مديريت ورزش

مديريت ورزش :

اگر بخواهیم با سطح جهان در ورزش نزدیکی کنیم راهی بجز رفتن راه کشورهای پیشرفته در ورزش نداریم . امروزه دیگر وقتی برای آزمایش و خطا وجود ندارد و باید زیرکتر بود و راههائی که تجربه های موفقی داشنتد را برای رفتن انتخاب کرد .

برای این کار باید به منابع علمی و تحقیقاتی که نتایج موفقی داشتند رجوع کرد و نباید در این کار تعصبی نشان داد چرا که در تمام دنیا نیز از ابعاد خوب فرهنگ ما استفاده میشود .

شواهد حاکی از آن است که کشورهائی که در زمینه ورزش موفق بوده اند برای رسیدن به اهداف خود ابتدا برنامه ریزی و روش های اجرائی آن منظور را طراحی کردند مانیز باید ابتدا به این منظور اهدافی را بر اساس بودجه ، منابع مالی و انسانی موجود برای خود تعریف کنیم و روش اجرائی مناسب برای آن را بدست آوریم ، سپس گام در این راه بگذاریم .

کاری که ما باید بکنیم این است  که ابتدا مشخص کنیم که در کشور ما کدام یک از ورزش همگانی یا قهرمانی مقدم و یا اینکه هر کدام به نوع خود در الویت هستند و سپس برای هر کدام برنامه ریزی خاص خود را انجام دهیم .

در این برنامه ریزی ها زمانبندی از جمله مواردی  است که باید به آن بسیار بها داد . همچنین نظارت و ارزشیابی از مواردی است که در هر مرحله باید اعمال شود تا اگر در پایان برنامه ریزی  به اهداف خود نرسیدیم علتها را شناسائی کنیم و بدانیم که علت نرسیدنها چه بوده و در کدام مرحله اتفاق افتاده است . بردن هدف گذاریها به روشهای کشورهای پیشرفته از جمله موارد دیگری است که باید دنبال شود و باید در این راه روی منابع انسانی سرمایه گذاری بیشتری شود تا در ابتدا منابع انساتی متخصص برای بهره گیری از منابع مالی داشته باشیم .

منابع انسانی خوب با مدیریت خودشان میتوانند زمینه جذب سرمایه های داخلی و خارجی را برای گسترش ورزش در ایران  فراهم نمایند .

برای این امر باید ببینیم چه مراکزی به این افراد آموزش می دهند و به این منظور باید در  دانشگاهها برنامه گزینش دانشجو را به شکل مطلوبی طراحی کنیم .

چه در سطح کارشناسی و چه در سطح کارشناسی ارشد و دکترا ، گزینش دانشجویان باید با حساسیت بالائی انجام شود و افرادی که صلاحین این کار را  دارند باید به این منظور انتخاب شوند . نکته بعدی برای این دانشجویان این است که آموزشهای کافی به آنان داده شود چرا که آنان سرمایه های مدیریت آینده ورزش ما هستند و به این منظور باید از تربیت صحیحی بهره  بگیرند . 

کمیته آموزش فدراسیونها باید نظارت وکنترل شوند و برنامه های کوتاه مدت ، بلند مدت و میان مدت هر فدراسیون باید مشخص باشد و بر اساس مسایل علمی به اهداف خود برسند و این کنترل به آن معنا است که آنان از مسیر خود منحرف نشوند .

نقش ورزش در آموزش و پرورش باید جدی گرفته شود چرا که اصلی ترین مرکز برای نهادینه کردن ورزش بشمار می رود و باید نقش کلیدی آن را مد نظر داشت ، پس از آن نقش کلیدی بعدی را فدراسیونهای ورزشی دارا هستند .

بیش از نود درصد مردم ما بنوعی با آموزش و پرورش درگیر هستند و. این بهترین فرصت برای آموزش صحیح بشمار می رود و باید جامعه به سمتی برود که افراد در جامعه به ورزش کردن علافمند شوند ، در حدی که از ورزش لذت جوئی کنند که این هدف را باید در هر پنج حیطه موجود دنبال کرد سپس میتوان آنان را در سطح جامعه برد و مردم جامعه را به ورزش علاقمند کرد .

آموزشهای عملی و تئوری رسانه های گروهی در این میان نقش اساسی دارند که باید به تبلیغ صحیح ورزشی به آنان پرداخت .

