طراحی یک دبستان
طراحی یک دبستان
دانشگاه بین المللی چابهار- سال سوم
پائیز و زمستان 1386
فرخ باور
این دبستان ده کلاسه بر روی یک زمین واقعی با شیب 2% بسوی دریا و بندر چابهار طراحی شده است. زمینی است پهن و بزرگ در جهت های جغرافیائی محاط میان یک بولوار در جنوب، دو خیابان فرعی در شرق و در شمال و و دو واحد چهار طبقه مسکونی که تقریبا تمام ظلع غربی را پوشانده است.
پیش از آغاز طراحی دبستان، ما نامه های بچه های دبستانی در حومه ی فقیر نشین شهر ناپل ایتالیا و دفترچه ی دیگری از نامه های بچه های دبستانی ایرانی را مطالعه و مورد گفتگو قرار دادیم. تفاوت زیادی میان برخورد بچه های محله ی فقیر نشین شهر ناپل با واقعیات زندگی خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی با برخورد ساده ی کودکان ایرانی با مسائل پیرامونی و همچنین میان فرهنگ اجتماعی و آموزشی این دو دنیا وجود داشت که البته به طرح سئوال از طرف آموزگار نیز بستگی داشته است. بدون شک طرح مسائل از طرف آموزگار ایتالیائی جالبتر بوده و به بیان توانائی های نقادانه و نگاه مستقیم و بی آلایش کودکان ناپلی بیشتر کمک کرده است.
در سخنی از ناشر کتاب "در آفریقا همیشه مرداد است"، که مجموعه ایست از شصت انشای دبستانی که در طول ده سال توسط مارچلو دورتا جمع آوری شد و فیلم سینمائی خوبی نیز از آن ساخته شد، سودابه مبشر می نویسد:
"راستش نمیدانم چه حوادثی در پی خواندن یک یک انشاها در درونم گذشت، اما آن رخ دادهای درونی بازتاب بیرونی داشت که گاه لبخندی بود به گشادی یک خنده و گاه اندوهی بود به تبلور یک قطره ....
خنده بود چرا که صداقت گفتار کودکانه شان و سادگی اندیشه هایشان قلبم را از شادی آکنده می کرد و گریه بود، چرا که رنج این نازکان ظریف که با درشتی روزگار باید بزرگ شدن را تجربه می کردند."
و حمید زرگر، مترجم، می نویسد: "... هیچ تحقیق جامعه شناسانه ای قادر نخواهد بود با صداقت و شجاعت، زوایای تاریک این زندگی بی رحم را روشن کند. جامعه ای امید شکن که هیچ آینده روشنی برا ی کودکان خویش ندارد آن ها را به سرنوشتی سیاه می سپارد تا در اوج بیکاری و نا امیدی، مهره های بی ارزش سازمان بی رحم مافیایی شوند".
اشترن هامبورگ هم در این باره می نویسد: "... کودکان با درک و طنزی ناب، جهان را به بزرگ سالان باز می گویند.... به غلط های املائی و دستوری شان می خندیم. به نگاه ناب و گاهی عمیقشان به زندگی، به تازگی و لطافت سخنشان که از قید ساختار مرسوم کلام رهاست. تخیل بی کرانه ی آن ها به شگفتمان وا میدارد".
"... آدمهای توی برزخ یک کمی می خندند و یک کمی گریه می کنند. بچه های دالان جهنم پروانه می شوند."
و یا آدم های اولیه: " همین که از شبیه میمون بودن دست برداشتند مصری شدند".
و در باره ی نگاه خسته و پر درد پدر بزرگ می نویسد: "وقتی خشمگین است نمی گوید "لعنت به مرگ" بلکه می گوید " لعنت به این زندگی". و من حس می کنم دلش می خواهد بمیرد...".
و کودکی از خانه ی نمور و تاریک خویش بیرون می آید و... می نویسد:
" آن جا دریا بود! من همه ی دریا را دیدم که پایانی نداشت، انگار همه ی دریاهای دنیا بود. قایق ها، کشتی ها و دریا...".
و فرشید خیشاوه دبستانی در کتابچه ی " آرزوهای بزرگ کودکان می نویسد: " من دلم می خواهد مشق فارسی ننویسم. من دلم می خواهد قرآن ننویسم. من دلم می خواهد علوم ننویسم. من دلم می خواهد جملنویسی ننویسم. من دلم می خواهد مدرسه نیایم. من دلم می خواهد همیشه تو خوانه باشم. من دوست دارم بازی کنم. من دوست دارم همش توی خوانه باشم".
و تینای 9 ساله می نویسد: " آرزو می کنم صاحب یک دست مانت و شلوار نوع شوم تا پدرم این قدر زحمت نکشد تا بتواند برای من کیف بخرد. من آرزو دارم یک جفت کفش قشنگ داشته باشم تا پدرم این قدر کار نکند و خود را این قدر خسته نکند.".
