جايگاه انجمن هاي علمي دانشجويي در سند چشم انداز افق 1404 و نقش آنها در مسير تحقق دانشگاه تمدن ساز
[ عباس تيموري آسفيچي ]
كارشناس انجمن هاي علمي دانشجويي دانشگاه يزد
مقدمه و طرح مسئله:
ضرورت رفع نقصان فعاليت هاي علمي در بدنةدانشجويي و تأكيد برگفتمان علم گرايي در سطح فعاليت هاي دانشجويي و حركت به سوي دانشگاه تمدن ساز و فرهنگ پرور از جمله رويكردهاي اساسي وزارت علوم بوده است. بر اين اساس انجمنهاي علمي دانشجويي محصول يا برآيند پارادايم دانشگاه تمدن ساز و گفتمان علم گرايي در حوزة فعاليت هاي جمعي دانشجويي است .وسند چشم انداز بيست ساله ايران 1404 را ايراني تعريف مي كند. كه به لحاظ علمي در قدرت اقتصادي بايستي رتبه اول منطقه را احراز كند و رسيدن به چنين قلهاي الزاماتي را در حوزه هاي مختلف مي طلبد در حوزه آموزشي عالي كشور ترجمان اين الزامات دردو راهبرد دانشگاه تمدن ساز و گفتمان علم گرايي به عنوان گفتمان غالب خلاصه شده است . و برآيند اين هردو در حوزه فعاليت هاي جمعي دانشجويي در انجمن هاي علمي دانشجويي تجلي يافته است [ و يژه نامه جشنواره حركت، 1388، 2]
بي ترديد دانشگاه كه اصلي ترين وظيفه اش آموزش ، توليد و ترويج پژوهش مي باشد در دوران جديد يك رسالت فرهنگي و اجتماعي را نيز بر عهده گرفته است و آن تربيت شهروند جامعه مدني و آموزش بهتر زيستن در جامعه است .به واقع دانشگاه علاوه بر تربيت متخصص بايد شهروند متعهد نيز پرورش دهد. در اين راستا نهادهايي همانند انجمنهاي علمي ، كانون هاي فرهنگي هنري ، و ... در مسير رسالت جديد دانشگاه تشكيل شده اند و طبعاً انتظار تمدن سازي به اين رسالت جديد از انجمن هاي علمي دانشجويي قابل پيش بيني است كه با رسالت ايجاد فضاي نشاط انگيز علمي در سطح دانشگاه هم به طور مستقيم و هم غير مستقيم مي توانند در ساختن دانشگاه تمدن ساز نقش آفرين باشند . واژه دانشگاه تمدن ساز مفهوم اختيار شده براي نماياندن تمام عيار الزامات سند چشم انداز نيست ساله جمهوري اسلامي ايران در حوزه آموزشي عالي كشور خصوصاً در عرصه فرهنگ است به عبارت ديگر اصطلاح دانشگاه تمدن ساز ترجمان ايران 1404 در آموزش عالي است كه در آن جمهوري اسلامي با بينش الهام بخش براي جهان اسلام بوده و به لحاظ علمي و اقتصادي رتبه اول را در منطقه از آن خود سازد (زارعي 1388 ، 61) بنابراين بايد ديدانجمن علمي دانشجويي در سند افق چشم انداز چه جايگاهي دارند و در مسير تحقيق دانشگاه تمدن ساز چه نقشي را ايفا مي كنند.
مباني نظري انجمن هاي علمي دانشجويي
مباني نظري اصول و پايه هاي فكري و بنيادي هستند كه اهداف ، مأموريتها، راهبردها و برنامه هاي انجمن هاي علمي دانشجويي بر پايه آنها شكل گرفته است.
ابلاغ سند چشم انداز ملي توسط مقام معظم رهبري در آبان ماه 82 نقطه عطفي در راهبري و ساماندهي حركت كلي كشور در جهت اهداف متعالي انقلاب اسلامي بوده و بر اساس اين سند يكي از اهداف بلند و آرماني آن احراز جايگاه اول علم و فناوري در 25 كشور منطقه در افق 20 ساله است به اين منظور وزارت علوم درراستاي تحقق اين هدف بر اساس برآيند پارادايم دانشگاه تمدن ساز و گفتمان علم گرايي به انجمن هاي علمي دانشجويي يك رويكرد اساسي داشته است. و بر اين اساس مهمترين مباني نظري انجمن هاي علمي در راستاي اهداف فوق به شرح ذيل تعيين مي گردد.
