نقش زنان مؤمن و ايثارگر در دوران دفاع مقدس
نقش زنان مؤمن و ايثارگر در دوران دفاع مقدس
اگر چه در تاريخ بيشتر بر جنبههاي عاطفي و احساسي زنان تكيه شده است ولي زنان ما در طي حماسه دفاع مقدس دوش به دوش رزمندگان دلير و غيور اين مرز و بوم دليرانه ايستادند و به جهانيان نشان دادند كه در راه آرمان و عقيده خويش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشمپوشي كنند. عشق به اسلام و ميهن سبب شده بود كه آنان خانواده و خودشان را از خاطر ببرند و تنها به مصلحت نظام بينديشند. زنان ايراني در طي جنگ تحميلي با پيروي از مكتب عاشورا و پيامرسان آن زينب كبري حماسههاي فراموش نشدني آفريدند. در اين دوران زنان آگاه، فعال و پرتوان كشورمان در فعاليتهاي پرتحرك و فراواني همچون مقاومت در صحنههاي نبرد، امدادگري، خدمات پشتيباني و غيره شركت داشتند كه به شرح انها ميپردازيم:
1. حضور در جبهه : زنان مسلمان ايراني با الهام از تعاليم اسلامي با شجاعت و شهامت وصفناشدني، در صحنههاي مختلفي حتي در ميدانهاي رزم حضور يافتند. خواهران بسيج و سپاه خرمشهر از جمله زناني بودند كه در منطقه عملياتي باقي ماندند و به كارهايي از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، كندن سنگر، تهيه و طبخ غذا براي رزمندگان مشغول شدند. زنان غيور و شجاع ايراني گاه با دست خالي و يا چوبدستي مزدوران بعثي را به اسارت گرفتند. يك شير زن سوسنگردي با چوبدستي خود چند سرباز عراقي را به اسارت گرفت و قهرمان ديگري تعدادي از آنان را در يك اتاق محبوس كرد و به سربازن اسلام تحويل داد. آنان در شهرهاي مرزي دليرانه مقاومت كردند گويي ترس را از ياد برده بودند و فقط به حق ميانديشيدند و بس. از روحيه مقاوم و بسيار بالايي برخوردار بودند. اجساد مطهر پدران، برادران و دوستانشان را با دست خودشان به خاك ميسپردند. جنگ عليرغم همه سختيها و مصيبتها نتوانسته بود روال معمول زندگي آنان را مختل سازد؛ آنها بيتوجه به حالت جنگي به كار و فعاليت عادي و روزانه زندگي مشغول بودند. زنان شجاع آن دوران، حماسهسازان گمنامي بودند كه شجاعت را به مردان و فرزندان خود ميآموختند و به وجود فرزندان فداكارشان افتخار ميكردند. آنان آيينه تمامنماي ايثار و فداكاري و اسطورههاي شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن براي ايشان مفهومي نداشت و بر اين عقيده بودند كه تا آخرين نفس نبايد پشت به دشمن كرد. شير زنان سلحشور ايراني خاطره مجاهدات و فداكاريهاي زنان مجاهد صدر اسلام را زنده كردند آنان تا سرحد جانبازي و شهادت پيش ميرفتند و آرزوي شهادت داشتند. در حالات مرحومه فهيمه بابائيانپور، همسر شهيد غلامرضا صادقزاده، گفتهاند كه وقتي امام خميني از فهيمه براي جاري ساختن صيقه عقد درخواست وكالت كردند، فهيمه با كلامي رسا به امام عرض كرد: جواب مثبت من مشروط است! اطرافيان با تعجب پرسيدند: چه شرطي؟ فهيمه به امام گفت: «به شرط دعاي شما براي شهادت هر دوي ما در اين دنيا و قبول شفاعت ما در آخرت.» همين روحيه شهادتطلبي است كه امام خميني را به پيروزي مطمئن ميسازد و ميفرمايد: «من هر وقت بانوان محترم را ميبينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف ما حاضر به همه طور زحمت بلكه شهادت هستند، مطمئن ميشوم كه اين راه به پيروزي منتهي مي شود.» و نيز ميفرمايد: «... بعضي از خانمها قسم ميدهند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم من دعا ميكنم كه آنها ثواب شهادت را ببرند و پيروز بشوند.»
