گزیده ای از سرمقاله روزنامه های 18 فروردین

در ابتدا روزنامه کیهان را میخوانید که مطلبی را با عنوان«فلش‌های موازی علیه امنیت و اقتدار ایران»در ستون یادداشت روز خود و به قلم سعد الله زارعی به چاپ رساند:

اصلاً مهم نیست که پارلمان اتحادیه اروپا در متن بیانیه خود راجع به ایران چه مواردی را آورده است، خوب گفته یا بد، انصاف داشته یا بی‌انصافی کرده است، به نفع ما حرف زده یا به ضرر ما؛ چرا که اساساً هیچگاه غرب و از جمله اروپا میزان و معیار قابل اعتنایی برای ارزیابی  قدر و اندازه جمهوری اسلامی نبوده و کسی در جهان در این مورد برای اتحادیه و پارلمان آن اعتبار و موضوعیتی قایل نیست. ملت ایران نیز هیچگاه درستی یا نادرستی کارکرد خود و نظام سیاسی خود را در آینه غرب به تماشا ننشسته است و البته هیچگاه هم از یاد نبرده که غرب در طول چند صد سال گذشته و به خصوص در دوره‌هایی مثل امروز که ایران از قدرت قابل توجهی برخوردار بوده است، دشمن درجه یک ایران بوده است با این وصف و از این منظر ملت‌های جهان و به خصوص ملت ایران وقت خود را صرف قرائت و یا تماشای بیانیه پارلمان اروپا نمی‌کنند. همه می‌دانند که غرب هیچ مضمون جدیدی درباره ایران ندارد. اما در عین حال و در حاشیه این موضوع نکاتی وجود دارند:

1- حتی اگر در بیانیه مورد اشاره، گفته نشده بود، کاملاً پیداست که این بخشی از روند ژنو است که به نام مذاکرات هسته‌ای شروع شد و هیات ایرانی با تاکید بر اینکه فقط درباره پرونده هسته‌ای گفتگو می‌نمایند، از اوائل آبان‌ماه سال گذشته در این مذاکرات شرکت نمودند. این بیانیه می‌گوید مذاکرات مستقل درباره برنامه هسته‌ای معنا ندارد و غرب به همه چیز کار دارد و مذاکره با ایران بر سر پرونده هسته‌ای با عقب راندن ایران از سایر مواضعی که هر کدام بخشی از هویت و قدرت او را تشکیل می‌دهند همراه است بیانیه پارلمان اروپا پیش از ورود هیات‌ها به مذاکرات مربوط به «توافق جامع» به خوبی نشان می‌دهد که برنامه هسته‌ای مسئله اصلی در مواجهه غرب با ایران نیست. غرب گمان می‌کند که در دولت و دوره روحانی می‌تواند از طریق تحقیر و مداخله، ایران را وادار به عقب‌نشینی کند بر این اساس «فشار و مذاکره» را به عنوان راهبرد عقب راندن ایران مد نظر قرار داده است. البته کاملاً معلوم است که نه روحانی علاقه‌ای به چنین روندی دارد و نه ایران در اراده ملی آن تعریف می‌شود نه در باور یا نگاه یک نفر.  بنابراین از این منظر تردیدی نیست که استراتژی فشار و مذاکره به جایی نمی‌رسد. اما با توجه به این روند بیش از همه باید خود دولت حساس بوده و واکنش نشان دهد. امروز مسئله مردم این است که چرا مواضع دولت هیچ تناسبی با فشار غرب ندارد. غرب آشکارا دارد ما را تحقیر می‌کند و دولت می‌گوید به مذاکرات خوشبین است و منتقدین را متهم به کم‌سوادی می‌کند!

2- مفاد بیانیه پارلمان اروپا و مفاد سایر اقدامات ضد ایرانی غرب باعملکرد بخش‌هایی از دولت و بعضی از مواضع دولت همخوانی دارد. وقتی غرب در این بیانیه و سایر اقدامات خود روی حقوق معارضان نظام سیاسی ایران تأکید می‌کند و همزمان در بخش‌هایی از دولت بخش‌هایی از این معارضان از موقعیت‌های دولتی برخوردار شده و دایره فعالیت‌های مخالف نظام را گسترش می‌دهند. از منظر ملت ایران این نمی‌تواند تصادفی باشد. وقتی در دولت بازگشایی یک انجمن معارض در دستور کار قرار گرفت و همزمان با آن اتحادیه اروپا و آمریکا در بیانیه‌هایی به طور کاملاً خاص و مشخص از آزادی عمل این انجمن معارض سخن گفته و آن را یکی از شرایط همکاری با ایران در اجرای توافق ژنو قرار می‌دهد، چطور می‌توانیم این را تصادفی و تلاقی دو سلیقه بدانیم؟ در حوزه قضایی وقتی ما شاهد فشار توامان بخش‌هایی از دولت علیه دستگاه قضا و فشار غرب علیه دستگاه قضا هستیم چطور می‌توانیم آن را تصادفی قلمداد نمائیم؟ وقتی در ذیل بند 16 بیانیه پارلمان اروپا نوشته شده: «از ایران می‌خواهیم تاریخی برای حذف کامل مجازات اعدام تعیین کند» و همزمان با آن روزنامه آسمان نص صریح قرآن درباره آیه قصاص را زیر سؤال می برد و آن را غیر انسانی می‌شمرد و یک مسئول ارشد در واکنش به توقیف این روزنامه، از ادامه انتشار آن حمایت می‌کند، چطور می‌توانیم این سه موضوع همسو را زاییده تصادف بدانیم؟

این‌ها بدون تردید نشان می‌دهد که یک توافقاتی صورت گرفته است. به بخشی از این بند از بیانیه پارلمان اروپا که ذیل عنوان «در حوزه چشم‌انداز مناسبات ایران و اروپا» آمده توجه کنید: «برقراری روابط سازنده با ایران به پیشرفت در اجرای کامل تعهدات ایران مطابق طرح مشترک اقدام مشروط است». این بند جدای از این که با تلویح نزدیک به تصریح می‌گوید موضوع آزادی فعالیت معارضان نظام جمهوری اسلامی و لغو حقوق اسلامی از متن دستگاه قضا بخشی از توافق ژنو است بیانگر آن است که در کنار سند اصلی و اعلام شده، توافقات مکتوب یا غیرمکتوب یا حداقل طرح مباحثی وجود داشته و طرفین درباره این که چنین بحث‌هایی هم می‌تواند بین ایران و غرب حل و فصل شود، توافقاتی کرده‌اند اما در عین حال شواهد دیگری هم این برداشت را تقویت می‌کند که به دو مورد اشاره می‌شود.

چهار روز پیش خانم اشتون مسئول ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنانی در پارلمان اروپا گفت که «همه آنچه در ژنو توافق کرده‌ایم را نمی‌توانم بیان کنم، آنچه منتشر شده و من می‌توانم در اینجا از آن سخن بگویم، تنها بخشی از توافق مقدماتی است» شاهد دیگر این برداشت سکوت و محرمانه خواندن بخش‌های عمده‌ای از مفاد مذاکرات از سوی هیات ایرانی است. وزارت خارجه ایران در طول این شش ماه - حتی در جلسه خصوصی مجلس خبرگان- تنها به توضیح واضحات سه صفحه توافق مقدماتی ژنو پرداخته و از بقیه موضوعات به عنوان اسرار یاد کرده‌اند! می‌توان احتمال داد که حداقل بخشی از سیاهه بلند اتحادیه اروپا علیه ایران بخصوص در حوزه مسائل مرتبط با معارضان نظام مورد مذاکره قرار گرفته است.