1- رهبر معظم انقلاب در پيام نوروي سال 1387 فرمودند انجمن هاي علمي و مجموعه هاي دانشجويي تلاشگر كارهاي بزرگي را براي ملت ايران انجام دادهاند و آنرا از مصاديق فعاليتهاي نوآورانه و تحول آفرين ياد نمودند لذا ضرورت توجه به آن و تلاش در راستاي تعالي و شكوفا نمودن استعدادهاي جوانان دانشجوي كه عمده اوقات فراغت خود را در راه فعاليت علمي صرف مي كنند اهميت بالايي دارد
رئيس جمهور محترم در دانشگاه علم و صنعت در جمع دانشگاهيان اشاره فرمودند: كه تشكلها دانشجويي به ويژه انجمن هاي علمي از مصاديق سازندگي، خودسازي ، اتكا به نفس مي باشند و در جايي ديگر اشاره داشته اند تحقق گفتمان علم گرايي با حمايت از انجمن هاي علمي دانشجويي محقق مي گردد لذا ضرورت توجه جدي به آن احساس مي شود
2- تمدن اسلامي ايراني كشور كهن و ريشه دار ايران از مهمترين ، قديمي ترين و پوياترين تمدن هاي بشري پيشي گرفته علم و دانش بوده است .لذا احياي ايراني كه بتواند به لحاظ تمدني الهام بخش براي جهان باشنددر مرحله اول از گذرگاه تقويت مباني و حمايت از فعالان اين عرصه حاصل مي شود انجمن هاي علمي دانشجويي نيز در اين ميان سهم بسزايي در تقويت مباني فكري و تعميق و گسترش فرهنگ پژوهش كه نهايتاً بسترساز رشد و ارتقاء علمي است دارند(زارعي ، 1388، 63)
ضرورت وجود انجمن علمي دانشجويي
باتوجه به اين كه در شرايط امروزي كه با گذار از جامعه سنتي به جامعه نوين روز به روز شكاف بين نهادهاي رسمي و غير رسمي جامعه بيشتر مي شود ضرورت ايجاد يك نهاد مستقل براي سامان بخشيدن به امور پژوهشي آموزشي و صنفي در هر رشتهاي مستقل از دخالتهاي سياسي و سليقه هاي فردي و گروهي خاص پيش از پيش احساس مي شود چرا كه اين نهادها داراي كاركردهاي آموزشي – پژوهشي صنعتي خاص هستند كه هيچ يك از نهادهاي رسمي – غير رسمي وجود در جامعه قادر به ايفاي آنها نيستند (عبداللهي ،1378، ص 5)
تاريخچه انجمن هاي علمي دانشجويي
1- دوره احساس نياز :
قدمت واقعي اين دوره را مي توان از بدو تأسيس دانشگاه در كشور برشمرد. چرا كه احساس نياز به فعاليت و تجربه علمي در كنار علم آموزي به صورت كار جمعي همواره يكي از فعاليت هاي زندگي دانشجويي و جواني است كه محدود به دوره و زمانه خاصي نيست و با نگاهي هر چند مختصر به روند پرشتاب توسعه جامعه دانشگاهي در ايران ميل و پيگيري محملي براي انجمن فعاليت هاي خود جوش و جمعي را به وفور مي توان در صفحه صفحه تاريخ دانشگاه در ايران ديد.البته در پس نامهاي متفاوت واشكال گوناگون اما با توجه به مراد خاص از اين واژه در حال حاضر فكر، انديشه و مطالبه راه اندازي مجموعه اي رسمي و متشكل و داراي ساختاري متوازن در سراسر كشور كه در دهه هفتاد به وقوع پيوست در پي آن پديد آمد كه حركت هاي توسعه گرا و خيز همه جانبه نهضت توليد علم بعنوان يك مطالبه و خواسته فراگير در سطح ملي از سوي نخبگان علمي كشور در حال پيگيري همه جانبه بود و دراين ميان طبقه دانشجو نيز به عنوان يكي از پيشگامان و پيشروان اين تحول بنيادين در فكر در انداختن طرح نو برآمد كه خواسته تمرين شده با موفقيت در طول چندين دهه گذشته بود كه به عنوان يك خواسته سازمان يافته وسراسري جلوه گري مي كرد. از ديگر سو ميل و اشتياق به سمت ايجاد ساختارهاي جديد، قانونمند و كاركرد مدار نيز از جريان هاي فعال دوره احساس نياز مي باشد .
2- دوره تأسيس: (77-79)
در اين دوره خواسته راه اندازي مجموعه نظام مند و برآمده از بطن جريان اصيل و مشتاق دانشجويي در عرصه پرنشاط علمي شكل فراگير و جدي به خود گرفت و تلاش ها و جنبش هاي وسيعي از سوي افراد و گروه هاي نخبه، پيشگام دانشجويي در حيطه شكل دهي و ساختارسازي تشكلي علمي و سراسري در مجموعه دانشگاههاي تحت پوشش وزارت علوم آغاز شد. كه در نهايت ثمره ي اين پيگيريهاي مجدانه و برخواسته از يك احساس نياز واقعي و ميمون به نتيجه رسيد و آيين نامه تشكيل و راه اندازي انجمن هاي علمي و دانشجويي كشور در سال 1378 به تصويب و ابلاغ سراسري در مجموعه دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي كشور رسيد.
