مفاهیم وکلیات اخلاق پزشکی

مفاهیم وکلیات اخلاق پزشکی                                   General & Concepts of medical ethics

الف کلیات اخلاق

مفهوم لغوی واژه اخلاق

مفهوم اصطلاحی واژه اخلاق،اخلاق حرفه ای واخلاق سکولار

تعریف علم اخلاق و تمایز آن ازاخلاق حرفه ای واخلاق سکولار            

موضوع علم اخلاق

رویکردهای اخلاقی (اخلاق هنجاری ،فلسفه اخلاق ،فرا اخلاق واخلاق کاربردی)

معیار فعل اخلاقی ،ملاك زیبایی و زشتی سیرت(حسن و قبح)

ب - کلیات اخلاق پزشکی

ضرورتو اهمیّت اخلاق پزشکی

ضرورت بررسی اصول و موازین اخلاق پزشکی از نگاه اسلامی و سکولار

مفهوم و قلمرواخلاق زیستی و تفاوت آن با اخلاق پزشکی

قلمروشناسی اخلاق پزشکی

مهمترینموضوعاتاخلاقیدر حوزهپزشکی

جایگاه اخلاق پزشکی و زیستی در فلسفه اخلاق

جایگاه فیلسوفان  در زمینه اخلاق پزشكی

نظریات مهم اخلاقی و پیامدهای آنها در اخلاق پزشکی

معیارهای کارآیی یک نظریه اخلاقی

اخلاق پزشکی در اسلام

اصولچهارگانه اخلاقپزشکی دراسلام

فلسفه امر و نهی(حلال و حرام) الهی در حوزه پزشکی

اصول اخلاقی راهنما درحوزه پزشکی و زیستی

ج - اخلاق پزشکی سکولارو اسلامی

رابطه دین و دنیا

مفهوم دین و دنیا و سکولاریسم

تعریف اخلاقِ سكولار

دین و اخلاق

رابطه ى اخلاق و دین، رابطه ى باید و هست

چالش هاى رابطه ى دین و اخلاق

تمایزاخلاق مدرن یا اخلاق سکولار با اخلاق اسلامی

نتیجه  و ارزیابی

 

الف کلیات اخلاق

مفهوم لغوی واژه اخلاق

اخلاق جمع«خُلُق» (به ضم اول ودوم)و«خُلق» (ضم اول وسكون دوم) است. معنای اصلی این ماده (خ‌ل‌ق) نزد لغویان، ایجادكردن یك شیء به كیفیت مخصوص است.[1]اما بین «خُلق» (به ضم اول) و«خَلق» (به فتح اول) تفاوتی درمعنا وجود دارد. راغب اصفهانی در كتاب ارزشمند المفردات گفته كه «خُلق» (به ضم اول) به قوا و سجایایی كه با بصیرت (چشم دل) درك می‌شوند اختصاص دارد ولی«خَلق» (به فتح اول) به هیئت، اشكال و صورت هایی كه با چشم ظاهر، قابل رؤیت و درك هستند اختصاص دارد.[2]برخی لغویون نیزگفته‌اند كه «خَلق» (به فتح اول) به معنای «خلیقه»یعنی طبیعت انسان است ولی«خُلق» (به ضم اول) همان سجیه وخوی است وحقیقت«خُلق»(به ضم اول) عبارت است ازصورت درونی وصفات و مفاهیم مخصوص آن كه دربرابرصورت ظاهری انسان قرار دارد.[3]غزالی دراحیاء العلوم،درباره فرق«خَلق»و«خُلق» اورده  كه«خَلق»(به فتح اول)قابل تغییرنیست،ولی«خُلق»(به ضم اول) قابل تغییر است وانبیا آمده‌اندتا«خُلق»(به ضم اول)را عوض كنند.[4] این تفاوت با توجه به نقش اراده وانتخاب قابل توجه می باشد. علامه طباطبایی درمعنای «خُلُق»(به ضم اول ودوم)به تبعیت ازطریحی دركتاب«مجمع البحرین» آورده است؛«خُلق» صفتی روحی است كه با وجودآن،آدمی به مقتضای آن كارها رابه آسانی انجام می‌دهد. [5]بنا براین:«خُلق، صفت وسجیه‌ای نفسانی (روحی)است كه با چشم ظاهر دیده نمی‌شود وبا بصیرت قابل درک است. این صفت، قابل تغییر و شدت وضعف است و«اخلاق» درلغت، به معنای مجموعه ای ازصفات نفسانی (روحی) و خُلقیات انسانی است.

 

مفهوم اصطلاحی واژه اخلاق،اخلاق حرفه ای واخلاق سکولار

اگر ابعاد اصلی زندگی انسان را فکر و اندیشه، تحولات روحی وعمل بدانیم، می‌توانیم اخلاق را دانشی برای کشف خوب وبد، بایدونباید ووظایف وتکالیف مربوط به این سه بُعدتعریف کنیم.براین اساس،‌می‌توان از اخلاقِ عمل، اخلاقِ مربوط به حالت‌های روحی واخلاق باوربحث کرد. بیشترکسانی که  درباره اخلاق بحث کرده اند، آن را منحصر به بررسی وضعیت حالت‌های روحی یعنی ملکات یا حالات روحی پایدار در آدمی دانسته اند. هم اکنون در اخلاق حرفه ای و پزشکی، بیشتر به بعد عمل توجه کرده و اخلاق را الگوی رفتار ارتباطی، می دانند وچون بعد عملی در اینجا بیشتر مورد توجه قرار می گیرد؛ لازم است به سیر تاریخی توجه به بعد عمل در اخلاق از نگاه عالمان اخلاق بپردازیم.