2. پشتيباني از رزمندگان بدون ترديد در طول تاريخ تعداد زنان رزمنده، بسيار كمتر از مردان مبارز بوده است، ولي هنگام بروز جنگ و دفاع يك ملت در برابر حمله دشمن اعزام مردان به صحنه نبرد تنها ضامن پيروزي نخواهد بود، بلكه حمايت و پشتيباني در نبرد، تهييج و تشويق مردان به حضور مداوم در جبهه، مراقبت از كودكان و حفظ كانون گرم خانواده، پرستاري از مجروحان و مداواي زخميها، قبول مسئوليت و انجام وظيفه به جاي مردان و فراغت ايشان براي شركت در جنگ، حفظ سنگرهاي پشت جبهه و حتي تشكيل، اداره و توسعه نهضتهاي مقاومت و بسياري موارد ديگري كه جزو وظايف زنان محسوب ميگردند. از جمله عوامل مهمي هستند كه تاثير مستقيمي بر روحيه رزمندگان و سرنوشت جنگ خواهد داشت. در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظيمي از درآمد كشور در جهت تجهيز جبههها و رفع نيازهاي تداركاتي هزينه ميگرديد اما به لحاظ وسعت ميدان جنگ از شماليترين نقطه مرزهاي غربي تا جنوبيترين نقطه آن، به علاوه تمامي پهنه آبهاي نيلگون خليج فارس، طولاني بودن مدت درگيري، محصاره اقتصادي و وضعيت نامطلوب اقتصاد داخلي، دولت نميتوانست آنچنان كه شايسته است تمام هزينههاي پشتيباني جبهه را تحمل نمايد. بنابراين مداخله نيروهاي مردمي در امر پشتيباني جبهه را تحمل نمايد. بنابراين مداخله نيروهاي مردمي در امر پشتيباني جنگ بسيار ضروري و حياتي بود. زنان در طول تاريخ با ترغيب و تشويق رزمندگان به خصوص فرزندان و شوهران خودشان نقش عمدهاي در جنگها ايفا كردهاند بديهي است وقتي رزمنده نگران اداره خانه و فرزندان خودش نيست با خيالي آسوده راهي ميدان نبرد ميشود و بدون دغدغه به جهاد ميپردازد ولي اگر در خانه و پشت جبهه مشكلي او را رنج بدهد ممكن است وي را از عزيمت به ميدان رزم باز دارد يا حداقل در هنگام رزم بخشي از ذهنيت او به عقبه جبهه توجه پيدا كند كه اين امر ميتواند در كيفيت رزم رزمندگان تاثير منفي بگذارد. همسران و مادران رزمندگان و به خصوص مادران شهيدان دفاع مقدس نه تنها مانع از اعزام شوهران و فرزندان خودشان به مناطق عملياتي نشدهاند بلكه بهترين ياوران و مربيان براي آنها بودهاند. آنان در غياب همسران خود بهترين سرپرست خانواده بوده و به زيباترين شكل خانه را اداره كرده و فرزندان رزمنده و شهيد را پرورش دادهاند. اينكه سردار سلحشور و با فضيلتي چون شهيد برونسي با همه اوصاف و خصوصياتي كه براي حورالعين ذكر شده و خود او بارها براي نيروهايش آن خصوصيات را يادآور شده است ولي او همسر خويش را از صد حورالعين برتر ميداند، نشان از قدر و منزلت همسر فداكارش دارد و حاكي از آن است كه در تكامل شخصيت اين سردار برومند، همسر فاضلهاش نقش اساسي ايفا كرده است. نگهداري از فرزندان شهيدان و تربيت آنان كاري است بس سخت و طاقت فرسا، ولي همسران شهيدان، اين وظيفه خطير را به نحو احسن به انجام رساندهاند به گونهاي كه امروزه فرزندان شاهد نسبت به ساير طبقات در سطوح مختلف سرآمد هستند. عشق و علاقه مادر به فرزند وصف ناپذير است در عين حال مادران شهيدان كه در مكتب والاي زهراي اطهر و زينب كبري تربيت شدهاند اين تمايل فطري خودشان را فداي خواست و رضاي حق كردند و با طيب خاطر و اشتياق فرزندان خود را راهي جبهه نموده و شهادت نامه آنان را امضاء نمودند. زنان علاوه بر اينكه در ترغيب و تشويق رزمندگان و سرپرستي از خانه و فرزندان نقش عمده و مهمي داشتند و زمينه حضور رزمندگان را فراهم