3- مخالفت صریح اتحادیه اروپا با اعدام قاچاقچیان مواد مخدر و تصریح به این که معارضان امنیتی نباید مجازات شده و دستگاه قضایی حق ندارد از امنیت ایران در برابر معارضه امنیتی دفاع کند و این که محافل رسانه‌ای وابسته به غرب در ایران باید مورد حمایت دولت ایران از یک سو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر باشند، ضمن اینکه خط تجمیع و امنیت‌بخشی به همه ظرفیت‌های معارضه با نظام و ملت را دنبال می‌کند، در عین حال پرده از روی ماهیت تمایل غرب به توسعه روابط با ایران برمی‌دارد. این اتحادیه در بخشی از بیانیه خود درباره ضرورت افتتاح سفارت اتحادیه اروپا در تهران، با صراحت می‌نویسد: «به عنوان ابزاری موثر برای تاثیرگذاری بر سیاست‌های ایران به گونه‌ای که دولت ایران حامی گفت‌وگو درباره مسائلی از قبیل حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها باشد» با این وصف روابط با ایران برای تغییر ایران است نه به رسمیت شناختن ایران و آنچه در ایران در پرتو عزم و اراده ملی به وجود آمده است کما اینکه در بند 18 بیانیه تصریح می‌کند که اتحادیه اروپا باید در راستای تحقق برنامه‌های موسسه NED آمریکا موسوم به «وقف برای دمکراسی» تقویت معارضان ایرانی را در دستور کار قرار دهد.

با توجه به آنچه اشاره شد، وزارت‌خارجه ما در شرایطی قرار دارد که باید نه تنها موضع مخالفت جدی خود را علیه روند حقوقی، سیاسی، دیپلماتیک و رسانه‌ای غرب علیه ایران ابراز کند، بلکه باید مشخص کند که  برای مقابله با این روند، چه برنامه جدی و کدام اقدام عملی را تدارک دیده و قرار است به صحنه بیاورد.در عین حال بقیه دستگاههای نظام جمهوری اسلامی هم در مواجهه با این روند ضدملی وظایف سنگینی دارند. مجلس شورای اسلامی بعنوان نهاد همتای پارلمان اروپا وظیفه‌ای حساس برعهده دارد. رئیس و نمایندگان مجلس تاکنون مواضع خوبی ابراز کرده‌اند ولی کاملا پیداست که مجلس کار مهمتری باید انجام دهد. موضعگیری رئیس و نمایندگان افتخارآمیز و قابل تقدیر است ولی اکتفا به این، مجلس شورای اسلامی را در حد یک محفل عمومی که سخنران آن مواضعی را اتخاذ می‌کند و به رسانه‌ها هم راه پیدا می‌کند، تنزل می‌دهد. مجلس محل تصمیم‌گیری است.

همانگونه که پارلمان اروپا خط‌مشی دولت‌های این اتحادیه در مواجهه با ایران را طی بیانیه‌ای شبیه به قطعنامه اعلام و این دولت‌ها را ملزم به انجام آن می‌کند، مجلس شورای اسلامی نیز چنین جایگاه و مسئولیتی دارد. مجلس ایران باید بسته سیاستی خود در مواجهه با غرب در موضوعات مختلف مثل دخالت غرب در مناطق اسلامی، عدم رعایت حقوق مسلمانان در اروپا در حالی که در اغلب این کشورها، مسلمانان بزرگترین اقلیت‌های دینی به حساب می‌آیند، حقوق بانوان مسلمان، حقوق کودکان بخصوص در زمینه آموزش‌های مذهبی، جنایات ناشی از استفاده از سلاح‌های غرب در مناطق مختلف، برنامه غرب برای براندازی دولت‌ها در کشورهای اسلامی نظیر سوریه و... اعلام و بطور مشخص بگوید که دولت جمهوری اسلامی در مواجه با این اقدامات ناروا چه کاری باید انجام دهد. همانگونه که رهبر معظم انقلاب اشاره فرمودند غرب با داشتن کارنامه سیاه در موضوعات مختلف نباید به خود اجازه دهد در جایگاه مدعی و پرسشگر قرار گیرد.

دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی کشور باید تلاش غرب برای آزادی معارضان امنیتی را بعنوان روند جدید ضدامنیتی تلقی کنند. این دستگاهها باید بدانند موادمخدر برای غرب یک سلاح است و دست‌اندرکاران آن می‌توانند در یک روند ضد امنیتی مورد حمایت غرب نقش‌آفرینی کنند از این رو نباید از کنار مطالبی که غرب منعکس می‌کند و پالس‌های آن بی‌توجه بود.

مطلبی را با عنوان«پنج پيشنهاد براي کور کردن چشم فتنه»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان نوشته شده توسط کورش شجاعی میخوانید که در زیر آمده است:

سرانجام پس از ۶۰ روز بسيار سخت و تلخ که بر مردم گذشت، ۴ تن از ۵ مرزبان به گروگان گرفته و اسير شده توسط گروه هاي تروريستي در شرق کشور آزاد شدند. ۱۷ بهمن سال ۹۲ همان روز تلخي بود که ۵ تن از فرزندان و مرزبانان ايران عزيزمان در دام تروريست ها و اشرار مرتبط با سرويس هاي جاسوسي برخي کشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي غافلگير شدند و چه روزهاي سخت و پرالتهابي بر مردم و خصوصاً خانواده هاي اين عزيزان طي اين ۶۰ روز گذشت چرا که فرزندان برومندشان و مرزبانان غيورشان در چنگ جانيان و تروريست هايي اسير شده بودند که در کارنامه سياه خود و هم پالکي هايشان جنايت هاي فراواني ثبت و ضبط شده است. داغ جنايت شامگاه جمعه سوم آبان ۹۲ و به شهادت رساندن ۱۴ نفر از فرزندان و مرزبانان غيور وطن عزيزمان به دست همين گروهک تروريستي هنوز سينه هاي مردم را همچنان مي گداخت که ديگر بار و در فاصله کمتر از ۴ ماه ۵ تن از مرزبانان ميهنمان به گروگان گرفته شدند و چون مردم سابقه جنايت هاي اين گروهک تروريستي و سلف جنايتکار آنان را خوب به خاطر داشتند هر روز و لحظه اسارت اين عزيزان در دست آن شريران و جانيان بسي سخت و طاقت فرسا بود چرا که آنان در عمل بارها و بارها نشان داده اند که از هيچ جنايتي فروگذار نيستند. و سرانجام روز گذشته پس از سپري شدن آن روزهاي جانکاه و طاقت فرسا خبر خوش آزادي از چنگال تروريست ها و بازگشت ۴ مرزبان عزيز کشورمان دل مردم و خانواده هاي اين عزيزان را شاد کرد.

