نقاشی کودکان نقاشی کودکان و کارکردهای آن

بیشتر روانشناسان معتقدند که شاکله وجود انسان و اساس شخصیت وی از ابتدای کودکی پایهریزی میشود. علاقه فراوان به فراگیری و انعطافپذیری عمیق در برابر تأثیرات رفتار و عکسالعملهای والدین و اطرافیان از ویژگیهای مرحلهٔ خردسالی و قبل از ورود به دبستان است.


بهطور مثال بلوم (۱۹۷۲) از پژوهشهای روانشناسان دیگر نتیجه گرفت که حدود ۵۰ درصد از رشد شناختی و عاطفی انسان از بدو تولد تا چهارسالگی، حدود ۳۰ درصد باقیمانده در فاصلهٔ ۸ تا ۱۷ سالگی شکل میگیرد. از این رو همه معلومات، عادات و عکسالعملهائی که در این دوران تحصیل میگردد و بهطور ریشهدار و مستحکم و عمیق در روح کودک باقیمانده و بتای اصلی شخصیت و سازمان و شاکلهٔ وجودی او را تشکیل میدهد و براساس آن، شخصیت او شکل میگیرد. به همین دلیل امروزه روانشناسان تأکید خاصی بر شناخت کودکان و مطالعه افکار و احساسات آنها دارند و نقاشی کودکان را یکی از روشهای بررسی تغییرات شخصیتی و ذهنی کودکان در دورههای متفاوت تحصیلی میدانند.

کودک مجموعهای از خواستها، امیال و ویژگیهای شخصیتی از قبیل ستیزهجوئی، ناسازگاری، نافرمانی، مهربانی، عطوفت و غیره است و نقای کردن یکی از روشهائی است که به کودک امکان میدهد تا تمامی این خواستها و امیال را بهصورتی بیضرر و دور از خطر از خود دوره کرده یا تکامل بخشد. کودک با نقاشی کردن انگیزههایش را متعادل میسازد. و انرژیهای روانی و جسمانیاش را بارور میسازد و شکل مناسبی به آنها میدهد و به آنها کمک میکند تا خودشان را مطرح سازند. نقاشی کودکان نمایشی است که کودکان سعی میکنند افقهای وجود خود را گسترش داده و به شکستن محدودیتها و حصارهای سخت و خشکی که اوضاع و احوال محیطی بر آنها تحصیل کرده است، مبادرت ورزند و به آنها فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را بیرون بریزند. بدینوسیله او قادر است تا بسیاری از چیزها را که احتمالاً نمیتواند به زبان آورد و با الفاظ بیان نماید، برای بزرگسالان ظاهر سازد و بدینترتیب خود را از قید تنشها رها میسازد.

نقاشی کودکان در حقیقت میدانی برای تجلی قدرت خلاقیت کودک است و بهوسیله آن کودک کبوتر اندیشه خود را به دوردستها پرواز میدهد و با نیروی خود اشیاء و موجودات مورد علاقه را حاضر کرده و در آن تغییراتی میدهد تا مطابق میل خودش باشند.نقاشی کودک را باید یک وسیله کاملاً آزاد و ساده به حساب آورد که کودک از طریق آن و بدون توجه به واقعیتهای بصری دنیای خارج بهراحتی روی کاغذ میآورد و اشیاء را به سادهترین شکل خود نشان میدهد. در حالیکه کار خود را کاملاً منطقی و درست میپندارد و از اینکه بزرگترها به نقاشی آنها میخندند، تعجب میکنند.

نقاشی کودکان قابلیتها و ظرافتهای چندگانهای مثل جذابیت، زیبائی، انعطاف، عاطفهمداری، سرگرمسازی و فرافکنی دارد که این امر بیانگر دید واقعگرایانه و معنادار و در عین حال عجیب به اشیاء و محیط پیرامون است که خود ناشی از روح و شخصیت واقعگرایانهٔ کودکان است.نقاشی کودکان دریچهای است که بعد خلاقیت کودکان را آزادانه بهسوی حوزههای سازندگی هدایت میکند و به آنها اجازه میدهد تا آزادانه مواد را دستکاری کنند. به سوژههای واقعی رنگ تخیل بزنند. به تخیلات خود برچسبهای واقعگرایانه بچسبانند و مهمتر از اینها بدون هیچ هراسی جهان را آنطور که میخواهند ترسیم کنند.

تکیه بر خلاقیت آزاد در هنر و کارهای هنری، فایده مهم دیگرش جذب بیشتر کودکان به کانونها و کلاسهای هنری و پرهیز از هرگونه مسابقه یا مقایسه آثار آنها است و به بزرگسالان میآموزند که روی آثار کودکان توقف نکنند و به قضاوت آن نپردازند که در اینصورت اضطراب از دلهایشان رخت برمیبندد و کودکان خویشتنهای خود را در آثار خود سادهتر، شفافتر و بیشتر عرضه میکنند و درست در همین نقطه است که هنر و بهداشت روانی با هم همسو میشوند.

امروزه روانشناسان معتقدند که نقاشی فعالیتی شخصی است که کودک بهوسیله آن بسیاری از خواستهها، تمایلات و تفکرات خود را بهراحتی روی کاغذ میآورد و با مطالعهٔ آن میتوان به فرضیههائی سازنده در مورد شخصیت کودکان دست یافت.آنها معتقدند که نقاشی در لطیف کردن عواطف کودکان و تأمین بهداشت روانی و درمان ناراحتیها و برقراری آرامش آنان نقش مهمی دارد از این رو میتوان گفت که نقاشی کودکان برآیند ویژگیهای شناختی، عاطفی، روانی و اجتماعی آنها است که چنگ زدن به کلاف پیچیده عواطف کودکان و بهدست آوردن سرنخهائی جدید از این کلاً برای شناسائی بهتر آنها را امکانپذیر میسازد.

در دیدگاه نظریه روانکاوی، کودکان از طریق نقاشی آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه دارند و احتمالاً باعث ناراحتی و اضطرابشان میشود، را بیان میکنند. انها معتقدند که کودکان بههنگام کشیدن یا رنگ کردن یک تصویر، ناخودآگاهانه گوشهای از وضع عاطفی خود را بیان میکنند و نقاشی آنها دریچهای به جهان اندیشه آنان است و بیانگر اندوهها، شادیها و آرزوهای آنها است، به همین دلیل، تحلیل و بررسی نقاشی کودکان، یکی از مهمترین و قابلاعتمادترین راههای شناخت روان کودکان است و به والدین و مربیان کودکان در شناخت مشکلات و گرههای شخصیتی آنها کمک زیادی میکند.