ميكردند در ستادهاي پشتيباني نيز فعالانه حضور مييافتند و علاوه بر كمكهاي مالي به ستادها، گاهي بطور شبانهروزي در آنجا ميماندند و به كار بستهبندي و آماده كردن وسايل مورد نياز جبههها ميپرداختند. زنان مبارز ايراني مساجد را به پايگاه پشتيباني از جبهههاي نبرد حق عليه باطل مبدل كرده بودند و در هر زماني كه از آنها براي كمك به جبههها درخواست ميشد داوطلبانه خود را ميرساندند و در اين راه هيچ چيز نميتوانست مانع آن بشود. زيرا تنها به رفع نيازهاي برادران رزمنده خويش ميانديشيدند. دختران جوان و فداكار اين كشور كه در مكتب اسوه و مقتداي خودشان حضرت زهرا (س) پرورش يافته بودند علاوه بر اينكه در بحرانهاي مهم خود را در معرض آسيب و خطر قرار دادند و به ياري انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي و رزمندگان سلحشور شتافتند با ايثار و فداكاري وصف ناپذيري حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج كنند در حالي كه ميدانستند با قبول اين علقه، مشقات و سختيهاي فراواني را بايد تحمل كنند ولي با اشتياق فراوان به ازدواج با ايثارگران تن دادند. آنان با اين عمل ايثارگرانه هم روحيه رزمندگان اسلام را تقويت كردند و هم برگهاي زريني بر تاريخ انسانيت اين مرز و بوم افزودند. خانم دكتر كيهاني، پزشك بزرگواريست كه در بيمارستان سرپل ذهاب در خدمت مجروحان است او براي روحيه بخشيدن به بچههاي جبهه حتي حاضر نشد در شهر خودش (تهران) ازدواج كند، بلكه پس از جاري كردن صيغه عقد در تهران، مراسم ازدواجش را در همان منطقه جنگي برپا ساخت و سفره عقدشان از تجهيزات جنگي غنيمتي تزئين شده بود.
3. مداواي مجروحان در عصرهاي گذشته كه جنگها بيشتر به صورت تن به تن انجام ميگرفت و در درجه اول نيروي بدني برتر مطرح بود، كار دفاع و جنگ بر عهده مردان بود و زنان بيشتر به امور امدادي از قبيل مداواي مجروحان جنگي و پرستاري از آنها ميپرداختند چرا كه آنها به جهت صبر و بردباري در اين زمينه از مردان قويتر بودند. با مطالعه تاريخ جنگهاي صدر اسلام در مييابيم كه مسؤوليت بزرگ پرستاري از مجروحان جنگي بر عهده زنان بوده است: «به حضرت زهرا(س) خبر دادند پدرش در جنگ احد آسيب ديده است. سنگي به چهره او رسيده و چهرهاش را خونين ساخته است. با دستهاي از زنان برميخيزد، آب و خوردني بر ميدارد، به رزمگاه ميروند. زنان مجروحان را آب ميدادند و زخمهاي آنها را ميبستند و فاطمه جراحت پدر را شستشو ميداد.» خون بند نميآيد پاره بوريايي را ميسوزاند و خاكستر آن را بر زخم مينهد تا جريان خون قطع شود. صفحات زرين تاريخ اسلام گواه وجود زيادي از زنان امدادگر در ميدان جنگ ميباشد. زنان ايران اسلامي نيز با اقتدا به زنان صدر اسلام در سختترين شرايط جنگي، در اين عرصه مقدّس به خدمت مشغول شدند. در دوران دفاع مقدس، بيمارستانها و ساير مراكز درماني و پزشكي شاهد فداكاري و ايثارگريهاي زنان شاغل در حرفه پزشكي و زنان داوطلبي بود كه با گذراندن دورههاي كوتاه مدت امدادگري با عشق و انگيزه به مجروحان و مصدومان جنگي، خدمت خداپسندانه مينمودند. آنها با ابتكار عمل، مكانهاي مناسب را به مراكز درماني مبدل ميساختند آنان در مناطق جنگ زده به كار امدادگري مبادرت ورزيدند و بدون هيچگونه ترسي در شهرهايي كه هر لحظه زير آماج گلوله توپ و خمپاره بود مجروحان را مداوا ميكردند. در سي و پنج روز حماسه خرمشهر نقش زنان، از محدوده مكان و زمان خارج شد، آنان در واقع