اما مجموعه اين واقعه تروريستي و اقدام شرورانه برگ ننگين ديگري بر سلسله جنايت هاي اين جانيان اضافه کرد چرا که تمامي شواهد و قرائن تا اين لحظه و اظهارات برخي مقامات رسمي کشور و معتمدان محلي از به شهادت رسيدن يکي از ۵ مرزبان به گروگان گرفته شده توسط تروريست هاي مزدور، کج فهم، فريب خورده، جاهل و آدمکش حکايت مي کند. سخنگوي اين گروهک تروريستي خود به اين جنايت در فضاي مجازي اذعان کرده و چه جاهل و جاني هستند اين کوردلان که هيچ شرع و عرف و منطق و عقلي بر اعمال آنان حاکم نيست که چنين ناجوانمردانه به کشتن اسير اقدام مي کنند. آيا اين آدمکشان بسيار فاصله گرفته از وجدان و عاطفه و دين و قرآن و آدميت نمي دانند که دير يا زود ناله هاي جانسوز همسر جوان و پدر و مادر و خانواده اين مرزبان عزيز کشورمان که براي تأمين امنيت مردم و وطن و حفاظت از کيان دين و ميهنش جان در طبق اخلاص گذاشته دامن اين جنايتکاران را خواهد گرفت و آه جانسوز همسر و خانواده اين شهيد و گريه هاي نوزاد شيرخواري که هنگام شهادت مظلومانه پدر اسيرش ده روزه بود و حالا ۲۰ روزه شده و مادرش منتظر آمدن همسر غيورش بوده تا نامي براي او انتخاب کند اين جنايتکاران را راهي جهنم خواهد کرد با اين حال اين جانيان و اربابان آنان به ياد داشته باشند که ايران براي مانايي، سرافرازي، استقلال، امنيت و عزت خود جان هاي عزيز بسياري به درگاه الهي هديه کرده است و دلاور مردان اين آب و خاک را باکي از سربازي و جانبازي در راه دين و ميهن نيست اما خجل و سرافکنده و روسياه و جهنمي، جانيان و تروريست هايي هستند که بر سربازان و مرزبانان ميهن اسلامي شبيخون مي زنند و ناجوانمردانه آدم مي کشند و حتي به اسير هم رحم نمي کنند و مرزبان اسير را نيز به مسلخ جمود و عناد و خوي آدمکشي خود مي کشانند.

اما ذکر چند نکته درباره اين موضوع را خالي از فايده نمي دانم.

۱ - اول اين که دولت پاکستان بايد ضمن عذرخواهي رسمي از دولت و مردم کشور ما به خاطر فعاليت گروه هاي تروريستي در خاک کشورش، تضمين عملي براي جلوگيري از اين گونه فعاليت ها عليه مردم و مرزبانان کشورمان بدهد و به لحاظ قانوني و حقوق بين الملل و رعايت موارد انساني و حسن همجواري بايد متعهد شود که تمام تلاش خود را براي جلوگيري از اتفاقات مشابه اين چنيني انجام دهد.

۲ - اگر تذکرات، رايزني ها و روش هاي ديپلماسي پاسخ مناسب و شايسته را براي جلوگيري از تکرار عمليات تروريستي چنين جنايت هايي از داخل خاک پاکستان عليه نيروهاي مرزي ندهد اين حق کشور ما است که اقدامات موثر و بازدارنده براي کنترل، مهار و سرکوب اقدامات تروريستي را در مناطق مرزي و حتي در مناطقي از خاک پاکستان که به محل فعاليت هاي تروريستي تبديل شده و از قرار معلوم دولت پاکستان يا اراده کنترل يا توان مهار آن را ندارد در دستور کار خود قرار دهد تا چشم فتنه کور شود و از اين پس هيچ آدمکش و تروريستي سوداي تجاوز به حريم وطن و شبيخون زدن به مناطق مرزي و مرزبانان کشور عزيزمان را نداشته باشد.

۳ - روشن است که امنيت و استقلال کشورمان از برترين امتيازات ايران عزيز در منطقه و جهان است و به هيچ عنوان هيچ گروه تروريستي نبايد سوداي خدشه دار کردن اين امنيت بي بديل در اين منطقه ناامن را در سر بپروراند. پس مبارزه قاطع، موثر و بازدارنده با اشرار و گروهک هاي تروريستي بايد بيش از پيش در دستور کار مسئولان قرار گيرد. در اين راستا جلب مشارکت حداکثري مردم و معتمدان و ريش سفيداني که در آزادي ۴ مرزبان عزيز کشورمان نيز موثر بوده بايد بيشتر از گذشته براي تحکيم امنيت وجهه همت مسئولان ملي و خصوصاً محلي و بومي نقاط مرزي کشورمان قرار گيرد.

۴ - پر واضح است که سيستم مرزباني کشورمان بايد به لحاظ برخورداري از تجهيزات و امکانات پيشرفته، به روز و کارآمد، انگيزه بيشتر و قوي تر نيروها، آموزش هاي بيشتر و فني تر، توان عملياتي قوي تر و سريع تر، قدرت آفندي و پدافندي دقيق تر و پرسرعت تر و رعايت دقيق تر نکات اطلاعاتي و امنيتي براي جلوگيري از غافلگير شدن و شبيخون خوردن، بيش از اين ها مورد توجه دولتمردان و قانونگذاران قرار گيرد زيرا کمترين سهل انگاري و کم توجهي در ارتباط با مسائل امنيتي و مرزباني مي تواند خسارت ها و تبعات بس سنگين و خطرناکي و گاه جبران ناپذيري براي مردم و کشور به دنبال داشته باشد. شک نداريم که تجهيزات و امکانات مرزباني تناسب چنداني با مأموريت خطير دلاورمردان مستقر در مرزهاي ميهن مان ندارد اين امري کاملاً روشن است که مي توان و بايد جلوي ولخرجي ها، ريخت و پاش ها و اسراف هاي فراواني را که در کشور مي شود گرفت و آن را صرف سرمايه گذاري در تحکيم و تداوم امنيت کشور و بستن کامل دست و پاي اشرار و تروريست ها کرد.

۵ - افزون بر اين ها مي توان براي نيروهاي مرزباني به خاطر وظيفه بسيار خطيري که بر عهده دارند، حقوق، مزايا و تسهيلات خاص قائل شد و علاوه بر افزايش نيروهاي کادر و امکانات و تجهيزات پيشرفته، براي سربازان مرزباني نيز ضمن آموزش هاي ويژه، امتيازات و تسهيلات ويژه نيز در نظر گرفت، افزايش ميزان مرخصي، پرداخت حقوق و حتي کاهش مدت خدمت سربازي براي سربازاني که در مناطق مرزي و عملياتي خدمت مي کنند مي تواند در دستور کار و تصميم سازي مسئولان قرار گيرد. امنيت مرزباني و اهميت امنيت مرزهاي کشور و کور کردن چشم فتنه اشرار و تروريست ها آنچنان حائز اهميت است که حتي شايد بتوان به اين پيشنهاد انديشيد که مرزباني به عنوان يک نيروي مستقل از نيروي انتظامي در خدمت امنيت کشور باشد.

