سیتی آنژیوگرافی

از بین انبوه بیشمار نامه های الکترونیکی که روزها بین افراد جابجا می شه  برخی از اونها اینقدر تاثیر گذاره که آدم نمی تونهه به راحتی از کنارشون عبور کنه . متن زیر بدون هیچ کم و کاستی عینا" از یکی از همین ایمیل های روزانه آورده شده . امیدوارم که خوب بخونیدو بدردتون بخوره و شاید هم با من هم عقیده بشید که در شرایط کنونی اختصاص رتبه سوم از نظر نفرت و انزجار عمومی برای اغلب پزشکان پول پرست و بی اخلاق بعداز رتبه ی اول  که نصیب نیروی  غالبا" منفور و ناخدوم  ... ورتبه دوم برای ... همیشه  ناعادل قوه ...   بی ربط و بی دلیل نیست . امیدوارم هرچه زودتر اطبا پول پرست این رتبه سوم را به گروه دیگری از ناخادمین به مردم و میهن اختصاص دهند وشاید بتوانند  آبروی رفته خود را نزد افکار عمومی   بازیابند . البته شاید ... لطفا" با حوصله و با دقت مطالعه بفرمایید .

بیمارستان قلب امام علی شهر اراک بخش سی سی یو

اين ايميل را همه دريافت کرديد. ولی چند نفر تجربيات تلخ خودشان را در پايين اضافه کردند.لطفا بخوانيد و به اطلاع ديگران برسانيد، تنها راه حل مقابله با اين جنايات اطلاع رساني است. تجربه مشابهي هم داريد اضافه كنيد   شرافت از دست‌رفته‌ی پزشکی (لطفن بخوانید!) پیش‌گفتار: خیلی وقت بود وقت خالی گیر نیاورده‌بودم که این فاجعه را بنویسم. توصیه می‌کنم وقت بگذارید و بخوانید، چون مطمئنم شما هم به این مشکل بر خواهید خورد. به‌خصوص این روزها که مشکل گرفتگی عروق قلبی بیشتر از حد تصور زیاد شده. اگر از دوستان عزیز خواننده کسی پزشک بود یا اطلاعات پزشکی داشت هم خواهش می‌کنم وارد بحث شود یا اگر چیزی را غلط نوشته‌ام اصلاحم کند.

نمی‌دانم پزشک‌ها چقدر به آن سوگندی که آخر کار تحصیل‌شان می‌خورند وفادار می‌مانند، یا اصلن یادشان مانده چیزی از مواردش را یا نه. خب انتظاری نیست. این سوگندنامه هم مثل همه‌ی چیزهای خوب این مملکت صوری‌ست. بحث من اما سر شرافت گم‌شده‌ی پزشک‌هاست. ربطی هم ابدن به سوگندنامه ندارد، که نادیده هم مشخص است راه کدام است و چاه کدام. بگذرم از حواشی و برسم به متن.

حدود دو ماه پیش نیمه‌های شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. برده‌شد در واقع. مشکوک شدند به سکته‌ی قلبی و متخصص قلب مقیم نبود و ماند تا صبح که حضرت حاکم نزول اجلال بفرمایند. آمد و دید و آزمایش نوشت و رفت و برگشت و تجویز کرد: آنژیوگرافی. آشنای دل‌نازک ما هم پر از ترس و اضطراب رفت زیر نیم‌چه تیغ آنژیوگرافی. نتیجه: 20 درصد گرفتگی قلبی. تجویز: درمان دارویی. آشنای ما ماند و دعای خیر به‌جان پزشک مهربانی که خیال‌اش را از عمل قلب باز راحت کرده‌بود.

