تحلیل حماسه 19 دی قم
تحليلي بر وضعيت كشور در آستانه واقعه19 دي
حكومت پهلوي، پس از انقراض قاجاريه، وارث جامعهاي با ساختارهاي سنتي بود. بسياري از ساختارهاي سنتي جوابگوي نيازهاي روزافزون جامعه نبود. از اين رو، پهلويها بر اساس ماموريت ويژه خود، مدرنسازي يا غربيسازي ساختارها را به عنوان اصليترين محور فعاليتهاي خود انتخاب كردند. رضاشاه با ايجاد حكومتي متمركز و ديكتاتوري سركوبگر، اصلاحات را به پيش ميبرد و هرگونه مخالفت و ممانعت از جانب پاسداران و حافظان سنتها را به وسيله ارتش نوپا سركوب مينمود. اسكان عشاير، كشف حجاب و تصرف اوقاف، تاسيس دانشگاه و مدارس، راهآهن و جادهها، ايجاد لباس متحدالشكل، تشكيل ارتش نوين، ايجاد دادگستري و تغيير در نهاد قضاوت، تلاش براي نظارت به حوزه علميه و غيره در راستاي توسعه و نوسازي ساختارهاي جامعه و در عين حال نابودي نهادهاي مذهبي جامعه كه در برابر بيگانگان مقاومت كرده بودند، صورت گرفت. رضاشاه عليرغم توفيق در انجام پارهاي اصلاحات در ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، نه تنها هيچ تلاشي در جهت دگرگوني و اصلاح ساختار سياسي انجام نداد، بلكه آن را از سلطنت مشروطه به ديكتاتوري متكي بر خشونت و ارعاب تبديل كرد. اين عمل در روابط سازمان يافته ساختارهاي بنيادين جامعه، عدم توازن و تعادل پديد آورد كه موجب شكاف بين ساختسياسي و ساختهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شد.
با سقوط رضاشاه و روي كارآمدن محمدرضاشاه، تلاشهايي از سوي طبقات متوسط جديد و سنتي براي ايجاد تعادل بين ساختها آغاز شد; اما اين روند با كودتاي 28 مرداد 1332 متوقف و دورهاي جديد از ديكتاتوري و خشونت محض شروع گرديد. شاه كه احساس ميكرد رسالت مدرنسازي جامعه در برههاي خاص از تاريخ به وي محول شده است، سعي مينمود با توسل به ابزارهاي متعدد، قدرت رسالتخود را نشان دهد. چنين احساسي، وي را در برابر بسياري از منابع و عناصر صاحب نفوذ اجتماعي و گروههاي سنتي، بيمحابا ساخته، بدون ملاحظهكاريهاي سياسي و بدون آگاهي از ميزان قدرت و نفوذ گروههاي سنتي و نارضايتي آنان از سياستهاي جاري جامعه، بر سنتها و پاسداران آن حمله مينمود و اصلاحات خود را با حرص و ولع سيريناپذير دنبال ميكرد. هرچند پارهاي از اصلاحات اقتصادي وي بعضي از طبقات جامعه را موقتا راضي نموده بود، اما اصلاحات اجتماعي و فرهنگي او با مقاومتشديد طبقات مختلف اجتماعي روبهرو شد. در اين بين، تضاد روزافزون در گفتار و كردار دستگاه رهبري رژيم نيز، فضايي آكنده از بياعتمادي در بين طبقات مختلف جامعه ايجاد كرد و تداوم اين وضع سبب نااميدي كامل تودهها از دستگاه رهبري شد.
پيامد عمده اصلاحات وي گسترش فرهنگ غربي، كمرنگشدن ارزشهاي ديني و ملي، وابستگي جامعه به بيگانگان، افزايش دامنه نفوذ دولت در اقصي نقاط كشور و به تبع آن، كاهش روزافزون قدرت نهادهاي محلي و سنتي بوده است كه اعتراض گروهها، طيفها و طبقات مختلف سياسي و اجتماعي ذينفع را به دنبال داشت. در اين ميان مخالفان مذهبي رژيم به رهبري علما و مراجع و دانشگاهيان در دهه 1340 ش. از اهميت و نمود بسياري برخوردار بودهاند. اولين جرقه حركت روحانيون با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و حق راي زنان زده شد و با پشتوانه مردم به قيام 15 خرداد 1342، منتهي گشت كه با قدرت نيروي نظامي سركوب شد. اين سركوب، پس از كودتاي 28 مرداد 1332، پيروزي بزرگي براي شاه محسوب ميشد و ابتكار عمل را به دست رژيم داد. شاه به دنبال اين موفقيتبراي ارضاي تمايلات قدرتطلبانه خود بسيار تلاش كرد.
رژيم پس از سركوب قيام در يك تحليل واقعبينانه به اين حقيقت واقف شده بود كه نيروهاي مذهبي و در راس آن علما از سرسختترين و آشتيناپذيرترين دشمنانش هستند. شاه بخوبي از پايگاه اجتماعي و نفوذ روحانيون و قدرت آنان در بسيج تودهها آگاه شده بود. وي «از كمونيستها و عناصر راديكال كه در ميان دانشجويان رخنه كرده بودند يا جبهه ملي و گروهها و احزاب سياسي قديمي وحشتي نداشت. تنها مايه نگراني او ملاها بودند كه آنها را كينهتوزترين دشمنان خود ميدانست.» (1)
شاه نه تنها در جهت كاهش نارضايتي آنان اقدامي نكرد بلكه رفته رفته با بيانات و اقدامات خود بر انعطافناپذيري آنان افزود. به اين ترتيب اقدامات ضدمذهبي شاه روند موضعگيري علما را از انتقاد به عملكردهاي اشتباه وي، به مخالفت علني و مبارزه رو در روي طولاني مدت تغيير داد. ابتدا علما به عنوان پاسداران سنتها و ارزشهاي مذهبي به بسياري از عملكردهاي رژيم انتقاد ميكردند اما آنان در جريان لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، رفراندوم انقلاب سفيد، كشتار واقعه 15 خرداد، كاپيتولاسيون، تبعيد امام، كنسرسيوم سرمايهگذاريهاي خارجي، جشنهاي شاهنشاهي، جشن هنر شيراز و تغيير تاريخ هجري به شاهنشاهي، به دشمنان آشتيناپذير رژيم تبديل شدند. هرچند در روند مخالفت نوساناتي ديده ميشود، اما از سال 1342 به بعد پيوسته حالت فزاينده داشته است.
با وجود آنكه شاه دهه 1350 را با جشنهاي شاهنشاهي كه مظهر و نماد قدرت و مشروعيتسياسي وي بود، آغاز كرد و نيمه اول دهه را نيز بدون حادثه خاصي پشتسر گذاشت، اما از اواسط سال 1355 شاه تحت فشار افكار عمومي جهان مبني بر عدم رعايتحقوق بشر در ايران، از شدت اختناق و سركوب را كاست و فضاي سياسي را باز نمود. البته در ايجاد فضاي باز سياسي علاوه بر تحولات بينالمللي (مانند پيروزي كارتر در انتخابات رياست جمهوري امريكا) تحولات اجتماعي، سياسي جامعه و وضعيت جسماني خود شاه نيز مؤثر بوده است (2) .