روزنامه ی رسالت را میخوانید که مطلبی را با عنوان«پلان نقد كتاب جامعه شناسي ايران»نوشته شده توسط دکتر حامد حاجی حیدری در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

■ اين مرد، چقدر آمريکا را دوست دارد...
■ اين مرد، چقدر «ايران» را دوست ندارد...
■ در کتاب ”جامعه‌شناسي ايران"، نگارش   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، چه مي‌گذرد؟

دکتر حميد رضا جلايي‌پور، پس از تکرار برخي مباحث روش‌شناختي که بعضاً آن‌ها را در کتاب‌ها و مقاله‌هاي قبلي ملاحظه کرده‌ايم و مبهوت مانده‌ايم که چرا خود ايشان به اين باورها عمل نمي‌کنند، بر دو مفهوم «عينيت مسئولانه» (حاصل يک سوء تفاهم در مورد برايان في) و «تيپولوژي» (حاصل يک سوء تفاهم در مورد ماکس وبر) طوري دست مي‌آويزد، که او را از استعمال هر سازه نظري، چه «راه‌گشا» و چه «رفع تکليفي» براي سازمان‌دهي مطالب خود خلاص کند؛ اين که چگونه، بعداً خواهيم ديد. نهايتاً، در فصل «ديدگاه برگزيده نگارنده براي مطالعه جامعه ايران»، هيچ نظريه‌اي را براي سازمان‌دهي تحقيق خود در جامعه‌شناسي ايران ارائه نمي‌کند، و دوباره، همان ملاحظات روشي قبلي را به زبان ديگري تکرار مي‌کند.

سپس، با طرح الگوهاي تغيير، از همان اول کار، معلوم مي‌کند که ما ايراني‌ها در وضعيت نامطلوب و «کژ» و «بدقواره‌اي» به سر مي‌بريم.هنوز مردد است که «ما» را چه بنامد؛ روي جلد، «ما» «کژ» هستيم و داخل جلد «بدقواره» هستيم! او وضعيت فعلي جامعه ايران را به مثابه يک «جامعه مدرن بدقواره» ترسيم مي‌کند (237)، و سپس، وضعيت مدرن آمريکايي را به مثابه يک جامعه مدرن خوش‌قواره با گذار نرم (267) به عنوان هدف تغيير معرفي مي‌نمايد. اين مرد، چقدر آمريکا را دوست دارد...در سراسر کتاب، او هيچ دليلي نمي‌آورد که چرا يک «جامعه مدرن خوش‌قواره آمريکايي»، خوش‌قواره است و شايسته الگو بودن براي ايرانيان. او هيچ دليلي نمي‌آورد که چرا ما اين قدر «بدقواره» تشريف داريم، و چرا نسق زيست خود ما اين قدر نژند است. اين مرد، چقدر «ما» را دوست ندارد...

■ براي   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، مهم‌ترين رکن جامعه مدرن خوش‌قواره  آمريكايي، دولت قوي و کارآست که پنج ويژگي دارد؛ «اقتصاد رقابتي، قانوني، آزاد و مبتني بر خلاقيت نيروي کار»، «ساز و کار دموکراتيک»، «سازماندهي مردم در انجمن‌ها، تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب و نشريات غير حکومتي»، «مراکز علمي و دانشگاهي مستقل از دخالت مستقيم دولت»، «نهادهاي ديني و فرهنگي مستقل از دخالت مستقيم نهادهاي حکومتي» (8-325)؛ اينها، به زعم   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، ويژگي‌هاي «يک دولت مدرن خوش‌قواره  آمريكايي» است.اين مرد، چقدر  آمريكا را دوست دارد...

■ سپس، مي‌کوشد بر سر تاکتيک‌هاي تغيير حکمراني فعلي به يک «دولت مدرن خوش‌قواره  آمريكايي» به ذهنيت‌هايي دست يابد. او ضمن برشمردن ظرفيت‌هاي جنبشي براي تغيير جامعه ايران و مغتنم شمردن آنها، مدعي رکود در جنبش ضد  آمريكايي مي‌شود (565). رکود در جنبش ضد  آمريكايي در درجه اول، از آن روست که امام خميني (ره) درگذشته و وفات يافته است (565)؛ گويي اين خط امامي قديم، از اينكه امام خميني (ره) درگذشته و با وفات خويش، راه را براي رسيدن به يک «دولت مدرن خوش‌قواره  آمريكايي» گشوده شده، بي‌اندازه خوشحال است. اين مرد، خيلي  آمريكا را دوست دارد...

■ نهايتاً، در حالي که   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، «ما» را بسيار «کژ» و «بدقواره» مي‌شمرد، و «دولت مدرن خوش‌قواره  آمريكايي» را بيش از حد خوب و دور از دسترس، دست به ترسيم يک هدف مياني مي‌زند: «کره جنوبي». از ديدگاه سوم شخص غايب   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، درست که «ما» نمي‌تواند براي رسيدن به « آمريكا» حتي بينديشد، ولي مي‌تواند لااقل به «کره جنوبي» فکر کند! اين مرد، چقدر  آمريكا را دوست دارد... و اين مرد، خيلي با «ما» بيگانه است... او «ما» را به مثابه سوم شخص غايب، دوست ندارد...

■ ولي امروز، نه فقط همه «ما» ايراني‌هاي اغلب ضد  آمريكايي، بلکه دانشمندان تراز اول علوم انساني که مطابق سنجش ISI، بيشترين ارجاعات را به سمت خود جلب کرده‌ا��د، معتقدند که يا دنياي مدرن کلاً «بي‌قواره» و «کژ» است، و بايد آن را بازسازي کرد، يا لااقل، «زيست مدرن  آمريكايي» مانند ساندويچ‌هاي مک‌دانلد، «آشغال» و «بدقواره» است (George Ritzer (ed.), 2010, McDONALDIZATION; The Reader, 3rd edn, California Thousand Oaks: SAGE.).

■ «ما»، و دانشمندان تراز اول علوم انساني امروز، به رغم   دکتر حميد رضا جلايي‌پور، مي‌دانيم که اقتصاد اين روزهاي سرمايه‌داري و  آمريكايي، «رقابتي، قانوني، آزاد و مبتني بر خلاقيت نيروي کار» نيست و تعريفي ندارد؛ «ساز و کار» در نهادهاي سياسي امروز غرب مانند دولت‌هاي غربي و کژ نمونه سازمان ملل، دموکراتيک نيست؛ مردم از تزوير «انجمن‌ها، تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب و نشرياتي که وانمود مي‌کنند از مراکز قدرت مستقل‌اند» روي‌گردان شده‌اند؛ و سطح مشارکت‌هاي مدني و سياسي آنها روز به روز در حال کاهش است؛ «مراکز علمي و دانشگاهي مستقل از دخالت مستقيم دولت» نيستند؛ و «نهادهاي ديني و فرهنگي» غربي توسط همان مراکز قدرت عمدتاً نومحافظه‌کار و زايونيستي اداره مي‌شوند که حکومت‌هاي غربي را هم بي‌پرده کنترل مي‌کنند.