چند هفته گذشت و قرعه‌ی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد. برای تکمیل مدارک پزشکی حج باید می‌رفتند برگه‌ی سلامت قلب هم می‌گرفتند. رفتند و نوار قلب مشکل داشت. تست ورزش دادند و باز مشکل داشت. تجویز: آنژیوگرافی. استرس وارده به یک خانواده را حساب کنید خودتان. پدر و مادر مشکوک به گرفتگی عروق. یک لحظه هم که هردوشان را هم‌زمان تصور کنی روی تخت بیمارستان، کافی‌ست برای شب و روزت. رنگ به روی مادر نمانده بود از ترس. انقدر شجاعت‌اش ترک خورده بود که داشت آرزو می‌کرد بچه‌ی من را بیند و حسرت می‌خورد که اگر ندیدم چه؟ به پدرم لابد باید تکیه می‌کرد که آن بیچاره خودش بار خودش را اگر می‌کشید خیلی هنر کرده‌بود. با سابقه‌ی بیماری قلبی در خانواده‌ی ما، همه‌ی ذهن‌ها رفته‌بود سمت عمل قلب بازی که به‌زودی هردوشان باید انجام می‌دادند.

پدرم ولی سماجت کرد. چندتا آشنای پزشک داشت، رفت مشاوره‌ی حالاخارج از تخصص، دوستانه. تست ورزش‌ها را دیدند و آن‌ها هم آنژیوگرافی هم‌کارشان را تایید کردند و حتا برای مادرم تاکید کردند «اورژانسی». تنها شانس ما این بود که پسرخاله‌ام آمده‌بود ایران. تخصص نمی‌دانم چی دارد می‌خواند، آمریکا. دید و گفت «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی؟ توی ایران مگر سیتی‌آنژیو ندارید؟». این اصطلاح جدید ِنجات‌بخش را بلعیدیم و پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و امام‌خمینی. آمار گرفتیم از این‌طرف و آن‌طرف که فرق‌اش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشک‌های قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!». حالا حسن این سیتی‌آنژیو چه بود که ما افتادیم دنبال ردپاهای حضورش؟ تیغ نمی‌زدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگ‌ها. یعنی خون نمی‌پاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسه‌ی شن نمی‌گذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون. یک ماده‌ی رادیواکتیو تزریق می‌شد و با یک دستگاه خیلی خوش‌برخورد (شبیه ام‌آر‌آی) همان کار انجام می‌شد. بدون هیچ ترس و اضطرابی. بدون ریختن یک قطره خون. فقط گیر کرده‌بودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها».

حالت واضح و مشترکی که توی چشم‌های همه‌ی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود». نمی‌دانستند از کجا فهمیده‌ایم اسم سیتی‌آنژیو را. به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس می‌کنم. خودش هم حس کرده‌بود. تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقت‌اش کم‌تر از آنژیو نبود، که مقایسه‌شان شبیه بود به مقایسه‌ی فلاپی‌دیسک و دی‌وی‌دی. تفاوت تکنولوژی‌ها بالای بیست‌سال بود. دل‌مان قرص شد و هردوشان با هزینه‌ای حدود هشتصدهزار تومان سیتی‌آنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هردوشان روی هم 20 درصد هم نبود. آن شرافت گم‌شده کجاست؟ عرض می‌کنم.

هزینه‌ی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یک‌ونیم میلیون تومان است برای هر نفر، و هزینه‌ی سیتی‌آنژیو حدود چهارصدهزار تومان. زمانی که صرف آنژیوگرافی می‌شود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقت‌های پذیرش و نوبت‌دهی و...) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتی‌آنژیو می‌شود (باز هم جدای از پذیرش و نوبت‌دهی و...) حدود نیم‌ساعت. ترس و اضطراب‌شان را هم مقایسه نکنم که لابد می‌دانید. پس گیر این پزشک‌های متخصص قلب کجاست؟

مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلب‌ای که دوره‌ی مخصوص آنژیوگرافی را دیده‌باشد می‌تواند انجام بدهد، ولی سیتی‌آنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیده‌باشد) می‌تواند انجام دهد. یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتی‌آنژیو دست دیگران. چون طبیعتن یک مرکز پزشکی ترجیح می‌دهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کم‌تر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را. خب تجارت کثیف متخصصین قلب (که فرق می‌کند با جراح قلب) را که می‌بینید، اما حالا عمق فاجعه کجاست؟

عمق فاجعه این‌جاست که این جماعت نخورده نیستند. هشت‌شان گرو نه‌شان نیست. خیلی راحت می‌توانند ماهی پنچ-شش میلیون تومان دربیاورند ( و خیلی هم بیشتر از این‌ها). اما باز گدا-صفتانه چشم‌شان دنبال یک‌قران دو-زار پولی‌ست که از هر آنژیوگرافی به‌جیب می‌زنند، بی‌این‌که به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند. حتا گستاخی و دزدی (که اتفاقن حقیقت معنای دزدی همین‌جاست) را به‌حدی می‌رسانند که تمام تلاش‌شان را به‌کار می‌گیرند برای پشیمان کردن بیمار از دست‌یابی به راه تشخیص جدیدتر و کم‌هزینه‌تر و آسان‌تر، تازه اگر بگذریم از هماهنگی‌های پلیدشان برای «ناشناخته ماندن» این تکنولوژی.