و ما هم این صحبت را پیش کشیدیم که مجبور کردن بچه های امروزی به نوشتن آب بابا بار، بابا آب داد، یک ترمز تمام عیار در برابر جولان اندیشه و تصوراتشان و سرعت فراگیری روز به روز آنهاست و بهتر است آنها را برای نقاشی و کارهای دستی و فعالیتهای دسته جمعی و بازی و ورزش آزاد گذاشت و راهنمائی کرد. مانند نقاشی. به بچه ها نباید فنون و قواعد طراحی را یاد داد. ذوق و خلاقیت آنها رامی سوزاند. به آنها باید دنیا را شناساند تا آنها یاد بگیرند خودشان با نقاشی استعداد و دنیای درون شان را بیان کنند و رشد بدهند.
اوریانا انوشا، استاد زبان ایتالیایی در دانشگاه تهران هم به کمکم آمد و گفت این تجربه را چند سال پیش در بعضی از دبستان های بولونیا، در ایتالیا، به تجربه گذاشتند و آموزش و پرورش بچه ها را
( که ما بچه می پنداریم اما آنها برای خودشان آدمی شده اند و بسیار تند رشد می کنند و بزرگ می شوند)، از الفبا آغاز نکرده و آزادشان گذاشتند تا به تمام ذوق و تخیلات و تصوراتشان بال و پر بدهند، آنگاه به آموختن نوشتن بپردازند. و دن میلانی، کشیش مبارز حومه ی شهر فلورانس هم نمی گذاشت کودکان و نو جوانان سر کلاس پشت سر هم و به ردیف منظم بنشینند و آنها را دور هم می نشاند.
در یک کتاب انگلیسی مربوط به مدرسه های سالهای 1960 هم می بینیم و می خوانیم که دیوارهای کلاس درس و راهرو و صف و پشت سر هم نشستن را کنار گذاشته اند و بچه ها بیشتر به کارهای عملی و هنری و خلاقیت های مختلف به شکلی آزاد مشغولند و بیشتر روی زمین پهن شده و کارهای دستی و نقاشی می کنند. کلاس ها اغلب فاقد دیوار بوده و پارتیشن ها و قفسه های کوتاه فضاهای آنها را تعریف می کنند.
همین را در مدرسه های ایتالیا نیز می بینیم که میکوشند کالبد دبستان را انعطاف پذیر طراحی کنند و فضائی را برای در هم آمیختن دو کلاس با هم در جوار کلاس هایشان در نظر بگیرند. اما دبستانها و مدارس آمریکایی به نظرمان خشک آمدند و دارای زیبائی های معمارانه ی زورکی بودند.
ما پیوسته خودمان را به جای دانش آموزان جوان میگذاشتیم تا فضاها و رنگها را حس کنیم و از آنها خوشمان بیاید. فضای اداری و مدیریت را در محل لولای دو بال مدرسه گذاشتیم و آنها را در گوشه ای جدا نکردیم. سالن نهارخوری را که همان مکان برگذاری گرد همائی با خانواده هاست، نزدیک ورودی قرار دادیم تا در صورت لزوم بتواند مستقل عمل کند. از ایوانها و سایه بانها نیز غافل نشدیم. تمام کالبد دبستان را از روی زمین جدا کردیم. بارانهایی را که یک باره فرو میریزد و در یک روز با کولاک و باد اقیانوس از جنوب شرقی به اندازه ی 100 میلیمتر می بارد و روز بعد با باد و توفان جنوب غربی به بارش ادامه میدهد را دیدیم و دیدیم چگونه خیابانها به رودخانه ی گل و لای مبدل شدند، و ترجیح دادیم بدنه ی ساختمان را از سطح طبییعی زمین جدا کنیم. در شمال گربه رو و در جنوب حدود 10 پله بلندتر از زمین، تا نسیم دریا از جنوب به شمال از زیر آن رد شود و در سایه خنک شود و بتواند در بخش شمالی مدرسه، که پائین تر است، وارد فضای جلوی کلاس ها شود و تهویه ای طبیعی انجام بگیرد.
ما این گونه آموزش آزاد را برای سالهای یک و دو سه انتخاب کردیم و برای هر سال دو کلاس هم جوار 20 تا 25 نفره در نظر گرفتیم و در برابر آنها فضائی مشترک برای کارهای دسته جمعی قرار دادیم که در ضمن راهروی اتصال و تقسیم نیز باشد. فضای رختکن ها و خدمات بهداشتی را میان هر سیکل گذاشتیم. در کلاس ها محلی برای سینک و روشوئی گذاشتیم تا بچه ها برای نقاشی کردن و کارهای دستی، راحت تر و آزاد باشند.
