
قاب خالي حماسه عاشورا براي كودكان
زنان پردهنشين، با شنيدن آواي مظلوميت امام، بر حال او و خود گريستند. آنگاه امام فرمود: كودك شيرخوار من علي(ع) را بياوريد. سپس براي سيراب نمودن او ـ كه از تشنگي بيتاب شده بود ـ رو به لشكر دشمن كرد و فرمود: اي مردم! اگر به من رحم نميكنيد به اين كودك رحم كنيد. در اين لحظه تيري از توسط حرمله بن كاهل اسدي از سوي دشمن به سوي كودك پرتاب شد و كودك به شهادت رسيد. امام فرمود: خدايا! ميان ما و اين مردم كه مرا دعوت كردند تا ياريام كنند، اما اكنون ما را به خون ميكشند، خود داوري كن و... حماسه عاشورا، يك حماسه بزرگ است كه هرگز از ورقهاي تاريخ پاك نميشود. در طول اين سالها آثار نمايشي، تركيبي و گفتوگومحور زيادي با موضوع حماسه عاشورا از شبكههاي مختلف تلويزيون توليد و پخش شده است، اما تعدد و تنوع آثاري كه براي مخاطب بزرگسال توليد شده، خيلي بيشتر از آثاري است كه براي كودكان و نوجوانان توليد شده است. به همين دليل، سراغ مدير گروه خردسال و كودك شبكه دو، يك تهيهكننده و يك نويسنده و كارگردان آثار كودك رفتيم و از آنها پرسيديم چرا آثار نمايشي و تركيبي با مضامين عاشورايي براي كودكان و نوجوانان كم است و بايد در اينباره چه اقداماتي انجام دهيم . در ترجمه عاشورا براي زبان كودكان ضعف داريم علي زارعان، مدير گروه خردسال و كودك شبكه دو درباره توليد آثاري با مضمون حماسه عاشورا براي كودكان و نوجوانان به « جامجم» ميگويد: ابتدا بايد اين مساله را بپذيريم كه حماسه عاشورا، حادثه كوچكي نيست و از سوي ديگر حماسهاي نيست كه روايت كودكانه داشته باشد. بنابراين بايد در اين حماسه به دنبال دو مساله باشيم. وي در ادامه ميافزايد: بايد ابعاد كودكانه و بعد از آن شخصيتهاي كودك اين حماسه بزرگ را پيدا كنيم. بعد از شناسايي بايد با دقت و ظرافت خاصي به سراغشان برويم و آثار مناسب توليد كنيم. بايد قبول كرد ابعاد انساني، الهي و اجتماعي حماسه عاشورا زياد است و پيدا كردن ابعاد كودكانه كار بسيار دشواري است. مدير گروه خردسال و كودك شبكه دو ادامه ميدهد: چند سال پيش يكي از آثار زندهياد قيصر امينپور را با نام «روز دهم» خواندم. اين كتاب روايتي از كودكان عاشورا بود. وقتي دهه 70 اين كتاب را خواندم، واقعا لذت بردم و برايم جالب بود كه زندهياد امينپور با چه دقت و ظرافتي اين روايت را به تحرير درآورده است. زارعان عنوان ميكند: بدون ترديد زندهياد امينپور براي كشف اين ديدگاه از حماسه عاشورا تلاش زيادي كرده بود تا اين اثر مورد توجه كودكان و نوجوانان قرار بگيرد. متاسفانه ما در برنامههاي مختلف كمتر به روايت حماسه عاشورا براي كودكان و ...
زنایرانیکه با سوسک ثروتمند شد+عکس ///
زنایرانیکه با سوسک ثروتمند شد+عکس هیچ کس نیست که نداند راز موفقیت در فعالیت اقتصادی، تمرکز روی نیاز مخاطب است، بااین حال تنها بعضی ها هستند که درست به هدف می زنند. شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!به همین راحتی! بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.آشنایی با بازار کار ۳۱،۴۱سالم بود که یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد. من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. سال ۹۴ بود. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.نگهداری از ۶ بچه روزها کار می کردم و شب ...