اخلاق در سنت اسلامی و احتمالا مدت‌های زیادی در غرب ، محدود به بررسی وضعیت حالت‌های روحی شد و به عنوان طب روح یعنی دانشی که از سلامت روح و حالت‌های بیماری آن بحث می‌کند، شناخته شد؛ اما در تحولات اخیر اخلاق در غرب ، این جنبه اساسی اخلاق نادیده گرفته شد و اخلاق به بررسی خوب و بد و باید و نبایدهای مربوط به عمل محدود شد. این رویکرد به ویژه در سودگرایی و وظیفه‌گرایی کاملا مشهود است. در جهان اسلام کسانی مانند ملاصدرا، به درستی بر لزوم اندراج هر دو جنبه (یعنی بحث از خلقیات و حالات روحی و نیز عمل در اخلاق) تأکید کرده‌اند.[6]

اخلاق درلغت و در فرهنگها، به مجموعه صفات روحى وباطنى انسان اطلاق می شود وبه پیروی از آن، به اعمال ورفتارهایى كه ازخُلقیات درونى انسان نشأت می‌گیرد، در اصطلاح «اخلاق» گفته مى‏شود. برخی از عالمان اخلاق درتعریف اصطلاحی، به اثارفعل اخلاقی توجه نموده وبه ملکات اخلاقی پرداخته اند.بدین معنی كه گاهی فعلى ازانسان سرمى‏زندكه شكل مستمرو پایداری ندارد وگاهی كاربه طورمستمر وبه آسانی و غیر مشروط ازكسى سرمى‏زند. (مانند بخشش وكمك به دیگران درهمه حال وبه آسانی) به این دلیل كه ریشه ای درونى وباطنى درجان وروح اووجود دارد. به آن ریشه«خُلق»وبه مجموعه خُلق‌ها،«اخلاق» مى‏‌گویند. [7]

اخلاق دراصطلاح، به دو بخش تقسیم مى‏شود:

بخش اول، ملكات وصفات روحی كه سرچشمه پدیدآمدن كارهاى پسندیده ونیكواست كه با عنوان اخلاق خوب و ملكات فاضله (فضائل اخلاقی) نامیده مى‏شوند.

بخش دوم، ملكات وصفات روحی كه سرچشمه و منشأ اعمال ناپسند وبد است كه با عنوان اخلاق بد وملكات رذیله (رذائل اخلاقی) نامیده می‌شوند.

از این رو، بسیاری از دانشمندان اسلامی درباره معنای اصطلاحی«اخلاق» گفته‌اند: اخلاق، ملكه‌ای برای نفس (روح) است كه با داشتن آن، رفتار، بدون فكر واندیشه وبا آسانی ازطرف كسی كه دارای این هیئت نفسانی است، صادر می‌شود. [8]

بر این اساس، افعال انسان، دست‌ كم به سه دسته قابل تقسیم است:

الف. دسته‌ای ازافعال كه تصنعی بوده وانسان به خاطرشرایط زمان یا مكان، آنها را انجام می‌دهد وباور و اعتقادی نسبت به آنها ندارد وانگیزه درونی وباطنی منشأ آنها نیست.مانند كسی كه به اجبار پلیس،قوانین راهنمایی ورانندگی رامراعات می‌كند درحالی كه اعتقادی به آنها ندارد واگر اجبار بیرونی (پلیس، جریمه و ...) در كار نباشد، آن قوانین را مراعات نمی‌كند.

ب. دسته‌ای از افعال كه انسان با انگیزه درونی ومنشا باطنی،آنها را انجام می‌دهد ودرحقیقت،ملكات باطنی باعث بروز چنین افعال ورفتارهایی درانسان می‌شود.مانند كسی كه همواره سخاوتمند است واین كاررابا اعتقاد درونی وبه آسانی انجام می‌دهد ودرحقیقت عمل سخاوتمندانه‌اش، ازصفت راسخ و پایدار روحی‌اش-یعنی ملکات نفسانی اش- نشأت می‌گیرد.

ج. دسته‌ای ازافعال نیزهستند كه انسان اگر چه به واسطه باوردرونی رفتاری انها راانجام می‌دهد اما انجام آن كاربه آسانی و بدون فكرنیست بلكه با تكلف وزحمت همراه است. مانند كسی كه ملكه سخاوت را ندارد اما با زحمت و سختی، خود را وادار به انجام كارهای سخاوتمندانه می‌كند ودردل به آن كار پسندیده، معتقد است وهمچنین مانندكسی كه برای رضای خداوند،گناه نمی‌كند اگرچه انجام ندادن گناه،برایش دشواراست.[9]

دانشمندان اسلامی به افعال دسته اول(الف)، فعل اخلاقی نمی‌گویند.چراكه، منشا باطنی ودرونی ندارد و از روی اعتقاد نیست. اگرچه ازتعاریف وسخنان بسیاری ازدانشمندان غربی چنین استفاده می‌شودكه آنان صرف حسن فعل راکافی می دانند واین نوع ازافعال رافعل اخلاقی دانسته‌اند.مثلا برخی ازدانشمندان غربی معتقدند: مجموع قوانین رفتاركه انسان به واسطه مراعات آن می‌تواند به هدفش برسد علم اخلاق است.[10] تفاوت اخلاق دینی و سکولار نیز از همین جا اشکار می شود.

