تسليت وفات دکتر ابوالقاسم قلمسیاه
روح بلند دکتر ابوالقاسم قلمسیاه پدر فیزیک نوین ایران و مولف پیشکسوت و با تجربه كتب درسي فيزيك دوره متوسطه در نظام قديم آموزشي ، به سوی پروردگار اوج گرفت .
كتابهاي تدوين شده توسط استاد به مدت 25 سال در دبيرستانهاي كشور تدريس شد و اكثر دانشآموزان و دانشجويان رشته رياضي و فيزيك و تجربي با آن مرحوم آشنا هستند و بعد از چندين سال هنوز اين كتابها به عنوان مرجعي معتبر براي دبيران فيزيك شمرده ميشود.
دکتر قلمسیاه از پیشکسوتان علم فیزیک هسته ای کشور بود و محققان علوم هسته ای امروز ایران حاصل تلاشهای فارغ التحصیلان نسلهای دوم و سوم آن مرحوم هستند . استاد قلمسیاه به حق پدر فیزیک نوین در ایران بود. دکتر قلمسیاه تا آخرین لحظه زندگی اش مشاور سازمان انرژي اتمي ايران بود و ویراستاري مقالات علمی سازمان را به عهده داشت.
او بزرگ بود و از اهالی امروز بود. با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب وزمین را چه خوب می فهمید ایشان تا آخرین روزهاي عمر خود دست از قلم برنداشتند و آرام نگرفتند.
روحش شاد و یادش پایدار باد
مراسم بزرگداشت استاد فقید روز شنبه 13 آذر ماه 1389 ساعت 3 الی 5 در مسجد نور -میدان فاطمی - تهران برگزار می گردد
خلاصه ای از زندگی استاد ابوالقاسم قلمسیاه
به قلم استاد اسفنديار معتمدي
در یکصد سال اخیر در ترویج علم فیزیک و آموزش و پژوهش در آن کوشش های فراوانی در کشور ما صورت گرفته است. یکی از این کوشندگان استاد دکتر ابوالقاسم قلمسیاه است. دکتر قلمسیاه (متولد ۱۲۹۹) در یک خانواده متدین و پر تلاش یزدی در کرمان بدنیا آمد. پس از تحصیلات در دوره ابتدایی و سیکل و دبیرستان در دانشسرای مقدماتی کرمان درس معلمی خواند و شاگرد اول شد. سپس برای تکمیل تحصیلات به دانشسرایعالی تهران اعزام شد و دوره فیزیک و شیمی را در سال ۱۳۲۲ تمام کرد و آماده خدمت به فرزندان کشور در شهر یزد شد. پس از چند سال تدریس در مدرسه ایرانشهر یزد به تهران منتقل شد و به تدریس در دبیرستان های تهران ادامه داد تا آنکه به دانشگاه تهران، دانشکده علوم رفت و از آنجا برای ادامه تحصیل در دوره دکتری فیزیک عازم فرانسه شد.بطوری که خود ایشان تعریف کرده اند وقتی استادان پشتکار و دقت ایشان را در کار آزمایشگاه و تحصیل دیدند درخواست کردند که در فرانسه بماند و همانجا به کار خود ادامه دهد. اما علاقه مندی ایشان به ایران و خدمت به فرزندان کشور سبب شد که به ایران بازگردند و در دانشگاه تهران به کار خود ادامه دهند.در سال ۱۳۴۵ وقتی نظام آموزشی ایران تغییر کلی کرد و قرار شد همه کتابهای درسی از نو نوشته شوند و آخرین روشهای تالیف و تحقیقات علمی در آنها منظور گردد، مسئولین سازمان کتابهای درسی ایران از ایشان دعوت کردند که کار تالیف کتابهای فیزیک دوره دبیرستان را بر عهده گیرند. آقای دکتر قلمسیاه با دقتی که منحصر به ایشان است با همکاری جناب آقای محمد علی پیغامی به کار تالیف پرداخت و هشت جلد کتاب فیزیک برای دوره دبیرستان تالیف کرد و دبیران را به مطالعه دقیق و تدریس مسئولانه و آگاهانه تشویق نمود.کتابهای درسی که آقای دکتر قلمسیاه نوشت حدود یک ربع قرن در مدارس متوسطه کشور تدریس می شد و استاد برای آنکه بهتر و بیشتر دبیران را به کار خود مسلط گرداند به تدریس در کلاسهای کار آموزی پرداخت و به بسیاری از استانهای کشور سفر کرد و به طور مستقیم و غیر مستقیم به راهنمایی معلمان مشغول شد.خوشبختانه اثری که دکتر قلمسیاه در آموزش کشور داشته است آرام آرام به نتیجه نزدیک شده و جنبش علمی که در میان جوانان و دانش پژوهان دیده می شود مربوط به فعالیت های استاد و دیگر همکاران گرانقدر ایشان است. خبر موفقیت های دانش پژوهان ایرانی همواره استاد را شاد می کرد.