تبلیغات و گفتن از ورزش نباید در حد یک خبر یا خبرهای جنجال آمیز باشد و باید اخبار صحیح ورزشی و مسایل فدراسیونها که غیراز قهرمانی وظیفه دیگری نیز دارند که آن جذب افراد علاقه مند به ورزش است آن را شامل شود . یعنی باید دید که آنان در طی چند سال جند درصد از فراد جامعه را توانسته اند به ورزش جذب کنند وبرنامه های آنان برای جذب افراد چیست ؟

مدیران مختلف باید بتوانند برحسب توانی افراد مختلف زمینه لازم را برای رشد ورزش برای همه مهیا کنند .

زمانی میتوان گفت که مدیریت ورزش مدیریت خوبی است که حتی اگر عده کمی به یک ورزش گرایش داشته براشند زمینه ورزش کردن برای آنان در آن رشته مورد علاقه آنان مهیا باشد و آن عده کم دسترسی به آن ورزش خود را داشته باشند .

البته گسترش ورزش از سایر عوامل اجتماعی نیز متاثر میشود و ورزش را نمیتوان از سایر مسایل اقتصادی جامعه و سیاست و بهداشت جدا دانست .

تمام این مسایل مانند اعضای پیکره یک انسان بهمدیگر مربوط هستند و اگر عضوی آسیب ببیند سایر اعضا نیز متاثر خواهند شد .

ورزش در جامعه ما متاثر از سایر عوامل جامعه است که باید در مدیریت کلان مورد توجه واقع شود و نیز از علم و تخصص در این زمینه برای پرورش استعدادها بهره بگیریم .

مدیریت ورزش در کشور ما سیاسی است ، و همانطور که همگان شاهد هستند تا کنون نتیجه نداده است و این در حالی است که ورزش ما میتواند وضع بهتری داشته باشد . این بخودمان بستگی دارد که چطور حرکت کنیم ما نم توانیم  از کشورهای نا موفق الگو برداریم .

امروزه نود درصد دنیا برای مدیریت ورزش خود برنامه تخصصی دارند .

مدیریت ورزشی ، در مدیریت علمی و مدرن دنیا یک تخصص است و از اهرمهای سیاسی خارج شده است  مدیریت امروز علمی است و بنابراین هرمدیریتی تخصص خاص خود را می طلبد .

مدیریت ورزش نیز دارای ابعاد مختلفی است که امروزه نیاز به تخصصهای لازم به خود را دارد .

خصوصا در جامعه ما نیازی که احساس میشود این است که مدیران ما سوای تخصص مدیریتی ، زمینه ورزشی نیز داشته باشند .

تعریف مدیریت ورزشی ، ازتعریف عمومی که برای مدیریت وجود دارد ، فاصله زیادی نداشته و در واقع بخش تخصصی ورزشی به دنبال این تعریف می آید .

سازماندهی ، برنامه ریزی ، کنترل و نظارت در ورزش و تربیت بدنی تعریفی است که برای مدیریت ورزشی میشناسیم .

هویت مدیریت ورزشی امروزه در جهان شناخته شده است چراکه در دانشگاههای بزرگ جهان که رشته تربیت بدنی را دارند مدیریت و برنامه ریزی یکی از رشته هائی است که در آنجا تدریس میشود و افرادی که در این بخش تربیت میشوند برای اداره امور ورزش و تربیت بدنی جهت پیدا می کنند و در دو بخش یکی مدیریت اماکن تاسیسات و دانشکده ها و دیگری در ورزش قهرمانی هم از نظر اجرا و هم برنامه ریزی بخدمت گرفته میشوند .

سپس آنان بر حسب تجربه با علاقه خود جذب بازار کار در سایر شاخه های مدیریتی در بخشهای ورزش قهرمانی ، همگانی ، مدارس ، فداراسیونها و سازمانهای ورزشی ، و نیز باشگاهها میشوند .

در سیستم ورزشی کشور ما ایران نیز باید همان الگو برای تربیت و بکارگیری مدیران ورزشی بکار گرفته شود و البته باید به این نکته نیز توجه داشت که کشور ما شرایط خاص خود را دار است .

البته در سایر کشور ها نیز وضع به همین شکل است و در آن کشور ها نیز مدیریت شرایط خاص خود را داراست و متاسفانه مسائل اقتصادی و سیاسی در قدم اول دیده میشوند و نتنها در ایران در همه دنیا ، دیده میشود که افراد غیر متخصص در پست یک مدیر متخصص می نشینند .

