انوشیروان ظالم !
انوشیروان ظالم مضحک اینجاست که گاها میبینیم برخی بنا به یک یا دو روایت ضعیف شعوبیه .انو شیروان را عادل مینامند همان لقبی که مغان ستمگر درپی کشتارمزدکیان به وی دادند. (مثلا میگویند ایوان کاخ کسرا را برای پیرزنی کج ساخت . دروغی است که در قوطی هیچ عطاری نمی گنجد . دیوار یک متری را کج بسازی فرو میرزد چه رسد به کاخ چند ده متری) در حالی که همه ما میدانیم انوشیروان چون مزدکیان را به خواست مغان ستمگر قتل و عام نمود (پس از انکه ترور شخیصتی شدند با انواع تهمتها) از جانب مغان و اشراف لقب عادل گرفت. فردوسی بارها از عدالت این شاه ظالم یاد می کند مثلا انجا که داستان رعیتی را نقل میکند که از انوشیروان دادگر! درخواستی دارد که اجازه دهد فرزندش خوانا و نویسا شود و حتی حاظر بود در برابر چنین اجازه ای تمام داراییش را به شاهنشاه عادل! بپردازد اما وی اندک اعتنایی به ان رعیت بینوا نکرد .البته رفتار انوشیروان رفتاری نشات گرفته از شخصیت وی نبود (هرچند درزندگی وی رفتار ماکیاولی را میبینیم) که بگوییم تنها انوشیروان چنین بوده است بلکه ایین زرتشتی و نظام حاکمیتی دوره ساسانی چنین مقرر میداشت ؛ چنانکه در یشتها در «بهمن یشت» بند دوم و نیز در « خرداد یشت » بند نهم تصریح شده است که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورا مزدا این سفارش را شخصا به حضرت زرتشت میکند . و این سفارشی بود که اردشیر اول توصیه میکرد و خود بکار میبست.
« تصلب رو به تزاید ایین و تراکم رو به انفجار تضادهای طبقاتی و تمرکز قدرت و ثروت و احتکار اشیا و اموال و زنان ( زنان کالا بودند که خرید و فروش میشدند ر.ک: مقاله زن در ایران باستان همین وبلاگ) در طبقات ممتاز [= اشراف] و نخبه جامعه و استثمار رعایا و فقر و فساد و فحشای سراسری و مناسبات نا به هنجار جنسی و پدیدار شدن فرزندان بی هویست در بدنه جامعه و بحرانهای حاد اجتماعی اقتصادی و جنگهای پی در پی سده ها ، جامعه ایران را در دوره میانه روزگار ساسانی به سختی می ازرد و در تنگنای مرگباری قرار داده بود.
تاریخ رسمی اشرافیت ساسانی هرگز از این بحرانها یاد نکرده و به انها رسما اعتراف ننموده است. در میراث دینی پیش و پس از باستان هماره از فضای سنگین ایینی [در ایران باستان] دفاع گردیده و شورشها و واکنشهای اجتماعی محکوم و اندیشه ها و ارمانهای والای ایرانی و نهضتهای اصلاحی به کف و بد دینی و بی دینی متهم شده اند [ نظیر مزدک و مانی و...]
برجسته ترین نهضت اصلاحی روزگار ساسانی ، نهضت مزدک پسر بامداد بود که می توان از ان به واکنشی اصلاحی علیه دین و دولت ساسانی تعبیر کرد. از این رو بیش از هر اندیشه و جنبشی در دوران بلند باستان تحریف و متهم و محکوم شده است . اتهامات مزدک در میراث دینی نشان از تعالی اندیشه و ماهیت خیر خواهانه جنبش او دارد .
این اتهامات نشان میدهند که اموزه ها و ارمانهای مزدک ریشه در اموزه های زرتشت داشته است. مزدک متهم است که اشرافیت و روحانیت ساسانی را از شکم بارگی و زن بارگی و احتکار اموال و اشیا و زنان برحذر می داشته و از کشتن چارپایان سودمند و سنت قربانی نهی می کرده است [1] . از انجا که مزدک خود ، روحانی و کارشناس ایین بوده (احتمالا موبد؟) ارای فقهی و کلامی روشنگری داشته و چاشته های فقهی روزگارش را تحت تاثیر قرار داده و بر بسیاری از ارا کلامی فقهی روزگارش تاثیر گذاشته بود و گویا که ایران را در استانه تحول بزرگ اصلاح ایینی قرار داده بود . اقدامات روحانیت و اشرافیت پارسی ساسانی در پی قتل عام مزدیکیان این واقعیت را نشان میدهد : « مزدک ملعون پسر بامداد دشمن دین پیدا امد تا مردم را دشمن دین یزدان کند . ان انوشه روان خسرو پسر قباد : خسرو پسر ماونداد ، نو شاپوهر پسر داد اورمزد دستور اذرپادگان ، اذر پادگان ، اذر فرن بغ راستگو ، اذرپاد، اذرمهر و بخت افرید را پیش خواند...» [2] تا ایین را از تاثیر آرا مزدک بپیرایند و یاز ارایند . [3] با این همه بدون تردید جنبش اصلاحی مزدک در تعدیل برخی احکام دینی وندیداد تاثیر گذاشته است از جمله تبدیل سه هزار استیر کفاره گناهان به سیصد استیر [4] ، و تدارک زن و خرد و خواسته برای نیازمندان که بخشی از وظایف شرعی دینداران قلمداد شد و به صورت بندی از بندهای فرگرد 4 وندیداد درامد [5].
