نيمنگاهي به دعاي عرفه در بيان آیتالله مظاهری
یتالله حسين مظاهری در جلسه درس اخلاق خود در مسجد حکيم اصفهان به مناسبت فرارسیدن روز عرفه، چگونگی بهره مندی انسان از فضائل چنین روزی را بیان نمود.
متن سخنان معظم له به شرح ذیل می باشد:
بسم الله الرحمن الرحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
به تناسب اينکه در آستانۀ فرارسيدن دو فرصت کم نظير و گرانبها يعني روز عرفه و عيد سعيد قربان هستيم، لازم است قدري راجع به عظمت اين دو روز و نحوۀ بهره برداري از فضائل آن در جهت رسيدن به قرب الهي صحبت شود.
روز عرفه، روز دعا و نيايش، و عيد قربان، عيد عبادت و بندگي است. اين دو درّ گرانبها، در سلوک معنوي انسان تأثير بسزا دارند. به خصوص دعاي عرفۀ امام حسين«علیه السلام»، علاوه بر اينکه از جاذبيّت خاصّي برخوردار است، سازندگي روحي دارد.
* انسان، در تکاپوي رسيدن به خداوند
امام حسين«سلاماللهعليه» قافله سالار مردان الهي است. دعاي شريف عرفه که از آن حضرت به يادگار مانده است، مفاهيم عرفاني فراواني را القا ميکند. سراسر آن دعاي نوراني، آموزش رسيدن به يابيدنيهاست. حضرت سيدالشهداء«سلاماللهعليه» در دعاي عرفه با سوز و گداز خاصي مي فرمايند:
«مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك...»[1]
آن کسي که تو را ندارد، چه دارد؟ و آن کسي که تو را يافته است، چه ندارد؟
همۀ انسانها به صورت فطري به دنبال خدا مي گردند و مي خواهند به او برسند. هر کسي به نحوي براي رسيدن به گمشدۀ خود تلاش مي کند. ولي متأسفانه بسياري از انسانها نمي دانند بايد به خدا برسند و گمشدۀ خود را در غير او جستجو مي کنند.
بعضي تصور مي کنند با کسب مال و افزايش دارايي به هدف خود مي رسند و آرامش مي گيرند. برخي گمشدۀ خود را در ازدواج و تشکيل خانواده مي يابند. گروهي تخيّل مي کنند گمشدۀ آنان مدرک تحصيلي و ارتقاي سطح علمي است. دانشجو، فراغت از تحصيل را هدف نهايي خود قرار مي دهد و طلبۀ علوم ديني، درجۀ اجتهاد را گمشدۀ خود مي پندارد.
همۀ اين افراد وقتي به هدفي که براي خود ترسيم کرده اند، مي رسند، در مي يابند که گمشدۀ آنان فراتر از اين اهداف جزئي و کوچک است و اگر مسير را به درستي طي کرده باشند، اهداف غايي آنان، مقدمه اي براي رسيدن به هدف اصلي است.
لذا برخي راه را مي يابند و از طريق دعا و راز و نياز باخدا به همراه انجام واجبات و ترک محرمات، گمشدۀ خود را پيدا مي کنند.
* لذّت حقيقي
بالاترين لذت براي کساني که گمشدۀ خود را مي يابند، ارتباط عاطفي و صميمانه با خداوند متعال است.
در بخش ديگري از دعاي عرفه، لذت و حلاوت مناجات و مکالمۀ عاطفي و مملو از محبت با خداوند سبحان، به انسان چشانده ميشود.
«يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَة»[2]
اي آنکه شيريني انس خود را به دوستان چشاندي.