■ با همه اين شواهد، و چشم‌بسته به اين همه گواه‌ها که با ضعف مفرط نظري نگارنده ميسر مي‌شود، او هنوز، خيلي  آمريكا را دوست دارد...

■ چطور چنين چيزي ممکن است؟ من مانند برخي، فرض‌هايي مانند اينكه فلاني مأمور سي. آي. اِي. است را به تحليل خود راه نمي‌دهم. در عوض، به نظر من، ضعف‌هاي عميق فني و تکنيکي در تحليل جامعه‌شناختي، نگارنده را به اين سطح فاحش از خطا در تحليل گرفتار کرده است، و از اين پس، در اين سريال پاورقي‌ها به اين مباحث خواهم پرداخت.

■ کدام اشکالات فني؟

■ نگارنده در همان گام اول، موضوع خود را درست تعريف نکرده است، و دفاع متعصبانه از کارنامه اصلاح‌طلبان و حراست بي‌پايه از نهادهاي بحراني مدرن را با هدف جامعه‌شناسي ايران اشتباه گرفته است. در مورد اين مشکل بعداً  به تفصيل شرح و بسط خواهيم داشت، ولي روشن است که اين اشکال فني مهلکي است. از اين گذشته، مهم‌ترين نکته آن است که برداشت‌هاي نگارنده محترم در مورد نظريه‌ها و مفاهيم و مضامين جامعه‌شناسي، صحيح و عميق نيست. مثلاً در صفحه 618 اظهار نظر اشتباهي در مورد نظريه جامعه‌شناسي «پايان» قرن نوزدهم دارد: «بر خلاف تصور رايج در پايان قرن نوزدهم، امروز رشته جامعه‌شناسي ادعا ندارد که مي‌تواند ”حرکت کل جامعه" از جمله ايران را به طور قطعي پيش‌بيني کند». لحاظ جميع جهات جامعه‌شناسي اروپايي و  آمريكايي نشان مي‌دهد که چنين مضموني، آن هم در «پايان» قرن نوزدهم، و پس از شکست کمون پاريس، مضمون متداولي در جامعه‌شناسي نبوده است. يا در قاب و جدول شماره 2، نظريه‌پردازان جامعه‌شناسي را طوري معرفي مي‌کند که في‌الجمله مي‌توان گفت که خيلي اشتباه است. نظريه‌پردازان را در دو رده «1850 تا 1920»، و «1960 به بعد» تقسيم مي‌کند.

خب؛ کسي که برداشتي تا اين اندازه مخدوش از نظريه جامعه‌شناختي دارد و دستكم مقاطع سرنوشت‌ساز 1830 تا 1850 و 1920 تا 1960، از مرور او مفقود مي‌شوند، معلوم است که از نظريه‌هاي جامعه‌شناسي استفاده بايسته‌اي در هدايت تحقيق خود نخواهد داشت. در رده‌بندي   حميد رضا جلايي‌پور، فهرستي از متفکران منضم شده است که در آن، برخي چهره‌هاي اصلي و بانفوذ مغفول‌اند؛ چهره‌هاي کلاسيک مانند کارل مانهايم، جرج هربرت ميد، جرج کسپر هومنز، و دانشمندان بانفوذ اخير مانند ميشل فوکو (نفر اول رنکينگ ISI)، ژاک دريدا (نفر سوم)، آلبرت بندورا (نفر چهارم)، اروينگ گافمن (نفر ششم)، جوديت باتلر (نفر نهم)، برونو لاتور (نفر دهم)، ژيل دلوز (نفر دوازدهم)، اولريش بک (نفر شانزدهم)، ديويد هاروي (نفر هجدهم)، گريت هافستد (نفر بيستم)، ادوارد وديع سعيد (نفر بيست و يکم)، رولان بارت (نفر بيست و سوم)، هانا آرنت (نفر بيست و پنجم)، والتر بنيامين (نفر بيست و ششم)، امانوئل لويناس (نفر سي و سوم)، و ژاک لاکان (نفر سي و چهارم).

■ فستيوالي از مماشات‌ها و بي‌موالاتي‌ها در کنار اين ضعف نظري که بيش از حد مفرط به نظر مي‌رسد، باعث شده است که کتاب «جامعه‌شناسي ايران»، بيشتر يک تسکين دهنده مجازي براي مرد اصلاح‌طلب سرخورده، نحوي وادادگي و بريدگي براي مرد انقلابي قديمي، و سنخي از اهانت به انقلاب و ميراث آن، به مقصد ترجيح  آمريكا تلقي شود. مماشات‌ها و بي‌موالاتي‌ها، از دشواري‌هاي وسيع در زمينه ارجاعات و مستندات، شروع مي‌شود، و تا غفلت از مطالعات پيشين، بيانات نامنقح و شگفت‌آور در سرتاسر کتاب، و شوخي و کم دقتي با مفاهيم و موضوعات مهمي چون نسبيت‌گرايي، عينيت‌گرايي، عينيت+مسئولانه، تيپ و تيپولوژي، دين، نسبت علم و دين،دموکراسي، جمهوريت، مردم‌سالاري ديني، جمهوري اسلامي، و... استمرار مي‌يابد.

■ همه اينها، اهم مباحثي هستند که ما در سريال پاورقي‌ها، به آنها خواهيم پرداخت.


پیام صادق نژاد در مطلبی با عنوان«قدرت عزت ملی»و با طرح سوال آیا مردم به دولت افتخارمی‌کنند؟ در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز اینطور نوشت:


چند نفر از اعضای دور و نزدیک فامیل ما هم در ایام انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هوادار نامزدهای شکست خورده بودند. اتفاقا به واسطه شور جوانی تا مدتی بعد از روز انتخاب، در میان گپ و گفت‌های خانوادگی به صورت محسوس از «احتمال تقلب» و  ضرورت حفظ حق مردم و محاسن نامزد شکست‌خورده خودشان صحبت می‌کردند.روحانی که در انتخابات 1392 پیروز شد باقی فامیل برای این بچه‌ها سنگ تمام گذاشتند... از تبریک پیروزی در یک رقابت «دموکراتیک» گرفته تا پیامک‌های طنزی مثل «رای ما رو دزدیدن دارن باهاش پز میدن!» یا مثلا «رای ما رو پس بدین!» مقصود یادآوری این موضوع بود که همیشه هواداران نامزدهای شکست خورده در انتخابات می‌توانند زیر میز بازی بزنند و با یک مانور روانی گسترده، امنیت ملی و قدرت یک کشور را در منظر جهانیان تضعیف کنند. بچه‌های پیروز فامیل ما در انتخابات اخیر، اکنون نسبت به 5 سال قبل خیلی باتجربه‌تر شده‌اند تا جایی که در مجالس عید  امسال ناچار بودیم در نقد دولت مطبوع‌شان توصیه به انصاف را در کنار باقلوا و آجیل، دوستانه تعارف بزنیم. اما دردشان چه بود و چه هست؟

نه بابت ماجرای سبد کالا هنوز برآشفته بودند و نه از ضعف و بی‌برنامگی محسوس دولت در حوزه اقتصاد به خدا رسیده بودند. البته همه این موارد ذکر شده و ثبت شده در تاریخ دولت روحانی در جای خود مهم هستند اما جگر این بچه‌های بزرگ از جای دیگری می‌سوخت!جوانان آینده‌ساز ایران از تضعیف «قدرت جمهوری اسلامی ایران» به واسطه آنچه دولت «رابطه عقلانی» با جهان می‌خواند گله داشتند.احساس جدی‌شان این بود که دولت جدید از «دیسیپلین قدرت جهانی» بی‌بهره است و به همین جهت در پاسخ به درشت‌گویی‌های غربی‌ها و حتی کوچک‌زادگانی همچون برخی شیوخ مادرمرده عرب تعلل و سستی می‌کند.