همه دانشمندان اسلامی براخلاقی بودن دسته دوم ازافعال(ب)معتقدند. اما در مورد دسته سوم (ج) نظرات اندیشمندان اسلامی متفاوت است.اكثردانشمندان اسلامی،اخلاقی بودن آنها را نمی‌پذیرند زیرامعتقدند كه این نوع ازافعال،هنوزبه صورت ملكه راسخ درنفس درنیامده است وهرآنچه ازاین هیئت نفسانی پایدار نشأت نگیرد، نمی‌توان به آن «خُلق» اطلاق كرد. اما برخی دیگر از دانشمندان، آنها رانیز جزواخلاق می‌دانند؛ ازاین باب که آن افعال نیز برای رسیدن به مقصد انسان كه همان قرب الهی، عبودیت، یقین، خلیفه الله شدن و ... است، تاثیر گذار هستند. [11]شهید مطهری، درباره معنای لغوی و اصطلاحی اخلاق بر این باور است که ان چه در اثر عمل و تكرار و تلقین وغیره ، در روح انسان جایگزین مى‏شود و به اصطلاح به صورت ملكه در مى‏آید( ملكه فاضله یا رذیله) اخلاق است. [12]

 

تعریف علم اخلاق و تمایز آن ازاخلاق حرفه ای واخلاق سکولار

ازنگاه فیلسوفان تا پیش از رنسانس، ونیز اندیشمندان اسلامی، باتوجه به معنای لغوی واصطلاحی«اخلاق» می‏توان درباره علم اخلاق گفت:علم اخلاق،علمى است كه ازصفات خوب وبد وریشه‏هاوآثارآنها سخن می‌گوید وراههای کسب صفات خوب وراههای درمان صفات بد را به انسان مى‌آموزد. درنتیجه علم اخلاق از:  1.صفات نفسانی خوب وبد؛ 2.رفتارهای اختیاری خوب وبد؛ 3.ریشه‌ها وعوامل صفات و رفتارهای خوب و بد؛ 4. آثار و نتایج صفات ورفتارهای خوب وبد؛ 5.راه‌های تحصیل صفات ورفتارهای خوب؛ 6. راههای دوری ودرمان صفات ورفتارهای بد(ناپسند)،بحث می‌كند.[13]ملامهدی نراقی درکتاب جامع السعادات درتعریف علم اخلاق می گوید: «علم اخلاق دانش صفات مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات بخش ورها شدن از صفات هلاک کننده می باشد».[14]اما علم اخلاق،درتفكرغرب،پس ازطرح دیدگاه آگوست کنت[15]، به سه معناى جداى از یكدیگر، اماهماهنگ با یكدیگر ومربوط به رفتارانسان، به كارمى رودکما اینکه دراخلاق حرفه ای و اصول چهارگانه اخلاق پزشکی مورد بررسی ما نیز، آن را به رفتار ارتباطی تعریف می کنند.

1-                      روش عام، یا راه زیستن.

2-                      مجموع قواعد رفتار یا قانونهاى اخلاق.

3-                      تحقیق در مورد راههاى زیستن و قواعد رفتار.

«ژكس»مى گوید: «علم اخلاق عبارت است ازتحقیق در رفتار آدمى به آن گونه كه باید باشد.» [16]در اینجا توجه به خود عمل و رفتار(یعنی فعل) است. فولكیه در تعریف علم اخلاق مى گوید: «مجموع قوانین رفتار كه انسان به واسطه مراعات آن مى تواند به هدفش برسد، علم اخلاق است».[17]دراین دیدگاه صرفا به رفتار توجه شده واخلاق در حد روانشناسی فرو کاسته شده است؛ به این معنی که در اخلاق که البته در دیدگاه مدرن ناظر به اخلاق حرفه ای است فعل مورد توجه است و دیدگاه اخلاقی به فاعل توجهی ندارد.

این نکته ازمهمترین نقاط عطف، درتفکیک اخلاق دین مدار ودنیا مدار است. تفاوت روان شناسی واخلاق هم دراین است که دغدغه روان شناسی فقط دنیا است اما دغدغه اخلاق دین ودنیا هردومی باشد.دانشمندان اسلامى، بیشتر به چگونه بودن توجه دارند، ولى دانشمندان غرب ازچگونگی رفتار مى گویند. به عبارت دیگر دانشمندان اسلامى، بیشتر به تعدیل غرائز وتهذیب نفس و خویها توجه دارند ولی دانشمندان غربى، بیشتر، به رفتارآدمى كه برخاسته ازخویهاى اوست، نظردارند. درعین حال برخی از فلاسفه، حکمت عملی واخلاق را به گونه ای تعریف کرده اندکه شامل هر دوحیث می شود.صدرالمتألهین می گوید:«گاهی از حکمت عملی نفس ملکات و صفات اراده می شود و گاه علم به چنین صفاتی و گاه اعمال و رفتاری که از چنین صفاتی صادر می شود.مقصود ازحکمت عملی که درکنارحکمت نظری ذکرمی گردد؛[18]علم به ملکات وصفات است مطلقا وآنچه که ازاین ملکات صادرمی شود».[19]استاد شهیدمطهرى نیزعلم اخلاق را هم ناظربه صفات وملکات وهم افعال و کارهامی دانند.[20]از نظر استاد شهید مطهرى، یك معنی و مفهوم دیگری درمتن اخلاقی بودن یك كار مندرج است وآن اینكه چگونه بایدزیست كه باارزش ومقدس ومتعالی باشد؟یعنی ارزش داشتن وبرتر از" فعل عادی" بودن، جزء مفهوم"فعل اخلاقی" است. واین همان تفاوت اخلاق و روانشناسی ،یا اخلاق الهی و سکولار است.
ازاینرو، برخی ازمكتبها، هرچند مدعی سیستم اخلاقی هستند، لکن سیستم اخلاقی ندارند. درحقیقت آنچه مربوط به اخلاق است تنها این نیست كه"چگونه باید زیست"بلكه این است كه"برای اینكه با ارزش ومقدس ومتعالی زیست كرده باشیم چگونه باید زیست."بنابراین:علم اخلاق علمی است كه دستورالعملهای كلی برای زیستن مقدس،متعالی وارزشمند رامورد بحث قرارمی دهد. آنچه دردیدگاه دانشمندان پیشین اهمیت داشته، آگاهى از فضایل و رذایل، براى خو گرفتن به اخلاق پسندیده و نمودن راههاى آن است. اما آنچه در دیدگاه فلاسفه كنونى برآن تكیه شده، رفتاروزیست شایسته است.تفاوت دیدگاه فضیلت دراخلاق با دیدگاه رفتاری در باطن یعنی مجموعه حسن فعلی وفاعلی و ظاهر یعنی صرف حسن فعلی است.

