شجاعت یک جنگلبان

یک جنگل بان خوب و مهربان بود به نام مش اسدلله.

مش اسدالله خیلی با بچه ها مهربان بود و گاهی با آنها بازی می کرد و به آنها میوه جنگلی می داد. شبی که او نگهبان جنگل بود ساعت 2 نیمه شب وقتی داشت به خانه برمی گشت. یکدفعه صدایی شنید! خیلی تعجب کرد. 

دو سه باری صدا آمد . کم کم مش اسدالله داشت می ترسید. به صدا نزدیک شد. یکدفعه دید گربه ای زخمی شده است و دارد از درد به خود می پیچد. گربه را برداشت و روی زخمش را با باندی پوشاند و او را کنار درختی گذاشت. و کتش را رویش انداخت. فردا صبح آمد و دید گربه خوب شده و دارد می رود. خدا را شکر کرد که جان گربه ای را نجات داده است.


مطالب مشابه :


شجاعت یک جنگلبان

غزل گیسو - شجاعت یک جنگلبان - دستی بر قلم یک جنگل بان خوب و مهربان بود به نام مش اسدلله.




خاطرات یک رزمنده از زبان خودش :)

نسیم حیات - خاطرات یک رزمنده از زبان خودش :) - گاه و بی گاه نوشت های چند من




نمونه سئوال انشاء نوبت اول سال تحصیلی 91/90

یک جمله بنویسید که مفعول داشته باشد. داستان شجاعت یک رزمنده. موضوع انتخابی شما:




زنگ انشا (شجاعت یک رزمنده)

همکلاسی - زنگ انشا (شجاعت یک رزمنده) - مطا لب ادبی / اطلاعاتی در مورد علوم/نکات تربیتی - همکلاسی




انشاء فارسی پنجم ابتدایی

4- نوشته ی زیر را در یک بند کامل کنید . درباره ی شجاعت یک رزمنده آنچه می دانی بنویس.




نمونه سئوال انشاء نوبت اول سال تحصیلی 91/90

یک جمله بنویسید که مفعول داشته باشد. داستان شجاعت یک رزمنده. موضوع انتخابی شما:




برچسب :