خوشا به حال افرادي که عمق معاني اين جملات سراسر نور و برکت را مييابند و لذّت حقيقي آن را درک ميکنند. ادعيهاي که از اهلبيت«سلاماللهعليهم» به يادگار مانده است، مملوّ از همين مکالمات عارفانه و عاطفي است. چه کسي جز اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» مي تواند آن جملات عاشقانه را دعاي کميل بر زبان جاري سازد؟ آيا دعاي ابو حمزۀ ثمالي امکان دارد از سوي کسي با مقامي کمتر امام سجاد«سلاماللهعليه» باشد؟ اگر در روز عرفهاي که امام حسين«سلاماللهعليه» دعاي عرفه را قرائت فرمودند، وقت نمي گذشت، به همين صورت به بيان جملاتي که هم از حيث محتوا و هم از حيث شيوۀ بيان، بي نظير بود، ادامه مي دادند و سخنان لذتبخش و روحافزاي آن حضرت پايان نمي يافت.
تصور اينکه لذات مادي و دنيوي لذت است، تصور بسيار غلطي است. لذاتي که در دنيا وجود دارد، رفع نياز و دفع الم است. وقتي انسان بهترين غذاها را مي خورد، در واقع نياز گرسنگي را برطرف کرده است و اهل دل، رفع احتياجات مادي را لذت نمي دانند. بلکه لذت آنان در مناجات با خداوند تبارک و تعالي است.
اهل معرفت اگر يک شب توفيق نماز شب را از دست بدهند، روز آنان به عزا تبديل مي شود و چنان ميگريند که گويي فرزند جوان از دست دادهاند. زيرا در دل شب، معاشقهها و مکالمهها با معشوق خويش دارند و نميتوانند از لذّت آن غافل شوند.
امام علي«سلاماللهعليه» در مناجات ماه شعبان خود ميفرمايند:
«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا»[3]
يعني خداوندا، به من حالتي عطا فرما که علاوه بر آنکه من با تو مناجات ميکنم، تو هم با من حرف بزني و مناجات کني.
افرادي هستند که در دل شب نماز ميخوانند، حمد و سوره ميخوانند، ولي نظير آدم تشنه که آب ميخورد و سيراب شدن را مييابد، خدا را مييابند و نميتوانند نماز خويش را تمام کنند. مرتب بهانهاي ميجويند تا کلمات نوراني سورۀ حمد تمام نشود. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين» را تکرار ميکنند و از آن لذّت ميبرند. گفتن هر جملهاي به اندازۀ تمام دنيا نزد آنان ارزش دارد. بالاخره حمد و سوره تمام ميشود، به رکوع ميروند و خداوند را تسبيح ميکنند. «سبحان ربي العظيم و بحمده» و پس از آن «سبحان ربي الاعلي و بحمده».
در اينجا نوبت به حرف زدن بنده با خدا ميرسد. خدا را به گونهاي مي يابند که توجّه به ذکر بنده دارد و از مناجات بندهاش لذّت مي برد.
اولياي الهي چنين نمازي را با دنيا و آنچه در آن است، معاوضه نميکنند. پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ميفرمايند:
«الَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[4]
* مقام عنداللّهي
کساني که گمشدۀ خود را پيدا کرده اند، در واقع علَم و پرچم حق تعالي را يافته و خود را به او سپرده اند. ايمان اين افراد شهودي مي شود و به نفس مطمئنّه دست مي يابند که به آن مقام عنداللّهي گفته مي شود. اين مقام در همين دنيا و در دل شب آغاز ميشود و پس از آن، لياقت رسيدن به بهشت عدن و بهشت رضوان و مقامات والاتر را به انسان عطا مينمايد.
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلي في عِبادي، وَ ادْخُلي جَنَّتي»[5]
در اين آيۀ شريفه نميفرمايد به سوي بهشت من بيا، بلکه ميفرمايد به سوي خودم بيا و اين همان مقام عنداللّهي است.
وقتي هدف انسان رسيدن به چنين مقاماتي باشد، دنيا و آنچه در آن است، در نظر او ارزشي نخواهد داشت. امام علي«سلاماللهعليه» در روايت شيريني در وصف دنيا و تعلّقات دنيوي ميفرمايند:
«فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْءِ الظِّلِّ بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَص»[6]
دنيا در نظر خردمندان چونان سايهاى است كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه مىگردد، و هنوز فزونى نيافته كاهش مىيابد.
