بازارهاي خانگي و مغازه‌داراني كه اجناسشان را به جمعه بازار مي برند!

 به نظر می رسد با بالا رفتن قیمت اجناس و مصرف گرايي بيشتر مشتریان، فرهنگ خريد و فروش نيز روز به روز، به شکل دیگری نمود  يافته و جلوه‌گر مي‌شود. كم كم مردم از خريد‌هاي كامل در شب عيد،‌ دست كشيده و در تمام طول سال، حتي براي تفريح و سرگرمي نيز به خريد رو مي كنند.

امروزه،‌ ديگر كسي براي رفع نياز واقعي لباس نمي خرد، بلكه خريد كردن تا حدي به كار روزمره برخي از افراد تبديل شده و هر روز به بهانه هاي مختلف،‌ چون دعوت به ميهماني يا نذري پزان و امثال آن، اجناسي را خريداري مي كنند. اگر در گذشته داشتن يك كيف و كفش براي چند ماه كافي بود، امروزه اين كيف و كفش‌ها و رنگ‌ها و مدل‌هايش بر اساس لباس‌هايي تخمين زده مي‌شود كه در طول يك ماه از سوي افراد استفاده مي‌شود!

شايد همين تقاضاهاي بسيار بود كه موجب شد، كسي كه پولي به جيب مي زد،‌ به فكر تاسيس مغازه‌اي باشد و اجناسي را براي فروش در آن گرد هم آورد و با سودهاي حاصل از اين خريد و فروش‌ها، زندگي را بهتر بگذراند. رفته رفته اما اين امكان براي قشرهاي ديگر،‌ نيز فراهم آمد. اينكه بسياري براي آوردن اجناس به كشورهاي اطراف سفر كرده و اجناس را به مغازه ها بفروشند. برخي نيز به اين نتيجه رسيدند كه به جاي فروش اجناس در مغازه‌ها،‌ به همسايه‌ها و دوست و آشناها اجناس را فروخته و از اين طريق درآمد دومي را براي خود فراهم آورند. با اين كار هم به واسطه انجام بدون  واسطه كار، سود حاصله تقسيم بر دو نمي شد!

گذشت زمان اما، بر نوع بازاريابي و بيزنس اين افراد نيز تاثيرگذاشت و با تغيير نوع بازاريابي از تلاش‌هاي بسيار شبانه روز و از خانه به خانه تبليغ  كردن،‌ به تبليغ با يك تلفن و اس ام اس تبديل شد. ديگر نياز به چاپ تراكت و زدن مغازه و پرداخت ماليات و اين بحث‌ها نبود، كافي بود با آمدن اجناس به مشتريان واقعي يك اس ام اس كوتاه زد! نوع بازاريابي متناسب با محيط‌ها و مكان‌هاي جغرافيايي خاص بود. به طور مثال اگر در پايين شهر در يك توليدي درب و داغان به عرضه عمده محصولات يا مثلا فروش اجناس در خانه به قيمت پايين تر تبديل شده بود،‌ در مناطق بالاشهر، به زدن مزون شيك و با يك موسيقي خاص و روشن كردن عودهاي خاص‌تر و .. اختصاص مي يافت.

تا اينكه امروزه ديگر كار به جايي كشيده شده كه به هر آرايشگاه يا باشگاه ورزشي كه سر مي زنيد،‌ اتاقي به يك مزون فروش اجناس خارجي تبديل شده است. تاسيس مزون‌ها، شايد در گذشته نه چندان دور مخصوص به برخي از اجناس چون لباس‌هاي عروس،‌ يا برخي از طراحان لباسي بود كه لباس‌هاي خاصي را طراحي كرده و سپس مي دوختند! اما امروز ديگر اين مزون‌ها فراگير شده و تقريبا دائمي!

هر كسي كه امكان سفر به كشور ديگر را داشته باشد،‌ به طريقي ويزيتور اجناس مختلف شده، از لوازم آرايش تا كيف و كفش و لباس‌ها و كفش‌هاي ورزشي و حتي لباس‌هاي بالماسكه و مجلسي و ... براي فروش به ايران مي آورد تا در گوشه اي از سالني يا خانه اي براي فروش عرضه كند.

اين مزون‌ها آنقدر متنوع شد كه ديگر نيازي به خريد از مغازه‌‌ها نبود، آن هم در فضاي شلوغ و پشت ترافيك ماندن‌هاي بسيار و آخر سر جاي پارك پيدا نكردن‌ها و جريمه شدن‌ها و ...