باید توجه داشت که رشد اداری در کارها بدنبال بهر وری و اثر بخشی اداری دیده میشود که برای دستیابی به تمام اینها باید الگوی درستی برای مدیریت در سازمانهای ورزشی بکار گرفته شود .

نکته قابل تامل این است که ما در ورزش و تربیت بدنی تنها تخصص مدیریت و برنامه ریزی را نداریم وخصوصا در مقطع دکترای تربیت بدنی پنج گرایش دیگر داریم که هر کدام از فارغ التحصیلان آن در رشته خود متخصص هستند و هیچ کدام نباید در پست دیگری قرار بگیرند که متاسفا نه این اصل رعایت نمی شود و دیده میشود که پست های مدیریت برحسب سیاست جامعه در اختیار فارغ التحصیلان فیزیولوژی ، رشد و تکامل و غیره است که در نهایت وضع به این شکل که اکنون دیده میشود در می آید .

ماهیت مدیریت ورزشی به محتوای آن باز می گردد و در این بین باید دید که این رشته دارای چه زیر مجموعه هائی است و هر کدام به چکاری می پردازند .

66b4f7aa94639e3b2060d7bbd402cb7cstress%2

در این بین این رشته در دو بخش فنی و سیاستهای کلی کشور طبقه بندی میشود .

همانطور که گفته شد در ایران هم مانند تمام کشور های جهان سیاستهای کلی حاکم است . اکنون در ایران بیش از صد فارغ التحصیل دکترای تربیت بدنی و علوم ورزشی داریم که بخش عمده ای از آنان با گرایش مدیریت و برنامه ریزی فارغ التحصیل شدند و ما اکنون در حدود چهل مدیر تربیت بدنی داریم که از دانشگاههای تربیت مدرس ، معلم ، آزاد ، تهران و غیره فارغ التحصیل شده اند .

مدیری که در راس سازمان ورزش کشور قرار میگیرد ، باید دیدگاه فنی نسبت به ورزش داشته باشد و سپس به علم مدیریت سازمان ورزشی آگاهی داشته باشد .

البته تمام این باید ها متعلق به زمانی است که ارزشیابی درستی برای کار در بین باشد و تفاوت کار این مدیران مشخص شود . شعار زیبای ،شایسته سالاری که امروزه در جامعه مطرح است باید عملی شود و شایسته بصورت علمی خود عملی شود و اگر اینچنین شود ای سئوال مطرح میشود که مدیر شایشته یعنی چه کسی ؟

تمام دانشجویان تربیت بدنی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد واحدی را بنام مدیریت و برنامه ریزی در سازمانهای ورزشی را می گذرانند که ما در حین تدریس این درس به سازمانهای مختلف مراجعه می کنیم ، و روشها را در کلاسها معرفی می کنیم .

در این مراجعات دیده شده که تربیت بدنی آموزش و پرورش و سازمان تربیت بدنی و نیز سایر ادارات تربیت بدنی در سایر ارگانها دهها فرم نظارت و ارزشیابی دارند ولی اینکه آیا واقعا استفاده لازم از آنها میشود یا نه جای تامل دارد !

همینطور که همه می دانند کشور ما در تمام سطوح و مقاطع از نظر مبانی نظری فقیر نیست ، و آنچه مشخص است باید راهبردهای عملی برای این نظریه های ارایه شده و به آن عمل شود .

البته تنها کافیست به آنچه موجود است فکر کنیم و برنامه ریزی های نظری عمل شود . این برنامه ها باید با دقتی که روی کاغذ آمده است ، بهمان شکل عمل شود.

 در این بین منابع زیادی وجود دارد که از آنجمله میتوان  به وجود الگوهای خارجی و رساله و تحقیقات زیادی اشاره کرد .

البته نباید فراموش شود که یک مدیر قوی غیر متخصص در کوتاه مدت با استفاده از منابع علمی مدیریتی توانسته است که نتایج خوبی بگیرد ولی این در دراز مدت عملی نیست و همانطور که امروزه در ورزش ما دیده میشود ، فشار آن برنامه کوتاه مدت به قیمت از بین رفتن تمام خصوصیات باطنی و عاطفی و روانشناسی کارکنان آن سازمان ، نهاد یا ارگان بوده است که دیگر قابل جبران نیست .    