بعد از پدر و مادرم دایی‌م هم رفت سراغ چک‌آپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کرده‌بود و حالا باید دوباره تست ورزش می‌داد. مشکل داشت تست‌اش. تجویز: آنژیوگرافی. پیش چهار-پنج‌تا از بهترین متخصصین قلب تهران رفت (که اگر هر شخصی فکر می‌کند صداش به جایی می‌رسد خواست اسامی را به‌اش می‌دهم) و همه گفتند آنژیوگرافی. انقدر چرب‌زبانی و بازاریابی کرده‌بودند برایش که ما هرچه می‌گفتیم بیا اول برو سیتی‌آنژیو، -با این‌که می‌ترسید از آنژیوگرافی- قبول نمی‌کرد و استدلال پزشک را پذیرفته‌بود به این توجیه که اگر رگ‌اش گرفته‌بود همان‌جا یک‌باره برایش بالن می‌زنند یا استنت می‌گذارند و چه و چه. تاکید هم کرده‌بودند «اورژانسی»‌ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیله‌ی دیگری منع‌اش کرده‌بودند و نوبت اضطراری هم به‌اش داده‌بودند «همین فردا صبح». ای تف به درسی که خوانده‌اند که حالا هیچ فرقی با این بازاریاب‌های شرکت‌های هرمی ندارند.

به هر زحمتی بود راضی‌ش کردیم برود سیتی‌آنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی. درمان: یکی-دوتا قرص فقط.

این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشک‌های مملکت تبدیل‌شده‌اند به حساب‌های بانکی ناطق؟ جالبی قضیه می‌دانید کجاست؟ کمی بیشتر تحقیق کردیم، قیمت دستگاه سیتی‌آنژیو کم‌تر از سه‌میلیون دلار است. پولی که یعنی هیچ! ولی فقط سه‌تا توی ایران داریم. چرا؟ چون برای وارد کردن‌اش (حتا بخش خصوصی) باید از وزارت بهداشت تاییدیه گرفت و آن‌ها هم تایید نمی‌کنند (جز همان سه‌تایی که لابد برای دوست و آشناست). چرا؟ چون آن‌ها که باید تایید کنند خودشان متخصص قلب‌اند و بازارشان به‌خطر می‌افتد.

«... سوگند یاد می‌كنم كه: از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم دارم...»

رگ گردن‌تان باد نکرده هنوز؟   درگذشت دكتر آشتياني ( رئيس اسبق جهاد دانشگاهي) كه چند سال پيش اتفاق افتاد به دليل زير بود: مشكل قلبي داشت،‌پزشك متخصص بدون كنترل مواردي  از مشكلات قلبي كه تست ورزش براي آنها خطرناك است ،‌طبق رويه براي پول بيشتر گفته بود اول تست ورزش و...(كه البته همه اينها در مطب خودشان و توسط تكنسين هاي خودشان انجام مي گيرد) بعد ويزيت ، در حين تست ورزش ،‌بنده خدا قلبش ايستاد و به رحمت خدا رفت. حساب كنيد آدمي در اين رده از دست اين جنايتكاران سالم در نمي رود، ما مردم عادي كه جاي خود دارد.  