بدیهی است که جنبش مزدک پیامد تساهل ایینی نبود بلکه درامد تصلب سنگین ایینی بود و شگفتا که با وجود سلطه مطلق موبدشاهان و صلابت پولادین ایین و وحدت دینی سراسری و حضور فعال روحانیون در کانون زندگی خصوصی و اجتماعی رعایا ، این باز از میان روحانیون ، موبدی مزدک نام برخاست و علیه دین و دولت ساسانی اعتراض کرد. هرچند که بار دیگر تدبیر روحانیت و اشرافیت پارسی استخر فایق امد و به جنبش مزدک پایان داد و دوباره سکوتی سنگین از صلابت ایین برقرار گشت اما واقعیت این است که روح ایرانی به دنبال روزنه ای برای فرار می گشت . فرار از ایین [زرتشتی] در نهان هماره وجود داشت؛ گرایش بسیاری به ایین بودا و سپس مسیحیت و مذاهب هندی و چینی و یونانی غیر قابل انکار است[6].
این خستگی و بیزاری مفرط و فقر و فلاکت رعیت ، گاه در شکل شورشهای بزرگ منطقه ای نیز خود را نشان می داد . شورش بزرگ بلوچ ها در جنوب در پی سرکوب نهضت مزدک و شورش بزرگ گیلگها در شمال آن چنان هشدار دهند بود که انوشیروان خود راهی سرکوب [و قتل عام] این دو شورش شد. فردوسی تصاویری از این قتل عام های هولناک به دست می دهد [7]
در دوره پایانی روزگار ساسانی سخن از حضور فعال فرقه ایینی زروانیه است . از عقاید این فرقه به درستی و روشنی چیزی نمی دانیم . انچه در این باره امده اتهامات و تحریفات و شایعات تاریخ اشرافیت ساسانی و گزارش مورخان ارمنی و روایات عامیانه شفاهی ایرانی در میراث مورخان مسلمان ایرانی و عرب است. [8] از مجموع اتهامات و شایعات موجود چنین می توان دریافت که فرقۀ زروانیه نوعی جنبش بازگشت به اموزه های زرتشت بوده است مثلا این فرقه از ایین برگشتگان ارمنی می خواهد به ایین اولیه زرتشت برگردند. [9]
***
واقعیت این است که روزگار انوشیروان ، دوران انحطاط و فرو پاشی تدریجی شاهنشاهی ایینی ساسنی اغاز شد :
تضادهای ویرانگر طبقاتی و تمرکز قدرت و ثروت در اشرافیت و روحانیت ساسانی ارادۀ اهورایی و خواست ایزادان و امشاسپندان بود تا انجا که اعتقاد و اقتصاد و اجتماع و همۀ مظاهر در جغرافیای نابرابر و نا بهنجار طبقاتی تقدیری مقدّر گردیده بود که هرگونه اعتراض و ستیز و تغییری در ان ، عصیان علیه ارادۀ اهورا مزدا و ایزدان و امشاسپندان تلقی میشد. [10]
استثمار رعایا مبنای ایینی داشت :
« خشنودی زمین در این است که کسی [رعیتی] این زمین را برای مرد پارسا (= روحانیان) کشت کند و کارش را به درستی و نیکی انجام دهد » [11]
فقر و فلاکت رعایای متدین انچنان بود که بذر برای کاشتن از اشراف می ستاندند و بدلیل گرسنگی مفرط می خوردند و نمی افشاندند. روحانیون تدبیری اندیشیدند و به ایین مقرر داشتند که : « ان کس که برای مرد پارسا (= روحانیان) زمین از روی راستی و نیکی نکارد ، سپندارمذ [ = فرشته نگهبان زمین] او را بر افکند ، در تاریکی با درد و زیان و در جهانی سراسر از تیغ و خار رهایش کند» [12] « دیدم روان مردی که زبان بریده بود و به موی همی کشیدند و نسای (=نجاست) بر او همی افشاندند و به قفیز پیمایند . پرسیدم که این تن چه گناه کرد که روان این گونه باد اقره (= کیفر) برد ؟ سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این روان ان بدکار مرد است که به گیتی تخم گرفن و گفت فشاندم و نیافشاند و خورد و سپندارمذ زمین دروغ زن کرد» [13]