بهطور کلی نقاشی کودکان ریشه در خلاقیت آنها دارد و رشد این خلاقیت میتواند باعث گردد تا در دوران بزرگسالی این کودک تبدیل به هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند. نقطه آغاز این خلاقیت انگشتان کودک است. جویبار کوچکی که از سرانگشتان کودکان جاری میشود، خلاقیت فکرشان را آبیاری میکند که هر اندازه اعتماد و ابتکار بیشتری در حرکت دستهای کودکان وجود داشته باشد عنصر خلاقیت ذهنی آنها زندهتر است. به همین دلیل است که توصیه میشود والدین و مربیان باید در کودکان خود امنیتخاطر ایجاد کنند و به کودک کمک کنند و به او اطمینان دهند که بزرگترین یار و یاور او هستند.

در مورد نقاشی کودکان و شکوفائی این هنر در آنها والدین و مربیان باید نکات زیر را در نظر داشته باشند:

۱) نقاشی کودکان صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت آنها نیست بلکه بستر مناسبی برای پی بردن به دنیای درونی آنها و شکوفائی خلاقیتهای آنها است.

۲) نقاشی کودکان هنری است که به زندگی آنها زیبائی خاص میبخشد که این مضمون در راستای این گفته شوپنهاور است که ”هنر نوعی رستگاری است که ما را از درد و رنج رها میسازد و به تصاویر زندگی ما دلربائی میبخشد“.

۳) نقاشی کودکان برگرفته از تخیلات آنها است. چنانچه تخیلات و رؤیاهای کودکان مورد بیتوجهی، تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین و مربیان روبرو شود و آنها وادار به واقعبینی گردند، سرچشمهٔ خلاقیت آنها خشکیده میشود.

۴) در آموزش کودک باید به تقویت انگیزهها توجهی خاص داشته باشیم و انگیزههای کوچک فرزندان را بهمثابهٔ چشمهٔ کوچکی بدانیم که میتوانیم از طریق حفر آن نقطه و باز کردن راه آب، آن را تبدیل به سرچشمه جوشان کنیم و نقاشی کودک یکی از راههای پی بردن به این انگیزهها است.

۵) در برنامه زمانبندی شده کودکان وقتهای آزاد در نظر بگیرید و به آنان اجازه دهید بهطور خودجوش و خلاقانه به کارهای موردعلاقهشان بپردازند و اطرافیان باید با ملایمت و احتیاط فعالیتهای کودکان را هدایت کنند.

۶) برای کودکان، صمیمی بودن و آشنا بودن چهره بسیار مهم است. زیرا اولین چیزی که کودک در یک ارتباط حضوری به آن توجه میکند چهره مربی است. مربی باید سعی کند با چهرهٔ خود به کودک نشان بدهد که مشتاق او است و او را دوست دارد. اینگونه است که چهرهٔ مربی آرام و دوستداشتنی میشود و کودک جذب آن میشود.

۷) کودکان هنگامیکه از طرف مربی خود با والدین نوازش میشوند بسیار لذت میبرند. لمس کردن و در آغوش گرفتن کودک از طرف والدین به تبادل انرژی یاری میرساند و فرصتی را فراهم میکند تا کودک آرامش و آسایش را در آغوش آنها احساس کند و به آنها فرصت میدهد تا بهراحتی احساسات و عواطف خود را ابراز کنند و به زندگی روانی خود تحرک بخشند.

۸) از مقایسه کودکان و آثار آنها با یکدیگر و همچنین تحمیل عقاید به کودکان باید پرهیز کرد و باید در نظر داشت که تنها در بسته ”آزادی“ ربط دادن به طبیعت کودکان و احترام به سبک خاص زندگی آنها است که خلاقیت و نوآوری در وجود آنها به ثمر مینشیند.

۹) تردیدی نیست که مسئولیت عمده و اساسی تربیت کودک بر عهده والدین است که هدف این تربیت شکوفا ساختن استعدادهای کودک و آرامش بخشیدن به او است و زمانی والدین از عهده این امر مهم به نیکی و درستی برمیآیند که خود از آرامش روانی و امنیتخاطر برخوردار باشند تا به دور از هرگونه اضطراب و دغدغه و با بهرهمندی از دلگرمی، همدلی، همراهی و حمایت مشوقانه ترسیمگر مسیر سعادت فرزند گردند.

نخستین مراحل نقاشی کودکان

▪ نگاهی به خط خطی کردن در نقاشی کودکان


۱) حرکات عضلانی و اثرگذاری بر روی کاغذ

نوزاد از آغاز تولد، لحظات کوتاهی توجهش به حرکاتی که در میدان دید او انجام میگیرد، جلب میشود و این حرکت را با چشمانش تعقیب میکند.کمی بعد او سرش را هم اندکی به طرف اشیاء و یا اشخاص در حال حرکت میگرداند. در سه ماهگی او مرتب به دستهایش مینگرد و اشیاء را لمس میکند. از این زمان است که وی تجارب اساسی و مداومی در جهت فعالیتهای فکری و عاطفی خود پیدا میکند. در سال ۱۹۷۲، بوور (Bower) در آزمایش نشان داد که برخلاف عقیده عمومی، نوزاد چند ماهه کاملاً قادر است بین تصویرهای دو بعدی و سه بعدی اشیاء تمایز قایل شود، جهتهای مختلف را در فضا تعقیب کند و بنابر گفته بریمر (Berimer) به کمک ذهن و مغز خود از میان چند شیء یکی را برگزیند. این کشفیات علمی بر پژوهشهائی که راجع به کودکان انجام میگرفت اثر به سزائی کرد. اگرچه روابط بزرگسالان و کودکان در بیشتر مواقع هنوز مشخص نبود و اعمال کودکان برای بزرگسالان نامفهوم مینمود.

بزرگسالان اصولاً امکانات فکری و عاطفی کودک را در سنین قبل از مدرسه ناچیز میشمارند، زیرا کودک هنوز مانند زمانیکه به مدرسه خواهد رفت، مجبور به انجام تکلیفی نیست و یا بهطور کلی در بسیاری جهات او هنوز به بزرگترها وابسته است. ولی به مجرد اینکه کودک به مدرسه میرود، همه از او انتظاری بیش از قدرت واقعیاش دارند. بزرگسالان اصولاً نوزاد را بهعنوان موجودی کاملاً بیدست و پا و حقیر مینگرند و عمداً او را در قنداق میپیچانند و در گهوارهاش قرار میدهند و اطراف آن را با پرده میپوشانند تا در مقابل هر عمل واکنشی نشان دهد. در صورتی که ثابت شده است که نوزاد از اولین روزهای تولدش به اطراف خود نگاه میکند.