ميداندار اصيل اين فعاليت سخت و جانفرسا بودند كه با كم شدن تعداد مردان امدادگري و رسيدگي به مجروحان را به دوش ميكشيدند. آنان هر كاري نياز بود و قادر بودند انجام ميدادند از تخليه مجروح و پرستاري و كار در آشپزخانه گرفته تا نگهباني از بيمارستان. تمام سعي و تلاش آن شيرزنان مؤمن براي امداد و كمك رساني به رزمندگان بود و در اين راه نه از اسارت بيم داشتند و نه از كشته شدن هراسي به دل راه ميدادند. آنها بجز ايفاي تكليف شرعي دفاع از سرزمينهاي اسلامي همه چيز را فراموش كرده بودند و قلبشان تنها براي رضاي خدا و حراست از انقلاب اسلامي در سينه ميتپيد. در اين صحنههاي پرشور و حماسه به زناني برميخوريم كه در عنفوان جواني با جثهاي ضعيف زير باران گلولههاي دشمن، زخميها را به دوش ميكشيدند و به بيمارستانها حمل مينمودند. زهرا جوان بيست و يك سالهاي بود كه در آن روزهاي پرتب و تاب كارش كمك به مجروحان جنگي بود. او چنان با كمبود امكانات امدادي مواجه گرديد كه زخمهاي مجروحي را با تكههاي لباس بست. شواهد فراواني از امداد رساني زنان در دوران دفاع مقدس موجود ميباشد كه حاكي از عزم و اراده خستگيناپذير زنان غيور اين مرز و بوم است. فعاليت در بيمارستانهاي صحرايي و درمانگاههاي مناطق عملياتي غرب و جنوب نمونهاي از اين تلاشها ميباشد. ولي متأسفانه فعاليت گسترده شير زنان ايران اسلامي در اين مراكز مكتوب نشده و تنها مواردي از آنان به رشته تحرير درآمده است. از جمله آقاي سيدامير معصومي خاطرات تعدادي از پرستاران، امدادگران و پزشكان مناطق عملياتي را در دو كتاب تحت عناوين «باليننور» و «زنان جنگ» گردآوري كرده است. در اين دو كتاب اندكي از ايثارگريها، رشادتها، شهامتها و رنجها و مشقتهاي زنان ايثارگر ايران اسلامي در مناطق عملياتي به رشته تحرير درآمده است كه مطالعه آنها ميتواند ما را به اوج نقش زنان مسلمان كشورمان آشنا سازد. نقش امدادرساني خواهران مسلمان همچون سندي جاودان در تاريخ دفاع مقدس حك شده است. عمق اين فعاليت آنچنان وسيع و گسترده است كه قلم را ياراي بيان آن نيست. اما تا جايي كه مقدور است بايد اين تلاش را به تصوير كشيد و همگان را از شكوه و دلاوري ايثار زن مسلمان ايراني آگاه كرد. زناني كه ضمن رعايت حجاب، آداب و شئون اسلامي نقش خويش را به بهترين نحو ايفا نمودن سهم و قدر و منزلت اين زنان مجاهد در دفاع مقدس و پرورش شهيدان كمتر از مردان رزمنده و شهيد نيست، زيرا علاوه بر انجام مسئوليت خويش روحيه دلير مردان عرصه نبرد را نيز تقويت ميكردند. زن مسلمان ايراني، بازيابي هويت خويش را مرهون زحمات بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني(ره) ميداند ايشان به طور مكرر از نقشهاي مثبت زنان سخن به ميان آورده و ميفرمايند: «پيروز و سرافراز باد نهضت اسلامي زنان معظم ايران، افتخار بر اين قشر عظيمي كه با حضور ارزشمند و شجاعانه خود در صحنه دفاع، ميهن اسلامي و قرآن كريم و انقلاب را به پيروزي رسانده و هم اكنون در جبهه و پشت جبهه در حال فعاليت و آماده فداكاري هستند.» زنان نيمي از پيكره اجتماع را تشكيل ميدهند و در پرورش و تربيت نيم ديگر نيز نقش اساسي دارند، بدون مشاركت اين قشر عظيم، هيچ جامعهاي به مدارج پيشرفت و توسعه نخواهد رسيد. در حقيقت با توجه به نقش حساس و حياتي زنان در صحنههاي گوناگون جامعه و با بهرهگيري از توان آنهاست كه ميتوان به پيشبرد اهداف برتر و مقدس نظام جمهوري اسلامي دست يافت.