در پی سرکوب [و قتل عام] جنبش مزدک ، روحانیت و اشرافیت ساسانی بر تدابیر اطلاعاتی امنیتی افزودند تا به تعبیر فردوسی :
هر انکس که اندیشۀ بد کند *** بفرجام بد را تن خود کند [14]
اما بحرانهای ویرانگر متراکم اقتصادی اجتماعی طبقاتی را غلاظ و شداد ایین نمی توانست چاره کند . رعایای ایرانی بذر و زمین و کشت و ابزار نداشتند و باید خراج زمین و کشت ابزار (= گاو اهن و رسن و بذر و اب و..) میدادند [15]. این فشار انچنان بود که شاهان محلی و اشرافیت و روحانیت به شاهنشاه (انوشه ) هشدار دادند که وضع چنان است که از این پس برزیگری تخم بر زمین نخواهد افشاند ، شاهنشاه مالک زمینهای کشاورزی ، جنگلها و چراگاهها و کشت ابزار بود و از همه محصولات کشاورزی ، میوه ها و غلات خراج می گرفت ، رعایا باید در هر فصل از سال مالیات می دادند. روحانیت ساسانی مسئول گرفتن خراج و مالیات بود [16] ، دریافت مالیات زیر نظر نیروهای اطلاعاتی شاه بود تا کم و کاستی پیش نیاید :
پراکنده کارآگهان در جهان *** که تا نیک و بد زو نماند نهان [17]
انوشیروان در بخشنامه ای به کارگزاران سراسر کشور تاکید کرد که وظیفه رعایای ایرانی بندگی مزدا و پیروی از شاهنشاه ایران است [18] و حمایت همه جانبه خود را از اشرافیت و روحانیت ساسانی اعلام کرد [19] . اما قحطی و خشکسالی و کوچ روستاییان به شهرها ، باج و خراج و مالیات فصلی را کاهش داده بود. شاهنشاه (انوشه روان) ساسانی در این نامه سیرت و سنت اسلاف خویش یاد می کند که انان در شرایط مشابه ، مالیات و خراج می گرفته اند. [20]
جنگهای پی در پی سده ها میان ایران و روم از رقابت سیاسی و توسعه طلبی استعماری به نبردهای ایینی تبدیل شده بود ؛ شاهنشاهی مزدیسنی ایران با امپراتوری مسیحی روم می رزمید [۲1] و عوارض و عواقب و هزینه این پیکارهای چند صد ساله متوجه رعایا بود. دیر زمانی بود که ایالات مرزی ایران با روم به مسیحیت گرویده بودند و نسبت به روم مسیحی سمپاتی داشتند.
سیاست کشور گشایی همچنان ادامه داشت . شاهنشاه ساسانی به هند و چین نیز نظر داشت [22] اما شورشهای داخلی فرصت یورش خارجی را گرفته بود.
روزگار انوشیروان ساسانی که اخرین فصل از صلابت پولادین ایین و اقتدار دولت شاهنشاهی بود از داخل تهدید میشد ؛ بلوچها در جنوب ایران شوریدند . شاهنشاه از یورش به هند بازماند و به جنوب ایران لشکر کشید و شورشیان را قتل عام کرد. زنان و کودکان و پیر و جوان بسیاری در این سرکوب کشته شدند ، ابادیهای بلوچ نشین ویران شد ، بلوچها به کوه و دشت گریختند و اموال و احشام خود را رها کردند .
به تعبیر فردوسی :
لشکر شاهنشاه از دریای خون و تپه های اجساد بلوچها می گذشت [23] . همزمان با شورش جنوب ، گیلکها در شمال نیز شوریده بودند ، شاهنشاه از جنوب راهی شمال شد و فرمود تا گیلان و دیلم محاصره شود . کشتاری بزرگ صورت گرفت ، کشتزارهای بسیاری سوخت و اموال و احشام غارت شد . شاهنشاه فرمود تا بر رعایای گیلان و دیلم باج و خراج مضاعف بسته شود و چنین شد. [24] و این اخرین فصل از صلابت ایین و اقتدار دولت ساسانی بود. فروپاشی و زوال تدریجی اغاز ده بود . شاهنشاهی ایینی مقتدر 400 ساله از درون پوچ و پوک گردیده و داشت اوار می شد.
1- ن.ک: وندیداد 1/ 464 / 4 /49 + 526 ، 52 ، 528 ß دینکرد 4/28 ، 7 /7 ، 21.
2- وندیداد 1/527-528 . + یشتها 1/3.