یک ایران است و یک دنیا «غیرت و عزت‌ملی»! قطعا هم‌نسلان فامیل ما مثل پدران و مادران‌شان زیر سایه عزت حسینی امام خمینی(ره) تجربه تاسیس انقلاب اسلامی ایران را ندیده‌اند اما از پس‌کوچه‌های تاریخ «قدرت خودباوری و استقلال ملی» را حس کرده‌اند. اما حقیقت این است که «عزت ایرانی» مقوله‌ای پس از انقلابی هم نیست که اگر چنین بود قیام ملت به بهانه «قانون ننگین کاپیتولاسیون» اتباع آمریکایی در ایران و یک عمر مشروطه خواهی پدران پدرانمان بی‌معنا می‌نمود. خط و خط بازی سیاسی یک مساله است و بازی با اعتبار هزار ساله ایرانیان مساله‌ای هزاران بار بااهمیت‌تر!

همین حس مشترک است که بچه‌های ایرانی را مقابل «صهیونیست‌های غاصب» یکپارچه می‌کند. یادتان هست... چند وقت پیش؛ زمانی که دولت از پاسخگویی صریح و قاطعانه به بیش از 8 بار تهدید نظامی دشمن در 6 ماه عمر خود طفره می‌رفت فرمانده غیور سپاه پاسداران گفت: «آقای کری!این را بدانید نبرد مستقیم با آمریکا قوی‌ترین رؤیای مردان مؤمن و انقلابی در سراسر جهان است. تهدیدات شما برای اسلام انقلابی، بهترین فرصت است. پیشوایان اسلام، سال‌هاست ما را برای یک نبرد بزرگ و سرنوشت‌ساز آماده کرده‌اند.» این سخن تا اندازه‌ای توسط ایرانیان و حتی علاقه‌مندان به قدرت ایران اسلامی در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد که در رسانه‌های غربی درباره اهمیت آن برنامه‌های ویژه تحلیلی ترتیب داده شد.

اگر تنها یک اقلیت سیاسی به این جملات ایمان داشت، پیام فرمانده بازتاب بین‌المللی نمی‌یافت. مساله «دیسیپلین قدرت» همینجا است که تمامیت دولت جدید را با مخاطره روبه‌رو می‌سازد. فرض کنیم دولت حسن روحانی به حول و قوه الهی موفق شود تورم را به صفر برساند، درهای توسعه را از لولا جدا کند و ایران را بر اساس اسناد تهیه شده در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع در سال‌های گذشته، تبدیل به بهشت سرمایه‌داری کند! آیا دوام خط مشی این دولت تضمین می‌شود؟ هواداران دولت خاتمی بارها از دوره اصلاحات با عنوان زمانی که ایرانیان کمترین تورم را پس از انقلاب تجربه کردند، نام برده‌اند. کار به جایی رسیده بود که شورای روابط خارجی آمریکا قرن بیست و یکم را در ایران، از آن اندیشه اصلاحات می‌دانست. در همین بحبوحه سرخوشی از «بوی مذاکره و معامله با آمریکا» بود که شیشه عمر اصلاحات از دست ملت ایران افتاد و شکست! اوضاع به حدی نابسامان شد که بعد از گذشت سال‌ها، اصلاحات هنوز در به در «رحم اجاره‌ای» است!تحلیل روانشناختی جامعه ایرانی کار چندان پیچیده‌ای نیست اگر با «مردم» زندگی کنیم.

سریال «پایتخت» معمولی‌ترین فرد جامعه ایرانی را دارای پتانسیل «قهرمانی» می‌بیند اما در عین حال همین فرد مشتاق قهرمانی، درگیر سیستم خودکنترلی اطرافیان خود است تا خدای ناکرده با تمسک به شیوه‌های «غیرارزشی»به اصطلاح «پیروز نمایی» نکند. راز واکنش‌های بسیار بیشتر از تصور دولت به «توافقنامه ژنو» را هم دولتی‌ها می‌توانستند بفهمند اگر به جای برچسب‌زنی و نگاه حزبی به منتقدان در میان مردم حاضر می‌شدند.مردم با مدیریت صحیح رهبری «مذاکره با غرب» را به عنوان موضوعی سیاسی مدت‌ها بود تحت نظر داشتند. چه در دوره مذاکرات روحانی و لاریجانی، چه در دوره سعید جلیلی و جواد ظریف! پس توافق با غرب اگر به دنبال بده و بستانی منفعت‌طلبانه و عقلانی صورت می‌گرفت به قول رئیس‌جمهور می‌شد همان «پیروزی ملت ایران!» اما چرا اینگونه نشد؟ از اساتید دانشگاه موافق دیدگاه سیاسی جناح پیروز در انتخابات 1392 تا بچه‌های فامیل ما... چرا گروهی حداکثری یا حتی حداقلی اما قابل عرض در کشور وجود ندارد که «توافق ژنو را آنگونه ببیند که مرقوم شد؟»

نزول «اعتبار قدرت ملی» به دنبال وادادگی مقابل پدرخوانده‌های جهانی، توصیه‌ای همیشگی از جانب نئولیبرال‌های آمریکایی به سیاستمداران نزدیک به خود در ایران بوده و هست. از ژاپن گرفته تا اوکراین... فتح همه این کشورها با خلع‌سلاح فرهنگی و تضعیف چهره دوم قدرت ملت‌های‌شان میسر شده است. ملتی که به آرمان، ارزش یا اصولی ملی، مذهبی یا حتی ایدئولوژیک پایبند نباشد در آنچه امروز به غلط «جامعه جهانی» خوانده می‌شود هضم می‌شود. این یعنی پیروزی بر رقبا بدون بهره‌مندی از قدرتی هژمونیک و تجربه جنگی جهانی! آمریکا به عنوان ابرقدرتی از پا افتاده – امروز- اینگونه عمل می‌کند آقایان! دوره حمله نظامی مرد! تحریم هم دوامی ندارد... نه به خاطر قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات، بلکه به جهت خطر نهادینه شدن «فرهنگ استقلال‌طلبی» در ایران و خطر بسیار بزرگ‌تر صدور این فرهنگ به سایر ملت‌های ثروتمندی که از باج دادن به آمریکا و اروپا خسته شده‌اند. «اقتصاد مقاومتی» برای جهان سرمایه‌داری خطر دارد آقایان چرا که آنتی‌تز حل شدن در بازی تجارت جهانی است که نه زمین آن در قرعه به نام ما می‌افتد و نه توپ!آقای دولت! «دیسیپلین قدرت ایرانیان»، همان چهره دوم قدرت نرم ما است که باید جدی گرفته شود! اینجا اوکراین نیست که به دنبال دو روز وادادگی سیاسی «وحدت ملی» به خطر بیفتد! ورود به این معامله برابر است با امضای حکم عزل دولت در دل علاقه‌مندان و خلع ید از آینده سیاسی ایران!

