گزیده ای از کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) اثری از ویلفرد مادلونگ

مقدمه

      در میان آثار مادلونگ کتاب « جانشینی حضرت محمد (ص) » ویژگی برجسته ای دارد ؛ زیرا درون مایه گرانبهای این کتاب و دیدگاه محققانه و ارزشمند مؤلف ، همه پژوهشگران را به سوی این امر سوق میدهد که بازنگری در متون تاریخی ، میتوان از رخداد های آن عصر پر حادثه ، یعنی زمان جانشینی حضرت محمد (ص) را تحلیلی دوباره نمود . اثر مادلونگ از آن نظر بی نظیر است که او کوشیده تا حقیقت را از اعماق آثار کهن تاریخی کشف کند . این نگاه مادلونگ موجب شد تا حقایقی که تاکنون بر دیگر مؤلفان اروپایی پوشیده بود ، مشخص گردد و در این میان روشن شود که آرای شیعیان نیز در تحلیل برخی رخداد های تاریخی ، مطابق با واقعیت است .

       تقریبا ً نگاه همه اسلام شناسان اروپایی به اسلام از طریق مذاهب اهل سنت است . همان طور که میدانیم تمامی مرزهای اسلام با اروپا متعلق به اهل سنت بوده و هست . نخستین رویارویی های اروپاییان با اسلام نیز چه در اسپانیا و چه در شمال آفریقا ، چه در دوران جنگهای صلیبی و چه در دوران حکومت عثمانی با اهل سنت بوده است ؛ از این رو از نظر اروپاییان اسلام رسمی همان تسنن است و مابقی مسلمانان همچون شیعیان از فرق منشعب از این بدنه اصلی محسوب میشوند . بنابر این بدیهی است که به هنگام بررسی هر گونه مطلب اسلامی از سوی خاور شناسان در درجه نخست  منابع مسلمانان رسمی در نظر قرار گرفته باشد . البته در دهه های اخیر این مطلب کمرنگتر میشود و توجه به سایر مذاهب اسلامی به ویژه شیعه و از آن میان در سالهای اخیر شیعه امامیه را بیشتر می بینیم . (رحیمی ، 1382: ص27)

چکیده

      ویلفرد مادلونگ (متولد 1930م.) محقق و اسلام شناس نامدار آلمانی در دانشگاه آکسفرد با بازنگری و نقد آثار خاورشناسان و با استناد به متون کلاسیک نویسندگان و مورخان مسلمان پژوهش جدیدی در این زمینه به عمل آورده است . او با ژرفنگری در قرآن معتقد است که حتی اگر ، پیامبر (ص) جانشینی تعیین نکرده بود ، در نظر نداشت و راضی نبود که ابوبکر جانشین طبیعی او باشد و به نظر نویسنده محروم کردن خاندان نبوت از حق مشروع خود و انتخاب ابوبکر و روی کار آمدن عمر و عثمان پس از وی مقدمات حکومت نامشروع و خودکامه اموی را فراهم آورد ، امری که با دعوت جهانی اسلام تعارضی اساسی داشت .

جانشینی حضرت محمد (ص) ؛ (پژوهشی پیرامون خلافت نخستین)

 

       کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) تحلیلی دقیق از مسائلی است که پس از رحلت پیامبر بر سر مسئله جانشینی رخ داد ، ویلفرد مادلونگ مورخ واسلام شناس مسیحی ، با نگرش جامع وبدیع بدون تعصب نسبت به شیعه وسنی ، به تحقیق در تاریخ صدر اسلام می پردازد . مادلونگ بر خلاف دیگر خاورشناسان که به منابع سنی تکیه داشتند و اختلاف  بر سر جانشینی حضرت محمد (ص) را پدیده ای متآخر و از پیامدهای دعوت عبدالله ابن سبا به وصایت امام  علی (ع) می دانستند ، با تکیه بر آثار اندیشه وران شیعی منشا این اختلاف را در سالهای آخر حیات  رسول گرامی اسلام  جستجو  می کند. او بر خلاف  روایت و تحلیل های  اهل سنت  امام علی (ع ) را سزاوار جانشینی میداند گر چه به تعیین صریح او توسط پیامبر اعتقاد ندارد . (مادلونگ ، 1385:ص16)

      در تاریخ اسلام مسئله جانشینی حضرت محمد (ص) و به دست گرفتن زمام امور امت  در دوران پس از حضرت ، مهمترین مساله ای است که تا به امروز شیعیان و سنیان در آن اختلاف نظر دارند . از نظر سنیان ابوبکر نخستین خلیفه منتخب و از نظر شیعیان امام علی (ع ) پسر عمو وداماد پیامبر (ص) ، تنها فرد شایسته این مقام بود.هر چند حضرت محمد(ص) به صراحت ابوبکر را به جانشینی منسوب نکرد اما انتخاب ابوبکر به امام جماعت مسلمانان در زمان آخرین بیماری اش دلیل بر الویت او بود و اجماع مسلمانان در حمایت از ابوبکر صحه ای بر انتخاب او بود . امام علی (ع) نیز به خاطر خویشاوندی نزدیک با پیامبر ، آگاهی اش ازاسلام وهمراهیش با پیامبر از همان آغاز و شایستگی اش در مراقبت از آرمان های آن حضرت به مشروعیت خویش یقین داشت . (مادلونگ ،1385:ص27)

       مادلونگ نظر خاورپژوهان گذشته را مورد تردید قرار می دهد و معتقد است برای ارزیابی صحت و سقم این که حضرت محمد (ص) چه  نظری داشته  و اصحابش چه نکاتی را خطوط اصلی هدایتش بعد از رحلت او می دانستند ، باید به منابع مربوط و آثار کهن تاریخی و از جمله قرآن رجوع کرد . اگر چه قرآن اشاره ای به مسئله جانشینی حضرت محمد (ص) نشده و به همین علت مورخان غربی از آن چشم پوشیدند ، اما قرآن شامل دستور های خاصی در مورد حفظ پیوند های خیشاوندی و وراثت و نیز داستان هایی درباره خلافت پیامبران سلف  است  که بی ارتباط  با جانشینی  حضرت محمد (ص) نیست .

         مادلونگ با نقد دیدگاه خاورشناسان پیشین معتقد است که قرآن بنیانی ترین منبعی است که باید به آن رجوع کرد و با تحلیل محتوایی قرآن بسیاری از موضوعات از جمله جایگاه اهل بیت آشکار میشود . مادلونگ معتقد است که حتی اگر پیامبر جانشینی تعیین نکرده باشد راضی نبوده که ابوبکر جانشین طبیعی او باشد و محروم کردن خاندان نبوت از حق مشروع خود و انتخاب ابوبکر و روی کار آمدن عمر و عثمان پس از وی مقدمات حکومت نامشروع و خودکامه اموی را فراهم آورد ، امری که با دعوت جهانی اسلام تعارضی اساسی داشت و سوء رفتار و سرکبهای امویان اقلیت طرفدار امام را تبدیل به اکثریت کرد . چون امام علی (ع) ، صادق ، بااخلاص ، و انعطاف پذیر نسبت به حکومت اسلامی ، ثابت قدم و دارای تساوی رفتار نسبت به پیروان و گذشت و جوانمردی در مقابل دشمنان بود . اما امویان با ادعای باطل و فریبکاری ، حکومت غدار و مستبد و تفرقه افکن ، مجازاتهای انتقام جویانه از مردم در خاطره نسلها نمایان شدند .  