خاطراتي به زبان خود استاد قلمسياه
این طور که در شناسنامه ام قید شده، من در دوم اسفند سال ۱۲۹۹ هجری شمسی در یک خانواده یزدی مقیم کرمان، در کرمان متولد شده ام. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه دار بود. آنها از یک فرهنگ مذهبی خوبی برخوردار بودند؛ بخصوص مادرم که دختر امام جماعت یکی از قصبات یزد بود.
منزل ما در غرب کرمان، خارج از شهر، در محله ای به نام «چوپان محله» واقع شده بود. این خانه را پدرم از دایی ام خریده بود و یک منزل معمولی بود که در آن زندگی نسبتاً ساده ای داشتیم. پدرم در مجموع ۴ پسر داشت که یکی از آنها فوت کرد و حالا من هستم و دوتا از دیگر برادرانم که یکی سرهنگ بازنشسته ارتش و دیگری در مشهد به تجارت مشغول است. از ۵ سالگی وارد مکتبخانه شدم. آنجا قرآن و گلستان سعدی را آموختم. نام سرپرست مکتبخانه را به یاد ندارم، ولی می دانم مرد مسنی بود و فکر می کنم معمم بود. در ۷ سالگی به دبستان پهلوی وقت کرمان رفتم.
در آن زمان دوره دبستان نسبتاً مشکل بود. ما خیلی چیزها را می خواندیم و یاد می گرفتیم. سطح کار، بالا بود. حساب، هندسه، قرآن، عربی، فارسی، دستور زبان فارسی، علم الاشیا، دیکته، خط و کتاب شرعیات را ما به اندازه کافی می خواندیم.
مدیر دبستان ما، مرد سختگیری بود و هرکس که دیر به مدرسه می آمد ترکه کف دستش می زد و او را حسابی تنبیه می کرد. من هم یک مرتبه تنبیه شدم، ولی یکی دو ترکه بیشتر نخوردم. در عوض یک معلم ادبیات داشتیم به نام آقای آموزگار که خدا رحمتش کند! مرد شریفی بود. او در زمینه الهیات خیلی مرا تشویق می کرد که این تشویقها در زندگیم، بسیار موثر بود و باعث پیشرفت من شد. در ۱۳ سالگی تصدیق ششم ابتدایی را گرفتم و وارد دبیرستان شدم.
آقای ابوالفضل همایی – اهل اصفهان – دبیر ادبیات ما بود. آقای گرکانی دبیر زبان فرانسه ما بود، آقای سید محمد هاشمی به ما تاریخ درس می داد. مهندس امین رضا که از هند فارغ التحصیل شده بود، دبیر فیزیک مان بود. آقای کیخسرو کشاورز هم دبیر شیمی بود .