هرچه شاه در تداوم سياست جديد خود مبني بر رعايتحدود فضاي باز سياسي پيشتر ميرفت مخالفان سياسي رژيم اعم از نيروهاي مذهبي و ملي يا چپي ميدان و فرصتبيشتري براي فعاليت پيدا ميكردند. محافل، مساجد، تكايا و هستههاي حزبي به كانونهاي علني مخالفان سياسي رژيم - از جمله روحانيون و روشنفكران - تبديل شد. در دوران اوجگيري مبارزات مردمي عليه رژيم شاه، چند حادثه به گسترش دامنه مبارزات و تعميق آن كمك مؤثري كرد. سخنراني روشنفكران در انجمنهاي ادبي، نامههاي سرگشاده آنان، اعلاميههاي علما در مخالفتبا عملكرد شاه و تظاهرات دانشجويان ايراني در امريكا به هنگام مسافرت شاه به آن كشور و مهمتر از همه رحلت مشكوك آيتالله مصطفي خميني در اول آبان1356 بود. رحلت ايشان موجي از انزجار از رژيم در نزد پيروان امام ايجاد كرد. زيرا آنان رژيم و در نهايتشاه و ساواك را مسئول اصلي قتل معرفي ميكردند. البته چنين تحليلي مبتني بر عملكردهاي نادرستساواك در قتل مرموز چهرههاي مخالف در گذشته بوده است. چنين ذهنيتي نيز با رحلت مشكوك جهان پهلوان تختي - ديماه سال1347 - و دكتر علي شريعتي - خرداد سال1356 - در مردم پيدا شده و رحلتحاج آقا مصطفي به آن تشكيك دامن زد.
مجلس ترحيم ايشان در شهرهاي مختلف ايران بويژه تهران و قم - در فضاي باز سياسي - به مجلس تجليل از امام خميني(س) و كانون مخالفت علني با رژيم تبديل شد. اين نوع مجالس ترحيم نه تنها از طرف روحانيون بلكه از جانب نيروهاي روشنفكر مخالف نيز برگزار گرديد. (3) در واقع اين مجالس ترحيم عامل وحدت بخش نيروهاي مخالف در سرتاسر كشور شد و اين مهم را به مخالفان سياسي فهماند كه از كانونها و راهكارهاي سنتي، كه رژيم تسلط بسيار كمي بر آنها دارد، بهتر از احزاب سياسي و قانوني ميتوان به اهداف خود نزديك شد. به علت كارآمد نبودن راهكارهاي رسمي و نهادهاي قانوني و سياسي براي ابراز مخالفت، برتري نهادهاي سنتي برجسته نمود و به كارگيري آن توسط روشنفكران، سبب گسترش دامنه نفوذ دستاندركاران و گردانندگان چنين نهادهايي شد. به طوري كه در يكي از مجالس ترحيم مصطفي خميني در تهران عنوان «امام» توسط واعظ مجلس، حسن روحاني، براي اولين بار به رهبر در تبعيد نهضت، داده شد. (4) اين عنوان اندكي بعد به بارزترين مشخصه رهبري امام خميني(س) تبديل شد.
امام خميني(س) رهبر در تبعيد نهضت، كه با هوشياري و تيزبيني ويژه خود مسائل ايران و تحولات بينالمللي را دنبال ميكرد، به محض بروز شكاف بين رژيم شاه و حاميان خارجيش و ايجاد فضاي باز سياسي و تشديد بيماري شاه، با پيامهاي پي در پي خود مردم را به هوشياري و استفاده از فرصتهاي پيشآمده دعوت ميكرد. ايشان به خوبي ميدانستند كه فشارهاي بينالمللي، موقتي و گذراست و مسافرت شاه در آبان ماه1356 به امريكا و ديدار جيمي كارتر رئيس جمهور دموكرات امريكا از ايران در دي ماه همان سال به قوت اين تحليل امام ميافزود. سخنراني ستايشآميز كارتر از رهبري شايسته شاه در ايجاد «جزيره ثبات در يكي از پرآشوبترين نقاط جهان» نه تنها مخالفان سياسي داخلي رژيم بلكه حتي تحليلگران سياسي خارجي را مبهوت ساخت (5) زيرا كارتر موقعي اين مطالب خلاف واقع را ميگفت كه خود بهتر از همه به واقعيتهاي سياسي جامعه ايران آگاه بود. همه اين دادهها تحليل امام را از فضاي باز سياسي به عنوان يك فرصت، بخوبي نمايان ميسازد. رحلت آيتالله مصطفي خميني در چنين زماني براي امام و پيروانش «الطاف خفيه خداي تبارك و تعالي» بوده است. (6) زيرا اين واقعه، سبب بروز بسياري از تحولات سياسي بعدي شد.
شاه با اطمينان از حمايت امريكا، مبارزه علني خود را با روحانيون - انعطافناپذيرترين دشمنان خود - آغاز نمود. هرچند وي در فرصتهاي پيشآمده از موضعگيري عليه نيروهاي مذهبي كوتاهي نكرده بود، اما رحلت آيتالله مصطفي خميني، نفوذ اجتماعي و سياسي علما را بار ديگر به معرض نمايش گذاشت و تعلل را در مبارزه با روحانيون، براي شاه جايز نساخت. احسان نراقي به نقل از يكي از مسئولان ساواك ميگويد:
پس از اينكه آسيد مصطفي خميني در نجف فوت شد و اين جريان وسيلهاي شد كه در ايران مجامع ترحيم مرتبا تشكيل بشود. خلاصه عدم رضايتسياسي به اين قسم، خودش را بيان ميكرد كه شاه را از اين بابتخيلي عصباني كرده بود اين جلسات و مجالس ترحيم. در اين بين ياسر عرفات يك تلگراف تسليتي به آقاي خميني در نجف مخابره ميكند آقاي خميني در جواب به ياسر عرفات ميگويد كه درد و محنت من روزي پايان ميگيرد كه ملت ايران از شر اين آدم جابر مثلا فارغ بشود، راحتبشود اين مسئول ساواك به من گفت نصيري [رئيس ساواك] اين متن را برده بود براي شاه، به شاه نشان ميدهد و شاه ميگويد حالا ديگر بايد جنگ را علني كرد با روحانيون به خصوص با آقاي خميني، برويد يك مقاله تهيه بكنيد. (7)
به اين ترتيب چند ماهي از واقعه رحلت فرزند امام نگذشته بود كه رژيم اشتباه سياسي تاريخي خود را مرتكب شد كه اين اشتباه نقطه عطف ديگري در تعميق و گسترش نهضت اسلامي شد و آن چاپ مقاله توهينآميز «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم رشيدي مطلق بوده است. (8)
تحليلي بر مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه»