3- دوره شكل گيري و هويت سازي: (80-83)
در اين دوره كه هم زمان با دوره جريان هاي متلاطم دانشجويي و تأسيس انواع كانونها و اتحاديه ها و مجامع دانشجويي بود مؤسسين و طلايه داران انجمن هاي علمي دوران سخت و پرفراز و نشيبي را طي نمودند.
اين مجموعه نو پا در اين برهه تاريخي با چالش و تنگناهاي متنوعي روبرو شدند كه اثبات سودمندي، جلب توجه و گرايش دادن ميل دانشجويان انزواطلب و فردگراي طبقه نخبه علمي، پذيرش اجتماعي در ميان گروه ها و طبقات مشكل پسند جامعه دانشگاهي، توسعه سريع ساختاري در فضاي پررقيب تشكل هاي دانشجويي و كانونهاي متنوع دانشجويي در حال شكل گيري، جذب منابع مالي و حمايتي، ... بخشي از مسايلي بود كه ايشان بايد مبادرت به حل آنها و تحكيم و ثبات موقعيت خود مي نمودند. كه الحمدلله با مجاهدت، سخت كوشي و برنامه ريزي صادقانه و همراه با نيت خير و برخاسته از نياز واقعي دانشجويان موفق به نيل اين مقصود شايسته گرديدند و موقعيت عالي و همراه با اقتدار حاضر انجمن هاي علمي مرهون آن هميتهاي بي ريا و خداجويانه است.
4- دوره بالندگي و شكوفايي: (84-86)
اين دوره سرشار از موفقيت كه همزمان با شكل گيري جرياني پويا و تحول آفرين در مجموعه انجمن هاي علمي بود و در حالي كه بسياري از مجموعه هاي دانشجويي موازي اين تشكل علمي به خاطر ضعف بنيادي در شاكله ساختاري و ناموس بودن اهدافشان با خواست و ميل قاطبه جامعه دانشجويي و مقطعي بودن كاركردها و ... رو به افول و خاموشي از درون نهادند. با شاخص ها و علايمي چون جلب اعتماد عمومي وسيع مسئولين، كسب پختگي و ترتيب دادن پشتوانه محتوايي غني و لبريز شدن از نيروهاي كارآمد و پرتوان، اقبال كم سابقه اقشار مختلف دانشجويي و غيره شروع به خودنمايي و تجلي خورشيد وارد نمود كه كسب رتبه هاي ممتاز متنوه در سطوح مختلف دانشگاهي و كشوري، درخشش بي سابقه اعضاء و برون دادهاي آن در جشنواره ها و مسابقات منطقه اي و سراسري، انسجام روز افزون تشكيلاتي، كسب موقعيت هاي ممتاز در سطوح مجامع و اتحاديه هاي علمي كشوري، تبديل شدن به يكي از قطب هاي تشكيلاتي و كاركردي در سطح انجمن هاي علمي كشور، جلب نگاه ويژه همراه با تحسين و تكريم بي سابقه انجمن علمي دانشجويي دانشگاه در سطح حوزه مديريتي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از نمودهاي و شواهد غيرقابل انكار مي باشد در اين مرحله خطير انجمن هاي علمي سعي بليغ بر آن داشته اند تا با استفاده و تقويت روزافزون نقاط قوت و كاستن و حذف بيش از پيش نقاط ضعف بر اقتدار و شايستگي هر چه بيشتر خود بيفزايند و با دادن شتاب سازنده، عقلانيت و تعهد انسان ساز در مسير وظيفه بزرگ و تاريخي و غرورآفرين خود يعني تبديل شدن به نمونهي واقعي دانشگاه تمدن ساز – اسلامي كه يك هدف ملي و ايماني گامهاي اساسي و بنيادي بردارند و انشاالله با روشن بودن افق پرافتخار آينده بزودي زود انجمنهاي علمي دانشجويي يكي از اركان اصلي و تأثيرگذار تحقق اين آرمان گرانقدر خواهد بود. (قرباني،1388،20)
جايگاه انجمن هاي علمي در سند افق 1404
انجمن علمي دانشجويي نهاد مستقلي است كه از بهم پيوستن يا اجتماع آگاهانه و داوطلبانه دانشجويان يك رشته علمي پديد مي آيد. تا از طريق تعامل آراء خردمندان و به دور از سلطه بتواند صاحبان هر تخصص زمينه لازم را براي پيشبرد علم تنظيم و ترويج اصول و قواعد علمي يا اخلاقي و فعاليت و پيوند علمي در آن رشته علمي فراهم نمايد. (زارعي- 1388-19)
بي ترديد تلاش براي برنامه ريزي كلان و خرد مهمترين وظايف دستگاهها و سازمانها در عصر حاضر است. از طرفي نگاه علمي، بررسي همه جانبه با آينده نگري و برنامه ريزي دقيق از جمله ويژگي هاي اقدامات و برنامه هاي دانشگاهي به شمار مي رود. در فعاليتهاي انجمن هاي علمي دانشجويي به سبب ارتباط با ذهن، روان، انديشه، تخصص اين ويژگي ها بيشتر جلوه گر است و براي زمينه سازي و وصول به مراتبي از رشد و تعالي علمي، چاره اي جز اقدامات سنجيده و گام هاي برنامه ريزي شده است. وزارت علوم تحقيقات و فناوري به عنوان سياستگذار مجامع،مراكز دانشگاهي، و وزارتخانه به منظور تحقق بخشي به اهداف كلان خود در نيل اصول مندرج در سند چشم انداز توسعه بيست ساله در كشور و اقدامات اساسي بسياري را به عمل آورده است و در اجراي اين رويكرد بنيادي معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم از مهرماه 84 عنايت ويژه اي را به امور انجمن هاي علمي نشان داده از اينرو تقويت و توسعه فضاي تفكر و نشاط علمي در بيان دانشجويان مستعد و توانمند در جهت بالندگي علمي و فرهنگي دانشگاه را بر سرلوحه امور قرار داده است.
