اذان مغرب به افق فرحزاد

گزارشی از تفرجگاه فرحزاد در ساعات نزدیک افطار؛   باشگاه جوانی برنا/ امیر توانا     از همان ابتدای خیابان فرحزاد می شود باغچه هایی را که آماده پذیرایی هستند به وفور دید. کسانی که با صدای بلند مشغول تبلیغ برای رستوران یا سفرخانه خود هستند. فریادهای این به اصطلاح جارچی ها بیشتر حول محور آماده بودن افطار و دعوت به صرف چای و قلیان است. می شود گفت بیشتر باغچه ها در فرحزاد قبل از اذان از دادن سرویس خودداری می کنند. با نزدیک شدن به زمان اذان حضور خانواده ها و جوانان مجرد اعم از دختر و پسر محسوس است. 


* افطار با دود قلیان

صدای اذان مغرب به افق تهران گوشم را نوازش می دهد. برای افطار ترجیح می دهم به یکی از دست فروش هایی که آش و حلیم عرضه می کند مراجعه کنم.

از کاسبی اش سوال می کنم. می گوید: کاسبی خوب است، ولی مردم بیشتر می روند داخل این باغچه ها آش هزار تومانی را دو هزار تومان می خرند.

به همین افطاری ساده بسنده می کنم. یکی از باغچه ها که حضور خانواده ها در آن پررنگ تر است توجه ام را جلب می کند. دربان که از نگاهای مشکوک من کلافه شده در چشم هایم زل می زند و با لحن خاصی می گوید: چای، قلیان بفرمائید.

وارد می شوم. با این که ده دقیقه بیشتر از اذان نگذشته است، دود قلیان ها در فضای باز پیچیده.

فقط سرویس افطار آن هم کامل!

روی یکی از تخت ها می نشینم. مدیر از ابتدا متوجه نگاه های من شده و کاملا زیر نظرم دارد. جوانی برای گرفتن منو به سراغم می آید، باز هم با لحنی خاص می پرسد: سرویس افطار یا چای و قلیان؟
در جواب می گویم: هیچ کدام. افطار کرده ام. چای لطفاً. انگار به او برخورد؛ اگر اهل قلیان نیستی، چای تنها نداریم. فقط سرویس افطار کامل داریم. قیمت را که می پرسم بی خیال افطار می شوم. گزینه چای و قلیان را با این قید که قلیانش را نیاور، پولش را می دهم، انتخاب می کنم. برایم جالب است. اینجا اگر یک چای بخواهی باید 12 هزار تومان خرج کنی. نکته قابل توجه نوع افطاری عرضه شده توسط این باغچه ها است که شاید با یک محاسبه ساده، قیمت آن از هزار تومان هم تجاوز نکند.

کجا از اینجا بهتر !

در حال رصد کردن اطراف هستم تا در موقعیتی مناسب و دور از دید مدیر مجموعه برای مصاحبه سراغ چند جوان بروم. تخت روبرو بهترین سوژه است. دو جوان 26یا 27 ساله اند. می پرسم چرا برای افطار اینجا را انتخاب کرده اند .می گویند:
"خوب، هوای باز به آدم روحیه می دهد، در ثانی هوای تمیز و پاک فرحزاد کمتر درشهر پیدا می شود. کجا از اینجا بهتر پیدا می کنیم؟" وقتی درمورد قیمت ها می پرسم تفاوت 5/1 تا2 برابری با دیگر نقاط تهران را یادآور می شود، ولی به این نیز معتقد است که ارزش آمدن تا اینجا را دارد.

منو را ببین و سکته نکن!

چائی تنها مهمان همراه من در این گزارش است. سعی می کنم یک مقدار خوردن آن را طول بدهم تا بتوانم بیشتر بمانم.

به آن پسری که سفارش گرفت، با دست اشاره می کنم تا منو را بیاورد.
هنوز بابت در خواست من برای نیاوردن قلیان، با وجود دادن پول آن متعجب است. منو را تحویلم می دهد و منتظر سفارش می ماند. منو را باز می کنم، برق از سه فازم می پرد.