         وقایع نگاران سنی که بارز ترین آنها سیف بن عمر است بر این عقیده اند که علی (ع) بعد از انتخاب ابوبکر بدون روپوش و ردا شتابان خود را به او رساند تا در بیعت تاخیر نشود و با او بیعت کرد و پیش او نشست و فرستاد تا جامه او را بیاورند ، تا این که عبدالله ابن سبا ، یهودی تازه مسلملن مبارزه  با عثمان خلیفه سوم را آغاز کرد و بعد از قتل عثمان بیان داشت که هر پیامبری را وصیی است و علی (ع) وصی محمد (ص) است و اجرا کننده وصیت اوست .به این ترتیب سبا بنیانگذار تشیع شد . نظر دیگر این که شیعه بعد از شهادت علی (ع)  و بر خلاف میل خود او در زمان حیاتش این اختلاف را آفریدند موضوعی است که مورد قبول همگان است که اگر این اختلاف  بعد از خلافت علی (ع) به وجود آمده باشد که دیگر نیازی به بررسی عمیق در باب جانشینی و تاسیس خلافت نیست . (مادلونگ ، 1385: ص28)

         مادلونگ در فرضیه مثلث قدرت لامنس هم تردید می کند . هنری لامنس مستشرق بلژیکی و روحانی مسیحی کینه توز با اسلام  بود . او در مقاله مثلث قدرت (ابوبکر، عمر و ابوعبیده ) در باره همکاری و اهداف مشترک این سه تن بحث می کند . به خصوص ابوبکر و عمر از طریق دخترانشان عایشه و حفصه سعی می کردند از اندیشه های شوهرشان حضرت محمد (ص) آگاه شده و نفوذ زیادی در کار های آن حضرت داشته باشند . به نظر لامنس هدف از این مثلث قدرت حذف بنی هاشم به ویژه حضرت علی (ع) و خویشاوندان نزدیک پیامبر از کسب مقام خلافت بود و تاکید می کند که با توجه به  آیه 33 سوره احزاب اهل بیت منظور همسران پیامبر هستند. (مادلونگ ، 1385:ص29)

          کایتانی دیگر خاورشناس  ایتالیایی هم عقیده با لامنس که دشمنی شدید با اسلام داشت در تحقیق تاریخ اسلام  به عمق اختلاف  ابوبکر و بنی هاشم اشاره دارد و این که بنی هاشم از به رسمیت شناختن ابوبکر سر باززدند و به تنهایی پیامبر را به  خاک سپردند و خلیفه و عایشه را در مراسم تدفین راه ندادند . از نظر کایتانی استدلال ابوبکر برای جانشینی به خاطر صفات برجسته  سیاستمداری و ارزشهای  فردی اش بود و مخالفت بنی هاشم و و دیگر اصحاب پیامبر به خاطر جاه طلبی و کینه  های شخصی بود . اما کایتانی در یکی از مجلات بعدی تاریخ اسلام نظر لامنس را درباره مثلث قدرت تایید میکند و عمر را پایه گذار اصلی خلافت با تدبیر سیاسی معرفی میکند که ابوبکر را به خاطر مقام والایش نزد پیامبر به عنوان خلیفه اول جلو انداخت که این عقیده که اگر محمد(ص) جانشینی انتخاب میکرد به احتمال زیاد ، ابوبکر به خاطر مقام والایش  نزد پیامبر به عنوان خلیفه اول جلو انداخت که این عقیده که اگر محمد(ص) جانشینی انتخاب میکرد به احتمال زیاد ، ابوبکر به خاطر قدر و اعتبارش در اسلام مورد تایید بود ، عقیده رایج در بین تاریخ نگاران غیر مسلمان شد . همچنین لامنس قدرت موروثی و اصول دودمانی را از منفورترین مفهوم ها در ذهن اعراب میداند ، در حالی که تیان در کتاب نهادهای حقوق عمومی در اسلام و مونتگمری وات در کتاب اندیشه های سیاسی اسلام  با توجه به اهمیت علم انساب در بین اعراب به خصوص  قریش جانشینی موروثی را عرف اعراب و امری ثابت دانسته اند ولی جانشینی حضرت محمد(ص) را نمیتوان با جانشینی فرمانروایان باستانی مقایسه کرد . ( مادلونگ ، 1385 : ص32_30)

       اما از همه اینها که بگذریم هیچ یک از حادثه غدیر چیزی نگفته اند اما مادلونگ خود معتقد است آنچه که در جامعه اسلامی رخ داد با دید و زاویه دید قرآن موافق نیست چون در قرآن ، اصل وصایت است  نه  اجماع . گر چه او معتقد به جانشینی امام علی توسط پیامبر نیست  با آنکه  انتخاب امام علی (ع) بر مبنای وصایت بوده نه ساختار قبیله ای . در قرآن به هر جا بنگریم جانشینی در خاندان پیابران بوده ، پس اگر قرار بوده کسی برای خلافت تعیین شود باید یکی از خاندان پیامبران انتخاب میشد و این موارد که در قرآن آمده با نظر شیعیان مطابقت بیشتری دارد. با توجه به حقوق خویشاوندی و خاندان های پیامبران در قرآن اهل بیت از یاران اصلی پیامبرند که در جامعه در مقابل مخالفان از پیامبر حمایت می کنند . قرآن مقام خاندانهای پیامبران را همچون جایگاه پیامبران سلف برتر از مقام هر مومن دیگری قرار داده است و آنان را پاک گردانید، لطف ومهربانی به آنها و حمایت مادی از آنها را یک الزام دینی میداند و آنان وارثان مادی ومعنوی پیامبر تلقی می کنند.