مقاله مزبور، به مناسبت روز كشف حجاب و نزديكي سالگشت انقلاب سفيد در17 ديماه1356 در روزنامه اطلاعات چاپ و منتشر شد. محتواي مقاله درباره انقلاب شاه و مردم و معرفي مخالفان آن تحت عنوان عوامل «استعمار سرخ و سياه» بوده است. نويسنده سعي كرد رابطه نامرئي بين آن دو استعمار را روشن كرده و به مردم معرفي كند. نگارنده مقاله در عين حال كه آگاهانه روحانيون را به عنوان ارتجاع سياه، مورد توهين و حمله قرار داده بود; آنان را عاملي در دست مالكان، براي ايجاد مشكل در راه پيشبرد انقلاب سفيد و ناپايدار ساختن ثبات سياسي كشور معرفي كرده است. اما به طور زيركانه سعي نموده خط فاصلي بين روحانيون تندرو مخالف با روحانيون طرفدار رژيم و محافظهكار بكشد و با معرفي عده معدودي از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلاف درون گروهي روحانيون را برجسته ساخته و از همبستگي گروهي آنان ممانعتبه عمل آورد. مؤلف مقاله، امام خميني(س) را جزء معدود علماي مخالف ذكر كرده و در ريشهيابي علل مخالفت، ايشان را وابسته به «مركز استعماري انگليس» ميداند. يعني همان توهمي كه شاه را تا پايان حياتش همراهي كرده و انقلاب را ناشي از درافتادن وي با قدرتهاي بزرگ ميدانست. به هر حال، مقاله با مطالب اهانتآميز سعي كرده نفوذ اجتماعي و سياسي امام خميني(س) را در بين تودهها تضعيف ساخته و از بين ببرد. در قسمت پاياني مقاله، ضمن معرفي امام به عنوان عامل اصلي واقعه 15 خرداد، از مفاد يك گزارش خبري مبني بر ورود يك عرب به نام محمد توفيق القيسي با يك چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد به ايران و دستگيري وي خبر ميدهد و همچنين مصاحبه مطبوعاتي نخستوزير وقت را نيز شاهدي بر آن ذكر ميكند. ورود فرد عرب در جريان واقعه 15 خرداد، از جانب مقامهاي رسمي و روزنامههاي دولتي در سطح گسترده مطرح شد اما از آن زمان تا سال1356 يعني به مدت 14 سال مساله مسكوت گذاشته شده بود و حتي رژيم درصدد اثبات آن با دلايل و شواهد متقن و مستدل نيز برنيامد. خلاصه كلام اينكه، هيچ كدام از قسمتهاي مقاله بر بنياد اسناد محكمهپسند و مسئول، بنا نشده بود بلكه مجموعهاي از ذهنيات ناشي از «تئوري توطئه» بوده است كه بعدها شاه قسمتهاي عمده آن را در كتابش «پاسخ به تاريخ» تكرار نمود.
در مورد نويسنده مقاله بين صاحبنظران اتفاق نظر وجود ندارد. با اين همه بر سر اينكه احمد رشيدي مطلق، اسمي مستعار است تقريبا از همان روزهاي اول وحدت نظر وجود داشت. در فهرست احتمالي نويسندگان اسامي داريوش همايون (وزير اطلاعات و جهانگردي كابينه جمشيد آموزگار)، فرهاد نيكوخواه، (9) پرويز نيكخواه، اميرعباس هويدا، ساواك ديده ميشود. (10) اما اين نظر كه «با توجه به شكل حكومت پهلوي و سلسله مراتب تصميمگيري در رژيم چنين تصميمي بايد از طرف شخص شاه يا ساواك يا هيات دولت اتخاذ شده باشد و اينكه چه كسي اين تصميم را گرفت، اهميتي ندارد» پذيرفتني مينمايد. زيرا ساواك بر مطبوعات نظارت كامل داشت و بدون اجازه آن سازمان، مطالبي به اين مهمي امكان چاپ نداشت.
شرح چگونگي واقعه19 دي
با توزيع روزنامه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانتبه امام و روحانيون بسرعت در محافل علمي و مذهبي حوزه پيچيد. طلاب حوزه علميه اين خبر تازه را به اطلاع اساتيد و فضلاي حوزه رساندند. بنابراين اولين واكنش نيز از سوي اساتيد حوزه علميه، كه شاگردان، همكاران يا دوستان امام بودند، نشان داده شد. تعدادي از فضلا و اساتيد شب هيجدهم دي به دعوت سيد حسين موسوي تبريزي در منزل آيتالله نوري همداني نشست اضطراري پيرامون مقاله چاپ شده و هانتبه روحانيون و امام تشكيل دادند. از افراد شركتكننده در اين جلسه حساس، كه گردانندگان اصلي و تصميمگيرندگان وقايع چند روز بعد قم بودند، ميتوان از حسين نوري همداني، محمدعلي گرامي، يوسف صانعي، وحيد خراساني، سيدحسين موسوي تبريزي، جعفر سبحاني، ناصر مكارم شيرازي، محمد مؤمن، سيدحسن طاهري خرمآبادي، محمد محمدي گيلاني، علي مشكيني، شاكري تهراني، محمد يزدي و چند تن ديگر نام برد.
در اين جلسه دو پيشنهاد مهم مطرح شد و هر كدام از آن دو نظر مخالفان و موافقاني داشت. يك نظر اين بود كه كلاسهاي درس حوزه و مدارس مذهبي قم تعطيل نشود بلكه اساتيد در كنار دروس فقهي چند دقيقهاي پيرامون فاجعه توهين به روحانيت و امام صحبت كنند و با بحث كلاسي، طلاب را نسبتبه ماجرا و وظايف خود روشن و آگاه سازند. اين نظر كه از جانب مكارم شيرازي و وحيد خراساني مطرح شده بود توسط اكثريتشركتكنندگان رد شد زيرا چنين برنامهاي نياز به زمان طولاني داشت، اما در كوتاهمدت جوابگوي نهضت اسلامي، كه با رحلت آيتالله مصطفي خميني جان دوبارهاي پيدا كرده بود، نميشد و «موجآفرين» نبود. نظر دوم، كه از جانب اكثريتحضار مطرح شده بود، خواهان تعطيلي كلاسهاي درس و نماز جماعات در روز هيجدهم ديماه به نشانه اعتراض بود. بر اساس سنت قديمي و رايجحوزه علميه در وقايع مهم سياسي و مذهبي كلاسهاي درس را به نشانه اعتراض تعطيل ميكردند و به دنبال آن، مراجع، فضلا و اساتيد حوزه اعلاميه صادر كرده، مردم را از واقعيتهاي موجود آگاه ميساختند. اين شيوه در سالهاي پيشين بارها امتحان موفقيتآميز خود را پس داده بود و به تعبيري «موجآفرين» بوده است. (11) بايد افزود كه اين اختلافنظر برآيند اختلافات ديدگاههاي سياسي شركتكنندگان جلسه نبود; از اين رو، در روند تصميمگيري و هدايت مراسم روز هيجدهم ديماه تاثيري نگذاشت و همگي آنان به طور هماهنگ به اقدام پرداخته و سخنرانيهاي تند و مؤثري نيز انجام دادند.