اولين زن اسير
بیستم مهرماه سال ۱۳۵۹، ساعت نه صبح، در هنگامه آتش و خون، از میان رگبار گلولهها و انفجار خمپارهها، یک آمبولانس وارد خط مقدم، جبهه خرمشهر، شد تا به یاری رزمندگان مجروحی که در عرصه کارزار دفاع مقدس بر خاک و خون افتاده بودند، بروند. دختر پرستاری که سرنشین آمبولانس بود، همراه با چند رزمنده جوان، خود را در محاصره سربازان عراقی دید، ساعتی بعد به اسارت درآمد. او که فارغ التحصیل رشته مامایی بود، آن روز، اولین زن مسلمان ایرانی بود که اسیر عراقیها شد. [1]
زنان شهيده استان در يك نگاه
از شروع انقلاب اسلامي تاكنون 120 تن از بانوان محترم قم به شهادت رسيدهاند كه تعداد 104 تن در بمبارانهاي هوايي رژيم بعث عراق، 4 تن در طول انقلاب اسلامي ، 6 تن در مكه مكرمه و 6 تن نيز در زندانهاي بعث عراق به لقاء الله پيوستند.
از اين ميان :
16 تن از بانوان عزادار حضرت زهرا (س) كه اكثراً از سادات بودند در مجلس روضهاي واقع در محله چهارراه سجاديه، هنگام اقامه عزا، مظلومانه به مادرشان اقتدا كردند.
استان قم در اين روز بيشترين تعداد شهيده در يك روز را تقديم اسلام و انقلاب كرده است.
فراواني تعداد شهيدههاي استان قم به ترتيب در محلههاي امامزاده ابراهيم u (14 نفر) ، چاله كاظم (13نفر) ، آذر و عمار ياسر (11 نفر) ، نيروگاه (7نفر) و صفائيه (4نفر) ميباشد.
40 تن از شهيدههاي استان قم بين يك تا 10 سال ، 28 تن بين 11 تا 20 سال و 33 تن 20 تا 39 سال سن داشتهاند.
همچنين 69 نفر از اين شهيدان متأهل بودند.[2]
شهيده كبري تلخابي
مادر دو شهيد « احمد و ابوالقاسم» كه در عمليات والفجر مقدماتي و عمليات خيبر تقديم اسلام كرد. وقتي همسايگان و فاميل مانع رفتن همسرش به جبهه شدند، زينب گونه در مقابل مخالفتهايشان ايستاد و گفت: « چه ميگوييد! مگر خون او رنگينتر از خون علي بن ابيطالبu است. بايد برود من هم ميروم. من هم شهيد ميشوم. » همسرش نيز در عمليات والفجر 8 به خيل شهدا پيوست. سرانجام خود نيز در مراسم برائت از مشركين حج خونين در سال 66 به ملكوت اعلي پيوست.