        دلالت های مختلفی در باب خویشان پیامبر هست . شیعیان غالبا آیه 23 سوره شوری را شاهد میگیرند « ومیفرمایند بر این رسالت مزدی از شما جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم » . اشاره  دیگر به خویشاوندان نسبی در قرآن آمده که بخشی از خمس و غنیمت و نیز قسمتی از فی یعنی مال وملکی که مسلمانان بدون جنگ از کفار میگیرند به خویشاوندان حضرت محمد(ص) و به خود او اختصاص می یابد. همچنین مکتب های فقهی سنی و شیعه هر دو بر ممنوعیت بنی هاشم از سهیم شدن با مسلمانان عادی در گرفتن ذکات متفق اند . همچنین مادلونگ تاکید میکند که اهل بیت رسول (ص) همان اهل کسا هستند . در آیه 33 سوره احزاب خطاب به همسران پیامبر نسبت به سایر زنان است که باید شان خاندان پیامبر را در اعمالشان حفظ کنند .« در خانه های خود بمانید و چنان چه زنهای پیشین جاهلیت میکردند زینتهای خود را آشکار نسازید و نماز بگذارید و زکات بدهید و از خدا و پیروانش اطاعت کنید . ای اهل بیت ، خدا میخواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان که باید پاک دارد . » (مادلونگ ، 1385: ص34_33)

        این جا منظور از اهل بیت چه کسانی هستند ؟ چون ضمیر بخش اول آیه خطاب به زنان پیامبر و جمع مونث است و ضمیر بخش دوم جمع مذکر آمده در باره شخصیت های مشهور اهل کسا یعنی محمد ،علی ، فاطمه و حسن و حسین روایت های گوناگونی نقل شده است . سپس مادلونگ به ماجرای مباهله میپردازد .برخی از سنیان افرادی از خاندان پیامبر را که قرار بوده در مباهله شرکت کنند مشخص نکرده ، برخی هم از فاطمه و حسن و حسین نام میبرند و بعضی موافق با احادیث شیعه حاظران این جمع را اهل کسا از جمله امام علی(ع) می دانند و چون این پیشنهاد خود پیامبر بود و از لحاظ دینی نیز ارزشمند بود تایید آن از طریق قرآن به مقام خاندانش افزود .( مادلونگ ، 1385: 36_35)

       البته در خاندان پیامبران گذشته مثلا زن ویکی از فرزندان نوح که از مشرکان بودند غرق شدند یا همسر لوط نبی که اسرار شوهرش را فاش می کرد مجازات شد و کافران خاندان پیامبر نیز از لطف خدا محروم گشتند . ابولهب عموی محمد (ص) و همسرش حتی با نزول سوره ای در قران در ذم آنان ، انگشت نمای خاص و عام شدند و چنین استثناءهایی تاثیری بر لطف خداوند براهل بیت نداشت . همچنین در باب خلافت و وصایت در میان پیامبران پیشین ، مثلا به حضرت ابراهیم (ع) در هنگام پیری اش فرزندی به نام اسحاق و نوه اش یعقوب مژده داده شد . برای موسی یار و برادری چون هارون و کتابی (فرقان) دادیم . خدا به داوود پیامبر پسرش سلیمان را عطا کرد تا یار و یاور او باشد . در قرآن همچنین جایگاه ممتازی برای خاندان پیامبر گرامی به مفهومی برتر از معنی مطلق خانواده نام برده شده است . (مادلونگ ، 1385:ص43)

        تا آنجا که قرآن افکار محمد را بیان میکند ، او جانشین خود را در نور هدایت قرآن میدید چون پیامبران پیشین کمال لطف خدا را در این میدانستند که جانشینان از فرزندان یا خویشان نسبی شان باشند .مدافعان معاصر سنی بر اساس آیه چهل سوره شوری محمد (ص) را خاتم پیامبران قرار داده و این بحث را در مورد پیامبر حضرت محمد (ص) نمی پذیرند . مادلونگ با طرح سوالی که چرا محمد (ص) در تنظیم برنامه ای برای جانشینی کوتاهی کرده این چنین می گوید : پیامبر صریحا جانشینی انتخاب نکرده است و هر پاسخی به سوال جانشینی بر پایه حدس و گمان است . یک تبعین ساده اسلامی این است که در چنین تصمیم خطیری منتظر وحی بود اما چنین وحیی نشد .  (مادلونگ ، 1385:ص45)

      مورخان غیر مسلمان بر این نظرند که شاید تردید محمد (ص) به این سبب بود که میدانست جانشینی یکی از بنی هاشم با رقابت های دامنه دار در بین قریش برای رهبری و از سویی با توجه به ضعف نسبی بنی هاشم ممکن است با مشکلات زیادی مواجه شود . محمد (ص) در سال دهم هجری علی (ع) را به نمایندگی از طرف خود به یمن فرستاد و رفتار او موجب بر انگیختن عده ای شد  که از او نزد پیامبر شکایت بردند و پس از بازگشت سه ماه بعد پیامبر در اجتماعی عظیم خواست تا او را به عنوان جانشین معرفی کند که موقعیت را مناسب ندید و به امید این که طول عمرش به اندازه ای باشد که موقعیتی را فراهم کند تایین جانشین را به تاخیر انداخت و رحلت جانکاه او برای امتش غیر منتظره بود . (مادلونگ ، 1385:ص48)

      همچنین روایت هایی از دو شاهد عایشه و ابن عباس نقل شده که عایشه گفته : پیامبر در دامان او  فوت کردند و ابن عباس گفته که پیامبر بر سینه امام علی (ع) جان سپردند. روایت دیگر این که ابن عباس نقل می کند که پیامبر خواست تا پیش از رحلتش برای کسانی که در حضور او بودند مکتوبی بنویسد که عمر گفت : درد بر پیامبر غلبه کرده و شما قرآن را دارید وکتاب خدا ما را کفایت می کند . ابن عباس معتقد است فتنه از همین جا آغاز شد چون پیامبر می خواست علی را به جانشینی برگزیند و این گونه شد که پیامبر وصیت نکرد. روایتی دیگر در باب ابوبکر بود که وقتی پیامبر بیمار بود بانگ نماز دادند و پیامبر گفت: ابوبکر با مردم نماز بخواند اما برای پیامبر فرقی نمیکرد که ابوبکر امام جماعت باشد یا عمر و برای پیامبر امام جماعت دلیلی برای خلافت نبود و چون ابوبکر تالل کرد پیامبر خودش ادامه نماز را قرائت کرد . (مادلونگ ، 1384:ص60- 49 ­)