 

مديريت ورزشي، تغييرات منظم”

 زيگلر، استاد ورزش در رابطه با مديريت ورزشي مي‌گويد: «چرا ما اين شغل را انتخاب كرديم و هدف از ورزش چيست ؟» او با بيان مطالبي مي‌خواهد اهميت ورزش را بيان نمايدو نقش مديريت خدمات ورزشي را به صورت علمي بيان كند. زيگلر و چلادراي هر دو بر مديريت ورزشي تأكيد دارند. دانشمندان ديگري نيز بر نقش مديريت خدمات ورزشي تأكيد نموده‌اند. بطور مثال دسنسي در خصوص عملكرد اجتماعي در مديريت ورزشي مطالبي را بيان داشته‌است و قدرت اختيارات به موجب حاكميت و مديريت ورزشي ، مهارت و زيركي را به عنوان عوامل مؤثر معرفي نموده‌است.

 تعدادي از دانشجويان دوره دكتراي مديريت ورزشي با استفاده از تئوريهاي دانشمندان اين رشته تحقيقاتي را انجام داده‌اند . نتيجه ، تحقيق بنيادي‌اي كه توسط تعدادي از دانشمندان انجام شد پاية تأليف اوليه تئوري مديريت و مهارت علمي در تربيت بدني و ورزش را توسط دكتر زيگلر و دكتر اسپائت فراهم نمود. همچنين زيگلر بيست پيشنهاد عمومي را كه مي‌توانند نقاط شروع مناسبي براي تحقيق در مديريت ورزشي در نظر گرفته شود فهرست كرد.  

« نظم در ميان بي‌نظمي »

 پتين رادلانسون مطالبي را در رابطه با علم مديريت بيان كرده‌اند آنها معتقد بودند كه آثار مديريت ورزشي نتايجي بدست مي دهد كه در بهترين حالت بايد تجربي در نظر گرفته شوند و هنوز به تحقيقات تجربي نياز دارند.

 كرينتيز در سال 1959 اظهار داشت كه اگر قرار است مطالعه مديريت علمي شود ، مديريت بايد ويژگي هاي يك علم را كسب كند. تحقيق در مديريت بايد با ويژگي‌هاي واقعيت ، قابل اطمينان ، تعاريف علمي، سازمان منظم يا جامع بودن توصيف گردد.  اما مديريت ورزشي در حال توسعه يك پاية تئوري محكم‌تر است كه در آن مجموعه‌اي از مقدمات آزمايش مي شوند، تحليل مي‌شوند و به عنوان معلومات مورد آزمون قرار مي‌گيرند .

 پريگلاين و استخبرز در كتابشان « نظم در ميان بي‌نظمي‌» نظريه‌اي را شرح داده‌اند كه از روندهاي شيميايي استنباط شده‌بود كه در آن تغييرات اساسي در ساختمان يك سيستم زماني رخ مي‌دهد كه نيروهاي محركه سيستم از تعادل خارج شده‌باشند. در سراسر تحقيقات كيفيتي كه به نوشته‌هاي منتشر شده در مجله مديريت ورزشي نفوذ پيدا كرده، طبيعت اغلب تصميمات نهايي كه محققان مي‌گيرند بايد بر حسب ارتباطات غير خطي آشكار يا غير آشكاري كه به خاطر « اثر پروانه » پديدار مي‌شوند با دقت مرور شود.

 زيگلر و دو تن از دانشجويانش در سال 1968 در مورد به كارگيري روشها و تكنيكهاي گروهي تاريخي ، توصيفي ، فلسفي و تجربي صحبت كرده‌اند.

قبلاً اشاره شد كه تحقيقات مديريت ورزشي ممكن است به تغيير جهت احتياج داشته باشند. اگر چه تحقيقات مديريت ورزشي براي محاسبه كردن مكاتب در حال تغيير انديشه علمي به يك جهت جديد نياز دارد. ديگر نبايد فقط مسائل ساده يك جهتي را مورد پژوهش قرار دهيم. ديگر نبايد فقط انتظار ارتباطات خطي را داشته‌باشيم . ديگر نبايد نتيجه‌گيري‌ها را فقط به خاطر نتيجه گيري انجام دهيم ، بلكه دعوتي كه در دهة 60از سوي اف ـ زيگلر بنيان نهاده شد لزوم يك پايه تئوري كامل همراه با تحقيقات تجربي با دقت انجام شده ، بايد مورد توجه قرار گرفته و مركز فعاليت تحقيقاتي قرار گيرد.

