از آرزوي دامادي والدين تااشتياق حضور شهيد در جبهه
شهيدسيدابوالقاسم مظهري درسال 1336درسبزوار چشم به جهان گشود.دوران
ابتدايي را در مدرسه شيخ حسن داورزني گذارند.سپس در هنرستان صنعتي كوروش
موفق به اخذ دپيلم برق شد .شهيدبه امور خير اهتمام فراوان داشت چنانكه
براي مستمندان رايگان برق كشي مي كرد.با اوج گيري نهضت اسلامي بنا به
فرمان امام خميني(ره)مبني بر فرار سرباز ها، از پادگان مشهد گريخت باوجود
اينكه رژيم تهديدكرده كرده بود خاطيان را اعدام مي كندبي مهابا به فرمان
رهبري لبيك گفت چرا كه معتقد بود دستور رهبر واجب الامراست و وبه صف
مبارزان پيوست.
شهيدباوجوداينكه در شته برق دانشگاه تربيت معلم مشهد پذيرفته شده بود،با
شروع جنگ تحميلي اشتياق وي براي حضور در جبهه هاي حق عليه باطل باعث
شددانشگاه را رهاكندو به مناطق عملياتي اعزام شود.پس از رشادت هاي فراوان
در عمليات فتح بستان بر اثر اصابت تركش در شانزدهمين روز خردادماه 1360به
فيض شيرين شهادت نائل شد.
شهيدمظهري اهتمام فراواني براي آموختن داشت. يادداشت ها وفيش هاي به جاي
مانده از شهيدگواه اين مسئله است.دريكي از اين يادداشت ها شهيدبا كلماتي
سليس و ساده "كي بورد"را براي خود شرح داده است.
"كي بورد":دستگاهي متشكل از تعدادي كليد است كه بافشار دادن هر يك از آن
ها حرف يا علامت خاصي بر روي صفحه نمايش كامپيوتر ظاهر مي شود .
عضويت در تيم فوتبال شهرستان سبزوار واهداي مستمر خون به نيازمندان از
فعاليت هاي شاخص وي بود.
پدرشهيد درباره شوق فرزندخودبراي حضور در جبهه مي گويد:اولين بار كه به
جبهه رفت،پس ازچندروز مجددا قصد عزيمت به جبهه كرد ،كفش هايش را واكس زده
بود و لباس هايش را تر تميز كرده بود. مادرش قربان صدقه اش مي شد كه پسرم
تو به اندازه خودت به جبهه رفته اي بيا دامادت كنم،مادرش به نحوي وخاله
هايش به صورت ديگر كه حاج آقا ديگر بس است شما يكبار ايشان را به جبهه
فرستاده ايد ، مگر از بقيه كمتر هستيد ،شغلي برايش فراهم كنيد ، ماشين
بخريد ، دامادش كنيد. درجواب گفتم:نمي توانم مانع اش بشوم شما اگر قادر
هستيد قانع اش كنيد ، واسش كار و كاسبي فراهم كنيد بعداز آن برايش آستين
بالا بزنيد.
ابوالقاسم كه سر و صدا رو شنيدبي درنگ از خانه بيرون آمددر حالي كه يك
لنگ پوتين دستش بود كه واكس مي زد با وجود اينكه بسيارمتين و خوش اخلاق
بود باعصبانيت گفت:مگرشما مسلمان نيستيد ، اگر ما جوان ها به جبهه نمي
رفتيم صدام از مشهد هم گذشته بود!شما خجالت نمي كشيدحرف هاي زنانه وضد
انقلاب مي زنيد.
دستور تازه اي از بسيج آمدوآن اينكه داوطلبان تنها با رضايت پدر مي
توانند به منطقه اعزام شوند،دريكي از روزها فرزندم به مغازه آمد ،مثل
هميشه مغازه شلوغ بود ، بامتانت وشكيبايي منتظرماند تا مشتريان كارشان
تمام شود كمي كه مغازه خلوت تر شد با آرامي گفت:يك كاغذ است ممكن است شما
امضا كنيد .پرسيدم كاغذمربوط به چيست؟ ديدم رضايت نامه است ،فوري امضا
كردم ،هيچگاه از يادم نمي رود چنان شادمان شد كه گويا دنيا را به او
داده اند.
مادرشهيدازتاكيدفرزندش به وظيفه همگان براي صيانت از بيت المال گفت و در
خاطره اي درهمين باب اظهار داشت:يكي از بچه هايم مريض بود ، زن دايي او
دفترچه بيمه فرزندش را آوردتاباآن فرزندم را به نزد دكتر ببرم ، هنگامي
كه دفترچه را گرفتم با اعتراض شهيد مواجه شدم وگفت:اين چه كاري است كه مي
كنيد شما مسئوول هستيد مال بيت المال است درست نيست اينكار را انجام
بدهيد.
در يادداشتي كه از شهيد به يادگار مانده است خطاب به مادر خويش كه آرزو
داشت دامادي فرزندش را ببيند آورده شده است:
ببوسم دستت اي مادر كه پروردي مرا آزاد
بيا باما تماشا كن كه فرزندت شده داماد
به جمعه مي روم شادان ولي زخمي به تن دارم
به جاي رخت دامادي لباس خون به تن دارم
مطالب مشابه :
مسابقات ليگ فوتسال استان آذربايجان شرقي
من، شما، شهرستان شرقي با حضور رياست كميته اهر – كليبر- بستان آباد و ملكان
55 مورد متن ديكته ( املا ) اوّل ابتدایی
كميته داوران باب ـ آب ـ بابا ـ آباد. اَ بُناب و بستان آباد در ايران است.
آموزش بازيهاي بومي محلي فارس
بدمينتون شهرستان داوران ورزش. حقوق بدمینتون بستان آباد. قالب وبلاگ
از آرزوي دامادي والدين تااشتياق حضور شهيد در جبهه
مشخصات شهرستان شهرداري سلطان آباد. فرهنگ سراي
برچسب :
كميته داوران شهرستان بستان اباد