ابوبکر جانشینی رسول خدا و خلافت قریش

       فصل اول کتاب  ، تحت عنوان ابوبکر ، جانشین رسول خدا و خلیفه قریش ، طی 29 صفحه بازگو کننده حوادثی است که در سقیفه بنی ساعده گذشت و ماجرای بیعت با ابوبکر ، آنانکه با او بیعت نکردند ، و دیگر حوادث مربوط به سقیفه را به تفصیل ذکر میکنند .نکته عمده ای که مادلونگ از تحلیل زندگانی ابوبکر استنتاج میکند این است که او به عنوان یک تاجر و سیاستمدار کامل و خونسرد مکی قطعا ً پیشامد های رحلت را از پیش با دقت بررسی  کرده بوده است و میدانسته که برای حفظ یکپارچگی جامعه ، پیامبر باید جانشین سیاسی و خلیفه داشته باشد . حوادث بعدی نشان میدهد که او بی تردید پیش از رحلت تصمیم گرفته بوده است خود بر این مسند تکیه زند بدون اینکه از سوی پیامبر برای این کار نامزد شده باشد و در این راه مخالفان قدرتمند خود را از میان برمیدارد .اقدام انصار در گرد آمدن در سقیفه بنی ساعده این فرصت طلایی را برای او فراهم ساخت تا در یک عمل نمایشی دو نامزد (عمر و ابوعبیده ) را معرفی کند تا خود را در معرض پیشنهاد قرار دهد و به این ترتیب به هدف از پیش تعیین شده خود دست یابد . به همین جهت است که ابوبکر پس از استقرار خویش ، به شدت بر اشراف قدیم مکه تأکید میکند و مناصب کلیدی را به آنها میسپارد تا از این طریق انصار را به طور کامل حذف کند و از نقش مهاجرین اولیه نیز بکاهد . عمر به ندرت به پیشامد های بعد از رحلت محمد اندیشیده بود و فقط به خاطر ترس از تجمع انصار بود که اورا به ماجرای سقیفه کشاند که نکند انصار انهارا از حکومت باز دارند .تصور نمیشود با طرح و نقشه هایی برای جانشینی او موفقط کرده باشد . لیکن قضیه ابوبکر کاملا متفاوت با این مسئله است . گر چه او در موقع رحلت محمد (ص)انتظار ان را نداشت و این از اقامت او در خانه خانوادگی خود در سنح (خانه ابوبکر میان خانه های بنی حارث  خزرجی قرار داشت ) اشکار میشود ، او هیچ شک و تردیدی نداشت که محمد (ص) روزی رحلت خواهد کرد . او به عنوان تاجر و سیاست مداری کامل و حسابگر آرام مکه در مدیریت و برنامه ریزی امور جامعه  مسلمین ، هم به عنوان مشاور قابل اعتماد پیامبر (ص)از نزدیک در در کار ها شرکت داشت و او با دقت پیشامد های بعد از رحلت پیامبر را پیشبینی کرده بود .خیلی مشتاق بود که این اقتدار خود را توسعه داده و آن را بر همه اعراب و حتی فراتر از انها هم بگستراند . اگر قرار بود جامعه مسلمین از هم نپاشد پیامبر باید جانشینی سیاسی انتخاب میکرد و ابوبکر بدون تردید قبل از رحلت پیامبر تصمیم گرفته بود که خود خلیفه شود . او بدون نامزدی از جانب پیامبر این تصمیم را گرفت و برای رسیدن یه این ارزو مخالفان را باید از سر راه بر میداشت . به همین خاطر باید از اهل بیت محمد (ص) که در قران به آنان مرتبه ای بالا تر از سایر مسلمانان عطا شده بود باید جلو گیری شود تا ادعای خود را پیش نیندازند .  ابتکار عمل انصار فرصتی بود که ابوبکر منتظر آن بود که این اشتباه عجولانه (فلته ) را با پیشنهاد دو نامزد برای انتخاب شدن مطرح کرد و این نمایشی بود تا خود او در معرض پیشنهادی قرار گیرد . او در پیشنهاد خود جدی نبود و این واضح است با پیشنهاد دو شخص مورد نظر در جمع ، مردم را به مشاجرا وادار کرد . ابوبکر خوب میدانست که این دو شخص مورد نظر هیچ احتمال پیروزی ندارند . ابو عبیده ، گر چه از صحابه اولیه بود اما آن برتری و استعداد را نداشت که به توجه در آید . در این جلسه عمر عمدتاً به عنوان دوست محمد (ص) حاضر بود . عمر گر چه از معاشران نزدیک پیامبر و از افراد قدرتمند جامعه بود ،لیکن در همان لحظه اول با تکذیب کردن خبر رحلت محمد (ص) در بین مردم خود را بد نام کرده بود . ابوبکر یقین داشت که با محروم شدن از وجود پیامبر (ص) خرد شده و بعد از آنکه دو دفعه از جانب ابوبکر کنار گذاشته شده ، این بار نیز در برابر او تسلیم خواهد شد . بنابراین عمر تذکر او را پذیرفت و دست بیعت به ابوبکر داد . ابوبکر در پذیرش بیعت لحظه ای تامل نکرد . چون اگر علی به عنوان جانشین مطرح میشد اکثر مطلق انصار از او حمایت میکردند ، چون که انها او را مانند محمد و جزئی از او میدانستند . در بین قریش اوضاع به این روشنی نبود . ارزیابی بعدی عمر از این مسئله بنا بر نقل ابن عباس که قریش از از اقتدار موروثی یک طایفه که قبلا از جانب خدا به نبوت مفتخر شده اند ف راضی نیستند تا حدی حائز اهمیت است . یقینا ًتعدادی هم بودند که از دور نمای حکومت انحصاری خاندان پیامبر راضی نبودند و از ادعای اولیه ابوبکر اغفال شده بودند که غریش حق دسته جمعی برای حکومت دارد و ابوبکر به عنوان نماینده آنها عمل میکند . بعد از مطرح شدن این ادعا و کسب حمایت از چند نفر  لازم بود اکثر قریش را با خود هم نظر کند . اگر اسم علی (ع)مطرح میشد ، عبد شمس یکی از دو طایفه قدرتمند قریش ، مطابق قوانین اخلاقی قبیله ای برای حفاظت از حیثیت خود از علی حمایت میکردند با وجود این که اختلافات بین بنی هاشم و بنی عبد شمس از اسلام هم قدیمی تر بود و اکثریت آنها بنی عبد شمس تحت رهبری ابو سفیان نقش تعیین کننده ای در مخالفت با محمد ایفا کرده بودند . به هر حال تا زمانی که بنی عبد شمس امید معرفی کاندیدا از بین خود را نداشت برای ابوسفیان خیلی شرم آور بود که از علی حمایت نکند ، در حالی که پیامبر (ص) با ابوسفیان و طایفه اش بعد از فتح مکه با کرم رفتار کرده بود . شواهد معتبری در دست است که ابوسفیان بعد از انتخاب ابوبکر پیشنهاد حمایت خود برای این تصمیم را به علی (ع) اعلام کرد . بعداً علی (ع) در نامه خود به معاویه از این پیشنهاد پدر او یاد و تصریح کرد که پیشنهاد ابوسفیان را از بیم پراکندگی امت نپذیرفت ، زیرا مردم هنوز به دوره جاهلیت نزدیک بودند . نقل شده که خالد برادر ابان بن سعید برای همبستگی با بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خودداری کرد ، ولی بعد دوباره با او بیعت کرد . سابقه مداخله علی(ع) در روابط زناشویی پیامبر (ص) با هر انگیزا ای که بود برای او خیلی گران تمام شد و ابوبکر و عایشه را نسبت به خود بد بین کرد و ابوبکر علی را به عنوان رقیب خود نگاه میکرد . (مادلونگ ، 1385:ص81-61)

        به رقم ادعای عمر که نظر همه مسلمانان به سوی ابوبکر بود وضع خلیفه در ابتدا متزلزل بود تا جایی که عمر که مسئولیت مدینه را برای بیعت بر عهدا داشت در آغاز به کمک بنی اسلم بر کوچه ها مسلط شد و زبیر و چند تن از صحابه که در خانه فاطمه (س) تجمع کرده بودن را با زور متوسل شدند و خانه فاطمه را مورد تفتیش قرار دادنند و امام علی بعدا نقل میکند که : اگر چهل نفر همراهم بودند مقاومت میکردم . (مادلونگ ، 1385:ص84)