تصميم بعدي شركتكنندگان جلسه، مطلع ساختن مراجع بزرگ و درجه اول حوزه از تصميم جلسه اساتيد و هماهنگي با ايشان بوده است. چند تن از فعالان جلسه از جمله موسوي تبريزي، طاهري خرمآبادي، مؤمن، نوري همداني و يزدي مامور ابلاغ تصميم جلسه به آيات عظام محمدرضا گلپايگاني، سيدكاظم شريعتمداري، شيخ مرتضي حائري و سيدشهابالدين نجفي مرعشي شدند. (12) مراجع بدون هيچگونه مقاومتي تصميم جلسه مبني بر تعطيلي كلاسهاي درس را پذيرفتند. به اين ترتيب در مقابل اقدامات ضدمذهبي و روحاني رژيم جبهه مشتركي تشكيل دادند. اتفاق نظر آيات عظام يكي از مهمترين جلوههاي هماهنگي مواضع سياسي و آگاهي گروهي آنان بوده است. چنين وحدت نظري و تداوم آن در يك سال بعد، رهبري روحانيون را در كل نهضت مطرح ساخت و با وقايع تسلسلي بعدي، موقعيت آنان در رهبري تثبيت كرد. بايد افزود كه كوچكترين شكاف در صفوف مراجع بزرگ حوادث ناگواري براي رهبري نهضت پديد ميآورد; اما رفتار هماهنگ و هوشمندانه توام با آگاهي گروهي روحانيون از بروز اختلاف نظر سياسي جلوگيري كرد. چنين موضعگيري هماهنگي در رفتار سياسي ده سال گذشته مراجع كمسابقه بوده است. آنان نه در واقعه كاپيتولاسيون و نه در ماجراي17 خرداد 1354 و نه حتي در وقايع مربوط به جشنها و تغيير تاريخ هجري به شاهنشاهي به چنين وحدت نظري دست نيافته بودند. از اين رو، بايد از اين موضعگيري مراجع به عنوان نقطه عطف فعاليتسياسي آنان نام برد.
به هر حال، صبح روز هيجدهم ديماه كلاسهاي درس حوزه به طور هماهنگ تعطيل و راهپيمايي حدود دويست نفر از طلاب با راهنمايي مديران مراسم از جلوي مدرسه خان به سوي منازل آيات عظام آغاز شد. (13) در بين راه مدرسه خان تا بيت آيتالله گلپايگاني - اولين مكان تجمع اعتراضآميز تظاهركنندگان - تعدادي از مردم غيرروحاني از طبقات مختلف به صف راهپيمايي پيوستند و جمعيتي در حدود پانصد نفر را تشكيل دادند.
آيتالله گلپايگاني در يك سخنراني، ضمن اعلام مواضع مخالفتآميز علما درباره اصلاحات شاه، وحدت كلمه و اجتناب از تفرقه و اختلاف را توصيه نمودند. ايشان در قسمتي در سخنراني خود گفتند:
مدتي است كه به دين و روحانيت جسارت ميكنند دستگاهها ميگويند روحانيتبا ما بودند در صورتي كه همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و اين را همه ميدانند و حالا هم مخالف هستيم بعدا هم مخالف خواهيم بود... بايد متحد باشيد اختلاف را كنار بگذاريد اختلاف بين ما از آمدن كارتر زيانآورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده ميكنند ... درسها را تعطيل كرديم ولي نبايد كه به همين جا اكتفا كنيم. (14)
تظاهركنندگان پس از استماع سخنان ايشان به طرف منزل آيتالله شريعتمداري به راه افتادند. ظاهرا در مسير منزل اين دو، از جانب نيروهاي انتظامي موانعي ايجاد شد، اما راهپيمايي جنبه خشونتآميز پيدا نكرد.
آيتالله شريعتمداري هم در يك سخنراني كوتاه، خواستار مجازات نويسنده مقاله شد و طلبهها را به اتحاد دعوت كرد. ايشان در قسمتي از بيانات خود گفتند:
بايد اين شخص كه توهين كرده مجازات شود. ما اقدام ميكنيم حرف ما را گوش نميدهند; ولي اين را بدانيد اينها به ضرر خودشان است چون همه مردم ايشان (خميني) را ميشناسند ولي شما آرام باشيد و متحد باشيد، معلوم ميشود شما ما را قبول داريد كه به اينجا آمديد; پس بگذاريد ما با آقايان مشورت كنيم تا ببينيم چه بايد كرد. (15)
قسمت اخير صحبتهاي ايشان به طور تلويحي بيانگر حضور مردم غيرروحاني ميباشد. زيرا چنين استنباط ميشود كه به كار بردن عبارت «معلوم ميشود شما ما را قبول داريد» براي طلاب چندان توجيهي ندارد زيرا طلبهها به مراجع عظام به عنوان يك مقام قدسي مينگريستند. پس از پايان سخنراني، مراسم بعدازظهر در حسينيه آيتالله نجفي مرعشي تعيين شد. ايشان نيز ضمن اشاره به سوابق آشنايي خود با امام و رد اتهامات مقاله گفتند:
من در مدت عمرم اين مصيبتهايي كه در اين قرون اخير عالم روحانيت ديد و ما متاثريم در عمرم نديده بودم. الآن در حدود هشتاد سالم هست من خدا گواه هست كه من يك همچون مصائبي كه متوجه به روحانيتباشد، هيچ ياد ندارم ... كجا يك همچو چيزي هست؟ در تمام اين ممالك راويه دنيا ببينيد نسبتبه روحانيتيك همچو حركاتي هست؟ اگر شما پيدا كرديد در يكي از روزنامههاي خارجي كه يك عالمي از علمايشان يك كشيشي به يك خاخامي به چه به يك معبدي! مثلا روحانيت در هر مملكتي مقامي دارد، مقام مقدسي دارد، محترم است. (16)
تظاهركنندگان پس از اتمام سخنراني به منزل آيتالله سيدصادق روحاني و آيتالله مرتضي حائري رفته و به سخنان آنان نيز كه مضاميني شبيه به بيانات سخنرانان قبلي داشت، گوش دادند. مردم در مسجد اعظم نماز مغرب و عشا را به جماعتخوانده و با شعارهاي «درود بر خميني» و «مرگ بر اين حكومتيزيدي» بيرون آمده و به عنوان اعتراض چند نسخه از روزنامه اطلاعات را پاره كردند. (17) طبق گزارش ماموران ساواك:
تعاقب درج مطالبي در روزنامه اطلاعات در مخالفتبا [امام] خميني نمايندگان فروش اين روزنامه در قم و كاشان به وسيله نامه و تلفن تهديد شده و تصور ميرود كه اين مساله در فروش روزنامه اطلاعات نيز اثر نامطلوبي بگذارد. (18)
به اين ترتيب، تظاهرات اولين روز به اهداف تعيينشده توسط مديران و گردانندگان آن نايل شد.