«اتحاديه فساد»عنوانی است که روزنامه سیاست روز به مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله اش به قلم سیاوش کاویانی اختصاص داد:


اين که مي‌آيند عليه ما قطعنامه‌ صادر مي‌کنند و در آن هر چه دلشان مي‌خواهد مي‌گويند و مطالبه مي‌کنند، نمي‌توان با اينگونه سخنان پاسخ‌اش داد، «آنها از اين حرف‌ها زياد مي‌زنند و چيز جديدي نيست.» يا اين که بگوييم، «قطعنامه اتحاديه اروپا سبب افزايش تحريم‌ها عليه کشورمان نمي‌شود.» آنها در قطعنامه‌اشان خيلي چيزها گفته‌اند و خواسته‌اند. دفتر بزنند در خاک کشورمان، ازشان دعوت بشود به تهران بيايند و از آنها پذيرايي هم بشود! ديدار با مجرمان و قانون‌شکنان داشته باشند، حقوق بشر را رعايت کنيم!، يک چيز ديگر هم گفته و خواسته‌اند، انتخابات رياست جمهوري را غيردموکراتيک مي‌دانند و آن را مطابق استانداردهاي اروپا نمي‌پندارند! کثافت‌کاري‌هاي خود را هم مي‌‌خواهند رواج بدهند به کشوري همچون ايران! خواهان رفع محدوديت و ممنوعيت از همجنس‌بازان در ايران هم شده‌اند. حتي حيوان هم چنين کاري نمي‌کند که آن انسان‌نماها خواهان آزادي چنين کار غيراخلاقي و غيرخدايي هستند. معني حقوق بشرشان هم در همين حد است که، انسان‌ها را به ورطه‌اي بکشانند که حتي حيوانات هم دست به چنين کارهايي نمي‌زنند.

ما مي‌خواهيم انسان باقي بمانيم و همچون شما متمدن!!! نشويم چکار بايد بکنيم؟! در کشورهاي خودتان اين اقدامات پليد را رواج داده‌ايد، بس نيست؟! اين ناهنجاري‌هاي اخلاقي و اجتماعي دامنتان را گرفته است. خودتان خبر نداريد يا سرتان را کرده‌ايد زيربرف؟! اصلا ما مدعي هستيم که شما حقوق بشر را رعايت نمي‌کنيد. مي‌خواهيم هيأتي را بفرستيم براي تحقيق از کشورهايتان تا گزارشي تهيه کنيم از وضعيتاسفبار اخلاقي و اجتماعي در ميان مردمانتان. مي‌گذاريد؟! اگر رسانه‌هاي شما اينقدر عليه ما سياه‌نمايي نکنند و مغز مردمانتان را شست وشو ندهند، آنها هم انسان هستند، از خصائل انساني و اخلاقي برخوردارند مي‌فهمند که شما همواره عليه ما تبليغات سياه مي‌کنيد. اما نمي‌گذاريد ، طوري تبليغات مي‌کنيد عليه ما که انگار کشور ما يک فضاي سياه ، خفقان ، رعب و وحشت دارد. بگذاريد مردمتان با ما آشنا شوند، آنگاه مي‌فهميد که چقدر با شما همراه هستند.

گولشان زده‌ايد و سرشان شيره ماليده‌ايد و هر کس هم که مخالف شما حرف بزند در کشورتان، به راحتي سرش را زير آب مي‌کنيد، آنگاه دم از حقوق بشر، رعايت حقوق هم‌جنس‌گرايان و هم‌جنس‌بازان مي‌زنيد؟ از آزادي فرقه‌هاي مذهبي الحادي که خودتان ساخته‌ايد سخن مي‌گوييد؟ شما تاب تحمل يک زن مسلمان محجبه را نداريد! قانون وضع مي‌کنيد عليه مسلمانان! ما انقلاب کرديم که از اين پليدي‌هايي که شما دچار آن هستيد، دور باشيم. برنامه ريختيد و دسيسه کرديد و دخالت، شبکه‌هاي ماهواره‌اي راه‌اندازي کرديد با ده‌ها کانال و شبکه، اما کور خوانديد، پايه‌هاي اعتقادي مردم ايران اسلامي آنقدر محکم و استوار است که شما شيطان صفتان پليد نخواهيد توانست، کاري انجام دهيد. کشور ما، امام زمان(عج) دارد. علي (ع) و حسين(ع) دارد. فرهنگ عاشورا را نمي‌توانيد تخريبش کنيد. شما فهمتان در همان حد و اندازه کثافت‌بازي‌هاي خارج از چارچوب انسانيت است. شما مردمانتان را اسير آن کارهاي پليد کرده‌ايد. انسانيت را در وجودشان کشته‌ايد. به راحتي آدم مي‌کشيد و هيچ واکنشي هم نسبت به جناياتي که خود عامل آن هستيد، نشان نمي‌دهيد.

دين خودتان را هم به انحراف کشيده‌ايد. هر چه دلتان خواسته است وارد دين کرده‌ايد. حضرت مسيح(ع) دل‌خوني‌ دارد از دست شما!
کجاي آيين مسيحيت، اجازه چنين کارهاي غيرانساني را داده است که شما آن را مجاز دانسته‌ايد؟! اما سخني هم با مسئولان خودمان، آنهايي که رو در رو با مقامات متمدن اروپايي و غربي مي‌نشينند. ما هم بايد مطالبه کنيم. ما هم بايد آنها را به واسطه اقدامات و درخواست‌هاي غيرقانوني، غيراخلاقي و غير انساني‌شان بازخواست کنيم. حتي تهديد کنيم. چرا تنها آنها بخواهند و مطالبه‌گر باشند؟! ما انقلابي هستيم. انقلابي‌اي که پيرو عاشوراست و منتظر منتقم آن. از مسئولان انتظاري بيش از اين است در مقابل ياوه‌گويي‌هاي اتحاديه‌اي به نام اروپا!

روزنامه دنیای اقتصاد ستون سرمقاله خود را به مطلبی با عنوان«سه الزام توفیق بیشتر «فاز دوم»»به قلم میثم هاشم خانی اختصاص داد:

بعد از وفاق ارزشمند دولت و مجلس بر «افزایش سهم خانوارهای آسیب‌پذیر از یارانه نقدی»، اولین اقدام عملی در این زمینه از پس‌فردا کلید می‌خورد. به نظر می‌رسد که سه هدف اصلی برنامه ثبت‌نام مجدد برای دریافت یارانه نقدی را می‌توان به این‌صورت فهرست کرد: زمینه‌سازی برای کاهش «جمعیت زیر خط فقر» (فقر درآمدی، فقر سلامت و درمان، فقر آموزش و فقر تغذیه)، تحکیم «سرمایه اجتماعی» از طریق تشویق شهروندان متمول به انصراف داوطلبانه از یارانه نقدی به نفع گروه‌های نیازمندتر و بالاخره افزایش دقت بانک اطلاعاتی خانوارهای متقاضی دریافت یارانه (شامل افزایش دقت در مورد تازه‌متولدین، تازه‌مزدوجین و افراد فوت‌شده).

