28 ماهگیت با تاخیر مبارک عزیز دلم

سلام به پسر آسمونی خودم اهورای قشنگم 000203FB.gif 

اینبار برای آپ کردن یه کم کی دیر کردیمBlushy 2 آخه خونه نبودیم اینم یه بهونه!!!!000203FC.gif

خب بریم برای نوشتن از آنچه در این مدت بر ما گذشته:128fs318181.gif

روز شنبه ۱۰ اردیبهشت ماه:Valentine I love you sign

یه روز معمولی بود که اومد و رفت موضوع خاصی هم پیش نیومد و همش رو خونه بودیمEyebrow

روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه:0002011D.gif

اونروز عصرش بردمت پارک تا یه کمی بازی کنی و انرژی خالی کنی00020536.gif که حدود ۲ ساعت و نیمی توی پارک بودیمTeethy و بعدش برگشتیم خونه و دیگه هم خونه بودیمBrows

روز دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه:Valentine hand heart

بازم یه روز معمولی که اومد و رفت بدون اینکه موضوعی در بر داشته باشه000203FA.gif

روز سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ماه:000204ED.gif

مثل هر سه شنبه دیگه کم کم وسایلمون رو جمع کردم که برای عصر بریم خونه بابا حسن Smileولی شما تا چشمت به ساک لباست افتاد گریه رو سر دادی که (ماما هو =مامان جون=مامان منیژه)Disappointed 3و دیگه مجبور شدم کارهامو تند تند بکنم و بریم خونه بابا حسنMouth At Side که به محض اینکه رسیدیم با باباحسن رفتی پارکTree swing و منم یه سری کار داشتم که رفتم بهشون رسیدگی کردم و اومدمvictory.gif قرار بود با خاله زیبا بریم آرایشگاه و شب رو هم که خونه بابا حسن موندگار شدیم47b20s0.gif

روز چهار شنبه ۱۴ اردیبهشت ماه:0002011D.gif

از صبح تا شب خونه باباحسن بودیم و برای اینکه شما هی غر غر میکردی 000203F5.gifو میخواستی بری پارک دایی داریوش رفت و ایلیا و پوریا رو آورد که دیگه بهونه گرفتنت تموم شدEyebrow و با اونا مشغول بازی شدی000203FA.gif

البته عصرش بازم مامان منیژه همتون رو برد پارک000203FC.gif منم با خاله شیرین و خاله زیبا رفتیم مانتو خریدیم و اومدیم00020536.gif

باباحسن و دایی داوود هم رفتن شمال6556.gif

شب رو هم باز خونه بابا حسن موندیم202.gif

روز پنج شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه:0002014B.gif

اونروز میخواستیم عصرش برگردیم خونمون که باباداوود خبر داد میخواد با دوستاش برن دماوند128fs318181.gif و تا شنبه هم نیست و ما هم که کلی شاد شدیمJumping Jacks و بازم خونه بابا حسن موندیم!!!! 00020069.gif

روز جمعه ۱۶ اردیبهشت ماه:(۲۸ ماهگیت مبارک)Circle Of Hearts

با تاخیر ۲۸ ماهه شدنت رو تبریک میگم عشق مامانیyes

اونروز هم ظهر بعد از خوردن ناهار اول من و تو و خاله شیرین رفتیم خونه مامان ماکارانی Rocking Happyو بعدش هم مامان منیژه و داریوش اومدن به جز ما خاله زری و معصومه و بهاره هم بودنGoofy بهمون خیلی خیلی خوش گذشت و شما هم کلی بازی کردی000200DA.gif شبش هم که باز برگشتیم خونه باباحسنTeethy

روز شنبه ۱۷ اردیبهشت ماه:SmileyCentral.com

اونروز هم از صبح تا شب خونه باباحسن بودیم و یه روز تعطیل بودSneakers و اینبار من خودم عصرش شما رو بردم پارک و در کمال ناباوری بعد از یکساعت و نیم بازی خودت خواستی که برگردیم خونه Goofyو خوابیدی و باز شبش بود که با مامان منیژه رفتی پارک Laie_7.gifو منم اومدم پیشتون و توی پارک در حال بازی بودی که بابا حسن و دایی داوود هم که از شمال برگشته بودن6556.gif اول اومدن شما رو ببینن و بعدش رفتن خونه000203FB.gif

روز یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه:Valentine hand heart

پریروز دیگه چترمون رو جمع کردیم که برگردیم خونه 2lbkos0.gifو شما چون طبق معمول میخواستی بری پارکfingersmiley.gif مامانی گفت که من برگردم خونه و بعدش که از پارک اومدین شما رو میارن و وقتی خاله شیرین میخواسته بره کلاس باهاش اومدی خونه نفس مامانیHappy Dance

روز دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه:Wink

دیروز هم یه روز معمولی بود که از صبح تا شب خونه بودیم وموضوع خاصی پیش نیومد و گذشتEyebrow

و امروز ۲۰ اردیبهشت ماه:Heart Glasses

صبح ساعت ۱۰ بیدار شدم و تا شما لالا تشریف داری حمام کردم000203FA.gif و الانم از فرصت استفاده کردم و دارم وبلاگ قند عسلم رو تا خوابه آپ میکنم Computerکه دیگه دیرتر از این نشه  000203FC.gif                                                                                                  

                                                                                            000203F3.gif


مطالب مشابه :


آمار و ارقام نهایی جام رمضان 92 بندرترکمن

هتل پارس آرایشگاه یارجان محمد ایری - آنا مصطفوی - امیر فلاحی -ایلیاد کر .




سال نو مبارک

انا هم اسلایس آرایشگاه پارمیس. مامان ثمین. نی نی. پارس تولز زیباسازی




سرو سامون گرفتن اقوام سارا 83

اومده اینجا ملت هی عروسی و عقدی میگیرن تو شهر سارا اینا در سرزمین پارس ارایشگاه انا




28 ماهگیت با تاخیر مبارک عزیز دلم

کردم و اومدم قرار بود با خاله زیبا بریم آرایشگاه و شب رو هم که خونه آنا; كيميا پارس




رمان نیش - 8

رمان الهه پارس به خودش امد و آنا را با نگاهی خصمانه بعد بپره تو ارایشگاه خودشو




رمان غم نبودت - 25

رمان الهه پارس غزل_انا رو هم چیزی نیاز نداشتم فقط باید میرفتم ارایشگاه یه صفایی به




رمان غم نبودت - 18

رمان الهه پارس _سلام انا یه ارایشگاه خوبی نزدیکای خونه بود.رفتم اونجا .انقد شلوغ




رمان نیش - 1

رمان الهه پارس آنا هم که دختربود و او کلا اوووف کتاب فروشی ِ یا سالن ارایشگاه !




نگاهی به گرایش دختران به رفتارهای پسرانه

کرد و دیگر به جای آن که با پدر به آرایشگاه مردانه بروم با مادر به خرید پارس پور نازلی




برچسب :