او در چند ماهگی متوجه میشود که برخی از اشیاء که بر سطح چیزی کشیده و یا پرتاب شوند اثری از خود باقی میگذارند.کراتی (Cratty) گفته است اگر کودک فرصت و امکان تماس با اشیائی را بیابد که در اطراف او وجود دارند و بتواند آنها را آزمایش کند، خیلی زود متوجه میشود که مداد و قلم و خودکار و گچ جزو آن دسته از اشیاء قرار دارند که از خود اثری مشخص بر سطوح مختلف مانند کاغذ یا تخته بر جای میگذارند. کشف این موضوع یا همان ”اثر“ برای کودک دارای اهمیتی بسیار اساسی است. در همین زمان است که کودک متوجه میشود با حرکت دادن دهان و دستگاه تنفسی خود میتواند صداهای مختلفی از خود خارج سازد، که برای خود او و دیگران قابل شنیدن است. این موجود کوچک با زحمت و در عین حال با هیجان زیادی میآموزد که چگونه صدا را از دهان خارج کند. هدف او از این کار شنیدن صدای خود اوست. موقعیت او در این خصوص سبب میشود که کودک عمل خود را که به خودی خود نیز لذت بخش است تکرار کند و هنگامی که متوجه میشود اثر این صدا اطرافیان او را نیز خوشحال میکند. لذت او بیشتر میشود، بدین طریق کودک کمکم صداها را کاملتر میکند و از اولین صداهای جیغ جیغی و گلوئی ناصاف بهسوی صداهای مشخصتر و غیر از صداهای قبلی کشیده میشود.

در این سن و سال، برآوردن این صداها، شاید بهترین وسیله برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران و نیز اعلام حضور خودکودک باشد. اما اثر صوتی و اثر گرافیک از چندین جهت اساسی با هم توفیر دارن. یکی از مشخصات اثر صوتی، این است که به محض خروج از دهان محو میشود، در حالیکه برعکس آثاری با خصوصیات گرافیک پایدارترند و مدتها بدون ارتباط با شخصی که آن را بهوجود آورده مانند یک همزاد، از کودک قابل جدا شدن و نگهداری میباشند.وقتی کودک این پدیده را کشف میکند برای او خوشحالی فراوانی به همراه میآورد و همین امر، عاملی بالقوه غنی برای آینده او میشود. از طرف دیگر اثر صوتی نیز امتیاز خاص خود را دارد ولو اینکه این اثر بعد از تولید ناپدید میشود، ولی دارای تأثیر فوری است. یعنی به محض تولید مؤثر واقع میشود. در حالی علائم گرافیک با وجود اینکه قابل نگهداری هستند ولی اثر فوریشان احتمالاً کمتر است.

به گفته ناویل (Naville) والدین و بزرگسالان در مقابل خط خطیهائی که کودک میکشد با همان هیجان و شادمانی مواجه میشوند که در مقابل اولین صداهای او روبرو میشوند. فعالیت گرافیک کودکان برای والدین به منزله یک بازی فردی است و مفهوم اجتماعی ندارد.در حالیکه اثر گرافیک بنابر دلایل بنیانی علاوه بر ارزش بیانی، منعکس کننده پیچ و تابهای فکری کودک نیز هست. اولین علایمی که کودک بر روی کاغذ رسم میکند بیشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود میآید. گاهی این ضربات آنچنان محکم است که باعث پاره شدن کاغذ میشود. زیرا اگرچه قدرت عضلانی کودک بسیار ناچیز و محدود است ولی انرژی و قدرت هیجانی او بسیار زیاد میباشد.

فعالیت گرافیک کودک اصولاً عملی ارگانیک است. یعنی نشانهای است از حرکتی که بر روی یک سطح قابل ضبط کشیده میشود. در وقاع منشأ اصلی فعالیت گرافیک به دست و بازو محدود نیست بلکه در عمل، تمام اعضاء بدن در تولید آن سهیم هستند. در نخستین مراحل یادگیری، کودک خطوطی را به جهات مختلف رسم میکند. این خطوط معمولاً تمام صفحه کاغذ را در برمیگیرد و یا تا جائی که بازوانش اجازه میدهد نیم دایره رسم میکند. البته این امر به موقعیت کودک در حالت نشسیته و یا ایستاده و اینکه مداد را چگونه در دست گرفته است نیز بستگی دارد.بنا به تحقیق برتین (Brittain) کودک مدتی (معمولاً ۶ ماه پس از شروع خط نگاری) رابطهای بین حرکات دست خود و آثار و علائمی که پدید میآورد کشف میکند.

بهگفته والون (Wallon) او متوجه میشود که اثر خط بر روی کاغذ بهدلیل حرکت دست و به کمک مداد بهوجود میآید. بهعبارت دیگر او به مفهوم علل و معلول پی میبرد. این موضوع برای او بسیار با اهمیت است. زیرا در حالیکه او قبلاً با لمس کردن میتوانست اشیاء را بشناسد و از این طریق تجربه بیاندوزد، اکنون میتواند از طریق چشم نیز تجربههائی کسب کند. در این مرحله کودک حرکات دستش را تغییر میدهد و میتواند خطوط عمودی و افقی یا مدور رسم کند. بنابراین بهتر از گذشته میتواند مداد را در دستش کنترل کند و شکل ظریفتری رسم کند. توجهی که کودک برای کنترل خطوط به خرج میدهد، حاصلی است از تجربه دقیق او بر روی نقاشیهای خود و نیز در ارتباط مستقیم با تقویت عضلات او خطوط در هم و برهمی که کودک در سنین ۱۶ تا ۱۸ ماهگی ترسیم میکند کمکم جایش را به دو اثر گرافیک مشخصتر میدهد که یکی خط نوشتنی و دیگری خط نگاری است، که این دو به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک، هر کدام جای مشخص خود را پیدا میکنند. اما قبل از رسیدن به این زمان کودک تا مدت درازی هنوز دلباخته خط خطیهای نامهفوم و بینظم است بدون آنکه کمترین اهمیتی برای ضرورتهای قائل شود. ضرورتها بدین معنی که پل کلی (Paul Klee) از آن بهعنوان ”دنبال خط را گرفتن و امتداد دادن“ ضحبت میکند. در این زمان کودک بیآنکه بخواهد تصویر واقعی اشیاء را بهدست دهد نقاشی میکند و نباید او را مجبور به کشیدن اشیاء حقیقی کرد. زیرا خط خطی کردن بینظم و نامفهوم، برای او به منزله نوعی اسباب بازی است که از آن لذت فراوان میبرد. او در سنین دو تا سه سالگی برای شکلهائی که میکشد اسم میگذارد. این بدین معنی است که او میخواهد با محیط اطراف خود ارتباط مفهومی برقرار کند. بنابراین این خط خطی کردن در امتداد حرکتی عضلانی و بصری، بهمنظور برجا گذاردن اثر یا علامتی است که دارای هیچ عامل فکری نیست. او با دقت فراوان روی هر سطحی که در دسترس باشد. مثل دیوار،میز و یا اشیاء مورد علاقه والدین اثر یا علامتی از خود به جا میگذارد.