تحول بشر و توسعه چشمگير علم و فناوري، به اندازه اي كه در جهان امروز با همه ابعاد آن مي بينيم مرهون تلاش و جد و جهد خلاقانه و خستگي ناپذير انسانهاي كوشا و خلاقي بوده است كه وجه همت خويش را بر نوآوري علمي، فني و فرهنگي براي بهبود كيفيت زندگي بشر قرار داده اند. در اين ميان ايرانيان در سايه نبوغ، خلاقيت و آفرينندگي خويش در برهه هايي از تاريخ خوب درخشيده اند و به درستي سهمي سبز را در گسترش و انتقال علم و دانش و آفرينش تمدني دست يازيده اند. تاريخ پرافتخار ايران زمين روشن از چهره هاي برجسته علمي است كه نه تنها فخر اين ملك و ملت بوده و هستند بلكه به علت نقش و جايگاهي كه در تاريخ و گسترش علم و دانش د رجهان داشته و دارند مايه افتخار جهان بشري هستند. بر تارك تاريخ اين سرزمين همواره نام دانشمنداني چون زكرياي رازي، خيام، ابن سينا، خوارزمي، ابوريحان بيروني و ... دهها بلكه صدها دانشمند بزرگ ديگر ميدرخشد. عالماني كه در پرتو روح آفرينندگي و پرسشگر ايراني خود، جامعه بشري را در دستيابي به علم و دانش عظيم و گسترده كه اكنون اختيار دارد ياري رسانده اند. امروزه بار ديگر، به زعم چند سده دوري از فروغ انديشگي و انديشمندي انسان ايراني، جوان ايراني با آگاهي زمانه و حساسيت به جايگاه و مقام خويش و دريافت اين حقيقت كه آنچه در اين چند سده پيش گذشته است، نه كافي بوده و نه شايسته و سزاوار مردمان اين مرز و بوم بلكه جايگاهي رفيعتر و سهمي بيشتر و مقامي بالاتر د ركسب علم و دانش و رفاه و آسايش و امنيت در خور اين ملت است. بنابراين نسل آگاه و فرهيخته ايران امروزه وجه همت خويش را كسب سهمي در خور از توليد علم و دانش و فناوري نوين براي به خدمت گرفتن و در راستاي ارزشهاي متعالي و پوياي خويش است و انجمن هاي علمي دانشجويي به عنوان حركتي و بروز شايستگي هاي جوانان به صورت روشن، تحقق بخشيدن به سند چشم انداز توسعه علمي، فرهنگي و سياسي اقتصادي و اجتماعي كشور و سند دانشگاه تمدن ساز شكل گرفته و توسعه و گسترش يافته اند. (ويژه نامه حركت، 1388) وجهت توسعه و تكامل مسير انجمن هاي علمي در سند چشم انداز، توسعه و ترويج علم گرايي به عنوان گفتمان مسلط فرهنگي در دانشگاهي را به عنوان يكي از اهداف اساسي خود قرار داده است و راهبردهاي متعددي از جمله، تحقق شعار در هر رشته يك انجمن علمي، حمايت مستمر از انجمن هاي علمي، تقويت زمينه هاي مطالعه و تثبيت علمي و دانش محوري دانشگاهها،ترويج فرهنگ مطالعه و كتابخواني به سوق دادن بودجه هاي پژوهشي دانشگاهها به سمت انجمن هاي علمي دانشجويي، ايجاد جايگاه استاد و مشاور، براي انجمن هاي علمي و توسعه زيربناي فعاليت انجمن هاي علمي را مورد توجه قرار داده است و لذا از آنجا كه يكي از اهداف بلند و آرماني سند چشم انداز احراز جايگاه اول علم و فناوري در 25 كشور منطقه در افق 20 ساله ميباشد. جايگاه و نقش انجمن هاي علمي دانشجويي مي تواند در مسير رشد و توسعه آن مؤثر باشد. به طوري كه در راستاي تحقق اين سند بر اساس آخرين آمار 77 دانشگاه و مؤسسه آموزش عالي كه تحت نظر وزارت علوم مي باشد تعداد 2214 انجمن علمي دانشجويي به ازاي هر رشته توسط دانشجويان د ردانشكده ها داير شده و مشغول به فعاليت مي باشند. و پديده رشد 3 برابري انجمن هاي علمي دانشجويي كه از تعداد 640 واحد در سال 84 به تعداد 2214 واحد در سال 88 افزايش يافته است.