        ابوبکر اعلام کرد که در تمام زمینه ها از سیاستها و سنتهای محمد (ص) پیروی خواهد کرد به همین خاطر لقب خلیفه رسول الله را اختیار کرد . همچنین ابوبکر تقاضای فوری خود مبنی بر این که تمامی قبایل عرب باید زکات را به او بپردازند به منزله تکلیفی توجیه می کرد که در مقام جانشینی محمد (ص) و پیروی از آن حضرت بر دوش او نهاده شده بود . بنابر این  ابوبکر به بهانه وظیفه اش در مقام خلافت تغییرات اصلی در خط مشی اسلام بوجود آورد . اصرار ابوبکر که که خلیفه حتما باید از قریش باشد زیرا عرب غیر از قریش تسلیم دیگری نخواهد شد ، اکنون کاملا ً روشن میشود . خلیفه نباید بیشتر رهبر دینی امت و جامعه اسلانی باشد ، آنگونه که محمد بود ، بلکه باید حاکم مطلق تمامی قبایل عرب باشد ، و آنان به نام اسلام از خلیفه اطاعات کنند . به همین دلیل مسلمانان صلح جو که به خلیفه زکات پرداخت نمیکردند ، مرتدان واقعی و دیگر اعراب که هنوز اسلام نیاورده بودند ، همه در زمره مرتدان قرار گرفتند و میبایست با آنان جنگید تا همه آنان در برابر اسلام و حکومت خلیفه قریشی تسلیم شوند . (مادلونگ ، 1385:ص88-85)

       در بین القاب رسمی خلفای بعدی لقب  امیر المومنین ترجیح داده می شد و عموماً مورد استفاده قرار میگرفت . مطابق روایات تاریخی عمر اولین کسی بود که این لقب را برای خود اختیار کرد . این عنوان خلافتی را که ابوبکر تاسیس کرد به خوبی تبیین می کند . خلیفه در درجه اول امیر مومنان بود . قریش طبقه حاکمی برای یارانش تاسیس کرد و قبایل دیگر عرب میبایست تحت تسلط او قرار میگرفتند . ابوبکر هم با اراده تسلیم نشدنی خود مقهور ساختن آنها را آغاز کرد . از آنجا که ابوبکر خلافت را منصبی انتخابی نمیدانست ، برای او طبیعی بود که بدون مشورت قبلی ، عمر بن خطاب را به جانشینی خود تعیین کند . (مادلونگ ، 1385:ص89)

عمر :شایسته سالاری اسلامی ، شورا و امپراتوری عربی

           فصل دوم کتاب ، تحت عنوان عمر، امیرالمومنان، شایسته سالاری اسلامی ، شورا، و امپراطوری عربی ، طی 21 صفحه ضمن بیان اینکه با توجه به دشمنی سرسختانه اکثر قریش با پیامبر (ص) حاکمیت بخشیدن به آنان از سوی ابوبکر هیچ توجیه قرآنی نداشت در حالی که برتری بخشیدن به مهاجران نخستین و اسلام آورندگان پیش از فتح مکه بر دیگران به صراحت در قرآن ذکر شده است ، نیز ادعای این که عمر همواره و بی هیچ قید و شرطی از اصول اسلام دفاع کرده و در زمان پیامبر بارها با برقراری روابط سیاسی با دشمنان مکی مسلمانان مخالفت کرده بوده ، نتیجه میگیرد که : « عمر شخصا بر دو اصل قرآنی تکیه کرد : سابقه و شورا رادر جامعه اسلامی » آنگاه به تفصیل تلاشهای عمر برای محدود کردن قدرت اشراف مکه به نفع صحابه ، توجه او به شورا ، نیز تلاش هایش برای محدود ساختن بنی هاشم از یک سو و جلب آنان به سوی خود از سوی دیگر اشاره میکند و فصل را با ستایش از عمر به پایان می برد .

         عمر در زمان خلافتش سعی کرد تا با اجرای اصول اسلامی و محدود کردن قدرت بیش از اندازه اشراف جاهلی مکه ماهیت اسلامی حکومت را تقویت کند و بر دو اصل اسلامی سابقه و شورا تاکید می کرد . عمر عایدات را برای سابقه افراد تقسیم میکرد و کسانی که در کنار پیابر جنگیدند و کسانی که بر ضد از جنگیدند سهم یکسانی نداشتند . تصمیم او در واگذاری امر تعیین جانشین پس از مرگ خود به شورایی از نخستین صحابه در راستای روش او در اتخاذ تصمیمات مهم  بود . تنها تفاوت این مورد آن بود که در دوران خلافتش همیشه او بود که حرف آخر را می زد. نخستین اقدام خلیفه دوم برکناری خالدبن ولید و بر گماری ابو عبیده به فرماندهی سپاهیان اسلام در شام بود . او همچنین دستور داد اسراس جنگ رده را آزاد کنند و ممنوعیت پیوستن آنان به سپاهیان اسلام را لغو کرد .  (مادلونگ ، 1385: ص 102)

         آنچه برای طرح عمر مبنی بر حاکمیت جمعی صحابه نخستین ضرورت حیاتی داشت مشارکت هر چند ظاهری علی (ع) بود . عمر بدون مصالحه کردن بر سر حق خلافت قریش ، برای آشتی کردن با بنی هاشم از هیچ تلاشی فرو گذاری نمیکرد . عمر مایل بود بنی هاشم را با جامعه اسلامی و به ویژه با قریش ، یعنی طبقه حاکم ، یکپارچه کند . ابن عباس نقل میکند که عمر به او گفت دوست تو علی ، شایسته ترین فرد برای حکومت بر مردم پس از پیامبر خدا بود اما «از دو چیز بر او ترسیدم ». عمر در پاسخ به سوال مصرانه ابن عباس در این باره ،کمی سن و محبت او به خاندان عبد المطلب را برشمرد . عمر برای تعیین خلافت بعد از خود شورایی را تعیین رد تا خلیفه از میان آنها انتخاب شود .هدف شوراي خلافت ، بي طرف نشان دادن دستگاه خلافت بود ، ولي چينش نيرويي واساسنامه شورا به گونه اي تدوين شد كه نتيجه ي آن ،‌خلافت عثمان بود . تركيب شورا عبارت است از : علي (ع) ،‌عثمان ، طلحه ،‌زبير ، سعد بن ابي وقاص ، عبدالرحمن بن عوف ، تركيب شوراي خلافت عمر ، شش نفره است . در شورايي كه تركيب زوج باشد ،‌احتمال به نتيجه نرسيدن بسيار زياد است . بنابراين به دستورالعملي نيازمند خواهد شد . او از پيش دستورالعملي تعيين مي كند و آن  اين است كه مي گويد : اگر در اختلاف سه گروه دو نفره شدند ، گردن همه را بزنيد . اگر شش گروه يك نفره شدند و تا سه روز خليفه معين نكردند ،‌همه را بكشيد . اگر دو گروه سه نفره شدند ،‌عبدالله بن عمر را حكم قرار دهند كه يك گروه را انتخاب كند ، اگر به حكميت عبدالله راضي نشدند ،‌راي گروهي مقدم است كه عبدالرحمن بن عوف در آن است و اگر گروهي ديگر آن را نپذيرفتند و بر خواست خود اصرار كردند ،‌گردن آنها را بزنيد . عبدالرحمن ، سعد ، طلحه و عثمان به يقين به علي راي نخواهند داد . تنها زبير است كه احتمال مي رود به علي (ع) راي دهد . عبدالرحمن ،‌شوهر خواهر عثمان است . سعد هم پسر عموي عبدالرحمن است و هم راي اوست زيرا علي ( ع) قاتل پدر و برادر سعد است و طلحه نيز با علي معاند و از بستگان عثمان است . با توجه به امتياز خاصي كه در اين جمع عمر براي عبدالرحمن قائل شد نتيجه ي قطعي اين دستورالعمل عثمان است  .  عمر با دادن امتياز ويژه به عبدالرحمن عملا عثمان را انتخاب كرد.  (مادلونگ ، 1385:ص122- 105 )