به گفته ناویل (Naville) خط خطی کردن اولین و یا تنها نوع بیان قابل رویت نیست. بلکه زودتر از آن مثلاً وقتی که کودک با آب دهانش حباب درست میکند و در نتیجه محصولی برای نشان دادن به دیگران عرضه میکند که در عین حال بیانگر خوشحالی و راضی بودن خود او نیز هست، خود نوعی بیان قابل رویت است. البته آثار گرافیکی هم که ما آنرا خط نگاری مینامیم، از نظر شکل و معنی با هم تفاوت دارند.مفهوم این خطوط به عوامل فردی و تکاملی هرکس بستگی دارد. اختلاف و تفاوت فردی از همان ابتدا نمایان میشو و چون دوران خط نگاری، قبل از نقاشی تمثیلی است بنابراین چیزی کهاز این دوره نمایان میشود خود نمایاندن کودک در مقابل حقیقت بیرونی یکامر کلی است. این خط خطیها بهصورتهای مختلف یا به دقت و ظرافت و یا در قسمتی محدود از کاغذ و یا در تمام قسمتهای کاغذ با خطوط مداوم و یا مقطع و با رنگها و اشکال مختلف ظاهر میشوند، که همه با هم توفیر دارند و نشانگر شخصیت کودک از نظر خلق و خو و قدرت او هستند.

برنسون (Brensson) بهطور مثال تأیید میکند که به هنگام بیان نخستین دوره خط نگاری، اگر کودکی تمام صفحه را با خطوط پر کند، بدین وسیله تمایلش را به تصاحب مکان بیشتری در قلب و عاطفه مادر نشان میدهد.این گونه تعبیر شاید به نظر رویائی باشد ولی بهطور کلی در شکل کشیدن کودکان، تصویر مادر بیشتر از هر تصویری نشان داده میشود. بنابراین طبیعی است که کودک تمام محبت و تمایلاتش را در رابطه با مادر توجیه کند. ولی هنگامی که کودک تمایل خود را به نشان دادن افراد و اشیاء دیگری که در اطراف او هستند ابراز میدارد، همان نگرشی را که نسبت به مادر خود دارد، آنها نیز بهکار میگیرد.

۲) مراحل تکامل خط خطی کردن

آنچه کودک بهصورت خط خطی عرضه میدارد، به دلایل تکاملی نیز با هم توفیر دارند و خط خطی کردنهای یک کودک یکساله از نظر گستردگی و ساختار با نقش و خطهائی که یک کودک ۳ ساله میکشد، خواه ناخواه فرق اساسی دارد.کودکان معمولاً در یک سالگی است که مداد در دست میگیرند ولی به جای خط کشیدن بیشتر با مداد بر روی کاغذ میکوبند و بنابراین، به آسانی موفق نمیشوند اثری بر روی کاغذ بر جای گذارند. ولی سرانجام در ۱۸ تا ۲۰ ماهگی بهطور کامل موفق به خط کشیدن میشوند.

بررسیهای که توسط کلوگ (Kellogg) در مورد کودکان کشورهای مختلف جهان صورت گرفته، نشان میدهد که از نقش کشیدنهای ساده گرفته تا نقاشیهای پیچیده این کودکان، مبانی بنیادی وجود دارند که نزد تمام کودکان دنیا یکسان هستند. پیدایش این روح نقش نگاری با عوامل رشد عضلانی و عصبی کودکان ارتباط مستقیم دارد. طبق این بررسی تکامل نقش نگاری در نزد کودکان طی پنج مرحله اصلی صورت میگیرد که به ترتیب عبارتند از: اثر یا خط نامشخص خط مشخص یا اشکال هندسی در هم، طرح یا در کنار هم قرار گرفتن چند شیء اجتماع چندین شکل مختلف و تصویر نگاری. در هر حال این پیشرفت بهصورتی کاملاً منطقی انجام میگیرد و مرحله بعدی همیشه ترکیبی است از علائم مرحلههای قبلی.

کراتی و مارتن (Cratty & Martin) یادآور شدهاند که خطهای افقی قبل از خطوط عمودی ظاهر میشوند، ولی بهطور کلی در مرحله اول، کودک خطوطی در جهتهای مختلف رسم میکند، خواه به صورت افقی، عمودی یا دایرهای.در دوسالگی خطوط دایرهای و یا زاویهدار ظاهر میشوند. در این سن کودک بعد از کشدین خط دلخواهش، به راحتی مداد را از روی کاغذ بر نمیدارد و بنابراین بعد از هر خط مورد دلخواه، خطوط دیگری هم در محیط بر آن رسم میکند.

در سن دو سال و نیمگی قدرت عضلانی کودک بیشتر میشود و هنگامی که خطی را رسم میکند، با چشم نیز مراقب آن است تا آن خط از محدوده تعیین شده خارج نگردد. او به دلخواه خود چندین حرکت را تکرار میکند و خطهای جدیدی میکشد تا اینکه نخستین خط نگاری او که از چندین حلقه در هم تشکیل شده بهدست آید و بالاخره بعد از آن خطهای فنری شکل و منحنیهای رویهم قرار گرفته، ظاهر میشوند. بنا به پژوهش ژزل (Gesell) کودک در این سن قادر است در یک قسمت کاغذ، موضوعی را نقاشی و قسمت دیگر را اختصاص به مطلب دیگری بدهد و یا با در نظر گرفتن مرکز کاغذ نقاشی متعادلی رسم کند.

در سه سالگی، خط نگاری کودک دیگر فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیس، بلکه مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربههای زندگی کوتاه مدتش بهدست آورده. بیان کند. این مرحله برای کودکانی که در محیط پرتحرک زندگی میکنند، از سن دو سال و نیمگی شروع میشود.

کودک در ۳ سالگی خطوط عمودی را بیش از خطوط افقی رسم میکند. خطوط عمودی بیانگر اظهار وجود کودک است و بنابراین توسعه آن، نشان میدهد که کودک از وجود خودش آگاه شدهاست و با آن که خط خطیهای او از نظر بزرگترها فاقد معنی و محتوی است ولی مسلم است که در این مرحله، تخیل کودک بر یک موضوع خاص ثابت نمیماند و وقتی که او قصد خود را تشریح میکند خط نگارهٔ او میتواند معرف یک چره یک یک تلفن یا یک درخت باشد.در این سن کودک میتواند دایره یا فضای بسته و نیز اشکال مربع و مستطیل رسم کند. در اواخر سه سالگی کودک شروع به کشیدن اشکالی میکندکه شبیه خانه یا خورشید است و سرانجام در چهار سالگی خط نگارههای او جمع و جور میشود و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا میکند. بدین گونه است که سرانجام کودک مرحله خط خطی کردن را بهطور کامل پشت سر میگذارد و وارد مرحله تمثیلی میشود.به طورکلی می توان گفت هرچه که کودکان بزرگتر می شوند ، نقاشی های آنها جزئیات بیشتر ، متناسب تر وواقعگرایانه تر می یابد.