فضلا و اساتيد حوزه علميه، كه نقش فعالي در به راه انداختن تظاهرات ضد رژيم داشتند، شب نوزدهم جلسه دوم خود را در منزل يكي از فضلاي دست اندركار تشكيل دادند تا ضمن بررسي پيامدهاي تظاهرات و راهكارهاي مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطيلي كلاسهاي درس حوزه، تعطيل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصميم بگيرند. ظاهرا در تشكيل اين جلسه، اعلام حمايتبازاريان از حركت اعتراضآميز روحانيون و طلبهها مبني بر تعطيلي بازار مؤثر بوده است. سيدحسين موسوي تبريزي، از دستاندركاران ماجرا، معتقد است كه حاج عليآقا محمد و حاج حسينآقا معيني از بازاريان سرشناس هماهنگي لازم بين حوزه و بازار را انجام ميدادند. (19) به نظر ميرسد مراجع عظام از ادامه روند تظاهرات و تعطيلي كلاسهاي درس راضي نبودند; زيرا نه تنها نتيجه مباحثات و تصميمگيريهاي جلسه شب نوزدهم به اطلاع مراجع نرسيد، بلكه فضلا و اساتيد طرفدار امام سعي داشتند آنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهند. ظاهرا كلاسهاي درس حوزه در روند نوزدهم دي داير شده و بعضي از اساتيد حوزه در خاطرات خود از تعطيلي كلاسهاي درس خود سخن به ميان آوردهاند. (20) طبق قرار قبلي، بازاريان صبح نوزدهم با تعطيل بازار، تظاهراتكنان به طرف حوزه علميه راه افتادند. درسهاي حوزه يكي پس از ديگري تعطيل و طلاب به صفوف راهپيمايي پيوستند. با وارد شدن بازاريان، دانشآموزان و دانشجويان (21) و مردان ساير اقشار و طبقات اجتماعي به صفوف محدود طلاب و روحانيون، دامنه تظاهرات بسيار گسترده شد.
به هر حال، راهپيمايان حركتبه سوي بيت آيات درجه دوم و اساتيد حوزه را همچون روز پيش آغاز كردند. صبح به منزل اساتيدي چون علامه محمد حسين طباطبايي، ناصر مكارم شيرازي، وحيد خراساني رفتند و بعدازظهر نيز محل تجمع، منزل نوري همداني تعيين شد. هرچه بر تعداد جمعيت افزوده ميشد كنترل راهپيمايي از دستگردانندگان آن خارج ميشد و بتدريج تظاهرات جنبه خشونتآميز پيدا ميكرد. با اين همه، صبح روز نوزدهم تظاهرات بدون درگيري خشونتآميز تمام شد. اما بعدازظهر مردم پس از استماع سخنان موسوي تبريزي و نوري همداني با شعارهاي «مرگ بر اين حكومتيزيدي»، «درود بر خميني»، «بگو مرگ بر شاه» و با حمله به بانك صادرات در دفتر حزب رستاخيز به رويارويي با نظاميان مسلح پرداختند. به اين ترتيب، تظاهرات به خشونت كشيده شد.
هرچند تعدادي از شركتكنندگان در تظاهرات مدعي هستند كه خود ماموران رژيم شيشههاي بانك را شكستند تا بهانهاي براي سركوب مردم پيدا كنند، (22) اما ميتوان براي حمله مردم به بانك صادرات دلايل منطقي و مستند ارائه داد. اولا برگزاري تظاهرات در يك رژيم ديكتاتوري و دادن شعار عليه وي، نقض آشكار قانون حكومتي و به خطر انداختن امنيت جامعه تلقي ميشود و رژيم ديكتاتوري براي سركوب آن نيازي به بهانه ندارد. دوم اينكه، بانك صادرات يكي از بانكهايي بود كه بهائيها در آن سرمايهگذاري كرده بودند. از اين رو، تعدادي از مراجع هرگونه معامله با آن را جايز نميدانستند و اين مساله در اسناد ساواك آمده است. (23) بايد افزود كه در واقعه 22 بهمن تبريز، مردم دقيقا به همان دليل، به بانك صادرات حمله كردند. از واقعه19 دي قم به بعد نه تنها حمله به دفاتر حزب رستاخيز (24) به عنوان نماد برجسته حمله به حكومت ديكتاتوري مورد توجه تظاهركنندگان انقلابي و مذهبي بوده بلكه ساير مظاهر و كانونهاي فرهنگي و اقتصادي وابسته به بيگانگان و مراكز فساد نيز مورد حمله مردم قرار ميگرفت.
به هر حال، تظاهرات عصر روز نوزدهم دي به خشونت گراييد و تعدادي كشته و تعدادي ديگر نيز زخمي شدند. ظاهرا درگيري پراكنده و شليك تيرهاي هوايي تا پاسي از شب ادامه يافت. اما رژيم بسرعت كنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات براي روز بيستم برنامهاي نداشتند زيرا نارضايتي مراجع عظام مانع از تداوم تظاهرات در سطح گسترده شد. صبح روز بيستم مردم در دستههاي كم تعداد به سوي بيت آيتالله گلپايگاني حركت كردند كه اين تجمع با دخالتهاي نيروهاي پليس متفرق شد. دستاندركاران تظاهرات سعي كردند بيش از اين به مراجع فشار نياورند. از اين رو، در همان روز جلسهاي با شركت اكثر اساتيد طرفدار امام در منزل آيتالله سيدحسن طاهري خرمآبادي تشكيل شد تا متن اعلاميه اعتراضآميز عليه اقدامات سركوبگرانه شاه تهيه و امضا نمايند. ظاهرا در اين جلسه تصميم گرفته شد نامهاي نيز به كورت والدهايم، دبير كل سازمان ملل متحد، نوشته شود تا چند روز بعد در موقع ورود به ايران، به وي تسليم شود. طبق گزارشهاي ساواك نامه علما به دليل نداشتن امضا مراجع بزرگ مورد تاييد قرار نگرفت و چون دبير كل فرصت زيادي نداشت، دستاندركاران روحاني توفيقي در گرفتن امضا نيافتند. (25) بايد افزود در مسافرت والدهايم به ايران تعدادي از روشنفكران و گردانندگان كميته دفاع از حقوق بشر - همچون مهدي بازرگان، كريم سنجاني، زيركزاده، احمد صدر و حسيبي و آيتالله زنجاني - نامهاي مفصل در مورد نظريات خود درباره اوضاع كشور و نبود آزادي و وجود شكنجه نوشته و تسليم دبير كل سازمان ملل متحد كردند. (26)
از همان روز بيستم نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم دستگيري گسترده دستاندركاران و گردانندگان وقايع قم را آغاز كرد و با تبعيد آنان به شهرهاي مختلف، بار ديگر شهر به كنترل نيروهاي امنيتي و انتظامي درآمد. طبق اسناد ساواك ده نفر از سرشناسان و عناصر اصلي واقعه شناسايي و هركدام به مدت سه سال به شهرهاي دوردست تبعيد شدند. از اين تعداد7 نفر روحاني و مدرس حوزه و3 نفر بازاري بودند. (27)
در مورد تعداد تظاهركنندگان آمار دقيقي در دست نيست. در گزارشهاي ساواك تعداد حملهكنندگان به دفتر حزب رستاخيز بسيار متفاوت ذكر شده است. در گزارش مامور ساواك تعداد افراد حمله كننده 500 نفر و در گزارش مسئول حزب رستاخيز قم به دبير حزب در تهران تعداد افراد 10 هزار نفر آمده است. (28) در خاطرات شركتكنندگان نيز آمار بسيار كلي بيان شده است. از اين رو تعيين دقيق آمار شركتكنندگان مشكل مينمايد اما براساس شواهد و قراين موجود، ميتوان حدود تقريبي آن را مشخص كرد. بر اساس آمار سال 1354 در مدارس مذهبي قم 414،6 طلبه مشغول تحصيل بودهاند. (29) با توجه به آمار موجود ميتوان حدس زد كه شركتكنندگان در تظاهرات اعم از روحاني و غيرروحاني در ساعات اوجگيري آن در حدود 5 هزار نفر بوده است.