اما اگر بخواهیم به شکل موفق‌تری به این هدف‌های سه‌گانه دست یابیم، وفاق سیاستمداران و نیز صاحب‌نظران حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی را در حمایت از روند «هدایت یارانه‌ها به سمت کم‌درآمدها» تقویت کنیم و به‌علاوه خدای ناکرده شاهد شکل‌گیری نارضایتی‌هایی اجتماعی مشابه آنچه در مورد طرح خوشه‌بندی خانوارها در سال 89 رخ داد نباشیم، به نظر می‌رسد برخی از کلیدی‌ترین مسائلی که می‌تواند در همین فرصت اندک مد نظر مدیران ارشد فاز دوم یارانه نقدی قرار گیرد، عبارت است از:

اول) اقناع مناسب‌تر افکار عمومی

با وجود موافقت دولت و مجلس با هدایت تدریجی یارانه‌ها به سمت کم‌درآمدها، به نظر می‌رسد که زمان کافی برای اقناع شهروندان در این زمینه صرف نشده است. در این فرصت اندک، به نظر می‌رسد که گفت‌وگوی تلویزیونی مستقیم ریاست محترم جمهور با مردم ظرف دو، سه روز آینده و طرح شفاف‌سازی برنامه‌های دولت برای هزینه‌کرد منابع مالی آزادشده در زمینه بهبود وضعیت گروه‌های آسیب‌پذیر، می‌تواند به همدلی بیشتر مردم کمک کند.

دوم) «تعهد شفاف» در زمینه «شفافیت مالی»

هرگونه شفاف‌سازی مالی در زمینه هزینه‌کرد منابع مالی آزادشده بر اثر انصراف داوطلبانه شهروندان یا حذف اجباری یارانه نقدی خانوارها، می‌تواند به همدلی بیشتر جامعه با این طرح کمک کند. برای مثال اگر همین فردا، مدیران اجرایی ارشد دولت تعداد محدودی برنامه‌های متمرکز بر گروه‌های آسیب‌پذیر را به‌طور دقیق مشخص کرده و اعلام کنند که کل منابع مالی آزادشده در این حوزه‌ها هزینه خواهد شد، می‌توان افزایش محسوس استقبال شهروندان از انصراف یارانه‌ای داوطلبانه را انتظار داشت.به بیان دیگر، اکنون که دولت مصمم بر تمرکز بودجه یارانه نقدی بر بهبود وضعیت خانوارهای محروم است، می‌تواند به‌صورت علنی مواردی را مشخص کرده (مثلا افزایش یارانه نقدی خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی، بهبود وضعیت مدارس و امکانات آموزشی در مناطق محروم، ایجاد بیمه درمانی مناسب برای خانوارهای فاقد بیمه درمانی و توزیع سبد کالا در میان خانوارهای کم‌درآمدتر) و متعهد شود که کل منابع مالی صرفه‌جویی‌شده در فاز دوم یارانه نقدی به این برنامه‌ها اختصاص یافته و گزارش‌های مالی علنی منظمی ارائه خواهد شد.

سوم) توجه به هزینه‌فرصت بالای ثبت‌نام مجدد، برای دهک‌های پایین

فرآیند ثبت‌نام اینترنتی، معادل هزینه‌فرصت ناچیز ثبت‌نام برای دهک‌های درآمدی بالا و هزینه‌فرصت بالا برای دهک‌های درآمدی پایین است.چه بسا این فرآیند ثبت‌نام برای بسیاری از ساکنان نیمه شمالی تهران کمتر از دو دقیقه طول بکشد، اما ساکنان مناطق روستایی ایلام مجبور باشند یک روز کامل خود را برای ثبت‌نام یارانه‌ای اختصاص دهند. برای سبک ساختن این مشکل، به نظر می‌رسد یک راه‌حل مناسب آن است که کلیه خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی - که عموما جزو فقیرترین دو دهک درآمدی بوده و معمولا سرپرستان آنها سطح سواد پایین‌ و دسترسی مشکل‌تری به اینترنت دارند - خود‌به‌خود و بدون نیاز به ثبت‌نام مجدد، در فهرست دریافت‌کنندگان یارانه نقدی در فاز دوم قرار گیرند. امید است که در فرصت اندک باقی‌مانده تا آغاز ثبت‌نام یارانه‌ای مجدد، شاهد بهبودهایی هر چند اندک در ساختار اجرایی مربوطه باشیم تا «همدلی ارزشمند دولت و مجلس» با «همدلی وسیع شهروندان» پاسخ داده شود.

قاسم غفوری ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«تنها راهکار باقی مانده»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

آمریکا در آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری باراک اوباما بر اجرای طرح‌های گسترده درباره روند به اصطلاح صلح خاورمیانه تاکید کرد که نتیجه آن را نیز در سفرهای مکرر کری، وزیر امور خارجه آمریکا، به منطقه، دیدارهای سران صهیونیست و تشکیلات خودگردان و تحرکات کشورهای عربی می‌توان مشاهده کرد.اما به رغم تمام ادعاهای مطرح شده سرانجام همه طرف‌ها بر ناکامی مذاکرات تاکید کردند به گونه‌ای که بسیاری تحرکات کنونی آمریکا برای احیای مذاکرات را صرفاً اقدامی تبلیغاتی برای حفظ آبرو می‌دانند. در کنار


مطالب مشابه :


یارانه متولدین سال 1393 در کما

یارانه متولدین سال ۱۳۹۳ . یارانه افراد تازه متولد شده که تا قبل از سال ۹۳ با ثبت نام در دفاتر




کد پیگیری یارانه ها و اطلاعات تکمیلی

تازه متولدین که تا پایان برای اطمینان از ثبت نام کد ملی فرزندتان را به اخبار یارانه.




گزیده ای از سرمقاله روزنامه های 18 فروردین

برای مجمر عشق خود بهانه بماند از وجودش این نشانه




احمدی: از مهم ترین چالشهای اجتماعی - فرهنگی جامعه ما

اهل سنت خراسان شهرستان خواف مولوی رحیمی - احمدی: از مهم ترین چالشهای اجتماعی - فرهنگی جامعه




آشنایی با مشاغل پر استرس+دستمزد

که در زمینه کاریابی و پیدا کردن فرصت‌های شغلی فعالیت می‌کند در تازه‌ترین گزارش خود پر




سمینار : تحلیل تاثیر هدفمندی یارانه ها بر بازار مسکن

• با توجه به انفجار جمعیتی بین سال های 67 تا 59، متولدین و تازه از به نام خود




معرفی شش نقطه خطرناک در اینترنت

اگرچه کلاهبرداری های فیشینگ و حملات مخرب به ایمیل‌ها اتفاق تازه ثبتنام متولدین




برچسب :