برای سالهای چهارم و پنجم، در طبقه بالا، هم همین فضا را طراحی کردیم اما حدس زدیم که آنها بیشتر به کارها و درس ها نظری و علمی می پردازند و نظم بیشتری لازم داشته باشند، اما انعطاف پذیری دیوار ها را برای کلاسهای بالا نیز در نظر گرفتیم. فضای مشترک جلوی کلاس ها به شکل ایوان بزرگی است که بر فضای پائین اشراف داشته و نور از بالا دارد. این فضاهای مشترک بدون دیوار بوده و با قفسه ها و جا کتابی ها از راهرو جدا می شوند.
دیوار میان کلاس ها و فضای مشترک شیشه ایست و تا حد امکان، با استفاده از فرصتهای تکنولوژی، بازشو می باشند تا عملا هردو کلاس و فضای مشترک آنها بتوانند یکی شوند و برنامه های دسته جمعی میان سیکل انجام بپذیرد.
راهروئی وجود ندارد که بتواند میان دو ردیف کلاس دلگیر قرار بگیرد. دو ردیف کلاسی وجود ندارد که راهروئی آنها را از هم جدا کند و بچه ها فریاد کشان در آن به دنبال آزادی به بیرون بدوند. در ورودی کلاس در گوشه ای قرا ر ندارد تا معلمی اخم آلود مثل ؟؟ ناظر بر ورود دانش آموز باشد. میز و صندلی ها پشت سرهم رو بروی تابلو چیده نشده اند تا آموزگار روی آن بنویسد آب بابا بار و حر ف ب را یاد بدهد. اخم معلم را باید با حقوق بیشتر و بهتر از هم گشود. و ما برای هر کلاس نه یک نفر بل دو آموزگار در نظر گرفتیم تا از تعداد بیکاران کم شود! بیشتر، تندتر و بهتر به دانش آموزان جوان رسیدگی کنند که هر سال به اندازه ی چند سال رشد می کنند و چیز یاد می گیرند و هرچه بیشتر فرا گیرند بیشتر می خواهند بدانند و زودتر بزرگ میشوند. روحیه ی کار گروهی هم که اصل کار و اساس آموزش و پرورش کودک و انسان پروری و انساندوستی است نیز تقویت شود.
کلیات کالبدی و تولید انبوه صنعتی
ضریب شبکه ی ساختاری 1.20 یا در برخی پروژه ها 1.00 متر است. ارتفاع کف تا کف 4.00 متر است. فرمول پله 2*16+30 =62 سانتیمتر بوده بنابراین، ارتفاع دانه پله ها 16 سانتیمتر و کف پله 30 و تعداد پله ها 25 عدد می باشد.
اکثر پروژه ها بر اساس یک سیستم شبکه ی شطرنجی 7.20 * 7.20 بوده، استثنائا یک پروژه دارای چرخش های افقی 45 درجه و یکی دیگر گردشی خفیف به موازات خیابان شرقی دارد. دیگری هم قوس ها و انحناها ئی در بالکن ها و پله ها. کل پروژه به شکل ال لاتین یعنی در دو جبهه ی شمالی و شرقی عمود برهم طراحی شده است. بنابراین، اسکلت بزرگ یا ماکرو استروکتور ساختمان دارای سیستم شبکه ای، قابل تعمیم، قابل گسترش و قابل اجرا در شرایط گوناگون بوده، اما سازه های داخلی یا میکرو استروکتور، بنابر طراحی و قابلیت های فنی، کاملا انعطاف پذیر می باشد.
دیوار های بیرونی از پانل های مدوله، پیش ساخته و عایق و رنگین با گشایش های در و پنجره مدوله و استاندارد است. پارتیشن ها و دیوار های داخلی از نوع پانلهای رنگی ام .دی. اف. یا نوع سخت تر آن یا از نوع کناف، صاف، نرم و رنگی است که روی کف آماده و ممتد نصب میشود تا در صورت جابجائی زخمی بر جای نماند. تاسیسات تهویه ی مطبوع، فلزی و اکسپوز و به رنگ طبیعی خود فلز. اسکلت بتن مسلح نیز اکسپوز، نیرومند و خشن به رنگ خنثی. سقف بدون سقف کاذب. تا تمام رگ و پی ساختمان مشهود باشد، ایجاد جاذبه نموده، کنجکاوی و میل به شناخت علمی و عملی دانش آموز جوان را تحریک کند.
در چابهار گریزی از آفتاب غروب نیست و پذیرای آن هستیم. غروب آفتاب را در ایوان بزرگ رو به غرب غذا خوری و چند منظوره، یا از پنجره های فضای جلوی کلاس ها یا از طریق سقف ها ناظر خواهیم بود.