صاحبان اين مزون‌ها يا همان بازارهاي خانگي،‌ كم كم براي جلب مشتريان بيشتر، خود را با نيازهاي مشتريان تطبيق داده و اجناس را به سفارش اين و آن تهيه كرده و همين موجب مي شد كه قيمت‌هايي كه براي برخي از اجناس در نظر گرفته مي شد،‌ بالاتر از حد معمول باشد. رفته رفته اما اين بشر دو پا بر همين بالا رفتن قيمت اكتفا نكرده و به فكر خاص بودن افتاد! اجناسي كه تنها يك نفر يا چند نفر در آن واحد آن را بپوشند و نه هيچ كس ديگر! همين امر هم به نوعي موجب به وجود آمدن قيمت هاي كذايي بيشتري در اين بازارهاي خانگي شد كه نه تنها،‌ موجب خاص تر شدن افراد بلكه موجب خاص تر شدن مزون‌ها و بازارهاي خانگي نيز شده بود و كم كم افراد خاص از جاهاي خاص خريد كردند و در اين ميان هم، اجناس خاصي هم  خريد و فروش مي شد كه ...

البته این امر تضمین کننده این نبود که در اين بازارهاي خانگي، اجناسي كه به فروش مي رسد، دست اول باشد، چرا که مرجعي وجود نداشت كه بتوان دست اول يا دست دوم بودن آن را بر اساس آن مرجع قياس كرد. در ثاني كافي بود كه جنس خاص باشد،‌ به نظر بسياري از مشتريان به خريدنش مي ارزيد،‌ حتي اگر مجبور باشي كه چند برابر جنس دست اول آن را بپردازي!

و اينگونه بود كه فرهنگ مزون داری در خانه های بزرگ و گرانبهای بالاي شهر نیز رسوخ کرده است و بسیاری از افرادی که امکان و هزینه انجام سفرهایی به کشورهای مختلف را دارند، بدون هيچ رودرواسي و خجالتي، تنها به سفر و تفریح نپرداخته، بلکه با آوردن اجناس به صورت گروهی و عرضه آن در مکانی چون خانه یا آرایشگاه یا باشگاه های ورزشی، بدون اینکه مالیات خاصی بپردازند، به کاسبی یا دست فروشي كه اين روزها، شكل و عنواني مدرن‌ يافته و به بيزنس و تجارت مشهور شده، مشغول شوند.

به نوعي همان فرهنگ جمعه بازار قديمي ـ كه در آن همه اجناس به يك جا به فروش مي رسيد ـ البته با این تفاوت که دیگر فروشنده های آنان، دست فروشان خسته و بی مکان جمعه بازارها نیستند، بلکه انسان های شیک و پیک، خوشبو و خوش آرایشی هستند که اغلب در میهمانی ها با مشتریان خود آشنا می شوند! آنها بساط پهن نمي كنند و از صبح تا شب در آفتاب، گرما و سرما در  كنار بساط به انتظار مشتريان نمي نشينند،‌ بلكه با ظاهري آراسته در ويلا و آپارتمان يا سالن آرايش خود، مشتريان خود را دعوت كرده و  و به خريد و فروش اجناس خويش مي پردازند! البته اين تنها تفاوت اين دو گروه نيست،‌ بلكه به دليل خاص بودن و البته خارجي بودن اجناس، قيمت‌ها بسيار بيشتر از آن چيزي است كه در جمعه بازارها ارائه مي شود.

 در نگاه اول این طور به نظر می رسد که به دلیل نپرداختن مالیات های سنگین، اجناس ارائه شده در مزون ها، باید با قیمت های کمتری از اجناس داخل فروشگاه ها یا مغازه ها در اختیار مشتریان قرار دهند، اما با شرکت در بسیاری از این مزون ها، متوجه این امر می شویم که نپرداختن مالیات نه تنها باعث ارزان تر نشدن اجناس این مزون ها نشده است، بلکه به دلیل نبود نظارت از سوی اماکن و ارگان های خاص، این اجناس چند برابر گران تر نيز به فروش می رسند.

جالب اینکه هیچ کدام از مشتریان نیز احساس نمی کنند که اجناسی که از این مزون ها خریداری می کنند، چند برابر قیمت اصلي است!؟ اینکه چرا برخی از مشتریان دوست دارند اجناس را گران تر خرید کنند، شاید به دلیل کم کیفیت بودن اجناس ارزان باشد.  يعني دقيقا همان چيزي كه بسیاری از مزون داران این چنین توجیه می کنند که فلان مارک معروف فلان کشور اروپایی است! اما اینکه چه کسی يا چه ارگاني صلاحيت اين را دارد كه تشخیص دهد که این اجناس مارک دارند يا نه، خود موضوع پیچیده ای است؟!