 

موضوع علم اخلاق

هرعلمی موضوعی داردکه درآن علم ازعوارض ذاتی آن موضوع بحث می کنند.چنانچه مباحث علم پزشکی درباره بدن انسان، وعلم فلسفه درباره وجود می باشد.موضوع علم اخلاق، خُلق انسان است ودر تعریف خُلق ملکه را اورده اند. ملکه، کیفیتی برای نفس است که برای نفس تداوم و استمرار داشته و به سرعت در معرض زوال قرارنمی گیرد. ولیبنابراعم بودن اخلاق نسبت به صفات وافعال،که دراخلاق پزشکی،مورد توجه است، موضوع ان اعم ازملكات می گردد وموضوع اخلاق،موضوع وسیعی می گردد که شامل ملکات و حالات نفسانی و افعالی می شودکه رنگ ارزشی، مثبت یا منفی، داشته باشند. اگر چه موضوع علم اخلاق درنگاه اولیه چنین است، ولی درواقع، موضوع علم اخلاق انسان است ازاین لحاظ که چگونه باید زندگی کند وچه صفات وملکاتی باید داشته باشد و چگونه باید باشد. چنان که تعداد زیادی از دانشها، همچون پزشکی، روان شناسی و جامعه شناسی نیز چنین هستند..[21]

 

رویکردهای اخلاقی (اخلاق هنجاری ،فلسفه اخلاق ،فرا اخلاق واخلاق کاربردی)

 اخلاق هنجاری - لایه هنجاری اخلاق، همان است که در بادی امر، عموم مردم از اخلاق تصور می‏کنند. این لایه ازاخلاق درحقیقت، قلمرو بایدها ونبایدها، فضیلت‏ها ورذیلت‏ها ودرست‏ها و نا‏درست‏های عملی است. لایه هنجاری اخلاق درواقع، عملی‏ترین لایه آن است که با رفتارانسانی ارتباط مستقیم دارد. این لایه متکفل تنظیم روابط افراد با یکدیگروروابط آنها با جهان وجامعه است[22]. درارتباط بالایه هنجاری،تاریخ معرفت بشری هم نحله‏ها ومشربهای عقل‏مداروغیرمذهبی وهم نحله‏ها ومشربهای مذهبی ومبتنی بر فرامین الهی را دیده است. درواقع، محصول عملی علم اخلاق که همان آموزه‏های اخلاقی است در اخلاق هنجاری منعکس است.

فلسفه اخلاق-لایه دوم اخلاق که درواقع،پایه نظری برای لایه اول است،مربوط به نظریه اخلاقی است[23]. اگرچه به طورمنطقی ضرورتی ندارد که آموزه‏ها و هنجارهای اخلاقی را بر یک نظریه اخلاقی مبتنی سازیم، لیکن غالب آموزه‏های اخلاقی، در پیوند با نظریه‏های اخلاقی هستند. به همین جهت، ممکن است فردی با رویکردی عقلانی،نظریه اخلاقی وظیفه‏گرای کانتی رابپذیرد وبه لوازم هنجاری آن درساحت آموزه‏های اخلاقی ملتزم باشد، ولی به پیامدهای اخلاقی مشابه با رویکردهای اخلاقی دینی برسد. برای مثال اگر قاعده پایه در اخلاق وظیفه ‏مدار کانتی را این قاعده اخلاقی بدانیم که می‏گوید: «چنان رفتار کن که می‏خواهی آن رفتار، فراگیر وجهانی شود» فردی ممکن است درعین پذیرش عقلانی آن‏، چنین قاعده‏ای را به دلیل فرامین الهی نیز باور داشته باشد. به عبارت دیگر، اگرچه برخی نظریات اخلاقی با بعضی دیگرمانعه‏الجمع هستند، اما همه نظریات اخلاقی این چنین نیستند.هرچندکه اخلاق وظیفه‏مدار کانتی نمی‏تواند با اخلاق نتیجه‏گرای سودانگار درلایه نظری سازگارباشد.لیکن برخی قرائت‏های وحیانی ممکن است نظریه‏ای اخلاقی ارائه‏ دهند که بایکی از نظریات اخلاقی فوق سازگارباشد. یعنی یک مسلمان یا مسیحی اخلاقی ممکن است ازسویی به وظیفه‏گرایی کانتی ویا نتیجه‏گرایی سود انگار پایبند باشد و از سوی دیگر قرائتی از وحی داشته باشد که نتیجه آن، وظیفه‏ گرایی وحیانی و یا نتیجه‏مداری سود انگار وحیانی باشد. سازش میان وحی و عقل‏گرایی در حوزه اخلاق بویژه در اخلاق فضیلت مدار روشن‏تر است. در عمل هم تفکیک فضیلت مداران از این نقطه نظر بسیار دشوار است. میراث تفکرارسطویی درحوزه اخلاق چنان باعقلانیت دینی بویژه درمیان مسیحیان ومسلمانان درآمیخته که به دشواری می‏توان مرز روشنی برای نظریه اخلاق فضیلت مدار از حیث عقلانی یا وحیانی بودن ترسیم کرد.