یک روز آقای علی اصغر حکمت وزیر معارف (آموزش و پرورش فعلی) برای بازدید به کرمان آمده بود. او به همراه رئیس دبیرستان به سر کلاس ما آمد. در آن موقع من کلاس سوم دبیرستان بودم و درس تاریخ داشتیم آقای سید محمد هاشمی مدیر روزنامه بیداری کرمان دبیر ما بود. ایشان آدم باسواد و مطلعی بود و در یک دوره هم نماینده محلی شورای ملی شد. آقای حکمت از بچه ها سوالاتی می کرد که من در پاسخ به آنها پیشقدم بودم. آقای علی اصغر حکمت توصیه کرد که دانش آموزان خوب را به دانشسرای مقدماتی که خودش پایه گذار آن بود بفرستد. و هدفش این بود که معلمان خوبی تحویل جامعه داده شوند.
دبیران دبیرستان هم مرا تشویق کردند که به دانشسرای مقدماتی رفتم و در آن جا شاگرد اول شدم در سال ۱۳۱۸ به دانشسرای عالی رفتم و برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. در دانشسرای عالی استادان ما در فیزیک عبارت بودند از: مرحوم دکتر محمود حسابی، دکتر کمال الدین جناب، دکتر علی اصغر آزاد، دکتر خمسوی، مرحوم دکتر اسمعیل بیگی، دکتر محمدباقر محمودیان، در ریاضیات آقای دکتر اسدالله آل بویه، دکتر غفاری، دکتر وصال، و در شیمی آقای دکتر شیخ، مرحوم دکتر پریمن، دکتر توسلی، دکتر رادفر، دکتر تقوی. ما برای استادان خود احترام زیادی قائل بودیم و هنوز هم هستیم. رئیس دانشسرای عالی در آن زمان مرحوم دکتر صدیق اعلم و معاون دانشسرای عالی آقای دکتر عبدالله شیبانی بود.
در سال ۱۳۲۲ از دانشسرای عالی در رشته فیزیک و شیمی به اخذ مدرک لیسانس نائل شدم و به منظور تدریس در شهر یزد (زادگاه اصلی پدر و مادرم) عازم این شهر شدم پس از اینکه از دانشسرای عالی فارغ التحصیل شدم، چون تعهد دبیری داشتم و یزدیهای مقیم تهران هم علاقه مند بودند که من در یزد تدریس کنم، به یزد رفتم و در دبیرستان ایرانشهر (بزرگترین دبیرستان آنجا) مشغول تدریس شدم. دو – سه ماه در یزد بودم که با همسرم – که عموزاده ام بود ازدواج کردم و پسر بزرگ من در سال ۱۳۲۳ متولد شد. من خدمت سربازی انجام نداده بودم. در سال اول تدریس، وزارت معارف برای من معافی تحصیلی گرفته بود، اما نگران بودم که در سالهای بعد با زن و بچه چگونه به خدمت سربازی بروم.
سال بعد اداره نظام وظیفه اعلام کرد متولدین ۱۲۹۹ از خدمت معاف اند. تا سال ۱۳۳۵ در یزد به تدریس مشغول بودم و از آن سال به تهران منتقل شدم و در تهران تا سال ۱۳۳۹ در دبیرستانها تدریس می کردم تا از سوی آقای دکتر آزاد به دانشگاه تهران دعوت و به فرانسه اعزام شدم.
قرار بود که من ۶ ماه آنجا باشم، ولی به سبب تحقیقاتی طولانی که در آنجا کردم و آنها خوششان آمد تا اخذ مدرک دکترای علوم فیزیک به مدت سه سال در آنجا بودم. در پایان این دوره تحصیلی، مرکز اتمی فرانسه نمی خواست که من به ایران برگردم و پیشنهاد حقوق زیادی کردند که آنجا بمانم به آنها گفتم که ایرانی ام و بایستی به کشور خودم برگردم. رئیس لابراتوری که در آنجا کار می کردم، گفت: شما ناسیونالیست هستید. گفتم: ناسیونالیست معنی ندارد. من مدیون و بدهکار کشورم هستم. آنها به من اجازه داده اند که بیایم اینجا تحصیل کنم و الان تحصیلات من تمام شده است و باید به کشورم برگردم. اگر من اینجا بمانم شما به من به عنوان فردی که از یک کشور عقب افتاده است نگاه می کنید. من باید به کشورم برگردم.