نقش انجمن هاي علمي دانشجويي در مسير تحقق دانشگاه تمدن ساز
انجمن هاي علمي دانشجويي د ردانشگاه ها به عنوان هسته هاي تخصصي اي شناخته ميشوند كه نقش اساسي در پيشبرد اهداف علمي و توسعه دانش هاي نوين و تخصصي در دانشگاهها دارند. خلاقيت و نوآوري در اين انجمن ها حرف اول را ميزند و رشد كمي و كيفي آنها مي تواند كمك مؤثري به فضاي با نشاط و پوياي علمي در محيط دانشگاهها بنمايد. و در اين رابطه فعاليت بيش از دو هزار انجمن علمي درتوسعه سند چشم انداز افق 1404 و تحقق دانشگاه تمدن ساز مفيد و مؤثر ميباشد.
امروزه مهم ترين كانون هاي دانش در جوامع مختلف، عنوان دانشگاه به خود گرفتهاند. دانشگاه هاي امروزين بيش از هر زمان ديگري به نهادهايي تبديل شده اند كه علاوه بر كاركردهاي علمي، داراي نقش هاي جدي و تأثيرگذار اجتماعي، فرهنگي و تمدني هستند.
دانشگاه به عنوان يك نهاد پيچيده فرهنگي و كانوني مهم، به انتظام اخلاقي واجتماعي جامعه كمك مي كند و در جهت بهبود كيفيت زندگي و حفظ و پويايي و نشاط جامعه براي خود مسئوليت هايي قايل است. اين نهاد بزرگ اجتماعي و فرهنگي به ويژه در عرصه علم و فناوري، جامعه را براي تسلط بر رويدادهاي مهم آينده توانمند و مهيا ميكند (ذاكر صالحي، 1384: 10)
مي توان سه كاركرد اصلي براي دانشگاه ها قائل شد كه عبارتند از:
1- توليد دانش (پژوهش)، 2) انتقال دانش (آموزش)، 3) اشاعه و نشر دانش (خدمات).
2- از ميان اين سه كاركرد، توليد دانش مهم ترين كاركرد اصلي، به طور همزمان عامل تغيير در جوامع نيز هستند زيرا توليد دانش، فناوري نو را ممكن مي سازد و رشد و كسترش فناوري نوين چهره جامعه را روز به روز از نو مي آرايد. دومين كاركرد اصلي دانشگاه، انتقال دانش توليد شده به نسل هاي جوان به منظور تربيت دانش آموختگان فرهيخته و تربيت نيروي انساني متخصص براي جامعه است.
دانشگاهها در جوامع صنعتي نوين نه تنها عامل اصلي تحولات عامل اصلي تحولات علمي و فناوري در بخش هاي اقتصادي توليد( صنعتي و كشاورزي ) و توزيع(بازرگاني ) .و پشتيباني (خدمات) هستند بلكه منشأ نوانديشي و جنبش هاي اجتماعي – فرهنگي در مناسبات اجتماعي ، اقتصادي، سياسي و فرهنگي جامعه نيز هستند از سوي ديگر، دانشگاه ها به طورهمزمان تأمين كننده نيروي انساني متخصص براي بخش هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي هستند. سومين كاركرد مهم دانشگاه يعني اشاعه و نشر دانش در جامعه تنها توسط نيروي انساني ممكن است( اجتهادي ،1377: 41)
با بررسي كاركردها و رسالت دانشگاه مشخص ميشود كه شالوده هاي تمامي ويژگيها ومشخصه هاي تمدن به خوبي در كاركردهاي دانشگاه ديده مي شود. بنابراين در صورتي كه دانشگاه به رسالت خودآگاهي داشته .و به وظايف و كاركردهاي خويش به خوبي عمل كند، مي تواند سازنده تمدني پويا و مستحكم باشد.