● طبقه بندی مراحل تکاملی

۱) از ۱۸ ماهگی تا ۵/ ۲ سالگی :

کودکان معمولا کشیدن علائمی برصفحة کاغذ را ازحدود ۱۸ ماهگی به بعد آغازمی کنند . ازدیدگاه بیشتر پژوهشگران این خط خطی کردن ها حرکاتی بی هدف وناهماهنگ نیست ، بلکه نشاندهندة آگاهی نسبت به الگو وافزایش هماهنگی چشم – دست است . کودکان برای رسیدن به درجه ای ازتوازن بصری به خط خطی کردن کاغذ می پردازند ویا یک خط را بالای خطی که قبلا کشید ه اند می کشند . خط خطی کردن برای کودکان کاملا جذاب است . پژوهشگران این خط کشیدن های اولیه را صرفا بازی وتمرین می دانند. به هر حال زمانی فرامی رسد که کودکان شروع به تفسیر خطوط خود به عنوان تصویر می کنند . کودکان عموما قبل از آن که کشیدن را آغاز کنند مقاصد خود را بیان نمی کنند بلکه اغلب پس از اتمام کار به تفسیر نقاشی خود می پردازند . نخستین شکل بسته ای که توسط کودکان کشیده می شود تقریبا می تواند جایگزین کلیه اشیای موجود درمحیط کود ک باشد. دایره ، ساده ترین طرح بصری برای کودکان خردسال است .

۲) از ۵/۲ سالگی تا ۵سالگی :

ازحدود ۵/۲ سالگی آشکار می شود که کودکان نقاشی های خود را بازنمایی چیزی تلقی می کنند . گاهی اوقات پیش از آنکه کشیدن نقاشی را آغازکنند مقاصد خود رابیان می کنند ودیگر معنی نقاشی تاپایان تکمیل آن پنهان باقی نمی ماند ، اما هنوزدرتفسیر کودکان از نقاشی خود، نوعی عنصر فرصت طلبی وجود دارد . دراین مرحله از تکامل چنانچه نقاشی کودکان درعمل شبیه به چیز دیگری از کار درآید ، آنها از قصد اعلام شدة خود عدول می کنند . دراین مرحله ، دیگران نیز این خط خطی ها را باسهولت بیشتری درک می کنند وبه تدریج اشکال بیشتر ومتنوع تری دریک صفحه کشید ه می شود . اشکال تفکیک نشده ونامنظمی که کودکان می کشند به تدریج به صورت دایره ها ، مربع ها ، مثلث ها وصلیب ها قابل تشخیص می شوند . این شکل ها که جملگی به صورتی طرح گونه کشیده می شوند اغلب روی یکدیگر قرارمی گیرند وبه چیزی تبدیل می شوند که آنها را ‹‹ ترتیب ›› می خوانیم . سایر شکل های مهم درنقاشی های کودکان عبارتند از : خورشیدها ، دایره ها وشعاع ها ، از ۵/۳ سالگی به بعد است که کودکان برقرار کردن رابطه میان جزئیات یک نقاشی را آغاز می کنند . به نظرمی رسد که بسیاری از نقاشی های آنها دراین مرحله مبتنی برقواعد یا طرح های ساده است ، به عنوان مثال نقاشی نمونه وار چهرة انسان دراین مرحله ، مشتمل بریک دایره به جای سر( یا یک سروبدن مرکب ) ودوخط آویزان به جای پاست ، برای مشخص کردن جزئیات چهره ازقبیل چشم ها ودهان ممکن است علائمی دردرون دایره گذشته شود . این قبیل چهره ها اغلب ‹‹ بچه غورباغه ای ›› نامیده می شوند . گاهی اوقات به نظرمی رسد که این نقاشی های طرح دار ، بیش از آنکه بازنمایی دقیق موضوع نقاشی شده باشند جنبه ای نمادین دارند ؛ به عنوان مثال نتایج به دست آمده از مشاهدات نشان می دهد که وقتی از کودکان ساکن درواحدهای آپارتمانی خواسته شده تامنزلی مسکونی خود را نقاشی کنند ، آنها به کشیدن نقاشی های متداولی از خانه های دارای سقف شیروانی ودودکشی که از آن خارج می شود پرداخته اند .

۳) ۵سالگی تا ۸ سالگی :

به طور کلی هرچه که کودکان بزرگتر می شوند نقاشی های آنها نیز واقعگرایانه تر می شود . اما نقاشی های کودکان درفاصلة سنی ۵ تا ۷ سالگی هنوزشامل عناصری است که کودک بروجود آنها آگاهی دارد ، حتی اگر به طور طبیعی قابل رؤیت نباشند . به این لحاظ حاصل کار آنها نقاشی ‹‹ شفاف بینی ›› یا ‹‹ اشعه ایکس ›› نامیده می شود ؛ مانند نقاشی ای که درآن بچه ای درشکم مادرش است نشان داده می شود . دراین مرحله نقاشی های آنها ازچهرة انسان ، طرح بچه قورباغه ای را پشت سر می گذارد وبه نشان دادن سر وبدن جدا از یکدیگر می رسد . جزئیات بیشتری از قبیل دست ها ، انگشتان ولباس بیش از پیش تصویر می شوند .

۴) ۸سالگی تا نوجوانی :

کودکان ۸ ساله به بالااغلب سعی می کنند درنقاشی های خود عمق را نه تنها دراشیای منفرد بلکه دررابطه میان اشیا نیزنشان دهند . همچنین نقاشی های آزاد بچه های بزرگتر ، یعنی بچه های ۹یا ۱۰ ساله از نظرسبک به تدریج به سمت الگوهای قراردادی حرکت می کند . دراین مرحله چهره های کارتون وچهره های سریال های کمیک مرتب نقاشی می شوند . نقاشی ها تنوع وتشخیص کمتری پیدامی کنند . به نظرمی رسد که کودکان دراین سن اغلب از نقاشی خود ناراضی اند ودیگر رغبتی به انجام این فعالیت ندارند . گفته می شود دلیل این امر آن است که آنها قادرنیستند نتایج دلخواه خویش را از نقاشی های خود به دست آورند .