فرااخلاق؛ لایه سوم اخلاق،که به لحاظ نظری کاملاً متفاوت از دو لایه اول، به اخلاق می‏نگرد، فرا اخلاق است. وجه مشترک لایه اول ودوم این است که هردو پیرامون آموزه‏های اخلاقی هستند، امالایه سوم از موضع فرااخلاق به مسأله اخلاق می‏نگرد ودرواقع، نگاهی معرفت شناسانه و مابعدالطبیعی به کلیت علم اخلاق دارد. مسائل فرا ‏اخلاق این تفاوت ماهوی را با دو لایه پیشین دارند که به شدت انتزاعی و فلسفی است.

فلسفه اخلاق، در معنای دقیق کلمه صرفا باید به صورت دانش درجه دوم و ناظر به دانش درجه اولی که اخلاق نام دارد باشد، که درآن صورت محدودبه مباحثی نظیرمعانی جملات و مفاهیم اخلاقی، چگونگی وجود اوصاف اخلاقی(اگر چنین اوصافی وجود داشته باشد) و سرانجام، امکان معرفت اخلاقی و چگونگی آن خواهد شد.این‌گونه مسائل امروزتحت عنوان فرااخلاق بحث می‌شود.اما واقعیت آن است که آنچه امروز فلسفه اخلاق (Ethics) نامیده می‌شود، صرفا دانش درجه دوم و ناظر به یک دانش درجه اول نیست، بلکه بخشی از آن خودش درواقع دانش درجه اول است ودر مورد کلی‌ترین وجه از هنجارهای اخلاقی بحث می کند. مثلا بحث و دفاع از نظریه امر الهی یا نظریه سودگرایی در واقع بحثی هنجاری است که غرض آن راهنمایی کلی انسان برای نظم و نسق دادن به ابعاد حیات خود است. این همان کاری است که ما از اخلاق انتظار داریم و در این جهت فلسفه اخلاق با خود اخلاق هم‌غرض وهمداستان است.ازاین‌رو بخشی ازفلسفه اخلاق که با عنوان اخلاق هنجاری یا نظریه اخلاقی از آن یاد می‌شود، در واقع دانشی درجه اول است که تفاوت آن با آنچه در عرف اهل اصطلاح اخلاق(Morality) نامیده می‌شود،تنها درشمول و کلیت است. اخلاق معمولا از اصول و فضایلی صحبت می‌کند که می‌تواند راهنمای ما درعمل ودرچگونه زیستن باشد؛اما بخش هنجاری فلسفه اخلاق یا همان نظریه اخلاقی ازمبنا ومعیاراین اصول، فضیلت‌ها وسرچشمه اصلی فضیلت صحبت می‌کند. [24]

 اخلاق کاربردی - اخلاق پزشکی درحوزه اخلاق هنجاری کاربردی قرارمی گیرد.اخلاق کاربردی ازدو جنبه مورد توجه قرارگرفته است؛ اخلاقی که برای عده ای خاص کاربرد دارد وکاربردی نمودن اخلاق. ازدیدگاه اول، اخلاق کاربردی عنوان عامی برای مجموعه مختلفی ازاخلاقهای ناظر بر فعالیت حرفه‌ای خاص مانند پزشکی، مهندسی وغیره است.ماهیت اخلاق کاربردی به گونه‌ای است که بیشترهنجاری است.درواقع رسالت هرکدام از رشته های اخلاق کاربردی، مثل اخلاق پزشکی ،آن است که فعالیتهای حرفه‌ای مربوطه را اخلاقی کند . البته گاهی لازم است برای یافتن هنجارهای مورد نظر در اخلاق پزشکی به سراغ مباحث تحلیلی یا مابعد الطبیعی یا حتی علمی(تجربی) هم برویم واز این‌رواخلاق کاربردی صرفا محدود به ارایه آیین‌نامه و نظام رفتاری مربوط به یک حرفه نیست. به همین دلیل است که گاهی مباحث انتزاعی و فلسفی مانند تعریف شخص انسان یا مرگ در اخلاق پزشکی مورد بحث است.بنابراین اخلاق کاربردی درواقع حوزه مشخصی ندارد وممکن است هرنوع فعالیتی را دربرگیرد.اگرچه به لحاظ پسینی وبا نظر به تحولات اخلاق درطول تاریخ، بیشتروپیشترازهر حرفه‌ای، این پزشکی بوده که مجادلات اخلاقی فراوانی پیش آورده است.امروزگستره فعالیتهای حرفه‌ای که مشمول مطالعات اخلاقی‌اند، بسیار زیاد است؛ مانند اخلاق علم، اخلاق پژوهش، اخلاق مهندسی و غیره.