اگر كشوري بخواهد صاحب تمدن شود يا آگاهانه به تمدن سازي اقدام كند لازم است درجهت اهداف تعيين شده به صورت فعال و در قالب برنامه هاي بلند مدت و كوتاه مدت، فرهنگ سازي ، ساختار سازي حركت كند. در اين راستا يكي از بخش هاي بسيار مهم و تأثيرگذار دانشگاه ها هستند . دانشگاه ، فرهنگ عمومي كشور را متناسب با تمدن ترسيم شده در همه ابعاد آن و تعريفي كه از تمدن ارائه شد، مي سازد. و بالنده مي كند. اين بالندگي در برونداد دانشگاه به صورت خرده فرهنگ ها در حوزه هاي مختلف صنعتي، اجتماعي ، سياسي، فرهنگي و اقتصادي ديده مي شود سپس همه اينها از مجراي فرهنگ عمومي در دراز مدت تمدن را محقق مي سازند.
از طرفي دانشگاه ها علاوه بر شكل دهي و بازتوليد تمدن ها ، در پويايي و استمرار آنها نيز نقش اساسي ايفا ميكنند دانشگاه در روند اجتماعي كردن، فرهنگ را به سطح عمومي جامع انتقال مي دهد . در اين انتقال، ملت هويت خود را به دست مياورد، ملت بي هويت، ملتي بي ريشه است و خود را در كوران حوادث روزگار گم كرده، مسخ مي شود، به راحتي مرعوب بيگانگان ميگردد در كشاكش تهاجم فرهنگي استحاله شده و تمدن خودرا از دست ميدهد دانشگاه به جامعه هويت ميدهد و در مسير اين هويت سازي، حركت؛ تلاش و ميل به خودكفايي در او ايجاد شده، خلاقيت خود را به كارگرفته و از مسير كارافريني توسعه پايدار فراهم مي شود بر مدار اين توسعه پايدار است كه تمدن فراهم شده استمرار مييابد و مدام پويا و بالنده حفظ ميشود( خرمشاد، آدمي، 1388، 174 و175)
دانشگاه تمدن ساز
ضرورت ها و شرايط متفاوت عصر جديد موجب شده تعاريف تازهاي از دانشگاه در قرن 21 توجه نظريه پردازان و استراتژيست ها را به خود جلب كند. نماي كلي اين تحولات از پيوند ميان فرهنگ و آموزش عالي حكايت ميكند. بر اين اساس نقش هاي تازهاي بر دوش دانشگاه ها قرار داده شده، زيرا نقش و وظيفه دانشگاه علاوه بر توليد علم و فناوري ، به حوزه هايي از قبيل حفظ و تقويت نقاط قوت فرهنگي، پيشبرد نوآوري فرهنگي، مديريت تحول در فرهنگ و گفتگوي بينافرهنگي، چه در خود فرهنگ رسمي ، چه ميان فرهنگي رسمي و ديگر خرده فرهنگ هاي كشور و نيز ميان فرهنگ ملي و فرهنگ هاي فرا ملي و بين المللي، گسترش يافته است. دانشگاه همچنين اين توانايي را دارد تا مانند پلي ميان فرهنگ انسان مدار و فرهنگ تكنولوژيك كه دومي خصيصه آكادمي در غرب و ديگري ويژگي دانشگاه در شرق و دنياي سنتي است عمل كرده و شكاف ميان آنها را با انسان مدارتركردن آكادمي ، علم و دانش و فناوري از طريق قطعي تر كردن دانشگاه شرقي ، كاهش داد.
اين انديشه نيازمند توجه دانشگاه به وظايف خود در تمامي عرصه هاي تمدني است يعني با وسعت نظر هم ضروريات تكنولوژيك تمدني را پيگيري كند و هم الزامات فرهنگي و انساني آن را از نظر دور ندارد . دانشگاه مي تواند همين نقش را در هر چه نزديك تر ساختن فرهنگ آكادميك و فرهنگ عامه مردم بر عهده بگيرد. به اين ترتيب، دانشگاه ها با ايفاي نقش هاي متفاوت، متنوع و تعيين كنندة خود در بعدي جهاني، به عنوان نگاهدارنده ، انتقال دهنده ، تقويت كننده و نوآور در عرصه فرهنگ بازوي قوياي براي اجراي تداوم زيست جهاني يك تمدن به شمار ميروند اعتلاي ايران اسلامي و تحقق اهداف سند چشم انداز از مسيري جز دانشگاه تمدن ساز ايراني اسلامي نميگذرد و ايران در عصر انقلاب اسلامي نمي تواند تمدن ساز نباشد قطعاً يكي از برجسته ترين و مهمترين وعدههاي انقلاب اسلامي وعده شيوه و سبك زندگي جديدي غير از شيوه وسبك غالب غربي در زندگي بوده است اين شيوه،سبك تمدن نوين اسلامي – ايراني است كه در آن هم به ساحت مادي انسان توجه جدي ميشود و هم به ساحت معنوي آن يا با تمدني كه صرفاً بر ماديت استوار شده كاملاً متفاوت است به همين جهت ايران اسلامي در تعامل با غرب و رابطهبا دنياي مادي و ماده زده و حتي استفاده از دستاوردها و فناوري غربي ، چارهاي جز طراحي يك چارچوب متقن و مستحك خود بيناد يعني يك تمدن درون زا و خودجوش، به عبارت ديگر يك تمدن نوين ايراني – اسلامي ندارد. در اين روند تمدن سازي نقش دانشگاه بي بديل و انكار ناپذير است .( فرشاد، 1388، 175)