         عمر فتوحات بزرگی را در خارج از عربستان ، توده های عرب را که قریش آنها را در زمان جنگ رده تا حد رعایایی محروم از آزادی و صرفا خراجگذار تنزل داده بود به طبقه ای نظامی تبدیل کرد . پایبندی عمیق عمر به همبستگی قریش و اعراب را پای بندی عمیقتر او به اسلام تعادل بخشید . او کاملا ًآگاه بود که تنها اسلام بوده که او را بدین جایگاه رسانده و اعراب را به سروران امپراتوری وسیعی بدل کرده است . (مادلونگ ، 1385: ص 124)

 

عثمان ، آغاز فرمانروایی بنی عبد شمس

          فصل سوم کتاب ، تحت عنوان عثمان ، خلیفه خدا و سلطه بنی عبد شمس ، طی 63صفحه با اشاره به موقعیت برتر عثمان نسبت به ابوبکر و عمر – بدان جهت که دوبار داماد پیامبر شده بود و بیان اینکه اعضای شورا عثمان بازرگان و ثروتمند را که هیچ گونه جاه طلبی سیاسی در سر نداشته نه برای بهره گیری از ضعف و عدم قابلیت او بلکه به عنوان تنها رقیب قدرتمند علی پیش انداختند میگوید که عثمان با اعتقاد به اینکه مورد تأیید خداوند است ،لقب خلیفة الله – ونه خلیفه رسول الله را برای خود برگزید و در نتیجه این باور از هر گونه اعتراضی به رفتار آزادانه خویش در استفاده از ثروت و قدرت اظهار نارضایتی می کرد . مادلونگ آنگاه به بیان خویشاوندگرایی افراطی عثمان و اینکه او احتمالا در صدد بوده است با برداشتن موانع موجود خلافت را در خواندان خود موروثی کند و سپس ذکر تفصیلی حوادثی که منجر به نارضایتی مردم و شورش علیه عثمان و سر انجام کشته شدن او شد ، می پردازد .

          خلافت عثمان پس از دوازده سال ، بر اثر شورش و قتل فجیه خلیفه به پایان رسید . اعتراضات علیه اعمال مستبدانه او ، بنا به معیار های آن زمان اساسی و گسترده بود . در منابع تاریخی اشتباهاتی که او به  آنها متهم بود به تفصیل بیان شده است . در اواخر حکومت عثمان نارضایتی و  مخالفت با رفتار او تقریبا در میان همگان به جز خویشاوندان و نزدیکانش ، فراگیر شد . تنها مرگ خشونت آمیز او بود که ، با تبدیل شدن به ابزار سیاسی ، وی را در نظر سنیان از تمام احداث تبرئه و او را به شهید و سومین کس از خلفای راشدین تبدیل کرد . (مادلونگ ، 1385: ص127 )

         عثمان که از اعضای اشرافیت قریش ، فرزند بازرگان مکی ، عفان ، و نوه عمه محمد (ص) ام حکیم دختر عبد المطلب بود ، جایگاه ویژه ای در میان نخستین اصحاب پیامبر احراز کرده بود . محمد (ص) گرویدن او به اسلام و دفاع صادقانه اش از اسلام را ، در زمانی که اکثر بنی عبد شمس به شدت برای ریشه کن کردن دین جدید میکوشیدند ، بسیار ارج مینهاد و با او رفتاری آمیخنه با ادب و متفاوت با دیگر صحابه داشت . روایت شده که پیامبر به محض ورود عثمان به اتاق پاهای برهنه اش را پوشاند ، حال آنکه در حضور ابوبکر و عمر چنین نکرده بود . زمانی که عثمان به عثمان گروید، پیامبر دختر خود رقیه را به ازدواج او در آورده و وی همراه شوهرش به حبشه مهاجرت کرد . پس از مرگ او در مدینه بعد از جنگ بدر ، پیامبر دختر دیگر خود ام کلثوم را به عقد عثمان در آورد .این امر عثمان را از نظر شوون اجتماعی  به روشنی برتر از ابوبکر و عمر قرار داد  که دخترانش را محمد (ص) به ازدواج خود در آورده بود ، اما هیچ یک از دختران خود را به آنان نداده بود . د خواست عمر در دوران خلافتش برای ازدواج با ام کلثوم نوه محمد (ص) و دختر علی (ع) در حقیقت گویای این مطلب بود  که او از نظر اجتماعی به جایگاهی برسد که در زمان حیات پیامبر فاقد آن بود . (مادلونگ ، 1385: ص 128)

         لطف خاص محمد (ص) به عثمان و حمایت قاطع قریش از انتخاب او این احساس را در او به وجود آورد که جایگاهش در خلافت محمد (ص) بسیار استوارتر از دو خلیفه پیشین است . همین که او بدون هیچ تلاشی از سوی خودش به این مقام رسید ظاهراً این اعتقاد را در او تقویت کرد که برگزیده و مورد تأیید خداست . او با خلاص کردن خود از سنت دست و پا گیری که عمر را «خلیفه رسول خدا » می نامید عنوان رسمی « خلیفهَ الله»را برای خود برگزید . این لقب جدید در زمان حکومت امویان تثبیت شد .خلیفه اینک با لطف خدا و در مقام نماینده او بر زمین حکومت می راند ، نه به نام جانشین رسول خدا . بر این اساس ، زمانی که عثمان پیشانی کسانی را که از انتخاب او حمایت کرده بودند از دست داد ، اصلا ً بحث کناره گیری او نمیتوانست مطرح شود . (مادلونگ ، 1385: ص130)