از دیدگاه دوم، اخلاق کاربردی به شاخه ای از علم اخلاق اطلاق می‏شود که به مباحث عملی در عرصه زندگی اجتماعی می‏پردازد والبته ریشه درمباحث تئوریک و نظری فلسفه اخلاق دارد، اما امروزه به دلیل اهمیت وتوسعه قلمروموضوعات آن،ادبیات مربوط به خود راپیداکرده است.درسلسله مراتب مباحث فلسفی، اخلاق کاربردی رامی‏توان درطول آموزه‏های عمومی اخلاقی ویابه عبارت دیگراخلاق هنجاری قرارداد. به این ترتیب، مبانی معرفت شناختی نظریات اخلاقی،نظریات اخلاقی،آموزه‏های عمومی اخلاقی.براساس این دیدگاه،مباحث اخلاق کاربردی همچنین درپیوندی عرضی و تنگاتنگ با دیگر شاخه‏های فلسفه می‏باشد. افزون براین ازداد وستد معرفتی بین مباحث اخلاق کاربردی و دیگر شاخه‏های علوم ،بویژه علوم تجربی نمی‏توان غفلت کرد. بنابراین، بررسی عمیق وهمه جانبه مسایل اخلاق کاربردی، از یک سو تحقیق و مطالعه در شاخه‏های گوناگون فلسفی و از سوی دیگرآشنایی با دست‏آوردهای علوم تجربی مربوط به هر موضوع رامی‏طلبد.اخلاق پزشکی نیزبراین اساس به عنوان دانشی میان رشته ای باید مورد پژوهش قرار گیرد.

قلمرواخلاق کاربردی،از نظرگاه اول،بیشترجنبه‏های زندگی اجتماعی افرادراپوشش می‏دهد.زیرا فیلسوفان اخلاق به مباحث نظری صرف اکتفانکرده،موضوعات زندگی اجتماعی انسان را نیز مورد توجه قرار داده اند. از بازار بورس تااطاق عمل بیمارستان وصحن دادگاه وشیوه رفتار وکلا ودادرسان وضابطان دادگستری بامتهمان و شاکیان تاچگونگی ارتباط میان بیماروپرستاروحتی موضوعاتی همچون ماورای جووانرژی،همگی موضوعات این حوزه از فلسفه اخلاق است[25]. دراین میان، موضوعات مرتبط بااخلاق پزشکی ازجایگاه ویژه‏ای برخورداراست . علاوه بر آن ، رشته نوپایی نیزدر حوزه فلسفه اخلاق تحت عنوان اخلاق زیستی که عامتر از اخلاق پزشکی می باشد ،پا به عرصه وجود گذاشته است[26].

 

معیار فعل اخلاقی ،ملاك زیبایی و زشتی سیرت(حسن و قبح)

آراء ونظریات مختلفی در مورد ملاك حسن احسان و قبح ظلم وجود دارد: "1- سازگاری و ناسازگاری با طبع 2 - موافقت با اغراض و مصالح 3- كمال و نقص نفسانی 4- آداب و رسوم 5- عواطف و احساسات 6- كششهای فطری"[27] مشهورعالمان اخلاق ازاین آرای ششگانه نظریه‏ی اول را شایسته انتخاب دانسته و ملاك حسن و قبح قرار داده اند. بر اساس این نظریه، طبع در ادمی به دو نوع تفسیر گردیده‏است.

طبع حیوانی یا طبع ذاتی انسان كه قدر مشترك میان تمام جانداران از جمله انسان است و اگرملاك حسن و قبح، سازگاری و ناسازگاری با چنین طبیعتی باشد،ارزش اخلاقی بی معنا می شود.زیراهرچیزی كه جان دارد، امری را با طبع خود ملایم و سازگار و یا مخالف و ناسازگار می یابد.

طبع ملكوتی ووالایا روح ملكوتی انسان،كه واقعیت انسانی به آن بستگی دارد،این بعد، به یك رشته امور كشش وتمایل دارد وازیك رشته امورنیزگریزان است.این كششها وگریزها درتمام افراد انسان یكسان است.تمام انسانهاباهمه تضادی كه درقلمرو تمایلات حیوانی دارند،در قلمرو تمایلات روحانی كاملاً مشترك‏اند و به همین جهت همه افراد بشر،عدل واحسان ووفا به پیمان را ستوده ودرمقابل آن، ظلم وخیانت را نكوهش می‏كنند"[28]

بنابراین،ملاك حسن وقبح ازنظراسلام، سازگاری و ناسازگاری با طبع ملكوتی و روحانی انسان است. علامه طباطبایی(ره) معیارحسن وقبح را ملایمت وناملایمت با طبع فاعل معرّفی نموده و می‏فرماید: "ماهیت حسن، چیزی جز انجذاب نفس و میل طبع و قوای احساسی و ادراكی نسبت به انسان و پدیده‏های دیگر نیست وقتی می‏گوئیم صورت فلان انسان زیبااست یااین منظره طبیعت زیباست؛منظور این است كه با طبع انسان ملایمت دارد ودرنتیجه معنای قبح كه مقابل حسن است عدم ملایمت آن موجود وصورت آن،با طبع انسان می‏باشد." [29]برخی طبع فاعل رامحدود به طبع علوی می دانند وبر این عقیده اندکه:"اگرطبع حیوانی ملاك حُسن و قبح گردد،نتیجه‏ای جزهرج ومرج ندارد."[30] درنظریه اخص"ملاك حسن وقبح قضاوت عقل است كه بعضی افعال را موافق باطبع وجانب اعلای انسان می‏یابدودیگری رامخالف طبع روحانی می‏یابد.یعنی درواقع بعضی ازاین افعال كمال موجودحی ومختاروبعضی نقص اوست،به همین جهت عقل،به حسن اول وقبح دوم حكم می‏كند."[31]

 



[1]  - ن.ک.مصطفوی حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1371.