شهيده ثريا شيري
دخترك 6 سالهاي كه از مادر خود ميپرسيد: «آيا ميشود كنار عكس من هم مثل عكس داوود، جوان شهيد همسايهشان يك لاله سرخ بگذارند؟»
شهيده طيبه واعظي
زن جواني كه شهر به شهر اعلاميههاي حضرت امام را همراه فرزند نوزادش به سينه ميچسباند و در كنار همسرش ميرزميد و سرانجام در چنگال دژخيمان ساواك در سياهچالهاي رژيم منحوس پهلوي به درياي نو پر كشيد.
هنوز هم در و ديوارهاي شكنجهگاهها فرياد طيبه را در سينه دارد: «بكشيدم اما چادر مرا برنداريد.»
شهيده طاهره مقدس زاده
مادر سالخوردهاي كه در انتظار شهادت با جامهاي آراسته و حجابي كامل، در حالت قرائت قرآن مقابل قبله به شهادت رسيد.
شهيده صديقه صمصامي
گوي سبقت را از همسر رزمندهاش ربود و قبل از آخرين اعزام جبهه از همسرش خواست تا دعا كند او به شهادت برسد و به اين افتخار نائل آيد.
شهيده فرخ كارياني
مادر شهيد علي تاجزاده كه فرزندش دو ماه قبل در خواب به استقبال مادر آمد و مژده شهادت به او داد. مادر كه دوري فرزندش را تاب نميآورد ، در آخرين ديدار با او كنار مزارش در گلزار شهدا با فرزندش چنين گفت:
«مادر ! قبر كناريت براي خودم است و بزودي به تو ميپيوندم.» و دقايقي بعد به وعده خود عمل كرد.
شهيده فخرالسادات حسيني
با زهرا دختر 7 سالهاش و همسر و دو پسر كوچكش زائران حرم عليبن موسيالرضاu بودند كه پس از شركت در مراسم روز سوم شهادت يكي از شهداي محل در دل آرزوي ديگري كردند و همان روز كربلايي شدند.
مريم ، منيژه و زهره شتربان
سه دختر معصوم كه هرگاه براي شركت در تشييع پيكر شهدا حاضر ميشدند از مادرشان ميپرسيدند: «چي ميشد براي تشييع جنازه ما هم مثل تشييع پيكر شهدا طبل و سنج بزنند و يا حسين يا حسين بگويند؟» و چه زود حاجت روا شدند.
شهيده زهرا تميمي
هميشه آرزوي كربلا را داشت و به عشق نوه شهيدش هر ماه روضه حضرت علياكبرu ميخواند و هنوز هم نگران پذيرايي مجلسه روضه خوانيش است و هرگاه بچههايش كم بگذارند، ناراحت ميشود و به خوابشان ميآيد.
شهيده خديجه تواضعي
او نيز گوي سبقت را از همسر مبلغ و رزمندهاش ربود و هربار در هنگام عزيمت همسرش به جبهه ميگفت: «دوست ندارم همينطور بميرم. دوست دارم شهيد بشوم. برايم دعا كن.» با روحيهاي بالا همسرش را بدرقه ميكرد و ميگفت: «احساس ميكنم خودم به جبهه ميروم.» و دست آخر هم به «السابقون» ملحق شد.[3]
شهيده زهرا پسنديده
آن قدر آرزوي شهادت داشت كه گاهي به شكايت ميگفت: « ما پيرزنها را كه به جبهه نميبرند. دعا كنيد در اين موشك بارانها شهيد شوم.»
شهيده رخساره خسروي
با روح بلندش تحمل ظلم را نداشت و دائم ميگفت: «اگر مرد بودم ميدانستم با اين نامردها چه كنم.»
به عشق زيارت مدينه و بقيع، قالي ميبافت و سرانجام زائر دائم حرم بيشمع و چراغ حضرت زهرا (س) شد.
شهيده مكرمه خسروي
مادر سالخوردهاي كه سنگ صبور محله بود و براي شهدا مثل ابر بهار اشك ميريخت و هميشه ميخواست شهيد شود و با ذلت نميرد.