مساله قابل تامل در اين واقعه، بررسي خاستگاه اجتماعي، بافت و تركيب جمعيتي تظاهركنندگان ميباشد. اولين گروه شركتكننده، كه نقش گردانندگان و مديران تظاهرات را بر عهده داشتند، علماي اعلام و مدرسان حوزه علميه قم بودند كه در اواسط دهه 1350 ش. تعداد آنها از 60 نفر تجاوز نميكرد (30) كه حداقل نيمي از آنان در واقعه19 دي فعال بودند. دسته بعدي، طلاب جوان مدارس مذهبي قم مانند مدرسه شهيدين، حقاني، غديري، خان، حجتيه، رسالت و فيضيه بودند كه حدود 70 درصد اين طلاب، دوران ابتدايي را در مدارس جديد آغاز كرده و بعد به مدارس مذهبي آمده بودند. براي نمونه از تعداد 282 طلبه موجود در مدرسه حقاني در سال 1354، 45 درصد از خانوادههاي روستايي، 20 درصد از خانوادههاي روحاني شهري،17 درصد از خانوادههاي پيشهور و كاسب و7 درصد از خانوادههاي كارگري بودند. (31) از ميان اين مدارس نيز، طلبههاي مدارس خان، رسالت و حقاني بيشترين نقش را در پيشبرد واقعه19 دي داشتند. حركت اعتراضآميز اين دو دسته در روز 18 ديماه با رفتن به منزل مراجع عظام و علماي اعلام بدون درگيري آغاز شد و با ورود ساير اقشار ملت در روز19 ديماه، تظاهرات از حالت اعتراض طبقهاي به مبارزه تودهاي تبديل شده و جنبه خشونتآميز پيدا كرد.
بازاريان اعم از تجار، كاسب و پيشهور عنصر مهم ديگر تظاهرات بودند. اقدامات اصلاحي دوره پهلوي در ساختار اقتصادي بويژه در سيستم توزيع بازار، قشر سنتي بازار را از حكومت، ناراضي ساخته بود. پافشاري رژيم بر تداوم اصلاح سيستم توزيع از طريق ايجاد فروشگاههاي جديد، سيستم توزيع سنتي را در بوته نابودي قرار داده بود. نارضايتي آنان از اقدامات ضد فرهنگ سنتي و ضدمذهبي نيز مزيد بر علت مخالفتبازار سنتي ايران با رژيم بوده است. هرچند در دوره پهلوي در نتيجه سياستهاي اقتصادي رژيم، ضربات مهلكي بر پيكر بازار سنتي وارد و قسمتي از قدرت آنان به نفع نظام توزيع جديد تحتحمايت دولت، از دستشان خارج شده بود اما آنان كماكان يكي از پايههاي قدرت سياسي و مالي نهاد وحانيتشيعه به شمار ميآمدند. در روند نهضت اسلامي بين بازاريان سنتي معتقد به اصول و مباني اسلامي و علما، روابط تنگاتنگ وجود داشت و در واقعه19 دي اين ارتباط به بهترين شكل به نمايش درآمد.
دانشآموزان و دانشجويان از ديگر گروههاي اجتماعي فعال در گسترش دامنه تظاهرات بودند. توضيح اين نكته لازم است كه دكتر علي شريعتي در احيا انديشه اسلام مبارز و سياسي و ترويج آن در ميان نسل تحصيلكرده، نقش مؤثري بر عهده داشته است. وي زماني سؤال «چه بايد كرد» را مطرح ساخت كه انديشههاي ماركسيستي بسياري از نيروهاي متفكر و دانشگاهي و مدارس را به سوي خود جذب كرده بود و در دانشگاهها كفه ترازو بيشتر به نفع چپيها سنگيني ميكرد. آنان با به كارگيري تئوريهاي مبارزه مسلحانه ماركسيستي، تنها راهكار مبارزه با رژيم را در جنگ مسلحانه و خشونتآميز ميديدند. اما شريعتي با ترويج انديشههاي خود، راهكار مبارزه با رژيم را نه در تئوريهاي ماركسيستي برگرفته از انديشههاي چهگوارا، كاسترو و يا رژي دبره بلكه در انديشههاي سنتي جامعه و نهادهاي وابسته به مذهب جستجو ميكرد. شريعتي در جوانان مذهبي تحصيلكرده، خودباوري و خوداتكايي در مبارزه با رژيم را ايجاد كرد و تفسيري نوين از اسلام شيعي ارائه داد كه جوابگوي بسياري از مسائل حاد جامعه ما بود. انديشههاي انقلابي شريعتي به رونق انجمنهاي اسلامي، كتابخانههاي اسلامي در مساجد و دانشگاهها و فعاليتهاي علمي و ديني جامعه افزود. جوانان مذهبي بويژه از اوايل دهه 1350 - انفعال سياسي را كنار گذاشته، با نيروي مضاعف به ميدان مبارزه كشيده شدند. انجمنهاي اسلامي و كتابخانهها و مساجد به محل بحث و گفتگوي سياسي روز تبديل شد. در اين ميان، تحصيلكردگان مذهبي به منظور آشنايي بيشتر با مذهب و استفاده از اين راهكار سنتي چارهاي جز توسل به علما و مجامع روحاني نداشتند. به عبارت ديگر، رويكرد به مذهب و توجه به روحانيون به عنوان راهكار بديل تئوريهاي ماركسيستي در نزد نيروهاي جوان مذهبي مطرح شد. فعاليتهاي مذهبي دانشجويان و ارتباط آنان با علما و روحانيون سبب شد بتدريج ذهنيت مردم عوام جامعه مبني بر بياعتقادي دانشجويان، كه برآيند تبليلغات چند دهه رژيم بوده، عوض شود. به اين ترتيب انديشههاي شريعتي قشر قابل توجهي از جوانان تحصيلكرده را به سوي اسلام سوق داد و آنان را به صورت عناصر مؤثر در جريانهاي سياسي ضد رژيم درآورد كه نمونهاي كوچك از آن در واقعه19 دي قم به نمايش درآمد.