شيطان برون و درون، نمي تواند بر صاحب نفس مطمئنّه اثر گذار باشد. از شرّ هوي و هوس، نفس امّاره و حتي صفات رذيله در امان است. زيرا خود را به زير پرچم الله تبارک و تعالي رسانده و به ذات کبريايي او پناه برده است.
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ»[7]
چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگار خود توكل مىكنند تسلطى نيست، جز اين نيست كه تسلط او بر كسانى است كه او را به يارى و سرپرستى مىگيرند.
* مقام خليفة اللّهي
اساساً انسان خلق شده است که به مقام خليفةاللّهي برسد.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»[8]
خداوند متعال به ملائکه ميفرمايد: ميخواهم انسان را خلق کنم تا به مقام خليفةاللّهي برسد. مقامي که در آن، هرچه بخواهد ببيند و هرچه بخواهد بشنود. وقتي که انسان به خداوند سبحان وصل شود، قدرت او قدرت خدايي ميشود. علم او علم خدايي مي شود و صفات او نظير علم و قدرت، مطلقه مي شود. زيرا به علم و قدرت لايزال الهي وصل شده است.
خداوند متعال در حديث قدسي مي فرمايد:
«وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»[9]
اگر کسي به انجام واجبات اهميت دهد و در به جا آوردن مستحبّات، خصوصاً نوافل، کوشا باشد، مورد محبّت خاص خداوند واقع مي شود. در آن صورت، گوش او گوش خدا، چشم او چشم خدا، زبان او زبان خدا و دست او دست خدا مي شود. و مهمتر اينکه، مي فرمايد: هر دعايي بکند، اجابت مي کنم و هرچه بخواهد به او عطا مي نمايم.
در دنيا مستجاب الدعوة مي شود و هرکاري اراده کند مي تواند انجام دهد و در آخرت، به مقامي ميرسد که بهشت و نعمتهاي بهشتي براي او کوچک و ناچيز است و در نظر او جلوهاي ندارد. تنها و تنها عنايت حقتعالي براي او جلوه دارد و در هر نظري که از سوي ذات باريتعالي به وي ميشود، او سعۀ وجودي پيدا ميکند و کمال بيشتري مييابد. و تا خدا خدايي مي کند، او در حال استکمال و ارتقاء درجه است.
مرحوم ديلمي در ارشاد روايتي به نام معراجيه نقل ميکند. روايت مفصّل و عجيبي است و برخي مکالمات ردّ و بدل شده بين پروردگار متعال و پيامبراکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» را بيان ميفرمايد. در بخشي از اين روايت خداوند تبارک و تعالي به حبيب خود ميفرمايد: بندههايي دارم که در بهشت حيران و سرگردان در ذات من هستند. در عالم ملکوت مدهوشند تا جايي که به نعمتهاي بهشتي که در اختيار آنان است توجّهي ندارند. بهشت و حورالعينها از آنان نزد من شکايت ميکنند، ميگويند: خدايا تو ما را براي اين بندگان خلق کردهاي اما آنان به ما اعتنا نميکنند. خداوند به آنان پاسخ ميدهد: بگذاريد بندهام در ذات من مدهوش باشد. لذّت اين بندگان حرف زدن من با آنها و حرف زدن آنها با من است. بعد خداوند سبحان ميفرمايد: من روزي سيصد و شصت مرتبه به اين بندگان نظر ميافکنم و آنان در هر نظر سعۀ وجودي مييابند، استکمال پيدا ميکنند. و اين استکمال به دنيا و آنچه در دنيا است، ارزندگي دارد.
* مقام آدميّت
انسان ميتواند به مقاماتي برسد که هيچ مخلوقي قدرت رسيدن به آن مقامات را ندارد.