در سال ۱۳۴۲ به ایران برگشتم و چون عضو وزارت آموزش و پرورش بودم، می بایست به وزارت آموزش و پرورش می رفتم، ولی آقای مصطفی زمانی با انتقال من به دانشگاه تهران موافقت کرد و گفت حیف است که شما اینجا بمانید. شما بروید در دانشگاه خدمت کنید. در نتیجه من به مرکز اتمی دانشگاه تهران آمدم و به عنوان عضو پژوهشی این مرکز مشغول خدمت شدم. یک سال قبل از جدا شدن مرکز اتمی از دانشگاه تهران و تشکیل «سازمان انرژی اتمی ایران» من به پیشنهاد دانشکده علوم دانشگاه تهران عضو آموزشی این دانشگاه شدم و هنگام جدا شدن این سازمان از دانشگاه در سمت خودم باقی ماندم، تا سال ۱۳۶۴ که بازنشسته شدم. پس از بازنشستگی دوباره در سازمان انرژی اتمی، به عنوان مشاوره آموزشی مشغول به کار شدم که تاکنون نیز این همکاری ادامه دارد. البته در حال حاضر با دو سازمان دیگر نیز مشغول همکاری هستم، یکی مرکز تحقیقاتی و پژوهشی برنامه ریزی کتابهای درسی وزارت آموزش و پرورش و دیگری بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی ایران که ریاست آنها به عهده آقای احمد بیرشک است.
در طول مدتی که شروع به کار کرده ام تاکنون در سه زمینه آموزش، پژوهش و تهیه و تدوین کتاب های علمی فعالیت داشته ام.
در زمینه آموزشی که تا حدود زیادی توضیح دادم، در بخش پژوهش نیز تعداد زیادی از دانشجویان فوق لیسانس کشور را به تحقیق و پژوهش در زمینه مجهولاتی که کشور ما با آن روبرو بوده است، تشویق کرده ام؛ مثل میزان رادیواکتیویته در هوا، آب باران، مواد غذایی، برگ گیاهان، برف، چای، حبوبات، گندم و برنج و آبهای معدنی. همچنین با همکاری ۱۰ دانشجوی فوق لیسانس روی تخصص خودم – یعنی کروماتوگرافی گازهای موجود در هوا – نیز کار کرده ام.
بخش سوم فعالیت هایم، در زمینه تهیه و تدوین کتابهای علمی است که یا به وسیله خودم و یا با همکاری وزارت آموزش و پرورش، دانشگاه تهران، سازمان انرژی اتمی و بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی به چاپ رسیده است. در مجموع من شبانه روز بیش از سه یا چهار ساعت نمی خوابم و بقیه اوقات مشغول فعالیت هستم. ان شاءالله این فعالیت ها برای جامعه مثمرثمر باشد.
من از جمله افرادی هستم که ذاتاً به معلمی علاقه دارند. حتی در دوران دانش آموزی هم شاگرد داشتم. تعدادی از دانش آموزان بودند که به آنها درس می دادم و کمکشان می کردم. حتی کارنامه برایشان تنظیم کرده بودم و به آنها نمره می دادم. خلاصه از بچگی شوق و ذوق معلمی داشتم و به همین جهت هم به دانشسرای مقدماتی رفتم. در نتیجه اگر با این تجربه نوجوان شوم باز هم معلمی را انتخاب می کنم. من هیچ وقت تقاضای مادی نداشته ام.