در پايان مي‌خواهم از دكتر زيگلر قدرداني كنم، چون بدون حس برتري او ، نمايش به كنجكاوي ، انرژي فناناپذيرش براي كشف حقيقت ، اعتقادش به دانشجويان و همكارانش و تلاش‌هاي او براي ايجاد برنامه ساختن جامعه‌مان ، ما هرسال براي به اشتراك گذاشتن و تبادل داشته ها و ايده‌هايمان در حيطه مديريت ورزشي ، جمع نمي‌شديم .

 سرانجام نقل قول زير از “ آندرآ دل سارتر ” ديدگاه پايان ناپذير و سهم دكتر زيگلر در رشته مديريت ورزشي را جمع بندي مي‌كند: «‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آه ، اما مقصد انسان نبايد از ادراكش فراتر رود ، يا اينكه بهشت براي چيست»

 

پس از شكست كاروان اعزامي كشورمان به رقابت‌هاي المپيك پكن، بناچار مسئولان ورزشي كميته ملي المپيك و سازمان ورزش به ضعف پشتوانه‌سازي و استعداديابي در رشته‌هاي گوناگون ورزشي اذعان كرده و اعلان خطري را كه كارشناسان و منتقدان رشته‌هاي گوناگون ورزشي در ساليان گذشته نسبت به فقدان استعداديابي و پشتوانه‌سازي در رده‌هاي نوجوانان و جوانان را بارها گوشزد كرده بودند، پذيرفتند، به گونه‌اي كه هم‌اكنون بيشتر تيم‌هاي ملي و ورزشي در ركود و ضعف جايگزيني قرار گرفته‌اند!   ضعف پشتوانه‌سازي و استعداديابي، باعث مي‌شود يك ملي‌پوش بيش از ده سال عضو تيم ملي باقي بماند و فاصله نفرات نخست با نفرات بعدي يك سال نوري باشد! هرچند ضعف استعداديابي و پشتوانه‌سازي موجب خوشحالي ملي‌پوشان فيكس و اطمينان خاطر و امنيت فكري آنان مي‌شود، از بعد ملي، ضربه جبران‌ناپذيري به شمار مي‌رود.
همه مدال‌آوران المپيكي رشته‌هاي گوناگون در ورزش تخصصي امروزي جهان از رده‌هاي نونهالان، نوجوانان و جوانان طي مسير كرده تا در رده بزرگسالان يا احيانا جوانان، مدال المپيك را براي كشور خويش بياورند، اما در ايران، ورزشكار 27 ساله‌اي كه در مقطع بزرگسالان وارد تيم ملي شد، پديده رقابت‌هاي المپيك پكن لقب مي‌گيرد كه اين موضوع، هرچند در جاي خود قابل تقدير است، اما خود هم رويدادي كم‌نظير و هم نشان‌دهنده نبود سيستم برنامه‌ريزي شده اصولي براي استعداديابي و پشتوانه‌سازي است.

اما در رده مديريت ورزشي نيز كشور ما دچار ضعف استعداديابي و پشتوانه‌سازي است، به گونه‌اي كه قهرمانان ملي و المپيكي ما نتوانسته‌اند مراحل سير صعودي رشد سازماني را در ورزش بپيمايند و موانع سازماني همچون مقاومت مسئولان غيرورزشي، باعث به هرز رفتن استعدادهاي مديريتي شده است. از اين روي، شاهد فعاليت مديران غيرورزشي با بيش از ده تا بيست سال مديريت در ورزش كشور هستيم كه به لطف فقدان استعداديابي و پشتوانه‌سازي مديريت ورزشي همچنان مديريت فدراسيون‌هاي گوناگون را بر عهده مي‌گيرند.

21316_547.jpg

همچنين شاهد منحرف شدن رشد صعودي قهرمانان در خارج از ورزش در سازمان‌هايي همچون شوراي شهر، مجلس شوراي اسلامي و سازمان‌هاي ديگر هستيم، در حالي كه الگوهايي همچون «بكن باوئر» و يا «پلاتيني» مراحل رد سازماني خويش را از ورزشكاري، كاپيتاني، مربيگري، عضو هيأت مديره باشگاه و نهايتا رياست به ترتيب پيموده‌اند و الگوي مديريت ورزشي را همچون استعداديابي ورزشي در رده‌هاي نونهالان، نوجوانان، جوانان و تيم ملي بزرگسالان به صورت سيستماتيك ايجاد كرده‌اند، اما در ايران، قهرمانان دريافته‌اند مراحل رشد سازماني در ورزش وجود نداشته و جابه‌جايي افقي اتفاق مي‌افتد؛ به اين معنا كه از رياست‌هاي موازي ورزشي همچون اقتصادي، سياسي، اجتماعي و شهري مي‌توان به مديريت ورزشي رسيد! بنابراين با مقاوت مسئولان غيرورزشي در ورزش كشور به اجبار در سازمان‌هاي ورزشي همچون شهرداري‌ها، شوراي شهر، مجلس، ... مشغول به فعاليت مي‌شوند.