در این میان، برخی از مزون داران با سوء استفاده از نبود نظارت دقیق بر اجناسی که برای فروش گذاشته شده است، اجناس را به قیمت هایی که دلخواهشان است به فروش می رسانند. به طور مثال در بسیاری از اين بازارهاي خانگي، شاهد آن هستیم که یک روسری به  قیمت، پایه حقوق یک کارمند دولتی به فروش می رسد! به نظر می رسد فروش این مزون ها، بد نباشد و نسبت به مغازه دارانی که مالیات های سنگین پرداخت می کنند، این مزون داران از فروش بسیار بيشتري برخوردار باشند.

با اين حال، به مرور زمان رقابت پنهانی میان مزون داران و فروشندگان مغازه ها ایجاد شده است تا جایی که بسیاری از فروشندگان مغازه دار، پس از مدتی به این نتیجه می رسند که خانه و کاشانه خود را به بازار خانگي يا همان مزون برای فروش اجناس اختصاص دهند، بدون اينكه مجبور باشند با پرداخت ماليات‌هاي سنگين، اجناس را با چك و چانه‌ زدن هاي بسيار به مشتريان بفروشند!

در اين ميان، به همان دليل نبود نظارت،‌ اينكه چه چيزي به فروش برسد هم مهم نيست. كافي است صاحب مزوني باشيد، از قرص‌هاي روانگردان تا انواع و اقسام كرم‌هاي جنسي و محصولات آرايشي ممنوع مي‌توانيد به قيمت بالا به فروش برسانيد،‌ چرا كه كسي نخواهد فهميد كه شما چه جنسي را و با چه قيمت‌هايي به فروش رسانده‌ايد؟!

 

فروشندگاني كه اجناس دست اول خود را در جمعه بازار مي فروشند!

وجود بازارهاي كذايي، همواره براي مغازه داران و افرادي كه به صورت قانوني به فعاليت مي پردازند، مضر بوده و هست. زماني كه مغازه داران مجبور هستند براي داشتن مغازه تن به برخي از قوانين بدهند و بر اساس قوانين، اجناس خاص با قيمت‌هاي مناسب به مشتريان ارائه دهند، وجود دست‌فروشان با اجناس قاچاق شده و ارزان قيمت، همواره معضل بوده و هست.

در شرايطي كه بازارهاي خانگي، روز به روز در حال توسعه است و هيچ نهادي نمي تواند از رشد قارچ گونه آنها جلوگيري به عمل آورد، برخي از موارد چون وجود جمعه بازارها نيز مشكلي بر مشكلات اين گروه اضافه مي كند. واقعيتي است كه علاوه بر بازارهاي خانگي، جمعه بازارها نیز رقیب بسیار سرسختی برای مغازه داران به شمار می روند.

جمعه بازار همان بازاری است که روزهای جمعه در برخی از اماکن خاص، دست فروش های مختلف با اجناس دست چندم ـ يا اجناس قاچاقي كه معمولا به قيمت ارزان‌تر به فروش مي رسد ـ‌ گرد هم آمده و اجناسشان را با قیمت های ارزان به فروش می رسانند.

در این جمعه بازارها، به قولی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد یافت می شود! از لوازم خوراکی  تا لوازم تزیینی، چوبی و حتی صوتی و تصویری! بسیاری از خانواده ها عادت کرده اند که اجناس قدیمی یا دست چندم را در روزهای جمعه از این بازارها تهیه کنند و اتفاقا به دلایلی این جمعه بازارها طرفداران بسیاری را نیز دارند. یکی از این جمعه بازارهای معروف را می توان همان جمعه بازار موجود در ساختمان پلاسکو خیابان جمهوری نام برد که روزهای جمعه، از صبح زود، با حضور دست فروشان بسیاری همراه است. البته فرهنگ بازار روزهايي چون دوشنبه بازار، چهارشنبه بازار و ... از قديم الايام در كشور موجود بوده است،‌ اما در آن زمان نيز با قوانين خاصي همراه بوده كه متاسفانه آن قوانين نيز امروزه دچار تحولات بسياري شده است!