کف طبقات دبستان اغلب در سه نیم طبقه طراحی شده است. برای ورود به ساختمان، ابتدا چند پله بالا رفته و به فضای بزرگ مرکزی و اصلی وارد می شویم. این فضای بزرگ دارای ارتفاع بلند برابر با یک طبقه و نیم یا دو طبقه یعنی 6 یا 8 متر می باشد و نور کافی و غیر مستقیم از سقف به درونش می تابد. از آنجا حدود 10 پله به پائین و15 پله به بالا، یا تمام 25 پله را به بالا به سوی کلاس ها در بخش شمالی مدرسه میرویم. یک جای خاص برای بازی و نمایش در وسط سالن مرکزی پیش بینی شده که چند پله پائین میرود و دور تا دورش سکو چینی شده است. دو کلاس در هر طبقه برای دروس عملی، سالن ورزش به ارتفاع یک طبقه و نیم، با فضای بوفه مشرف بر سالن روی فضای خدمات و ورودی. انبار کتاب. اما کتابخانه خانه ای ندارد یا بهتر بگویم، خانه اش میان کلاس ها و جلوی کلاس ها پخش است. آشپزخانه ای بزرگ و دست ودل باز با انبار های تر و خشک، سرد و گرم و خدمات. موتور خانه در نیمه زیر زمین با ورودی مستقل در سرازیری جنوب که آب به درونش نرود، محصور در دیواری محکم و مقاوم در برابر باران های سیل آسا.
سقف ها، بنابر سلیقه و ذوق معمار و مطابق با شرایط اقلیم، خودش داستانی دارد. شکیل بودنش باید دلیل هم داشته باشد. ما به دنبال فرمالیسم نیستیم که بلای جان معماری ما شده. روستا کهن تیس دارای سقفهای مسطح است و سقف این مدرسه هم می تواند مسطح باشد و هم شیب دار، و هم ترکیبی از هر دو، و اگر بتواند شکل خاصی داشته باشد که چه بهتر، چون دبستان را در بافت شهری شاخص تر می کند. عایق رطوبتی اش را طوری حل می کنیم که داخل مدرسه نریزد اما به عایق حرارتی اش بسیار اهمیت میدهیم. آن را دولایه می کنیم یا سایه بانی برایش طراحی میکنیم که کولاک آن را از جا نکند.
در ضمن، خانه های تیس دارای بادگیر های کوتاهی بوده اند که مانند بادگیرهای بوشهر، در بدنه ی خود ساختمان مانند یک ایوان جاسازی شده اند. هوای مطلوب در سطح پایین می وزد و نیازی به بادگیرهای بلند مانند بادگیر های شهرهای کویری نیست. ما باد را در زیر شکم بدن ساختمان می گیریم. خاک و ماسه ی آن را هم با بوریا و حصیرها جمع می کنیم.
در و پنجره ها را از آلومینیوم خالص انتخاب نمی کنیم. پروفیل های آلومینیوم، با رنگ کوره ای جذاب، یا ترمال برک هستند یا این که به سراغ قاب های پی وی سی سفید استخوانی می رویم. ما دبستانی برای فانتزی بچه ها درست می کنیم تا با آن، دنیای خشن را به رنگ زیبای خودشان در بیاورند.
مطالب مشابه :
فضای ورودی برای دبستان(آموزشی) طرح 2
طرح 2 - معماری فضای ورودی برای دبستان(آموزشی) طرح 2. طراحی بیمارستان و فضاهای
هنر معماری در ساخت دبستان در كاشان
هنر معماری در ساخت دبستان در كاشان 2-1- دبستان شهید بهشتی 3-2-آیین کار طراحی
طراحی یک دبستان
طراحی یک دبستان. ما به دنبال فرمالیسم نیستیم که بلای جان معماری ما شده.
چگونگی شیت بندی طرح معماری
طراحی معماری با هدف آشنایی با مفاهیم ، تعاریف فضا و عوامل مؤثر بر طراحی Architectural Design 2
مطالعات دانشکده هنر معماری دانشکده معماری طراحی دانشکده هنر و معماری طراحی فضاهای آموزشی
پروژه مرمت ابنیه معماری پروژه مدیریت تشکیلات کارگاهی پروژه روستا 2 روستا یک روستا دو معماری
مدرسه ای روی پل در چین
با هدف آشنایی با مفاهیم ، تعاریف فضا و عوامل مؤثر بر طراحی Architectural Design 2 طراحی معماری
انتخاب موضوع پايان نامه براي رشته هاي معماری
( 2 ) معماری مبانی طراحی معماری مركز علمي و آموزشي براي كودكان پيش از دبستان 125
برچسب :
طراحی معماری 2 دبستان