نقاشی و تأثیر آن در رشد کودکان

توجه به مراحل رشد، به ما میفهماند که میان کودک و انسان بالغ، تفاوتی بنیادی وجود دارد، تفاوتی که نمیتوان آن را فقط براساس سالهای تجربه توجیه کرد. او طی رشد دگرگون میشود، بهگونهای که نوع دگرگونی هر مرحله با مرحلهٔ قبل و مراحل بعد متفاوت است.برخی از دانشمندان، مراحل رشد هنر را با مراحل رشد فکری یکسان شمردهاند. ”لون فلد“ متجاوز از بیست سال است که رشد هنر در کودکان را به چند مرحله تقسیم کرده است، این مراحل شامل:

۱) مرحلهٔ بدنویسی (از دو تا چهارسالگی)

۲) مرحلهٔ مقدماتی طراحی (از چهار تا هفت سالگی)

۳) مرحله طراحی (از هفت تا نه سالگی) میباشد.

بهطور معمول، کودک دو تا چهار ساله مرحله بدنویسی را با تمرین حرکتی و نقاشی تجربه میکند. از کشیدن خط طولی، به خطوط مدور میرسد تا بهتدریج، این خطوط، هماهنگی بیشتری پیدا میکنند. هر چند نقاشیهای او چیزی را نشان نمیدهند، اما او بهطور معمول، آنها را نامگذاری میکند.

در مرحلهٔ مقدماتی طراحی، کودک ارتباط میان نقاشی، تفکر و واقعیت را درک میکند. نهادهائی که او در ناشی خود میآفریند، دائم در حال تغییر هستند. به کشیدن شکلهائی تصوری، برای همه چیز میپردازد که شاید با واقعیت منطبق نباشد. او در این مرحله به مفاهیم شکل میدهد.

کودک هفت تا نه ساله، با رسیدن به مرحلهٔ طراحی از افراد و اشیاء، تصویرهای واقعی میکشند. کاربرد رنگ و زمینه را فرا میگیرد و حرکت در نقاشیهای او مشهود است. بعد از مدتی، رشد هنر او به مراحل کاملتری میرسد. مفهوم رشد هنری “لون فلد“ با مراحل رشد فکری پیاژه تشابه بسیار دارد. این امکان وجود دارد که هنر بهعنوان عرضهٔ پنهانی آنچه در نهاد کودک وجود دارد و نیز در حد توان انطباق و کنترل عضلانی او تا حدی از رشد کلی فکر او نشئت میگیرد. سایر زمینههای ابراز خلاقیت نیز بر مرحلهای بودن نظریهٔ رشد دلالت دارد.

اعمالی که یک کودک انجام میدهد با پیشرفتی که در این رابطه دارد، نحوه و محتوای آموزش او را از پیش تعیین نمیکند. اما در حقیقت، قالبی بهوجود میآورد که بتوان در آن تصمیمهائی را گرفت و انتظارهائی را مطرح کرد. جهتهائی را نیز برای آموزش مشخص میکند تا کودک با یاری معلم از مرحلهای به مرحلهٔ تکاملیافتهتر راه یابد. برای نمونه، نباید از کودکی که در مهد کودک است، انتظار داشت از روی تصویرها نقاشی کند. یک طفل کودکستانی نمیتواند اتاق خود را با تمام اشیاء آن در ابعاد و جای خاص خود ترسیم کند.

مفهوم مراحل رشد، به این معنی نیست که معلم باید فقط به انتظار رشد کودک بنشیند. او باید کودک را یاری و هدایت کند تا برای برخورد با وسایل و ابراز خلاقیتها به راههای تکاملیافتهتری برسد. وظیفهٔ هدایتی که بر عهدهٔ معلم است، برای کودکان نیز به اندازهٔ بزرگسالها دارای اهمیت است. آشنائی با مراحل رشد، نشانههائی را ارائه میدهد که معلم میتواند برای جهت بخشیدن به آموزش کودک از آنها استفاده کند.

کارهای هنری مربوط به کودکان در سالهای اول، بیشتر شامل استفاده از ابزار روی سطح صاف است. کودک بیش از هر چیز به طرح و رنگ توجه دارد. نباید بیش از چند رنگ خاص در اختیار کودک قرار داد. آنها بهتدریج با رنگهای بیشتری آشنا میشوند. مخلوط کردن رنگها، کودکان را به کشف رنگهای جدیدتری میرساند. در این مرحله، کودکان آزمایش یا طرح و رنگ را دوست دارند و با حرکت دست روی کاغذ، شکلهائی را میکشند. هر چه کودکان بیشتر رشد میکنند، نقاشیهای آنها مفهوم کاملتری به خود میگیرد.

نقاشی با آبرنگ بهطور معمول، فعالیتی آرام و انفرادی بهشمار میآید. هر کودک کاغذ و آبرنگ منحصر به خود درد و با سایر کودکان، کمتر تماس پیدا میکند. حتی هنگامی که دو کودک در مقابل سه پایه به نقاشی سرگرم میشوند، کمتر با هم تماس دارند، زیرا هر یک بهکاری جدا مشغول هستند. کودکان، بیشتر از نقاشی کردن در کنار هم یا به شکل گروهی لذت میبرند. در این حال، کاربرد سه پایههای دو طرفه یا استفاده از دیوار برای نقاشی مناسب است.

وظیفهٔ معلم در آموزش نقاشی، این نیست که کودکان را به نقاشی از روی الگوئی که او میکشد، وا دارد، بلکه باید آنها را تشویق کند که به کند و کاو یا ابزار سرگرم شوند، ناظر پیشرفت آنها باشد و به کمک روشهائی تازه و مناسب با رشد کودک به آن جهت دهد.باید به کودکان این نکته را تفهیم کرد که آنها با هنرمندهای باتجربه رقابت نمیکنند. گرچه کار آنها ساده است، اما هدف آن نیست که کار آنان با کار یک فرد خارج از مدرسه و یادگیری مقایسه شود، بلکه هدف، کشف و رشد استعدادهای آنها است.

کارکردهای اجتماعی و روانی نقاشی کودکان

کودکی در عمق وجود همه ماست و با چشمان اوست که همگی روزی به این عالم نگاه کرده ایم. با این وجود، چنان از آن دور افتاده ایم که برای فهم نقاشی کودکان، نگاه کردن آن برایمان کافی نیست و باید آنها را مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار دهیم. نقاشی بیان کننده احساسات و شخصیت کودکان است و باعث پرورش خلاقیت آنها می شود و تعادل فکری و روحی به آنها می دهد. از طرف دیگر تجزیه و تحلیل این نقاشیها برای والدین و مربیان امکان شناخت کودک و کمبودهای احتمالی او را فراهم می کند. نقاشی برای کودک فقط یک وسیله برای تجزیه و تحلیل یا توضیح و تشریح موجودات و اشیا نیست، بلکه در عین حال وسیله ای برای بیان زندگی عاطفی اوست.


هنگامی که کودک با آزادی و به دلخواه خود نقاشی می کند، در واقع حالت روحی و احساسات زمان حاضر و احساسات ژرف تر خود را بیان می کند.