اين در حالي است كه روزنامه همشهری نيز چندي پيش دست به خلاقيتي زده و در روزهاي جمعه، جمعه بازاري را منتشر مي‌كند كه بيشتر جنبه تبليغ داشته و دارد! چرا كه به هيچ عنوان نه مسئول نظارت بر اجراي آن است و نه مسئول صحت و سقم آگهي‌هايي كه ارائه مي‌دهد! شايد سازمان آگهي‌هاي همشهري نیز با استفاده از بازار عرضه و تقاضایی که در جمعه بازارها موجود است، قصد اين را داشته است كه به نوعي سر و ساماني را در بازار خريد و فروش ايجاد كرده و بانك اطلاعاتي را در اين حوزه فراهم آورد. به همين دليل علاوه بر انتشار آگهی های خود در روزهای مختلف، بخشی را نیز به روزهای جمعه اختصاص داده است که تحت عنوان جمعه بازار اجناس مختلفی را که در ظاهر، اجناس استفاده شده ای است و قيمت‌هاي پايين‌تري را دارد، برای فروش به مردم عرضه می کنند.

بدیهی است که هدف از ایجاد جمعه بازار ارائه اجناس استفاده شده یا استفاده نشده ای است که به دلیل تعلق نگرفتن مالیات های سنگین مغازه ها، از سوی صاحبان به زیر قیمت یا قیمت های مناسبی فروخته می شود. به همین دلیل است که طرفداران بسیاری پیدا کرده و مورد توجه بسیاری از هموطنان قرار گرفته است.

در این میان، چندی است که به دلایل مختلف برخی از مغازه داران نیز برای فروش محصولات دست اول خود، به این جمعه بازارها روی آورده اند. به طوري كه فرد با انتشار يك آگهي در جمعه بازار، همه اجناس مغازه را به عنوان جنس دست دوم در خانه‌اي كرايه‌اي جمع آوري كرده و به بهانه سفر يا تغيير لوازم منزل، اجناس را به فروش مي رساند. جالب اينكه اين اجناس به قيمت‌هاي بالاتري نيز به فروش مي رسد،‌ اما خريداراني كه براي خريد به اين خانه‌ها مراجعه مي‌كنند، با تصور اينكه جنس مورد نظر نو به نظر مي رسد، از دادن قيمت‌هاي كذايي پروايي ندارند. بسياري از اين افراد پس از خريد اجناس مورد نظر هم شايد متوجه نشوند كه قيمت‌هايي كه براي خريد مي پردازند،‌ با قيمت‌هاي بازار فرقي ندارد، اما همين كه در خيال خود از جمعه بازار خريد كرده‌اند، يعني اينكه ارزان خريد كرده و سود برده‌اند!!!

يكي از دلالان فعال در اين جمعه بازار كه تمايلي هم به فاش شدن نامش نداشت، در اين خصوص مي گويد:  من و چند تن از دوستانم مغازه‌هاي مختلفي در سطح شهر داشتيم. در مغازه‌ها، مجبور بوديم ساعات بيشتري را در طول روز در گرما و سرما در داخل مغازه منتظر آمدن مشتريان باشيم، كه متاسفانه به دليل گراني و طبيعتا گران شدن اجناس، بسياري از مواقع فقط شاهد مشتريان تماشاگري بوديم كه يا توانايي خريد نداشتند يا تصور مي كردند كه قيمت‌هايي كه ما ارائه مي دهيم گران است! چرا كه همگان ديگر مي دانند كه ماليات‌هايي كه براي مغازه‌ها اعمال مي شود، به نوعي از طريق بالا كشيدن قيمت اجناس مغازه تامين مي شود. به پيشنهاد يكي از دوستان كه مزوني را در داخل منزل از طريق همسرش ايجاد كرده بود، به اين فكر افتاديم كه اجناس مغازه را در آپارتمان خالي ايشان چيده به شكلي كه در نگاه مشتريان به شكل جنس دوم به چشم آيد. بعد از آن كافي بود كه يك آگهي در جمعه بازار انتشار دهيم كه مثلا به دليل مهاجرت از ايران يا تغيير اسباب منزل اجناس به زير قيمت فروخته مي شود. اين جمله جادويي كافي بود تا پس از آن با خيل مشترياني روبه رو شويم كه قصد خريد دارند و براي خريدشان نيز هزينه هاي خوبي را مي پرداختند.