زنان و ساير گروههاي اجتماعي (همچون پزشكان) نيز نقش مؤثري در گسترش دامنه تظاهرات و مداواي مجروحين ايفا كردند. (32) با دقت در خاستگاه اجتماعي شهداي واقعه ميتوان چنين ادعا كرد كه تظاهرات19 دي قم با شركت همه جانبه اقشار مختلف شهري، جامه عمل پوشيد نه با يك قشر يا دستهاي خاص; و اين مساله در سخنراني واعظان و سخنرانان در روزهاي 18 و19 دي بخوبي نمايان است. (33) هرچند در پديدآوردن واقعه، روحانيون نقش مهمي داشتند اما در گسترش دامنه آن مردم غيرروحاني مؤثر بودند.
در مجموع در واقعه19 دي،7 نفر به شهادت رسيد (34) و حدود13-16 نفر نيز زخمي شدند. (35) از شهداي واقعه سه نفر طلبه، يك نفر دانشآموز 12 ساله و خاستگاه و پايگاه اجتماعي سه نفر ديگر از شهدا مشخص نشد. هر سه شهيد طلبه در مدارس جديد تحصيل كرده، از نظر خاستگاه اجتماعي به طبقات پايين شهري و روستايي تعلق داشتند.
واكنش مردم شهرهاي ديگر در قبال واقعه
در شهر قم در دو روز 18 و19 دي بيش از ده سخنراني توسط مراجع عظام و فضلاي حوزه انجام شد و دهها اعلاميه در اعتراض به عملكرد رژيم توسط گروههاي مختلف اجتماعي صادر گرديد. در شهرهاي ديگر نيز به تبع شهر قم، اعتراضات متشكل صورت گرفت كه بيشترين اقدامات از سوي گروهها و جماعات متشكل و سازمان يافتهاي چون ائمه جماعات، حوزههاي علميه شهرستانها، بازار و دانشگاهيان و گروههاي سياسي صورت گرفت.
شايد دليل عمده حضور آنان در اين برهه از تاريخ، مربوط به قدرتشان در بسيج تودهها و توانمنديهايشان در سازماندهي آنها بود. درواقع، بسيج گروههايي با بافت و تركيب ناهمگون، تمريني مقدماتي براي بسيج تودههاي غيرمتشكل بوده است. در اين واقعه نارضايتي عمومي از سياستهاي فرهنگي و مذهبي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي رژيم، چنين گروههاي ناهمگون را بر حول يك محور مشخص يعني ضديتبا ديكتاتوري سركوبگر جمع كرده بود. هرچند اهداف و غايت مخالفتهاي اين گروههاي نامتجانس، متفاوت و متنوع بود، اما تنها يك زمينه مشترك و واحد آنها را به هم پيوند ميداد و اين خط اتصال بسيار ظريف و حساس همان مخالفتبا شاه بود.
به هر حال، مردمان شهرهاي مختلف در اظهار همدردي با مردم قم و ابراز مخالفتبا رژيم، اعتصابات و تظاهرات گستردهاي را سامان دادند كه شايد بتوان گفت از واقعه 15 خرداد 1342 به بعد بينظير بوده است. در شهرهاي مختلف از جمله تبريز، تهران، اصفهان، دزفول، يزد، قزوين، اهواز، مشهد و زنجان مردم ضمن برگزاري تظاهرات ضددولتي، دكهها و مغازهها را تعطيل كرده و ائمه جماعات نيز به منظور اعتراض از حضور در مساجد و برگزاري نماز جماعات خودداري كردند. دانشجويان دانشگاههاي مهم كشور از جمله دانشگاههاي تهران، تبريز، اصفهان و دانشجويان خارج از كشور به صورت هماهنگ اقدامات رژيم را محكوم كردند. (36) گستردگي دامنه نارضايتي عمومي از پراكندگي شهرهاي مزبور كاملا نمايان است. صدور صدها اعلاميه از جانب مراجع، علما و فضلاي شهرهاي مختلف در محكوميت اعمال خشونتبار رژيم و اعلام همدردي با مردم قم، نشاني از تجديد نهضت مردمي عليه نظام حاكم بود. دامنه اعتراضات نه تنها به شهرهاي بزرگ و مراكز استان محدود نشد، بلكه شهرهاي كوچك نيز به تبعيت از رهبران شهرهاي بزرگ به اقدامات مشابهي دست زده بودند. اسناد ساواك علاوه بر شهرهاي بزرگ نام برده، از تعطيلي «حدود 45 مغازه لبنياتي، خرازي، ميوهفروشي و بيش از 10 باب مغازههاي نانوايي و قصابي» در اردكان يزد خبر ميدهد. (37) همچنين اسناد ساواك از مهاجرت علماي شهرهاي يزد از جمله شيخ محمد صدوقي يزدي از يزد، سيدروحالله خاتمي از اردكان و شيخ ابراهيم اعرافي از شورك ميبد به قم به منظور كسب تكليف نهايي از مراجع عظام و دستاندركاران راهپيمايي براي هماهنگي اقدامات ضد رژيم حكايت دارد. (38) درواقع، قم به كانون و هسته اصلي مبارزه با رژيم تبديل شد و اين مساله در اسناد ساواك بخوبي گزارش شده است. براي نمونه، حوزه علميه قزوين نيز پس از كسب تكليف از قم به بازار و تعطيل مساجد و نماز جماعت اقدام كردند. (39)
عكسالعمل رژيم در قبال واكنش شهرهاي مختلف
تشديد روند نهضت اسلامي در دوران فضاي باز سياسي بسياري از عناصر و مقامهاي دولتي را غافلگير نمود. آنان در حالي كه سعي ميكردند با اقدامهاي صوري واكنشهاي ظاهري مشروعيت نظام سياسي را بر ملتخود و جهانيان اثبات نمايند و نغمههاي مخالفتآميز را به گروهي از عناصر اخلالگر و ارتجاعي غافل از پيشرفتهاي بشري و ماركسيستهاي ابزار دستبيگانگان نسبت ميدادند. از آنجا كه پهلويها به شكاف عظيم در مناسبات خود با تودهها، پيبرده بودند; سعي داشتند با تبليغات غيرواقعي اين شكاف را ترميم نمايند و بر نظام سياسي خود مشروعيت دهند.