اما نكته مهم اين‌كه در اين آشفته بازار مديريتي ورزش، برخي از قهرمانان ملي و جهاني ورزش كشورمان از روي احساسات و عاطفه و نبود منطق مديريتي، به ناگاه از قهرماني به رياست فدراسيون مربوطه معرفي شده و بلافاصله هم معرفي آنان مردود اعلام مي‌شود!

در حالي كه در الگوهاي بين‌المللي مديريت ورزش، يك قهرمان بايد به ترتيب مراحل مربيگري سطوح پايين تا ملي و سپس مشاور و هيأت مديره و هيأت رئيسه و رياست را تجربه كند. پرش مديريتي قهرمانان هرچند از جابه‌جايي افقي مديران غيرورزشي به مديريت ورزشي بهتر مي‌نمايد، اما الگوي ناقصي به شمار مي‌رود.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه پشتوانه‌سازي مديريتي ورزشي در ايران هم همچون استعداديابي و پشتوانه‌سازي ورزشكاران كشور داراي چرخه معيوب ناقصي است كه عامل بزرگ آن، سازمان ورزشي و كميته ملي المپيك است و نبايد انتظار داشت اصلاحاتي همچون چسبيده‌هاي به ورزش، مديران غيرمتخصص، كارشناسان صوري، به زودي از چهره ورزش، محو شوند، زيرا مديريت ورزشي، غيرورزشي است و قهرمانان ورزشي‌مان در مديريت‌هاي غيرورزشي به ناچار مشغول فعاليت مي‌شوند و اين مفهومي ندارد جز عدم شايسته‌سالاري! متأسفانه هيچ كدام از مديران پيشين و كنوني سازمان ورزشي در پشتوانه‌سازي مديريت ورزشي و متخصص از قهرمانان ملي و جهاني كشور، نمره قابل قبولي دريافت نمي‌كند و به اين واسطه، مي‌توان اطمينان داشت كه بازسازي اين راه اشتباه،‌ زمانبر خواهد بود و هرچه اين بازسازي ديرتر آغاز شود، ديرتر به پايان خواهد رسيد    لزوم تخصص براي مديران ورزشي
آيا سازمان‌هاي ورزشي مانند سازمان‌هاي تخصصي ديگر همچون سازمان نظام پزشكي و سازمان نظام مهندسي، نيازمند مديران متخصص و كاربلد آن رشته هستند يا خير؟   طرفداران ورود مديران غيرورزشي به ورزش ـ كه خود عموما غيرورزشي هستند ـ بر اين باورند كه مديران سازمان‌هاي ورزشي اعم از فدراسيون‌ها و هيأت‌هاي ورزشي و ادارات كل و كميته ملي المپيك و سازمان ورزش، الزاما نبايد متخصص ورزشي باشند و مخالفان نظريه ورود مديران غيرورزشي بر سازمان‌هاي ورزشي كه بيشترشان از متخصصان و تحصيلكردگان دانشگاهي علوم ورزشي و پيشكسوتان و كارشناسان و مربيان ورزشي هستند، مديريت ورزشي را وظيفه خويش و بدنه اصلي ورزش مي‌دانند.   پاسخ به اين پرسش چندان دشوار نيست، چراكه هيچ‌گاه مديران و رؤساي سازمان‌هاي تخصصي همچون نظام پزشكي و نظام مهندسي غير از جامعه پزشكان و مهندسان برگزيده نشده‌اند و زيردستان و اعضاي اين جوامع، مديران غيرمتخصص را نمي‌پذيرند و در صورت معرفي مديران غيرمتخصص، اعتراض مي‌كنند، در حالي كه سازمان‌هاي ورزشي، مديران غيرمتخصص بسياري را در خود ديده‌اند.