دانشگاه تمدن ساز به عنوان نهاد متولي آموزش عالي در كشور دو دسته اهداف كلي را دنبال ميكند: دسته نخست اهدافي است كه ثبات و تثبيت علم و تمدن را در دانشگاه و از طريق آن پيگيري مي كند حفظ ارزش هاي مورد انتظار از يك دانشگاه تمدن ساز ايراني – اسلامي ، تثبيت علم و ثبات دانشگاه را در پي دارد. در اين حالت است كه دانشگاه ميتواند كار ويژه اصلي خود يعني توليد علم را محقق سازد و به مرزهاي آن عمق بخشيده و آن را گسترش دهد. با حذف عمل از دانشگاه ؛ دانشگاه ديگر اساساً نه دانشگاه است و نه ميتواند تمدن ساز باشد. اما ديگر هدف دانشگاه تمدن ساز حركت در جهت پيشرفت ؛ تكامل، توسعه و ترقي است. نوآوري در حوزه بصيرت و علم به منظور گسترش ظرفيت هاي تمدني است.پيشرفت نيز در ظرفيت سازي بيشتر دانشگاه مطابق با نيازهاي روز؛ نهفته است ترسيم نقشه جامع علمي و فرهنگي و نيز سند چشمانداز با اين هدف صورت گرفته كه دانشگاه و مراكز علمي – فرهنگي كشور پيوسته عملكرد را به ظرفيت نزديك كنند و پيوست ظر فيت را ارتقاء دهند.
به اين ترتيب، دانشگاه تمدن ساز، دانشگاهي دانش محور و علم گراست اين دانشگاه درجستجوي ايجاد جهش و جنبش درعلم و توليد آن است. در اين راستا هم جنبش نرم افزاري لازم است. هم انقلاب فناورانه و سخت افزاري . جنبش هاي نرم افزاري تسهيل كنندة حركت تمدن سازي و روان كنندة موتور سخت افزاري و به نوعي هدايت بخش آن به سمت افق تمدني هستند در اين مسير همواره خردگرايي، عقل باوري و دانش محوري از ستون هاي اصلي تمدن هاي مختلف بوده و با اوج و افول آگاهي ومعرفت انساني نسبت به خدا، خود، هستي و طبيعت يا به عبارت بهتر خداشناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي و انسان شناسي تمدن ها ظهور يا افول كردهاند. تمدن بزرگ اسلامي – ايراني نيز از اين قاعده مستثني نيست گفتمان علم محوري آغازي بنيادين براي گفتمان تمدن ساز انقلاب اسلامي و دانشگاه تمدن ساز ايراني اسلامي است.
دانشگاه تمدن ساز دانشگاهي گفتمان ساز در پاسخ به ابهامات هويتي فرهنگي و تمدني نضج گرفته از اوضاع متغير بين المللي و شرايط داخلي در عصر جهاني شدن است، گفتماني كه بتواند عامه مردم در داخل سرزمين اسلامي – ايراني را حول محورهاي اساسي و بنيادين هويت بخش شان جمع كند و عرصهاي فراهم سازد تا همگان در آن در طي تعاملي مثبت و سازنده به بازي زندگي و تكامل آن بپردازند. ساختن اين زمين بازي و تعيين قواعد و معيارهاي حاكم بر ان بر عهده قشر دانشگاهي به عنوان كانون فكر ونظريه پرداز تمدني است.
دانشگاه تمدن ساز نه تنها داراي نقش و كاركردي درون اجتماعي در پروسه تمدن سازي است بلكه عنصر تعيين كنندهاي در رقابت تمدني در عرصه بين المللي و جهاني نيز محسوب ميشود دانشگاه تمدن ساز به عنوان مغز متفكر تمدن نوين ايراني – اسلامي در حال شكل گيري و رشد بايد بتواند در تمامي ابعاد و زمينه ها با ساير تمدن ها به رقابت بپردازد، لازمه چنين امري نوبه نو شدن، مستمر و قبل از آن،آگاهي به اين رسالت عظيم است تمدن مقولهاي پويا، بسيار پرتحرك پرتحول و دائماً در حال تكامل است. نمي توان و نبايد از رقبا عقب افتاد. عقب افتادگي آغاز مرگ هر تمدن، به خصوص در جهان كنوني است. در چنين شرايطي نقش دانشگاه در تمدن سازي و رقابت تمدني بيش از هر نهاد، ساختار و مؤسسه ديگري است. علاوه بر اين دانشگاه تمدن ساز ،زمينه ساز تعالي جامعه براي نيل به مقصود نهايي است.