● تفسیر نقاشی چیست؟

تفسیر نقاشی به معنای این است که بتوان آنچه را یک نقاشی دربردارد، به صورت جملات معمولی و قابل فهم بیان کرد. بدیهی است که جستجوی یک معنای مخفی توسط یک کلید رمز، کمک می کند تا یک نقاشی تفسیر شود. کلیدهای رمز، ابزار تفسیر نقاشی ها هستند که به کمک آنها تحلیل نقاشی یعنی روانکاوی کودک ممکن می شود. در هنگام تفسیر نقاشی کودکان، باید مقطع سنی کودک را دقیقا در نظر گرفت. کنایه ها یا رمزهای نقاشی کودک را در وهله اول به سه دسته زیر می توان تقسیم نمود:

۱) کنایه های آگاهانه یا ارادی که کودک آنها را عملا ترسیم کرده است و از شرایط محیط زندگی نتیجه می شوند.

۲) کنایه های مبهم که از دنیای تخیلی خاص کودک ناشی می شوند. مثل تجسم خورشید به صورت زن.

۳) کنایه های ناخودآگاه که از تمایلات سرکوب شده یا عقده های درونی مایه می گیرند.

● زیبایی شناسی و تاثیرات روانی رنگ

غالبا هر رنگی از نظر روانی، معنی خاصی دارد. رنگ همیشه معرف و وسیله ای برای بیان و ارتباط احساسات و عقاید بوده و هست، به طوری که می توان با زبان رنگها صحبت کرد. یک رنگ در یک نظام اجتماعی مشخص، ممکن است دارای مفهومی باشد که در نظام دیگر معنی متضاد آن را بدهد. به طور مثال: در بعضی قبایل موزامبیک رنگ سیاه، رنگ خوشی و شادی است. رنگ قرمز تقریبا در همه جا معنای قدرت را القا می کند زیرا با خون که نماد زندگی است، همرنگ است.

درباره رنگها موضوعی که بیشتر مورد توجه است محتوای روانی آنهاست. همه مردم تمایز بین رنگهای گرم (قرمز، زرد، نارنجی) و رنگهای سرد (آبی، سبز، بنفش) را می شناسند. رنگهای گرم تحریک کننده و سبب فعالیت و جنب و جوش و مولد حرکت و شادی هستند. در حالی که رنگهای سرد، برعکس موجب حالتهای انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کننده غم و اندوه هستند.

افرادی که نسبت به رنگهای گرم واکنش نشان می دهند، بسیار انعطاف پذیر در اجتماع و زود جوش هستند و با جدیت هدف خود را دنبال می کنند و افرادی که رنگهای سرد را می طلبند نسبت به دنیای خارج بی اهمیت و تغییرات را بسیار سخت می پذیرند و دارای روحی سرد هستند.

▪ رنگ زرد:

افرادی که این رنگ را بیشتر دوست دارند یا باهوش و یا بی استعداد و عقب مانده هستند.

▪ رنگ آبی:

افرادی که این رنگ را بیشتر دوست دارند محافظه کار هستند این افراد معمولا انسانهای موفقی بوده و ارتباط درستی برقرار کرده و افرادی دوست داشتنی و سرشار از عشق و محبت و صبر هستند.

▪ رنگ سبز:

افرادی که این رنگ را بیشتر دوست دارند رفتاری ساده دارند و شهروندان خوبی هستند.

▪ رنگ قرمز:

رنگی گرم و زنده و پرنیرو است. افرادی که این رنگ را بیشتر دوست دارند خوشحال هستند و زندگی را شیرین می دانند.

▪ رنگ صورتی:

افرادی که معمولا مشکلی را پشت سر گذاشته اند و به دنبال آرامش هستند این رنگ را دوست دارند.

▪ رنگ نارنجی:

رنگ اجتماعی و شاد است. افرادی که این رنگ را دوست دارند زود جوش هستند و تنهایی را دوست ندارند.

▪ رنگ سفید:

رنگی ضعیف، بی احساس و بی تحرک است و نشانه مشکل روانی.

▪ رنگ قهوه ای:

افرادی که این رنگ را دوست دارند، محکم، قابل اعتماد و زیرک هستند.

● موضوع نقاشی و شخصیت کودک

درک و فهم نقاشی های کودک و چیزی که او می خواهد بیان کند، برای والدین و مربیان بسیار لازم است. زیرا شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بین بزرگسالان و کودکان می شود.

بزرگسالان می توانند با برقرار کردن روابط دوستانه با کودک از او بخواهند برایشان درخت، حیوان، خانه، یک شخص، خانواده، خودش و یا هر چه را که مورد علاقه اش هست یا از آن میترسد یا یک رویا را ترسیم کند. البته بی آنکه چیزی را به او تحمیل کنند. البته برای تعبیر نقاشی های یک کودک باید از تعداد زیادی از نقاشی ها و اطلاعات دقیق زندگی کودک کمک گیرید.

۱) شکل آدم:

در نقاشی کودکان اگر شکل آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال زیادی وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر برعکس آدمک در اندازه کوچک یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد، به معنای این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر می داند. اگر در نقاشی دست و بازو را نکشیده، بیانگر احساس عدم امنیت است. کودکانی که آدمهایی با اندازه بزرگ رسم می کنند خود را بالاتر از بقیه می دانند و زودرنج و حساس هستند. کودکان پرخاشگر، جزئیات صورت را به حد اغراق آمیزی بزرگ رسم می کنند، در حالی که کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر می اندازند و فقط دایره صورت را ترسیم می کنند.

کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدمک پا نمی گذارند و یا او را به حالت نشسته نقاشی می کنند. بالاتنه اگر لاغر و باریک باشد مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق و بزرگ شدن می ترسد.

۲) نقاشی کودکان همسن و سال:

در این نوع نقاشی از کودک خواسته می شود که خود را در میان کودکان همسن بکشد. اگر کودک در این نقاشی خود را در میان گروه یا کنار دایره کشیده باشد معانی مختلفی پیدا می کند. ناسازگارها اغلب در محدوده خارجی گروه و یا تنها کشیده میشوند.

۳) نقاشی خواب و رویا:

نقاشی خواب و رویا ممکن است ترسها یا تمایلات کودکان را ظاهر کند.

۴) خانه:

در نقاشی کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می شود. خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی خانواده است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. در سنین ۵ تا ۸ سالگی کشیدن خانه هایی که در ورودی آن از بقیه خانه جدا مانده و نیز دیوارهای بلند نشانگر خجالتی بودن کودک است. بعد از ۸ سالگی نشانگر خود کوچک بینی و تنهایی و در نوجوانی نشانگر شرم و حیای زیاده از حد است. در خانواده هایی که پدر و مادر از هم جدا شده اند در کودک خانه را به ۲ قسمت تقسیم کرده و دو در ورودی برای آن می گذارد.