اين فروشنده  فعال در جمعه بازار تاكيد مي‌كند كه بيشتر مشتريان اطلاعات و تصورات اشتباه در مورد بازار و كلا مقوله خريد  دارند. به طور مثال وقتي آنان پا به مغازه اي مي گذارند، به دليل ظاهر آراسته مغازه فكر مي‌كنند كه جنسي كه در مغازه به فروش مي رسد، گران است. اما همين فرد چون نياز به جنس  مورد نظر دارد، فكر مي كند اگر آن جنس را از جمعه بازار يا مغازه‌هاي دست دوم فروشي خريداري كند، با قيمت مناسبي مي‌تواند خريداري كند. البته اين فقط يك تصور و خيال است. چرا كه بسياري از مغازه داران و به اصطلاح بازاريابان اين عرصه، با آگاهي از اين تصور،‌ ترفندهاي ديگري را براي جذب مشتري مي زنند. مشتريان جمعه بازارها، معمولا انسان‌هايي هستند كه نيازمند كالاي مورد نظر هستند. كم پيش مي‌آيد كه مشتري به جمعه بازار بيايد، اما خريد نكند. همين امر موجب مي شود كه مغازه‌داران با ارائه اجناس خود در اين جمعه بازارها يا بازارهاي خانگي،‌ اجناس خود را به فروش برسانند، در چنين شرايطي چون مشتريان تصور مي‌كنند كه در جمعه بازار قيمت‌ها، مناسب است، وقتي ظاهر نو و تميز اجناس را مي بينند، حاضر مي شوند كه قيمت‌هاي بالاتري نيز بپردازند، چرا كه اين افراد همواره احساس مي‌كنند كه سود كرده‌اند و جنس دست دومي را با قيمت پايين‌تر خريداري كرده‌اند، حال آنكه آنان جنس دست اول را با قيمت‌هاي بالاتري خريده‌اند و اين در تصور آنهاست كه جنس بهتر با قيمت پايين‌تر خريداري كرده‌اند.

وي علت اين فريب خوردگي را بي آگاهي مشتريان و بالا و پايين رفتن لحظه‌اي نرخ دلار اعلام كرده و مي‌گويد: اكثر مشتريان از قيمت‌هاي واقعي اجناس خريداري كرده بي خبر هستند و اين طبيعي است، چرا كه با تحولاتي كه در بازارهاي كالا و در بالا و پايين رفتن نرخ دلار وجود دارد، ديگر براي مشتريان عادي شده است كه جنسي را يك شبه به سه برابر قيمت رسيده خريداري كنند! در چنين شرايط هرج و مرج، همين كه مشتري تصور كند كه كلاه بر سرش نرفته و تازه جنس  دست دومي را كه خيلي نو مانده است، به اين قيمت خريداري كرده، كلي سود برده است! مگر چند نفر از مشتريان از قيمت‌هاي واقعي اجناس خبر دارند؟! آن هم در بازاري كه فروشندگان براي فروش محصولاتشان لحظه به لحظه نرخ را بررسي مي كنند!

به راستي نبود نظارت دقيق بر بازارهاي خانگي، به نفع چه كساني و به ضرر چه كساني است؟! آيا در ميان مافيا‌يي كه براي عرضه محصولات ايجاد شده است، مشتريان ناآگاه قربانيان اصلي نخواهند بود؟! آيا احداث اين بازارها به نفع مشتريان است يا برچيدن آنها؟! كدام ارگان مسئول رسيدگي به چنين بازار آشفته اي است كه به نظر مي رسد هر روز نيز آشفته تر مي شود! اصلا امكان شناسايي چنين بازارهاي خانگي، از چه طرقي وجود دارد؟!

 

پاساژهايي كه همه كار مي‌كنند، الي فروش اجناس!

اين روزها، تاسيس مجتمع‌ها و پاساژهاي شيك و گران قيمت در سطح شهر‌ها، مناظر و چشم‌اندازهاي زيبايي را به اين شهر هديه كرده است. اما به راستي چند درصد خريد واقعي مردم از چنين پاساژهاي مدرني انجام مي شود؟! آيا ارگان و سازماني هست كه آمار واقعي فروش اجناس اين پاساژ‌ها را ارائه دهد؟!