با جمله « خبرت می کنم» پسرک از من دور می شود. این قیمت ها بیشتر شبیه قیمت یک رستوران لوکس در داخل شهر تهران است. تعدادی از قیمت ها را مرور می کنم.

شیشلیک 20هزار تومان
سلطانی 14هزار تومان
کباب بره12هزار تومان
فیله کباب 10هزار تومان
برگ مخصوص 12هزار تومان
قفقازی مخصوص 10هزار تومان
بختیاری 10هزار تومان
قزل آلا 7 هزار تومان

هر طور حساب می کنم پول خبرنگاری کفاف پرداخت این منو را نمی دهد. خیلی از خانواده ها سفارش غذا داده اند در حال صرف آن هستند.
با هزار زحمت و باز هم دور از چشم مدیر، سراغ یکی از آنها می روم.
حرف مرد خانواده این است " یک شب هزار شب نمی شود."

نیروی انتظامی تشکر تشکر !

از آن باغچه بیرون می آیم و مشغول گشت زنی در خیابان هستم. ترافیک اینجا آزار دهنده است. دکه های فروش ترشی جات از قبیل آلو، آب زرشک و شاتوت همه جا دیده می شوند. به یکی از این دکه ها مراجعه می کنم، دوربینم را به او نشان می دهم و می گویم: « اجازه هست عکس بگیرم؟خبرنگارم»
سری تکان می دهد. از جایش بلند می شود تا عکسم بدون حضور او باشد. در حال کشیدن آلوچه برایم توضیح می دهد: بیشتر کسانی که می آیند خانواده هستند، مجرد هم هست ولی از دو سال پیش نیروی انتظامی شدیداً نظارت می کند و اجازه دعوا و مرافعه را به کسی نمی دهد. قبلا آره. شب ها اینجا مشکل زیاد بود، ولی الان نه. الحمدالله نیروی انتظامی حواسش هست.

خبرنگارها نیایند!

ساعت حدود 9:30شب است. در حال خروج از خیابان فرحزاد به این فکر می کنم که فرحزاد برای خبرنگار آن هم از نوع حق التحریر جای ارزانی نیست.


لینک همین مطلب در برنا http://www.bornanews.com/vgleo78n.jh8w7jrbbz9ij.2.html 


مطالب مشابه :


یه پست خوشمزه

رفتن به یک رستوران خوب در موقعیت (مناسب میهمانی های طعم غذاهای سنتی آبشار فرحزاد هم




اذان مغرب به افق فرحزاد

کسانی که با صدای بلند مشغول تبلیغ برای رستوران یا کاسبی خوب است، ولی فرحزاد به این




شمع و گل و پروانه ....

که از طریق ده ونک به شمیران و فرحزاد و رستوران تبدیل کیفیت مناسب و خوب




نیمچه سفرنامه

شاید برای بعضیا مهم باشه اما خوب برای که توسط خانم های خیلی فرحزاد. و رستوران های




رمان به عاشقانه هایم قدم بگذار - 5

و شماره رستوران سر های خوش رنگش نشستم.-خوب من از رستوران های فرحزاد قرار




سفرنامچه ساوالان - روز دوم ؛ حیران در طبیعتِ‌ فرهنگی

کابین های خوب و و کمی هم شبیه فرحزاد تهران است و معدنی، باغچه و رستوران های با




معرفی چند پروژه فرهنگی هنری در حال ساخت در تهران

- روبروي فرحزاد رستوران چایخانه و خیابان شریعتی بالاتر از سه راه ملک مرکز نمایش‌های




شغل دوم فوتبالیستها: ساخت و ساز، رستوران داری......

در کارش خوب بوده که شود یکی از رستوران های جدیدالتاسیس در فرحزاد را




از قلعه نویی مبل فروش تا مجیدی شهرک ساز در دبی

که بازیکنان فوتبال ترجیح می دهند بخشی از درآمدشان را در حوزه های دیگر سرمایه گذاری




برچسب :