اگر خانه به شکل قصر باشد در واقع به منزله پناهگاه مطلوب است و یا برعکس اگر به شکل زندان باشد، نماد فشار خانوادگی است.

۵) کوچه:

اگر کودک دچار مشکل باشد، کوچه که محلی برای ارتباط با دیگران است را به صورت پیچ و خم دار می کشد. کلا کوچه نماد فرار و گریز است. کودکان شاد خیابانهای عریض و باز می کشند. ولی کودکانی که دارای خانواده ای گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولا در نقاشیهای خود کوچه های متعدد که در یک نقطه تلاقی می کنند، ترسیم می کنند.

۶) درخت:

برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد (ریشه، تنه، شاخه ها و برگها). ریشه که در زمین فرورفته نماد فشارهای غریزی است. تنه پرثباتترین و مشابه ترین عامل به خود کودک است. بنابراین بیانگر مشخصات دائمی و عمق شخصیت اوست.

شاخه ها و برگها نشانگر ارتباط کودک با دنیای خارج است.

اگر کودک به ترسیم ریشه درخت اهمیت زیادی داده باشد نشانگر طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. بلند بودن تنه درخت بعد از سنین مدرسه اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری یا بیماری عصبی یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از مدرسه است. اگر تنه درخت کج کشیده شود نشانگر عدم ثبات کودک است. اگر درخت برگهای زیاد و درهم داشته باشد نشان دهنده این است که کودک در خود فرو رفته و آمادگی تغییر و تحول را ندارد. ولی درختی که شاخه های آن هر کدام به سویی کشیده شده نمایانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی می فهمد و می تواند با محیط سازگار شود.

۷) خورشید:

در بیشتر نقاشی کودکان خورشید وجود دارد و تصویر آن نشان دهنده خوشحالی و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه بین کودک و پدر خوب باشد، خورشید همیشه به طور کامل در حال درخشیدن است و اگر این طور نباشد، خورشید در پشت کوه یا قوسی در افق دیده می شود:

اگر کودک از پدرش بترسد، خورشید را به رنگ قرمز تند یا سیاه در می آورد.

● نقاشی خانواده

۱) فاصله بین اشخاص در نقاشی:

اگر کودک خود را در کنار اعضای خانواده خود بکشد نشانگر انس و الفت بین اعضای خانواده است.

۲) برجسته نمودن اشخاص:

در بیشتر نقاشی هایی که کودکان از خانواده ترسیم می کنند همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش، چه به صورت ترس و دلهره، بر روی او مستقر می کند. این شخصیت اصلی غالبا قبل از دیگران کشیده می شود. این شخص گاه در وسط صفحه و گاه نفر اول از سمت چپ کاغذ است.

۳) بی ارزش کردن اشخاص:

وقتی در نقاشی، یکی از اغضای خانواده وجود ندارد می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخودآگاه آرزوی نبود آن شخص را دارد. گاهی دیده می شود که کودک خودش در نقاشی نیست که دلیلش این است که احتمالا کودک در خانه احساس راحتی ندارد. طریق دیگر برای بی ارزش کردن یک شخص، کشیدن تصویر او و سپس پاک کردن آن است.

خورشید و ماه

در اغلب نقاشیهای كودكان، خورشید دیده می شود. خورشید نشانه امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است. وقتی رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشید را در حال درخشیدن می كشد و وقتی رابطه آن دو مطلوب نیست كودك خورشید را در پشت كوه ناپدید می كند.
ترس كودك ازپدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود. البته با یك نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلكه باید چندین نقاشی كودك را بررسی كرد. ماه نشانه نیستی است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان می كشند. كودكان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند.

آسمان و زمین

آسمان به معنی الهام و پاكی است. ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد. كودكان خیلی كوچك هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی كنند، ولی در سن ۵یا۶سالگی كه آغاز به درك دلایل منطقی می كنند به كشیدن زمین نیز می پردازند.

اتومبیل

درجامعه امروزی ماشین نشانه قدرت است، به همین دلیل در نقاشیهای كودكان مخصوصاً پسربچه ها ماشین زیاد دیده می شود. وقتی یكی از اعضای خانواده كه اغلب پدر و گاهی خود كودك است، رانندگی می كنند، از دیدگاه برون فكنی اهمیت پیدا می كند. بیشتر نوجوانان به بهانه اینكه كشیدن تصویر آدم حوصله شان را سرمی برد یا سخت است، از كشیدن شكل آدم خودداری می كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجیح دادن كشیدن ماشین در این دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی است. البته این مسائل بستگی به سن، فرهنگ وعوامل ذهنی و نوجوان دارد.

حیوانات

اگر در نقاشی كودك شما تصاویر حیوانات دیده می شود ممكن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پی به آن می برید. كودكی كه در روستا زندگی می كند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است كه حیوان بكشد. پس فرهنگ و طرز زندگی كودك در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر كودك به نوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا می كند. گاهی ممكن است كودك احساس گناه و تقصیری را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد.مثلاً كودكی ممكن است به دلیل اینكه دیشب درجایش خرابكاری كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشی اش شكل حیوان خاصی را مثل مارمولك بكشد. كشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای درونی مخفی كودك است. مثلاً كودكی كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می كند، در نقاش


مطالب مشابه :


نقاشی کودکان

است که هنر و بهداشت در مورد نقاشی کودکان و کودک در نقاشی خانواده




نقاشی کودکان و کارکردهای آن

نقاشی کودک را باید یک و تأمین بهداشت روانی و درمان در مورد نقاشی کودکان و




نقاشی کودکان نقاشی کودکان و کارکردهای آن

است که هنر و بهداشت در مورد نقاشی کودکان و کودک در این نقاشی خود را در




نمایشنامه ی صابون

ها در مورد نظافت و بهداشت فردي صحبت مي كند و آنچه را كه بچه ها بايد در اين مورد کودک حافظ




بهداشت محیط و کودکان

بیش از پنج میلیون کودک جان هر سال از با نقاشی بر روی نقاط متنوعی در مورد کلیات بهداشت




نکاتی از پیامبر (ص) در مورد بهداشت

در مورد بهداشت 45- به زنان حامله شیر بنوشانید زیرا شیر در مشاعر کودک در مورد طب و




نقاشی‌درمانی

در این فرایند تولیدی، کودک در که نقاشی درمانی حتی در مورد در زمینه بهداشت




قصه و نقاشی آن

برای فعالیت ، کودک می تواند در فضایی صمیمی در مورد نقاشی ها و جنبه های بهداشت و




برچسب :