شهيده فاطمه گرجينيا
عاشق امام حسين u بود وسالها در جوار حرم قمربنيهاشمu از جان و دل خدمت زائرين را ميكرد. وقتي از عراق اخراج شد، رو به حرم كرد و گفت: «ياحسين! من از بستگانم گذشتم تا خادم تو باشم، راضي نشو از تو دور بمانم.» و اين داغ را زياد در دل نگه نداشت و در مجلس روضه كربلايي شد.
شهيده فائزه
دخترك شيرين زبان 2 سالهاي كه دعاي خير پدرش: « با رقيه (س) محشور شود، بابا.» در حقش چه زيبا مستجاب شد.
و شانزده شهيدهاي كه
در روضه حضرت زهرا (س) به شهادت رسيند . اين شهدا عموماً سادات و نامهايشان از اسامي و القاب حضرت زهرا (س) بود. فاطمه سادات حسيني، طيبه و طاهره سادات مومني، صديقه صمسامي، سادات خانم طباطبايي و ...
و شهيده
ربابه ترك، مريم ابراهيمي فرد، مدينه بهمني، زهرا اصغري، فاطمه بني حسن، حورا صفريان، ليلا ناصري و ...
شهادت امري اتفاقي نيست، بلكه هماي سعادتي است كه فقط بر شانه شايستگان مينشيند و شايستگان شهادت افرادي هستند كه به قول شهيد آويني: « ... آنانند كه قلبشان را عشق تا آنجا انباشته كه ترس از مرگ جايي براي ماندن ندارد.»
امام خميني (ره):
شما بانوان محترم در عرض سربازان اسلام و همدوش با بانوان صدر اسلام هستيد همانطور كه بانوان صدر اسلام، اسلام را كمك ميكردند و در نهضتها و جنگهاي اسلام كمك كار بودند، شما خانمها، خانمهاي همه ايران و خصوص خانمها قم در اين نهضت سهيم هستيد و در مبارزات ما عليه استبداد و اسعتمار همدوش مردها كمك كرديد. (سيماي زن در كلام امام)
[1] - محمد خامه يار، اولين هاي دفاع مقدس ، ص 9 .
[2] - سيد محمد جواد حسيني، شهامت نامه ، ص 168 و 169
[3] - سيدمحمدجواد حسيني. شهامت نامه صص 171-170
مطالب مشابه :
نقش سردار شهید دکتر مجید بقایی در دوران جنگ تحمیلی
نقش سردار شهید دکتر مجید بقایی در دوران جنگ تحمیلی نيز نقش ايشان در صحنه تهران "شهرک
نقش و کمک های شوروی در جنگ ایران و عراق
نقش کشورهاي دنيا درجنگ تحمیلی(دفاع مقدس) - نقش و کمک های شوروی در جنگ در اين دوران كمك
نقش توپخانه ارتش در جنگ
نقش توپخانه ارتش در جنگ معادله جنگ در دوران آباد تهران اجرا مي شد. در سال
نقش زنان مؤمن و ايثارگر در دوران دفاع مقدس
نقش زنان مؤمن و ايثارگر در دوران نقش عمدهاي در جنگها نشد در شهر خودش (تهران)
آمار شهداء ومجروحین جنگ 8ساله ایران وتعداد کشته وزخمی های عراق
بیش از 22 سال از پایان جنگ تحمیلی می هم نقش مهمی در تاریخ جنگ دوران جنگ هم
جنگ تحمیلی
در جنگ تحمیلی است که آثار نقش برجسته دوران حکومت قدمت این شهر در
جنگ تحمیلی و میراث فرهنگی خوزستان
رژیم عراق در طی جنگ تحمیلی با ایران در تهران میدان نقش جهان اصفهان در فهرست
بررسی نقش روزنامه اطلاعات در تامین امنیت ملی در دوران جنگ ایران و عراق، ش 4
بررسی نقش روزنامه اطلاعات در تامین امنیت ملی در دوران جنگ ایران و عراق، ش 4.
بررسی نقش روزنامه اطلاعات در تامین امنیت ملی در دوران جنگ ایران و عراق، شماره 3
ملی در دوران جنگ های هم در جنگ تحمیلی را، که در تحمیل جنگ نقش داشته
برچسب :
نقش شهر تهران در دوران جنگ تحمیلی