خلاصه فصل 1 و2 فلسفه حسابرسی
|
(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
فصل اول
مقدمه ای بر تئوری حسابرسی
پذیرش پدیده ها در علوم طبیعی و تجربی قائم به مفاهیم ساخته ی بشری نیست اما در علوم انسانی مستلزم شناخت مفاهیم و مبانی تئوری آن هاست. حسابرسی هم به عنوان یکی از رشته های علوم انسانی از این قاعده مستثنی نیست. حسابرسی بیشتر به عنوان یک روش عمل گرا پذیرفته شده است یعنی هرچه به خوبی عمل کند پذیرفته می شود اما ما باید در حسابرسی به دنبال تئوری هایی باشیم تا بتوانیم مسائل قدیمی و کنونی را حل کنیم.
نقش هایی که تئوری بر عهده دارد
تئوری از دو مولفه تشکیل شده است
1- تشریح پدیده های موجود و
2- 2- پیش بینی پدیده ای مشابه.
ایده های ظاهرا مستقل و جدا از هم به منظور ایجاد یک مجموعه ی مرتبط در قالب یک تئوری ارایه می شود و با آزمون ها، پدیده ها با واقعیت ها تطبیق داده می شود تا قدرت آن سنجیده شود.
وجود سه عامل موجب تشکیل و گسترش حرفه های مختلف در طول تاریخ شده است:
تشکل حرفه ای فراگیر
آیین رفتار حرفه ای
فلسفه، مبانی نظری و اصول و استاندارد های حرفه ای
مسائل و مشکلاتی که حسابرسی با آن مواجه است
مشکلات حسابرسان را می توان به دو گروه عمده تقسیم کرد:
1- چه انتظاراتی از حسابرس وجود دارد2-حسابرس چگونه می تواند به این انتظارات جامه ی عمل بپوشاند
برخی از مسایل و مشکلات عبارتند از:
با توجه به مدل تصمیم گیری استفاده کنندگان چه اطلاعاتی مربوط است؟ حسابرس چگونه می تواند این اطلاعات را شناسایی کنند. با این وجود شناخت چندانی درباره ی ماهیت این گونه تصمیم گیری وجود ندارد.
با توجه به ویژگی کیفی قابلیت اعتماد چطور حسابرس می تواند گواهی دهد که اطلاعات گزارش شده به طرز صادقانه ای رویدادهای واقعی را ارائه می کنند در حالی که معیار مشخصی برای تعیین این موضوع وجود ندارد.
آیا حسابرسان باید به شکل قانونی توجه کنند (استانداردها) یا به ماهیت اقتصادی ( ویژ گی های کیفی).
دامنه ی مسئولیت حسابرس در کشف تقلب و گزارش موارد غیر قانونی تا کجاست؟ و در صورت وقوع باید به چه کسی گزارش دهد؟
چه برداشتی از استقلال حسابرس وجود دارد و آیا این که حسابرس چگونه می تواند این استقلال را حفظ کند.
حسابرس در قبال چه کسانی مسئول است؟ علی رغم تلاش های برای یافتن راه حلی برای آن، هنوز هم وضعیت حسابرس نامشخص است
حسابرس چطور می تواند در هر کار حسابرسی میزان ریسکی را که متحمل می شود را تعیین کند. با توجه به بزرگ شدن واحد های مورد رسیدگی حسابرس ناگزیر از نمونه گیری در بررسی مدارک استفاده می کند و همیشه ریسک نمونه گیری وجود دارد.
آیا حسابرس قادر است بین دو ریسک قضاوتی (تصمیم گیری در مورد جمع آوری، ارزیابی و گزارش شواهد حسابرسی) و ریسک کسب و کار (نتایج اقتصادی قضاوت های حسابرسی و احتمال تعقیب قانونی وی) تفاوت قایل شود؟
آیا گزارش حسابرسی باید تفضیلی باشد یا کوتاه؟
آیا حسابرسی جامع امکان پذیر است؟
و بسیاری مسائل دیگر
هدف تئوری
یکی از دلایل تحقیق جدی در مورد امکان تدوین تئوری حسابرسی این است که برای ما راه حل هایی در جهت رفع مشکلات فراهم شود. اما یک دلیل قابل استنادتری هم وجود دارد اگر حسابرسی یک حرفه ی فراگیر باشد که هست افرادی که در این حرفه اشتغال دارند باید در مورد آن کنجکاوی نشان دهند. باید برهان و دلیلی برای حسابرسی موجود باشد باید روابط متقابل، تعامل، تطابق و سازگاری حسابرسی با سایر زمینه های علوم شناخته شود.
سال ها حسابرسان به تایید ادعاهای مندرج در صورت های مالی مشغول بوده اند و زمان اندکی برای کنجکاوی اختصاص داده اند اما در سیر تکاملی این بهانه اعتبار خود را از دست می دهد نمی توان هم خواهان حرفه ای معتبر بود و هم از ارائه پشوانه تئوریک فرار کرد ما به فلسفه ی حسابرسی نیاز داریم.