از اين رو، مطبوعات رسمي و دولتي با عناوين كلي و بسيارگذرا به اين واقعه پرداخته و آن را «آشوبي» از سوي «گروهي اخلالگر» و نيروهاي ارتجاعي به منظور متوقف ساختن «اصلاحات مترقيانه» انقلاب سفيد دانستند. (40) به راهانداختن سخنراني و تظاهرات تاييدآميز از سوي گروهها و احزاب وابسته به حكومت از جمله راهكارهاي ابراز شروعيتخودطلبانه رژيم بوده است. اين راهكار پيش از اين واقعه و بعد از آن نيز، بارها مورد بهرهبرداري قرار گرفت. به عبارت ديگر، برگزاري جلسههاي سخنراني و تظاهرات تاييدآميز، واكنشي برنامهريزي شده براي مبارزهطلبي مسالمتآميز بوده است. طبق اسناد ساواك و گزارش مطبوعات رسمي، تظاهرات بزرگي از سوي هواداران سلطنتبويژه حزب رستاخيز ملت ايران در محكوميت مخالفان در شهرهاي مختلف كشور از جمله قم، تهران، تبريز، اصفهان و غيره برگزار شد. اين تظاهرات و سخنرانيها از روز 25 ديماه تا اواسط بهمن ماه براي اعلام «همبستگي با شاه و ملت» و خنثيساختن «توطئه اخير اخلالگران» صورت گرفت و انعكاس وسيعي در مطبوعات نيز پيدا كرد. (41)
پيامدهاي واقعه19 دي
1- نزديكي و همبستگي مراجع، علما و فضلاي داراي ديدگاهها و گرايشهاي مختلف سياسي و ايجاد جبههاي نسبتا متحد در قبال عملكرد ضدمذهبي رژيم. هرچه فشارهاي سياسي و عملكرد فرهنگي و ضدمذهبي حكومت در سطح جامعه گستردهتر ميشد، به همان اندازه فاصله بين انديشههاي روحانيون افراطي و ميانهرو، دست كم، در پارهاي از موارد به هم نزديك ميشد. اعتراض مراجع و علما به رژيم در واقعه19 دي نمايش جالبي از اين همبستگي گروهي روحانيون بود.
مراجع عظام از نظر ديدگاههاي سياسي در دهه 1350 به دو دسته تندرو و محافظهكار تقسيم ميشدند و هر كدام از اين دستهها، هواداران خاص خود را در ميان فضلا، مدرسان و طلاب مدارس مذهبي قم و ساير شهرها داشتند. در راس مراجع تندرو، امام خميني(س) و شاگردان وي قرار داشتند و در جناح محافظهكاران و ميانهروان آيتالله گلپايگاني، آيتالله شريعتمداري، آيتالله نجفي مرعشي و آيتالله احمد خوانساري قرار گرفته بودند كه در واقعه19 دي سه نفر اول با صدور اعلاميههاي متعدد و سخنراني، عملكرد ضدمذهبي و روحاني رژيم را محكوم ساخته و خواهان پيگيري و ادامه نهضتشدند. آيتالله گلپايگاني كه بعد از واقعه فيضيه در سال 1342 خودش را از سياست كنار كشيده و در بسياري از مواقع موضعگيري خاصي در قبال عملكرد رژيم نگرفته بود، درواقعه19 دي خود را به صورت غيرمنتظره فعال و مخالف جدي سياستهاي شاه در تلاش براي ايجاد شكاف بين روحانيون و همگام نشاندادن آنان با اصلاحات رژيم نشان داد. آيتالله شريعتمداري نيز از جمله مراجع ميانهرو بود كه بنا به مقتضيات زماني و مكاني سعي در رفتار مسالمتآميز با حكومت داشت. ايشان از نظر سياسي هوادار سلطنت مشروطه بوده و تمايلي به برقراري حكومت اسلامي از نوع ولايت فقيه از خود نشان نداده بود. اما در واقعه19 دي به طور هماهنگ با ساير مراجع، ضمن تجليل از مقام علمي و فقاهتي امام خميني(س)، تلاشهاي رژيم را در ايجاد شكاف بين علما با توجه به گرايشهاي مختلف سياسي آنان، محكوم نمود و بيداري خود را در حفظ وحدت و يكپارچگي اعلام داشته به پيگري جريان قتل عام تاكيد نمود. بايد افزود، هرچند در اعلاميهها و سخنراني آيتالله گلپايگاني و آيتالله شريعتمداري، نام امام به صراحتبيان نشده است، اما مصاديق كلام آنان دلالت مستقيم بر شخص امام ميكرد. در حالي كه آيتالله نجفي مرعشي با صراحت لهجه بيشتر از آيات مزبور به محكوميت رژيم اقدام نمود.
البته اين مساله كه همه مراجع ميانهرو، مخالف رژيم بودند درست نيست. زيرا بعضي از مراجع مانند آيتالله اراكي موضع نگرفته و سكوت كامل اختيار كرده و به مباحث صرفا فقهي روي آورده بود و يا مانند آيتالله احمد خوانساري نه تنها عملكرد رژيم را در كشتار واقعه19 دي محكوم نكردند بلكه حتي به درخواست نامه آيات عظام مبني بر اظهار همدردي و تعطيلي كلاسهاي درس و پيگيري جدي وقايع، توجهي نكرده و كماكان رابطه حسنه خود را با دربار حفظ كردند. به طوري كه رفتار سياسي وي ناراحتي مراجع و طلاب را به همراه داشت. آيتالله گلپايگاني در نامهاي به خوانساري «از سكوت خوانساري ابراز تاسف كرده و تقاضاي اقدامي از طرف وي نموده است». (42) آيتالله خوانساري نه تنها در خود واقعه19 دي بلكه در چهلم كشتار قم نيز هماهنگ با علماي قم و تهران عمل ننمود، نماز و درس خود را تعطيل نكرد و اين موضعگيري موجب ناراحتي طلاب شد و بنا به گزارش ماموران ساواك، آنان;
شهريه بهمن ماه خود را كه توسط آيتالله خوانساري پرداخت ميشود قبول ننموده، پس دادهاند (حدود 200 هزار تومان هر ماه توسط نم
مطالب مشابه :
متن پيام تسليت
مجلس ترحيم - متن پيام تسليت - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار
نمونه اطلاعیه سالگرد
وفاتیه - نمونه اطلاعیه سالگرد - اطلاعیه ترحیم سوک سوگ ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تشکر
جمعه94.1.28 گونئي سسي
متن كامل اعلاميه و مجالس ترحيم در صفحه مجالس ترحيم ديروز پنجشنبه در ادامه مطلب منتشر شده
مجالس ترحيم این هفته در منطقه شبستر
گونئی سسی - مجالس ترحيم این هفته در منطقه شبستر - پربیننده ترین رسانه خبری- تبلیغی و بروز
اس ام اس و جملات عاشقانه (سری ششم)
متن های عاشقانه. عشق مثل عکسـي در اعلاميــــه ي ترحيـــــم ! کـــه " لـــبخنــدش "
فوايد قرآن در ابعاد مختلف
قرآن هاي بزرگ براي نگهداري پول عيدي و اعلاميه ترحيم بهترین متن ها برای کارت تبریک
حيات سياسي استاد مطهـري در روزهاي انقــلاب
همانطور كه خواننده محترم مطلع است، پس از برگزاري مجالس ترحيم موقت، متن اعلاميه امام را
تولدت مبارک
هیچی نمی تونم بگم فقط این متن رو تقدیم به بهترین آبجی دنیا می کنم.
تحلیل حماسه 19 دی قم
مجلس ترحيم طرفدار امام در منزل آيتالله سيدحسن طاهري خرمآبادي تشكيل شد تا متن اعلاميه
برچسب :
متن اعلاميه ترحيم