روایت 50 ساعت زیر آورار ماندن در برنامه ماه عسل

روایت یک دوستی ناپایدار در برنامه ماه عسل

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی روز گذشته 2 خرداد 96 ساعت 19 روی آنتن شبکه سه سیما رفت. احسان علیخانی در این برنامه میزبان مادر و پسری بود که راوی یک دوستی اشتباه و اعتماد بی جایی بودند که منجر به یک حادثه شد و ماجرای زنده ماندن پس از 50 ساعت زیر آوار بودن در زلزله بم در برنامه ماه عسل روز گذشته روایت شد.

روایت یک دوستی اشتباه در ماه عسل

حامد پسر جوانی که همراه مادرش در برنامه حاضر شده بود داستان زندگی را اینگونه روایت کرد :سال 94 درسم تمام شده بود و تصمیم گرفته بودم سراغ برق کاری بروم ، رفیق باز بودم یکی از دوستنام را هر روز به منزلمان می آوردم ، این اواخر حتی نمیگذاشتم اصلا به منزل خودشان برود و حتی 20 روز در منزل ما با ما زندگی کرده بود تا اینکه یک شب ...

پس از مدتها بی خبری حامد و دوستش از یکدیگر دوباره همدیگر را میبینند و دوست حامد مهمان منزل آنها میشود و شب را در کنار مادر و حامد سپری میکند . دوست حامد مشکل اخلاقی نداشت و همین دلیلی بود تا مادر حامد مخالفتی با حضور او در منزلشان نداشته باشد .

ماه عسل

مهمانان روز گذشته برنامه ماه عسل

حامد ماجرا را اینگونه ادامه داد :یک شب که با هم بیرون رفته بودیم عینک فرشاد شکست و من به او قول دادم خودم دوباره برایش میخرم و قرار شد آن شب را کنار هم در منزل ما سپری کنیم و شب بسیار خوبی بود تا اینکه صبح آن روز یک لحظه چشم باز کردم و دیدم چاقویی روی گلویم قرار گرفته و فرشاد روی سینه ام نشسته بود ، هرچه فریاد میزدم مادرم نمیشنید تا اینکه مادرم بعد از چند لحظه وارد اتاق شد و از دیدن این صحنه بسیار تعجب کرد و از دوستم پرسید این چه است که چاقو در بدن او هم فرو رفت.

پس از این اتفاق و بستری شدن در بیمارستان حامد بخاطر عذاب وجدانی که از اشتباهش نصیبش شده بود تصمیم به خودکشی میگیرد که با کمک مادرش و اورژانس اجتماعی نافرجام ماند.

مهمان دیگر برنامه از روزهای سخت زیر آوار ماندن در زلزله بم میگوید و از کلنجاری که با خدا داشته تعریف میکند.

برنامه ماه عسل

مهمان روز گذشته برنامه ماه عسل

مهمان این قسمت از برنامه داستان را اینگونه روایت کرد :نزدیکِ به 50 ساعت بعد از زلزله زیر آوار بودم و حجم آوار روی من آنقدر زیاد بود که اصلا نمیتوانستم تکان بخورم فقط متوجه تغییر شب و روز میشدم. هیچ صدایی نمیشنیدم . هرچه کمک میخواستم و فریاد میزدم فایده ای نداشت، اینقدر فریاد زدم که بیهوش شدم. در زمانی که زیر آوار بودم از خدا خیلی گله کردم و دائم با خودم میگفتم خدایا چرا من ؟ چرا خانواده من .....

در بخش هایی از برنامه شب گذشته ماه عسل ویدئوهای ارسالی بیننده های برنامه به بخش قهرمان من پخش شد .

روایت 50 ساعت زیر آورار ماندن در برنامه ماه عسل