فلسفه و حسابرسی
با مطرح کردن فلسفه حسابرسی ممکن است افرادی که در مورد معقول بودن چنین تلاشی تردید دارند پرسش های تامل برانگیزی را مطرح کنند:
آیا حسابرسی با چنین ماهیتی می توان یا باید فلسفه داشته باشد؟
منظور از فلسفه ی حسابرسی چیست؟
آیا حسابرسان صلاحیت بنا کردن ساختار فلسفی خود را دارند یا این موضوعی است که تنها فیلسوفان فرهیخته صلاحیت انجام آن را دارند؟
آیا حسابرسان جرات آن را دارند که رشته ای غیر عادی را به فعالیت های روزانه ی خود اضافه کنند و آیا امیدی به موفقیت آن است؟
برای پاسخ به این سوالات نیازمند بررسی مختصری از ماهیت فلسفه و حسابرسی و امکان به کار بردن روش ها و اهداف فلسفه در حسابرسی هستیم. فلسفه ی کابردی عمدتا توسط کارشناسان همان رشته بنا شده اند و همان طورکه بررسی مفاهیم حسابرسی نشان می دهد اگر کسی بخواهد به طور گسترده ای آن را بررسی کند باید دانش وسیعی در این زمینه داشته باشد. البته بایستی اذعان نمودکه حسابرسی به مرحله پیشرفته ای که بسیاری از علوم به آن دست یافته اند نرسیده است اما به مرحله ای رسیده است که در آن لازم است برای درون نگری درنگ کند و فرضیات بدیهی، اهداف و روش های خود را ارزیابی کند.
از دیدگاه فنیکس فلاسفه به سه دسته اند: دسته ی اول بزرگان فلسفه اند که به فلسفه کمک شایانی کرده اند. دسته ی دوم فیلسوفان حرفه ای هستند که در این زمینه مهارت دارند و درباره ی آن می نویسند و آموزش می دهند و دسته ی سوم افراد باهوش و کنجکاوی هستند که به مشکلات، اهداف و روابط خود با دیگران اهمیت می دهند و از طریق مطالعه به دنبال راه حل هایی برای این مطالب اند.
بنابراین نیازی نیست که فیلسوفان تمایلی به اندیشیدن در مورد حسابرسی داشته باشند در واقع بهتر است حسابرسان در هنگام تلاش برای یافتن تئوری اساسی حسابرسی به فلسفه توجه کنند تا این که فیلسوفان به حسابرسی بپردازند. باید توجه کرد که اگر بخواهیم به نتایج دلخواه نایل شویم باید این تحقیق در چارچوب قواعد انجام شود.
نگرش فلسفی
هر چند در مورد هدف ها و روش های فلسفه بین صاحب نظران اجماع کافی وجود ندارد ولی بعضی از نظرات اساسی مورد تایید عمومی است که عبارتند از:
فلسفه به فرضیات بدیهی، به منطق و راه کارها و اندیشه هایی که اثبات شده اند بر می گردد.
فلسفه به سازمان دهی نظام مند دانش مربوط می شود به نحوی که کاملا کارآمد و از نظر داخلی سازگار و احتمال وجود تناقض در آن ناچیز باشد.
فلسفه اساسی را فراهم می کند که به موجب آن روابط اجتماعی را می توان درک و مدل سازی کرد.
از آن جا که می توان با نگرش فلسفی به مسایل و مشکلات علمی نگریست به تعداد علوم، فلسفه های مختلف وجود خواهد داشت. این فلسفه ها را فلسفه های کابردی نامیده اند در این گونه فلسفه ها هدف به کارگیری اندیشه ها و روش های فلسفی در شناخت علوم دیگر است.
فلسفه های کابردی در همه موارد به معنای علم شناسی یا معرفت شناسی علم است. به عنوان مثال فیزیک علمی است که درباره تحولات ماده و انرژی بحث می کند. حال اگر این دانش به عنوان یک پدیده ی خارجی مورد مطالعه و بررسی تحلیلی و انتقادی قرار گیرد فلسفه علم فیزیک به وجود می آید
بنابراین فلسفه ی فیزیک خود یک شناخت است که در آن ماهیت چیستی و چرایی علم فیزیک موضوع تحقیق و بررسی است. در صورتی که علم فیزیک دانشی است که در آن طبیعت خارجی موضوع تحقیق از طریق تجربه حسی است. فلسفه فیزیک و علم فیزیک دو دانش رقیب نیستند بلکه فلسفه یاور علم است و مسایل فلسفی هم متعلق به همین جهان است نه بیرون از این جهان
هم علم و هم فلسفه علاقمند به معرفت یا شناخت هستند تفاوت عمده آنها در نوع معرفتی است که به جست و جوی آن می پردازند. علم در جست و جوی معرفت بر قضایای محسوس و حسی است و فلسفه در پی معرفت غایی.
مطالب مشابه :
نمونه سئوالات تئوری 2 سری دوم
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - نمونه سئوالات تئوری 2 سری دوم - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب - دل
خلاصه فصل 1 و2 فلسفه حسابرسی
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - خلاصه فصل 1 و2 فلسفه حسابرسی - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب - دل
روشهای تحقيق و تئوری حسابداری
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - روشهای تحقيق و تئوری حسابداری - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب
خلاصه نشریه 159 سازمان حسابرسی
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - خلاصه نشریه 159 سازمان حسابرسی - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب
مفروضات بنیادی،اصول و مفاهیم حسابداری
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - مفروضات بنیادی،اصول و مفاهیم حسابداری - اطلاعرسانی - خلاصه
قراردادهای اجاره
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - قراردادهای اجاره - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب - دل نوشت
قانون بودجه 92
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - قانون بودجه 92 - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب - دل نوشت - تبادل
مالیات بر درآمد در حسابداری مالی
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - مالیات بر درآمد در حسابداری مالی - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب
خلاصه فصل 5و6و7 کتاب دکتر شباهنگ
ارشد حسابداری علوم وتحقیقات آ.غ - خلاصه فصل 5و6و7 کتاب دکتر شباهنگ - اطلاعرسانی - خلاصه مطالب
برچسب :
علوم وتحقیقات ا غ