3- شایست 249/20 / یادداشت 5 + 53/ 2/ یادشت 53 + پیشگفتار : سیزده . نامهای یاد ده همه از موبدان بزرگ روزگار مزدک بودند که علیه مزدک با انوشیروان متحد گردیدند و به کارش پایان دادند (و مزدکیان را قتل عام کردند)
4- شایست 95 / 8 /3 . +105 یادداشت 8
5- وندیداد 1/462 / 4 /44.
6- خرمشاه 93 – 94.
7- ن.ک: شاهنامه 8/ بندهای 367 -400
8- ن.ک : شهرستانی / الملل 1 / 128.
9- ن.ک : خرده اوستا 91 ، 92 ، 93 ، 94 ، 95 ، 96 . کاربرد واژه زروان در ادبیات اوستایی : سروش باژ 5. +خورشید نیایش 8 + سی روزه 21 + ابان یشت 129 + فروردین یشت 56 + تشتریشت 28 + زامیاد یشت 21 + یسنا 62 / 3 + وندیاد 19 /9 ، 6/1، 7/45 + یسنا 72 /10 + وندیداد 19 /13 ، 16 .زروان به معنای زمانه یا فرشته زمانه بیکرانه ، در ردیف ایزدان + مینو خرد 27/10+ زاد سپرم 1/24.
گزارش مورخان ارمنی به فرانسه و نیز اثار کریستین سن :
Victor langlois : collecton des Historiens ancient et modernes des L armenie.paris.
Christen Sen: Etudes sur le Zoroastrism de la perse antique. Paris1928.
10- ن.ک: ایران ؛ ایین و فرهنگ.
11- ن.ک : وندیداد 1 /360/3 /36.
12- ن.ک: همان 1/360/3/35.
13- ن.ک: ارادیرافنامه 72/96/3-1.
14- ن.ک : شاهنامه 8/53/29-1.
15- ن.ک: همان 8/60 / بندهای 30 -50 ، 50- 65 ، 70-75 ، 76.
16- ن.ک : همان 8/65 -70 بندهای 76 -80 80-85.
17- ن.ک همان 8/70 بندهای 85-90.
18- ن.ک : همان 8/75 بندهای 100-107.
19- ن.ک: همان 8/80بندهای 117-124.
20- ن.ک :همان 8/85 بندهای 141-143.
21- ن.ک: خرمشاه 90-91.
22- ن.ک : شاهنامه بندهای 8 /85 -90/ بندهای 340 -365.
23- همان 8/85 -90 بندهای 367 -390.
24- همان 8/90 / بندهای 395 -400. ـــــــــــــــــــــــ لینک مرتبط : گفتگویی پیرامون انوشیروان دکتر زرینکوب (تاریخ مردم ایران ۲/۲۳۳)در وصف دوره ساسان و روایت شرقی مبنی بر براقراری عدل و داد در دوره خسرو اول : برای روشنفکری مثل بروزیه طبیب که کلیله و دمنه را به زبان پهلوی دراورد و مقدمه معروف خویش را بران افزود ، عصر وی در عین حال عصر انحطاط اخلاقی ( اشراف و روحانیون در حق رعیت) تلقی میشد! شکایت تلخ و دردناک برزویه ی طبیب در مقدمه کلیله و دمنه که بی شک برخی از اوضاع و احوال روحانی و اخلاقی ساسانی را به حوبی بیان میدارد و روشن میسازد : "" در این روزگار تیره که خیرات بر اطلاق روی به تراجع اورده است و همت مردان از تقدیم حسنات قاصر گشته ، کارهای زمان میل به ادبار دارد و چنانستی که خیرات ، مردمان را وداع کردستی ، و افعال ستوده و احوال ژسندیده مدروس گشته، و راه راست بسته ، وطریق ضلالت گشاده و عدل ناپیدا ، و جور ظاهر ، و علم و دانش متروک ، و جهل مطلوب ، و لوم ودنائت مستولی ، و کرم و مروت منزوی ، و دوستی ها ضعیف ، و عداوتها قوی ، و نیک مردان رنجور و مستذل ، و شریران فارغ و محترم ، حق منهزم ، و باطل مظفر، و متابعت هویسنت متبوع ، و حرص غالب و قناعت مغلوب و عالم داغدار بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب تازه خندان و......و...و.""
بازنشر این نوشتار منحصراً در محیط وب، "تنها" بصورت متن کامل و بدون تغییر همراه با ذکر ادرس وبلاگ آزاد است.
مطالب مشابه :
چگونگی پیشرفت:
زبان انگلیسی کردستی. کمیک. آموزش زبان و ادبیات ایران و
انوشیروان ظالم !
اموزش زبان انگلیسی که زبان بریده بود مردمان را وداع کردستی ، و افعال ستوده و
برچسب :
موسسه زبان انگلیسی کردستی