دليل پذيرش مديران غيرمتخصص به دو عامل فرهنگي بازمي‌گردد؛ نخست اين‌كه فرهنگ ما از گذشته به اين صورت قرار داده شده كه «مرغ همسايه غاز است» و شخصي كه از بيرون ورزش مي‌آيد و ديكته ننوشته و غلط دارد، منجي است. دوم، اختلافات عميقي است كه بين جامعه ورزشي وجود دارد و خانواده ورزش را دچار اختلافات و نفرت‌هايي مي‌كند كه هيچ يك ديگري را تحمل نمي‌كنند، در نتيجه نياز به فردي بيرون از ورزش و بدون تخصص احساس و به اين ترتيب، مدير غيرمتخصصي برگزيده مي‌شود و به اين‌گونه، مجموعه و بسته‌اي از تصميمات و گفتار آزمون و خطايي وارد مي‌شود و پس از ده تا پانزده سال بار ديگر سرخط قرار مي‌گيريم.   19481_168.jpg
شايد بتوان دليل ديگري نيز براي ورود مديران غيرمتخصص بر رأس فدراسيون‌‌ها و هيأت‌هاي ورزشي و سازمان ورزش و كميته ملي المپيك آورد و آن هم نبود متخصصان تحصيلكرده مديريتي در ورزش باشد كه البته در سال‌هاي گذشته تا حدودي اين معضل برطرف شده و هر رشته ورزشي دست‌كم از كمترين تحصيلكردگان متخصص برخوردار است كه البته به دليل نبود مديران متخصص بالاتر، اين تحصيلكردگان متخصص ناشناخته هستند.

اما دليل ديگري كه براي اثبات نظريه متخصص بودن مديران ورزشي وجود دارد، اين است كه اگر بپذيريم مديران غيرورزشي مي‌توانند بر سازمان‌هاي ورزشي مديريت كنند، چرا اين مديران غيرمتخصص در دوران مديريت بر سازمان‌هاي ورزشي، به دنبال گرفتن مدارك مربي‌گري، داوري، كمربندهاي رزمي و حتي تحصيلات ورزشي در دوره‌هاي گوناگون هستند؟ حال اگر مديران غيرورزشي، توانايي اداره سازمان‌هاي ورزشي را دارند، چرا به دنبال مدارك تخصصي و متخصص نشان دادن خويش هستند؟ اين تناقض تنها دليل اهميت تخصصي بودن مديريت در ورزش نيست.

نگارنده به ياد دارد كه رئيس اسبق سازمان ورزش با مدرك و تحصيلات مهندسي، اقدام به انتشار مقالات آمادگي جسماني و آموزش آن به مديران غيرمتخصص فدراسيون‌هاي ورزشي مي‌كرد و به آنان توصيه كرده بود كه همه بايد كتاب آبي رنگ آمادگي جسماني‌اش را در فدراسيون‌هاي تحت امر خويش تدريس كنند!

برخي مديران غيرورزشي گمان مي‌كنند همچون هنرپيشه‌هاي سينما هستند كه با حضور در نقش‌ها و گريم‌هاي گوناگون در فدراسيون‌ها و مسئوليت‌هاي گوناگون ورزشي به ايفاي نقش بپردازند. بايد گفت، هنرپيشگان موقعيت و رشد خود را در پذيرش نقش‌هاي متنوع و متضاد مي‌دانند، در حالي كه مديريت سازمان‌هاي ورزشي، نقش بازي كردن نيست! شايد بسياري از مديران غيرورزشي، حديث نبوي را نشنيده مي‌گيرند كه فرمود: «هر كس بداند براي كاري فرد شايسته‌تر از او هست و او همچنان مديريت را بپذيرد، به خدا و پيغمبرش خيانت كرده است».

تخصص و علم، لازمه مديريت ورزشي است، زيرا خداوند در قرآن كريم، سوره اسراء، آيه 36 مي‌فرمايد: «هرگز از چيزي كه به آن علم نداري، پيروي مكن». حال چگونه جامعه ورزش بايد از مدير غيرمتخصصي پيروي كند كه بدان علم ندارد و در نتيجه مشكلات بعدي پديد مي‌آيد؟

تملق، آفت هدايت ورزش است، نه لازمه آن
يكي از بازخوردهاي عدم تخصص‌گرايي در مديريت ورزشي، ترويج تملق و چاپلوسي است. برخي مديران غيرمتخصص براي پيشبرد امور به دليل نبود مقبوليت و گرفتن تصميمات غيرمنطقي و غيرتخصصي، تصميمات خويش را از راه برخي زيردستان چاپلوس پيش مي‌برند و اين سلسله تا آخرين حلقه مديريتي ادامه مي‌يابد.   در حالي كه مديران متخصص، نيازي به ترويج اين روحيات نمي‌بينند، زيرا تصميمات و رفتار تخصصي و عقلايي داشته و توسط زيردستان مقبوليت يافته و انتقادات را وسيله گرفتن تصميمات درست و اصلاح امور مي‌دانند!

حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «تعريف و تمجيد ديگران بيش از حد شايستگي، تملق و چاپلوسي است».

چاپلوس‌شونده و چاپلوس‌كننده، هر دو حقيقت را قرباني مي‌كنند؛ مديراني كه براي جلب رضايت مقامات بالاتر، آمار كارهاي خود را در كميت و كيفيت بيش از آنچه هست بالا مي‌برند، مسئولان رده‌بالا را در برنامه‌ريزي‌ها و قضاوت‌ها به اشتباه مي‌اندازند و ضربه جبران‌ناپذيري به حقوق مردم و جامعه ورزش وارد مي‌آورند.

نتايج ورزشي حاصل تلاش مديران
عدالت، لازمه مديريت ورزشي است و از سوي ديگر، نتايج ورزشي با انشاءالله و توكل به تنهايي به دست نمي‌آيد، زيرا سه حرف «ت» لازم است؛ اول «تدبير»، دوم «تلاش» و سوم «توكل».

در ابعاد گسترده‌تر، بالاترين رقابت‌هاي ورزشي، المپيك‌ها به شمار مي‌روند و آن را همچون جنگ‌هاي دوران قديم مي‌دانند كه سپاهيان پس از به صف شدن در برابر هم، چند رزمنده قوي و قهرمان خويش را براي رويارويي با رزمندگان برگزيده دشمن انتخاب مي‌كردند و در حالي كه هزاران چشم منتظر پيروزي نمايندگان برگزيده خود هستند، نتيجه مبارزه اين برگزيدگان رزم، سبب تضعيف يا تقويت روحيه هر سپاه است!

اين نگرش، باعث شده اهميت مديران ورزشي در هر كشوري، بسيار برجسته باشد، زيرا نتايج ورزشي هر كشور، رابطه مستقيمي با عملكرد و تلاش مديران بخش ورزشي دارد. از اين روي عدالت و تلاش، لازمه موفقيت مديران متخصص ورزشي است، هرچند شرط كافي نيست   منبع: http://www.morkaz.blogfa.com www.tabnak.ir  


مطالب مشابه :


شعار ورزشی

ورزش و سلامتی - شعار ورزشی - امر به ورزش امر به معروف است ورزش یعنی زندگی




شعارهای ورزشی

ورزش برای تندرستی_محمد براتی - شعارهای ورزشی - مومنی که قوی و نیرومند باشد بهتر است از مومنی




شعار رهبر معظم در سال93

روستای زیبای اغوزگله - شعار رهبر معظم در سال93 - خبر عکس مطلب - روستای زیبای خبر های ورزشی ;




اخبار ورزشی .. اخبار ورزش و خبرهای ورزشی ایران و جهان

من که این حرف ها باورم نمی شود. مگر می شود علیه او شعار داد. عکسهای زیبای ورزشی




مدیریت ورزش

در سیستم ورزشی کشور ما ایران نیز باید همان شعار زیبای ،شایسته سالاری که امروزه در




حرکت زیبای تیم فوتبال خلیج فارس در مسابقات باشگاههاي هنديجان

باشگاه فرهنگی ورزشی حرکت زیبای تیم فوتبال خود را با شعار احترام به داور,تیم




مديريت ورزش

کارشناسی ارشد مدیریت ورزشی شعار زیبای ،شایسته سالاری که امروزه در جامعه مطرح است باید




شعار کمیته بین المللی المپیک در مورد ورزش و سیاست

براساس شعار بین المللی کمیته ملی المپیک: ورزش از سیاست جداست*یعنی فردی که در سیاست است نمی




آسیبهای ورزشی

شعار زیبای ،شایسته سالاری که امروزه در جامعه مطرح است باید تنفس صحیح هنگام تمرینات ورزشی.




دانلود آلبوم جدید و فوق العاده زیبای رضا صادقی به نام فقط گوش کن

شعار ما دانستن و دست یابی راحت و لوازم،مذهبی،علمی،ورزشی فوق العاده زیبای رضا




برچسب :