[2] - ن.ک. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، المكتبه الرضویه، تهران، 1332،ص 297.

[3] - ن.ک. ابن منظور، ابوالفضل حمادالدین محمدبن مکرم، (بی تا)، لسان العرب، قم: نشرادب حوزه، ج10 ص87.

[4] - ن.ک.غزالی ابوحامد، احیاء علوم الدین، ترجمه محمد خوارزمی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1351، ج3 ص55.

[5] - ن.ک.طباطبایی سید محمد حسین، (1402)، المیزان فی تفسیر القرآن بیروت:مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج19 ص 369.

[6] See.http://sharifphilosophy.com/?p=365

 [7] -نک: محمدتقى مصباح یزدى، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفى، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، 1381، صص 13- 17 .

-[8] نک: ابوعلی مسکویه، احمد، تهـذیب الاخـلاق، به کوشش قسطنطین زریـق، بیـروت، 1966م؛ص221.

طوسی نصیرالدین، اخلاق ناصری، به کوشش علیرضا حیدری و مجتبى مینوی، تهران، 1356ش؛ ص 48.

 مجلسی، محمدباقر، (1983)، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء،ج68 ص 373.

[9].ن.ک.شریفی ، احمد حسین ،قنبری ، محسن ، اخلاق کاربردی ، ، دروس کارشناشی ارشد رشته اخلاق،  دانشکده مجازی فرهنگ و معارف اسلامی http://www.vuict.com  

 اسلامی سید حسن ،  محمدی مهدی ،مبانی نظری اخلاق ، دروس کارشناشی ارشد رشته اخلاق،  دانشکده مجازی فرهنگ و معارف اسلامی http://www.vuict.com

[10] -نك: هولمز، رابرت. ال، مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسعود علیا، تهران، نشر ققنوس، 1382، ص 234- 235 .

مصباح، مجتبی، بنیاد اخلاق، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1385 ص279؛

ویلیامز، برنارد، فلسفة اخلاق، ترجمه و تعلیقات زهرا جلالی، قم، معارف، 1383.ص13.

 ریچلز جیمز، فلسفه اخلاق، ترجمه آرش اخگری، تهران.حکمت.چاپ اول.1387 ،ص 30.

پالمر مایکل ،مسائل اخلاقی، ترجمه علیرضا آل بویه، قم، انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 1386،ص19.

ژکس. فلسفه اخلاق، حکمت عملی، ترجمه سید ابوالقاسم پورحسینی،چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362 ،ص 10.

 معلمی حسن، فلسفه اخلاق ، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1384 ش، ص 15.

[11] -ن.ك: مكارم شیرازی ناصر و همكاران، اخلاق در قرآن،قم، نشر مدرسة الامام علی بن ابیطالب علیه السّلام ، چاپ اول، 1380، ج1 ص 24.

 رمضانی  رضا، آرای اخلاقی علامه طباطبایی،تهران،سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی،1387، چاپ اول،ص 71.

مصباح  مجتبی، فلسفه اخلاق،موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی, 1382.ص 16.

[12] -مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى،تهران، چاپ اول، فروردین 1386 ،انتشارات صدرا، ج25 ص57 .

[13] -فصلنامه رواق اندیشه 1381شماره 12 .

[14] - محمد مهدى نراقى،جامع السعادات،قم،مقدمه محمد رضا مظفر،چاپ اسماعیلیان، 1393. ج1ص 55 .

[15] کنت بااعتقادِراسخ به فلسفهٔ اثبات‌گرایی(پوزیتیویسم-positivism)معتقدبودبایدبرایِ علومِ انسانی نیزحیثیتی مشابهِ علومِ تجربی قایل شد،به این معنی که علومِ انسانی نیزبایدازابزارپژوهشِ تجربی استفاده کنند.کنت براین باوربودکه جوامعِ انسانی ازسه مرحلهٔ الهی،فلسفی وعلمی عبورکرده‌اند(بعضاً مرحلهٔ اساطیری را نیز می‌افزایند). درجوامعِ اساطیری،کاهنان رهبرانِ جامعه به شمارمی‌روند،درجوامع الهی که تبلورتاریخیِ آن قرونِ وسطااست، پیامبران،ودرعصرِرنسانس وپس ازآن فیلسوفان.امادر دورهٔ کنونی(عصرِعلمی)دانشمندان و جامعه‌شناسان رهبرانِ جامعه خواهند بود. البته ممکن است در هر جامعه‌ای بازمانده‌هایِ فکریِ اعصارِ گذشته رسوب کرده باشد.

[16] - ژکس. فلسفه اخلاق، حکمت عملی، ترجمه سید ابوالقاسم پورحسینی،چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362 ،ص 9 .