برانگيزانندة عنصر ذهني به عنوان عنصر تكامل بخش و غير ملموس براي گذار از زندگي مجازي به زندگي حقيقي و پايدار است . در اين طريق ، دانشگاه تمدن ساز با تبيين و تشريح دقيق مأموريت نهايي انسان ابتدا جامعه دانشجويي و دانشگاهي و سپس عموم جامعه را به خودآگاهي رسانيده و به سوي اهداف والاي تمدني تعيين شده هدايت مي كند.
نتيجه گيري
با توجه به مباحثي كه ارائه گرديد مهمترين هدفي كه در سند چشم انداز مطرح شده اين است كه كشور ايران از لحاظ علم و فناوري بايد جايگاه اول در سطح منطقهرا بدست آورد و از آنجا كه علم و فناوري به عنوان اصلي ترين محورهاي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و رفاهي جوامع انساني ميباشد. توجه بيشتري به آن ميتواند ما را به هدف خود نزديكتر سازد و با توجه به اينكه دانشگاه به عنوان يكي از كانونهاي علم ،دانش، و فرهنگ كه وظيفهاش توليد تبيين و تعميق علم ، معرفت و فرهنگ است از مهمترين مراكز تأثيرگذار در شكل گيري و رشد هر تمدني است .تا بدان حد كه مي توان ادعا كرد دانشگاه ها به عنوان ستون هاي برپادارنده هر جامعه هستند. و انجمن هاي علمي دانشجويي در دانشگاه ها به عنوان هسته هاي تخصصي مي باشند كه نقش اساسي در پيشبرد اهداف علمي و توسعه دانش هاي نوين ايفا مي كنند. و رشد كمي و كيفي آنها مي تواند كمك مؤثري بر پويايي علمي در محيط دانشگاه بنمايد، بنابراين انجمن هاي علمي دانشجويي قابليت شكوفايي و نوآوري در حوزه هاي علمي را دارند وتوجه بيشتر به آنها مي تواند درجهت رشد و بالندگي علمي كشور موثر باشد.
منابع:
- آدمي، ابرقويي، ع(1387) درآمدي بر دانشگاه تمدن ساز اسلامي، انتشارات دفتربرنامه ريزي اجتماعي و مطالعات فرهنگي.
- اجتهادي، م .(1377) تحليلي بر توانمنديها و كاستي هاي نظام آموزش عالي در ايران فصلنامه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي، دوره ..شماره 17، صص 95 و 85.
- صانعي پور، م (1385) «تجزيه و تحليل فاصله در دستيابي به جايگاه اول علم و فناوري در منطقه » مجموعه مقالات همايش ملي سند چشم انداز، تهران: مجمع تشخيص مصلحت نظام.
- خرمشاد،م، (1385) دانشگاه تمدن ساز ، سند اهداف و راهبردهاي معاونت فرهنگي وزارت علوم ، چاپ دوم، تهران، دفتر برنامه ريزي اجتماعي.
- خرمشاد، م ،آدمي، ع( 1388) انقلاب اسلامي، انقلاب تمدن ساز، دانشگاه ايراني ، دانشگاه تمدن ساز، فصلنامه تحقيقات فرهنگي بشماره 6.
- زارعي، ف- منقي ، ا، حسيني. ع(1388) راهنماي فعاليت هاي انجمن هاي علمي دانشجويي، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي .
- قرباني ، سيمين ( 1388)، نگاهي نو ، انتشارات قاف مشهدالرضا.
- ويژه نامه انجمن هاي علمي(1388) – شماره1
- ويژه نامه انجمن هاي علمي(1388) – شماره 2
- مجموعه مقالات نخستين سمينار آسيب شناسي انجمن هاي علمي دانشجويي درايران،(1385) ،معاونت دانشجويي فرهنگي دانشگاه شهر كرد
مطالب مشابه :
افتتاح رسمی مرکز آموزش عالی علمی و کاربردی حج
افتتاح رسمی مرکز آموزش عالی علمی و کاربردی حج حج و زيارت استان تهران حج و زیارت
جايگاه انجمن هاي علمي دانشجويي در سند چشم انداز افق 1404 و نقش آنها در مسير تحقق دانشگاه تمدن ساز
انجمن علمی دانشجویی حج و زیارت دانشجويي، تهران دانشگاه علمی کاربردی
پروازهای عمره از مازندران
سامانه جامع کارگزاران حج و زیارت. دانشگاه علمی-کاربردی حج و فرودگاه مهرآباد تهران
برچسب :
دانشگاه علمی کاربردی حج و زیارت تهران