        انتقال مالکیت فیء عمومی و تبدیل آن به زمین های خلصه اعتراضاتی در شهر های نظامی بر انگیخت و خلیفه و والیان او را متهم ساختند که مال مسلمین را با عنوان مال الله حیف و میل می کنند . تلاش عثمان در تبدیل زمین های عمومی به اموال خالصه گام بزرگی بود در جهت تبدیل خلافت به پادشاهی سنتی . این هدف او را معاویه در زمان خلافت خود کاملا محقق ساخت ، به این صورت که تمام املاک خالصه در سراسر قلمرو خلافت و نیز  واگذاری و باز پس گیری اقطاعات را کاملا ً تحت نظارت مستقیم خود در آورد . همچنین خط مشی در گماشتن افراد طایفه خود به ولایت شهرها در سراسر امپراتوری حتی در نخستین سالها ی حکومت او نیز کاملا ً آشکار بود . عثمان که دچار غرور خانوادگی شده بود ، احتمالاً در ابتدا سعی میکرد راهی بیابد تا خلافت را در خاندانش موروثی کند . نارضایی از حکومت خودکامه عثمان و والیان او به ولایت خارج از حجاز منحصر نمی شد . در مدینه پسر عموی عثمان ، حارث ابن حکم که وی او را به ریاست بازار گمارده بود ، خشم و اعتراض مردم را برانگیخت چرا که از قدرت خود برای خرید تمام کالاهای وارداتی و فروش آنها با سود بسیار زیاد استفاده می کرد . (مادلونگ ، 1385: ص143-133)

        در بین قریش ، عمرو عاص از طایفه سهم نخستین کسی بود که ، پس از برکناری خود از حکومت مصر ، در مدینه علم مخالفت با خلیفه را برداشت . کایتانی شورش علیه عثمان را اساساً ناشی از آزردگی قبایل از سلطه قریش می داند . به اعتقاد او علی (ع) طلحه و زبیر ، گر چه خود از قریش بودند ، این اعتراضات علیه قریش را در ولایات بر می انگیختند . عایشه ، دختر ابوبکر ، که از جاه طلبی های خویشاوند خود ، طلحه ، پشتیبانی می کرد . ظاهرا ً عایشه از آغاز حکومت عثمان با او خصومت داشت ، زیرا طبق روایت یعقوبی عثمان حقوق او را به سطح دیگر همسران پیامبر کاهش داد . احتمالا او نخستین کسی بود که صراحتا در مسجد علیه عثمان سخن گفت . عایشه که همسر محمد (ص) و دختر پایه گذار خلافت بود ، بهترین موقعیت را برای انجام این کار داشت . مطمئناً دشمنی روز افزون عایشه با عثمان فقط انگیزه شخصی نداشت . او که امالمومنین و دختر خلیفه اول بود ، برای حفظ اصول و اساسی خلافت که پدرش بنیاد نهاده بود ، احساس مسولسیت میکرد . او می دید که در زمان عثمان ، خلافت قریش به سرعت به یک پادشاهی موروثی به نفع خاندان اموی تبدیل می شود . (مادلونگ ، 1385: ص159-151)

       اما علی (ص) سعی میکرد در برابر بد رفتاری های خلیفه به حمایت از مردانی برخیزد که آنان را مسلمانان شایسته ای می دانست . پیوند خویشاوندی علی (ع)با عثمان طبیعتا ً او را به واسطه ای بین مخالفان و عثمان تبدیل کرده بود . علی (ع) در مقام سخنگوی مردم با او گفتگو کرد ، اما عثمان حاضر نبود به هشدار های علی (ع) توجه کند . علی بارها به دیدار عثمان رفت و او را نصیحت کرد ولی او توجه نکرد . تا آنجا که روشن است علی (ع) برای مدتی طولانی در کشاکش دو احساس تعهد درگیر بود : از یک سو احساس وظیفه سنتی نسبت به خویشان نزدیکش و از سوی دیگر احساس تعهد نسبت به اصول اسلامی می کرد . به نظر میرسد که او در اواخر کار با ناامیدی از عثمان قطع امید کرد ، چرا که نتوانسته بود نفوز فاجعه آفرین مروان را بر خلیفه از بین ببرد . (مادلونگ ، 1385: ص173)

         در سال سی و چهارم ، نارضایتی علیه عثمان به جایی رسید که صحابیان نامه هایی به یکدیگر نوشتند و در آنها یکدیگر را به جهاد علیه خلیفه فرا خواندند. مسؤولیت اصلی دفاع از عثمان و خانه او بر اساس معیار های قبیله ای ، بر عهده خویشاوندان اموی او ، موالی و همپیمانان آنان بود . اما خلیفه که میکوشید از خونریزی جلوگیری کند در این مرحله مایل نبود خیلی بر آنان تکیه کند و درنتیجه این کشمکش را به جنگی بین امویان و مخالفان آنان مبدل کند ، بلکه در پی کسب حمایت اخلاقی بزرگان اسلام و همسران پیامبر بود که امید داشت نفوذ آنان مانع حمله شورشیان شود . به این دلیل ، هر کاری توانست انجام داد تا عایشه را از رفتن به حج منصرف کند .او برخی از بزرگان اسلام را در اطراف خود گرد آورد . شواهد دال بر حضور حسن بن علی (ع) در بین مدافعان به قدری زیاد است که نمیتوان در آن تردید کرد . در روز پنج شنبه ، هفدهم ذی حجه ، دوران آرامش به پایان رسید . حمله ، که آغازگر جنگ داخلی بود از سوی خانه عثمان شروع شد . یکی از مخالفان در آن روز نیاربن عیاض اسلمی ، از اصحاب سالخورده پیامبر (ع) بود که برخاست و عثمان را صدا کرد . وقتی عثمان بر بام خانه نمودار شد ، نیاز او را قسم داد که از خلافت کناره گیرد در این هنگام ابو حفصه یمانی ، بنده عربی که مروان او را آزاد کرده بود ، تیری انداخت و او را کشت . سراطانی که عثمان به علت علاقه بی حد و حصر به خویشاوندی فاسد و آزمند در پیکره خلافت رشد داده بود و نمیتوانست آن را ریشه کن کند ، او را به نابودی کشاند . این اعمال او شایسته سالاری عمر را به کلی کنار زد و معاویه و جانشینان عثمان خلافت را همچونان که پیامبر نیز پیش بینی کرده بود به سلطنتی استبدادی و سنتی تبدیل کردند . (مادلونگ ، 1385: ص 204- 200)

امام علی (ع) و واکنش بنی هاشم نسبت به خلافت قریش

          فصل چهارم ، که مفصلترین بخش کتاب است ، تحت عنوان علی ، واکنش بنی هاشم نسبت به خلافت قریش طی 169صفحه با ذکر بیعت مردم با امیرالمومنین (ع)و مسائل مربوط بدان ، از جمله عدم استفاد ه از خشونت در بیعت گرفتن آغاز میشود ؛با بیان تفصیلی حوادث دوران کوتاه خلافت ظاهری آن حضرت و جنگ های جمل ، صفین ، و نهروان ادامه می یابد ؛ و با شرح اموری که با شهادت ایشان انجامید به پایان میرسد . این فصل با نگاهی علمی به تاریخ ، در مجموع به گونه ای منصفانه وقایع دوران حکومت حضرت امیر (ع) را تحلیل و بررسی می کند .