[17] - دراز، محمدعبدالله ،دستور الاخلاق فی القرآن؛ دراسه مقارنه الاخلاق النظریه فی القرآن ؛ تعریف و تحقیق و تعلیق عبدالصبور شاهین؛ مراجعه محمد بدوی ، دارالبحوث العلمیه، 1359ش=1980م=1400ق. بیروت.

[18] لازم به ذکر است درگذشته همه علوم ومعارف بشری رازیرپوشش فلسفه به حساب می آوردند وفلسفه را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می کردند. حکمت نظری عبارت است ازعلم به احوال اشیاء آنچنان که هستند یاخواهندبودوحکمت عملی عبارت است از علم به اینکه افعال بشر (افعال اختیاری او) چگونه و به چه منوال خوب است وبایدباشد و چگونه و به چه منوال بد است و نباید باشد. و به عبارت دیگر حکمت نظری  از هست ها و نیستها سخن می گوید و حکمت عملی از باید و نبایدها. از برخی کلمات ابن سینا نیز چنین معنایی استفاده می شود که حکمت عملی را کیفیت عمل و مبدأ عمل – یعنی صفات نفسانی – هر دو می داند.

[19] الحكمۀ المتعالیۀ فی الأسفار العقلیۀ الأربعۀ، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، الرابعۀ، 1410ق،ج4،ص116.

[20]- مرتضى مطهرى، آشنایى با علوم اسلامى، صدرا، تهران، چاپ ششم، 1368، ج 2، ص 190 .

[21] - بنگرید به: مدرسی سید محمد رضا ،فلسفه اخلاق،1376،تهران،سروش، ص17-19.

 مصباح یزدی محمد تقی ،اخلاق در قرآن، ، تحقیق و نگارش محمد حسین اسكندری-قم. مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی(ره)1376،ص 240 و 241.

 مظاهری حسین،كاوشی نودراخلاق اسلامی وشؤون حكمت عملی،ترجمه:ابوالقاسمی، محمود، تهران: مؤسّسه ی نشر و تحقیقات ذكر، چاپ اوّل، 1375ش.ج1. ص5.

[22] Shiner,R.Law and Morality,in ed.Patterson,D.A companion to philosophy of law and legal theory.Blackwell Publishers. 1999;PP436-449.

[23] Lafollette, H. ed. Ethical theory. Blackwell Publishers. 1999.

[24] نک.گفت وگو با دکترمحسن جوادی درباره فلسفه اخلاق ودنیای امروز http://www.isphilosophy.com/post-1871.aspx

[25] کمسیون اخلاقیات در علم و تکنولوژی یونسکو. اسناد شماره، /13 March 2002×165/E .

[26] Singer,P.Kuhse H.What is bioethics? a historical introduction".in a Companion to Bioethics.Blackwell Publishers.2001;PP3-15.

[27] سبحانی جعفر ، حسن و قبح عقلی یا پایه‏های اخلاق جاویدان، نگارش ربانی گلپایگانی، چاپخانه شركت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ دوم، 147، ص 31-7 .

سبحانی جعفر ،  محاضرات فی الالهیات، ج 1، بقلم حسن محمد مكی عاملی، نشر مركز جهانی علوم اسلامی،چاپخانه قدس، تاریخ چاپ 1411 ق، ص 6-233.

[28] سبحانی جعفر ، حسن و قبح عقلی، همان، ص 32-30.

 سبحانی جعفر ، محاضرات فی الالهیات، همان، ج 1، ص 3-242.

[29] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، چاپ پنجم، ج 5،ص 9-10.

[30]سبحانی جعفر ، حسن و قبح عقلی، همان، ص 33.

[31] سبحانی جعفر ،  محاضرات فی الالهیات، همان،ج 1، ص 239.


مطالب مشابه :


گزارش کتاب اخلاق در قرآن/ استاد محمد تقی مصباح یزدی

گزارش کتاب اخلاق در قرآن/ استاد محمد تقی مصباح محمد تقي مصباح فلسفه اخلاق را




منابع تحقیق اخلاق اسلامی برای تحقیق دانشجویان درس اخلاق

14-فلسفه اخلاق از فرانکنا ترجمه هادی 22-دروس فلسفه اخلاق از محمد تقی مصباح.




فلسفه اخلاق

زیرا فلسفه اخلاق به بحث و بررسی درباره ـ فلسفة اخلاق، استاد محمد تقی مصباح یزدی، تحقیق و




اخلاق اسلامی

مصباح، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق مصباح، محمد تقی مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، چاپ




اخلاق و حقوق

محمد تقی مصباح یزدی، دروس فلسفه ر . ک: ویلیام کی . فرانکنا، فلسفه اخلاق، هادی صادقی، طه




گذری بر مباحث فلسفه اخلاق

وبلاگ تخصصی فلسفه، اخلاق تبریز، موسسه تحقیقاتی علوم اسلامی.4.مصباح، محمد تقی،




زندگینامه حضرت آیت الله مصباح یزدی...

«محمد تقی وی استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسیر است و استاد مصباح تصمیم گرفت‏با




سیر مطالعاتی در 63 موضوع!

3- سیره آفتاب محمد تقی مصباح یزدی . 4- در پرتو ولایت محمد تقی 8- فلسفه اخلاق سید محمد رضا




اخلاق نسبی است یا مطلق؟؟

-مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، تحقیق ونگارش احمد حسین شریفی، تهران -مصباح یزدی




مفاهیم وکلیات اخلاق پزشکی

محمدتقى مصباح یزدى، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش مصباح یزدی محمد تقی ،اخلاق در




برچسب :