رسد آدمي به جايي که به جز خدا نداند
بنگر که تا چه حد است مقام آدميّت
حتي جبرئيل امين هم که ملک مقرّب خدا است، صلاحيّت ورود به حريم ملکوتي انسان را ندارد.
گفت او را حين بيا اندر پيم
گفت رورو من حريف تو نيم
گفت بيرون زين حداي خوش فرّمن
گز زنم پرّي بسوزد پرّ من
هدف نهايي هر انساني بايد رسيدن به مقام لقاء و فاني شدن در ذات حقتعالي باشد. براي رسيدن به اين مقام نيز بايد حرکت پر رنجي را آغاز نمايد و سير پرمشقّتي را طي کند.
تمام توان آدمي بايد به کار گرفته شود تا در اين راه موفق گردد. وگرنه به جاي صعود، سقوط ميکند و به جاي اينکه به ارزشهاي معنوي و عرفاني دست يابد، در مدّت عمر مثل کرم ابريشم به دور خود ميتند و نتيجهاي نميگيرد. به جاي اينکه رو به خداوند و کمالات حرکت کند، با يک زندگي سراسر تکرار مکررات، به سمت هوي و هوس و رذائل نفساني ميشتابد. دلبستگي به دنيا و انصراف از حقتعالي، چنين مقام پستي را براي انسان رقم ميزند.
اگر انسان خلق شده باشد که هفتاد يا هشتاد سال، با يک زندگي تکرار مکرّرات بخورد و بخوابد و از لذّات دنيوي بهرهمند شود و بعد هم بميرد، خلقت او عبث و بيهوده است.
ولي ذات باري تعالي که حکيم، عليم، قادر، رئوف و جواد است، و صفات او عين ذات اوست، قطعاً خلقتي حکيمانه دارد و هدف بزرگي را دنبال ميکند. چنانکه ميفرمايد:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون»[10]
آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوى ما باز نمىگرديد؟
آيا تحمّل آن همه رنج و مشقّت که عموم مردم در زندگي دارند، صرفاً بهخاطر تهيۀ خوراک و پوشاک و مسکن است؟ آيا بهخاطر اين است که ازدواجي بکنند و صاحب فرزند شوند و چند صباحي زندگي کنند و همۀ آنچه به دست آوردهاند را بگذارند و بميرند؟
اگر آدمي در مدت عمر، با قرآن، دعا و نماز، انس داشته باشد و در حالي که به انجام واجبات اهميّت مي دهد، از مطلق گناهان نيز دوري گزيند، هدف از خلقت را تأمين کرده است. چنين کسي مسير حرکت به سوي خدا را در پيش گرفته و مي تواند به مقام آدميّت برسد و خداوند سبحان را با چشم دل بيابد. اميرالمؤمنين علي«سلاماللهعليه» ميفرمايد:
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك»[11]
کور باد آن چشمي که تو را نمي بيند.
در روايتي ديگر که منسوب به ايشان است ميفرمايد:
«ما رأيتُ شَيئاً إلا و قَد رأيتُ الله قََبلهُ و بعدهُ و معهُ و فيه»
يعني ايشان به غير خداي متعال هيچ جيز در اين جهان نمي بيند. اگر هم ببيند، آن را وابستۀ به خداي سبحان ميداند. اين مقام يعني مقام آدميّت که همه بايد به آن برسند.
طيران مرغ ديدي، تو ز پايبند شهوت
بدرآي تا ببيني طيران آدميّت
اگر اين درنده خويي زطبيعتت بميرد
همه عمر زنده باشي به روان آدميّت
اگر انسان به مقام آدميّت برسد، ملائکه در مقابل او تواضع ميکنند و مشکلات او را حل مينمايند. و اگر غم و غصه و نگراني داشته باشد، او را دلداري ميدهند.