اتاق آنژیوگرافی بیمارستان امام علی شهر اراک

اتاق آنژیوگرافی بیمارستان امام علی (ع) اراک

 تاكنون چيزي از بالا بودن آمار سزارين در ايران شنيده ايد( خوشبختانه در اين مورد در دنيا اول هستيم) در حالي كه در كشورهاي پيشرفته اي مثل آمريكا و كانادا ، تا مشكلي جان مادر و يا نوزاد را تهديد نكند ، با همه دردي كه مادر بر اثر طول كشيدن فرآيند زايمان ( در مواردي حتي بيش از 10 ساعت) اجازه سزارين را نمي دهند ولي متخصصان آنها نمي فهمند ولي ما متخصصان ما به دليل زير بيشتر از آنها مي فهمند : دستمزد سزارين بيشتر است، از طرف ديگر زمان سزارين قابل كنترل است و نوبت را زماني مي دهند كه زمان كشيك خودشان در بيمارستان مي باشد ولي زايمان طبيعي علاوه بر اينكه دستمزدش كمتر است،‌ زمان قابل پيش بيني دقيقي ندارد و ممكن است در زماني اتفاق بيفتد كه كشيك همان ماما نباشد و دستمزدش گير همكار ديگري بيايد،‌حالا گور پدر عوارضي كه براي نوزاد و مادر دارد از جمله دردهايي كه تا مدتها با مادر است.حال تجربه مشخصي از اين مورد را در زير مي آورم: پزشك همسر من براي نوزاد اول (البته آشنا بود و به اصطلاع بهش معرفي شده بوديم) از اواسط زمان بارداري ساز سزارين به دليل سن بالاي مادر(32 سال) را كوك كرد،‌ و آنقدر ما را ترساند كه تسليم شده بوديم،‌ خدا خواست و آشنايي كه خودش ماماي بازنشسته بود به دادمان رسيد در آخرين جلسه با پزشك بحث علمي كرد و اثبات كرد كه هيچ دليلي براي سزارين وجود ندارد،پزشك در آخرين لحظه  از همسرم خواست كه تنها در اطاقش بماند و به او گفته بود كه من خيرت را مي خواهم اينها نمي فهمند و خودت بگو كه من دوست دارم سزارين شويم. همسرم ترسيد به سراغ يك متخصص ديگر زايمان رفتيم،‌ او بعد از بررسي و خواندن مدارك ، گفت هيچ دليلي كه ايشان نياز به سزارين دارند وجود ندارد. چند روز بعد ، طي كمتر از يكساعت درد به صورت طبيعي زايمان كرد و فردايش هم از بيمارستان مرخص و با پاي خودش به خانه آمد و از همانروز راه مي رفت و هيچ مشكلي هم نداشت. يكي از خانمهاي آشنا در زمان بارداري متوجه شد كه سنگ صفرا دارد ، فوق تخصص گفت طي چند روز آينده بايد عمل شوي و الا ممكن است كيسه صفرا بتركد و خودت و يا نوزاد در شكمت بميرد، بنده خدا راضي به عمل شده بود ولي از ترس داشت از همه خداحافظي مي كرد. طبق يك پيشنهاد نزد يك متخصص ديگر رفت، آن بنده خدا گفت نه نيازي به عمل نيست ،‌مخصوصا كه تو بارداري و براي خودت ويا نوزادت ممكن است مشكلي داشته باشد. ولي بعد از زايمان هم نيازي نيست ، اين نوع سنگ بعضي ها تا آخر عمرشان هم دارند و نمي فهمند و هيچ مشكلي هم پيش نمي آيد. بيمار پرسيده بود كه يعني همكار شما تجربه اش از شما كمتر بوده،‌ خنديده بود و گفته بود با توجه به مبلغ دستمزد ايشان از من بهتر مي فهمند!!!!! بعد از گذشت بيش از يكسال از آن زمان ،‌اين خانم بدون هيچ مشكلي و حتي مصرف دارويي براي اين مورد ، دارد زندگي مي كند.   دکتر کارولوکس (استاد برجسته دانشکده فنی دانشگاه تهران ) نيز چندی پيش به دليل خطای پزشکی فوت کرد


مطالب مشابه :


سیتی آنژیوگرافی

(که فرق می‌کند با جراح درگذشت دكتر زمان قابل پيش بيني دقيقي ندارد و ممكن است




قل قل قل... قل از همه رنگ...!‏

البته كمك‌هاي دكتر «واعظي مي‌بيني ازآنجا كه جراح زنان و زايمان




نخبگان تاریخ ایران

به آروزي اردبيلی / همراه باپيشرفت و اباداني سرزمين سبلان / دكتر محمد




برچسب :