          امام علی (ع) به مشروعیت ادعای خویش که بر خویشاوندی نزدیک با پیامبر (ص) آگاهی اش از اسلام ، همراهیاش با پیامبر از روزگار نخستین  شایستگی اش در مراقبت از آرمانهای آن مبتنی بود یقین کامل داشت  و تاخیرش در بیعت با خلفای پیشین از این روی بود که بر تقدم حق خویش باور داشت و فقط برای حفظ اتحاد مسلمانان تن به بیعت داد . وقتی امت مسلمانان یا بخش اعظم آن ، به او روی آوردند ، نه فقط حق مشروع او که تکلیف اقتضا میکرد رهبری آنان را بر عهده گیرد . (مادلونگ ، 1385: ص212)

         در هر حال ، مراسم رسمی در مسجد در روز شنبه نوزدهم ذی حجه سال35 بر گذار شد . طلحه ولین صحابی برجسته ای بود که  با علی بیعت کرد . انتخاب علی (ع) بر خلاف رویه معمول ، که از طرف شورشیان ولایات و انصار حمایت شد – انصاری که ابوبکر از حق رای محرومشان کرده بود – امت را به سه دسته تقسیم کرده بود . در برابر جناحی که از علی (ع) حمایت میکرد ، امویان و طرفداران آنها عقیده داشتند که خلافت از طریق عثمان به تملک آنها در آمده است . جناح دیگر اکثریت قریش بودند که امید داشتند خلافت قریش را به اصولی که ابوبکر و عمر وضع کرده بودند باز گردانند  . هنگامی که هر گروهی برای گرفتن حق مورد نظر خود آماده جنگ شد ، اسلام در کشاکش جنگی بیرحمانه و و داخلی قرار گرفت که پس از علی (ع) نیز ادامه داشت . اتش مصیبت (فلته ) که ، به نظر عمر خداوند شر آن را از بین برد ، اکنون همراه با حس انتقام جویی شعله ور شده بود . (مادلونگ ، 1385: ص219)

        علی (ع) در نخستین خطبه اش ، بی پرده لب به سرزنش امت گشود ، و به مواردی از مخالفت آنان با وی پس از مرگ پیامبر اشاره کرد . او برای آنان هیچ تردیدی باقی نگذاشت که که تنها از طریق او و خاندان پیامبر است که میتوانند راه هدایت حقیقی دین را بیابند و از این که از آنان روی گردان شده بودند ملامتشان میکرد . (مادلونگ ، 1385: ص223)

          بعد از شورش طلحه و زبیر بین شان  در باره این که چه کسی باید  امامت  نماز را بر عهده بگیرد اختلاف شد . زبیر را چون کهنسال تر بود مقدم داشتند . اما بعد از آن به نوبت هر روز یک نفر نماز میخواند.  علی (ع) از ابتدا از شورش عایشه در مکه باخبر شده بود و به احتمال یقین تحولات را به دقت زیر نظر داشت . علی نخست در ربذه ، در راه مکه به عراق ، توقف کرد . وی به احتمال زیاد میدانست که مکیان پیشتر آنجا بودند و ر بذه را برای استراحت برگذید . علی همچنین در ربذه خبر یافت که بصره به دست شورشیان افتاده و حکیم و یاور دیگرش عبد قیس و یک نفر دیگر از ربیعه کشته شده اند . هنگامی که مخالفان بصره را به فرمان خود در آوردند و ابوموسی کوشید مردم را در کوفه بیطرف نگه دارد و موقعیت علی در ربذه سخت شد . (مادلونگ ، 1385: ص243)

       امام حسن توانست سپاهی بیش از هفت هزار نفر از قبایل اطراف کوفه جمع اوری کند و راهی ذو قار شدند و به امام علی (ع) پیوستند . در بصره نیز بین مردم شکاف پیش آمد . حضور عایشه تکلیف شدیدی را در میان مردم به طرفداری از ام المومنین بر انگیخت . ابوموسی هم به بیطرفی تمایل داشت و مردم را به خوشتنداری توصیه میکرد . فرماندهی کل سپاه بصره به زبیر داده شد ، اما عایشه تأکید کرد که او را امیر صدا زنند نه خلیفه ، در باره خلافت پس از پیروزی تصمیم گرفته خواهد شد . قبل از جنگ علی و طلحه و زبیر در خیمه ای با هم صحبت کردند اما به نتیجه ای نرسیدند و بعد از ظهر روز سوم علی گوشه خیمه را بالا زد و فرمان جنگ را اعلام کرد . (مادلونگ ، 1385: ص 247)

        بیگمان راهی برای توافق باقی نمانده بود . عایشه و طرفدارانش خواهان برکناری علی (ع) و تشکیل شورا بودند . علی خود را خلیفه بر حق می دانست و به مخالفت گسترده قریش توجه نمیکرد . در حالی که قریش علی (ع) را از نظر اخلاقی مسئول قتل خشونت بار عثمان میدانستند ، او طلحه و عایشه را متهم میکرد هیچ کدام از دوطرف مایل نبودند بر


مطالب مشابه :


خلاصه مطالب کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف آقای محمد نصیری

کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف آقای محمد نصیری است که دوستان در صورت نیاز دانلود




نمونه سوالات کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف آقای محمد نصیری

محمد نصیری کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام تالیف آقای محمد نصیری فایل زیر را دانلود




دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام

دانلود کتاب تاریخ تحلیلی صدر کتاب تاریخ امامت سئوالات پایان ترم انقلاب اسلامی محمد رضا




سر فصل های تاریخ تحلیلی صدر اسلام

1- تاریخ تحلیلی صدراسلام ،محمد نصیری تاریخ تحلیلی صدر اسلام، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام و




نمونه سوالات كتاب تاريخ تحليلي صدر اسلام

تاریخ تحلیلی صدر اسلام، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، انقلاب تاریخ تحليلي




پیشنهاد منابع مطالعاتی در موضوع تاریخ صدر اسلام

نوشتة دکتر محمد نصیری رضی و «تاریخ کتاب‌های «تاریخ تحلیلی «تاریخ تحلیلی صدر




تاریخ تحلیلی اسلام

تاریخ تحلیلی اسلام تاریخ تحلیلی صدر اسلام محمد نصیری فصل تاریخ تحلیلی صدراسلام.




گزیده ای از کتاب جانشینی حضرت محمد (ص) اثری از ویلفرد مادلونگ

گزیده ای از کتاب جانشینی حضرت محمد محمد (ص) تحلیلی دقیق از بعدی تاریخ اسلام




برچسب :