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»[12]
بىترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس پايدارى نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آيند (وگويند) كه هرگزمترسيد و غمگين نشويد و شما را مژده باد به بهشتى كه (در دنيا) وعده داده مىشديد.
غم، غصه، اضطراب و پريشاني نبايد وارد دلي شود که جايگاه خداوند متعال است. از اين رو ملائکه مأموريت دارند ناملايمات را از چنين کسي دور کنند. همۀ اين الطاف به خاطر اين است که جنبۀ ملکوتي و معنوي در وجود کسي که به مقام آدميّت دست مي يابد، بر جنبۀ مادي او غلبه يافته و بعد انساني جايگزين بعد حيواني شده است.
مرحوم صدرالمتألّهين«رحمةالله عليه» مي فرمايد: «انسان وقتي به دنيا مي آيد، يک حيوان بالفعل و يک انسان بالقوه است.»
بنابراين هر انساني وظيفه دارد، بعد انساني خود را به فعليّت برساند. اما متأسفانه برخي، از ابتدا تا انتهاي عمر خويش در همان بعد حيواني مي مانند و آخرالامر به صورت يک حيوان مي ميرند.
اگر بعد انساني و جنبۀ ملکوتي وجود انسان در او زنده شود، علاوه بر اينکه لحظه به لحظه به مقام قرب الهي نزديک مي شود، سجده گاه ملائکه مي شود. زيرا دستور خداوند به سجدۀ ملائکه به انسان به خاطر بعد ملکوتي او و پس از دميدن روح الهي در وي بود.
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ، فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ، إِلاَّ إِبْليسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدينَ»[13]
پس چون آن را درست كردم و در آن از روح خود دميدم، همگى براى (تعظيم) او سجدهكنان به رو درافتيد، پس فرشتگان همگى يكسره به سجده درافتادند، مگر ابليس كه سرباز زد از اينكه با سجده كنندگان باشد.
نتيجه بحث اينکه: اگر کسي بخواهد به مقامات عرفاني و معنوي دست يابد، بايد از محرمات اجتناب کند، واجبات را به صورت دقيق انجام دهد و به مستحبّات نظير خدمت به خلق خدا اهميّت دهد. افزون براين، انس با دعا، قرآن و نماز براي رسيدن به مقامات عرفاني و درک لذتهاي معنوي ضروري است./حوزه نيوز 69259/
پينوشتها
================
1. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
2. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
3. بحارالأنوار،ج 91،ص 98
4. عللالشرائع،ج 2،ص 363
5. فجر/30-27
6. نهج البلاغه، خطبه 63
7. نحل/100-99
8. بقره / 30
9. الكافي،ج 2،ص 352
10. مؤمنون / 115
11. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
12. فصلت/30
13. حجر/31-29
مطالب مشابه :
دعای رسیدن به معشوق
دعای رسیدن به معشوق. اگر کسی عاشق شده و نمی تواند به وصالش
دعای رسیدن به معشوق
دعای رسیدن به معشوق. اگر کسی عاشق شده ونمی تواند به وصالش برسد روز پنج شنبه بعد از نماز« صبح
چند نكته
دعاي رسيدن به دعاي رسيدن به معشوق دعا و طلسم
دعا نویسی بخت گشایی تضمینی 09106296187
جهت رسيدن به هدف مورد نظر در مسائل دعاي دفع دعای رسیدن به معشوق
ختم آیه الکرسی برای رسیدن به حوائج شرعی !!!
>> خدا تنها معشوق !!!!! دعاي سريع الاجابه مجرب ختم آيه الکرسي براي رسيدن به حوائج شرعي ;
نيمنگاهي به دعاي عرفه در بيان آیتالله مظاهری
نيمنگاهي به دعاي عرفه در رسيدن به و مکالمهها با معشوق خويش دارند و نمي
دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد (شرح دعای کمیل)
متن ذيل با رويكردي به دعاي پرفيض كميل براي رسيدن به معشوق به آب و آتش ميزند به
برچسب :
دعاي رسيدن به معشوق