پیام من به جوانان این است که موفقیت در سایه سعی و تلاش و کوشش به دست می آید. جوانان ما باید ببینند چرا مردم ژاپن یا آلمان در جهان امروز که بر پایه تکنولوژی استوار است، موفق اند؟ من خودم در ژاپن بوده ام . زندگی مردم آنجا سراسر تلاش و کوشش است. کارکنان ادارات ژاپن حتی بیش از ساعات موظف خود کار می کنند و تقاضای اضافه دستمزد هم ندارند. آنها تا کارشان تمام نشود به منزل نمی روند.
جوانان باید همواره در راه صحیح منطقی کوشش کنند و هدفشان این باشد که به مردم خدمت کنند و جامعه را بالا ببرند. آنها مطمئن باشند مردم به افرادی که به آنها خدمت می کنند، رو می آورند.
یکی از نکات مهم دیگر که باعث پیشرفت هر جامعه است، وجود یک نظم منطقی در آن جامعه است.
جوانان باید عادت کنند به کارهای خود نظم بدهند. در هرج و مرج هیچ وقت کارها سامان نمی یابد. متاسفانه جامعه ما همیشه دچار افراط و تفریط است. مردم عادت کرده اند بی برنامه حرکت کنند، در صورتی که اگر کمی به آنها فشار بیاورند رعایت می کنند، ولی وقتی آنها را آزاد می گذارند، خودشان این نظم را رعایت نمی کنند؛ البته این چیزی نیست که با نصیحت درست شود و همه افراد و سازمانها اعم از خانواده، اجتماع، مدرسه و … باید برای حل ضعف، تلاش عملی نمایند. به طور خلاصه ناآگاهی، بی نظمی، کاهل کوشی و زیاده طلبی عوامل موثر رکود یک جامعه اند و جوانان باید تلاش کنند که با این نکات منفی مقابله نمایند و همواره برای رشد جامعه خود تلاش کنند.
● فهرست کتابهای استاد ابوالقاسم قلمسیاه
۱- زندگینامه علمی دانشوران
۲- مکانیک برکلی
۳- فرهنگ علم
۴- مبانی راکتورهای هسته ای
۵- فرهنگ اندیشه نو
۶- فیزیک (۱) سال اول مرکز تربیت معلم
۷- فیزیک دوره های نظری ۶ جلد
۸- مکانیک سال چهارم ریاضی فیزیک
۹- اندازه گیری رادیواکتیوتیه طبیعی هوای تهران
۱۰- حفاظت رادیولوژیکی محیط زیست
مطالب مشابه :
اینترنت ADSL شاتل با دانلود شبانه رایگان و کاملا محدود !
شاتل طی اطلاعیه ای که در تاریخ ۵ دی ۱۳۹۰ منتشر کرد گفته بود که دانلود رایگان شبانه برای
زامبی چیست ؟
یا آن را بر اساس ساعات مانند نسخه رایگان avg را دانلود کنید، شما باید همارا. ستاره هاي
شگردهای سفر کم هزینه
احمد عاقلی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مرند اقتصاد مرند وبلاگی با موضوعات اقتصادی
نحوه رصد مریخ در آسمان امشب
کلیه مطالب ارائه شده رایگان بوده و بی صبرانه درخشنده در ساعات دانلود انیمیشن
نقدي بر مجموعه پنجمين خورشيد
کلیه مطالب ارائه شده رایگان بوده و بی صبرانه ماه رمضان در ساعات پس از دانلود شماره های
تسليت وفات دکتر ابوالقاسم قلمسیاه
کلیه مطالب ارائه شده رایگان بوده کارکنان ادارات ژاپن حتی بیش از ساعات دانلود انیمیشن
به وجود آمدن فصول
کلیه مطالب ارائه شده رایگان بوده و بی صبرانه چون طول ساعات هر روز در هر نقطه همارا سيستم
برچسب :
ساعات دانلود رایگان همارا