به طور مثال پاساژ‌هاي مدرني كه در خيابان‌هاي بالاي شهر موجود است، با آن فضاهاي بزرگ، روزانه ميزبان چند درصد از مشتريان خاص خود هستند؟!‌ آيا چنين فروشگاه‌ها و پاساژ‌هايي نبايد ماليات‌هاي سنگيني بپردازند؟!‌ در چنين شرايطي، هزينه ها و درآمد‌هاي اين پاساژ‌ها از كجا تامين مي شود؟!‌ اگر قرار باشد چنين مشتريان خاصي كه طبيعتا تعدادشان نيز محدود است، تامين كننده درآمد صاحبان اين پاساژ‌ها باشند، تنها يك بار در هفته خريد كنند، آيا مي‌توان تضمين كرد كه تمامي هزينه هاي صاحبان مغازه‌ها را تامين كنند؟!‌ در صورت تامين نشدن چنين هزينه هايي، پس چرا اين پاساژ‌ها همچنان دايرند؟! آيا شغل اصلي صاحبان اين پاساژ‌ها فروشندگي است؟! شايد هم شغل دومي در پشت فروش لباس و اجناس خاص مغازه دارند كه تنها به مشتريان خاص خود ارائه مي دهند،‌ به طور مثال فروش مواد مخدر، انواع و اقسام روانگردان‌ها و مشروبات الكي و ...؟!

به راستي مشتريان خاص برخي از مغازه‌ها، تنها براي خريد پوشاك و كفش و كيف به اين پاساژهاي گران مراجعه مي‌كنند يا اينكه اجناس ديگري نيز در پشت ظاهر شيك و پيك اين مغازه‌ها به فروش مي رسد كه روح بسياري از مسئولان از آن بي خبر است؟! اگر چنين نيست،‌ پس فروش قرص‌هاي برنج كه به تازگي آمار خودكشي به وسيله آن در ايران افزايش يافته، در داروخانه‌ها به فروش مي رسد يا در لوازم التحرير‌ها!؟

به راستي مشتريان خاص از كجا فروشندگان خاص را پيدا مي‌كنند؟!‌ آيا اين افراد خاص درطول روز، در خيابان‌ها همديگر را ملاقات مي‌كنند يا ...؟!

البته ما نيز به وجود فروشندگان محترم در اين پاساژها معتقد هستيم، اما متاسفانه گران بودن اجناس در اين پاساژ‌ها موجب مي شود كه مشتريان اين پاساژ‌ها نيز محدود بوده و اين امر موجب خلوت بودن فضاي اين پاساژ‌ها مي‌شود. از سويي نيز عدم  نظارت دقيق بر فعاليت اين پاساژ‌ها موجب مي شود كه هر از گاهي بسياري از مشتريان و خبرنگاران با صحنه‌هايي رو به رو شوند كه احتمالا بسياري از مسئولان نيز از ديدن چنين صحنه‌هايي بي نصيب‌ نمانده‌اند!

با اين حال بايد گفت كه شايد وجود بازارهاي خانگي نه تنها براي فروشندگان و مغازه‌داراني كه اجناسشان روي دستشان باقي مي‌ماند مضر است، بلكه مسبب اصلي پديد آمدن بسياري از ناهنجاري‌هاي اجتماعي و اخلاقي است كه از ديد بسياري از مسئولان پنهان مانده است؟! شايد هم بسياري اين را مي‌دانند، اما چون چاره‌اي براي آن نيافته‌اند، ترجيح داده‌اند كه اصلا در مورد اين مسائل حساسيتي در جامعه ايجاد نكنند؟!!

در هر صورت به نظر مي رسد وقت آن رسيده است كه در اين خصوص اقدامي مناسب انجام شود، چرا كه در صورت ادامه دادن اين شرايط، هم بسياري از افراد شاغل در اين حوزه، مجبور مي شوند كه به اقدامات غيرقانوني رو كنند يا اينكه شغلشان را عوض كرده، شايد هم خانه نشين شوند و جاي خود را به افرادي بدهند كه نوع فعاليت‌شان غيرقانوني است، بماند كه با همين نوع فعاليت‌ به چه اقدامات غيرقانوني‌تري دست مي‌زنند و خواهند زد؟؟!

گزارشی که در ملت ما چاپ شد.

فروش در تاریکی


مطالب مشابه :


اولین نو روز در کانادا

با سلام وتبریک سال نو به دوستان اجناس مخصوص اون مراسم رو اوردن سفری رو به شمال




خونه جدید

تمام اجناس رو بیعانه می دادیم یا رو از هتل به خانه ولی اینجا لوازم خانگی نو رو




بازارهاي خانگي و مغازه‌داراني كه اجناسشان را به جمعه بازار مي برند!

جالب اينكه اين اجناس به قيمت ظاهر نو و تميز اجناس را مي هايي رو به رو




برچسب :